بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در عید مقاومت و آزادسازی، پانزدهمین سالگرد آزادسازی جنوب لبنان
| فارسی | عربی | فیلم | صوت |اسرائیل از ۶۷ سال گذشته از سال ۱۹۴۸ تا امروز در طول این دههها برای جداسازی جبههها تلاش کرد و توانست به این نتیجه برسد. گفتند جبههی نبرد با مصر سیناست. مصر را با بخشیدن سینا بیطرف نگاه میداریم. جبههی نبرد با اردن فلان بخش از مناطق مرزی، با سوریه جولان، با لبنان نوار مرزی و با فلسطین کرانهی باختری، نوار غزه و پناهندگان است. متأسفانه توانستند جبههها و جنگ را جدا کنند. یکی از دلایل موفقیت و قدرت اسرائیل در این جنگ دهها ساله همین جداسازی است که انجام داد. امروز اگر من لبنانی بخواهم به فلسطینیها کمک کنم باید منطق، قانون، شرع، فرهنگ، اخلاق، ارزشها و… را شاهد بیاورم چون لبنانیها خواهند گفت فلسطینیها به تو چه ربطی دارند؟ اگر بخواهم به سوریها کمک کنم میگویند سوریها به تو چه ربطی دارند؟ اگر عراقی بخواهد به فلسطینی کمک کند میگویند تو عراقی هستی به فلسطینی چه کار داری؟ آیا امروز این فرهنگ رایج نیست؟ این را چه کسی ایجاد کرده است؟ آمریکا، اسرائیل و نخبگان رسانهای، سیاسی و فرهنگی جهان عرب. به همین خاطر است که فلسطین از سال ۱۹۴۸ تا امروز از نکبت رنج میبرد. چون ملت فلسطین تنها شده است. چون حتی نوار غزه داخل ملت فلسطین تنها شده است. غزه، کرانهی باختری، پناهندگان و قدس شرقی هر کدام برای خود حساب مجزا دارند. وقتی نبرد تجزیه شد اسرائیل در بسیاری از نبردها و جنگها بر ما غلبه یافت. امروز در مقابل خطری که کمتر از خطر اسرائیل نیست اولین سستی که وجود داشته و هنوز دارد جداسازی جبهههاست. عراق به ما چه ربطی دارد؟ خودشان مشکلشان را حل کنند. سوریه به ما چه ربطی دارد؟ خودشان مشکلشان را حل کنند. لبنان به ما چه ربطی دارد؟ خودشان مشکلشان را حل کنند. مصریها مشکلشان را در سینا خودشان حل کنند. یمنیها مشکلشان را خودشان حل کنند. به هیچ کس ربطی ندارد. مثل همان که در مسئلهی اسرائیل گفته میشود بگذارید فلسطینیها خودشان مشکلشان را حل کنند. این یک خطای استراتژیک، تاریخی و مهلک است. بله، ما امروز به یکی کردن جبههها فرا میخوانیم. سوا جنگیدن ممکن نیست. یک مثال ساده میزنم: اگر پیش از یک سال گذشته جلوی داعش در عراق گرفته شده بود بر موصل، صلاح الدین، دیاله، بخشی از کرکوک و الانبار تسلط پیدا نمیکرد و فقط در بعضی شهرها، روستاها و مناطق نفوذ داشت. اما وقتی همهی جهان در برابر داعش در سوریه سکوت کردند داعش کجا رفت؟ پروژه داشت. رفت رقه. نه به خاطر این که دمشق را نمیخواست. نه، پروژه داشت. باید هم داشته باشد. رفت رقه، دیر الزور، تمام مرزهای سوریه و عراق و بخشهایی از حسکه و بخشهایی از حومهی شمالی حلب. رفت سراغ نفت و گاز. داعش به حال خود واگذاشته شد. همه میدیدند دارد چه میکند. ترکیه میدید دارد چه میکند. آمریکا میدید دارد چه میکند. اردن میدید دارند چه میکند. همهی جهان میدیدند دارد چه میکند. به داعش فرصت داده شد نفت بفروشد. خودشان نفتهایش را فروختند. سلاح، امکانات، تانک و پادگان دست و پا کرد و هزاران هزار نفر از تکفیریان جهان را گرد آورد. در سوریه پایههای خود را محکم کرد و با یک حرکت موصل، صلاح الدین و دیاله را گرفت و اربیل و بغداد را تهدید کرد و بخش عظیمی از الانبار را گرفت و ماجرا هنوز هم ادامه دارد. اگر جلوی تسلط داعش بر این مناطق سوریه گرفته شده بود آن بلاها سر عراق نمیآمد. چند روز پیش تصویرهایی نشان دادند که دل انسان خون میشد. دهها هزار عراقی که هر کس دست مادر، همسر، فرزندان و بچههایش را گرفته بود و با یک بقچهی کوچک، پیاده رمادی را ترک میکردند و چشمانشان لبریز از رعب و وحشت بود. مسئولیت این با کیست؟ فقط به خاطر اتفاقات رمادی است؟ به یک و دو سال قبل برگردید. همهی کسانی که در سوریه در مقابل داعش سکوت کردند در برابر حوادث عراق و ذبحی که امروز در تدمر اتفاق میافتد مسئولند. اما کسانی که با تمام توانشان با داعش جنگیدند مسئولیتی ندارند. آنها تکلیف و سهمشان را به انجام رساندند. پس به نگاه یکپارچه به این نبرد فرا میخوانیم.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.
برادران و خواهرانم، السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
در ابتدا به حاضران بزرگوار، پر برکت و پر شور خوشآمد میگویم و به خاطر تلاشها، خستگیها و نشستن زیر آفتاب در این شهر مبارک، شهر نبطیه، در میدان عاشورا، از شما تشکر میکنم. ما میدانیم که این شهر مجاهد و این میدان نشان چه ارزشها، معانی و حضورهایی و نمایندهی تاریخ و ورود مستقیم به مقاومت از همان روزهای اول هستند. ولی اجازه دهید پیش از آغاز و ورود به مبحث سخنرانی این عید بزرگ و ملی، به نمایندگی از شما به عزیزان پاک و مظلوممان در شهرک قدیح در قطیف فاجعهی وحشیانهی حمله به نمازگزاران مسجد علی (علیه السلام) را از عمق جان تسلیت بگویم. شهادت شهیدانشان را تسلیت عرض میکنم و از خداوند متعال برای زخمیها شفا و عافیت میطلبیم. همچنین از خداوند متعال میخواهیم همگی آنها را با چشمی که هرگز به خواب نمیرود مورد نظر قرار دهد و آنها را در رویارویی با این خطر مهلک یاری و پیروز گرداند.
برادران و خواهران، این روزها ایام عید پیروزی شما، پیروزی خون بر شمشیر، است. این عید را به همهی شما، لبنانیان، عربها، مسلمانان و آزادگان جهان تبریک میگویم؛ همچنین همهی این ایام و اعیاد که امسال در ماه مبارک شعبان با عید پیروزی مصادف شدهاند؛ سالگرد ولادت سید الشهداء، اباعبدالله، حسین بن علی (علیهما السلام) که همچنان همتها را بیدار میکند، سالگرد ولادت امام علی بن الحسین، زین العابدین (علیهما السلام)، اسیری که بندهای دژخیمان او را از پای نیانداخت، ولادت ابوالفضل، عباس بن علی (علیهما السلام) که زخمهای تنش او را از ادامهی راه تا دستیابی به شهادت پیروزمندانه بازنداشت و در روزهای آینده ولادت امام مهدی(علیه السلام)، امید آینده و وعدهی محققشدنی خداوند.
در ابتدای سخن به همهی کسانی که پس از خداوند متعال این عید و پیروزی به برکت آنها به وقوع پیوست درود میفرستم: همهی شهیدان، مجروحان، اسیران، مقاومان و خانوادههایشان، عزیزان و ملتمان که سالهای سال پایداری کردند، ثبات ورزیدند و آوارگی، بمباران و ویرانی را تحمل کردند، همهی کسانی که این راه را بنیانگذاشتند و رهبری کردند، از حضرت امام، رهبر ربودهشده، سید موسی صدر(اعاده الله بخیر و اخویه و رفیقیه)، سید شهیدان مقاومت اسلامی، سید عباس موسوی، شیخ شهدای مقاومت، شیخ راغب حرب، فرمانده شهید عماد مغنیه و همهی کسانی که این مقاومت را با گفتار، عمل، مال، سلاح، تسلیحات، کلمه و حتی دعا تأیید، حمایت و پشتیبانی کردند. همچنین دو دوست وفادار و عزیز: رهبری، دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران و رهبری، دولت و ملت جمهوری عربی سوریه.
برادران و خواهران، در ابتدا میخواهم از آن دوران صحبت کنم. اولا به خاطر این که از آن تجربه بهره ببریم چون این روزها شاهد تکرار تاریخ در لباس و نامهای جدید هستیم. ثانیا برای این که نسلهایی که آن دوران را درک نکردند، یعنی جوانان و نوجوانانی که در نیمهی دوم دههی هشتاد تا دوهزار و تا امروز به دنیا آمدند، بدانند چه رخ داد و از این تصویر بهره ببرند زیرا آنان امروز در کنار ما مسئولیت رویارویی با چالشهای روز را بر عهده دارند.
###مقاومت###
اول: وقتی سال ۱۹۸۲ اسرائیل وارد لبنان شد لبنانیها در فهم و تشخیص دچار اختلاف شدند. مسائل را صریح اما بدون نام بیان خواهیم کرد. مردم همه چیز را میدانند. فقط برای یادآوری و درس گرفتن بیان میکنیم. بعضی از لبنانیها از ابتدا درک روشن و تشخیص درستی از خطر اسرائیل، پروژهی صهیونیسم، اهداف اشغال ۱۹۸۲ داشتند و حرفهایی را که این طرف و آن طرف دربارهی این اهداف زده میشد باور نمیکردند. ولی متأسفانه بعضی دیگر از لبنانیان در طرف مقابل قرار داشتند. بعضی از لبنانیان عکس گروه اول به اشغال اسرائیل دل بسته بودند و به لحاظ امنیتی و نظامی با او همکاری میکردند، وارد مناطق اشغالی میشدند، ایست بازرسی برپا میکردند، در بازداشتها دست داشتند و در واقع یک پروژه بودند. بعضی از این افراد این کمکرسانی به دشمن اسرائیلی را در نوار اشغالی حتی تا روز ۲۵ مه ۲۰۰۰ ادامه دادند. این یک گروه. بعضی دیگر اشغال دشمن را بیاشکال میدیدند و با اسرائیل همدردی و تفاهم داشتند ولی کمکی نمیکردند. یک گروه دیگر معتقد بودند مشکلی نیست ولی نه همدردی میکردند و نه کمک. گروه دیگری کاملا خالی الذهن و بیطرف بودند. فهم یا نفهمیدن خطرات را به خود مربوط نمیدانستند. نه موضع داشتند، نه کاری میکردند، نه به اکنون کاری داشتند و نه به آینده. به فکر حل مشکلات شخصی خودشان بودند. اما گروه دیگری هم بودند که یک تصمیم روشن گرفتند. آنها خطرات، اهداف و ابعاد اشغال و پروژه را میدانستند و به واسطهی این درک موضع گرفتند، اراده کردند و همهی اینها را به عمل میدانی مقاومتی در همهی زمینهها ترجمه کردند. طبیعتا مردمی هم بودند که فهم و تشخیص مقاومت را داشتند ولی هیچ حرکتی انجام ندادند چون به عجز و ناتوانی خود در تغییر باور داشتند و معتقد بودند همه چیز از قبل مقدر شده است. اما کسانی که به مقاومت ایمان آوردند و این مسیر را پیمودند و آن را در گفتار و رفتار خود پیاده کردند ایمان داشتند که میتوانند پیروز شوند و شکست دهند و معتقد بودند این حوادث از پیش تعیین نشدهاند بلکه مرهون ارادهی بزرگمردان هستند. مقاومت از اینجا شکل گرفت؛ از پایتخت، بیروت، تا ضاحیه و دیگر حومهها تا جبل تا صیدا و تا تمام جنوب، بقاع غربی و راشیا و ادامه یافت.
دوم: از هنگام آغاز به کار مقاومت، لبنانیان در زمینهی مواضع سیاسی یا رسانهایشان در رسانههای مختلف طبق تقسیم اول به دو دسته تقسیم شدند. اینجا نیز خواهش میکنم حوادث امروز را در نظر بیاورید. بعضی از اسرائیل به عنوان دوست و همپیمان و بلکه نجاتبخش صحبت میکردند. بعضی افراد هر وقت میخواستند دربارهی تجاوزهای اسرائیل به لبنانیها و اردوگاههای فلسطینی و همه صحبت کنند دلیل میآوردند، تجاوز اسرائیل را توجیه میکردند و مسئولیت را به گردن مقاومت میانداختند و معتقد بودند اعمال اسرائیل بیچاره و مظلوم فقط واکنش به تجاوزهای مقاومت است. میگفتند عملیات نکنید تا اسرائیل واکنش نشان ندهد. بعضی مواضع سیاسی و رسانهای از روز اول به مقاومت و گزینه و راه آن توهین میکردند و از بیکفایتی آن سخن میگفتند و دستاوردهای روزافزونش را کوچک میشمردند. خود دشمن صهیونیست به دستاوردهای مقاومت اعتراف میکرد ولی بعضی از افراد داخلی لجاجت میورزیدند و خسارتها و پیامد اعمال و جهاد مقاومت را بزرگنمایی میکردند. همیشه کسانی بودند که ملی بودن مقاومت را زیر سؤال میبردند و او را مزدور سوریه یا ایران مینامیدند. همیشه کسانی بودند که بر روی اعمال ارتش آنتوان لحد و مزدوران سرپوش میگذاشتند و با آنها همدردی و از آنها دفاع میکردند. ولی در مقابل کسانی بودند که در زمینهی سیاسی، رسانهای و ملی از مقاومت حمایت میکردند، به آن دل بسته بودند، از آن دفاع کردند و تا رسیدن به پیروزی آن را پیش راندند. این نیز صحنهی سیاسی و رسانهای آوریل ۱۹۸۲ تا مه ۲۰۰۰، روز پیروزی بود.
در سایهی این فهم، تشخیص، اراده و عزم، مقاومت مسلح در قالب گروههای مختلف به وجود آمد: جنبش امل با نام افواج مقاومت لبنان، حزب الله و نیروهای اسلامگرای دیگر با نام مقاومت اسلامی، احزاب و نیروهای متعدد ملی با عنوان جبههی مقاومت ملی در کنار گروههای مقاومت فلسطینی متنوعی که در لبنان حضور داشتند. این مقاومت با نیروها و گروههای مختلفش توانست فقط در ۳ سال ارتش اسرائیل را که ۱۰۰.۰۰۰ افسر و سرباز را به لبنان، این کشور کوچک، گسیل کرده بود و از طرف دهها هزار نیروی چندملیتی و متأسفانه دهها هزار لبنانی مزدور و همکار پشتیبانی میشد شکست دهد و او را مجبور کند از سال ۱۹۸۵ بدون قید و شرط از بیروت، ضاحیه، جبل، خط ساحلی، صیدا، صور، نبطیه و بخشهایی از بقاع غربی و راشیا تا کمربند معروف مرزی عقب بنشیند. با این کارها توانست شایستگی و توانش را در آفرینش پیروزی و آزادسازی زمین نشان دهد. با این حال خط سیاسی و رسانهای شکاک و مبلغ قعود و سستی و طعنهزن حتی تا شب پیروزی مه ۲۰۰۰ متوقف نشد. مقاومت پس از عقبنشینیهای پی در پی اسرائیل به کمربند معروف مرزی مقاومت از ۸۵ تا ۲۰۰۰ تلاش خود را پی گرفت و قربانیهای عظیمی تقدیم کرد؛ از جمله شهیدان، مجروحان، اسیران، آوارگان، تخریبها، جنایتها و درگیریهای عظیم. جنگ ۳ جولای ۱۹۹۳، جنگ آوریل ۱۹۹۶ تا این که به مه ۲۰۰۰ و هزیمت ذلتبار بدون قید و شرط، دستاورد، توافق و… اسرائیل که یک پیروزی روشن، قدرتمندانه، زلال و پاک بود رسیدیم. برای این که صریح باشیم: این پیروزی پس از توفیق خداوند (سبحانه و تعالی) به دست بعضی از لبنانیان رقم خورد. زیر این «بعضی» سه خط بکشید. چرا به هم دروغ بگوییم؟ کسانی آن را رقم زدند که به گزینهی مقاومت باور داشتند و به آن مبادرت ورزیدند و از آن پشتیبانی کردند. تنها و تنها با حمایت از جانب ایران و سوریه و بله، البته همدلی از سوی بسیاری از ملتهای عزیز عربی و اسلامی و آزادگان جهان. بعضی از لبنانیان با خون شهدا، زخم مجروحان، رنج اسیران دربند و درد اهالیشان که خانه و زندگیشان ویران شد و از محل زندگیشان مهاجرت داده و تبعید و دور شدند پیروزی را آفریدند. اما همین بعضی از لبنانیان که پیروزی را آفریده بودند خواستند این پیروزی برای همهی لبنانیها باشد. این پیروزی را بعضی رقم زده بودند اما همانها از ابتدا آن را برای همه خواستند. از ۱۹۸۲ مقاومت معتقد بود از همهی لبنانیها، همهی مناطق لبنان و کرامت، عزت، آزادی، شرافت و استقلال همهی لبنانیها، وطن و همهی عرب دفاع میکند. به همین خاطر هیچ کدام از خیانتها، مزدوریها و توهینها باعث نشد پیروزیاش را به همهی لبنانیها، عربها، مسلمانان و آزادگان جهان و مشخصا ملت بزرگمنش، مجاهد و صبور فلسطین تقدیم کند. در نهایت کسی که از سال ۲۰۰۰ تا امروز از فواید این پیروزی بهرهمند شد و میشود همهی لبنانیها هستند. آیا حقیقت و واقعیت این نیست؟ نمیخواهم نظریه بدهم. همهی سخنرانی امروزم واقعیتهایی است که قرار است از آنها نتیجه گرفته شود. روستاها، زمینها و خانههایشان جز مزارع شبعا و تپههای کفرشوبا و بخش لبنانی غجر به مردم بازگردانده شد. فرزندان و اسیران مردم به آنها بازگردانده شد. کرامت، عزت و آزادی به مردم باز گردانده شد. برای محافظت از کشورشان به وسیلهی هراس معادلهی ارتش، ملت و مقاومت آن را ایجاد کردند. این هراس در جولای ۱۹۹۳، آوریل ۱۹۹۶ و پیروزی مه ۲۰۰۰ ایجاد شد و در پیروزی جولای ۲۰۰۶ بر آن صحه گذاشته شد. موقعیت لبنان در دنیا و نگاه جهان به آن تغییر یافت. دشمن یقین کرد از خاک، آب و منابع ما سهمی ندارد. بیرون رفت و در را پشت سرش بست. اگرچه همچنان آزمندی و تهدیداتش پشت مرزها باقی است. ایهود باراک دیروز از صحت انتخابش در زمینهی عقبنشینی سال ۲۰۰۰ دفاع میکرد و میگفت: ماندن در نوار مرزی نه تنها فایدهای نداشت بلکه بسیار هزینهبردار بود. به همین خاطر گزینهای جز عقبنشینی نداشتند. پس ما بودیم که با ارادهمان سرنوشت را رقم زدیم. این سنت خداوند (عز و جل) و قانون تاریخ است. برکات این پیروزی که امروز پانزدهمین سالگرد آن را برگزار میکنیم نصیب یک جمعیت، جنبش، حزب، گروه، فرقه یا منطقهی خاص نشد بلکه همه را از برکاتش برخوردار کرد؛ همچنین منطقهی عربی و فلسطین و کلیت نبرد با دشمن اسرائیلی را.
همچنین باید در چنین روزهایی رفتار والای انسانی و اخلاق زلال همهی گروههای مقاومت را در قبال کسانی که اشتباه کردند و در نوار مرزی با دشمن همکاری نمودند از جمله مزدوران آنتوان لحد و… یادآوری کنم. این رفتار به الگوی تعامل ایمانی، اسلامی، دینی، اخلاقی و ملی بدل شد. آن وقت بعضی تلاش میکنند این مقاومت و گروههای مختلف آن را به داعش تشبیه کنند!
سؤال: اگر این بعضی از لبنانیها این درک از خطر، این تشخیص صحیح از اهداف و پروژه و این اراده، عزم و این تلاش مقاومانه را نداشتند چه رخ میداد؟ یعنی به عبارت دیگر اگر پس از حضور نظامی ۱۹۸۲ اسرائیل مقاومتی در کار نبود جنوب، تمام جنوب، همین نبطیه که الآن شما آنجا نشستهاید، بقاع، تمام بقاع، جبل، بیروت، حومههای بیروت و شمال امروز در چه وضعیتی بود؟ اگر مقاومت نبود اسرائیل تمام لبنان را گرفته بود. وضعیت همهی منطقهی اطراف چه بود؟ بخش عظیمی از لبنانیها الآن کجا بودند؟ با این فرضیه میتوانید آن صحنه را تصور کنید تا عظمت نعمت و منت الهی را دریابید. منتی را که خداوند با این آزادی، آزادسازی، عزت و کرامت بر سر ملت، مقاومت و عزیزان ما در لبنان نهاد. وقتی امروز در چشم مردمان حتی مرزنشین نگاه میکنیم و نشان آرامش، سکینه، احساس امنیت و امان را میبینیم و وقتی به دلهای مردم نگاه میکنیم و این اطمینان عظیم و قدرتمند را به توان هراسافکندن در دل دشمن، قطع کردن دست متجاوز و نقش بر آب کردن همهی آزمندیها مییابیم عظمت نعمتی را که خداوند پانزده سال پیش با آن در چنین روزهایی بر ما منت نهاد درک میکنیم. به همین خاطر باید این نعمت را بشناسیم و آن را شکر و حفظ کنیم چون در روزهای باقیمانده از رویارویی، چالش و نبرد و با وجود همهی خطرات امروز و فردای اسرائیل و غیر اسرائیل به آن نیازمندیم. این نعمت به واسطهی این درک، تشخیص و انتخاب صحیح از همان ابتدا بود. لبنانیها… ببخشید… بعضی لبنانیها نه منتظر اتحادیهی عرب ماندند، نه منتظر سازمان همکاریهای اسلامی، نه شورای امنیت، نه سازمان ملل، نه آمریکا، نه اروپا، نه غرب بلکه به خداوند تکیه کردند و با اعتماد بر توان، مردان، زنان، قهرمانان و همچنین دوستان خود در ایران و سوریه مقاومت به راه افتاد و از همان روزهای اول عملیاتهای استشهادی و ویژه که رژیم و دل دشمن و اطمینانش را به ارتش و توانش به لرزه درآورد اجرا کرد.
###جریان های تکفیری###
برادران و خواهران، امروز تاریخ در لباسی نو در حال تکرار است. پروژهای که کشورها، ملتها، جوامع و ارتشهای منطقه را تهدید میکند این پروژهی تکفیری ذبحکنندهی متوحشی است که این روزها شاهد آن هستیم. امروز ۱۴ مه ۲۰۱۵ با ۴ یا ۵ سال قبل تفاوت دارد. ۵ سال قبل ما اگر میآمدیم دربارهی تفکر، اندیشه، فرهنگ و نیت این گروهها صحبت میکردیم خیلی سریع به ما میگفتند شما نیتها را محاکمه میکنید. همهی حرفهای قدیمی را کنار بگذارید. بیایید وقایع خارجی را محاکمه کنیم. وقایعی که در سوریه، عراق، سینا، یمن و همهجا و دیروز در سعودی در قطیف همه شاهدش بودیم و هستیم. بارزترین نمونهی این پروژه یعنی داعش را در نظر بیاوریم. قاعدتا النصره و القاعده هم همین هستند. همه یکی هستند. اما بگذارید دربارهی داعش صحبت کنیم. خب، ما امروز با پروژهای مواجهیم که در حال اجراست. دربارهی نیتها مجادله نمیکنیم. در مرکز پژوهشها بحث نمیکنیم. خون میریزد، تخریب میکند، میکشد، غصب میکند، اسیر میگیرد و سر میبرد. امروز همهی اخباری که از سوریه میرسد از ۴۰۰ شهید و زخمی در شهر تدمر خبر میدهد که به اتهام توطئه یا وابستگی به سازمانهای دولتی توسط داعش سر بریده شدهاند. غارت میکند و توحش خود را در برابر هر چیز بشری و تمدنی به نمایش میگذارد. داعش نماد بارز این جریان است. همین داعش امروز یک گروه کوچک در گوشهای از جهان عرب یا اسلام نیست بلکه اگر فقط بیعت رسمی و علنی را در نظر بگیریم در مساحت بسیار زیادی از سوریه، مساحت بسیار زیادی از عراق، سینا در مرزهای فلسطین اشغالی -البته با مصریها میجنگد!-، یمن، افغانستان، پاکستان، لیبی، شمال آفریقا و نیجریه حضور دارد. چه این که بوکو حرام با خلیفهی داعش بیعت کردند. دیروز نیز حضور میدانی خود را در قطیف سعودی نشان داد و ممکن است هر جای دیگری نیز اعلام موجودیت کند چون این تفکر و روش پیروان خودش را دارد. همچنین النصره. تنها تفاوتش این است که در جبههی شام میجنگد. یعنی شاخهی شامی تشکیلات القاعده که امروز بسیار تلاش میشود بزکش کنند و نام جدید ارتش فتح را روی آن بگذارند. چیزی به نام ارتش فتح وجود ندارد. ارتش فتح یعنی النصره و تشکیلات القاعده در شام. کسی فریب تغییر نام را نخورد.
