بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان: بیانات در مصاحبه با شبکه‌ی خبری سوریه

بیانات

17 فروردین 1394

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مصاحبه با شبکه‌ی خبری سوریه

|فارسی|عربی|فیلم|صوت|
«
نبرد جاری در منطقه، حتی نبرد با اسرائیل، فرقه‌ای نیست. یهودی‌ها پیروان یک دین آسمانی هستند. قاعدتا اسلام در زمینه‌ی دیگر ادیان آسمانی نگاه خود را دارد. یهودیان در بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی حضور داشتند و هم‌چنان حضور دارند. مشکل ما با صهیونیست‌هایی است که آمدند، فلسطین را اشغال کردند، به ملت فلسطین، سوریه، لبنان و همه‌ی منطقه تجاوز کردند، کشتند و مرتکب جنایت شدند. جنگ، نبرد و قتال ما نبرد مسلمانان و یهودیان نیست، نبرد مسلمانان و صهیونیست‌هاست.
 این برهه بسیار حساس و خطیر است و به همین دلیل به نظرم این شیوه‌ی متفاوت ارتباط با ملت سوریه و افکار عمومی عرب مهم بود.
 نبرد جاری در منطقه، حتی نبرد با اسرائیل، فرقه‌ای نیست. یهودی‌ها پیروان یک دین آسمانی هستند. قاعدتا اسلام در زمینه‌ی دیگر ادیان آسمانی نگاه خود را دارد. یهودیان در بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی حضور داشتند و هم‌چنان حضور دارند. مشکل ما با صهیونیست‌هایی است که آمدند، فلسطین را اشغال کردند، به ملت فلسطین، سوریه، لبنان و همه‌ی منطقه تجاوز کردند، کشتند و مرتکب جنایت شدند. جنگ، نبرد و قتال ما نبرد مسلمانان و یهودیان نیست، نبرد مسلمانان و صهیونیست‌هاست.
  حوادث منطقه به طور شاخصی سیاسی و در خدمت هدف‌ها و پروژه‌های سیاسی هستند و در بسیاری از مواقع دین در آن‌ها به صورت اشتباه، منفی و نادرست استفاده می‌شود و موجب وهن دین می‌شود.
  در لبنان ما واقعا هم‌پیمانانمان را از ورودمان به سوریه خبر نکردیم تا کسی را به زحمت نیاندازیم. پس از ورودمان و اعلام این خبر توسط بنده در یکی از مراسم‌های سالگرد پیروزی ۲۵ مه، به دوستان و هم‌پیمانانمان در لبنان پیامی فرستادم که بنده به شما خبر ندادم و با شما مشورت نکردم و این به آن دلیل بود که پیامدهای این ورود متوجه شما نشود.
  از ابتدا پیش‌بینی روشنی وجود داشت که سوریه با یک نبرد بسیار سخت، طولانی و بزرگ مواجه است.
  سوریه در دهه‌های گذشته از دوره‌ی رهبری مرحوم حافظ اسد تا دوره‌ی جناب بشار اسد، یک کشور اولا مستقل است، در تصمیم‌گیری‌هایش استقلال دارد، راهبردهایش را خودش ترسیم می‌کند، سیاست‌هایش را خودش مشخص می‌کند، منافعش را خودش تعیین می‌کند، ائتلاف‌ها و دشمنی‌ها و روابطش را خودش مشخص می‌کند. اگر در منطقه به دنبال یک کشور واقعا مستقل و دارای تصمیم‌گیری ملی باشیم سوریه یکی از این معدود کشورهاست.
  سوریه یک کشور رکنی در منطقه است. یعنی فقط استقلال ملی ندارد بلکه دارای استقلال منطقه‌ای و یک بازیگر اصلی منطقه است. نمی‌شود فارغ از سوریه و تصمیم‌گیری سوریه درباره‌ی آینده‌ی این منطقه و این همسایگی و در مورد مسائلی مانند فلسطین، لبنان، کلیت کشورهای شام و حتی عراق و حتی ترکیه و دریای مدیترانه صحبت کرد. حد اقل در همسایگی مستقیم سوریه کسی نمی‌تواند فارغ از اراده و تصمیم سوریه آینده‌ای بچیند.
