بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مراسم ختم مادر شهیدان فؤاد و جهاد و عماد مغنیه
| فارسی | عربی | فیلم | صوت |نثار روح عزیز فقیدمان بانوی مجاهد و عزیز و گرانقدر، امالشهدا حاجیه آمنه، حاجیه امعماد و ارواح همهی شهدا ثواب فاتحهای را هدیه میکنیم. (قرائت فاتحه)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.
بسم الله الرحمن الرحيم.
والحمد لله رب العالمين و الصلات و السلام على سيدنا و نبينا خاتم النبيين محمد بن عبدالله و على آله الطيبين الطاهرين و صحبه الأخيار المنتجبين و على جميع الأنبياء والمرسلين.
السلام عليكم جميعا ورحمت الله وبركاته.
من در ابتدا و در این مناسبت که رحلت حاجیه امعماد است، گرمترین مراتب تسلیت خود را خطاب به دو خانوادهی بزرگوار و عزیز، یعنی آل سلامه و آل مغنیه ابراز میکنم. از خداوند(سبحانه و تعالی) میخواهم ایشان را با شهدا و انبیا و صالحین محشور کند، چراکه همواره در خط و مسیر ایشان بود و آزمایشی نیکو را نیز پشت سر گذاشت.
همچنین وظیفه دارم از طرف حزب الله و از سوی این دو خانوادهی بزرگوار از تمام کسانی که ما را در این عزا همراهی کردند تشکر کنم. چه آنها که امروز مستقیما در این جمع ارجمند حاضر شدند، چه آنها که در روزهای قبول تعزیت مشارکت کردند و چه آنها که از طریق پیام یا تماس تلفنی یا از راه رسانهها و شبکههای اجتماعی مراتب تسلیتشان را ابلاغ کردند. از الله(سبحانه و تعالی) میخواهیم به آنها جزای خیر بدهد و این همدردی نیکو و بزرگورانه را بپذیرد.
در این مناسبت میخواهم ابتدا دربارهی خود این مناسبت، یعنی مناسبت رحلت بانوی درگذشتهی مرحوم مجاهد صحبت کنم و بعد از آن انشاءالله نکاتی دربارهی وضع جهان بگویم.
خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید میفرماید:«بسم الله الرحمن الرحيم، تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ. صدق الله العلي العظيم (الملک/۱-۲)».
از جمله چیزهایی که ما از رسالت پیامبران و سخنان آنان و قرآن کریم درمییابیم این است که این زندگانی دنیا برای هر آن کس که در آن به دنیا میآید و میزید و در آن قطعا و حتما خواهد مرد که «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ (آلعمران:١٨٥ و الأنبياء:٣٥ و العنكبوت:٥٧)»، امتحان و آزمایش و ابتلاست. نقش حقیقی این جهان در منظومهی بزرگ هستی و در منظومهی زندگانی به طور کلی ـ به مثابهی دنیا و آخرت ـ و نقش اساسی در زندگانی دنیا این است که اینجا خانهای است که در آن به انسان آزادی و اختیار کامل دادهاند و همهی شرایط را برایش فراهم کردهاند و عالم وجود را مسخرش گردانیدهاند تا شایستگی و لیاقتش را برای زندگانی حقیقی در جهان دیگر اثبات کند تا آیندهاش را آنجا بسازد. از این رو اینجا خانهی گذشتن و درس گرفتن و کار است؛ مزرعه است؛ میدان جهاد و کنش و آزمایش و اراده و انتخاب گزینههاست. وگرنه زندگانی حقیقی و جاودان آن سوی دیگر است.
از جنبهی مثبتش، زندگانی حقیقی آنجاست: نعمت حقیقی، نعمت روحی واقعی و نعمت مادی واقعی در آن دنیاست نه در این دنیا. اگرچه در این دنیا هم نعمتهایی هست، ولی نعمتهای واقعی و جاودان و ابدی آنجاست. عزت حقیقی، کرامت حقیقی و بزرگی حقیقی آنجاست:«ما لا عين رأت ولا أذن سمعت ولا خطر على قلب بشر- چیزی که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب آدمیزادهای خطور کرده.» کیفر حقیقی نیز آنجاست، برای همهی ظالمان و مفسدان و مجرمانی که در زمین خدا فساد کردند و دیگران را به فساد برانگیختند و در این جهان، زمین را آکنده از ظلم و زور و دشمنی کردند. قطعا برخی از آنان جزای خود را [در همین دنیا] میبینند، ولی بسیاری از آنها از کیفر جان به در میبرند. اما کیفر واقعی در آن جهان است. دادگاه، عدل و ترازوی الهی و روز دادخواهی مظلوم از ظالم همگی در آن جهان است. اما خواهران و برادرانم، این دنیا و این زندگانی که ما در آن به سر میبریم خانهی عمل و امتحان و آزمایش است تا آیندهمان را بسازیم. همانطور که آیندهیمان را [در دنیا] میسازیم باید آیندهی جاودان و ابدیمان را در عالم آخرت نیز بسازیم. ماییم که بهشتمان و آتشمان و آنچه که در آن بهشت یا دوزخ انتظارمان را میکشد میسازیم.
حاجیه امعماد این امتحان را پشت سر گذاشت. عمری دراز و طولانی داشت. خداوند (تبارک و تعالی) با دادن این عمر طولانی بر او منت گذاشت. ولی از همان ابتدا، از زمانی که دخترکی کوچک و نوجوانی بیش نبود، خداوند (تبارک و تعالی) نعمت ایمان، هدایت، تعهد دینی به معنای واقعی کلمه شامل عبادت، رفتار شایسته، عفت و حجاب را به ایشان بخشید. همچنین خداوند حس مسئولیتپذیری را به ایشان عطا کرد که در کنار ایمان و عبادت، بسیار حائز اهمیت است؛ مسئولیتپذیری نسبت به خانواده، مردم، رسالت و همین طور مسائل امت.
خداوند حس مسئولیتپذیری به ایشان داد تا با پدر و خانوادهاش در تحمل بار سنگین زندگی آن روزگار سخت مشارکت کند. همچنانکه زندگی تا امروز نیز بر بیشتر خانوادههای لبنانی دشوار است. او ابتدا به خیاطی و بعد پرستاری پرداخت در حالی که هنوز بیست سالش هم نشده بود.