خب، ما، ملتها و منطقهمان و همچنین ما لبنانیها چه وظیفهای داریم؟ در پایان صحبت به صورت کامل به لبنان خواهم پرداخت. بر اساس همهی تجربههای گذشته:
اول: درک خطر و تهدید. متأسفانه در لبنان، سوریه، عراق و منطقه هنوز کسانی هستند که سرشان را زیر برف میکنند و میگویند خبر، خطر و تهدیدی در کار نیست و همه چیز بر وفق مراد است. هنوز که هنوز است بعضی در این نبرد بیطرفی پیشه میکنند. و متأسفانه کسانی هستند که این گروههای تروریستی تکفیری را مثل همان که دربارهی اسرائیل ۱۹۸۲ گفتم دوست، همپیمان و ناجی خود میدانند و در نتیجه تأیید و پشتیبانیشان میکنند و به آنها دل میبندند. برادران و خواهران، ما امروز در آستانهی خطر هستیم. در گذشته ارتشها و گروهها برای اشغال سرزمینها میآمدند. هدفشان چه بود؟ سلطه بر خاک، قدرت، پول، آب، در دوران مدرن نفت، گاز، بازار و تصمیمات سیاسی. ولی مشکلی نداشتند که مردم در آن کشور زندگی کنند، زنده بمانند. مذاهب، فرقهها، تفکرات، روشها، سنتها، عادات، لباس، پوشش، خوراک و نوشیدنی شان متفاوت بود و مشکلی نبود. امروز ما با خطری مواجهیم که در تاریخ سابقه ندارد. باور کنید. بازنگری کنید و ببینید. این خطر همهی گروههای بشری غیر از خود را هدف حمله قرار میدهد. به خاطر این که سراغ فقه، تفکر و منهاج نروم و نگویم فلانی در فلان کتاب این را گفت بگذارید از واقعیتها صحبت کنیم. بار دیگر تجربهی عراق مقابل ما قرار دارد. داعش بر سر اهل سنتی که با او همکاری نکردند چه آورد؟ حتی نیروهای ملیگرا، عشایر یا دیگرانی که با او همکاری کردند ولی نپذیرفتند با به اصطلاح خلیفه بیعت کنند؟ با آنها چه کرد؟ همه میدانیم چه کرد. همین الآن دارد در موصل، الانبار، رمادی و… چه بر سر آنها میآورد. چه بر سر شیعیان، مسیحیان و ایزدیها آورد. تبعیض نژادی هم قائل نمیشوند. بر سر عرب، کرد و ترکمن یک بلا میآورند! آیا این واقعیت نیست؟ کشتارهای ۱۷۰۰، ۲۰۰۰، ۵۰۰۰ و ۱۰.۰۰۰ نفری. سر بریدن تا این لحظه که بنده برای شما سخنرانی میکنم ادامه دارد. آیا در سوریه نیز این گونه نیست؟ سنی، مسیحی، علوی، اسماعیلی، دروزی و… برایشان چه فرقی میکند؟ همین تصاویر و اخبار جدید از تدمر را ببینید.
حتی میان داعش و النصره. چرا در قلمون با هم درگیر شدند؟ بیانیه دادهاند و یکدیگر را متهم کردهاند. یعنی افراد همفکر و همروش که پیش از این در یک تشکیلات بودند، در یک جبهه قرار دارند و با یک خطر مواجهند با این حال به واسطهی بیدینی و بیعقلی به جای این که در برابر ارتش سوریه و مقاومت متحد شوند با هم میجنگند. البته بنده نصیحت نمیکنم که با هم نجنگند! فقط دارم توضیح میدهم. و وقتی میجنگند یکدیگر را سر میبرند. بیانیههایشان را ببینید برادران. وقتی اسیر میگیرند محاکمهاش نمیکنند، با تیر اعدامشان نمیکنند، فقط ذبح میکنند. چون «برایتان ذبح آوردهایم.» شعار پروژهشان است. خب، پس ما امروز در برابر پروژه، گروهها و خطری هستیم که وجود دیگری را تحمل نمیکند. بنده بارها این مسئله را در سخنرانیهای گذشته گفتهام: میگویند این مسائل تقابل اهل سنت و شیعه، اهل سنت و مسیحیان یا اهل سنت و دیگر فرقهها و رویکردهای دینی است. به هیچ وجه این طور نیست. این حوادث تقابل تکفیریان متوحش با تمام ملتهای این منطقه است. فقط کسی سالم میماند که به زور سرنیزه سبک زندگی، تفکر و بیعت خلیفهشان را بپذیرد. این روش هم فقط برای اهل سنت جواب میدهد! بله، اگر یک سنی این کار را بکند ممکن است سالم بماند. آنها این امتیاز را دارند که اگر تسلیم شوند و بگویند بیعت میکنیم، روش شما را پیش میگیریم و… احتمال دارد جواب بگیرد. آن هم فقط احتمال دارد! خیلیها هم جواب نگرفتند! دیگران هم که هیچ. اگر کسی برداشت دیگری دارد چه کاری از دست ما بر میآید؟! پس از همهی این اتفاقات کسانی پیدا میشوند میگویند داعش و النصره خواستار تغییر هستند و واکنشی هستند به سرکوب نظامهای دیکتاتوری و… . اگر میخواهید دلایل پیدایش پدیده را تحلیل کنید اختلافی نداریم. ولی یک بار با خود پدیده و اهداف، مسیر، روش و نتایجش مواجهید. موضعتان را باید بر این اساس بگیرید. همه باید احساس خطر کنند. این خطر تنها متوجه مقاومت لبنان، یک فرقهی خاص یا بخشی از یک فرقهی خاص نیست. این خطر متوجه نظام سوریه، دولت عراق یا گروهی در یمن نیست. نه، این خطر متوجه همه است. هیچ کس سر خود را زیر برف نکند. این همه شاهد، واقعیت، حادثه و آمار در برابر ما قرار دارد. این اولین بخش دربارهی فهم بود.
دوم: گزینهها. اولین گزینه را باید از آن دوری کنیم و بنده آن را گزینهی خیالی مینامم. بعضی از مردم خیال میکنند اگر ما در مقابل داعش و النصره سکوت کردیم روزی که خدای ناکرده در جایی و منطقهای آنها به پیروزی رسیدند همین سکوت به داد ما خواهد رسید و ما را حفظ خواهد کرد. واقعیت غیر این را نشان میدهد. همچنین بعضی از مردم خیال میکنند اگر داعش و النصره را انقلابی، مجاهد، رزمنده و مبارزان آزادی نامیدند و آنان را به لحاظ رسانهای و سیاسی پشتیبانی کردند اگر روزی داعش در منطقهای به پیروزی برسد این مسئله آنان را حفظ خواهد کرد و به دادشان خواهد رسید. اینجا نیز واقعیت غیر این را نشان میدهد. در عراق چندین گروه در موصل، صلاح الدین و الانبار در کنار داعش جنگیدند. وقتی داعش سلطه پیدا کرد از آنها خواست بیعت کنند و وقتی نپذیرفتند همه را از جمله علما، رؤسای قبایل و مردان را سر برید. زنانشان را به اسارت گرفت و اموالشان را مصادره کرد. در حالی که اینها کسانی بودند که در کنار داعش علیه ارتش عراق جنگیدند. هر کس در لبنان یا منطقه خیال میکند با سکوت، ستایش یا تعارف با آنها جان خودش، فرقهاش یا گروهش را نجات میدهد این از سر نادانی و خیال و نادرست است. خب، ببینید داعش و النصره در بیانیههایشان دربارهی هم چه میگویند. بیانیههای النصره در توصیف داعش و بیانیههای داعش در توصیف النصره را بخوانید. همدیگر را چطور توصیف میکنند؟ پیمانشکنان، حیلهگران و قاتلان. چون سادهترین چیز برای هر دو گروه تکفیر و حلال شمردن خون دیگران بدون محاکمه است. اگر هم دادگاهی باشد قاضیاش جاهلی است که نه شریعت میداند و نه فقه. در حالی که ادعا میکنند در حال پیادهسازی شریعت اسلامی هستند. به همین خاطر نصیحت خیرخواهانهی بنده برای دلبستگان، ساکتان و حامیان این است که در محاسبات خود بازنگری کنید. شما اولین قربانیان داعش و النصره خواهید بود. در کمال آرامش، برادری و محبت و فقط به خاطر این که روراست باشیم: اولین قربانی داعش و النصره در لبنان جریان المستقبل و رهبران و نمایندگان آن خواهد بود. همه قربانی داعش و النصره خواهند شد. بنده نمیخواهم مردم را بترسانم ولی به خاطر این که روراست باشیم. میخواهم از مسیحیان لبنان بپرسم آیا موضع فلان سران ۱۴ مارس یا احزاب ۱۴ مارسی واقعا شما را از ذبح، کشتار و غارت، زنان شما را از اسارت و کلیساهای شما را از تخریب حفظ میکند؟ واقعا اینها ضمانت میشود؟ فردا خواهید گفت ما از شما حمایت کردیم و شما را ستودیم؟ بعد از مشاهدهی همهی این واقعیتها…. این سؤال متوجه همهی لبنانیها، سوریها، عراقیها و ملتهای منطقه و برادران و عزیزان علوی، دروزی، اسماعیلی، زیدی، اباضی و… همهی نامها، فرقهها و مذاهب است. علاوه بر این که طبیعتا ممکن است بیایند بگویند شما هنوز سکولار هستید و مشکلتان بیشتر میشود! چه کسی ضمانت دارد؟ آیا آنها واقعا سر حرف، پیمان و عهد خود هستند؟ این سؤالی است که باید از دل و عقلمان بپرسیم. درگیریها، زورآزماییها و… را کنار بگذارید. بیایید روی زمین، واقعنگرانه، دلسوزانه و از سر مسئولیتپذیری صحبت کنیم. پس نباید نشست و انتظار کشید. باید اقدام و عمل کرد و به دنبال روشهای مقابله گشت. خب، گزینهها چیست؟ سکوت و نشستن به جایی نمیرسد، محافظت نمیکند و به داد نمیرسد.
گزینهها: بعضی به دنبال حفاظ آمریکایی هستند. نمیخواهم هشدار بدهم، نمیخواهم دربارهی تاریخ آمریکا، پروژهی آمریکا و بازی آمریکا با همهی کشورهای منطقه و خلیج و ملتهای منطقه برای فروش سلاح و رونق کارخانههایش و غارت نفت و دلار و منابع و دینار و تکه تکه کردن و ویران کردن ما ملتهای منطقه صحبت کنم. همهی اینها را کنار بگذارید. تجربهی عراق را ببینید. چند روز بعد یعنی شاید دو هفته و چند روز دیگر سالگرد اشغال استان بزرگ موصل که چندین برابر لبنان است، استان صلاح الدین، استان دیاله، بخشی از استان کرکوک، بخشی از استان اربیل و بخشی عظیمی از استان الانبار و تهدید بغداد توسط داعش است. خیلی خب، ائتلافی بین المللی به رهبری ایالات متحدهی آمریکا شکل گرفت و یک سال گذشت. چه کردند؟ نه میخواهیم بحث سیاسی بکنیم، نه بحث فکری و نه بحث دربارهی نیتها. ائتلاف بین المللی به رهبری ایالات متحدهی آمریکا چه کردند؟ تعداد حملههای هواییشان در طول یک سال بسیار کمتر از حملات هوایی اسرائیل در جنگ ۳۳ روزهی لبنان یا حملات هوایی اسرائیل به غزه در جنگ ۲۲ روزه است؛ ۵۱ روزه که هیچ. چه کردند؟ آیا داعش را عقب راندند؟ آیا داعش را شکست دادند؟ برادران و خواهران، همهی مردم و عراقیها میدانند داعش با ساز و برگ، تانکها، خودروها، جنگافزارها و تسلیحاتش از شهری به شهر دیگر، از استانی به استان دیگر و از عراق به سوریه و از سوریه به عراق میرود و همهی اینها جلوی چشم ایالات متحدهی آمریکا است. هر کس در عراق، سوریه، لبنان یا… به آمریکا دل ببندد به او میگویم: نه تنها موصل را پس نمیگیری بلکه رمادی را هم از دست میدهی. در نزدیکی سالگرد از دست رفتن موصل، رمادی هم از دست رفت. اینها نتیجهی کار کسانی است که منتظر آمریکاییها شدند. اما عراقیهایی که انتظار آمریکاییها را نکشیدند توانستند با اراده، ارتش، بسیج مردمی، دعوت مرجعیت دینی و همافزایی تلاشهایشان دیاله، بخش بزرگتر استان صلاح الدین و… را پس بگیرند و بایستند و جلوی این پیشروی را بگیرند. و توانش را دارند. پس هر کس منتظر آمریکا بماند به جایی نمیرسد.
دوم: اتحادیهی عرب و نیروی مشترک عربی. شاید کسی بگوید چرا خودتان را اذیت میکنید؟ یک نیروی مشترک عربی وجود دارد و ما در دوران طوفان استوارندیشی هستیم و این نیرو از لبنان و ملتهای منطقه محافظت خواهد کرد. این درک و عقل واقعا عجیب است. خب، مگر چه کسی حامی فکری و رسانهای همین داعش و النصره است؟ حتی در شبکههای ماهوارهای طوفان استواراندیشی! شبکههای ماهوارهای را ببینید. حمایتشان واضح است. پیروزیهای داعش و شکستها یا خسارتهای طرفهای مقابل داعش و النصره را تحسین میکنند. چه کسی به صورت رسمی و غیر رسمی به اینها پول و سلاح میدهد؟ چه کسی از اینها نفت میخرد؟ اینها کسانی هستند که بتوانیم برای حفظ خودمان به آنها دل ببندیم؟!
سوم: گزینهی واقعی و درست این است که عراقیها، سوریها، لبنانیها، یمنیها و همهی ملتهای منطقه به خود تکیه کنند، کمر همت ببندند، به توان خود باور پیدا کنند، با یکدیگر همکاری، تعاون و همافزایی کنند و به دنبال دوستان واقعی صادقی باشند که به آنها کمک و از آنها پشتیبانی کنند. جمهوری اسلامی ایران در صدر آنها قرار دارد. باید بدانند با هشیاری و اراده میتوانند این پروژهی تکفیری، سیاه و متوحش را شکست دهند. تکفیریها قدرتمندتر از اسرائیل و آمریکا نیستند. در حالی که جنبشها و ملتهای مقاومت این منطقه اسرائیل و آمریکا را شکست دادهاند. اینجا میدان به دست دروغ، بیهودگی، خلأ و حیرت است. باید از این برهه خارج شویم و بدانیم این کار با تکیه به توان ملیمان، جوانان و ارتشهایمان امکانپذیر است. در همهی این کشورها باید اختلافات و پروندههای درگیری را بین خود حل کنند. چون نبرد بر سر وجود است؛ وجود عراق و ملت عراق، وجود سوریه و ملت سوریه، وجود لبنان و ملت لبنان و…. هنگامی که نبرد بر سر وجود باشد نبردهای دیگر، منافع، امتیازات، اصلاحات، دموکراسی و… عقب میافتند. در همهی کشورهای جهان وقتی خطر وجودی پیش میآید اپوزوسیون در برابر دولت سکوت و بلکه با آن همکاری و از انتخابهای دولت پشتیبانی میکنند. این طور نیست؟ امروز منطقه، کشورها و ملتهای ما درگیر نبردی بر سر وجودشان هستند. بر اساس همهی تجربههای گذشته و فهم و گزینهها موارد زیر را بیان میکنم. به عبارتی موضع میگیرم:
اول: ما همه را در لبنان و منطقه به مسئولیتپذیری در مواجهه با این خطر و خروج از تردید، سکوت و بیطرفی تا چه رسد به تأیید فرا میخوانیم. بنده میدانم که برخی برای خود محاسبههایی دارند. مثلا در لبنان نیروهای ۱۴ مارس در محاسبات خود مشکلی دارند. امروز واقعیت سوریه از سویی نظام جناب بشار اسد، ارتش عربی سوریه و… و از سوی دیگر داعش و النصره است. دوستان شما یعنی جماعت ائتلاف مخالفان ملی تا این لحظه هیچ کدامشان نمیتوانند به مناطقی که داعش و النصره بر آنها مسلط هستند بیایند و برای شما ضمانت محسوب نمیشوند. تنها نگرانیشان پیروزی نظام جناب بشار اسد است. چون از آن پیروزی میترسند امیدها و دلبستگیهایشان را به داعش و النصره گره میزنند در حالی که در واقع باید از داعش و النصره بیشتر بترسند. در جنگ سی و سه روزه نداهایی در لبنان بلند شد که میگفتند ما از پیروزی حزب الله میترسیم. یادتان هست. بعضی از مردم خیلی زود پی بردند حزب الله، مقاومت و همهی گروههای مقاومت پیروز خواهند شد و گفتند ما از پیروزی حزب الله میترسیم. بنده همان روزها چون جنگ بود در سخنرانی تلویزیونی گفتم: از پیروزی حزب الله نترسید، از شکستش بترسید. امروز نیز به آنها میگویم: باید از پیروزی تکفیریها بترسید. از پیروزی دیگران نترسید و خوف نداشته باشید. همچنان واقعبینانه صحبت کنیم. ما ضامن همهی لبنانیان هستیم و میدانم مقاومت و سران بلندپایهی سیاسی لبنان نزد سران و ملت سوریه جایگاه و… دارند که میتوانیم بر اساس آن بگوییم: ما [برای بقای شما] ضمانت میدهیم. اما از شما میپرسم: اگر خدای ناکرده… ما این را بعید میدانیم اما باید تلاش کنیم تا صورت نگیرد اگر داعش و النصره پیروز شوند آیا شما وجود خودتان را ضمانت میکنید؟ تا چه رسد به دیگر لبنانیان! خواهش میکنم یک روز به این سؤال پاسخ دهید.
دوم: معرفی نبرد با گروههای تروریستی در مرزهای لبنان و داخل کشور مثل سرزمینهای عرسال به عنوان نبرد حزب که میخواهد حکومت و ارتش را وارد آن کند. نه، بر اساس همهی این فهم این نبرد لبنان است که حکومت باید مسئولیت کامل را در قبال آن بر عهده بگیرد. ما نمیخواهیم شما را به ورطهی این نبرد بکشانیم. ما از شما دعوت میکنیم از خاک، کشور، استقلال و ملت خود دفاع کنید و این مسئولیت را بر عهده بگیرید نه این که از آن فرار کنید.
سوم: نبرد سرزمینهای قلمون ان شاءالله تا زمانی که ارتش عربی سوریه و نیروهای دفاع مردمی و مردان مقاومت بتوانند امنیت همهی مرزها لبنان و سوریه را برقرار کنند ادامه دارد. این از یک سو.
چهارم: از سوی دیگر پروندهی شهرک و سرزمینهای عرسال باقی میماند. چون امروز در عمل همهی مرزها و سرزمینهای لبنان جز سرزمینهای عرسال از دست گروههای مسلح خارج شدهاند. اما دربارهی شهرک عرسال: امروز میخواهم صراحتا همان عبارتهایی را به کار ببرم که هنگام ورود خودروهای بمبگذاریشده از مسیر عرسال با رانندههای اهل عرسال که امروز در زندان و در حال محاکمه توسط سازمان قضایی لبنان هستند به کار میبردم. این حرف مال همان روز است نه امروز و نه برای تعارف. وقتی ما در هرمل، نبی عثمان، ضاحیهی جنوبی و بئر حسن تکه تکه میشدیم ایستادیم و گفتیم اهالی عرسال خانواده، برادران، عزیزان و بخش عزیزی از ملت ما هستند. در این زمینه ما با کسی تعارف نداریم و کوچکترین ضرری را برای آنها نمیپذیریم و نمیپذیریم کسی بیمبالات با آنها برخورد کند. اینجا باید ثبت کنیم که ما به عزیزانمان در بعلبک هرمل افتخار میکنیم. برخی از این گروهها که بعضی از اهالی عرسال نیز عضو آنها هستند جوانان بعلبک هرمل را کشتند ولی امنیت و صلح برای اهالی عرسال باقی ماند. این رفتار اهالی بعلبک هرمل یک رفتار انسانی، تمدنی و اخلاقی است. آن هم نسبت به چه کسانی؟ کسانی که خودروی بمبگذاری شده میفرستند و زنان و کودکانشان را میکشند و مردانشان را سر میبرند. پس در مسئلهی عرسال نگاه ما به اهالی این است. میگویید این مسئولیت حکومت است؟ بسیار خب، این مسئولیت حکومت است. مگر ما غیر از این گفتیم؟ گفتیم این مسئولیت حکومت است و حکومت کار را شروع کند. وزیر کشور دولت فعلی میگوید: شهرک عرسال توسط گروههای مسلح اشغال شده است. خیلی خب، خودتان میگویید اشغال شده است. وزیر جریان المستقبل میگوید شهرک اشغال شده است. مگر این که مخالف باشید و بگویید این نظر شخصیاش است. حکومت لبنان بیاید و شهرک اشغالیاش را باز گرداند و اهالی گرفتار اشغالگران را که ربوده، کشته و سر بریده میشوند آزاد کند. میدانید که داعش و النصره در عرسال دادگاه دارند و محاکمه میکنند، میکشند و اعدام میکنند. میگویند فلانی فلان چیز را نوشید، فلانی فلان چیز را خورد، فلانی فلان رابطه را برقرار کرد، فلانی فلان چیز را گفت و فلانی فلان کار را کرد. این طور نیست؟ همه از این مسئله خبر دارند. حکومت بیاید و مسئولیتش را بر عهده بگیرد. ثابت کنید حکومت و دولتی دلسوز برای ملت، خاک، استقلال و تصمیمات خود هستید. از بحث در این باره در کابینه فرار نکنید. چه این که تعدادی از وزیران روی این مسئله اصرار دارند. سادهترین چیز این است که بحث را بپذیرید. اگر هم فکر میکنید نیازی به بحث نیست، تصمیم را بگیرید. در هر صورت بنده میدانم و اطلاعات صحیح و درست بنده از داخل عرسال میگوید اکثریت قاطع ساکنان عرسال از همهی این مواضع برگشتهاند و بار سنگین این گروههای مسلح را حس میکنند و نیاز به کسی دارند که دست کمک به سوی آنها دراز کند. ای اهالی عزیز عرسال، ما حاضریم دست برادری و کمک به سوی شما دراز کنیم و در کنار شما قرار بگیریم. ولی حکومت باید مسئولیت خود را بپذیرد. بنده همه را نصیحت میکنم که مسئلهی اهالی و شهرک عرسال را از درگیریهای فرقهای و مذهبی خارج کنند. شما در این مسئله منفعتی ندارید. هر چه میخواهید بگویید. چیزی برای ما تغییر نمیکند. اگر از دست ما عصبانی هستید آن که خیلی وقت است این طور است. این چه حرفی است؟! بنده نصیحت میکنم که این مسئله را از درگیری خارج کنید و دلسوز باشیم.
اما سرزمینهای عرسال. اگر حکومت نمیخواهد مسئولیت بر عهده بگیرد بنده امروز در ۲۴ مه ۲۱۰۵ همان حرفی را میزنم که ۲۵ مه دو یا سه سال قبل در مشغره دربارهی القصیر گفتم. امروز ما در سرزمینهای قلمون هستیم. بگذارید صریح باشیم. هر چه میخواهید بگویید. هر تهمتی میخواهید بزنید. هر اسمی که میخواهید بگذارید. هر توصیفی که میخواهید بکنید. اهالی، عشایر، قبیلهها، نیروهای سیاسی و تک تک عزیزان بعلبک هرمل اجازهی باقی ماندن حتی یک تروریست یا تکفیری را در هیچ کدام از بخشهای عرسال و بقاع نمیدهد. این تصمیم اول از همه از اهالی عرسال محافظت میکند تا بتوانند به سرزمینهای پیرامون خود و مزارعشان که نیروهای مسلح از ورودشان به آن جلوگیری میکنند بروند و در خانههایشان امنیت داشته باشند و به محدودهی حاکمیت حکومت باز گردند.
چهارم: در عید مقاومت و آزادسازی اعلام میکنیم ما به معادلهی طلایی ارتش، ملت و مقاومت تمسک میجوییم. ارتش ملی، مقاومت مردمی و آغوش مردمی. مهمترین نتیجهی پیروزی مه ۲۰۰۰ و جولای ۲۰۰۶ این معادله بود که امروز از لبنان حفاظت میکند. امروز این معادله لبنان را در برابر اسرائیلیان، تکفیریها و هر تهدیدی حفظ میکند. کسانی که در نبرد با اسرائیل کشته شدند افسران و سربازان ارتش، مردان مقاومت و فرزندان ملت لبنان بودند و کسانی که امروز و سالهاست در سرزمینهای بقاع کشته میشوند افسران و سربازان ارتش لبنان، مردان مقاومت و فرزندان ملت لبنان هستند. این معادلهی پیروزی و بازدارندگی است. پس باید به جای آن که آن را از کار بیاندازیم آن را از حوزهی لبنان خارج و به سوریه تقدیم کنیم؛ چه این که سالهاست سوریه این مسیر را آغاز کرده است. آن را به عراق تقدیم کنیم. و عراق از سال گذشته پا در این مسیر گذاشته است. آن را به یمن تقدیم کنیم. یمن شصت روز است که وارد این مسیر شده است. باید این روش و معادله را به همهی کشورها، ملتها و ارتشهایی که در معرض تهدید قرار دارند تقدیم کنیم.
امروز در عراق ارتش کافی نیست. به ملت و همچنین مقاومت مردمی، بسیج مردمی که باید تا در بر گرفتن همه توسعه پیدا کند، قبایل شیعه و سنی و همهی مردمان کرد، ترکمن و… نیاز داریم. ارتش، ملت و مقاومت عراق بودند که در صلاح الدین و دیاله داعش را شکست دادند و میتوانند هزار برابر داعش را در الانبار و موصل شکست دهند.
در سوریه نیز همچنین. ارتش عربی سوریه و مقاومت مردمی در قالب نیروهای دفاع ملی با نامهای مختلف و آغوش ملت بود که باعث شد سوریه تا امروز مقابل این جنگ جهانی بایستد.
در لبنان این پیروزی صورت گرفت.
این تجاوز عظیم سعودی آمریکایی علیه یمن نتوانست هیچ کدام از هدفهایش را محقق کند چون کسی که در مقابلشان ایستاده بود ارتش یمن، مقاومت مردمی یمن و آغوش ملت یمن بود.
امروز این معادلهی آفرینش پیروزی را به همهی ملتهای منطقه تقدیم میکنیم. اگر معرفت، تشخیص صحیح، عزم، موضعگیری و ورود به میدان داشته باشیم قطعا میتوانیم پیروزی بیافرینیم.
پنجم: برادران و خواهران، اسرائیل از ۶۷ سال گذشته از سال ۱۹۴۸ تا امروز در طول این دههها برای جداسازی جبههها تلاش کرد و توانست به این نتیجه برسد. گفتند جبههی نبرد با مصر سیناست. مصر را با بخشیدن سینا بیطرف نگاه میداریم. جبههی نبرد با اردن فلان بخش از مناطق مرزی، با سوریه جولان، با لبنان نوار مرزی و با فلسطین کرانهی باختری، نوار غزه و پناهندگان است. متأسفانه توانستند جبههها و جنگ را جدا کنند. یکی از دلایل موفقیت و قدرت اسرائیل در این جنگ دهها ساله همین جداسازی است که انجام داد. امروز اگر من لبنانی بخواهم به فلسطینیها کمک کنم باید منطق، قانون، شرع، فرهنگ، اخلاق، ارزشها و… را شاهد بیاورم چون لبنانیها خواهند گفت فلسطینیها به تو چه ربطی دارند؟ اگر بخواهم به سوریها کمک کنم میگویند سوریها به تو چه ربطی دارند؟ اگر عراقی بخواهد به فلسطینی کمک کند میگویند تو عراقی هستی به فلسطینی چه کار داری؟ آیا امروز این فرهنگ رایج نیست؟ این را چه کسی ایجاد کرده است؟ آمریکا، اسرائیل و نخبگان رسانهای، سیاسی و فرهنگی جهان عرب. به همین خاطر است که فلسطین از سال ۱۹۴۸ تا امروز از نکبت رنج میبرد. چون ملت فلسطین تنها شده است. چون حتی نوار غزه داخل ملت فلسطین تنها شده است. غزه، کرانهی باختری، پناهندگان و قدس شرقی هر کدام برای خود حساب مجزا دارند. وقتی نبرد تجزیه شد اسرائیل در بسیاری از نبردها و جنگها بر ما غلبه یافت.
امروز در مقابل خطری که کمتر از خطر اسرائیل نیست اولین سستی که وجود داشته و هنوز دارد جداسازی جبهههاست. عراق به ما چه ربطی دارد؟ خودشان مشکلشان را حل کنند. سوریه به ما چه ربطی دارد؟ خودشان مشکلشان را حل کنند. لبنان به ما چه ربطی دارد؟ خودشان مشکلشان را حل کنند. مصریها مشکلشان را در سینا خودشان حل کنند. یمنیها مشکلشان را خودشان حل کنند. به هیچ کس ربطی ندارد. مثل همان که در مسئلهی اسرائیل گفته میشود بگذارید فلسطینیها خودشان مشکلشان را حل کنند. این یک خطای استراتژیک، تاریخی و مهلک است. بله، ما امروز به یکی کردن جبههها فرا میخوانیم. سوا جنگیدن ممکن نیست. یک مثال ساده میزنم: اگر پیش از یک سال گذشته جلوی داعش در عراق گرفته شده بود بر موصل، صلاح الدین، دیاله، بخشی از کرکوک و الانبار تسلط پیدا نمیکرد و فقط در بعضی شهرها، روستاها و مناطق نفوذ داشت. اما وقتی همهی جهان در برابر داعش در سوریه سکوت کردند داعش کجا رفت؟ پروژه داشت. رفت رقه. نه به خاطر این که دمشق را نمیخواست. نه، پروژه داشت. باید هم داشته باشد. رفت رقه، دیر الزور، تمام مرزهای سوریه و عراق و بخشهایی از حسکه و بخشهایی از حومهی شمالی حلب. رفت سراغ نفت و گاز. داعش به حال خود واگذاشته شد. همه میدیدند دارد چه میکند. ترکیه میدید دارد چه میکند. آمریکا میدید دارد چه میکند. اردن میدید دارند چه میکند. همهی جهان میدیدند دارد چه میکند. به داعش فرصت داده شد نفت بفروشد. خودشان نفتهایش را فروختند. سلاح، امکانات، تانک و پادگان دست و پا کرد و هزاران هزار نفر از تکفیریان جهان را گرد آورد. در سوریه پایههای خود را محکم کرد و با یک حرکت موصل، صلاح الدین و دیاله را گرفت و اربیل و بغداد را تهدید کرد و بخش عظیمی از الانبار را گرفت و ماجرا هنوز هم ادامه دارد.
اگر جلوی تسلط داعش بر این مناطق سوریه گرفته شده بود آن بلاها سر عراق نمیآمد. چند روز پیش تصویرهایی نشان دادند که دل انسان خون میشد. دهها هزار عراقی که هر کس دست مادر، همسر، فرزندان و بچههایش را گرفته بود و با یک بقچهی کوچک، پیاده رمادی را ترک میکردند و چشمانشان لبریز از رعب و وحشت بود. مسئولیت این با کیست؟ فقط به خاطر اتفاقات رمادی است؟ به یک و دو سال قبل برگردید. همهی کسانی که در سوریه در مقابل داعش سکوت کردند در برابر حوادث عراق و ذبحی که امروز در تدمر اتفاق میافتد مسئولند. اما کسانی که با تمام توانشان با داعش جنگیدند مسئولیتی ندارند. آنها تکلیف و سهمشان را به انجام رساندند. پس به نگاه یکپارچه به این نبرد فرا میخوانیم.
بر همین اساس برادران و خواهران، جنگ ما در سوریه دیگر تدریجی نیست. دیگر نمیگوییم زینبیه در معرض تهدید است و میرویم زینبیه. سپس القصیر پیش بیاید و برویم القصیر. سپس قلمون و خودروهای بمبگذاری شده و برویم قلمون. بیش از دو سال است مسئله از این مرحله و مرزبندی گذشته است. امروز و بر اساس این نگاه بله، ما در سوریه در کنار برادران سوریمان، در کنار ارتش، ملت و مقاومت مردمی سوریه، در دمشق، حلب، حمص، دیر الزور، حسکه، قلمون، القصیر و ادلب میجنگیم. معتقدیم این به معنای دفاع از همه، سوریه، لبنان، عراق، یمن و فلسطین و دفاع از رمادی، عرسال، بعلبک، کربلا، دمشق، لاذقیه و حلب و هر جایی در تمام منطقهمان است. حضور ما به اقتضای مسئولیت افزایش خواهد یافت. امروز بنده در عید پیروزی مقاومت تأکید میکنم حضور ما در سوریه از این نگاه فکری، استراتژیک و سیاسی و این درک عمیق، تشخیص دقیق و موضع صحیح سرچشمه میگیرد. به همین خاطر بدون هیچ ابایی دیگر مناطق حضور ما در سوریه محدود نیست. ما امروز در مناطق متعددی حضور داریم و به شما میگویم: در هر منطقهای در سوریه که این نبرد اقتضا کند حضور خواهیم داشت. ما شایستگان و مردان این نبردیم و میتوانیم با ارتش، ملت و مقاومت سوریه در رقم زدن این پیروزی و پاسخ به این تجاوز مشارکت داشته باشیم.
ششم: چون داعش به پشت در همهی کشورها رسیده و از آستین همهی کشورها سر برآورده است سعودی را به توقف تجاوزش به یمن، فراهم کردن امکان گفت و گوی سیاسی در چند روز آینده در ژنو و گشودن یک باب جدی برای درمان سیاسی یمنی برای پایان این جنگ و مصیبت فرا میخوانم.
هفتم: دولت بحرین را به پایان دلبستگی به مأیوس شدن ملت بحرین و دست برداشتن مردم از مسیری که به اذن خدا ولو با گذشت زمان به پیروزی منتهی خواهد شد فرا میخوانم. همچنین آزادکردن زندانین و در رأس آنها چهرههای شاخص و علما و توقف محاکمههای ساختگی بیاعتبار مثل محاکمهی حضرت شیخ علی سلمان که چند روز پیش شاهد آن بودیم. دولت بحرین را به مصالحه با ملت این کشور فرا میخوانم. چون داعش در آستین همهی شماست. جز با گفت و گو، مصالحه و درمان ملی نمیتوانید جلوی این خطر بایستید.
هشتم: با وجود همهی حوادث منطقه همینجا در جنوب لبنان و در طول مرزهای خاکی و آبیاش میمانیم. بر اساس وصیت اصلی چشمانمان در نبرد اصلی به سوی دشمن اصلی است. ما این جبهه را خالی نخواهیم کرد و برای اطلاع همه پیش از این هم خالی نکردهایم. بعضیها میگویند اگر شما این همه امکانات در اختیار دارید خب آنها را سریع به سوریه بفرستید. ما امروز مجبوریم در دو جبهه حضور داشته باشیم و این جبهه را خالی و از آن غفلت نکنیم. این دو جبهه مکمل یکدیگر و بلکه در واقع و به لحاظ هدفهایشان دو جبههی واحدند. ما این جبهه را خالی نخواهیم کرد. تلاش را ادامه میدهیم، حضور داریم، اطلاعات جمع میکنیم، همهی تحرکات و نقشههای دشمن را زیر نظر داریم، آمادگیمان را حفظ میکنیم. دغدغههای دیگر هر قدر هم بزرگ باشند ما را به خود مشغول نمیکنند. بر همهی حرکات، سکنات، سخنان و تفکرات دشمن احاطه داریم و آنها را پیگیری میکنیم. برادران و خواهران، ای عزیزان جنوب، بقاع غربی، حاصبیا و راشیا، ای عزیزان همهی لبنان بدانید این مقاومت امروز در بالاترین آمادگی، حضور، توان و قدرتش به سر میبرد. دشمن بیش از لبنانیها از آنچه میگویم باخبر است. به همین خاطر از مقاومت میترسد و او را کاملا به حساب میآورد و جنگهای روانی و تهدیدهایش را که ما را نمیترسانند و موضع و اصرار ما را تغییر نمیدهند ادامه میدهد. در زمینهی مقاومت ما خوب میدانیم که دشمنی کمینکرده در همسایگی ماست که نه تنها به تضعیف مقاومت لبنان بلکه به تضعیف همهی ملتها، ارتشها و جنبشهای مقاومت منطقه دل بسته است. به همین خاطر این دشمن باید همیشه در محاسبات قرار داشته باشد. بنده به شما تأکید میکنم ما بیداریم. کاملا هشیاریم و امکان ندارد حتی یک لحظه از این دشمن غافل شویم.
نهم: مقاومت برای آزادسازی لبنان و آزادی و کرامت ملت آن قربانیهای عظیمی داده است. افرادی شهید، جانباز، اسیر و آواره شدهاند. نبرد این روزها، نبرد حفظ وجود، نیز قربانیهای عظیم میطلبد. این نبرد عظیمتر، خطرناکتر و سختتر است. چون به طور مستقیم یا غیر مستقیم داخل خانه است. کسی که میخواهد از وجود، بقا، کرامت، ناموس، شرافت و میهنها دفاع کند چارهای ندارد جز این که آمادهی فداکاری باشد و فداکاری کند.
به همین خاطر به بعضی از لبنانیها میگویم برایتان مایهی ننگ است که شهیدان ما در این نبرد را برایمان میشمارید. برایتان مایهی ننگ است. خجالت بکشید. هر روز میگویند امروز ۳۰، امروز ۴۰، امروز ۵۰ و امروز ۱۰۰. مگر ما از شهید دادن حیا میکنیم و خجالت میکشیم؟ مگر ما نمیگوییم این نبرد برای تفنن نیست و نبرد وجود و جنگی خونین و سنگین و سنگر به سنگر و خانه به خانه است و به شهید و قربانی نیاز دارد؟ از خودتان خجالت بکشید. شهیدانمان را برای ما نشمارید. ای کسانی که امروز اشکال میگیرید، به برکت همین شهیدان، زخمیها و اسیران است که شما در این کشور در امنیت، آرامش و صلح زندگی و توهین میکنید. پس از این کار دست بردارید و بدانید این کار در اراده، اصرار و تصمیم ما ما کوچکترین تغییری ایجاد نمیکند.
در همین زمینه: امروز یک جنگ روانی از سوی سفارت آمریکا و بسیاری از کشورها در جریان است و کشورهایی هستند که پول پرداخت میکنند تا بگویند حزب الله به بنبست رسیده است و…. از سال ۲۰۰۵ میگویند ما به بنبست رسیدهایم. کجا به بنبست رسیدهایم؟ مدام در موقعیتهای مختلف پیروز میشویم. میگویند حزب الله مشکل داخلی دارد. با این که میدانند در تمام دنیا حزبی وجود ندارد که رهبران، کادرها، مردان، زنان، بزرگ و کوچکش بر صحت تصمیم و نبردشان اینچنین اتفاق نظر داشته باشند. میگویند حزب الله با نیروهایش مشکل دارد به همین خاطر نوجوانان را به جبهه میبرد. از یک حادثه استفاده میکنند. برای یکی از جوانان در یکی از مجموعههای آمادهسازی جوانان ۱۵ و ۱۶ ساله که در یک اردوگاه فرهنگی و آموزشی و طبیعی برگزار میشده اتفاقی افتاده است و ما او را شهید اعلام کردهایم. از همان روز میگویند ما دیگر مرد، جوان و هیچ کس را نداریم و نوجوانان را به جنگ میبریم. ننگ بر شما.
دیروز خبری منتشر کردند که سید به زودی فرمان بسیج عمومی خواهد داد. بنده فرمان بسیج عمومی نخواهم داد. هنوز خیلی زود است. اوضاع خیلی خوب است. بله، بنده گفتم ممکن است روزی برسد که بسیج عمومی بدهیم ولی چنین فرمانی صادر نکردهایم. به همهی آنها میگویم: حتی اگر نخواهم بسیج عمومی بدهم امروز اگر فرماندهی حزب الله تصمیم بگیرد دستور حضور در جبهه بدهد دهها هزار بزرگمرد در همهی جبههها حاضر خواهند شد.
برادران و خواهران، ای ملت لبنان، سوریه، فلسطین و ملتهای منطقه که به بعضی از نیروها از جمله ما دل بستهاید میخواهم در عید پیروزی مقاومت صحبتی با شما داشته باشم. حرفهای مرا دشمن باور میکند اما بعضی دشمنانی که در لباس دوستانند تشکیک میکنند. معمولا قسم نمیخورم ولی اجازه دهید این بار قسم یاد کنم. به خدای بزرگ قسم این مقاومت از آوریل ۱۹۸۲ تا امروز که در مقابل شما سخنرانی میکنم هیچ گاه بیش از امروز نفرات، عزت، امکانات چه از لحاظ تعداد و چه از لحاظ کیفیت، تجربه، عزم و مجاهدان آن بیش از امروز شجاعت، آمادگی، پذیرش و حضور نداشتهاند. هیچ دورانی مانند امروز، مانند ۲۴ مه ۲۰۱۵ نبوده است.
مقاومت و ملت و گزینهی مقاومت از ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ تا همین پیروزی سوریه یکی پس از دیگری پیروزی آفریدهاند. پیروزی واقعی در سوریه این است که آنان چهار و اندی سال پیش اراده کرده بودند این کشور را در دو یا سه ماه ساقط کنند ولی سوریه ماند و ماند و ایستاد و همچنان میرزمد. امروز در عید مقاومت و آزادسازی و سالگرد پیروزی بنده به شما میگویم این مقاومت به برکت این معادلهی طلایی این پیروزیها را آفرید و اگر ما و ملتها، مقاومتهای منطقه به خداوند (سبحانه و تعالی) توکل کردیم، به دشمنانمان دل نبستیم، به آنها حسن ظن نداشتیم، منتظر خیر آنها نبودیم، از دوست واقعی کمک گرفتیم و به نیروها، ارادهها، عقلها، پهلوانان، مردان و جوانانمان تکیه کردیم این پروژهی تکفیری به زودی شکست خواهد خورد و نابود و ریشهکن خواهد شد و هیچ اثری از آن نخواهد ماند.
بار دیگر این سالگرد، عید و پیروزی را به شما تبریک میگویم. با شما راه مقاومت و شهدا را ادامه خواهیم داد و پیروزی خواهیم آفرید.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته. عیدتان مبارک.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران