
روز چهارشنبه در لحظهی خطر که سرتاسر منطقه در معرض احتمالهایی عظیم قرار داشت این ملت، هوادران و مردم مانند همهی دهها سال گذشته ایستاده، صبور، صادق و پایدار بر سر پیمان خود بودند.

این کاروان شهدا، نشان وابستگی خانوادهها و نه فقط افراد به مقاومت و مکتب جهاد و شهادت هستند. این گروه شامل فرزندان شهید، شهید جهاد عماد مغنیه فرزند فرمانده شهید عماد مغنیه، شهید علی حسن ابراهیم فرزند مجاهد شهید حسن ابراهیم و شهید سید عباس حجازی داماد فرمانده شهید ابو حسن علی دیب بود که با پدرش، مجاهد فقید سید ابو کمال، در یک روز تشییع شد.

کاروان شهدای قنیطره با آمیخته شدن خون ایرانی و لبنانی در خاک سوریه یگانگی آرمان، سرنوشت و نبرد را نشان میدهند؛ آرمان، سرنوشت و نبردی که وقتی دولتها، جریانهای سیاسی، تضادها و جداییها تقسیمش کردند در دههی ۶۰ میلادی وارد دوران شکستها شدیم و وقتی خونهای فلسطینی، لبنانی، سوری، ایرانی و همهی منطقه آنها را یگانه ساختند وارد دوران پیروزیها شدیم.

البته این نیاز به درمان دارد اما امروز اسرائیل در وضعیتی است که احساس میکند میتواند همهی دولتها، ارتشها و ملتهای منطقه را تهدید کند و علیه هر کس که میخواهد هر موقع که میخواهد شب یا روز دست به تجاوز و جنگافروزی بزند. احساس میکند دستش باز است و مشکلی نیست. مانعی ندارد، چیزی از تجاوز منعش نمیکند.

اسرائیل از شرایط منطقه بسیار بهره میبرد.

اسرائیل تصمیم داشت این مجموعه را بزند. این تصمیم از پیش گرفته شده بود؛ خدا میداند دو هفته قبل یا یک، دو، سه یا چهار ماه قبل. زمان تصمیم هنوز روشن نیست ولی این تصمیم در بالاترین لایههای تصمیمگیری رژیم دشمن گرفته شد، چنان که گفتند رئیس اپوزوسیون را نیز از آن مطلع کردند.

ما در برابر یک عملیات ترور روشن و علنی در روز روشن قرار داریم. هیچ اشتباهی صورت نگرفته است.

شاید اسرائیل فکر میکرد حزب الله عملیات را پنهان میکند، اعلام نمیکند و نمیگوید اسرائیل ما را کشت. وظیفهی من این است که این مسائل را برای شما شرح دهم. چون اگر حزب الله بگوید اسرائیل ما را در قنیطره کشت در برابر هوادارانش و مردم و به لحاظ بازدارندگی و قواعد درگیری در فشار قرار خواهد گرفت و… نهایتا فکر میکردند حزب الله مشغول، درگیر، نگران، ضعیف، کمخون و… است.

ما شهیدانمان را پنهان، مخفی و بخش بخش نکردهایم. ما چنین کاری نمیکنیم. همهی جهان، لبنانیان، دوستان، دشمنان، خصومتورزان، ملامتکنندگان، حسودان و دوستداران بدانند. اگر پنجاه نفر از ما شهید شوند میگوییم پنجاه نفر شهید شدند، این هم نامهایشان و مایهی افتخار ما هستند. پنج نفر هم شهید شوند میگوییم پنج نفر شهید شدند، این هم نامهایشان و مایهی افتخار ما هستند. تمام.

شاخهی سوری تشکیلات القاعده که به لحاظ بین المللی، غربی و عربی سازمان تروریستی محسوب میشود حضور نظامی عظیمی میان ارتش عربی سوریه و مرزهای فعلی جولان اشغالی دارد. نتانیاهو به هیچ وجه از این حضور نگران نیست...لکه از این حضور مراقبت میکنند، پوشش هوایی میدهند، مرزهایشان را برای بیماران باز میکنند تا در بیمارستانهای اسرائیلی مداوا شوند و از بیماران عیادت هم میکنند! نتانیاهو تواضع مینماید و شخصا از مجروحان عیادت میکند.

شما اگر میخواهید اسرائیل را فراموش کنید بکنید، ما نمیتوانیم فراموشش کنیم. شما اگر میخواهید ملت فلسطین را فراموش کنید بکنید، ما نمیتوانیم فراموششان کنیم، فراموششان نمیکنیم و نخواهیم کرد. این فرهنگ ما، پدران، اجداد، فرزندان و نوههای ماست؛ فرزندان ما که با شهادتشان این مسئله را بیان کردند. و کمی منتظر بمانید تا نوههای ما را ببینید که این مسئله را با گواه آوردن خونشان بیان میکنند.

خانوادههای شهید غمگین میشوند و میگریند. بنده میگویم گریه کنید اشکالی ندارند. این طور نیست که اصرار داشته باشیم گریه نکنیم. این که بنده یک روز گریه نکردم به واسطهی جنگ رسانهای، سیاسی و روانی بود. اما دور از دوربینها من گریه کردم. من هم یک پدر هستم مثل همهی پدرها. پس از جنبهی انسانی ما دردمند میشویم. ما افراد عزیزی را از دست دادیم. اما غیر از جنبهی انسانی در این مصیبت چیزی جز خیر، برکت، نکات مثبت و لطف الهی ندیدیم.

فقط یکی از گنبدهای آهنین را در اطراف غزه گذاشتند و باقی را هر چه داشتند آوردند به شمال.

به نظر بنده اولین دستاورد خون شهدا و اولین اعتراف اسرائیل به قیمت، قدرت و آمادگی مقاومت این بود که اسرائیل روی پنجهی پا ایستاده بود و منتظر حزب الله لبنان بود.

شاید برخی خیال کردند... ایران تماس میگیرد و میگوید بچهها ما مذاکرات هستهای داریم و میخواهیم نمیدانم کجا با ۱+۵ جلسه بگذاریم و به احتمال زیاد همه چیز اوکی است و حواستان باشد برای ما مشکل ایجاد نکنید! یا سران سوریه تماس میگیرند میگویند اینها دارند تهدید میکنند و خط و نشان میکشند و اولویت الآن چیز دیگری است و شما که ما را میشناسید و… به هیچ وجه. بنده به شما میگویم نه ایران، نه سوریه و نه هیچ دوست یا عزیزی راضی به ذلت ما نیستند که خون ما ریخته شود و ما فقط تماشا کنیم.

میدانید چه کسی از همه بیشتر میداند؟ اسرائیل. مردم خودمان که به ما اعتماد دارند. میگویند اگر شما این طور میگویید این طور است. اما اسرائیل فارغ از این که به ما اعتماد داشته باشد یا نداشته باشد اطلاعاتش اینها را نشان میدهد. شاید این یکی از برکتهای جاسوسان باشد. در جنگ روانی کمک میکنند.

مسئله را کاملا پنهان بررسی کردیم و بنا را بر بدترین احتمالات گذاشتیم. ما در حالی سراغ عملیات رفتیم که بنا را بر بدترین احتمالات گذاشته بودیم و خودمان را برای آن آماده و برای آن اقداماتی کرده بودیم. اسرائیل اینها را پیش از روز چهارشنبه به خوبی فهمیده بود. چون تحرکات گستردهای برای ناکام گذاشتن اسرائیل انجام میشد. اسرائیل فهمید هر گلولهای که در هر جایی که پیشبینی میکند شلیک شود کسی که این گلوله را شلیک کرده آماده است تا دوردستترین جایی که هر کس بتواند تصور کند برود.

ما را آزمودید، دیگر نیازماییدمان.

تفاوت بزرگی هست میان این که شما خواستار جنگ باشید… ما این گونه نیستیم. این نشانهی ضعف نیست. نشانهی عقل، مسئولیتپذیری و عاطفه است. اینها کشور، مردم، ملت، شهرها، دهکدهها، خانوادهها و همچنین همپیمانان و منطقهی ما هستند. نه مقاومت لبنان و نه مقاومت فلسطین به این معنا خواستار جنگ نیستند. قدرت مقاومت اینجا نیست بلکه جای دیگری است. ما چون تجاوزهای اسرائیل گسترده بود مجبور شدیم مقاومتی باشیم که به لحاظ نظامی آماده است اگرنه جنس مقاومت این نیست. بنده خواستار جنگ نیستم. ما خواستار جنگ نیستیم اما از آن هم نمیترسیم. میخواهیم میان این دو تفاوت قائل شویم.

از این لحظه به بعد هر کدام از نیروهای مقاوم حزب الله، هر کدام از جوانان حزب الله ترور شود مسئولیتش را متوجه اسرائیل میدانیم و حق خود میدانیم در هر مکان و هر زمان و به هر روشی که مناسب میدانیم پاسخ دهیم.

بعضی مفسران گفتند عملیات مزارع شبعا بزرگتر از خونخواهی و کوچکتر از جنگ بود. حرف درستی است. یک توصیف دقیق است.