  پس از وفات جناب [حافظ] اسد فکر کردند سوریه در شرایط تازه‌ای قرار گرفته و جناب بشار اسد به عنوان یک رهبر جوان نیازمند تثبیت دولتش است و در برابر فرصت‌های تازه‌ای قرار دارد و نیازمند این‌گونه روابط است. به همین دلیل اگر دقت کنید روابط زیادی با ایشان گشوده شد. مثلا این علاقه‌ورزی ترکیه که از سوی جناب اردوغان و ترک‌ها ابراز شد ناگهانی نبود و این علاقه‌ورزی از سوی پادشاهی عربستان سعودی، قطر و کشورهای دیگر. این‌ها به واسطه‌ی یک رویکرد بود. رویکردی که می‌خواست سوریه را به دست بیاورد. نمی‌خواست آن را از دنباله‌روی جای دیگری برگرداند چون سوریه دنباله‌رو هیچ جای دیگری از جمله روسیه، ایران و هیچ کدام از هم‌پیمانانش نبود. واقعا یک کشور مستقل و دارای استقلال در تصمیم‌گیری بود. این‌ها می‌خواستند تصمیم‌گیری سوریه را مصادره کنند. روش چه بود؟ روابط دیپلماتیک، تجاری، سرمایه‌گذاری، پول، توریسم و میلیاردها دلار پروژه داخل سوریه.
  کالین پاول با یک لیست درخواست به سوریه آمد و خیال کرده بود وقتی همه‌ی منطقه مرعوب آمریکایی‌ها هستند و تانک‌های آمریکا در مرزهای عراق و سوریه حضور دارند جناب اسد مانند دیگر سردمداران عرب بدون هیچ بحثی پاسخ مثبت خواهد داد. اما اصلا چنین اتفاقی نیافتاد. در واقع خواسته‌هایشان از جناب اسد موضوع لبنان، فلسطین و همه‌ی گروه‌های مقاومت بود.
  سال ۲۰۰۵ حادثه‌ی ترور جناب حریری پیش آمد. از این حادثه استفاده شد و همان لحظه اتهام‌ها را مطرح کردند. به همین دلیل بنده می‌گویم کسی که جناب حریری را کشت همه‌ی سناریوهای سیاسی، رسانه‌ای و مردمی را آماده کرده بود. سوریه متهم شد و تحریک و تهدید شدیدی در لبنان و منطقه علیه سوریه صورت گرفت. خب، سوریه به واسطه‌ی منافعی درست و واقعی مجبور شد از لبنان خارج شود ولی سر خم نکرد و وارد ائتلاف آمریکایی، غربی، سعودی و… نشد.
  هدف جنگ سی و سه روزه سوریه بود.
  آن‌ها پس از این تجربه پی بردند که این رهبری و این نظام سوریه نمی‌تواند وارد جیب هیچ کدام از کشورهای منطقه شود و دنباله‌رو پادشاهان، امیران و نوسلطان‌های ترکیه نخواهد شد.
  این‌ها سوریه را برای خودشان می‌خواهند. سوریه را برای ملت سوریه یا نظامش نمی‌خواهند.
  القاعده را به سوریه آوردند که از آن استفاده کنند اما او ازشان سوء استفاده کرد.
  القاعده ذیل شاخص‌های استراتژیک مشخص و دقیقی که در پژوهش‌هایشان هست، اصولا خواستار سلطه بر یمن و سوریه است. این‌ها از نیاز آمریکا، غرب و همه‌ی کشورهایی که علیه سوریه توطئه کردند به جنگجو سوء استفاده کردند و همه‌ی جنگجویانشان را از سرتاسر جهان برای تحقق پروژه‌ی خودشان و نه دیگران آوردند!
  دیگران وقتی دیدند حکومت یا نظام شاید بتواند جنبش‌هایی را که در برخی استان‌ها آغاز شده بود با پاسخ‌گویی به مطالباتشان مهار کند، موضوع را به سوی مبارزه‌ی گسترده‌ی مسلحانه‌ی کشاندند.
  سلطه بر مناطق شمال ادلب یا امروز حتی بر شهر ادلب یا شمال حلب یا رقه یا مناطق درعا یا باغ‌های شرقی [دمشق] هدفی را محقق نمی‌کنند چون هدف، سلطه بر بخش‌هایی از خاک سوریه نبوده است. یعنی وقتی جنگ علیه سوریه آغاز شد ائتلافی که پشت این جنگ بود نگفته بودند هدف از جنگ علیه سوریه، جدا کردن بخشی از استان درعا، گرفتن بخشی از منطقه‌ی ادلب یا سلطه بر رقه است! نه، هدفشان سلطه بر سوریه، سرنگون کردن نظام و نابود کردن حکومت بود. مثل همان کاری که با عراق کردند.
  اپوزوسیون عراق که صدام حسین همیشه ارتش را برای کوبیدن و خرد کردن استخوان‌هایش به کار می‌گرفت، درخواست می‌کرد ارتش عراق حفظ شود ولی آمریکایی‌ها و گروهشان در منطقه از جمله برخی کشورهای خلیج که همیشه منافعشان در این است که ارتش عربی قدرتمندی وجود نداشته باشد و در این مصلحت با اسرائیل مشترکند، ارتش عراق را منحل کردند در حالی که می‌شد بماند و از آن استفاده کنند.
  بعضی‌ها از جنگ نظام و مردم صحبت می‌کنند. چنین چیزی معقول است؟ نظامی در دنیا وجود دارد که پنج سال علیه مردمش بجنگد و تاب بیاورد؟ آن هم وقتی همه‌ی جهان علیه این نظام هستند…
  اوکراین را دیدیم. هنوز خبری نبود ولی رئیس جمهور به روسیه فرار کرد. درست است یا نه؟ اما رئیس جمهور سوریه ایستاد، ماند، مسئولیت عظیمش را بر عهده گرفت و در سخت‌ترین شرایط دمشق، کشور را ترک نکرد و بنده می‌دانم که ترک نخواهد کرد.
  ما از اولین روزها گفتیم که از دست رفتن سوریه موجب از دست رفتن لبنان و فلسطین و قضیه‌ی فلسطین است و به طرز بسیار خطرناکی نتیجه و آینده‌ی نبرد عرب و اسرائیل را یکسره خواهد کرد و این به ما مربوط است. همان طور که به لبنانی‌ها، سوری‌ها، فلسطینی‌ها و همه‌ی ملت‌های منطقه مربوط است. به همین دلیل از ابتدا گفتیم ما برای دفاع از سوریه و همچنین دفاع از خودمان به سوریه می‌رویم. هیچ کس بر دیگری منت ندارد. ما برای دفاع از خودمان، مقاومت، لبنان، فلسطین و قضیه‌ی فلسطین به سوریه رفتیم.
  این از نعمت‌های خداوند(سبحانه و تعالی) بود که وقتی این توطئه سررسید، سوریه چنین رئیس جمهوری، چنین ارتش و چنین اراده‌ای داشت که در مقابل این هجوم ایستادند؛ هجومی بین المللی و القاعده که جنگجویانش را از همه‌ی جهان برای اشغال و سلطه بر سوریه گرد آورد.
  حزب الله یک قدرت منطقه‌ای و یک ارتش نظامی گسترده نیست. ما این‌طور نیستیم. این واقعیت است، تواضع نیست. در نهایت ما یک جنبش مقاومت و گروه مقاوم هستیم که ساز و برگ و امکانات مشخصی داریم البته شاید در برخی حوزه‌ها یا عرصه‌ها به واسطه‌ی تجربه و تخصص در جنگ چریکی تأثیر کیفی داشته باشیم. شاید این است که ما را از ارتش‌های نظامی متمایز می‌کند. همچنین در مقابله با جنگ چریکی نیز تخصص بالایی داریم.
  می‌دانی که این ماجرای خودداری لبنان از دخالت، یک دروغ بزرگ است. کشتی‌هایی می‌آمدند و در طرابلس و… پهلو می‌گرفتند و سلاح، مهمات و امکانات از طریق مرزهای لبنان مخصوصا از راه بقاع به سوی منطقه‌ی قلمون و داخل خاک سوریه منتقل می‌شد.
  حضور ما در سوریه به صورت انسانی است. ما امکاناتی نداریم که بتوانیم از لبنان به سوریه ببریم. در سوریه امکانات هست. ما با ظرفیت‌های ارتش عربی سوریه می‌جنگیم چون آن‌ها بخشی از این نبرد هستند. در برخی مناطق تعدادمان قابل اعتنا است و در برخی جاها شاید نیاز به تعداد زیاد نیست و فقط نیاز به کادرهایی است که در مدیریت، تخصص و مشورت کمک کنند.
  قاعدتا برای جنگ در سوریه انگیزه‌های مختلف و متفاوتی داشتند که متاسفانه برخی از این انگیزه‌ها عقیدتی و دینی است و معتقدند کارشان حق، درست و جهاد در راه خداست و اگر کشته شوند شهیدند و رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) سر سفره‌ی صبحانه یا شام منتظر آن‌هاست. قاعدتا این یک فاجعه‌ی عقیدتی و فرهنگی عظیم است.
  امروز شرایط دمشق با سال اول یا دوم حوادث قابل مقایسه نیست. شرایط حلب تغییر کرد. موضوع شهر حمص تا حد زیادی تمام شد. البته بعضی حومه‌های حمص نیاز به درمان دارند. امروز چند استان سوریه دارای امنیت و شرایط طبیعی و ثبات هستند. بعضی از افرادی که به سوریه می‌روند و بر می‌گردند از شرایط آن‌جا شگفت‌زده می‌شوند.
  موضوع شهدا کم و زیاد ندارد. حتی اگر تعداد کم باشد در حال صحبت درباره‌ی انسان‌ها هستیم. در هر صورت ما در مقام هم‌دردی با ملت سوریه‌ایم که قربانی‌ها و شهدای بسیار زیادی داشته است.
  جنبش‌های مقاومت، سوریه، عراق و کشورهایی که با تروریسم مقابله کردند یا هدف آن قرار گرفتند گزینه‌ای جز جنگ ندارند حتی اگر موجب ضعف در بعضی زمینه‌ها یا سطوح شود. جایگزین، تسلیم است. خب، کسانی که تسلیم شدند چه بر سرشان آمد؟ آیا کرامتشان حفظ شد؟ سیاست به کنار. کسانی که تسلیم شدند آیا مساجدشان باقی ماند؟ کلیساهایشان چه؟ شعائر دینی‌شان چه؟ آیا کرامتشان باقی ماند؟ آیا نوامیسشان حفظ شد؟ آیا خونشان ریخته نشد؟ خب، در برخی بخش‌های عراق مردم تسلیم شدند. آیا صدها نفر از کسانی که تسلیم شده بودند سر بریده نشدند؟
  این ملت‌هایی که شایستگی و لیاقت زندگی دارند آماده‌ی جان‌فشانی‌اند و اگرنه ترسوها، هراسیده‌ها، بخیلان و فراریان شایستگی زنده ماندن ندارند.
  اگر ما عملیات قنیطره را از سوریه پاسخ می‌گفتیم ارزش استراتژیک، سیاسی و روحی پاسخ، بسیار کم‌تر بود. چون آن وقت ما در حال همراهی با معادلاتی بودیم که آن‌ها تعیین کردند. من را در سوریه زدید پس در سوریه به شما پاسخ خواهم داد. یعنی جبهه‌ی شما با لبنان امن است. جبهه‌ی لبنان، شهرک‌ها و همه‌ی شمال بسیار برای آن‌ها ارزشمند است. اما من به آن‌ها می‌گویم این یک جبهه‌ی واحد است.
  کشورهای عربی ائتلاف، کشورهای غربی، آمریکایی‌ها، ترک‌ها و همه به گونه‌ای رفتار می‌کردند که گویی اگر وارد گفت و گوی سیاسی با نظام و حکومت شوند به قول خودشان خون در رگ‌های نظام تزریق کرده‌اند و به او هوای تازه بخشیده‌اند. می‌گفتند این نظام قرار است سه، چهار یا پنج ماه بعد سرنگون شود. همه، محاسباتشان بر این اساس بود و به همین دلیل با وجود این که امکان پذیرفته شدن حد بالایی از اصلاحات وجود داشت نپذیرفتند.
  الآن خود این گروه‌های مخالف به شما می‌گویند فلان گروه با دستگاه اطلاعات سعودی است، فلان گروه با دستگاه اطلاعاتی ترکیه است، فلان گروه با دستگاه اطلاعاتی قطر است، فلان گروه با دستگاه اطلاعاتی اردن است، هر کسی دنباله‌رو یک سفارت و یک دستگاه اطلاعاتی است. قدرت یا رهبری سیاسی یا نظامی مخالفان کجاست که ما به آن بگوییم برادران، بفرمایید شما به راه حل یا گفت و گوی سیاسی دعوت شده‌اید. مصیبت بزرگ‌تر وقتی رخ داد که داعش و جبهه‌ی النصره آمدند و مناطق تحت سلطه‌ی مخالفان را درنوردیدند.
  کشورهای حامی گروه‌های جنگجو در سوریه تا امروز اجازه‌ی درمان سیاسی نداده‌اند چون تا این لحظه همچنان گفت و گوی سیاسی را بر نمی‌تابند. از این صحنه‌ی سوریه خوششان می‌آید. از جنگ، شهیدان، ضعف و ویرانی بیش‌تر خوششان می‌آید. چون این‌ها تفکرشان همین است.
  منطق، عقل، مسئولیت تاریخی، نژادی، ملی، دینی، اخلاقی، بشری و همه چیز به این تشخیص می‌رسند: در سوریه باید ایستادگی صورت بگیرد. ارتش، حکومت و ملت باید در کنار این سران ایستادگی کنند و تسلیم نشوند و عقب‌نشینی نکنند چون جایگزین برای ملت سوریه و منطقه، فاجعه است و درها باید برای هرگونه گفت و گو و درمان سیاسی به نفع منافع سوریه باز بماند. این همان کاری است که هر روزه سران سوریه انجام می‌دهند. به نظر بنده مشکل از سوی طرف مقابل است.
 واقعا کسی که در سوریه ایستاد، جنگید و دستاورد کسب کرد خود سوری‌ها بودند.
  امروز تعداد افسران ایرانی حاضر در سوریه کم‌تر از آغاز حوادث است. این یک حضور طبیعی و قدیمی است و ربطی به تحولات ندارد.
  بیایید فرض کنیم نه فقط بخشی از توان حزب الله بلکه تمام حزب الله داخل سوریه‌اند. اصلا فقط حزب الله هم نه، آیا همه‌ی لبنانی‌ها می‌توانند سوریه را اشغال کنند؟ این حرف‌ها بی‌اساس است و نه تنها غیر منطقی که حتی غیر عقلی است. بله البته این یک تلاش برای توهین به اراده، ارتش و توان سوریه است.
  این‌ها می‌گویند سوریه تحت اشغال است تا برای حمایت نامشروع از مخالفان مسلح سوریه و حتی تکفیری‌هایشان مشروعیت بسازند. وقتی سوریه تحت اشغال باشد مقاومت در برابر اشغال برایشان مشروعیت می‌آورد. این حرف یعنی گروه‌های تکفیری سوریه با حکومت، ارتش یا نیروهای مردمی سوریه نمی‌جنگند بلکه در حال نبرد با اشغال سوریه توسط ایران و حزب الله هستند و یعنی این‌ها مقاومت مردمی سوریه هستند که باید به آن‌ها کمک کنیم.
  ایستادگی حزب الله و ایران در کنار سوریه بسیار قابل تقدیر و مهم بود اما بر خلاف تصور برخی از مردم، تصمیمات داخلی و سیاست خارجی سوریه با رهبران خود سوریه است. بنده باخبرم که رهبر ایران تا چه اندازه بر محترم شمردن این انتخاب‌ها اصرار دارد و این‌که هر تصمیمی که در سوریه گرفته می‌شود باید توسط سران خود سوریه باشد.
  سردمداران سعودی به واسطه‌ی رفتار، تدبیر و مدیریت بدشان یمن را از دست داده بودند و می‌خواهند تسلطشان را بر آن بازیابی کنند.
  یمنی‌ها با تصمیماتی که در برهه‌ی اخیر می‌گرفتند واقعا در حال تبدیل کردن کشورشان به یک کشور مستقل بودند و کشوری که به واسطه‌ی همه‌ی سوابقش آمادگی آن را داشت که در کنار جنبش‌های مقاومت و موضع‌گیری‌های نژادی باشد.
  یکی از اولین تظاهرات‌های بزرگ مردمی در اولین ماه‌ها علیه هجمه به سوریه، در یمن برگزار شد. این به واسطه‌ی درک زودهنگام خطر و خوانش درست حوادث بود.
 تصور کن روزی رسید که اسرائیل از تصمیم اتحادیه‌ی عرب برای تجاوز به یمن حمایت کرد. همچنین اگر نیاز به ورود اسرائیل به نبرد یمن باشد اسرائیل احتمالا ورود می‌کند.
  همین امروز مصاحبه‌ای از اوباما منتشر شده که می‌گوید مشکل کشورهای خلیج، ایران نیست بلکه مشکلشان داخلی و از جانب مردم، جوانان و مردم خودشان است.
  فرهنگ تکفیری که صد سال است ملت سعودی را با آن می‌پرورند به جایی رسیده است که بسیاری از این مردم حتی آل سعود و حاکمان و شاهزادگان آن را کافر می‌دانند البته سرکوب می‌شوند اما اگر بخواهند عقیده‌شان را ابراز کنند، همه‌ی اطلاعات و نظرسنجی‌ها می‌گویند بزرگ‌ترین پایگاه مردمی حامی داعش در جهان کجا هستند؟ در پادشاهی عربستان سعودی.
  سیاست، سنت‌ها و تجربه‌های تاریخی و بشری می‌گویند وقتی امیران و حاکمان واقعا شرایط داخلی را دشوار و تهدیدآمیز می‌یابند سراغ چه می‌روند؟ جنگ خارجی تا جبهه‌ی داخلی را سامان دهند و اولویت متفاوتی ایجاد کنند.
  سعودی همیشه با واسطه می‌جنگد. پول دارد. اشتباه واقعی سعودی و کشورهای خلیج این است. خیال می‌کنند کسی که پول داشته باشد می‌تواند بر جهان حکومت کند. این درست نیست.
  آن‌چه باعث شد سعودی وارد جنگ یمن شود این بود که دست‌های داخلی که سعودی پولشان را تأمین می‌کرد نمی‌توانستند هدف را محقق کنند پس سعودی مجبور شد مستقیم وارد جنگ شود.
  به سعودی چه ربطی دارد که بخواهد مذاکرات را بگرداند، خرجش را بدهد یا یکی از طرف‌های مذاکره باشد. سعودی فقط باید جنگ را متوقف کند و در تصمیمات یمنی‌ها دخالت نکند و بگذارد یمنی‌ها ذیل چتری بین المللی به گفت و گو بنشینند.
 آل سعود جنگ یمن را آغاز کردند سپس رفتند تا برای آن مثلا پوششی عربی پیدا کنند. این طور نبود که عرب‌ها بنشینند و تصمیم بگیرند و جنگ علیه یمن را آغاز کنند و این مایه‌ی تأسف است. همچنین این به نحوی نشان می‌دهد آل سعود همه‌ی حاکمان عرب را هیچ به حساب نمی‌آورند و می‌گویند این‌ها همه با ما کنار می‌آیند و ما جنگ را تحمیل می‌کنیم و همه هشیار یا ناهشیار پوششمان می‌دهند، حمایتمان می‌کنند و با ما کنار می‌آیند. تا وقتی پول می‌دهیم مشکلی نیست.
  بنده خبر دارم که رئیس جمهور یکی از کشورهای مهمی که سعودی نبرد یمن را به گردن آن‌ها انداخت تا چند ساعت قبل از آغاز جنگ از آن بی‌خبر بوده است.
  یکی از برکات سعودی برای پاکستان، طالبان است که امروز ملت پاکستان را می‌کشد و مساجد نه تنها شیعه بلکه سنی‌ها و حتی وهابی‌های مخالف سیاسی‌اش و مساجد صوفی‌ها را منفجر می‌کند؛ همچنین کلیساها را که چند روز پیش و در گذشته نیز شاهدش بودیم. و کشتار وحشیانه‌ای که درباره‌ی ارتش پاکستان انجام می‌دهد. همه حادثه‌ی مدرسه را به یاد داریم که بچه‌های مدرسه‌ای را به خاطر این که فرزندان افسران و سربازان ارتش پاکستان بودند کشتند و سر بریدند.
  شکاف بسیار عظیمی به واسطه‌ی مصر میان ترکیه و سعودی ایجاد شده بود و سپس موضوع لیبی پیش آمد و این شکاف شدیدتر شد.
 مدیریت جنگ یمن در سطح رسانه‌ای، جنگ روانی، نظامی و تاکتیک مشابه جنگ جولای و غزه است. این‌ها به ما نشان می‌دهد چه کسی پشت پرده‌ی مدیریت است.
  در یمن سلاح سنگین و متوسط، شخصی محسوب می‌شود.
  با جنگ علیه یمن باعث شده‌اند اکثریت قریب به اتفاق مردم یمن کاملا مخالف سعودی شوند… امروز میلیون‌ها نفر در یمن می‌آیند و می‌گویند مرگ بر آل سعود. این یک خسارت فوق العاده‌ی استراتژیک برای آل سعود در یمن است.
  امروز گفتمان عظیمی در یمن درباره‌ی استان‌هایی وجود دارد که این‌ها متعلق به یمن بوده‌اند اما آل سعود آن‌ها را از یمن بریده و به پادشاهی‌شان افزوده‌اند. بنده خبری به نقل از مدیریت جنگ در سعودی شنیدم که نمی‌دانم چقدر صحیح است. گفته شد نزدیک نود روستا و شهرک در سعودی تخلیه و حتی خانه‌هایشان ویران شده است تا مبادا یمنی‌ها واردشان شوند.
  شکست سعودی و پیروزی یمن برای من از اوضح واضحات است و این بر همه‌ی حوادث منطقه بازتاب خواهد داشت و باب فرجی برای بسیاری از ملت‌ها و دولت‌های منطقه خواهد بود.
  وقتی خشم علنی اسرائیل و پنهان سعودی را می‌بینیم به اهمیت توافق هسته‌ای پی می‌بریم.
  ایرانی‌ها بحث در هیچ زمینه‌ای غیر از پرونده‌ی هسته‌ای را نپذیرفتند چون اگر بخواهند پرونده‌های دیگر را باز کنند طرف مقابل می‌خواهد به هم‌پیمانان و دوستان ایران صدمه بزند و رویشان فشار بیاورد.
  همه‌ی جهان به این نتیجه رسیدند که درباره‌ی ایران هیچ راه حلی جز دیپلماسی وجود ندارد. به همین دلیل این روزها اوباما مجبور است مدام سخنرانی کند. اولین دلیلش، قدرت ایران است.
  جمهوری اسلامی ایران هیچ وقت پشت هم‌پیمانانش را خالی نکرده است، آن‌ها را نفروخته، گزینه‌ای را به آن‌ها تحمیل نکرده، به آن‌ها فرمان نداده و آن‌ها را برای یک پروژه‌ی صرفا ایرانی به کار نگرفته است. چنین چیزی رخ نداده. هر کس شاهدی دارد بیاورد. یک شاهد بیاورید بنده می‌پذیرم.
  ایران در برهه‌ی پیش رو توانایی این را دارد که بیش از همیشه در کنار هم‌پیمانان و دوستانش و ملت‌های منطقه مخصوصا مقاومت و ملت فلسطین بایستد. این همان چیزی است که دیگران از آن می‌ترسند.
  بنده اکثر کشورهای عربی را متهم می‌کنم که ده‌ها سال است تلاش می‌کنند فلسطین از دست برود و با موضوع فلسطین و ملت فلسطین به عنوان یک بار اضافی رفتار می‌کنند فقط نمی‌دانند چگونه و با چه قیمتی باید تمامش کنند. کسی که تا امروز آن‌ها را به زحمت انداخته است ملت فلسطین بوده که اصرار دارد به خاکش برگردد، شهرک‌سازی را نمی‌پذیرد، بر [حفظ] اماکن مقدس پافشاری دارد و… قربانی‌های بسیاری نیز داده.
  آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها و بعضی حاکمان عرب می‌خواهند در میان این حوادث که بسیار خشن و دشوار نیز هستند فلسطین از دست برود ولی ان شاءالله از دست نخواهد رفت.
  این‌جا در ضاحیه عمدا انتحاری فلسطینی می‌فرستند. بنده این را کار سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا می‌دانم. یعنی شما نیروی سوری، عراقی، یمنی یا سعودی ندارید؟ مگر در عراق همه‌ی این‌ها عملیات نمی‌کنند؟ اما چرا این‌جا در لبنان و در محیط حیاتی مقاومت، انتحاری‌ها را فلسطینی انتخاب می‌کنید؟ تا میان ما و موضوع و ملت فلسطین فاصله بیاندازید و ما بگوییم فلسطین و ملت فلسطین به ما چه ربطی دارد. این رخ نخواهد داد. موضوع فلسطین و ملت فلسطین برای ما یک موضوع عقیدتی، بشری و اخلاقی است نه موضوع کنش و واکنش.
  آیا با وجود همه‌ی حوادث سوریه، ادبیات جناب اسد، رسانه‌ها، سران و ملت سوریه نسبت به موضوع فلسطین تغییر کرد؟ نکرد.
  از هنگام کنفرانس مادرید تا امروز موضع سوریه در مذاکرات و میدان بوده که جلوی تصفیه‌ی موضوع فلسطین را گرفته است.
  بنده اعتقاد دارم سوریه از فلسطین دست بر نخواهد داشت حتی اگر مثلا از سازمان‌ها، جنبش‌ها یا گروه‌های فلسطینی خشمگین باشند.
  بعضی از دوستان به من گفتند تو چرا از میان همه‌ی حاکمان عربی که در شرم الشیخ حضور داشتند فقط بر ابومازن خشم گرفتی؟ نکته‌ای هست؟ گفتم مسئله‌ی خاص و مشخصی نیست. صحبت این است که برادر، تو رئیس قدرت در فلسطین هستی، خاکت تحت اشغال است و به ملتت تجاوز شده، آخر به تو چه ربطی دارد که بروی از تجاوز به ملت یمن حمایت کنی؟ مسئله‌ی من در همین اندازه بود. این ملت یمن دوست‌دار فلسطینند و مرگ بر اسرائیل می‌گویند.
  بنده اطمینان دارم اگر الآن در منطقه اتفاقی بیافتد و راه باز شود و از یمنی‌ها برای جنگ با اسرائیل صدهزار رزمنده خواسته شود، در همین میانه‌ی جنگ، صدهزار نیرو را اعزام می‌کنند. دویست هزار هم اعزام می‌کنند. من به این موضوع اطمینان دارم.
  اعتقاد داریم مقاومت مفیدترین، نتیجه‌بخش‌ترین و کم‌هزینه‌ترین شیوه‌ی جنگ است و همچنان به این روش عمل می‌کنیم.
  در موضوع ناوچه‌ی ساعر پنج ما توانایی‌مان را پنهان کرده بودیم و دشمن نمی‌دانست ما موشک‌های زمین به دریا داریم، احتمالش را هم نمی‌داد و خیالش را هم نمی‌کرد. به همین خاطر وقتی ناوچه زده شد دشمن تدابیر احتیاطی زیادی نداشت. همچنین در نبردهای جنوب وقتی در روزهای اول تعداد زیادی تانک زده شد دشمن تعجب کرده بود که ما سلاح ضدزرهی کورنت داریم. آن‌ها اصلا از این موضوع خبر نداشتند. پس این به مصلحت مقاومت و نبرد است. ما در جایگاه فخرفروشی نیستیم بلکه در جایگاه یک مقاومت جدی هستیم که می‌خواهد اگر وارد نبردی شد از آن پیروز بیرون بیاید. مبنا این است و پنهان کردن توانایی‌ها یک موضوع اساسی است.
  شرایط بین المللی و منطقه به نفع ملت‌های منطقه از جمله ملت و شرایط سوریه تغییر خواهد یافت.
  جنگ رسانه‌ای، بسیار قدرتمندتر از جنگ نظامی است.