بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در دومین سالگرد شهادت شهید سید مصطفی بدرالدین (سید ذوالفقار)
| عربی | فیلم | صوت |بخشهایی از متن بیانات:
فرازها:
چهره و نام فرماندهان مقاومت مخصوصا در بخش جهادی و امنیتی، تا پیش از شهادتشان پنهان است. بنده اصرار دارم پس از شهادت، از اسامی اصلی استفاده کنم تا این افراد، همچنان که در آسمان مشهور هستند، در زمین نیز شهرت بیابند و در خاطره و وجدان ملتها جا بگیرند.
لازم است در ابتدای این مناسبت از یکی دیگر از فرماندهان اصلی مقاومت که از اولین روزهای حضور سید مصطفی بدرالدین در سوریه، همراه وی بود، نام ببرم. این روزها در اولین سالگرد شهادت این عزیز پیشگام و مجاهد، شهید علی محمد بیز با نام جهادی ابو حسن هستیم. همچنین چند روز قبل یکی دیگر از خانوادهی ایشان در روستای مشغره محمد عدنان بیز به شهادت رسید. به این خانواده بابت این شهادت، فداکاریها، وفاداری و حضور تبریک و تسلیت عرض میکنم.
سید مصطفی بدرالدین یکی از اولین مؤمنانی بود که فعالیت جهادی اسلامگرایانه را در لبنان بنیان گذاشتند و جوانیشان را در این عرصه صرف کردند و آن را با خلاقیت توسعه بخشیدند. نمیخواهم حرفهایی را که در هفتم، چهلم و سالگرد اول وی گفتم تکرار کنم. یک مطلب تازه در زمینهی خصوصیات شخصی وی میگویم و یک مطلب تازه در حوزهی کاریاش.
برخی گمان میکنند کسانی که با مسائل نظامی، جنگ و بمباران سر و کار دارند باید شخصیتهایی خشک داشته باشند. تصویر عمومی از افراد نظامی، این است. اما در قرآن دربارهی همراهان محمد(ص) حتی پیش از نماز و روزه، دو صفت ذکر شده است: اشداء یعنی سختپیکاران و رحماء یعنی مهرورزان. همراهان محمد(ص) در برابر دشمنان امت و غاصبان اماکن مقدس، سختپیکاراند. امروز برخی افراد سازشگر نام کار خود را مهرورزی و همدردی انسانی میگذارند اما کسی که در برابر ظالمان و غاصبان سکوت کند، هیچ ربطی به همراهان محمد(ص) ندارد. سید مصطفی شخصیتی بهشدت نرمخو، مهربان و با احساس بود و گریهاش را بسیاری اطرافیانش دیده بودند. همین شخص در میدان نبرد شمشیری برنده و تیز بود که تردید، عقبگرد و ترس در او راه نداشت.
سید مصطفی بدرالدین در دههی ۹۰ و نبرد خوشههای خشم، فرمانده اصلی بخش نظامی مقاومت بود. پس از شهادت فرمانده شهید حاج عماد مغنیه، ما مسئولیتهای وی را میان چند نفر از جمله سید مصطفی تقسیم کردیم. زیرا پروندههای نظامیمان نیز گستردهتر شده بودند. وی در طول این سالها مخصوصا پس از سال ۲۰۰۰ درگیر پروندههای بسیار حساسی از جمله مقابلهی امنیتی با دشمن اسرائیلی بود. همچنین مسئولیت پشتیبانی از مقاومت فلسطین و توسعهی فناوریهایش را بر دوش داشت تا این مقاومت بتواند به ایستادگی و رویارویی با دشمن اسرائیلی ادامه دهد. ما در عراق نیز افتخار مشارکت در تشکیل نیروهای مقاومت علیه اشغال آمریکا را داشتیم و پس از شهادت حاج عماد این پرونده به سید مصطفی سپرده شد و تا مراحل بعد یعنی دورهی شکلگیری داعش نیز ادامه یافت. مقاومت عراق، اولین عامل اجبار آمریکا برای خروج از عراق بود. سید مصطفی همچنین از روز اول حضور حزب الله در سوریه، مسئول این پرونده بود. او تنها در زمینهی نبرد نظامی با گروههای مسلح فعالیت نمیکرد بلکه برای از بین بردن شبکههای تروریستی داخل سوریه نیروی بسیاری گذاشت. در مجموع وی وارد هیچ عرصهای نشد مگر اینکه پیروز و سربلند از آن خارج شد. بنده معمولا در جلسات داخلی و عمومی هیچ گاه پیروزی را به یک شخص نسبت نمیدهم. این پیروزیها محصول تلاشهای گروهی و همکاری و زحمات عظیم است ولی ماهیت و ویژگی کارهای نظامی اینگونه است که فرمانده، بسیار در به نتیجه رسیدن یک فعالیت سهم دارد.
شرایط امروز ادلب، عبرتی همگانی است. میخواستند تمام سوریه شبیه ادلب امروز شود. کشوری شبیه لیبی و افغانستان و لبریز از جنگ، گروههای درگیر، شریعت جنگل، ویرانی، طرد، مهاجرت و چندپارگیهایی بدون هیچ افقی برای پایان. همانطور که پیش از این گفتیم، هدف بحران سوریه، ویران کردن زمین و انسان و حکومت و تمام وجود سوریه بود تا یک کشور اصلی عرب و ستون خیمهی مقاومت از معادلات سیاسی خارج شود. درک این هدف بود که سید مصطفی بدرالدین را واداشت تا خانواده و مسئولیتهایش را داخل لبنان باقی بگذارد و حضور حزب الله در سوریه را از داخل سوریه مدیریت کند.
امروز حکومت سوریه در حال انجام آخرین نبردهایش با گروههای مسلح و امنیتبخشی کامل به پایتخت و حومههایش در مقابل گروههایی است که صدها میلیون دلار برای سازماندهیشان هزینه شده بود. بنده به سید مصطفی بدرالدین میگویم ای سید و عزیز من، تو نه شهید «یا» پیروز بلکه شهید «و» پیروز از سوریه بازگشتی و ما روز به روز به پیروزیهای عظیمی که آرزوی آن را داشتی نزدیکتر میشویم. بنده همیشه اصرار دارم بگویم علت اصلی و اول پیروزی سوریه ایستادگی فرماندهان، ارتش و ملت خود این کشور بود و همهی همپیمانان در حد امکانات و توانشان تنها به این پیروزی کمک کردند.
در زمینهی خروج آمریکا از برجام بنده قصد تحلیل یا صحبت دربارهی این توافق، دلایل، پیامدها و نتایجش ندارم. تنها میخواهم از این رخداد برای ملت لبنان و فلسطین یک نتیجه بگیرم؛ نتیجهای که بیش از خود این رخداد به فرهنگ و بینش سیاسی ما ارتباط دارد. آن نتیجه این است که: برای حکومت و دولت آمریکا (نه فقط ترامپ) که این تصمیم را گرفتند هیچ چیز جز منافع آمریکا و اسرائیل اهمیتی ندارد. چیزی به نام ارزشهای انسانی و اخلاقی در عقبهی تصمیمگیریشان نیست. کسانی که ما را به پایبندی به معاهدات، ساختارها و جامعهی بین المللی فرا میخوانند مشاهده کنند که سرنوشت معاهداتی که خود این کشورها در نگارشش سهیم بودند، چیست. هیچ کدام از دولتهای متوالی آمریکا هیچ گونه تعهد اخلاقی و قانونی ندارند و به هیچ عهدی وفا نمیکنند. الآن صحبتم از تصمیمات مرتبط با منطقهی خودمان است و دربارهی معاهدهی آب و هوا و تجارت بین المللی صحبت نمیکنم. امروز آمریکا رئیس کرهی شمالی را به سخره گرفته و میگوید اگر تأسیسات هستهایات را از بین ببری ما به شرکتهای آمریکایی اجازهی سرمایهگذاری در کره را میدهیم. اگر کرهی شمالی مثل لیبی چنین کاری انجام دهد بعد از آن میگویند باید انتخاباتت را هم آنگونه که ما میگوییم برگزار کنی سپس نوبت به حقوق بشر و… میرسد و باب باجگیری باز میشود. پس از همهی این تجربههای ۱۰۰باره و ۱۰۰۰باره از نقض عهد آمریکا نباید بار دیگر به آنها تکیه کنیم. اینها دیگر تاریخ نیست، داریم با چشم خودمان میبینیم. آمریکا چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ ظاهری حتی به منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی همپیمانان اروپاییاش اعتنایی نمیکند تا چه رسد به مزدوران و دستنشاندگان منطقهایاش که ترامپ معتقد است بدون آمریکا یک هفته نیز دوام نمیآورند.
امروز تا این لحظه دهها نفر در غزه و کرانهی باختری به شهادت رسیده و بیش از هزار نفر زخمی شدهاند. همچنین در چند هفتهی گذشته دهها نفر به شهادت رسیده و هزاران نفر زخمی شدهاند. اگر هم کسی به فکر محکومیت در شورای امنیت باشد، وتوی آمریکا آماده است. هرگونه صحبت از اخلاق و انسانیت در عقبهی تصمیمات آمریکا بیمعنا و پوچ است.
کسی در منطقه نباید در پی سامان دادن به وضعیت سرزمینش با تکیه به وعدهها و تعهدات آمریکا باشد. پس از اعلام تصمیم ترامپ برای انتقال پایتخت اسرائیل به قدس، گروه مذاکرهکنندهی فلسطینی گفت ما دیگر به مذاکره ادامه نمیدهیم مگر آنکه همچون توافق هستهای ایران در چهارچوب ۵+۱ انجام بگیرد. این هم از سرنوشت این چهارچوب. بنده به همین مناسبت به ایشان میگویم این راه نیز به هیچ جا نمیرسد و هیچ ضمانتی در پی ندارد. نه اروپاییها برای آمریکا اهمیت دارند، نه روسها و نه چینیها. آمریکا که تصمیم بگیرد خارج شود سرش را میاندازد پایین و خارج میشود. اگر کسی به آمریکا به عنوان تنها میانجی یا یکی از میانجیهای بین المللی حل موضوع فلسطین نگاه میکند در توهم اندر توهم و دلبسته به سراب است. این راه به هیچ وجه به نتیجه نمیرسد.
چند روز قبل یک نبرد بسیار پراهمیت در جنوب سوریه رخ داد که اسرائیلیها آن را شب موشکباران نامیدند. اسرائیل و برخی رسانههای خلیج بسیار تلاش کردند واقعیتها را وارونه جلوه دهند. رسانههای خلیج حتی بدون آنکه اسرائیل اعلام کرده باشد گفتند ۲۳ نفر در حملات بعدی اسرائیل به سوریه کشته شدهاند که نیمی از آنها ایرانی بودند. این حرف دروغ است و تعداد شهدا ۳ نفر بوده که همه از نیروهای پدافند موشکی سوریه بودند. اگر این حادثه را کنار سرنگونی چند ماه قبل هواپیمای اسرائیلی بگذاریم، نشاندهندهی تحولات بسیار پراهمیتی است. اولا این حمله در این سطح برای اولین بار از هنگام آتشبس سال ۱۹۷۳ در جولان صورت گرفت و مهمترین پایگاههای اشغالگران در این منطقه را هدف قرار داد. میدانیم که در سالهای گذشته اسرائیل به بهانهی حوادث سوریه بسیار تلاش کرد جولان را به لحاظ قانون بین المللی به اسرائیل ملحق کند. اسرائیل به دروغ تعداد موشکها را ۲۰ فروند اعلام کرد در حالی که عدد واقعی ۵۵ فروند بود که برخی از آنها بسیار بزرگ بودند. اصابت این موشکها به هدف موجب انفجارهای عظیمی در تعدادی از پایگاههای نظامی اشغالگران شد و همهی شهرکنشینان جولان و برخی مناطق شمال فلسطین هراسان به پناهگاهها گریختند. اسرائیل تا این لحظه کاملا میزان تلفاتش را پنهان کرده و میکوشد این حملات را بیاهمیت جلوه دهد. پاسخ اسرائیل نیز به پایگاههایی بود که اکثرشان از قبل تخلیه شده بودند و همچون حملهی موشکی سه کشور به سوریه با واکنش پدافند هوایی رو به رو شد و بسیاری از موشکها قبل از اصابت به هدف با پدافندهای پاتریوت منهدم شدند. هدفهای اسرائیل در پاسخ به این حملهی موشکی، هدفهایی حسابشده، دقیق و انتخابشده بود و هیچ کدام شهری، دولتی یا سیاسی نبودند و اسرائیل از قبل میدانست اکثر آنها خالی هستند. بلافاصله پس از پاسخ، اسرائیل با اندوف (نیروهای حافظ صلح مستقر در جولان) تماس گرفت و گفت به سوریه اعلام کنید اگر حملهتان تمام شده، ما نیز قصد ادامه نداریم. این طریقهی رفتار مرا بسیار یاد درگیریهایمان با اسرائیل در جنوب لبنان پیش از سال ۲۰۰۰ انداخت.
حملهی موشکی از سوریه به اسرائیل معانی بسیاری دارد. اولا: یک مورد از پاسخهای تجاوز مستمر اسرائیل به سوریه و حاضران در سوریه از جمله حضور ایرانی (چه آن را حضور مستشاری بنامیم و چه کادرهای نظامی ایران) و دیگر همپیمانان بود. ما که رسانههای اسرائیلی را دنبال میکنیم، دیدیم که پیام این پاسخ به وزرا، نمایندگان پارلمان و همهی مردم اسرائیل رسید که: امکان تداوم این تجاوزها وجود ندارد و پاسخ در زمان و در قالب مناسب داده خواهد شد. در هر صورت ما وارد دورهی کاملا جدیدی شدهایم. همچنان که پس از سرنگون کردن هواپیمای نظامی اسرائیل برای ما که در بخش نظامی هستیم کاملا روشن بود که نیروی هوایی اسرائیل اقدامات و محاسبات جدیدی را برای پروازهایش اتخاذ کرد. در جولان اشغالی و حملات از جولان اشغالی به جنوب سوریه نیز آهنگ آتش اسرائیل بعد از این حملات تغییر کرده است.
دوم اینکه: این حمله با وجود تهدید و خط و نشان کشیدن اسرائیل در طول این دو هفته صورت گرفت. اسرائیلیها میگفتند ما ویران میکنیم، میکشیم و همه چیز را زیر و رو میکنیم. اما حمله انجام شد و هیچ اتفاقی نیافتاد. همچنین با وجود اینکه منتظر حمله بودند اما جرأت نکردند از خطوط قرمز سوریه عبور کنند چون همزمان با حمله، از طریق یک واسطهی بین المللی به آنها اعلام شد اگر از خطوط قرمز عبور کنید، حملهی دوم به قلب رژیم صهیونیستی خواهد بود!
سوم: با وجود اشراف اطلاعاتی و عملیاتی اسرائیل به مناطق هممرز با جولان، نتوانست جلوی این حمله را بگیرد.
چهارم: با وجود اینکه احتمالا اهداف را میدانستند یا میتوانستند حدس بزنند و در اوج آمادگی بودند و گنبدهای آهنین را تقویت کرده بودند نتوانستند جلوی اصابت تعداد زیادی از موشکها را به اهداف بگیرند.
پنجم: اسرائیلیها مدام با دروغها و تهدیدهایشان ما را میفریبند و میگویند اگر دست از پا خطا کنید ما همه چیز را زیر و رو میکنیم در حالی که در این منطقه هیچ کس بیشتر از اسرائیل از جنگ نمیترسد. اسرائیلیها میخواهند ضعف و رسواییشان را با دروغ بپوشانند. وزیر جنگ اسرائیل، لیبرمن گفت ما در پاسخ به این حمله، همهی پایگاههای ایرانی را در سوریه نابود کردیم. این دروغ محض است. به همین علت فردا تعدادی از فرماندهان نظامی آمدند و گفتند اگر حملهی دیگری رخ دهد ما همهی پایگاههای ایرانی را در سوریه نابود میکنیم. مگر دیروز نابود نکرده بودید؟! سوریه و تمام خط مقاومت امروز وارد دوران جدیدی شدهاند. هیبت اسرائیل شکسته است. اسرائیل دیگر نمیتواند ادعا کند اگر کسی دستش به ما بخورد ما سرش را قطع میکنیم. خط مقاومت نشان داد دیگر اجازه نمیدهد سوریه به راحتی هتک حرمت شود و حاضر است تا هر جا که لازم باشد بایستد. این حمله بیش از هر چیز و پیش از آنکه انتقام این گروه از شهیدان یا آن گروه از شهیدان باشد، دفاع از سوریه و تمامیت سوریه بود.
موضع کشورهای خلیج دربارهی حمله از سوریه به اسرائیل، مایهی ننگ بود. مثلا موضع وزیر امور خارجهی بحرین که گفت اسرائیل حق دارد در مقابل این حملات از خودش دفاع کند. شما اخلاق، شرم و دین ندارید؟ آخر احمق بیشعور خائن، این حملات به جولان اشغالی صورت گرفت که خاک سوریه است. واقعا تسلط چنین نظامی بر سر چنان مردمی ظلم است. مردم بحرین روز بعد تظاهرات کردند و به موضع وزیر خارجهی خودشان معترض شدند. این مقدار از خباثت و خودشیرینی برای آمریکا عجیب است. در سالهای گذشته شاید هیچ کس فکرش را نمیکرد گستاخی برخی سران نظامهای عربی به این حد که امروز رسیده است، برسد.
روز نکبت واقعا روز مصیبت عرب، مسلمانان، امت و انسانیت است. آنچه ۷۰ سال پیش رخ داد و همچنان ادامه دارد، داغ ننگی برای عالم است. کمترین کاری که ملت مقاوم فلسطین (با همهی سلایق مختلفش) کردهاند این است که اجازه ندادهاند موضوع فلسطین در تمام این سالها مختومه شود.
بنده اطلاعات خاصی ندارم اما گفته میشود تا پایان ماه میلادی ترامپ رسما از معاملهی قرن رونمایی خواهد کرد. البته معامله به معنای توافق وجود ندارد. منظور متنی است که میخواهند آن را به فلسطینیها و کشورهای عربی و اسلامی تحمیل کنند و هر کس راه نیاید، کیفرش دهند. این متن میگوید هیچ راه حل دیگری پذیرفته نیست. اگر میخواهید همین را بپذیرید بسم الله. همچنین میگوید چیزی به نام قدس وجود ندارد. قدس پایتخت ابدی اسرائیل است. از این پس هر کدام از غیر صهیونیستها میخواهند قدس را زیارت کنند باید با نتنیاهو هماهنگ کنند. این را همین الآن هم میگویند. همچنین متن میگوید چیزی به نام بازگشت فلسطینیان وجود ندارد. بحث اسکان فلسطینیها در صحرای سینا جداست اما فلسطینیها به فلسطین باز نخواهند گشت. یا در همان کشورهایی که الآن هستند، تابعیت داده میشوند یا به محل سومی سفر میکنند. همچنین خواهند گفت حکومت فلسطین همان غزه است و در کرانهی باختری حد اکثر تشکیلاتی خودگردان وجود خواهد داشت. البته بنده در این زمینه اطلاعات جزئی ندارم. کشورهای جهان نیز باید به صف بایستند و پای این متن را امضا کنند. هر کس چنین نکند، تحریم، محاصره و توطئه در انتظارش است. معاملهی قرن که میگویند این است.
فشار بر ایران امروز در اوج خود قرار دارد. فشارهای مالی و اقتصادی و پایین کشیدن ارزش پول ایران. آمریکا میخواهد اقتصاد ایران را متزلزل کند تا اعتراضات مردمی داخل ایران شکل بگیرد. ترامپ تحریمهای قبلی را برگرداند و صراحتا گفت اگر ایران از حمایت از حزب الله و حماس دست برندارد تحریمها شدیدتر میشوند. او سه موضوع را مطرح کرد. اول: موضوع سلاح هستهای که خودشان هم میدانند چنین چیزی وجود ندارد. دوم: موضوع موشکهای دوربرد. سوم: حمایت ایران از حزب الله و حماس. صراحتا از این دو گروه نام برد. البته منظور فقط حماس نیست. منظور همهی گروههای مقاومت فلسطینی هستند که ایران در تمام این سالها کنارشان ایستاده بوده و هست. ترامپ میخواهد به ایران بگوید فلسطین را در اختیار ما بگذارید.
فشارها بر سوریه نیز ادامه دارد. اگر برخی هراسها نبود حملهی سه کشور به سوریه به آن مقدار محدود نمیشود. آنها میخواهند سوریه را هر چه امکان دارد ضعیف کنند تا سوریه در زمینهی مقاومت بیطرفی پیشه کند. همچنین تهدید مداوم لبنان توسط اسرائیل و این ادبیات که ما لبنان را به عصر حجر باز میگردانیم، به این معناست که عاقل باشید و در مورد فلسطین کنار بنشینید. محاصرهی غزه نیز در مدت اخیر شدیدتر شده است و اگر گشایشی حاصل نشود شرایط انسانی به یمن شبیه میشود. مردم غزه دیگر حتی برای غذا هم پول ندارند و شرایط غزه در حال نزدیک شدن به انفجار داخلی است. این از هوشمندی رهبران مقاومت غزه بود که جهت این انفجارها را در قالب راهپیماییهای بازگشت به سمت بیرون از مرزهای غزه متوجه ساختند. همهی این محاصرهها و فشارها فقط برای گرفتن یک امضاست. آن امضا بسیار ارزشمند است.
زشتترین کار کشورهای خلیج در زمینهی فلسطین (که پیش از این هم اشاره کردم) توجیه دینی و شرعی و فقهی تسلیم شدن است. انور سادات وقتی با اسرائیل پیمان بست، به عنوان یک پیمان حکومتی از سوی یک حکومت سکولار این کار را انجام داد، نه به عنوان نمایندهی دین. همچنین امضای پیمان وادی عربه توسط ملک حسین، یک رفتار دینی به شمار نمیرفت. اما اگر سعودی وارد این پیمان صلح شود، بزرگترین علما، فقها، مفتیان، علمای حدیث و مفسران قرآن نیز به همراهش وارد میشوند و شدهاند. آن روز یک عالمنمای سعودی را در تلویزیون دیدم که میگفت ای عرب و ای مسلمانان، فلسطین حق پدری یهودیان است و دلیل میآورد که واژهی اسرائیل ۲۲ بار در قرآن آمده است ولی فلسطین نیامده! به جایی رسیدهایم که میگویند بر اساس دین و قرآن و وعدهی الهی، فلسطین متعلق به یهودیان است و در همهی قرنهای گذشته ما غاصب بودهایم و باید خسارتش را هم بپردازیم. بنده یک بار به یکی از مهمانهایم که ارتباطات خوبی داخل عربستان سعودی داشت گفتم بهشان بگو وقتی اینطور صحبت میکنید حواستان باشد کسی که برای اولین بار فلسطین را فتح کرد، خلیفهی دوم، عمر بن خطاب بود. در هر صورت شاهد احترام، تواضع و حاتمبخشی بینظیر عربها هستیم اما متأسفانه این رفتارها را تنها در مقابل دشمنان میبینیم. از سوی دیگر، عربستان حاضر است صدها میلیارد دلار به آمریکا بدهد تا آمریکا فقط به ایران حمله کند.
اگر بخواهیم واقعنگر باشیم با توجه به تجربهی ۷۰ سالهی فلسطین و تجربهی ما در لبنان، هر گونه دل بستن به قوانین و سازمانهای بین المللی یا کشورهای عربی بیهوده است. تنها دلبستگی ما باید متوجه موضع ملتهایمان و برخی کشورها باشد. اینگونه میتوانیم معادله را تغییر دهیم. بنده این حرفها را برای ایجاد امید نمیگویم. افقها پیش روی ما باز است. فلسطینیها نیز در مقابل معاملهی قرن لازم نیست جنگ یا انتفاضهی مسلحانه راه بیاندازند. تنها یک کار لازم است. اینکه فلسطینیها یا سازمان آزادیبخش فلسطین یا رئیس دفتر یا فتح یا حماس یا هر کس دیگر، خود را تنها نمایندهی ملت فلسطین معرفی نکند و چیزی را امضا نکند. در تمام این سالها جوهره و حقیقت هیچ کدام از این حاکمان تغییر نکرده است. فقط چهرهشان روشنتر شده. اگر خود فلسطینیها پای چیزی را امضا نکنند، هزار ترامپ و محمد بن سلمان نیز نمیتوانند چیزی را تحمیل کنند.
حکومت، احزاب و ملتهای ایران، سوریه، عراق و یمن نیز باید مستحکم بایستند و در برابر تحریمها و محاصرهها و کاهش ارزش پول به زانو در نیایند. ما توان عبور از این مرحله را داریم. سال ۱۹۹۶ همهی جهان در شرم الشیخ جمع شدند و گفتند جهان تصمیمش را برای از بین بردن مقاومت گرفته است و درگیریهایی نیز در لبنان و سوریه و فلسطین رخ داد. میگفتند فلسطین به آخرین لحظههایش نزدیک شده است اما امروز در سال ۲۰۱۸ قرار داریم و موضوع فلسطین همچنان پابرجاست. بنده دوست ندارم از این ادبیات استفاده کنم اما امروز مثلث ترامپ نتنیاهو و سلمان در حال وارد کردن این فشارها هستند ولی هیچ کدام جای پای محکمی ندارند. هر کدام از این سه ضلع از بین برود این دوره تمام میشود. یادمان باشد که همهی پروژههای اینها در منطقه شکست خورد و فقط خودشان و همپیمانشان را تباه کردند. اسرائیل امروز بیش از همه در منطقه از جنگ میترسد. ما آرزوهای بزرگی داریم و با شجاعت، استواراندیشی و بصیرت در حال حرکت به سمت آنها هستیم. ما علما، فرماندهان، بزرگان و نسلهایی داریم که به آنها متکی هستیم. نسل امروز با وجود همهی شبکههای اجتماعی، بازیها، مواد مخدر و فساد از نسلهای قبلی شجاعتر و بیشتر آمادهی فداکاری هستند. فقط باید در موضعمان پایداری کنیم.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران