بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع

بیانات

21 تیر 1398

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مصاحبه با شبکه‌ی المنار

|فارسی|فیلم|صوت|
«
فرازها:

قدرت حزب الله به لحاظ بشری، توان هجومی، توان موشکی، پهپادها، نیروی زمینی، دریایی و هوایی نسبت با دوره‌ی جنگ ۳۳ روزه قابل مقایسه نیست و افزایش چندبرابری داشته است. ایمان و یقین ما به پیروزی و آمادگی ما برای جان‌فشانی نیز از همیشه بیش‌تر است. در زمینه‌ی موشک‌های ضد هوایی چیزی نمی‌گویم و آن را به عنوان بخشی از ابهام سازنده برای آینده باقی می‌گذارم.

اسرائیل پس از جنگ ۳۳ روزه نتوانسته است پیشرفتی داشته باشد. بله تسلیحات بسیاری خریدند و حتی در قبرس و یونان و… رزمایش نظامی برگزار کردند اما اتفاقی که در جنگ ۳۳ روزه افتاد به این چیزها ربطی ندارد. در جنگ ۳۳ روزه روح اسرائیل صدمه دید و دیگر آن اسرائیل قبل نشد. اطمینان بخش‌های مختلف سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی به یکدیگر از بین رفت. ایستادگی غزه در جنگ‌های سال‌های بعد هم این موضوع را تثبیت کرد و پس از جنگ ۳۳ روزه اسرائیل هیچ وقت نتوانست اعتماد به نفسش را باز بیابد.

یکی از تأثیرات جنگ ۳۳ روزه کشف ضعف جبهه‌ی داخلی رژیم صهیونیستی بود. آن‌ها ۱۳ سال است از سال ۲۰۰۷ هر سال یک رزمایش جبهه‌ی داخلی برگزار می‌کنند و هر سال نتیجه این است که جبهه‌ی داخلی هنوز برای جنگ آمادگی ندارد.

من پس از سال ۲۰۰۰ که گفتم «اسرائیل از لانه‌ی عنکبوت هم سست‌تر است» پی بردم حتی سست‌تر از این حرف‌هاست. حدود ۵۰٪ شهرک‌نشینان اشغالگر و ۹۰٪ مراکز و تأسیسات سیاسی و زیربنایی و نفتی و گازی و اتمی و آبی و شیمیایی و هواپیمایی و نظامی اسرائیل در فاصله‌ی دو شهر نتانیا و اشدود یعنی در مستطیلی به طول حدود ۶۰ و عرض حدود ۲۰ کیلومتر قرار دارد. این نقشه فقط برای نمایش نیست. در اتاق عملیات ما هم وجود دارد. اسرائیل تهدید کرده بود لبنان را در جنگ بعدی به عصر حجر باز می‌گرداند. من توصیه می‌کنم این تهدید را دیگر تکرار نکنند. ما حتی می‌توانیم ماورای جنوبی‌ترین شهر فلسطین اشغالی یعنی بندر ایلات را هم بزنیم اما اگر همه‌ی توان موشکی‌مان را فقط روی این مستطیل متمرکز کنیم آن وقت خواهیم دید چه کسی طرف مقابل را به عصر حجر باز خواهد گرداند.

بنده چند سال پیش در سخنرانی گفتم ما بمب اتمی داریم و همه پای سخنرانی خندیدند. گفتم نخندید جدی می‌گویم. بمب اتمی ما عبارت است از مخازن آمونیاک شهر حیفا به علاوه‌ی یک یا دو موشک مقاومت. بعد از سخنرانی من خود اسرائیلی‌ها آمار تعداد کشته‌های احتمالی انفجار این مخازن را منتشر و اعتراف کردند امکان حیات در آن منطقه از بین خواهد رفت. سپس تلاش کردند آن مخازن را جابه‌جا یا خالی کنند اما تا امروز نتوانسته‌اند.

این‌که اسرائیل از بعد از جنگ ۳۳ روزه جرأت نمی‌کند هیچ هدف نظامی را در لبنان بزند یا بمبارانی انجام دهد به علت این است که می‌داند «ویرانی عظیم» حداقل عبارتی است که می‌توان درباره‌ی نتیجه‌ی حمله‌ی مقاومت به اسرائیل به کار برد. توصیه می‌کنم متن سخنرانی‌های کنفرانس چند روز اخیر هرتزلیا را بخوانید. مدام صحبت از حزب الله است. دشمن می‌داند حمله‌ی حزب الله به اسرائیل آن‌ها را به آستانه‌ی نابودی خواهد کشاند.

هر روزی که می‌گذرد بیش از پیش مشخص می‌شود موفقیت‌های حزب الله به یک شخص معین ربطی ندارد و با خروج یا شهادت افراد، ضربه‌ی اساسی به حزب الله وارد نمی‌شود. حزب الله یک سازمان است و به صورت سازمانی عمل می‌کند. راز توسعه‌ی حزب الله در زمینه‌های مختلف نیز همین عملکرد سازمانی‌اش است. بله، نسبت به بنده اعتماد، محبت و امرپذیری وجود دارد و هر شخصی تأثیر ویژه‌ی خود را در سازمان دارد اما پیروزی از رهگذر یک نفر ایجاد نمی‌شود و با رفتن یک نفر نیز پیروزی از میان نمی‌رود. از این بابت نگران نباشید. نبرد آینده، نقشه‌ی خود را دارد و یک مکتب نظامی قائم به ذات است که ما در حال کسب آمادگی برای آن هستیم.

یقین داشته باشید ما ان شاءالله در هر جنگی در آینده پیروز می‌شویم. چون این وعده‌ی خداست که «إن تنصروا الله ینصرکم». «تنصروا الله» یعنی چه؟ یعنی یاری قضیه‌ای که به لحاظ همه‌ی معیارهای شرعی، دینی، قانونی، بین المللی و… حق است و یاری مردم مظلوم لبنان و فلسطین و منطقه. چند روز پیش توئیتی از سید عبدالملک حوثی خطاب به بن سلمان دیدم که شاید بخشی از سخنرانی وی بود. سید عبدالملک گفته بود: ای بن سلمان، وقتی همه‌ی اموال و ارتش‌ها و تجهیزات نظامی و قدرت‌های جهان با تو هستند اما باز هم ما پیروز می‌شویم بدان که خدا با ماست.

عمر دست خداست اما به نظرم می‌رسد بر اساس منطق و زمانه و تحولات منطقه و… من جزء نسلی هستم که بسیار امید دارم در قدس نماز بخوانم. این پیش‌گویی نیست، یک پیش‌بینی منطقی است.

اسرائیل به قدرت درونی خود متکی نیست. وجود اسرائیل مبتنی بر یک معادله‌ی دوبخشی است: حمایت امریکا و فروگذاری عرب. امروز در بیش‌تر کشورهای عربی اگر یک نفر نه برای حزب الله بلکه برای مقاومت فلسطین پول جمع‌آوری کند نه‌تنها پول را مصادره می‌کنند بلکه شخص را به زندان می‌اندازند. این‌گونه است که اسرائیل امکان بقا می‌یابد.

هیچ کس شکی ندارد که رسانه‌ها در همه‌ی عرصه‌های زندگی نقش بنیادین یافته‌اند و نقششان از انتقال اخبار حوادث به ایجاد حوادث تغییر کرده است.

ما در حزب الله معتقدیم معامله‌ی قرن امکان موفقیت ندارد و حتی درون خودش عناصری دارد که می‌تواند موجب انفجارش از درون شود و نگذارد حتی این معامله بتواند روی پای خودش بایستد. این عنصر انفجاری هم عبارت است از انتقال پایتخت به قدس. بنده نمی‌گویم چنین چیزی وجود دارد اما حتی اگر کسی در میان عرب‌ها یا فلسطینیان وجود داشت که می‌توانست در مورد بندهای دیگر معامله‌ی قرن تأمل کند، موضوع قدس را محال است کسی بپذیرد. خودبزرگ‌بینی امریکایی‌ها آن‌چنان شدت گرفت که به حماقت شبیه شد و ترامپ قدس را پایتخت اسرائیل اعلام کرد و سفارت امریکا را به آن‌جا منتقل کردند. این به معنای مرگ معامله‌ی قرن بود و از آن پس، همه در حال تلاش برای زنده کردن این مرده از طریق وسوسه‌گری و سرمایه‌گذاری روی خستگی فلسطینیان هستند.

به جز عوامل درونی ناکامی معامله‌ی قرن، این معامله به ۶ علت به نتیجه نخواهد رسید.
اول: وحدت موضع فلسطینیان. از تشکیلات خودگردان تا فتح و همه‌ی گروه‌ها موضعشان رد این معامله است.
دوم: ایستادگی ایران. ایران پشتیبان تقریبا یگانه‌ی موضوع فلسطین است. شاید به لحاظ سیاسی برخی کشورهای دیگر هم از فلسطین حمایت کنند اما تنها طرفی که در این سال‌ها از فلسطین حمایت تسلیحاتی و لجستیک می‌کرده ایران بوده است.
سوم: پیروزی در سوریه. همه‌ی کسانی که در سوریه و منطقه به شهادت رسیدند جلوی غلبه‌ی پروژه‌ی مقابل و رقم زدن این معامله را گرفتند.
چهارم: پیروزی در یمن و سلام الله علی الیمن. اگر یمن ایستادگی نکرده بود و بن سلمان پیروز شده بود با صدها ماهواره و میلیاردها دلار پول و شورای عالی فتوا و تطمیع و ترغیب و تهدید به سراغ فلسطینی‌ها می‌آمد و به عنوان شهسوار عرب، مجبورشان می‌کرد این معامله را بپذیرند اما امروز فرومانده است و به هیچ عنوان توان چنین کاری ندارد.
پنجم: فقدان کشور عربی قدرتمندی که بتواند یک‌تنه راه سازش را بگشاید. مثلا انورسادات به عنوان رئیس جمهور بزرگ‌ترین کشور عربی و نصف جهان عرب در حالی که پیروز از جنگ خارج شده بود یک‌تنه سازش کرد اما امروز همه حتی بن سلمان هم مبهم صحبت می‌کنند و جرأت ورود ندارند.
ششم: پریشانی اسرائیل. امروز اسرائیل درگیر مسائل فساد و فقدان رهبری است. پومپئو نیز به این موضوع اعتراف کرده است. کوشنر نیز در خبری که این روزها منتشر شده و ما هنوز از صحتش اطلاع دقیق نداریم، کنفرانس بحرین را شکست‌خورده دانسته است.

من از موضع محمود عباس در رد معامله‌ی قرن زیاد شگفت‌زده نشدم چون اساسا هیچ فلسطینی نمی‌تواند چنین معامله‌ای را بپذیرد و وقتی هیچ فلسطینی پای این معامله را امضا نکند، حتی اگر همه‌ی جهان هم امضا کنند هیچ فایده‌ای ندارد. امروز همه‌ی اشخاص و گروه‌های فلسطینی به شدت تحت فشار و وسوسه برای پذیرش این معامله هستند اما چنین چیزی امکان ندارد.

مسئله‌ی تابعیت‌دهی به پناهندگان فلسطینی در کشورهای میزبان نیز عملی نیست. حتی اگر کشورهایی یافت شوند که بخواهند تابعیت بدهند، خود فلسطینی‌ها این را نمی‌پذیرند. ضمن این‌که مثلا در اردن، پذیرش پناهندگان فلسطینی به عنوان شهروند ممکن است به خداحافظی با سلسله‌ی پادشاهی هاشمی بیانجامد و این بسیار حاکمان اردن را نگران کرده است. در لبنان نیز هیچ کس از راست‌گراترین تا چپ‌گراترین احزاب حاضر نیست این موضوع را بپذیرد. البته این به معنای رضایت به تداوم شرایط اسف‌بار انسانی و معیشتی پناهندگان در لبنان نیست و باید برای این وضعیت فکری بکنیم.

بخش دوم:

اسرائیل اصرار دارد در موضوع ترسیم مرزهای زمینی، ایالات متحده ناظر باشد. به همین علت برای سازمان ملل شرط‌هایی نامتناسب می‌گذارد که از دور خارجش کند. کارشناسان قانونی اخیرا به نکته‌ی مهمی اشاره کردند که من دوست دارم تکرارش کنم. در زمینه‌ی مرزهای زمینی، استفاده از عبارت ترسیم خطاست. مرزهای زمینی ترسیم‌شده هستند و بحث بر سر اجراست. همچنین موضوع تازه‌ای که اسرائیل مطرح کرده، مبادله‌ی خاک است. یعنی مثلا می‌گوید این‌جا ۱۰۰ متر می‌گیریم، جای دیگر ۵۰۰ متر می‌دهیم و مردم از این موضوع شگفت‌زده شده‌اند. بنده تنها هشدار می‌دهم دقت داشته باشید زمین‌هایی که اسرائیل می‌خواهد، بدون شک از لحاظ نظامی، آبی، استراتژیک، ارتفاع و… شاخص هستند. با این حال ما در این زمینه پشت سر حکومت هستیم و هر چه آنان توافق کنند ما به آن پایبندیم. همچنین تلاش اسرائیل برای تفکیک میان پرونده‌ی اجرای مرزهای زمینی و ترسیم مرزهای دریایی، بی‌معناست چون مرزهای آبی بر اساس امتداد مرزهای خاکی ترسیم می‌شوند. شما از من پرسیدید در موضوع مرزها با جناب نبیه بری مذاکره کرده‌اید؟ جناب نبیه بری صاحب پرونده [و صاحب خانه] است و کسی با صاحب پرونده [و صاحب خانه برای دفاع از خانه] مذاکره نمی‌کند. ایشان به عنوان صاحب منصب در مقاومت و صاحب مسئولیت در لبنان و جنوب لبنان و یکی از رهبران مقاومت در جنگ ۳۳ روزه مسئولیت این مذاکره را بر عهده دارد.

من نمی‌دانم حکومت لبنان با شرکت‌های استخراج نفت صحبت کرده است یا نه. اگر صحبت کرده است من خبر ندارم. همین‌جا قول می‌دهم اگر حکومت لبنان مدعی شد هیچ شرکت نفتی حاضر نیست بیاید و در مرزهای آبی ما با فلسطین اشغالی کار کند، من یک شرکت نفتی پیدا می‌کنم. این شرکت لزوما ایرانی هم نیست. پشتوانه‌ی ما قدرت مقاومت است. ما پس از تثبیت مرزهای آبی دقیقا برای اسرائیل خط قرمز تعریف می‌کنم. بیایند این طرف ببینند چه اتفاقی می‌افتد. گاز در مقابل گاز و نفت در مقابل نفت. ضمن این‌که ما اصلا چیزی به نام نفت اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسیم و این نفت مردم فلسطین و مردم عرب است و ما در آن سهم داریم. امروز همه‌ی جهان اجماع دارند که اسرائیل در مقابل قدرت لبنان بازداشته‌شده است.

جوهره‌ی اقتدار ما مساحت کشور و امکانات نیست، انسان و ایمان و اراده و شجاعت و عقل و حضور و آمادگی برای جان‌فشانی و اخلاص است.

جبهه‌ی مقابل در سوریه متحمل شکست مفتضحانه‌ای شده است. سال‌های اول بحران را به یاد بیاورید. کنفرانس دوستان سوریه با حضور ۱۴۰ و ۱۲۰ تشکیل می‌شد. صدها میلیارد دلار خرج کردند. ده‌ها هزار تُن سلاح و ده‌ها هزار تَن جنگجو به سوریه صادر کردند. اما امروز سوریه در حال بازیابی سلامتش است.

مدیریت نبرد همه‌ی متحدان در سوریه با فرماندهی سوریه بوده و هست. ما هیچ وقت در سوریه سینه‌سپر نکردیم. ما تنها در مناطقی حضور داشتیم که «واجب بود» حضور داشته باشیم. حتی بنده در یک سخنرانی گفتم باید روی مناطق «مستحب» بحث کنیم. از سویی ما در درگیری‌های امروز سوریه مثلا در درگیری‌های اطراف ادلب که پس از اختلاف روسیه و ترکیه بر سر منطقه‌ی عاری از سلاح به وجود آمد، حضور میدانی نداریم. اما از سوی دیگر همچنان در همه‌ی مناطقی که تا پیش از این آن‌جا حضور داشتیم، نیروی مستقر داریم؛ گرچه طبیعتا امروز دیگر لازم نیست با تعداد نفرات گذشته حضور داشته باشیم. با این حال اگر هر لحظه لازم شود می‌توانیم به تعداد گذشته و بیش‌تر نیرو به جبهه‌های قبلی اعزام کنیم. در هر صورت حزب الله فرمانده نبردهای سوریه نیست بلکه یک عنصر کمک‌کار و البته مؤثر است.

بنده از روز اول گفتم روسیه بخشی از خط مقاومت نبوده و امروز نیز نیست. روسیه دوست ماست. در مسئله‌ی بمباران پایگاه‌های سوری و ایرانی در سوریه توسط اسرائیل، روسیه همیشه می‌کوشد از حدت ماجرا بکاهد و هدف قرار گرفتن هیچ کدام از طرف‌های سوری و ایرانی و حزب الله در سوریه به نفع روسیه نیست. برخی شبکه‌های عربی آرزوهای خودشان را باور می‌کنند. در هر صورت تا امروز هیچ درگیری‌ای میان نیروهای روسیه و ایران در سوریه رخ نداده است. حتی در زمینه‌ی سیاسی ایران و روسیه از همیشه نزدیک‌تر هستند و این‌ها از برکات ترامپ است! نگاه ایران و روسیه در سوریه انطباق ندارد اما هم‌پوشانی زیادی دارد. تصمیم باقی ماندن یا نماندن نیروهای ایران و حزب الله در سوریه و میزان حضورشان تنها در انحصار فرماندهی سوریه است و هیچ ربطی به روسیه یا امریکا ندارد.

حملات گاه و بی‌گاه اسرائیل به پایگاه‌های سوری تقریبا هیچ هدف نظامی ندارد. فقط نتانیاهو می‌خواهد به مردمش یادآوری کند هنوز وجود دارد و می‌خواهد آن‌ها را بفریبد و بگوید من در سوریه نقش بازی می‌کنم. پاسخ ندادن سوریه به این حملات هم به علت نوع آن‌هاست و این‌که امروز، از بین بردن وجود تکفیری برای سوریه اولویت دارد. اما همه چیز ذیل قواعد درگیری تعریف‌شده‌ی سوریه سنجیده می‌شود و هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر اسرائیل نوع حملاتش را تغییر دهد، سوریه به این حملات پاسخ ندهد. ضمن این‌که با ورود سامانه‌های اس۳۰۰ ممکن است همه چیز تغییر کند.

فکر می‌کنم حال که ۳۰ سال از نقض حریم هوایی هرروزه‌ی لبنان توسط اسرائیل می‌گذرد و حکومت لبنان هیچ فکری در این باره نکرده است، مقاومت باید ما در رفتارش تجدید نظر کند.

در زمینه‌ی جنگ منطقه‌ای، دو فرضیه وجود دارد. اول: جنگ ابتدایی. جنگ ابتدایی از سوی ایران نسبت به امریکا و یا هر کشور دیگری محال است و ایران این را بارها اعلام کرده است. همچنین جنگ ابتدایی از سوی ترامپ با کسب رأی کنگره یا بدون آن، بسیار بعید است. پنتاگون امروز بیش‌ترین طرفی است که جنگ نمی‌خواهد چون از عواقب آن با خبر است. دوم: درغلتیدن به جنگ از طریق زد و خوردهای جزئی. من نمی‌گویم زد و خوردهای جزئی رخ نخواهد داد اما مطمئن هستم دو طرف خواهند کوشید این زد و خوردها به جنگ منجر نشود. ما داریم از دو حکومت صحبت می‌کنیم که به صورت سازمانی تصمیم می‌گیرند. سازمان نظامی ایران و سازمان نظامی امریکا. بهترین شاهد مثال برای تلاش دوطرف در جلوگیری از جنگ، حادثه‌ی اخیر پهپاد است. بنده خواندم و مطمئن نیستم که از این پهپاد تنها ۴ فروند در جهان وجود داشت و بیش از ۲۰۰ میلیون دلار قیمت داشت. همچنین یک کارشناس نظامی مستقیما به من گفت وقتی این پهپاد در نزدیکی ایران بلند می‌شد، به علت تجهیزات بسیار پیشرفته‌ی داخلش، یک سوم ایران تحت اشراف اطلاعاتی قرار می‌گرفت. به عبارتی این گل سرسبد صنایع نظامی امریکا بود و طبیعی بود امریکا از سرنگونی‌اش بسیار خشمگین شود.

علت واقعی لغو حمله‌ی امریکا به ایران پس از سرنگونی پهپاد، چیزی غیر از داستان ۱۰ دقیقه و ۱۵۰ کشته بود که ترامپ مطرح کرد. کسی از تصمیم این عملیات خبر نداشت اما رسانه‌های امریکایی آن را انتشار دادند و ترامپ آمد و گفت بله ۱۰ دقیقه قبلش لغو شد. علت واقعی آن بود که ایران ظهر روزی که صبحش هواپیما را زد، از طریق کشور ثالث به امریکا پیامی می‌دهد و می‌گوید اگر پاسخ این سرنگونی را بدهید، ما به عنوان حکومت ایران قطعا چند هدف امریکایی را می‌زنیم. این پیام از طریق کشور ثالث و سپس مسئولان مربوطه چند ساعت قبل از حمله به ترامپ رسید. کارشناسان نظامی گفتند بحث ما در جلسه‌ی تصمیم‌گیری برای عملیات بر سر این بود که احتمال دارد ایران پس از حمله‌ی ما در پاسخ سرنگونی پهپاد، سکوت کند اما حالا که ایران گفته قطعا پاسخ می‌دهد دو راه وجود دارد: یا ما باید پس از حمله‌ی دوم ایران سکوت کنیم که این موجب خواری ماست. یا باید دوباره پاسخ بدهیم که به معنای آغاز جنگی است که ترامپ آن را نمی‌خواهد. این‌جاست که ترامپ دستور می‌دهد حمله را لغو کنید. بنده اطلاع دارم که ایرانی‌ها ماجراجویی نکردند. آن‌ها کاملا سناریوها را بررسی کرده بودند و می‌دانستند چه می‌کنند. همچنین برای این موضوع، سازوکار پی‌گیری و مدیریت تعیین کرده بودند و بر اساس اصول و شجاعت و منافعشان تصمیم گرفتند. یک نظریه هست که می‌گوید در هر حال تا انتخابات ریاست جمهوری امریکا جنگی در منطقه رخ نمی‌دهد و تنها پس از آن است که احتمال جنگ وجود دارد.

گزینه‌ی مذاکره با امریکا به هیچ وجه در ایران وجود ندارد. این فقط هم موضع رهبری نیست. حکومت، دولت، مراجع و مردم و حتی مخالفان سیاست خارجی فعلی و حتی ملی‌گرایان مخالف نظام فعلی نیز مذاکره در این وضعیت و تحت فشار را غیرممکن می‌دانند. امروز هیچ شخصیت ایرانی نمی‌یابید که بگوید ما در این وضعیت باید برویم با ترامپ مذاکره کنیم. با این حال ایران راه را بر طرح‌های برون‌رفت از بحران نبسته است اما در صورتی که منافع ایران حفظ شود. در وضعیتی که امریکا منطقه را به این بن‌بست کشانده، شاید این اروپاست که باید یک حرکت جدی را آغاز کند چون ترامپ فعلا از خر شیطان نمی‌آید پایین.

ایران در مواجهه با وضعیت فعلی بی‌کار ننشسته است. این وضعیت ایران را به تقویت اقتصادش و حرکت به سمت اقتصاد مقاومتی و تقویت روابط با همسایگان و باقی جهان وادار خواهد کرد. شاید ایرانی‌ها تا امروز در این زمینه‌ها کار را عقب انداخته بودند و وقت را هدر می‌دادند اما امروز و پس از نا امیدی تقریبی از اروپا به فکر تقویت روابط با شرق و ایجاد یک قدرت اقتصادی درونی افتاده‌اند. همچنین مسیر دومی که ایران برای مواجهه با وضعیت فعلی پیش رو دارد ماجرای سناریوها و زمان‌بندی‌های هسته‌ای است. اروپایی‌ها فکر نمی‌کردند ایران تهدیداتش را عملی کند اما پس از دو نوبت تعیین خط قرمز، امروز مکرون و انگلیسی‌ها دست به کار شده‌اند. حتی در زمینه‌ی هسته‌ای ممکن است ایران سراغ نیروگاه اراک و فردو و غنی‌سازی بیش از حد انتظار جهان برود.

ایران برای آزادسازی کشتی توقیف‌شده توسط انگلیس پیشنهاد پی‌گیری قانونی را پذیرفته و وکیل گرفته است اما اگر قرار باشد این موضوع از مرزهای معینی عبور کند و هر کسی به سرش بزند در هر جای جهان کشتی‌های ایرانی را توقیف کند ایران قطعا چنین چیزی را نخواهد پذیرفت.

امروز هیچ کس جز نتانیاهو مخالف گفت‌وگوی ایران و سعودی نیست. ایران منادی و پذیرای گفت‌وگوهای منطقه‌ای و حتی گفت‌وگو با سعودی است اما طرف مقابل حتی حاضر نیست کشتار را در یمن متوقف کند. سفر چند هفته‌ی پیش برادر عزیزم جناب آقای دکتر ظریف (حفظه الله) را به کشورهای عربی ببینید. من با ایشان دوستی شخصی دارم. البته تعریف من از ایشان برایشان دردسر درست نمی‌کند چون خودشان [به واسطه‌ی قرارگرفتن در لیست تحریم‌های امریکا] در دردسر افتاده‌اند. دکتر ظریف در سفر به کشورهای عربی خلیج که مداخله‌ی مستقیم در جنگ‌های منطقه‌ای ندارند، پیشنهاد داد که پیمان دوجانبه‌ی عدم تجاوز با ایران امضا کنند اما امریکا و سعودی و امارات جلوی انعقاد چنین پیمانی را گرفتند.

رویارویی و ادبیات تند حزب الله و بنده علیه سعودی تنها به علت جنگ یمن است. بله، سعودی پس از جنگ ۳۳ روزه کمک‌هایی به لبنان کرد و من به آن‌ها اذعان دارم. البته آن‌ها در وقوع جنگ علیه ما هم سهیم بودند و عجیب است کسی علیه شما شمشیر بکشد و سپس به مداوای شما بپردازد. اما با این حال من به کمک‌های سعودی پس ساز جنگ معترفم. ما نیز تا پیش از جنگ یمن هیچ گاه علیه سعودی جبهه نگشوده بودیم. کسی نمی‌تواند بگوید ادبیات ما دارد زمینه‌ی گفت‌وگوی ایران و سعودی را از بین می‌برد و مادامی که جنگ متوقف نشده، من باید ساکت شوم تا مبادا خاطر بن سلمان آزرده شود. بله، هنگامی که آن‌ها کشتار در یمن را متوقف کنند ما نیز ادبیاتمان تغییر می‌کند و مسیرهای گفت‌وگو مشخص است. بنده خبر دارم که برادران یمنی ما از سر کینه و خون‌خواهی با سعودی نمی‌جنگند و هیچ هدفی جز پایان جنگ ندارند.

حال و هوای جنگ در منطقه همچنان وجود دارد و همه‌ی ما وظیفه داریم با این حال و هوا مقابله کنیم. هر کشوری در منطقه خیال کند جنگ به نفع او خواهد بود ساده‌اندیشی است. ما همه وظیفه داریم برای دستیابی به یک تلاش واقعی و جدی تلاش کنیم. این تکه را فصیح صحبت می‌کنم تا اگر کسی به انگلیسی یا عبری ترجمه می‌کند راحت باشد. همه باید تمام تلاششان را بکنند که در منطقه جنگ نشود. فارغ از این‌که چه کسانی آغازگران این جنگ خواهند بود. برخی طرف‌ها و به‌ویژه سعودی باید کینه‌ورزی را کنار بگذارند. همچنین برخی دوستان ما در خط مقاومت ما باید از حماسه‌ورزی در جهت جنگ دست بردارند. چون می‌دانید برخی دوستان ما دل‌بستگی‌های بزرگی به این جنگ دارند [و نابودی اسرائیل را در آن می‌بینند]. اما همه باید بدانیم این جنگ، جنگ آسانی نخواهد بود و تمام منطقه را ویران خواهد کرد. حتی اسرائیل اگر خیال می‌کند می‌تواند خودش را از جنگ امریکا و ایران کنار بکشد کاملا در اشتباه است. هر جنگی در منطقه دامان همه را می‌گیرد. مثلا امارات که یک کشور کوچک ساحلی با شهرهای به اصطلاح شیشه‌ای است، اگر حمله‌ای به آن صورت بگیرد چه چیزی از آن باقی می‌ماند؟ بنده چنین عقیده‌ای ندارم اما فرض کنیم ایران شکست خورد و از معادله کنار گذاشته شد، آیا ماجرا تمام می‌شود؟ آن روز دیگر چه کسی می‌تواند جلوی سرمستی اسرائیل و زیاده‌خواهی‌اش را علیه لبنان و سوریه بگیرد؟ اگر ایران شکست بخورد اول ایران و سپس افغانستان، پاکستان، ترکیه، عراق، سوریه، مصر و… بر مبنای نژادی و مذهبی تقسیم خواهند شد. پس همه در همه‌ی کشورها با هر معیار انسانی، اقتصادی، حق حاکمیتی، آینده‌نگرانه و… وظیفه دارند با این جنگ مقابله کنند. اگر کسی خیال کند دامنش به عواقب این جنگ آلوده نخواهد شد در حد حماقت ساده‌اندیش است. این‌که بگوییم من بی‌طرفم فایده ندارد. باید بگوییم من با جنگ مخالفم و برای آن بکوشیم. اسرائیل خیال نکند امکان دارد جنگی در منطقه آغاز شود اما به اسرائیل نکشد. اگر جنگی علیه ایران آغاز شود اولین کسی که اسرائیل را با قدرت و خشونت و درندگی می‌زند خود ایران است. البته این‌که بگوییم جنگ در منطقه موجب نابودی سعودی می‌شود شاید امریکا را تشویق کند! چون بلافاصله شرکت‌های تجاری و نفتی‌اش را برای قرادادهای تازه به سعودی می‌فرستد. دقت کنید امریکا پیش از این می‌گفت ما حامی منافع و نیروها و متحدانمان در منطقه هستیم و مدتی است عبارت متحدانمان حذف شده است! آن‌چه باید بگوییم این است: هر جنگی در منطقه موجب نابودی نیروها و منافع امریکا در منطقه و همچنین اسرائیل خواهد شد. خط مقاومت ضعیف نیست و توان انجام این کار و برگرداندن ورق را دارد.

برخورد آیت الله خامنه‌ای با نخست وزیر ژاپن، ترکیبی از حکمت، سرافرازی و عزت بود. برخی سران کشورها که ترامپ هر روز ازشال پول می‌گیرد، می‌دوشدشان و به آن‌ها توهین می‌کند نه تنها هیچ جوابی نمی‌دهند بلکه اگر ترامپ یک اشاره‌بهشان بکند سینه‌خیز می‌روند سمتش. اما رهبر، نظام، جمهوری اسلامی و ملت ایران بدون نگرانی چنین رفتاری انجام می‌دهند. ترامپ تنها هدفش این است که آن‌ها را پای میز مذاکره بکشاند. به همین علت هم مدام وعده می‌دهد که اگر فقط این‌ها حاضر شوند مذاکره کنند من ایران را به یک قدرت اقتصادی بزرگ تبدیل می‌کنم.

امریکا در دوره‌ی ترامپ نیز همچون دوره‌ی اوباما تلاش می‌کند و میانجی‌هایی را مأمور کرده است تا با حزب الله کانال ارتباطی باز کنند. امریکایی‌ها پراگماتیست هستند و سعی می‌کنند از هر راهی به منافعشان برسند.

مصلحت حزب الله در این است که میان هیچ دو عرصه، حزب، گروه و مذهبی در لبنان هیچ اختلاف و درگیری حتی به اندازه‌ی یک سیلی هم نباشد. در حادثه‌ی قبرشمون ما از لحظات اول ورود کردیم و کوشیدیم همه‌ی طرف‌ها را آرام کنیم. حزب الله پشت سر وزیر متحدش که هدف ترور بوده ایستاد و حامی هر تصمیمی است که او بگیرد. در اولین جلسه‌ی کابینه پس از این ماجرا، نخست وزیر تصمیم گرفت جلسه را به تأخیر بیاندازد چون یکی از وزرا ترور شده بود و یک وزیر دیگر متهم به ترور وی بود! در چنین فضایی امکان برگزاری جلسه وجود نداشت. در هر صورت حل این ماجرا بر عهده‌ی حکومت است. جناب صالح الغریب خواستار ارجاع پرونده به شورای قضایی کشور شد و حادثه‌ی مشابهی با نام «زیادین» را به جنبلاط یادآوری کرد.

رابطه‌ی ما با جنبلاط تا سال ۲۰۰۵ عادی بود تا زمانی که وی سلاح حزب الله را «سلاح خیانت» نامید و روابطمان سرد شد. با این حال در همه‌ی کابینه‌هایی که حضور داشتیم در پرونده‌های مشترک همکاری می‌کردیم. تا این‌که اخیرا اتفاقی افتاد و من به دوستان گفتم رابطه را با ایشان قطع کنیم. ماجرا از این قرار بود که وزارت صنایع که دست حزب الله بود به یک کارخانه‌ی سیمان که همه‌ی مدارک و پیوست‌های زیست‌محیطی‌اش کامل بود مجوز داد. جنبلاط به صاحب کارخانه پیشنهاد شراکت داده بود اما او نپذیرفته بود. سپس نمایندگان جنبلاط در حضور جناب نبیه بری به حزب الله پیشنهاد دادند که حزب الله یک کارخانه‌ی سیمان در همان منطقه بزند و با جنبلاط شریک شود! که حزب الله گفت ما هیچ کارخانه‌ای نداریم. در کابینه‌ی بعدی جنبلاط وزارت صنایع را برداشت و اولین کاری که وزیرشان کرد، لغو مجوز کارخانه‌ی سیمان بود! این موضوع اعتراض ما را برانگیخت چون موجب شده بود اهالی منطقه خیال کنند حزب الله بی‌دلیل به آن شخص مجوز داده و لابد این کارخانه موجب تخریب محیط زیست و هوا و آب روستایشان می‌شده است. این پرونده به دیوان عدالت اداری رفت و مجوز آن کارخانه دوباره صادر شد.

قرار دادن نمایندگان منتخب مردم در لیست سازمان‌های تروریستی که اتفاقا با بالاترین رأی مردم از سوی حزب الله به پارلمان رفته‌اند، بی‌آبرویی برای تحریم‌کنندگان است. از دهه‌های پیش وقتی یکی از افراد ما در لیست سازمان‌های تروریستی قرار می‌گرفت ما به یکدیگر تبریک می‌گفتیم و امروز نیز همان است. نمایندگان ما نه پولی در بانک‌های جهانی دارند و نه سفر تفریحی خارجی می‌روند که این تحریم‌ها تأثیری رویشان داشته باشد. تحریم شدن توسط خون‌ریزترین حکومت‌های جهان، در دنیا و آخرت برای ما موجب افتخار است. برخی افراد می‌گویند شما به علت انتخاب‌های غلط در زمینه‌ی یمن و سوریه تحریم شده‌اید، در حالی که ما از دهه‌ی ۸۰ و ۹۰ میلادی در لیست‌های تحریم هستیم و این تحریم‌ها تنها یک علت دارد و آن، مبارزه با اسرائیل است. دشمن که از گزینه‌ی نظامی علیه ما نا امید شده به تحریم و بدنام‌سازی و گرسنه‌کردن ما رو آورده اما این تنها بر شجاعت و ایمان ما می‌افزاید.

فرهنگ مقاومت، فرهنگ زندگی است نه فرهنگ مرگ. مقاومت یعنی ساختن زندگی برای یک ملت با شهادت کم‌ترین تعداد ممکن از افراد. اگر مقاومت نباشد همه گرفتار مرگ می‌شوند. اصل این تفکیک میان فرهنگ شهادت و فرهنگ زندگی پذیرفتنی نیست. فرهنگ شهادت و مقاومت همان فرهنگ زندگی است.
 
 در سال ۲۰۰۶ توان تهاجمی ما محدود بود. اکثر توان ما حتی در سطح پیاده‌نظام، دفاعی بود. ما امروز در سطح پیاده‌نظام یا به‌عبارتی نیروی زمینی، توان تهاجمی داریم و به سلاح‌های ویژه و خاص از هر نظر مجهز هستیم.
  ما به جز بسیج عمومی و یگان‌های نظامی دو نیروی دیگر داریم به نام: نیروهای رضوان و هنگ‌های عباس. این نیروها تعدادشان بسیار بالاست و به صورت اختصاصی و تخصصی روی نبرد تهاجمی کار می‌کنند و در این زمینه بسیار باتجربه‌اند. این‌ها در سال ۲۰۰۶ وجود نداشت.
  سال ۲۰۰۶ نیروی هوایی ما بسیار کم‌شمار بودند و کوشیدیم کاری بکنیم اما هنوز آغاز تأسیس این نیرو بود. امروز این نیرو بزرگ و قدرتمند شده و امکانات قابل توجهی در اختیار دارد.
  اشراف اطلاعاتی ما از همیشه بیش‌تر است.
  اطمینانی که یقین، آرامش و ثبات را در پی داشت شدیدا صدمه دید. هربار که دشمن اسرائیلی پس از جنگ جولای تلاش کرد این اطمینان را ترمیم کند، ناکام ماند. این به برکت ایستادگی غزه و مقاومت غزه نیز بود.
  در گذشته جنگ‌ها همیشه در خاک ما، در خاک لبنان، سوریه، مصر و… بودند اما هیچ‌گاه در خاک فلسطین نبود.
  جبهه‌ی داخلی دشمن هیچ‌گاه آماده‌ی جنگ نخواهد شد و نخواهد توانست جنگ را تحمل بیاورد.
  ما انکار نمی‌کنیم که آن‌ها ۱۳ سال در قبرس، یونان و همه‌جای اروپا آموزش و رزمایش انجام دادند و از طریق ایالات متحده به بیش‌ترین تکنولوژی‌ها و سلاح‌های پیشرفته در بخش نیروی هوایی دست پیدا کردند. اما موضوع اصلی در برابر دشمن اسرائیلی زرادخانه‌ی وی نیست. زرادخانه‌ی اسرائیل در جنگ جولای بسیار عظیم و بی‌مانند بود، با این حال…
  اگر قبلا می‌گفتیم ورای ورای حیفا یعنی تل‌آویو، امروز می‌گوییم ورای تل‌آویو و حتی ورای ایلات. یعنی اگر ورای ایلات نیز چیزی داشته باشند ان شاءالله دستمان بهش می‌رسد.
  روزی که بنده سخنرانی کردم و گفتم ما به سلاح هسته‌ای دست پیدا کرده‌ایم، مردم خندیدند. گفتم به خدا شوخی نمی‌کنم! (خنده) خیال کرده بودند شوخی می‌کنم. سپس گفتم این سلاح عبارت است از مخازن آمونیاک حیفا و یک یا دو موشک. خود اسرائیلیان می‌گویند اگر این مخازن آمونیاک حیفا هدف قرار گیرد، ده‌ها هزار نفر کشته می‌شوند، ده‌ها هزار نفر زخمی می‌شوند و امکان زندگی در آن منطقه از میان می‌رود.
  مگر همین اسرائیلیان نمی‌گفتند توسعه‌ی سلاح‌های موشکی ممنوع است؟ خب، توسعه پیدا کرد. مگر نمی‌گفتند موشک نقطه‌زن ممنوع است؟ موشک نقطه‌زن در اختیار گرفتیم. مگر نمی‌گفتند سلاح برهم‌زننده‌ی موازنه ممنوع است؟ به این سلاح نیز دست پیدا کردیم. مدام فقط می‌گویند ممنوع است!
  بنده رازی را که اسرائیل از آن بی‌خبر باشد جز در وقت خودش و در لحظه‌ی لازمش در جنگ، فاش نمی‌کنم.
  هر جنگی در آینده قطعا شبیه جنگ جولای ۲۰۰۶ نخواهد بود. بسیار عظیم‌تر از آن خواهد بود و قطعا اسرائیل را به پرتگاه و آستانه‌ی نابودی خواهد رساند.
  حزب و مقاومت به اشخاص وابسته نیستند بلکه یک سازمان هستند و مثل یک سازمان عمل می‌کنند. امروز یکی از علت‌های قدرت حزب الله و رشدش در زمینه‌های متنوع و متعدد همین است. اگر قرار بود من همه‌ی این فعالیت‌ها را مدیریت کنم، نمی‌رسیدم. سازمان‌ها، مسئولان و فرماندهانی وجود دارند که من یکی از آن‌ها هستم.
 ما در لبنان چیزی داشتیم به نام کمربند امنیتی جنوب. [آنتوان] لحد [با این که لبنانی بود] در این منطقه از اسرائیل پاسداری می‌کرد. اما امروز چیزی داریم به نام چندین کمربند امنیتی! که عبارت‌اند از نظام‌های عرب پاسدار اسرائیل. این رژیم متکی به یک معادله‌ی دوبخشی است، نه متکی به نیروی درونی. [معادله عبارت است از:] حمایت امریکا و غرب و فروگذاری عرب.
  بنده می‌دانم امروز در بیش‌تر کشورهای عربی اگر یک نفر نه برای حزب الله بلکه برای برادران فلسطینی و ملت فلسطین و گروه‌های مقاومت فلسطین پول جمع کند، فقط پول را مصادره نمی‌کنند بلکه به زندان نیز می‌اندازندش.
  اگر مقاومتْ اراده و آمادگی داشته باشد حتی امریکا نیز نمی‌تواند از پشت دریاها و اقیانوس‌ها بیاید تا از رژیمی دفاع کند که عامل قدرت درونی ندارد.
  رسانه‌ها امروز یک عامل بنیادین و بسیار تأثیرگذار در ایجاد نتایج هستند. یعنی کارشان فقط انتقال و پوشش حوادث و اخبار نیست بلکه حادثه و خبر می‌سازند.
  معامله‌ی قرن از عوامل قدرت برخوردار نیست و حتی حاوی مجموعه عواملی است که می‌تواند آن را از درون منفجر کند یا حتی موجب شود این معامله هیچ گاه نتواند سربرآورد. مهم‌ترین عامل اصلی که جلوی موفقیت این معامله را می‌گیرد، موضوع قدس است.
  استکبار امریکا به حماقت منجر شد و موجب شد با اعلام قدس به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل توسط ترامپ و انتقال سفارت امریکا به قدس، خودش تیر خلاص را به معامله‌ی قرن بزند.
  برخی رهبران اپوزیسیون سوریه هنوز پیروز نشده بودند رفتند تل‌آویو و با اسرائیلیان جلسه گذاشتند و در رسانه‌ها حاضر شدند و همه چیز را توافق کردند. رفتارشان درباره‌ی جولان دوگونه بود: یا آن را به اسرائیل می‌بخشیدند یا ۹۹ سال به اسرائیل اجاره می‌دادند. اگر این‌ها در سوریه پیروز شده بودند معامله‌ی قرن انجام می‌گرفت.
  امروز عراق در زمینه‌ی معامله‌ی قرن بازدارنده است، قطع رابطه می‌کند و موضعی شاخص دارد.
  اگر محمد بن سلمان توانسته بود با یک هفته و دو هفته و یک ماه و دوماه و سه ماه در یمن به پیروزی برسد، با همراهی صدها ماهواره‌ی عربی و یک پیروزی تاریخی و به عنوان شاهزاده‌ی تاریخی عرب و شهسوار دلیر شجاع و با در اختیار داشتن حرمین شریفین و شورای عالی علمای سعودی و صدها میلیارد دلار، فلسطینان را می‌آورد و با زور و قدرت و تطمیع و وسوسه، معامله‌ی قرن را به آن‌ها تحمیل می‌کرد.
  احدی حتی محمد بن سلمان جرأت نمی‌کند بایستد و بگوید من طرفدار معامله‌ی قرنی هستم که کوشنر ارائه می‌دهد. پس هیچ وزنه‌ی عربی وجود ندارد. در حالی که در گذشته در موضوع مصر و اسرائیل یک وزنه‌ی عرب به نام جناب انور سادات وجود داشت. در موضوع اردن و اسرائیل یک وزنه به نام ملک حسین وجود داشت. حتی در اسلو نیز یک وزنه به نام جناب یاسر عرفات و حمایت‌های عربی پشت سرش، وجود داشت.
  امروز همه‌ی فلسطینیان از جمله دولت خودگردان، فتح، سازمان آزادی‌بخش، همه‌ی گروه‌های مقاومت غزه و همه‌ی سران فلسطینی در معرض تهدید و وسوسه و فشارهایی عظیم هستند و خواهند بود تا زمانی که امریکا از این معامله نا امید شود.
  اگر همه‌ی ما اتفاق نظر داریم که در لبنان به فلسطینیان تابعیت ندهیم، این به آن معنا نیست که فلسطینان لبنان در شرایط بشری، اجتماعی و معیشتی تأسف‌باری که در آن به سر می‌برند باقی بمانند.
 وقتی اسرائیل اصرار دارد امریکایی‌ها ناظر ترسیم مرز باشند و سازمان ملل به طرز خجالت‌آوری کنار گذاشته شود و اصرار دارد ترسیم دریایی و خاکی مجزا باشند و ارتباطی نداشته باشند، در واقع در حال نابود کردن مبانی علمی، قانونی و واقع‌بینانه‌ی هرگونه مذاکره‌ی غیرمستقیم در این باره است.
  بنده امشب متعهد می‌شوم که یک شرکت نفتی بیاورم که قرارداد را بپذیرد و برود در منطقه‌ای که لبنان ادعا می‌کند متعلق به ماست، کارش را شروع کند و اسرائیل اگر جرأت دارد نزدیک شود! نفت در برابر نفت. گاز در برابر گاز.
  اسرائیل می‌آید و افتخار می‌کند که حزب الله بازداشته‌شده است. ماجرا اصلا حزب الله نیست. شما ۷۰ سال است همه‌ی جهان عرب را بازداشته اید (خنده) و هیچ‌گاه بازداشته نمی‌شدید. اما نتیجه‌ی جنگ این شد که شما بازداشته شدید.
  موضوع بر سر امکانات و مساحت نیست. موضوع، انسان و ایمان، اراده، شجاعت، عقل، حضور، آمادگی فداکاری، وفاداری و اخلاص اوست و این‌ها در لبنان فراهم است.
  بدون شک پروژه‌ی مقابل یعنی جنگ جهانی علیه سوریه شکست بزرگ و مفتضحانه‌ای خورده است. ما در سال اول و دوم و سوم شاهد کنفرانس‌های دوستان سوریه با حضور ۱۴۰ و ۱۲۰ کشور بودیم. یعنی همه‌ی جهان جمع شده بودند. امروز همه‌ی آن صدها میلیارد دلار، ده‌ها هزار تُن اسلحه و مهمات و ده‌ها هزار اگر نگوییم صد و دویست و سیصدهزار جنگجو که از همه‌جای جهان به سوریه آورده شدند در حال فرو ریختن‌اند.
  در دوره‌ی حضور در سوریه ما هیچ وقت سینه‌مان را سپر نکردیم. بالعکس، شعاری مطرح کردیم که: ما هر جا که واجب باشد حضور خواهیم یافت. حتی بنده در یک سخنرانی گفتم: اگر حضورمان جایی مستحب باشد، باید بحث کنیم که آن‌جا نیز حضور خواهیم یافت یا نه.
  ما هیچ منطقه‌ای را کاملا خالی نکردیم. در هر منطقه‌ای که پیش‌تر حضور داشتیم، امروز نیز حضور داریم. اما دلیلی نداشت که تعداد نفرات همان تعداد زمان نبرد بماند… تأکید می‌کنم این ربطی به تحریم‌ها و ریاضت اقتصادی ندارد. همین لحظه با وجود تحریم‌ها و ریاضت اقتصادی اگر شرایط اقتضا کند که همه‌ی آن‌ها که از سوریه بازگشته‌اند دوباره به آن‌جا بروند، همه‌شان و بیش از همه‌شان به سوریه خواهند رفت.
  روسیه می‌فهمد که در سوریه همچنان به کمک ایران و دیگر طرف‌های خط مقاومت نیاز هست. روسیه این را می‌داند. الآن از جنبه‌ی عقیدتی، اخلاقی، وفاداری به جنگی که دوشادوش هم داشتیم و… صحبت نمی‌کنم بلکه با نگاه مصلحت‌جویی، منفعت و پراگماتیسم خالص، تا این لحظه خروج ایران از سوریه به نفع روسیه نیست.
  روس‌ها در سوریه می‌کوشند تنش‌زدایی کنند. تلاش می‌کنند نوعی درمان و سازش صورت بگیرد که جلوی نبرد اسرائیل و سوریه یا اسرائیل و ایران را در سوریه بگیرد. گاهی پیشنهادها، ایده‌ها و اقداماتی ارائه می‌کنند اما بیش از این نه.
  سفرهای متقابلی مدام میان مسکو و تهران و در سطح نمایندگان، فرستادگان، مسئولان و وزیران صورت می‌گیرد. به کسانی که به ماجرای روسیه و ایران و اختلاف میان این دو دل بسته‌اند می‌گویم: اگر فرض کنم بحران سوریه ۸ یا ۹ سال عمر دارد، امروز روسیه و ایران در بسیاری از پرونده‌ها از همیشه به یکدیگر نزدیک‌تر هستند.
  رویکرد ایران و روسیه در سوریه هم‌پوشانی گسترده‌ای دارد ولی انطباق ندارد.
  ایرانی‌ها اعلام کرده‌اند و واقعیت نیز همین است که تصمیم باقی‌ماندن یا خروج ایران از سوریه، با رهبری سوریه و جناب رئیس جمهور، بشار اسد است، نه با روسیه یا امریکا یا هیچ کس دیگر.
  اسرائیل در زمینه‌ی بمباران سوریه در حال راه رفتن لبه‌ی پرتگاه است. در هر صورت بنده به اسرائیلیان و نتانیاهو می‌گویم: هر کاری دوست دارید بکنید ولی ایران از سوریه خارج نخواهد شد چون این اراده‌ی جناب اسد، سران سوریه و همچنین ایرانیان است.
  به نفع روسیه نیست که ایران و حزب الله و سوریه در سوریه هدف قرار بگیرند. اگر کسی مدعی است روس‌ها خوشحال‌اند، موافق‌اند، مشکلی برایشان ندارد و از این موضوع عبور کرده‌اند، این طور نیست. اما نمی‌توانند جلوی حملات را بگیرند.
  امریکا برای بنیامین نتانیاهو کار نمی‌کند. بر خلاف تصور بسیاری افراد مبنی بر این‌که اسرائیل حاکم امریکاست، بنده این‌طور فکر نمی‌کنم. اسرائیل اهرم خاورمیانه‌ای پروژه و هژمونی امریکا برای تسلط بر نفت، گاز و… منطقه‌ی ماست. ترامپ نه برای محمد بن سلمان کار می‌کند، نه برای محمد بن زاید و نه چنین افرادی.
  بنده شخصا از یکی از متخصصان نظامی شنیدم که وقتی هواپیمای RQ4 در نزدیکی ایران از زمین بلند می‌شود، یک‌سوم ایران به علت تجهیزات عظیمی که در آن وجود دارد، تحت اشراف اطلاعاتی قرار می‌گیرد. پس چیزی که سرنگون شد یک پهپاد معمولی نبود.
  اطلاعات ما نشان می‌دهد در جلسه‌ی تصمیم‌گیری برای پاسخ دادن به سرنگونی پهپاد، نظامیان مخالف حمله به ایران بوده‌اند. چون معمولا عده‌ای نیروی امنیتی حضور دارند و عده‌ای نیروی نظامی. در امریکا نیروهای امنیتی خواستار جنگ‌اند ولی نظامیان نه.
  بنده با آگاهی به شما می‌گویم ایرانی‌ها کاملا همه چیز را محاسبه کرده‌اند و نقشه‌هایشان آماده است و در سطح بسیار بالایی از آمادگی هستند و می‌دانند دارند چه‌کار می‌کنند. فرضیه‌های کوچک و بزرگ را چیده‌اند و می‌دانند باید با هر واکنشی در هر فرضیه چگونه برخورد کنند. همچنین به نحو بسیار دقیقی سازوکارهای پی‌گیری و مدیریت تعیین کرده‌اند. رفتارهایشان هیجانی نیست. با آرامشی بسیار بالا رفتار می‌کنند. اما اصول، شجاعت، روحیه و منافع خود را دارند و این در تصمیم‌گیری‌هایشان دیده می‌شود.
  امروز این تحریم‌ها ایران را وادار می‌کند مشکلات اقتصادی‌شان را حل و تولید داخلی ایران را تقویت کنند و ایرانی‌ها را به مسیری سریع‌تر برای پیاده‌سازی اقتصاد مقاومتی، که یک چشم‌انداز استراتژیک کامل است، خواهد کشاند.
  یک نظریه وجود دارد که می‌گوید از امروز تا زمان انتخابات ترامپ وارد جنگ نمی‌شود اما اگر در انتخابات پیروز شود می‌شود رویش بحث کرد.
  ایرانی‌ها همیشه آماده و پذیرای این گفت‌وگو بوده و حتی به آن دعوت می‌کرده‌اند. حتی وزیر امور خارجه‌ی ایران، برادر دکتر ظریف(حفظه الله) که من با ایشان رفاقت شخصی دارم (و البته نمی‌خواهم با اعلام این موضوع، برایش دردسر درست کنم! ایشان خودش در دردسر افتاده [و در لیست تحریم‌ها] است!) بارها درباره‌ی گفت‌وگوی ایران و سعودی و ایران و کشورهای خلیج صحبت کرده است اما پاسخ‌ها همیشه نه فقط سکوت بلکه پاسخ‌های منفی بوده‌اند.
  می‌دانم ایران امروز پذیرای هر گفت‌وگویی است. نشانه‌اش هم سفر چند هفته پیش وزیر امور خارجه‌ی ایران به برخی کشورهای خلیج است که امروز در هجمه علیه ایران حضور ندارند. وی به آن‌ها پیشنهاد کرد پیمان عدم تعرض امضا کنند. خب، چه کسی جلو این پیمان را گرفت؟ امریکایی‌ها، سعودی‌ها و امارات.
  آیا منافع منطقه در گفت‌وگوست؟ بله، قطعا. منافع خلیج، جهان عرب، یمن، غرب آسیا و کره‌ی زمین در گفت‌وگوست ولی مشکل آن‌جاست که طرف مقابل، تصمیمش را گرفته و انتخابش چیز دیگری است و هیچ آمادگی و زمینه‌ای برای گفت‌وگو با ایران ندارد.
  هیچ کس نیست که گفت‌وگوی ایران و سعودی را نپذیرد؛ مگر نتانیاهو و البته بولتون. ترامپ هم مخالف است چون آن وقت باید دوشیدن را متوقف کند (خنده).
  مسئولیت همه‌ی ملت‌ها و دولت‌های منطقه آن است که تمام تلاششان را بکنند تا این جنگ رخ ندهد. چون همه اتفاق نظر دارند فارغ از اطراف حاضر، این جنگ، جنگی ویران‌گر خواهد بود.
  شاید در خط ما کسانی باشند که برای وقوع این جنگ شور و اشتیاق داشته باشند. کسی خیال نکند در خط مقاومت مردم ترسیده‌اند و آرزو می‌کنند جنگی رخ ندهد. نه، برخی مردم برای وقوع این جنگ اشتیاق دارند و امیدهای بزرگی [برای نابودی اسرائیل] به این جنگ بسته‌اند. صحبت بنده این است که کینه‌ورزی باید کنار گذاشته شود. این‌جا منظورم مشخصا کینه‌ورزی سعودی و برخی کشورهای عربی ولی در اصل همان کینه‌ورزی سعودی است. حماسه‌ورزی نیز باید کنار گذاشته شود. همه باید عقلشان را به کار بیاندازند. همه‌ی متخصصان اتفاق نظر دارند این جنگْ تفریحی و آسان نخواهد بود بلکه تمام منطقه را نابود خواهد کرد.
  محمد بن زاید کینه و محاسبات غلط را کنار بگذارد و نه به من، بلکه به ملت امارات پاسخ دهد: آیا به نفع امارات است که یک جنگ ویرانگر که در آن پناهگاهی نخواهند داشت، در منطقه‌ی خلیج صورت بگیرد؟ قطعا اماراتی‌ها، سعودی‌ها و همه‌ی کسانی که در جنگ علیه ایران مشارکت کنند، پناهگاهی نخواهند داشت. این صحبت روشن و علنی ایرانی‌هاست و بنده اطلاعات محرمانه بیان نمی‌کنم. خب، از امارات چه باقی خواهد ماند؟
 امریکایی‌ها ابتدا چه می‌گفتند؟ می‌گفتند اگر به نیروها، منافع و متحدان ما تعرض کنید… اما امروز «متحدان ما» حذف شده است! همه‌جا می‌گویند نیروها و منافعمان. «متحدان» وجود ندارد.
  اعتقاد من چیز دیگری است ولی پیش‌فرض بگیریم ایران ضعیف شد، شکست خورد یا از معادله حذف شد. آن وقت به واسطه‌ی سلطه، سرمستی و استکبار اسرائیل چه اتفاقی برای همه‌ی ملت‌های منطقه‌ی ما می‌افتد؟ آن وقت لبنان دیگر می‌تواند درباره‌ی ترسیم مرزهای زمینی، دریایی، نفت و انرژی صحبت کند؟! همه چیز تمام شده است. فلسطین؟! سوریه؟! منطقه؟! چون جمهوری اسلامی در همه‌ی سال‌های گذشته پشتیبان قدرتمند و واقعی همه‌ی ملت‌ها، دولت‌ها و کشورهایی بود که در برابر طوفان‌های امریکایی، اسرائیلی، تروریستی و تکفیری ایستادند.
  اگر ایران شکست خورد آیا دیگر کشور بزرگی در منطقه باقی خواهد ماند؟ یا بر می‌گردیم به خاورمیانه‌ی جدید؟ اولین کشوری که تقسیمش خواهند کرد، ایران خواهد بود و تقسیم ادامه خواهد یافت. ایران، افغانستان، پاکستان، ترکیه، عراق، سوریه، حتی این لبنان کوچک، مصر و کشورهای شمال افریقا بر اساس نژاد و مذهب تقسیم و درگیر خواهند شد و همه گرفتار منازعات مرزی خواهند بود. آن وقت نگین خاورمیانه چه کسی است؟ اسرائیل. امریکایی‌ها هم می‌آیند و روی همه چیز دست می‌گذارند.
  این درست نیست که یک نفر بیاید بگوید من بی‌طرفم. کدام بی‌طرفی؟! باید بگویید من با این جنگ ویران‌کننده‌ی کشورها، دولت‌ها، ملت‌ها و اماکن مقدسمان مخالفم.
  نتانیاهو دارد زرنگی می‌کند و به وزیرانش می‌گوید اظهار نظر نکنید و خیال می‌کند اسرائیل برکنار خواهد ماند. چه کسی گفته است اگر جنگی در آینده علیه ایران رخ دهد، اسرائیل بی‌طرف نگه داشته خواهد شد؟ اولین کسی که اسرائیل را خواهد زد خود ایران است. طبیعتا این طور است. ایرانی‌ها توانش را دارند که اسرائیل را با قدرت، شدت و درندگی بمباران کنند. امکانات و توانش را دارند.
  وقتی امریکا بفهمد که این جنگ ممکن است اسرائیل را ویران، ریشه‌کن و از صحنه‌ی روزگار محو کند باید بازنگری کند. اسرائیل هم باید دست از تحریک بردارد. لازم است اسرائیل و نتانیاهو تحریک نکنند. همه‌ی اسرائیلی‌ها باید دست بردارند. لابی صهیونیستی در امریکا باید به تحریک پایان دهد. چون همه باید بدانند اسرائیل خارج از این جنگ تحمیلی به منطقه نخواهد بود. این باید کاملا شفاف باشد.
  فرض کنیم کسی بیاید بگوید ما سعودی را نابود می‌کنیم. آیا این جلوی جنگ‌افروزی ترامپ را می‌گیرد؟ به هیچ وجه. شاید حتی تشویقش هم بکند! شاید. چون چه کسی بعد از آن سعودی را خواهد ساخت؟ شرکت‌های امریکایی. آن وقت هزینه‌ی این پشتیبانی دیگر ۴۰۰ میلیارد دلار نیست بلکه ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ میلیارد دلار خواهد بود. و این به آن معناست که ترامپ مستقیما همه‌ی چاه‌ها و شرکت‌های نفت سعودی را در اختیار گرفته است.
 آیا می‌دانید دولت ترامپ می‌کوشد از طریق برخی واسطه‌ها با حزب الله لبنان کانال ارتباطی راه بیاندازد؟
  یک سردمدار و رهبر در تمام جهان و کره‌ی زمین و نه فقط جهان اسلام یا عرب پیدا کنید که ترامپ همه‌ی این کارها را انجام داده باشد و سپس بیاید به مذاکره دعوت کند و آن رهبر چنین موضعی بگیرد و چنین رفتاری بکند.
  برادران یمن نه خواستار تداوم جنگ هستند و نه خواستار رفتن سراغ یک جنگ گسترده‌تر و نه هیچ چیز دیگری. تمام هدف آن‌ها این است که به پایان جنگ را به متجاوزان تحمیل کنند. فقط همین.
  تصور کنید الآن ارتش یمن و انصار الله و گروه‌های مردمی شروع کنند پهپادها یا موشک‌های کروزشان را روانه‌ی برخی شهرها یا پایتخت‌های امارات متحده‌ی عربی کنند. از جایگاه اقتصادی و مالی‌شان چه باقی می‌ماند؟
  بنده اطلاع دارم که برادران یمن با کینه رفتار نمی‌کنند. این‌طور نیست که بگویند خونی میان ما ریخته شده و تا انتها همین است. روششان انتقام‌گیری نیست.
  امروز چیزی به نام حقوق عرب‌ها، حقوق مسلمانان، اماکن مقدس و قدس برای نظام بحرین هیچ اهمیتی ندارد. تا جایی که در آخرین نشست، نتانیاهو با افتخار به سخنان وزیر امور خارجه‌ی بحرین استشهاد می‌کند.