
سردمداران آمریکا به عنوان یک ابرقدرت در منطقهی ما و جهان به صورت تصادفی عمل نمیکنند بلکه همیشه برای تحقق هدفهای معین و مشخصی که میان سردمداران، دولتها، رئیسجمهوران، جمهوریخواهان و دموکراتها مشترکند میکوشند. تفاوتها فقط در روش است.

هدف آمریکا به عنوان وارث استعمارگران سنتی در کنار باقیماندهی استعمارگران سنتی مثل فرانسه و بریطانیا تسلط بر منطقه و کشورهای ماست؛ سلطه در همهی سطوح. هدفشان این است که این منطقه تحت سلطهی سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی و همچنین فرهنگی آنها باشد.

همه باید در برابر هر چه آمریکا میخواهد خاضع باشند و آن را بپذیرند. هر کس خضوع نکند و نپذیرد باید خود را برای نبردی هوشمند، رنگارنگ و چندچهره از سوی ایالات متحدهی آمریکا آماده کند. گاهی جنگ نظامی است گاهی سیاسی، اقتصادی، امنیتی یا رسانهای. باید خود را برای محاصره و تحریم آماده کند. امروز این هزینهی ارادهی آزاد در جهان است؛ نه فقط جهان عرب و اسلام.

این ژرفای حوادثی است که دهها سال است در دوران پس از جنگهای جهانی اول و دوم، در منطقه و کشورهای ما و بلکه جهان رخ میدهد. آنها میخواهند نفت و گاز و همهی منابع طبیعی جهان عرب و اسلام در چنگ آنان باشد. نفت و گاز در ظاهر متعلق به دولتهای عربی و اسلامی هستند اما در واقع به واسطهی شرکای منطقهای آنها به آمریکا و کمپانیهای بزرگ نفتی ایالات متحدهی آمریکا تعلق دارند. دولتهای عربی و اسلامی ناتوانتر از آن هستند که حتی قیمت نفت را تعیین کنند.

وقتی آمریکا میخواهد ذیل مبارزه و برای به زانو درآوردن ایران، عراق، روسیه، ونزوئلا یا هر کشور دیگری در جهان ضربهی اقتصادی بزرگی به آنها وارد کند به دولتهای عربی و اسلامی دستور میدهد قیمت نفت را پایین بیاورند حتی اگر خود آن دولتها هم گرفتار فقر، ناتوانی و مصیبت شوند. چون تصمیم با آنها نیست.

در آمریکا سازمانهای حقوق بشر حکومت نمیکنند، حاکمان آمریکا صاحبان کمپانیهای بزرگ نفتی و کمپانیهای بزرگ اسلحهسازی هستند.

آمریکا از کشورها و دولتهای منطقه چهها را میخواهد؟ سیاست خارجی، امنیت، نفت و گاز. دیگر چیزها باقی بماند از نظر آنها مشکلی ندارد.

اگر بخواهیم بسیاری از کشورها و دولتهایمان را توصیف کنیم باید آنها را قدرتهای خودگردان اداری بنامیم که توسط یک پادشاه، امیر یا رئیس مدیریت میشوند. حکومت یا قدرت واقعی نیستند. چون تصمیمگیریهای سیاست خارجی، جنگ و صلح، نفت و گاز و تصمیمگیریهای کلان بازار با آمریکاست.

برای تداوم سلطه بر کشورهای ما جنگ، کشتار و درگیری به راه میاندازند تا توان انسانی، مالی، اقتصادی، اجتماعی و روانی حکومتها و ملتهای منطقه فرسایش پیدا کند.

ملت فلسطین و ملتهای منطقه و در صدر آنها ملت لبنان وقتی طعم تجاوز، اشغالگری و جنایتهای اسرائیل را میچشند در واقع در حال دادن هزینهی پروژهی سلطهی آمریکا هستند.

اسرائیل آلت دست است. مسئولیت همهی جرم و جنایتها و اشغالگری اسرائیل و تحرکات امروزش در قدس، مسجد الاقصی، کرانهی باختری، نواز غزه و داخل فلسطین اولا و اساسا و پیش از نتانیاهو و ارتش تروریستش بر عهدهی سردمداران دولت کنونی و همهی دولتهای آمریکاست.

اینجا بحث سنی و شیعه و مسلمان و مسیحی نیست. هر کشوری بخواهد در محیط و منطقهاش آزاد، سرور، مستقل، مقتدر و قوی باشد از نظر آمریکا ممنوع است و به همین خاطر مستقیم یا غیر مستقیم علیه آن جنگ به راه میافتد.

شما در جهان عرب و اسلام نباید حکومت قدرتمند داشته باشید -دقت کنید- نه فقط وقتی دشمن آمریکا باشید، حتی اگر دوست و دنبالهرو آمریکا باشید و فرهنگتان فرهنگ غربی باشد چون فقط باید بنده، آلت دست و مطیع باشید. آمریکا در این منطقه به دنبال دوست نمیگردد. گاهی دوستان آمریکا را آزرده خاطر میکنند.

در منطقه و در میان کشورهای جهان سوم چند دولت و نظام دیکتاتوری و بلکه جزء قدرتمندترین دیکتاتوریهای منطقه هستند که ایالات متحدهی آمریکا از آنها مراقبت، پشتیبانی و دفاع میکند؟!

برادران و خواهران، آیا باور میکنید ارتشها، ناوگانهای جنگی و سلاحهای هستهای ایالات متحدهی آمریکا فقط سازمانی خیریه برای نشر دموکراسی در جهان باشند؟ آیا آنها واقعا بعضی از نظامها را که با آنها مشکل دارند از میان بر میدارند فقط به خاطر این که مردم در کمال اراده دولت، رئیس جمهور و نظام خود را انتخاب کنند؟

اینجا حد اقل انتخابات هست. فارغ از این که انتخابات آزاد هست یا نیست و سالم هست یا نیست. اما در مورد کشورهایی که دنبالهرو و سرسپردهی شما هستند چطور؟! انتخابات و گردش قدرت کجاست؟ حق رأی نه، حتی حاشیهی امنی در زمینهی آزادیهای شخصی کجاست؟

گفتند ایران سلاح هستهای ساخته و پنهان کرده است. و بر این اساس جامعهی جهانی را فراخواندند و همراه کردند که به ایران فشار بیاورند و تعهداتی در زمینهی برنامهی هستهای بر این کشور تحمیل کنند که حق نداشته باشد غنیسازی کند و این از سادهترین حقوق همهی ملتهاست.

همین مسئلهی هستهای ایران بارها نزدیک بود باعث آغاز جنگ منطقهای شود. همه بر چه اساسی؟ بر اساس یک دروغ. دروغی که آمریکاییها گفتند و جهان باور کرد.

در عراق پیروزی بزرگی رخ داد که هیچ کس آن را جشن نگرفت. این از مصیبتهای ما عربها و مسلمانان است. حتی پیروزیها را جشن نمیگیریم چون به شکست عادت کردهایم.

ایالات متحدهی آمریکا رهبر واقعی، پشتیبان، کمککار، تنظیمکننده، هماهنگکننده و مدیر پروژهی جنگ فعلی منطقه است.

آمریکا میخواهد عراقیان را پس از آن که بیرونش راندند و اشغالگریاش را با شکست مواجه کردند به زانو درآورد، ذلیل کند، باز به بردگی بکشد و به آنها بگوید شما امروز در برابر داعش و خواهرانش هیچ پشتیبانی جز آمریکا ندارید. بیایید دستم را ببوسید، زانو بزنید و هر کار میگویم بکنید. میگوید میخواهم بر خلاف خواست شما پایگاههای آمریکایی بسازم. میخواهم پایگاههای آمریکا را بپذیرید. من قیمت نفت را تعیین میکنم. من کابینه را تعیین میکنم. من نخستوزیر تعیین میکنم. من قانون اساسی را اصلاح میکنم. میگویند ای عراقیها، اگر میپذیرید بفرمایید تا از داعش خلاصتان کنیم و اگر نمیپذیرید بگذارید داعش هر کار میخواهد بکند.

امروز که آمریکاییها به وسیلهی سعودی و غیر سعودی در سوریه میجنگند برای این است که سعودی بر سوریه حاکم شود؟ نه. وقتی جنگ تمام شود -که ان شاءالله به نفع آنها تمام نخواهد شد- به آنها میگوید: کیش! اینها و این کشور مال من است.

جنگ یمن هم یک جنگ آمریکایی است. به زانو درآوردن یمن فقط برای سعودی نیست بلکه فقط برای آمریکا و باقیماندن یمن تحت سلطهی آمریکاست.

قطعا علمای صادق و مخلص و نیروهای اسلامگرای اهل سنت سرتاسر جهان اسلام بزرگترین نقش را در جلوگیری از تبدیل این جنگ به جنگ سنی و شیعه داشتند.

فرمانده جبههی مقابل ابوبکر بغدادی، ایمن الظواهری، محمد جولانی، سلمان بن عبدالعزیز و… نیست. فرماندهی جبههی مقابل و همهی همراهانشان آمریکا و تصمیمگیران آمریکا هستند.

وقتی یک یا دو سال بعد از کربلا، مدینه علیه یزید انقلاب کرد، یزید ارتشش را به مدینه النبی و صحابهی رسول الله و مهاجران و انصار فرستاد، آن را محاصره کرد، در هم کوبید، بخشی از آن را سوزاند، چهارپایان ارتش را وارد مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) کرد، نوامیس مدینه را هتک کرد، زنان و دختران مهاجران و انصار را غصب کرد، پسرانشان را کشت و از هر کس زنده ماند بیعت گرفتند. بیعت با چه کسی؟ بیعت با امیرالمؤمنین؟ نه. بیعت با خلیفه؟ نه. بیعت با امام؟ نه. بیعت با حاکم؟ نه. بلکه بیعت با مالک! از آنها بیعت گرفتند که آنها بردگان یزید بن معاویه هستند.