قبل از ازدواج با حاج ابوعماد و پس از آن، مسئولیت ابلاغ این پیام ایمانی را به همنسلانش به دوش میکشید و به امور آنان اهتمام میورزید و با آنان دربارهی الله تعالی و بندگی و وظایفمان در قبال او صحبت میکرد. به آنان نماز و تلاوت قران میآموخت و آنان را به انجام امور خیریه و اعمال نیکو ترغیب میکرد.
این اولین سالهای آمنهی نوجوان بود. اولین سالهای تبلیغ دینی و ایمانی و کار خدماتی و اجتماعی او و توجهش به فقرا و ایتام و نیازمندان و جمعآوری کمک و سامان دادن به آنها و بستهبندی و رساندنشان به خانوادههای نیازمند. مرکز همهی این کارهای خدماتی و اجتماعی هم جایی نبود جز خانهی ابوعماد. تا برسد به کار فرهنگی و همکاری با دوستان و خواهرانش در برپایی پیوستهی مجالس هماندیشی فرهنگی با علمای عامل حاضر در صحنهی آن روزگار، بهویژه حضرات آیات سيد محمدحسين فضل الله (رضوان الله تعالی علیه) و شيخ محمد مهدي شمس الدين (رضوان الله تعالی علیه) و علمای دیگری که هنوز در قید حیاتاند، و کار با آنها در تمامی این زمینههای تبلیغی، فرهنگی، داوطلبانه، خدماتی، اجتماعی و روابط عمومی، اگر تعبیر درستی باشد. سپس نوبت به مشارکت مشارکت در تأسیس میرسد. یعنی حاجیه امعماد در بسیاری از چارچوبهای ایجادشده که برخی از آنها هنوز هم به کارشان ادامه میدهند در کنار دیگر خواهران و زنان نقشی تأسیسی داشت. پس مشارکت در ایجاد چهارچوبهایی برای این فعالیتها در قالب جمعیتها یا مؤسسات با کمیتههایی که به امور فرهنگی، تبلیغی، اجتماعی، دانشجویی یا پیشآهنگی اشتغال داشتند. این حاکی از اعتقاد زودهنگام او به کار جمعیِ مؤسساتیِ سازمانیافته است که قطعا کاراتر و اثرگذارتر است و نتیجه و ثمردهیاش بیشتر است.
خانهاش از ابتدا خانهی همهی این کارها و فعالیتها و کوششها بود، تا اینکه به یکی از خانههای مقاومت تبدیل شد. وقتی عماد بزرگ شد، که زودهنگام هم بزرگ شد، ۱۵ سال نداشت که در کنار جوانان همنسلش مسئولیت رویارویی و دفاع و پیوستن به گروههای مقاومت و به دست گرفتن سلاح را به عهده گرفت، این خانه به خانهی مقاومت تبدیل شد؛ چه در شیاح و چه در طیردبا. بهویژه بعد از سال ۱۹۸۲.
ولی مهمترین دستاوردی که باید در مورد حاجیه امعماد روی آن تأکید نمود، نقشی است که اساسا به زن سپرده شده است. همچنانکه امام خمینی (قدس سره الشریف) فرمود: نقشی که به زن سپرده شده همانی است که به قرآن سپرده شده است: ساختن انسان. چیزی که باید دربارهی امعماد ثبت شود این است که او علاوه بر همهی موفقیتهایش در همهی کارهایی که پیشتر ذکر آن رفت، در ساختن انسان موفق بود. انسان مؤمن، انسان مجاهد، انسان فداکار، انسان مقاوم و انسانثابتقدم تا آخرین نفس و آخرین قطرهی خون. چنین فرزندانی بار آورد؛ پسرانش چنین بودند.
سپس اینگونه نبود که این فرزندان فقط ثابتقدم و مجاهد و مقاوم باشند، بلکه خداوند با شهادت بر همهی آنها منت گذاشت و هر سه فرزندش فؤاد، جهاد و عماد همگی شهید شدند. همچنانکه همه میدانند. و به این فرزندان یک نوه هم اضافه شد که شهید جهاد [فرزند] عماد مغنیه بود. به همین جهت امروز وقتی در مجلس ارتحال امعماد صحبت میکنیم، همچنانکه چند ماه پیش به مناسبت رحلت حاج ابوعماد گفتم، از مادری حرف میزنیم که همهی فرزندانش را در زمان حیاتش به پیشگاه شهادت تقدیم کرد و یکی بعد از دیگری تشییعشان کرد و کنار اجساد مطهرشان ایستاد و نمونهای از زن مؤمن و صبور و تسلیم فرمان خدا، بلکه بالاتر از این، راضی به مشیت خدا و مفتخر به مشیت الله(سبحانه و تعالی) دربارهی سرنوشت فرزندان جوانش بود، مشیتی که همان شهادت بود. به همین دلیل وی نمونهای عالی و الگویی نیکو برای همهی ما بود: همهی ما زنان و مردان، بهویژه مادران و خصوصا مادران شهدا که او را دوست داشتند و دلبستهاش بودند و او را بهویژه در سالهای اخیر شناختند.
از بین تمام فداکاریهای حاجیه امعماد، اجازه بدهید با توجه به محدودیت وقت فقط به دو مورد اشاره کنم. البته موارد بسیار است. ولی من بنا دارم فقط به این دو مورد اشاره کنم.
اول: علاوه بر موفقیتش در ساخت انسان، وی به ما، به حزبالله، به خط ما، به مقاومت ما و به جنبش جهادی این امت، یک رهبر استثنایی هدیه داد که همان فرمانده شهید حاج عماد مغنیه بود. منظورم این نیست که چنین فرمانده جهادیای را فقط با به دنیا آوردنش به ما هدیه داد، بلکه منظورم تربیت و پرورش دادن چنین شخصیتی است. بنده و همهی کسانی که با حاج عماد زیستند، این حقیقت را از نزدیک میدانند که: مادرش، امعماد، تأثیر بسیار بزرگی در ساخت شخصیت او و همین طور تأثیر بزرگی بر شخصیت او داشت. این، علاوه بر محبت و قدرشناسی بزرگی بود که نسبت به پدرش داشت. هم من و هم برادران خوب میدانیم که او احساس خاص و احترام عظیمی برای مادرش قائل بود و برای او حساب خاصی باز میکرد. تا آنجا که بعضیها با او شوخی میکردند. بگذارید این شوخی را نقل کنم: میگفتند:«همه از عماد میترسند و عماد از مادرش.» (خنده) نه اینکه او از مادرش به معنایی که رایج است، بترسد. بلکه بهشدت روی جلب رضایت و مهرورزی به وی و ناراحت نکردنش در هیچ موردی، اصرار داشت. من جزئیات زیادی در این باره میدانم. امعماد شخصیت عماد را کنترل و دنبال میکرد، و به تربیتش، بهویژه در جنبهی دینی و ایمانی و عبادی و جهادی توجه میورزید و بر حضور دائمش در این عرصهها و به دوش گرفتن مسئولیتها اصرار داشت و مادری واقعی و پشتیبانی بزرگ در همهی گزینههای دشواری بود که او در زندگیاش آنها را برگزید. بنابراین این مادر این دستاورد بزرگ و عظیم را به تعبیر من به ما هدیه کرد: شخصیتی مثل حاج عماد مغنیه را که میدانید و همهی ما میدانیم که حقیقتا یک شخصیت استثنایی بود و تا همین الان هم هنوز بخش بزرگی از زندگی این شخصیت مخفی است و با گذشت زمان و ایام آشکار خواهد شد.
دوم: فعالیت مستمر و خستگی ناپذیر امعماد بهویژه در دههی اخیر بهویژه پس از شهادت حاج عماد. این حادثه او را مطرح کرد. تا قبل از آن، با وجود اینکه او مادر شهیدان فؤاد و جهاد بود، با این حال تکاپویی نداشت و حرکتی نکرده بود. یا آنچنانی که بعد از شهادت عماد روی داد، مطرح نشده بود. نقش مرکزی حاج عماد در مقاومت و جایگاه فرماندهیاش در حزبالله و اینکه امعماد علاوه بر دو شهید دیگر، مادر یک فرمانده شهید نیز شد طبیعتا به او جایگاه مشخصی بخشید. اینها نتایجی طبیعی است؛ پدران و مادران شهدا در محیط و اجتماع و فرهنگ ما از جایگاه باطنی، عاطفی و اخلاقی شاخصی برخوردار میشوند. وی با وجود سن زیادش که در هفتاد سالگی بود و با وجود وضعیت [نه چندان مناسب] سلامتیاش، و با وجود وظایف خانوادگیاش، در طول سالهای گذشته و در یک مرحلهی بسیار حساس از تاریخ مقاومتمان با قدرت در صحنه حاضر شد. حاجیه امعماد در همهی مراسمهای ما شرکت کرد. همچنین در سالهای اخیر به خانهی شهیدان ما رفت. او نهتنها در خانهی برادرانی که در نبرد با تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسیدند حاضر شد بلکه حتی به عقب برگشت و به خانهی شهیدانی رفت که سالها پیش از شهادت حاج عماد شهید شده بودند. بنده نمیخواهم بگویم همه (گرچه برادران و خواهران صحت این موضوع را برایم بررسی کردند) اما حاجیه امعماد با وجود سن و شرایط جسمی [سخت]ش به خانهی تقریبا همهی شهیدان ما رفت و فرهنگ، بیان، ادبیات، سخنان، تواضع، محبت و احساسات خودش را ابراز کرد. از طرف هر کدام از مدارس، دانشجویان، گروهها، گروههای پیشآهنگی و… به هر مراسم رسانهای، سیاسی و… که دعوت میشد میرفت و هرگز کوتاهی نمیکرد. هیچگاه بیماری و خستگی و پیری او را از پا نیانداخت و از این مسئولیت بازنداشت. وی معتقد بود در حال تکمیل رسالت خون فرزندان شهیدش است. از تعداد زیادی از هیئتها پذیرایی کرد و در آنها تأثیری عمیق گذاشت. بنده این را از تعدادی از هیئتهایی که با وی دیدار کردند شنیدم. همچنین از برخی روحانیانی که در تلویزیون پس از دیدار با حاجیه امعماد سخنرانی میکردند شنیدم چهقدر برشان تأثیر روحی و معنوی داشته است. مهمترین نکته اینجا فقط کمیت نیست بلکه محتواست؛ محتوایی که حاجیه امعماد در ادبیات، دیدار و سخنان ارتجالی نیکویش ارائه میکرد. میتوانم بگویم وی در کنار ما وارد جنگ روحیه و جنگ روانی و جنگ رسانهای شده بود و در خط مقدم قرار داشت. ما اسمش را گذاشتهایم جنگ ثبات در مقابل جنگ فرونشاندن عزمها. همهی نبردها بر سر عزم است. عزم پیش از نفرات، امکانات، تسلیحات، پول، اموال، توان مادی و حتی نفرات انسانی قرار دارد. مسئله در درجهی اول این است که آیا افراد، عزم لازم را برای ادامهی راه مسئولیتپذیری و جانفشانی دارند. مسئله اینجاست. حتی وقتی قرآن از انبیاء الله (سبحانه و تعالی) سخن میگوید و میانشان تمایز قائل میشود، این تمایز، عبارت است از عزم. ما دو نوع نبی داریم: اولوالعزمها و باقی انبیاء. چالش بزرگ و اصلی در برابر هر ملت، جامعه و جنبش مقاومی که میخواهد از کشور، ملت و اماکن مقدسش دفاع کند، عزم، اراده، اصرار و ثبات است. ما از ابتدا با این چالش مواجه بودهایم.
البته در سالهای گذشته نیز این چالش بزرگ شده است. ما و مسئولیتها و پیروزیهایمان بزرگ شدهایم، پس طبیعی است که جنگ روانی نیز علیه ما افزایش یابد. نبرد سخت ما، نبرد آگاهی و عزم و اراده است. چرا؟ چون گزینهها از جنس دیگری است و حد اقل دو ویژگی اساسی دارد. اولا: بزرگ و دشوار است چون سرنوشتساز و مرتبط با وجود میهن و کشور و امت و باقیماندن سازمانها و ملت در خاک خودشان و جلوگیری از کوچدادن ملت از خاک خویش و جلوگیری از مصادرهی تصمیمات و توان و امروز و فردای ملت است. انتخابهای ما اینگونهاند. ویژگی دوم آن است که گزینههای ما هزینهبردار هستند. برایشان خون و جوان داده میشود؛ بهترین جوانان، همچون جهاد و فؤاد و عماد و جهاد [فرزند عماد] و همهی برادران و خواهران شهید و زخمیشان. پس این نوع گزینهها، چون از سویی، سرنوشتساز و وجودی و از سوی دیگر، هزینهبردار و مستلزم جانفشانیهای عظیم هستند، جنگ آگاهی پیرامونشان نیز عظیم و خطیر است. این انتخابها مورد تشکیک قرار میگیرند. با وجود اینکه پیروزیها و موفقیتهای این مقاومت و این گزینهها، جهان و ذهن مردم را پر کردهاند، این موضوع همچنان ادامه دارد و برخی از مردم اصرار دارند دائما تشکیک کنند و به سمت گزینههای دیگر برانند. گزینههایی همچون تسلیم، خضوع، دنبالهروی، فرار از مسئولیتپذیری، سرسپردگی به امواج ارعابی که دشمن در این عرصه یا عرصههای مختلف به راه میاندازد.
این را میگویم چون مهم است. حاجیه امعماد در هر موقف، مراسم و خانهای عزمها، همتها و ارادهها را تقویت میکرد و از صبر، پایداری، پیروزی، رستگاری، موفقیت، عزت، کرامت و سیادت در دنیا و آخرت سخن میگفت که مسیر مقاومت، جهاد و جانفشانی آنها را به دنبال دارد. چرا نقش امعماد شاخص بود؟ چون در دل حادثه قرار داشت. همچون حضرت زینب(علیها السلام). حضرت زینب(علیها السلام) کربلا را برای ما و در طول تاریخ و تا قیامت حفظ کرد. ایشان یک مورخ یا شاهد بیطرف نبود. بسیاری از حوادث کربلا را یک یا دو نفری از جبههی امام حسین که زنده ماندند نقل کردهاند، همچنین تعدادی از سپاهیان عمر بن سعد و عدهای که خود را ناظر بیطرف تلقی میکردند. بسیاری از مردم نیز از جایگاه علمی، معرفتی، نظری یا تحلیل تاریخی دربارهی این حادثه صحبت کردند. اما زینب در دل واقعه بود. زینب بخش دوم کربلا بود. بخش اول که حسین بود با شهادت وی به پایان رسید و بخش دوم با فریاد و ایستادگی و دادخواهی و شجاعت و صبر زینب آغاز شد. اگر زینب(علیها السلام) توانست همهی آن کارها را انجام دهد، سخنانش به خطی پایدار در طول تاریخ تبدیل شود، ایستادگیاش معادلات نبرد را در طول تاریخ تغییر دهد و فریادها و سخنانش این احساسات قدرتمند و صبر زیبا را در دل زنان و مادران در طول تاریخ ایجاد کند تنها به این دلیل بود که دختر شهیدان و مادر شهیدان و عمهی شهیدان و خواهر شهیدان و در دل واقعه بود. اینها بود که عمل، تأثیر، سخنان و مواضع زینب را متفاوت ساخت. در کنار ویژگیهای شخصیاش، اینها بود که او را به یک رهبر و زن استثنایی در تاریخ تبدیل کرد. امعماد نیز به همین علت در مسیر، جنبش، مقاومت و خانوادههای شهید و این صبر زیبا و عظیمی که در خانوادههای شهید و چهرهی مادران شهید شاهدش هستیم، تأثیرگذار بود. بنده مطلع هستم که بسیاری از مادران شهید ما میکوشند این کار را به انجام برسانند. بنده امروز در مراسم درگذشت حاجیه امعماد به آنها میگویم: ای مادران، همسران، دختران و همهی خانوادهها و پدران و فرزندان شهید، شما همه مسئولیت دارید. ولی به خانمهای مادر، همسر و دختر شهید میگویم مسئولیت شما بسیار عظیمی است. این مسئولیت زینبی به علت تأثیر انسانی و عاطفیتان در این محیط و جامعه و نسلهاست. شما مسئولیت دارید این راه را ادامه دهید و خط و اهداف شهیدان و حقانیت این روش را که امروز با آن مقابله میشود و برای بهچالشکشیدن و محاصرهی آن در همهی زمینهها تلاش میکنند، تبیین کنید. قدرت این راه از قدرت محاصرهها و آهنها بیشتر است چون به مکتب پیروزی خون بر شمشیر تعلق دارد. امروز امعماد پس از درگذشتش، همچون دوران حیاتش، یکی از نمادهای مقاومت، جهاد، نبرد، ایستادگی و پیروزیهای ماست و اینگونه خواهد ماند و ان شاءالله تأثیرش جاودانه خواهد ماند.
برادران و خواهران، در زمان باقیمانده میخواهم تا آنجا که ممکن باشد بهطور خلاصه برخی موضوعات را مطرح کنم.
اول: میخواهم کمی به سخنرانیهای رئیس جمهور امریکا، ترامپ در روزهای گذشته بپردازم تا عبرت بگیریم و همچنین دربارهی گزینهها بحث کنیم. وی در این سخنرانیها از برخی کشورهای ثروتمند که از آنها پشتیبانی میکند، خواست در ازای حمایتش، پول بپردازند. تا امروز چهاربار -من برایشان میشمارم- این سخنان را متوجه پادشاهی عربستان سعودی ساخته است. چیزهایی را که گفته و میگوید یادآوری میکنم:«ما از شما دفاع میکنیم و شما وظیفه دارید پول بپردازید. ما در ازای دفاع از شما به میزان کافی دریافت نمیکنیم، در حالی که شما بسیار پول دارید.» یک روز به آنها گفت:«اگر ما نبودیم، هواپیماهای شما در آسمان نمیماندند.» سپس برای بار دوم گفت:«اگر ما نباشیم شما نمیتوانید دو هفته هم در قدرت بمانید و وظیفه دارید پول بپردازید.» قاعدتا در هر مورد باید این عبارت را به خاطر بسپاریم که:«وظیفه دارید پول بپردازید.» وی همچنین چند ماه قبل به همهی حاکمان خلیج گفت:«اگر ما نباشیم، شما نمیتوانید یک هفته هم در قدرت بمانید.» آخرین سخنانش نیز مربوط به چند روز قبل است که میگوید:«ایران میتوانست در ۱۲ دقیقه بر خاورمیانه مسلط شود.» این را رئیس جمهور ایالات متحدهی امریکا میگوید. این را به همهی کشورهای خاورمیانه میگوید، نه فقط کشورهای خلیج. میگوید این مربوط به پیش از ریاست جمهوریاش است. اما حالا که رئیس جمهور شده، دستاورد عظیمش این است که:«ایرانیها را به خود مشغول ساخته.» این چکیدهی ماجرا بود. بعد از هر جمله میگوید:«وظیفه دارید پول بپردازید.» «شما پولهای زیادی دارید.» و در آخرین مورد گفته است:«و به زودی خواهند پرداخت!» امریکا و سردمداران امریکا این هستند.
میخواهم خیلی کوتاه چند موضوع را عرض کنم. اولا: وقتی به ترامپ گوش میکردم، همهی ویژگیهایی را به یاد میآوردم که از امام خمینی(قدس سره الشریف) دربارهی سردمداران امریکا میشنیدیم و میخواندیم. ایشان دربارهی ملت امریکا صحبت نمیکرد، سخنانش دربارهی دولتهای پیاپی امریکا بود. بیشترین چیزهایی که میشنویم «شیطان بزرگ» و «مستکبران» است. اما یکی از ویژگیهایی که زیاد در ادبیات متداول نیست «غارتگران ملتها» است. «غارتگر» یعنی به عبارتی راهزن. امریکا حکومت راهزنان و دزدان و غارتگران است. امام در سخنرانیهایش بسیار بر این موضوع تأکید کرده است. دولتهای گذشته بدون شک، دولتهایی غارتگر بودهاند اما غارت دیپلماتیک (خنده). محترمانه سرقت میکنند. میگویند: ای اعلیحضرت و ای امیر معظم و جناب رئیس جمهور و غارت میکنند! اما حالا یک نفر آمده که به شیوهی متفاوتی غارت میکند. امروز ما با غارت علنی و بیپرده و با خودبزرگبینی، استکبار، سرکشی و ولع مواجهیم. ولع ترامپ نهایت ندارد. به همهی میلیاردها دلار عربی پساندازشده در بانکهای امریکا چشم دوخته است. این خط و این نشان. همهاش را میخواهد. و بنده به شما میگویم ازشان میگیرد. الآن میگویم چرا. ولعش نهایت ندارد. چشمش هم فقط به هزاران میلیارد دلار پساندازشده در بانکهای امریکا نیست بلکه به نفت و گاز و پول و امکانات کشورهای عربی نیز چشم دوخته و آنها را حق خود میداند. آنها را کمترین حق خود میداند چون دارد از آنها پاسداری میکند. میگوید اگر ما نبودیم شما در قدرت نبودید و یک یا دو هفته باقی نمیماندید. پس ما با غارت و دزدی علنی و بیپرده و گستاخانه مواجهیم که طمع و ولع در آن حد و مرزی ندارد. ما با دولت، سردمداران و رئیس جمهور ترامپی مواجهیم که ادبیاتشان از دو سال پیش که آمدند و سال قبلش که سخنرانیهای انتخاباتی میکردند، بر خلاف رؤسای سابق که منافقانی حرفهای بودند و از حقوق بشر و انتشار دموکراسی و عدالت و آزادی صحبت میکردند، ادبیاتی اصیل و درست [و صادقانه] است. نه یک کلمه ارزش اخلاقی در ادبیاتش وجود دارد و نه حقوق بشر و نه آزادی و نه عدالت و نه دموکراسی. همهاش چه میگوید؟ پول، میلیون، میلیارد، دلار، مالیات، گمرک و جنگ تجاری. این است. امروز همهی معیارهای رئیس یکی از بزرگترین ابرقدرتهای جهان، معیارهایی مالی است. جامعهی جهانی، قانون بین المللی، سازمان ملل، شورای امنیت، دیوان بین المللی دادگستری، دیوان بین المللی کیفری و همهی اینها هیچ اهمیتی ندارد! نهتنها هیچ ارزشی ندارد بلکه آنها را تحقیر و بهشان توهین میکند. ما امروز با امریکایی مواجهیم که آنچنان در استکبار و سرکشیاش غرق شده که همپیمانان و دوستانش را تحقیر میکند. ادبیاتش تحقیرآمیز است. آن هم تحقیرهای مکرر. یک بار نبوده که بگوییم لغزش زبان بوده است. گاهی یک نفر خشمگین است یا برای تودهی مردم صحبت میکند. اما این یک بار است. دو بار و سه بار و چهار بار و پنج بار و شش بار نمیشود. اگر رقابتهای انتخاباتی را بیاوریم شامل سیلی از اهانت است؛ آن هم نه فقط به این پادشاه یا آن امیر یا آن رئیس جمهور، بلکه توهین به همگی، توهین به اشخاص، کشورها و ملتهاست. الآن به خط مقاومت کاری نداریم. با وجود همهی این توهینها، از سوی کسانی که اسمشان دوستان و همپیمانان و عزیزان امریکاست در برابر توهینهای ترامپی چیزی جز لبخند، سکوت و تسلیم نمیبینیم: سکوتی کشنده و ترسناک.
رئیس جمهور امریکا هر روز نه دشمنانش بلکه دوستان و همپیماناش را تحقیر میکند. آیا این کار را نمیکند؟ همچنین ترامپ تلاش میکند همهی مردم و حکومتهای منطقه، بهویژه کشورهای خلیج و به طور خاص پادشاهی عربستان سعودی را بترساند؛ بترساند که بدون ما یک هفته هم دوام نمیآورید، بدون ما دو هفته باقی نمیمانید، بدون ما ۱۲ دقیقه دوام نمیآورید، این یکی خیلی حیرت انگیز است. میخواهم کمی دربارهی ۱۲ دقیقه صحبت کنم.
در هر صورت، هر چیزی که پشت این جمله باشد که: ایران ظرف ۱۲ دقیقه بر منطقه، منطقهی خاورمیانه و نه کشورهای خلیج مسلط میشود، نشانهی عظمت ایران در نظر ترامپ است. نشانهی عظمت ایران در نظر ترامپ است؛ ایران مقاوم، ایران محکم، ایران ثابت، ایرانی که هیچ روزی برای دینش، پیامبرش، اماکن مقدسش، حق حاکمیتش، ثروتش، ریالی از اموالش یا قطرهای از نفتش سازش نکرد. این ایران در نظرش عظیم است که میتواند ظرف ۱۲ دقیقه بر خاورمیانه سیطره پیدا کند.
ایرانی که از تحریمش ۴۰ سال میگذرد در نظرش عظیم است ولی همپیمانان امریکا که تا امروز میلیاردها دلار اسلحه، هواپیما، موشک، تانک و مهمات به آنها فروخته و همهی بازارهای دنیا به رویشان باز است از نظر ترامپ - و نه از نظر من و شما- ۱۲ دقیقه دوام نمیآورند و اگر بخواهد در این زمینه کمی مبالغه کند میگوید یک هفته یا دو هفته. این یعنی چی؟ روشن است که بخشی از این سخن برای ترساندن است. به همین خاطر گفتم میشود پرسید داستان این ۱۲ دقیقه چیست.البته ایران نمیخواهد بر خاورمیانه تسلط پیدا کند اما ادعا هم نمیکند که ظرف ۱۲ دقیقه، یا یک هفته یا دو هفته میتواند این کار را انجام دهد. مگر این که این جمله بر مبنای موضع حقیقی و ناگفتهی مردم منطقه بنا شده باشد؛ مردم منطقهای که نسبت به پروژهی امریکا و موجودیت اسرائیل و نظامهایی موضوع حقیقی دارند که با زور و تروریسم این دو پروژه بر مردم ما تحمیل شدهاند. این یک بحث دیگر است. برگردیم به ترساندن. خب این ترساندن به کجا میخواهد برسد؟ باجگیری. تحریکشان میکند تا سلاح بیشتری بهشان بفروشد، تا از او درخواست حفاظت بیشتری کنند و او هم پول بیشتری ازشان بگیرد. بنابراین اگر بخواهم از عبارتی که در ادبیات و اصطلاحات خاص منطقهمان معروف و مطرود است استفاده کنم، میتوانم بگویم که ترامپ با سخنانش نشان داد که امروز بسیاری از حکومتهای عربی و اسلامی ما به امریکا و ترامپ «جزیه» میدهند تا در تخت پادشاهی بمانند. این همان عبارت بود. خب دیگر نمیخواهم بیشتر از این ادامه بدهم. اگر بخواهیم از این موضوع برای حکومتهای عربی و اسلامیمان و مردممان درس بگیریم دو چیز را میگوییم:
اول: به چه کسی امید بستهاید؟ حقیقتا برای دولتهاتان، حکومتهاتان، آیندهتان، امروزتان، امنیتتان و اقتصادتان به چه کسی دل خوش کردهاید؟ به ترامپ و امریکا؟ به کسی که تحقیرتان میکند، بهتان توهین میکند، کوچکتان میکند، ازتان میدزد، غارتتان میکند، به بهانهی حفاظت ازتان باج میگیرد و وقتی پولتان یا نقشتان تمام شود معلوم نیست با شما چه کار میکند. همه ما دیدیم که امریکا با محمد رضا پهلوی چه کرد. او سرطان داشت ولی ویزای ورود به امریکا برای معالجه هم بهش نداند. او کسی بود که همه دوران جوانیاش و همهی امکانات ایران را در خدمت امریکا و منافع امریکا قرار دادهبود. به اینها دل میبندید؟ حالا که اموالتان را میگیرد، هر روز بهتان توهین میکند. آن وفت اگر پولی نداشته باشید چه طور با شما رفتار خواهد کرد؟ پس مسئلهی اول دعوت به بازنگری است، برادر من به چه کسی امید بستهاید؟
دوم: بحث دربارهی گزینهها. واقعا کدام انتخاب بزرگوارانهتر، بهتر، شرافتمندانهتر، زیباتر و آبرومندانهتر است. حتی به صرفهتر است؛ به صرفه از نظر پرداخت پول. این که کسی مطیع ترامپ و امریکا باشد به صرفهتر است یا این که به منطقهاش برود. به کشورهای منطقهاش بپردازد و جنگهایی را که برافروخته تمام کند، جلوی تحریک به سمت جنگهای داخلی را بگیرد، منطقه را وارد فضای آشتی، همکاری و مثبتاندیشی میکند. با وجود تمام ویرانیها و خرابیهایی که حوادث چند سال گذشته در منطقهی ما برجای گذاشتهاند شما از یمن دعوت به آشتی و گفتگو و آتش بس میشنوید، از ایران هم همینطور، از سوریه و عراق و بحرین هم همین را میشنوید، از هر جایی که ظلم، درد و زخمی هست این را میشنوید با این حال کیست که به خاطر آیندهی مردم این منطقه از این زخمها و دردها عبور کند.
کدامشان به صرفهتر است؟ این که به ترامپ جزیه پرداخت کنید، یا این که صدها میلیارد را برای حل مشکلات مردمتان، برای از بین بردن بیکاری، ایجاد اشتغال، برای درمان بیماریها، برای سلامتی، محیط زیست، برای حل مشکل بیسوادی و بسیاری از مشکلاتی که مردم از آنها رنج میبرند، صرف کنید؟
اگر روح آشتی و همکاری میان حکومتها و دولتها و ملتهای این منطقه وجود داشته باشد، با این اموال و نیروی انسانی میتوانیم به مرحلهی پیشرفتهای دست یابیم. نمیخواهم از تبدیل شدن به قدرتی جهانی و اینها صحبت کنم. اما میتوانیم مردم منطقهمان را از این گرسنگی که از یمن تا سومالی و بسیاری از کشورهای جهان عرب و اسلام گسترش یافته، نجات دهیم. میتوانیم مردممان و حکومتها و کشورهامان را از مصیبت و بدبختی که از آن رنج میبرند، خارج کنیم.
هنوز این باب باز است و امکانش هست. البته من میدانم فقط برای اتمام حجت و روشنگری این حرفها را میزنم و اگرنه میدانم که عدهای هستند که جان و عقلشان را تسلیم کردهاند و وقت بازنگری، تامل و تفکر ندارند. اما با این حال معتقدم علما و نخبگان و ملتهای این امت در همهی سطوح باید به این تجربهی جدید با رئیس جمهور امریکا، ترامپ توجه کنند تا دربارهی انتخابها و رفتارشان و رفتار رهبران و نظامها و حکومتشان تامل کنند و بتوانند تصمیم صحیح بگیرند.
دوم: خیلی سریع عرض میکنم. موضوع اسرائیل و این جنگ روانی مسخرهی نتنیاهو و دیگران در رژیم اسرائیل در مورد موشکها. قبلا با واسطه گفته شد ولی میخواهم دوباره تأکید کنم و به شکل رسمی بیان کنم تا در آینده، این مسئله روشن باشد. چون این داستان میان ما و اسرائیل سابقهای طولانی دارد. در زمینهی امور نظامی، سلاح، امکانات و نیروی انسانی مقاومت و هر چیزی که به مقاومت مرتبط است، سیاست ما همان طور که بعضیها میگویند سکوت است، اما عبارت صحیح: ابهام سازنده است. یعنی این سکوت، هدفمند است. هدفی را در نبرد دنبال میکند. برای اینکه همهی مردم بدانند و هر بار که نتنیاهو یا غیر نتنیاهو گفت حزبالله در فلانجا این را دارد یا این را ندارد آیا حزبالله باید پاسخ بدهد؟هرگز. ما وظیفه نداریم جوابی بدهیم و پاسخ دادن اشتباه است. چون ما را وارد بازی دشمن میکند. فرض کنید فردا کسی بیاید و بگوید اینجا يک انبار مهمات حزبالله است و آنجا موشک دارند و ما هم برویم و بگوییم نه اینجا و اینجا و اینجا چیزی نیست. بعضیها شاید یادشان باشد اسرائیل میگفت ۲۰۰۰ هدف را نابود و از روی نقشه حذف کرده است [در حالی که پوچ بود]. حال فرض کنید هر بار اسرائیل از کارخانه، مکان، ساختمان، منزل یا هر جایی صحبت میکند حزبالله بیاید و بیانیهی رسمی بدهد که این و آن درست نیست! این ممنوع است. این تقدیم اطلاعات مجانی به دشمن است.
در این موضوع اخیر هم، آنچه پیش آمد، واقعا ابتکار عمل وزارت امور خارجهی لبنان بود که قطعا ما از این عمل متشکریم. ما به هیچ وجه این ایده را با آنها مطرح نکرده بودیم. ابتکار عملی وزارت امور خارجهی لبنان بود. چون فکر کرده بودند این مسئله به خاطر فرودگاه و نزدیکی به فرودگاه و دیوار فرودگاه، اثر روانی دارد و ممکن است بر روی اقتصاد و گردشگری تاثیر منفی بگذارد و الی آخر. خب، تقلبی بودن ادعاهای نتنیاهو معلوم شد و نمیخواهم وارد جزئیات ماجرا بشوم. به نظرم آنچه جناب وزیر امور خارجه انجام داد قابل تقدیر است، چون پرشور و فعال و با قدرت در این ماجرا حاضر شد و این یعنی دیپلماسی پیشرو در دفاع از لبنان و مقابله با سخنان نادرست نتنیاهو و کابینهی دشمن. اما آنچه میخواهم بر آن تاکید کنم، سیاست خودمان است و به همین دلیل بود که از اولین لحظهی تقاضای رسانهها، روابط عمومی ما میگفت ما نظری نمیدهیم چون سیاست ما ابهام سازنده است. به همین علت پاسخی نمیدهیم. خواهش میکنم در آینده نیز کسی به ما فشار نیاورد و کسی از ما توقع نداشته باشد که پاسخ بدهیم، چون حتی اگر فشار هم بیاورند به جوابی دست نخواهند یافت. تقدیم رایگان اطلاعات حتی اگر در حد نفی باشد که اینجا چیزی نیست و آنجا چیزی نیست، خدمت رایگان اطلاعاتی به دشمن اسرائیلی ما است.
در همین رابطه موضوع دیگری هم هست که میخواهم به خاطر آن از مردم تشکر کنم. چون روز دوم و سوم اسرائیلیها به گوشیهای تلفن مردم خصوصا در ضاحیه پیامهایی فرستادند مبنی بر اینکه زیر خانهی شما انبار مهمات است، زیر آپارتمان شما موشک وجود دارد و این که فلان جا یک مرکز حزب الله هست و از این جور پیامها. هدفشان ترساندن و به وحشت انداختن مردم بود. پاسخ زیبایی که خیلیها حتی در تلویزیون هم دادند، شوخی و لطیفه گویی بود. این درست بود. پاسخ باید با تمسخر باشد، تمسخر هر کاری که فرماندهان شکست خوردهی جنگ روانی اسرائیلی انجام میدهند.
آنها به هدفشان نرسیدند و کسی نباید کمکشان کند که موفق بشوند. این مسئولیت همهی لبنانیهاست. چون اگر اتفاق بدی بیفتند همه را در بر میگیرد نه فقط یک گروه مشخص را. همهی رسانهها، خبرنگارها، سیاسیها و مردم همهی مناطق باید هوشیار و دلسوز باشند. باید یک تیتر بزرگ داشته باشیم که:«دشمن را در جنگ روانی ضد کشور، مردم، دولت و حکومتمان و هیچ فردی از این کشور کمک نکنیم.» چون این در واقع کمک مجانی به دشمن و همراهی با دشمن در جنگ روانیاش است.
مسئلهی آخری که میخواهم به آن واکنش نشان دهم که البته بنده حد اقل حرف تازهای ندارم، تشکیل کابینه است. ما مثل همیشه و مثل بقیهی نیروهای سیاسی، تشویق میکنیم کابینه تشکیل شود. متاسفانه و با وجود این که یک بار، دو بار، سه بار و چهار بار این را گفتیم که ما به خاطر منافع ملی خواستار تشکیل کابینهایم، باز بعضیها اصرار دارند که بگویند [دولت تشکیل نشده] چون حزب الله در منطقه مشغول است! کجا در منطقه مشغولیم؟! نه به منطقه مشغولیم و نه به دنیا و نه مخالفیم و نه ناراحتیم و نه چیزی از این قبیل. اگر به صورت نظری و فرضی و بر مبنای جدل، فقط منافع حزب را در نظر بگیریم و منافع مردم را در نظر نگیریم، کابینه را تشکیل بدهید یا ندهید، یا یک سال، دو سال یا سه سال دیگر هم بمانید، مشکل خودتان است.
ما وقتی صحبت میکنیم، از دریچهی منافع مردم صحبت میکنیم. همه میگویند شرایط اقتصادی، مالی و معیشتی [وابسته به تشکیل کابینه است]. فصل سرما و روزهای بارانی رسیده و مشکلات آبگرفتگی شهرها و روستاها شروع خواهد شد. همه سیلهای خانمانبرانداز بقاع شمالی در منطقهی بعلبک و هرمل را دیدیم، همه از بحران آتی زبالهها صحبت میکنند و از این بحران و آن بحران. منتظر چه هستید؟ حالا که همه میدانند به چه دلیل باید عجله کرد، منتظر چه هستید؟
به هر حال این تصویر سیاسی در مورد تشکیل کابینه باید مایهی عبرت مردم لبنان باشد. ببینند نیروها و رهبران سیاسی چهطور در این مسئله عمل میکنند و چه چیزهایی اولویتشان است و چه منافعی را ترجیح میدهند.
پس ما در زمینهی مفاصل سیاسی [همچون برگزاری انتخابات و تشکیل کابینه]، بر سرعت بخشیدن تاکید میکنیم. منتظر اتفاقی در چند روز آینده هستیم که رخ بدهد، چون صحبت از این است که تماسهایی برقرار شده و امیدی هست. البته نمیتوانم در این مورد با قطعیت چیزی بگویم. اما میخواهم بهویژه در مورد وزارتخانههای مشخصی که ما مسئولیتشان را پذیرفتیم، با وجود اینکه الان دولت موقت است و وزارتخانهها موقت هستند، بگویم: مسئولاند و باید مسئولیت را بپذیرند.
سپس: حوداث و سیل امروز بعلبک و هرمل. خانههایی آسیب دیدهاند، مردمی از خانههاشان بیرون رفتهاند، محل کارها از بین رفته یا آسیب دیده و به سمت زمستان هم میرویم. ان شاء الله که باران ببارد چرا که همهاش برکت است و مشکلی نیست. اما این برکت همگانی که همهی ما در لبنان منتظر آن هستیم، آسیبهای جانبی هم دارد که وزارتخانههای دولت باید عجله کنند و به سرعت و بدون تأخیر و بروکراسی و به شیوهی -اجازه دهید بگوییم- جهادی و انقلابی مسئولیت را متناسب با حوادث بر عهده بگیرند. چه در زمینهی حوادث بعلبک و هرمل در بقاع و چه حوادث مشابه در مناطق دیگر که چند هفته پیش هم واقعا رخ داد. وزارتخانهها، ادارات، اتحادیهی شهرداریها، شهرداریها، شهردارهای مرتبط باید در سطح بالایی از آمادگی باشند. همینجا مخصوصا به برادرانی که در اتحادیهی شهرداریها یا شهرداری مسئولیت مستقیم بر عهده گرفتند تأکید میکنم با اینگونه حوادث با بالاترین درجهی وضعیت اورژانسی برخورد کنند. باید خودشان را در جبههی نبرد ببیند. در جنگ وقتی صدای رگبار گلولهها شروع میشود دیگر وقت حالا نه، فردا و پس فردا گفتن نیست. هر چیزی دستتان بود را رها کنید و بروید سمت مردم، بروید در خانههای مردم و کنار مردم، ببینید مردم چه چیزی نیاز دارند. باید با همهی توان و امکاناتمان، کمک کنیم، حتی از امکانات شخصیمان. یعنی حتی مؤسسات و مسئولان و دستگاههای حزبالله باید با بالاترین درجه از مسئولیتپذیری رفتار کنند، چون زمستان در راه است و ما نمیدانیم در آینده چه میشود.
و همینطور با حوادث مشابه. وزرا نباید به بهانهی فقدان دولت استعفا بدهند. حتی اگر بودجه احتیاج دارند، خب دیدیم که بعضی از وزارتخانهها درخواست بودجهی پیش از موعد میدهند و از این جور کارها که راه قانونیهم دارد و این گونه مشکل را حل میکنند. به طور اجمالی: مهم این است که همه در کمال اخلاص تلاششان را بکنند و همیاری کنند چون بالاخره باید دولت تشکیل بشود و ما هم امیدواریم. ما بین خودمان و برادران همیشه توصیه میکنیم که دربارهی عوامل خارجی صحبت نکنیم. امیدواریم که عوامل و انگیزههای خارجی در کار نباشد. بیرون را رها کنید. اگر خودتان از اولویت بخشی به داخل حرف میزنید، پس در این موضوع هم اگر دخالت خارجی هست، خودتان واقعا به مشکل داخل اولویت ببخشید. بعضیها تلاش کردند مسئولیت [عدم تشکیل کابینه] را به عهدهی ایران بیاندازند و من با قاطعیت به شما میگویم که ایران چه مستقیم و چه غیر مستقیم در مسئلهی تشکیل کابینه دخالتی ندارد. برخی دیگر تلاش کردند مسئولیت را بر عهدهی سوریه بیاندازند، و من با قاطعیت به شما میگویم که سوریه چه مستقیم و چه غیر مستقیم دخالتی ندارد و هیچ توصیهای ندارد. حتی به صورت کلی کسی نگفته است عقب بیاندازید یا جلو بیاندازید. [ایران و سوریه میگویند] این مسئلهی لبنان است و خود شما لبنانیها بروید مسئولیت کار خودتان را برعهده بگیرید.
امروز ما در شرایطی قرار داریم که تصمیمگیری لبنانیها امکانپذیر است. منطقه به چیزی غیر از ما مشغول است، دنیا به چیزی غیر از ما مشغول است و لبنانیها در این تجربه باید ثابت کنند که شایستهی آزادی، حق حاکمیت و استقلال هستند.
خداوند این مادر عظیم، بزرگ و گرانقدر، این مادر شهیدان را رحمت کند. کسی که نماد ایثار، صبر و مقاومت بود. زن بزرگی که یک مکتب بود و در مسیر و جهاد ما یک مکتب خواهد ماند. خداوند امعماد و فرزندان شهیدش و همهی شهیدان را رحمت کند.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران