بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مصاحبه با شبکهی المنار
| فارسی | عربی | فیلم | صوت |جناب عماد، برخی قدرتهای سیاسی قانون انتخابات تناسبی را بر نمیتابند. امشب میخواهم در کمال صراحت بگویم به نظر بنده: هر کس حاکمیت تناسبی را نپذیرد دیکتاتور است، در حال اجرای دموکراسی نیست؛ چون اگر در سطح نمایندگی منطقه یا فرقه صحبت کنیم نمیپذیرد کسی با او شریک باشد. در نظام اکثریتی ۵۰٪ به علاوه یک میشود سردمدار و حاکم مطلق، اما آن ۴۹٪ دیگر چه؟ هیچ جایگاهی ندارند. آن فرد هم نمایندگی خودش را با زور به آنها تحمیل میکند. حاکمیت تناسبی برای او شریکی ایجاد میکند، شریک میانهای که مانند او قدرتمندترین قدرتمندان یا قدرتمندی میان شرکایی ضعیف نیست. اما در هر صورت این یک مشارکت است و مردمی در میان هستند که احساس میکنند حضور دارند و نمایانده میشوند. برادر، سران و قدرتهایی سیاسی در لبنان هستند که دوگانگی را در فرقه یا منطقهشان نمیپذیرند. ما در شیعه دوگانگی داریم و به آن افتخار میکنیم. اما آن افراد میگویند: من و نه هیچ کس دیگر سردمدار هستم، حزب من و نه هیچ کس دیگر از همه نمایندگی میکند. خب، به سردمداران، احزاب و فراکسیونهای دیگر فرصت بدهید. اولا بر نمیتابد. ثانیا: نمیخواهد حجم واقعیاش دیده شود. وقتی انتخابات تناسبی صورت بگیرد دیگر تمام است، همه فرصت مییابند. هر کس حجم واقعیاش را دریافت میکند. اما این افراد نمیخواهند با حجم واقعیشان جلو بیایند. در سیاست بعضی حجمها ساختگی و بادکنکی هستند که با باد رسانه و پول ایجاد شدهاند. ماهیچه نیست، چربی است. به همین خاطر دچار ناکارآمدی میشوند در حالی که شما به قدرتهایی با نشاط و چابک نیاز دارید که کشور را بسازند، نجات دهند و آن را از بنبستهایش بیرون بیاورند نه قدرتهایی فربه که توان مبارزه، پیشدستی و شجاعتورزی ندارند. به نظر ما قانون انتخابات تناسبی یک سرآغاز است. بنده به شما میگویم به نظر ما کسی که انتخابات تناسبی پارلمان را نمیپذیرد نمیخواهد مشکلات کشور درمان شود و میخواهد همهی مشکلات کشور ادامه پیدا کنند.
[بخش اول]
عماد مرمل: سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. در هر دیدار با حضرت سید حسن نصرالله زبان به لکنت میافتد و اینگونه به این معنا اعتراف میکند. وقتی در محضر او هستی نمیدانی از کجا آغاز کنی چگونه به پایان ببری. هر چه به او نزدیک میشوی بیشتر به دشواری دستیابی به او پی میبری و هر چه توصیفش میکنی بیشتر این احساس به تو دست میدهد که کم گذاشتهای. درست است که منطقه در دریایی از خون و ابهام غوطهور است و شادی عید قربان امسال ناقص ماند ولی سخنرانی سید نصرالله برای لبنانیها، عربها و مسلمانان درست در همین روز غمهای بسیاری را جبران میکند و امید و آرامش تازهای را به آنها میبخشد. گفت و گوی عید و بلکه عید گفت و گو از یمن صبور تا لبنان ناوان، سوریهی ملتهب، فلسطین پایدار و بحرین دردمند را در بر خواهد گرفت؛ گفت و گویی با دبیر کل حزب الله که توانسته است در میان بازیگران بزرگ منطقهای جایی پیدا کند و در حالی که دیگران موضع احتیاط پیش گرفتهاند یا به تماشا نشستهاند، سرنوشت و آیندهی خود را رقم بزند.
حضرت سید خیلی خوش آمدید، عید قربان شما مبارک. ان شاءالله همیشه اینچنین پر همت باشید؛ همتی که در حال سرایت به دیگران نیز هست. میخواهم شخصا از شما به خاطر این که اجازه دادید مخصوصا در ایام عید مهمان شما باشیم تشکر کنم. این برای من و حتی همهی بینندگان بزرگترین عیدی است.
چون در روز دوم عید مبارک قربان قرار داریم بفرمایید برای جانبازان، خانوادههای شهید، لبنانیها، عربها، مسلمانان و قاعدتا در صدر همه، مجاهدان عیدی چه دارید؟
سید حسن نصرالله: بسم الله الرحمن الرحیم. معمولا در ایام عید به همهی عزیزان، مسلمانان و لبنانیها میگوییم صد سال به این سالها، عیدتان مبارک و قربان مبارک اما متأسفانه سالهاست حوادث و تحولات منطقه اجازهی [چشیدن] شادی هیچ عیدی را نمیدهند. همچنین متأسفانه اتفاقات دیروز منی و آنچه بر سر حجاج بیت الله الحرام آمد دل را به درد میآورد و خون میکند و میطلبد که بسیار به آن پرداخته شود. در هر صورت باید به مناسبت عید تبریک و به خاطر قربانیانی که از خانههایشان خارج شدند و به سوی الله (سبحانه و تعالی) مهاجرت کردند و به رفیق اعلی پیوستند تسلیت بگوییم.
بنده به همه میگویم صد سال به این سالها، عیدتان مبارک؛ مخصوصا به خانوادههای شهید، جانبازان و خانوادههایشان، مجاهدان و همهی پاسداران لبنان، منطقه، اماکن مقدس و ملتهای منطقه در برابر پروژههایی که با هدف خوار کردن، کشتن یا از میان بردن آنها صورت میگیرد. چنان که در برههی اخیر دچار تحول شده است. اینها بیش از همه شایستهی تبریکند و در هر صورت ان شاءالله بر همه مبارک باشد.
عماد مرمل: حضرت سید، چنان که اشاره کردید فاجعهی قربانی شدن حجاج، سایهی سنگین خودش را بر عید قربان افکند. این حادثهی دردناک بر شما چه تأثیری گذاشت؟
سید حسن نصرالله: معتقدم این اتفاق برای هر انسانی چه مسلمان و چه غیر مسلمان به لحاظ انسانی بسیار سخت است. و قاعدتا به واسطهی پیوند عقیدتی و دینی برای مسلمانان سختتر است؛ همچنین به دلیل حضور این افراد در منطقهای مقدس و طی انجام یکی از واجبات مهم اسلامی، دینی و عبادی، بیش از ۷۰۰ نفر قربانی و حدود ۹۰۰ نفر مجروح و تا این لحظه تعداد زیادی مفقود که معلوم نیست وفات کرده یا مجروح شدهاند و قطعا از این میان نیز تعدادی از بین رفتهاند. واقعا اتفاق عظیم و بسیار دردآور و غمباری است.
عماد مرمل: این از جنبهی بشری بود. اما از لحاظ اجرایی برای عدم تکرار چنین مصیبتهایی چه کاری باید صورت بگیرد؟
سید حسن نصرالله: اولا مثل هر حادثهی دیگری چنین اتفاقاتی رخ میدهد؛ اگرچه حادثهی عظیمی است و کسی نمیتواند کوچک و محدود تلقیاش کند. شاید به واسطهی ابهامات و نبردهای سیاسی منطقهای که امروز در منطقهمان، جهان اسلام، وجود دارد کسانی بخواهند این مسئله را مستقیما به یک نبرد سیاسی تبدیل کنند. و اینجا ممکن است حق حجاجی که جان خود را از دست دادند یا صدمه دیدند و اولیاء و همچنین کشورهای آنها ضایع شود. بنده میخواهم از یک جنبهی دیگر و فارغ از نبرد سیاسی امروز منطقه به موضوع بپردازم. چون امروز سعودی بخشی از نبرد فعلی است و به صورت مستقیم در یمن و به صورت غیر مستقیم در جاهای دیگری، سوریه و… در حال جنگافروزی است. بسیار منطقی است که دولت سعودی به عنوان مدیر مناسک حج مسئولیت کامل این حادثه را بر عهده بگیرد. چون سعودی مسئولیت برگزاری حج را بر دوش گرفته و نمیپذیرد هیچ کس با او در این زمینه مشارکت کند. میدانید که این یک بحث دهها ساله در جهان اسلام است. خب، انداختن مسئولیت بر گردن حجاج که فشار آوردند و نظم را رعایت نکردند ساده کردن مسئله است. مهم آن است که وقتی از مدیریت صحبت میکنیم فشار جمعیت هم یکی از مؤلفههایی است که باید در نظر گرفته شود. مثلا امروز آماری همراهم آوردهام که نشان میدهد ۱۹۹۰ در یکی از تونلهای منی در اثر فشار جمعیت ۱۴۲۶ حاجی و اکثرا در اثر خفگی جان خود را از دست میدهند. سال ۲۰۰۴ در روز اول رمی جمرات در اثر ازدحام جمعیت ۲۴۴ نفر میمیرند. خب، همهاش ازدحام است. سال ۲۰۰۶ در روز دوم تشریق در اثر ازدحام حجاج بر روی پل جمرات ۳۴۰ حاجی میمیرند. مدیریت یعنی چه؟ یعنی وقتی اشکالی رخ میدهد آن را کشف و با برنامهای تازه حل میکنید. خب وقتی در ۱۹۹۰، ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ و دیروز چنین اتفاقات عظیمی میافتد یعنی در مدیریت، برنامهریزی و مقدمات اشکالی وجود دارد. کسی نمیتواند بگویید حاجیان فشار آوردند. شما باید تعداد و فشار حاجیان را در نظر بگیرید و همهی اقدامات را طوری تنظیم کنید که اگر چنین اشکالی پیش آمد موجب این فاجعه نشود. در هر صورت گفتهاند میخواهند کمیتهی عالی تحقیقات تشکیل دهند و لازم است تحقیق صورت بگیرد. ما حد اقل درخواست میکنیم نمایندگانی از کشورهایی که شهروندانشان دچار این مصیبت شدهاند حضور داشته باشند. اگر هم همهشان نه، حداقل آن کشورهایی که تعدادشان بیشتر بوده است، مثل ایران یا مراکش. چنان که گویا تعداد مراکشیها بالا بوده است. البته تعداد شهروندان هر کشور هنوز زیاد روشن نیست. حد اقل دو، سه و چهار کشوری که بیشترین قربانیان و مجروحان را داشتهاند باید در کمیتهی تحقیق نماینده داشته باشند تا مطمئن شوند تحقیق به صورت علمی و واقعبینانه صورت میگیرد و نه برای سرپوش گذاشتن بر عاملان یا مقصران واقعی.
به نظرم در آینده باب بحث تازهای در سازمان همکاریهای اسلامی باز میشود و کشورهای مسلمانی وجود دارند که درخواست تجدید نظر در این مسئله را خواهند نمود. در واقع دو طرح وجود دارد. اولین طرح، مدیریت مناسک حج توسط کشورهای اسلامی است. که طبیعتا سعودی آن را نمیپذیرد. طرح دوم نظارت است. این امکان هست که مدیریت با دولت سعودی باشد اما هیئتی نظارتی از سازمان همکاریهای اسلامی با حضور کشورهایی با بیشترین تعداد حاجی مثلا اندونزی، ایران، ترکیه و مصر که معلوم است تعداد بسیار بالایی حاجی دارند وجود داشته باشد که برنامهها را ببیند، اطمینان حاصل کند و در مورد اقدامات و تدابیر مطمئن شود. چون این کشورها در حال فرستادن شهروندانشان به حج هستند. در هر صورت با توجه به تکرار ناکارآمدی و بار آمدن مصیبتها و فجایع بشری، اصرار دولت پادشاهی عربستان سعودی بر عدم مشارکت مستقیم یا غیر مستقیم، مدیریتی یا نظارتی کشورهای اسلامی دیگر هیچ دلیل یا منطقی ندارد.
عماد مرمل: حضرت سید اجازه دهید وارد پروندههای سیاسی شویم. میخواهم با یک سؤال آغاز کنم. دشمنان سیاسی حزب الله مدام این حزب را متهم میکنند که حکومتی داخل حکومت است. مسئلهی رایج و شناختهشدهای است. با توجه به گسترش نقش حزب الله تا بیرون از مرزهای لبنان به نظر میرسد شما از حکومت بزرگتر شدهاید یعنی معادله از حکومتی داخل حکومت به حزبی بزرگتر از حکومت تبدیل شده است. اگر بخواهیم حزب الله را در پاییز، سپتامبر ۲۰۱۵ معرفی کنیم، چه چیزی باید بگوییم؟ بگوییم حزبی لبنانی با جنبههای منطقهای یا یک قدرت منطقهای با جنبههای لبنانی؟
سید حسن نصرالله: به خاطر این که وارد تقسیمبندیهای حکومتی داخل حکومت و… که نمیپذیرمشان و نادرست هستند نشوم به این توصیف بسنده میکنم که حزبی لبنانی است که در شرایط و حوادث منطقهای تأثیر دارد. اگر کسی میخواهد ما را بزرگتر از این نشان دهد به خودش مربوط است اما ما متواضعیم. ما حزبی لبنانی با سازمانی لبنانی هستیم که به خاطر ترکیب و حوادث منطقه و به واسطهی ائتلافها، روابط، دوستیها و توان حضورمان در بعضی حوزهها، میادین یا بخشها میتوانیم بگوییم نوعی تأثیر منطقهای و نژادی پیدا کردهایم.
عماد مرمل: حضرت سید تواضع شما معروف است و این بخشی از آن است! اگر بخواهیم وارد جزئیات صحنهی سوریه که محور حوادث منطقه است و تأثیر میپذیرد و تأثیر میگذارد بشویم شما این تحولات را چطور ارزیابی میکنید؟ با توجه به تحولات استراتژیکی که اخیرا به وجود آمده است، از جمله ورود گستردهی روسیه به سوریه و تغییرات موضع اروپا که پیش از این به کنارهگیری جناب بشار اسد اولویت میدادند و امروز میگویند جناب اسد میتواند در درمان سیاسی و مرحلهی انتقالی حضور داشته باشد و حتی رئیس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان با وجود خصومت معروفش با رئیس جمهور سوریه به این نقطه رسیده است.
سید حسن نصرالله: حوادث این روزها طبیعی است و قابل پیشبینی بود؛ به دلایل زیادی. اولا: ایستادگی سوریه. امروز دیگر چهار سال و خردهای نیست، پس از چند ماه عمر حوادث سوریه به پنج سال میرسد. بدون مبالغه پنج سال جنگ جهانی با هدف سرنگون کردن نظام و تسلط بر سوریه و مشخصا دمشق، پایتخت این کشور صورت گرفت. فکر میکنم پایداری سران، نظام، ارتش و ملت سوریه و پایداری همپیمانان سوریه در کنار این کشور و تنها نگذاشتنش با وجود همهی فشارهایی که در این حدود پنج سال با آن مواجه شدند عامل اصلی است.
سپس: آغاز بروز پیامدها، نتایج و آثار ناکامی در نبرد سوریه برای که این جنگ جهانی را به راه انداختند.
اگر چند تیتر را به عنوان مثال بگوییم: اول: شکست راهبرد اوباما در برابر داعش و تروریسم. امروز اوباما از شکست راهبرد پوتین صحبت میکند. فعلا پوتین به کنار. راهبرد خود تو شکست خورده است و ژنرال بازنشستهای را که به عنوان مسئول و هماهنگکنندهی روند ائتلاف بین المللی علیه داعش تعیین کرده بودی به گفتهی رسانهها این روزها استعفا داده و امکان دارد در دسامبر برود. به اعتراف خودتان ۲۰۰۰ نفر را با هزینهی ۵۰ میلیون دلار به عنوان مخالفان معتدل برای مبارزه با داعش آموزش دادید که ابتدا ۷۵ نفر پذیرفتند با داعش مبارزه کنند و در نهایت از آنها ۵ نفر باقی ماندند! مثل آن بچهای که روز عید به پدرش میگوید ۱۰۰ تومان بده، پدرش میگوید ۵۰ تومان میخواهی چه کار؟ بیا این ۲۵ تومان را بگیر با برادرت نصف کنید! از ۷۵ نفر ۵ نفر باقی ماندند. این نشان دهندهی شکستی سخت است.
همچنین مسئلهی نیروی هوایی. بنده سال گذشته وقتی موضوع داعش پیش آمد و راهبرد بمباران هوایی مطرح شد عرض کردم این راهبرد ناکام است. بمباران هوایی بدون نیروی زمینی و داخل میدان نمیتواند معادلهای را تغییر دهد یا نبردی را نهایی کند.
پس ائتلاف بین المللی به اصطلاح ضد تروریسم یا ضد داعش و مشخصا راهبرد آمریکاییاش و به طور کلی همهی نقشههایی که مطرح کردند و همهی نیروهای مسلحی که از همه جای جهان آوردند، پشتیبانی رسانهای، مالی و لوجستیک کردند و اتاقهای عملیات در کشورهای منطقه همه شکست خورد.
عماد مرمل: حضرت سید، اجازه دهید بگویم گروههای مسلح یا مجموعههای تروریستی داخل سوریه در برههی اخیر دستاوردهایی داشتند که ویژه تلقی میشد. آیا این پیروزی این جبههای نیست که شما میگویید شکست خوردهاند؟
سید حسن نصرالله: نه، در هر صورت اگر میخواهید نتیجهی نبرد را بدانید باید صحنهی کلی را در نظر بگیرید. پیشروی در یک بخش یا عقبنشینی در بخشی دیگر در هر نبرد و جنگی بسیار طبیعی است. در همهی جنگهای تاریخ و جهان امروز، با پیشروی جزئی یا عقبنشینی جزئی در مورد سرنوشت جنگ حکم نمیکنند. خب، یکی از پیامدهایی که بر تغییر موضع بین المللی اثر گذاشت تروریستها یا تکفیریانی بودند که به سوریه سفر کرده بودند و امروز به فرانسه، آلمان، بلژیک، انگلیس و… باز میگشتند و آمادهی انجام عملیات میشدند. پس [یکی دیگر از عوامل] بازگشت تروریسم به کشورهای حامیاش بود. این از ماههای اول به این کشورها گفته شده بود که این تروریسم به خود شما باز خواهد گشت. مسئلهی تازهی دیگر موضوع مهاجران و پناهندگان است. این حرکت دهها یا صدها هزارنفرهای که از هفتههای گذشته آغاز شد یک آزمون برای اروپاییانی است که از حقوق و ارزشهای بشری سخن میگویند. نمیتوانند مرزهایشان را ببندند و مردم را رها کنند که در اطراف یا دریا بمیرند. در هر صورت مدعیاند که به حقوق بشر، ارزشهای دموکراتیک و… پایبندند. خب، این از پیامدهای جنگ است. چگونه درمان میشود؟ یا باید این مهاجران را در کشورهایتان بپذیرید یا باید علت را درمان کنید. درمان علت، پذیرش راه حل سیاسی و توقف جنگ در سوریه است. درمان واقعی این است. پس، چندین دلیل وجود دارد.
همچنین یکی از مهمترین عوامل، توافق هستهای ایران با پنج به علاوهی یک است. شاید آمریکاییها یا اروپاییان فکر میکردند در طول مذاکرات با ایران، میشود ایران بر سر سرنوشت سوریه سازش کند. [میگفتند:] ما به ایرانیها یکی از خواستههایشان یا موضوع راضیکنندهای را در پروندهی هستهای میبخشیم و از نبرد سوریه بیرونش میبریم و یکی از همپیمانان سوریه را از این میدان دور میکنیم. این هم تمام شد. همچنان که روشن شد و خود آمریکاییها اعتراف کردند سرتاسر مذاکرات هستهای فقط هستهای بود و هیچ چیز دیگری از جمله سوریه، لبنان، یمن یا… وجود نداشت. پس مجموعهای از عوامل وجود داشت. قطعا یکی از مهمترین عوامل تازه، این ورود و پیشروی و شدت گرفتن موضع سیاسی و همچنین نظامی روسیه بود که باعث شد افرادی مثل مرکل، اولاند و مسئولان دیگر حتی خود آمریکاییها و ترکها به این موضع برسند. اردوغان کی این حرف را زد؟ در موسکو. مکان صحبت نیز یکی از چیزهایی است که باید در نظر بگیرید. چون قطعا آنجا از جناب پوتین سخنانی مبنی بر جدیت روسها در این موضعگیری تازه و پیشرفته دربارهی سوریه شنیده است.
عماد مرمل: حضرت سید، این موضع تازهی روسیه قطعا به تشریح نیاز دارد. شما نه فقط میانسطرها را میخوانید بلکه اطلاعات هم در اختیار دارید. انگیزههای ولادیمر پوتین برای گسترش دخالت یا حضور نظامی روسیه در سوریه مشخصا در این برهه چه بود؟ میخواست چه پیامهایی را از این طریق مخابره کند؟
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، دو دوره وجود دارد. دورهی اول که موضعگیری کلی است و اعلام این که روسیه در کنار سوریه ایستاده است. از ابتدای حوادث، در شورای امنیت در کنار سوریه ایستاده بود و هر پروژهای را که علیه سوریه بود وتو میکرد. همچنین در زمینهی سیاسی، رسانهای، گشودن افقهای گفت و گو، اجرای توافقات تسلیحاتی و ذخایر و مشاوره کنار سوریه بود. اینها بود و بسیار هم طبیعی بود که باشد. اما موضوع نظامی تا حد مثلا گسیل هواپیما با خلبانانی از ارتش روسیه یا توپهایی با خدمهی روسی گسترش نیافته بود. یعنی به حضور رزمی نرسیده بود. منظور فقط مستشارانی برای ارائهی مشورت نیست. این یک تحول بزرگ است. از اینجا وارد دورهی دوم میشویم. در دورهی اول محاسبات روسیه روشن است. اولا منافع گستردهی سیاسیاش در سطح جهان و منطقه. سوریه تنها همپیمان باقیمانده برای روسیه در تمام منطقهی خاورمیانه، شمال آفریقا، غرب آسیا و… است. اگر سوریه را از دست میداد تمام شده بود و به پشت مرزهای خودش محدود میشد. منافع سیاسی، جایگاه بین المللی، سطح تأثیرگذاری در شرایط منطقه، منافع راهبردی اقتصادی و البته رابطهی تاریخی میان سوریه و روسیه از هنگام اتحاد جماهیر شوروی این ورود را اقتضا میکرد. خب، این در دورهی [موضعگیری] کلی. با این وجود در سالهای گذشته آمریکاییها و اروپاییها و حتی بعضی کشورهای عربی مثل سعودی، قطر و ترکیه دل بسته بودند که میتوانند موسکو را راضی کنند از دمشق دور شود. سفرهای سال گذشته و امسال و پیشنهادهای فوق العادهای که در سطح خرید سلاح، روابط تجاری و اقتصادی، ضمانت منافع روسیه در سوریه و منطقه را که به مسکو ارائه شد نگاه کنید؛ اینها همه تلاشهایی بود که روسیه را قانع کنند تمامش کند و از موضعش خارج شود و آنها منافع روسیه را تضمین میکنند. اینها به نتیجه نرسید. اگر بخواهم صحنه را کامل ترسیم کنم [باید بگویم] در جاهایی بعضی بودند که فکر میکردند موضعگیری روسیه در کنار جناب بشار اسد نهایی نیست و گاهی صحبتهایی نقل میشد که شاید به وجود چنین ابهامی اشاره داشت.
اما امروز در برههی دوم، تحولات تازهی مهمی صورت گرفته. مسئلهی اوکراین مهم است. رفتار کلی غرب و آمریکاییها با روسیه درشت و توهینآمیز است. این از یک سو. دوم: اینجا باز هم به توافق هستهای ایران بر میگردم. اگر یادتان باشد چند سال گذشته آمریکاییها آمدند در اروپای شرقی و مشخصا لهستان سپر دفاع موشکی برپا کردند. موسکو این سامانه را تهدیدی برای روسیه و امنیت ملیاش تلقی کرد. آمریکاییها گفتند نه. این مسئله به ایران مربوط است. چون ما ایران را متهم میکنیم که میخواهد سلاح هستهای بسازد و به خاطر ایران به این سپر دفاع موشکی نیازمندیم. وقتی توافق هستهای ایران و پنج به علاوهی یک صورت گرفت روسیه از آمریکا خواست سپر دفاع موشکی را بردارد. سلاح هستهای در کار نیست، توافق انجام شده و مسئله درمان شده است. اما آمریکا برنداشت. این نگرانی روسها را افزایش داد. ناتو در اروپای شرقی پخش شده و در مرزهای روسیه است. دیگر میان مرزهای روسیه و مکانهای حضور مستقیم ناتو فاصلهای نیست. اینها مسائلی است که باید امروز آنها را در نظر بگیرید. خب، همچنین یک مسئلهی مهم دیگر به نام داعش و تروریسم. بخش عظیمی از نیروهای در حال نبرد در سوریه مخصوصا در شمال این کشور از چچن، داغستان و آن طرفها هستند، ترکیه به تونلی امن برای آنها تبدیل شده، پادگان، تشکیلات و توان دارند و وارد نبرد میشوند. خب، اینها فردا به کجا باز میگردند؟ به کشورهای اتحاد روسیه و امنیت ملی آنها را تهدید میکنند. ناکامی آمریکا و ائتلاف بین المللی در شکست داعش یکی از دلایل مشوق روسیه برای آمدن و حضور مستقیم بود. اطلاعات بنده نشان میدهد چند ماه است این مسئله مورد بحث بوده. روسیه به ائتلافی تازه برای مقابله با تروریسم با حضور ایران، عراق و سوریه فراخوانده است؛ در مقابل ائتلافی که علاوه بر بعضی کشورهای مشخص، سعودی و برخی کشورهای خلیج و عراق -که این ائتلاف برای آن ایجاد شده بود- در آن حضور داشتند. ایران و سوریه و همچنین ترکیه بیرون از ائتلاف بودند. روسیه میگوید باید یک ائتلاف بین المللی جدید با حضور ایران، ترکیه و سوریه تشکیل دهیم.
عماد مرمل: در کنار ایالات متحده و دیگران؟
سید حسن نصرالله: در کنار همهی کشورهایی که… قاعدتا آمریکا نمیپذیرد. چون با نظام سوریه مشکل دارد. فارغ از موضع ایران که آیا میپذیرد بخشی از ائتلافی با حضور ایالات متحدهی آمریکا باشد یا نه؟ چون ایران نمیپذیرد در عراق در جبههای بجنگد که آمریکاییها با آن جبهه مرتبط باشند. این یک بحث دیگر است. قاعدتا ترکیه و سعودی برنتابیدند. آنها ائتلاف خودشان را دارند. پس یک هسته شکل گرفت. قاعدتا منظور ائتلاف در همه چیز نیست. ائتلاف روسیه، عراق، ایران و سوریه علیه داعش و برای مبارزه با تروریسم است.
عماد مرمل: با حضور حزب الله؟
سید حسن نصرالله: نه، نه. داریم دربارهی کشورها صحبت میکنیم. در این زمینه دیدارهایی میان سران بسیار ردهبالای این کشورها در تهران، بغداد، دمشق و موسکو صورت گرفت. این مسئله چند ماه است ادامه دارد. قاعدتا آمریکاییها، غربیها، سعودیها، ترکها و کشورهای منطقه از چنین دیدارهایی خبر دارند. درست است که رسانهای نشدند ولی خبرهایش پنهان نماند. بحثی جدی برای تشکیل اتحاد و قدرتی واقعی در سطوح مختلف برای نبرد مشترک با همهی اشکال تروریسم در منطقه صورت گرفته است. پس ماههاست برای این مسئله آماده میشوند. مربوط به امروز و دیروز نیست. به همین خاطر معتقد هستیم که ورود امروز روسیه دلایل مستقیم و کلی خود را دارد که در بخش اول دربارهشان صحبت کردم و اینها ترجمهی همان چیزهایی است که چند سال پیش گفتیم. وقتی گفتند دمشق و سوریه سرنگون خواهند شد گفتیم سوریه میتواند بایستد و همپیمانانش از این کشور دست برنخواهند داشت. خب، این هم ترجمهی تازهاش در زمینهی نظامی. همچنین در زمینهی سیاست ترجمهاش این است که موضع روسیه در زمینهی جناب بشار اسد دیگر ابهامی ندارد. دیگر این طور نیست که میان جناب پوتین، وزیر امور خارجه، مجلس و… [اختلافی مشاهده شود. یا گفته شود] فلانی فلان حرف را زده و… همهی اینها تمام شد. آمریکاییها تلاش میکردند حتی در جمهوری اسلامی بتوانند کسی را پیدا کنند که ایدهی جانشین یا گزینههای جایگزین یا… را بپذیرد. بنده معتقدم موضع روسیه و ایران در این لحظه کاملا قطعی است و تحولات میدانی نیز تأثیری کلی بر موضع بین المللی گذاشتهاند.
عماد مرمل: حضرت سید، موضع رسمی حزب الله که در سوریه حضور دارد و در نتیجه در این معادله سهیم است دربارهی این اتفاق تازه یعنی ورود مستقیم و گستردهی روسیه به جنگ چیست؟
سید حسن نصرالله: ما به هر قدرتی که ورود کند و در این خط مشارکت و پشتیبانی نماید خوشآمد میگوییم چون از طریق مشارکتش در دور کردن خطرات عظیمی که سوریه و همهی منطقه را تهدید میکند سهیم خواهد بود. بر اساس برداشتمان از ماهیت نبرد فعلی سوریه و اهداف و پروژهای که روی آن کار میشود و خطرات آن برای سوریه، لبنان، فلسطین، عراق و حتی منطقهی خلیج و همهی اطراف، ورود عنصر روسیه یا هر عنصر دیگری را مثبت، کمککار و شریک ارزیابی میکنیم و ان شاءالله نتایج مهمی در بر خواهد داشت. قاعدتا بعضی رسانهها و طرفها تلاش کردند بگویند موضع منفی، خساست یا نگرانی وجود دارد. نه، این حرف نادرست است. چهارچوب همهی تحرکات روسیه حد اقل با چهار کشوری که کمی پیش دربارهشان صحبت کردم هماهنگ شده است.
عماد مرمل: آیا این حضور گستردهی روسیه در سوریه به ضرر نفوذ ایران نیست؟
سید حسن نصرالله: نه. اصلا چیزی به نام نفوذ ایرانی در سوریه وجود ندارد. اصلا ایران در سوریه چه میخواهد که حالا بگوییم حضور سوریه مزاحم یا رقیب آن است؟ همهی خواستهی ایران دربارهی سوریه این است که سوریه در خط مقاومت بماند و این نظام بایستد و تکفیریها بر سوریه سلطه نیابند. قاعدتا ایران بدون هیچ بحثی از اصلاحات، تحول سیاسی و اجتماعی در سوریه حمایت میکند. ایران نه در گذشته و نه امروز در هیچ کدام از مسائل داخلی سوریه دخالت نمیکرده است و نمیکند؛ قاعدتا بر خلاف آنچه بعضی از رسانههای خلیج میگویند. میگویند سپاه پاسداران سوریه را اشغال کرده است. این یک صحبت بیهوده است. یا میگویند ایرانیها مدیریت میکنند، تصمیم میگیرند و امور را به دست دارند. به هیچ وجه این طور نیست. رهبری و مدیریت در سوریه ۱۰۰٪ سوری است. تمام هم و غم ایران در سوریه این است که اجازه ندهد سوریه به دست جریانهای تکفیری که همه را تهدید میکنند بیافتد. رقابتی وجود ندارد.
عماد مرمل: آیا دربارهی حجم ورود نظامی روسیه در سوریه اطلاعاتی دارید؟ گاهی صحبت از پایگاههای نظامی است و گاهی تعداد بیشتری مستشار. تحول حضور روسیه به چه شکلی است؟
سید حسن نصرالله: بگذارید عدد ندهیم چون هنوز در حال تکمیل است و کامل نشده. اما این معروف است و بنده اسرار فاش نمیکنم که میگویم تعداد قابل توجهی هواپیمای نظامی فوق پیشرفته، هلی کوپتر، موشکها و توپهای نقطهزن و امکانات بسیار پیشرفتهای به همراه خدمهی آنها آوردهاند. تعداد، خدمه و همهی اینها در آینده مشخص خواهد شد. اما حضور این مقداری که تا این لحظه ما از آن با خبریم قطعا در سرنوشت نبرد موجود تأثیرگذار خواهد بود.
عماد مرمل: آیا این دخالت روسیه در درازمدت قابل گسترش است؟ یعنی ممکن است روزی شاهد نبرد نیروی زمینی روسیه در کنار ارتش سوریه باشیم؟
سید حسن نصرالله: آنها اعلام کردهاند که اگر دمشق از ما درخواست کند که نیرو بفرستیم ما حاضریم. اما تا این لحظه سوریه درخواست نکرده است. هر لحظه امکانش وجود دارد.
عماد مرمل: موضع آمریکا در مورد ورود روسیه به سوریه چیست حضرت سید؟ گویا آمریکاییها به نوعی آشفتهاند. یک بار میشنویم این حرکت درک میشود و بار دیگر شاهد انتقاد و نگرانی هستیم. برداشت شما از واقعیت موضع آمریکا چیست؟
سید حسن نصرالله: معتقدم روسها خودشان را تحمیل کردند. آمریکاییها کسانی نیستند که برای ضعیفها راه باز کنند. اگر شما عاقلانه با آمریکاییها وارد صحبت شوید و از آنها بخواهید شما را هم بازی و راه بدهند و حاشیهای در اختیار شما بگذارند این کار را نخواهند کرد. آنها مثل یک آمریکایی همه را بیرون میکنند. عقل سلطه، استکبار و هیمنه است که تعیینکننده است. در آمریکا زور بازو حرف اول را میزند. روسها خوب مطالعه میکنند. فهمیدند که موضع اروپا در حال تغییر و جایگزینی است، ناکامی آمریکا و جهان را هم در مقابله با داعش دیدند و آمدند خود را به معادله تحمیل کردند. اینجا آمریکاییها حیران شدند. البته آمریکاییها پراگماتیست هستند. وقتی واقعیتی به آنها تحمیل میشود نگرانی، کراهت، ناراحتی و دغدغههایشان را بروز میدهند ولی در عین حال با آن وارد تعامل میشوند و میکوشند خسارتها را کاهش دهند و این واقعیت تازه را به خدمت نگاه یا پروژهشان در بیاورند. به همین خاطر میبینید که موضع آمریکاییها مبهم و آشفته است. اما با این ایده که در بعضی رسانهها مطرح شد که روسها و آمریکاییها بر سر همه چیز سوریه و منطقه به توافق رسیدهاند و نیروهای روسیه ذیل چنین روندی به سوریه آمدهاند موافق نیستیم. این حرف است. تحلیل است، هیچ اطلاعاتی پشتش نیست.
عماد مرمل: آیا مشخصا در این مرحله از گسترش مشارکتها در مقابله با داعش حمایت میکنید؟ مثلا این که چنان که گفتید روسیه، ایران، عراق و حزب الله در کنار آمریکاییها و ائتلافشان حاضر شوند؟
سید حسن نصرالله: البته میان آمریکاییها و همپیمانانشان تفاوتی هست. اگر کشورهای منطقهای وارد مقابله با تروریسم شوند این بسیار خوب است. مثلا ترکیه. اصلا ترکیه لازم نیست وارد مقابله با تروریسم شود فقط کافی است مرزهایش را به روی تروریستهایی که از همه جای جهان میآیند و ترکیه ورودشان به سوریه را تسهیل میکند ببندد، پول، تسلیحات و کمک به آنها ندهد و فروش نفت را که عایداتش به داعش و غیر داعش میرسد متوقف کند. این بزرگترین کمکی است که ترکیه میتواند برای مقابله با تروریسم انجام دهد؛ همچنین دیگر کشورهای عربی که پول و سلاح میدهند، مرزهایشان را باز و خروج جنگجویان را تسهیل میکنند و رسانههایشان نیز حمایت میکنند. بنده بعضی شبکههای ماهوارهای معروف عربی را متهم میکنم که داعشی هستند و به صورت غیر مستقیم از طریق ارائهی اخبار، تحلیل و… داعش را حمایت میکنند. در هر صورت مسئلهی آمریکاییها فرق میکند. ما به هیچ وجه به آمریکاییها در مقابله با تروریسم اطمینان نمیکنیم. ما معتقدیم دولت و نه ملت آمریکا منشأ و سرگاه تروریسم هستند. آمریکا یک کشور تروریست با دولتی ترویستی است و به لحاظ اخلاقی، انسانی و سیاسی صلاحیت مبارزه با تروریسم را ندارد. ثانیا در مبارزهی این روزها با تروریسم داعش، النصره و… نیز جدی نیست و حتی از این پدیدهها برای پروژههای خودش سوء استفاده میکند. جدی نیست. این مسئله در عراق روشن و آشکار است.
عماد مرمل: حضرت سید، برویم سراغ شرایط میدانی سوریه. زبدانی در رأس نبرد و درگیری است. چرا زبدانی؟ این سؤالی است که بلافاصله به ذهن میرسد. چرا حزب الله به زبدانی رفت؟ چون طبق اطلاع ما و تحرکات شما، نبردی در سرزمینهای قلمون و عرسال در حال وقوع بود. ما این نبرد شما را پیگیری میکردیم. اما حتی پیش از پایان نبرد پیشین ناگهان نبرد زبدانی آغاز شد. چرا؟
سید حسن نصرالله: غیر از کمک به داخل سوریه، ما از ابتدای دخالت در شرایط سوریه در نظر داشتیم که به دنبال هدفهای مشترک لبنانی - سوری باشیم. با نبرد القصیر آغاز شد و به قلمون و سپس سرزمینهای عرسال رسید. یعنی طبیعتا نتیجهی نبرد در شمال قطعی شد. افق ما این است که همهی مرزهای لبنان و سوریه تحت کنترل باشند و گروههای مسلح از مرزهای لبنان و سوریه دور شوند. این [رویکرد] از لبنان، لبنانیها و همهی شهرکها و شهرهای لبنان محافظت میکند و هزینهی ارتش لبنان را که حضور در مرزها اصولا وظیفهی اوست کاهش میدهد. خب، بعد از موفقیت در القصیر نوبت قلمون رسید. همان موقع چرا قلمون و نه جای دیگر؟ چون قلمون منشأ گسیل خودروهای بمبگذاریشده به داخل لبنان بود. قلمون اول -به قول خودمان- تمام شد و آمدیم سراغ سرزمینهای قلمون و عرسال. اگر یادت باشد وقتی ما دربارهی این نبرد صحبت میکردیم بنده در تلویزیون گفتم هیچ سقف مکانی و زمانی نداریم ولی میدانیم میخواهیم به کجا برسیم. دقیقا میخواستیم به همین جایی برسیم که الآن رسیدهایم. فقط این هدف ماند که روزی بیاید که مسلح یا تروریستی در سرزمینهای عرسال، رأس بعلبک و… نباشد. چنین هدفی به عنوان هدف قطعی غایی وجود دارد. اما هدف عملیات ما تسلط بر همهی بخشهایی بود که به آنها تسلط پیدا کردیم؛ مخصوصا کوهها و تپههای بلند چون به محاصرهی باقی نیروهای مسلح در باقی سرزمینها و کاهش خطراشان به کمترین حد ممکن منجر میشد. خب، ماند خط مرزی لبنان و سوریه از [مرز] مصنع تا دریا یعنی مناطق مقابل زبدانی و خود زبدانی. زبدانی در برههی اخیر به محل تجمع فراریهای منطقه تبدیل شده است. همچنان برای مرزهای لبنان و سوریه هزینه میآفریند و مهمتر از آن این که میتواند به تهدیدی برای راه مصنع - دمشق تبدیل شود یا تبدیل شده است. این یک مسیر بین المللی است و برای دمشق و لبنان بسیار مهم است. پس نبرد زبدانی نیز ویژگیهای لبنانی و سوری داشت و فقط لبنانی یا تنها سوری نبود. میتوانید نبرد زبدانی را به لحاظ ویژگیها، ملاکها و مبانی به نبردهای القصیر و قلمون نزدیک بدانید. پس بحث و توافقی میان ارتش سوریه، نیروهای دفاع مردمی در چهارچوبهای مختلف و نیروهای مقاومت انجام و نقشهای طرح شد، اتاق عملیات مشترکی شکل گرفت و نبرد آغاز شد. ویژگیهایی که دربارهی آنها پرسیدید اینها بود.
عمال مرمل: سؤال بعدی این است که چرا یکسره کردن کار زبدانی که بر اساس گفتههای بعضی اهالی رسانه یا سیاست در لبنان در مقابل شما سرکشی میکرد، به تأخیر افتاد یا ناممکن شد؟ به واسطهی مقاومت سرسختانهی گروههای مسلح بود یا به خاطر محاسبات و مسائل مخصوص حزب الله و ارتش سوریه؟
سید حسن نصرالله: چنان که خودشان گفتند، بعضی متخصصان استراتژیک را نیز به این گروه اضافه میکنم. بنده این تاریخها را با خودم آوردهام. عملیات زبدانی ۱ جولای ۲۰۱۵ آغاز شد. بعد از کمتر از دو هفته از آغاز عملیات شرایط گروههای مسلح بسیار سخت شد. نبرد در سرزمینی بسیار بزرگ آغاز شد، تسلط به همهی دشتها و تپههای اطراف به دست آمد و ورود به شهر به مرور انجام گرفت. تسلط بر اکثر این سرزمینها از سوی ارتش سوریه و مقاومت بود. شرایط گروههای مسلح بسیار سخت شد. شروع کردند به طلب کمک. قاعدتا حاضران اصلی منطقهی زبدانی و همسایههای آن دو طرف بودند: سازمانی با نام جنبش آزادگان شام و جبههی النصره. اینها در منطقه و استان ادلب هم حضور داشتند. استان ادلب کجاست؟ استانی که اکثرش جز دو شهر سوری به نامهای فوعه و کفریا که حامی نظامند و همچنان ایستادهاند در دست گروههای مسلح است. وقتی گروههای مسلح کمک خواستند فرماندهانشان در استان ادلب خیال کردند از طریق فوعه و کفریا بر ارتش و مقاومت در زبدانی فشار بیاورند. پس معادلهی فوعه کفریا در قبال زبدانی را ایجاد کردند. این مسئله در ۱۵ جولای یعنی پس از تقریبا ۱۴ روز از آغاز نبرد و هنگامی صورت گرفت که طلب کمکها پیش آمد و افق زبدانی روشن شد که در آستانهی سقوط نظامی است. پیش از این که وارد معادله شوم میخواهم به شما تأکید کنم کار زبدانی از مدتها پیش میتوانست به لحاظ نظامی تمام شود؛ یعنی در همان ۱۶، ۱۵ یا ۱۸ جولای. اما وقتی این معادله پیش آمد و ما با برادران سوریمان وارد بحث شدیم این را یک فرصت تلقی کردیم نه یک تهدید. الآن میگویم چطور آن را فرصت دانستیم. لازم نبود ما کار زبدانی را زود تمام کنیم. باید زبدانی را ادامه میدادیم تا از آن برای حل معضل فوعا کفریا که آنها خودشان وارد معادله کرده بودند بهره ببریم. بگذارید اینجا کمی به سراغ فوعه کفریا بروم و سپس به زبدانی بازگردم. فوعه کفریا از ۷، ۸ ماه پیش تحت محاصره بودند. البته محاصرهشان مربوط به گذشته بود اما به شهر ادلب خطی مواصلاتی داشتند. وقتی شهر ادلب سقوط کرد آنها وارد محاصرهی کامل شدند. گروههای مسلح مدام به فوعه کفریا حمله میکردند. دلیلش هم نبرد زبدانی نبود. آنها مدام فوعه کفریا را بمباران میکردند و میکوشیدند این دو شهرک را اشغال کنند. افرادی نیز از اهالی فوعه کفریا توسط گروههای مسلح ربوده و اسیر شده بودند. پس آنها خیال کرده بودند که میتوانند اینجا فشار بیاورند. خب، در درجهی اول نظام سوریه و همچنین به تبع او همپیمانانش وظیفه داشتند برای فوعه کفریا راه حلی بیابند. راه حلی که مدام به آن اندیشیده میشد و منطقی هم بود یافتن راه حلی مشخص برای تسهیل خروج اهالی فوعه کفریا به خارج از منطقه بود. چون باقیماندنشان یا با پذیرش حکومت گروههای مسلح ممکن بود -البته اگر اصولا گروههای مسلح بقای آنان را میپذیرفتند- یا با خروج. پس از سقوط، گزینهی بهتر و امنتر برایشان این بود که از این منطقه خارج شوند تا در آینده مسئله مانند همهی پروندههای سوریه درمان شود. پس دربارهی این مسئله بحث میشد که این موضوع چگونه میتواند محقق شود؟ وقتی آنها مسئلهی فوعه کفریا را به زبدانی ربط دادند اینجا بود که عرض کردم ما این تهدید را فرصت تلقی کردیم. گفته میشد اگر زبدانی سقوط کند ما به فوعه کفریا حمله خواهیم کرد. پس اگر دربارهی زبدانی آرامش به خرج دادیم در حال حفاظت از فوعه کفریا بودیم. البته فشار را به خاطر مذاکرات ادامه دادیم. با این حال آن مقداری به زبدانی فشار میآوردیم که سقوط نکند. یعنی تصمیم این بود که زبدانی پیش از رسیدن به توافق دربارهی فوعه کفریا سقوط نکند.
عماد مرمل: این تصمیم حزب الله بود یا دمشق؟
سید حسن نصرالله: دمشق و حزب الله. قاعدتا مذاکره و توافق میتوانست نبرد زبدانی را بدون نیاز به درگیری نظامی پایان دهد. اینجا بود که رفتیم سراغ مذاکره. بگذارید پاسخ سؤال را تمام کنم. پس زبدانی در برابر ارتش سوریه و مقاومت سرکشی نکرد. زبدانی در آستانهی سقوط زودهنگام بود. درخواست کمکها بسیار زود از زبدانی بلند شد. اگر کمی نظامی صحبت کنیم: نبرد القصیر کمی وقت گرفت ولی وقتی یقین کردند القصیر افقی ندارد خودشان با ما و ارتش سوریه وارد مذاکره شدند و گفتند برایمان یک راه باز کنید تا ما عقبنشینی کنیم. برایشان راه باز کردیم عقبنشینی کردند. بخش دوم القصیر اینگونه سقوط کرد. در قلمون هم همینطور. اصلا در جهان وقتی جنگی صورت میگیرد، نیروی مهاجمی که میخواهد به شهری تسلط پیدا کند اول آن را برای شکست ارادهی جنگ و روحیهی مبارزان داخل شهر محاصره میکند اما سپس اگر هدفش شهر باشد راهی باز میکند تا نیروهای مسلح خارج شوند. این راه با این که میتوانست هر لحظه باز شود برای گروههای مسلح باز نشد و زبدانی سقوط کرد. این راه باز نشد تا چون آنها این معادله را پیدا کرده و پذیرفتهاند و سراغ مذاکره آمدهاند زبدانی فرصتی باشد برای درمان فوعه کفریا.
عماد مرمل: بسیار خب. حضرت سید میخواهیم اولین میانبرنامه را ببینیم. میخواهم خدمت بینندگان عرض کنم که بعد از میانبرنامه حضرت سید جزئیات توافق پایانبخش پروندهی زبدانی، کفریا و فوعه را که تحت نظارت سازمان ملل صورت گرفت فاش خواهند کرد؛ بگذارید کمی مردم را جذب کنیم: همهی جزئیات و اسرار را!
سید حسن نصرالله: اگر اسراری وجود داشته باشد!
[بخشهای بعدی سخنرانی ان شاءالله به مرور منتشر خواهد شد.]
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران