بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در شب عاشورای محرم 1436
| فارسی | عربی | فیلم | صوت |کسی نمیتواند بگوید حوادث منطقه به من یا شما ربطی ندارد. حوادث منطقه سرنوشت و آیندهی ملتهای منطقه و فرزندان، نوهها و نسلهای ما را ترسیم خواهد کرد. امروز در منطقه خطرات و نبردهای عظیمی وجود دارد. آیا واقعا نمیطلبد ببینیم این درگیریها برای چیست؟ سادهترین چیز این است که بگوییم اینها درگیری اهل سنت و شیعیان است. این یک اشتباه بزرگ است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمد لله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا و نبینا شفیع ذنوبنا و حبیب قلوبنا ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.
السلام علیک یا سیدی و مولای یا اباعبدالله الحسین یا بن رسول الله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم.
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
دانشمندان، برادران، خواهران، السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
اولا خداوند سبحان، متعال، منعم، منان، رحمان و حافظ را شکر میگوییم که در این شبها و روزها که در آن یاد سیدالشهداء ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) را احیا میکنید در دل خطرات و تهدیدات از همگی شما و برادران و خواهرانتان در سراسر کشور حفاظت نمود. الحمدلله و به لطف و رحمت خداوند تا امروز این روزها و شبها به خوبی، صلح، سلامت و عافیت سپری شده است. از خداوند (سبحانه و تعالی) میخواهیم بزرگداشت این مناسبت جاودان، عزیز و گرانبها توسط ما را امشب، فردا و باقی روزها به واسطهی لطف، منت و امانی از جانب خود به اتمام برساند.
همچنین باید در ابتدا از همهی کسانی در شبها و روزهای گذشته زیر باران و آفتاب برای تأمین امنیت همهی این مجالس و اماکن زحمت کشیدند، تلاش کردند و بیخوابی کشیدند تشکر کنیم. مخصوصا و در صدر آنها ارتش لبنان و نیروهای رسمی امنیتی و همهی برادران و خواهران حزب الله، جنبش امل و همهی نهادهایی که بزرگداشتهای این شبها را اجرا، مدیریت و پشتیبانی کردند و مسئولیتی بر عهده داشتند.
در وقت موجود مانند گذشته میخواهیم کمی دربارهی مسائل سیاسی صحبت کنیم که توجه شما را میطلبد. مسائل داخلی و سپس ایدهای را دربارهی نبردهای منطقه توضیح خواهم داد. برخی مسائل از جمله تهدیدات اخیر اسرائیل، شرایط مسجدالاقصی و برخی پروندههای دیگر را نیز میگذاریم برای فردا که روز عاشورا باشد. امشب کمی دربارهی مسائل سیاسی داخلی صحبت خواهیم کرد و با ایدهای دربارهی نبردهای منطقه به پایان خواهیم برد. در انتها نیز تجدید عهد و میثاق در شب عاشورا با حسین (علیه السلام).
###لبنان|پرونده هسته ای ایران###
در زمینهی سیاسی چند موضوع وجود دارد. موضوع اول پارلمان است. سپس انتخابات ریاست جمهوری، حوادث شمال، ارتش، گفت و گو با جریان المستقبل و ایدهای کلی دربارهی شرایط منطقه. ان شاءالله در جای خودش به جزئیات هر موضوع هم میرسیم. خواهش میکنم بگذارید بنده صحبتهایم را بکنم ان شاءالله در پایان بایستید، شعار بدهید و ابراز محبت کنید. به محض این که فضا آرام میشود یک نفر دوباره بلند میشود و جو را داغ میکند. خواهش میکنم خوب گوش کنید تا ان شاءالله از امشب بهره ببریم. خواهش میکنم بنشینید و راحت باشید.
اول: پروندهی پارلمان. دورهی پارلمان فعلی به زودی تمام خواهد شد. فرصت برگزاری انتخابات محدود است. راه حل چیست؟ اگر نه انتخابات بشود و نه تمدید صورت بگیرد یعنی یک نهاد از چرخهی کارآمدی یا حد اقل حضور خارج شده است. سه گزینه هست: انتخابات، تمدید، فقدان. بله، درست است ما فقط دو گزینهی تمدید و فقدان را نداریم. هر سه گزینهی انتخابات، تمدید و فقدان وجود دارد. خب، اگر انتخابات را برگزیدیم یک مشکل اساسنامهای داریم چون یکی از نیروهای اصلی بخش اهل سنت به دلایلی که دارد، انتخابات نمیخواهد. خب، اگر تمدید را نیز برگزیدیم یک مشکل اساسنامهای داریم چون یکی از نیروهای اصلی بخش مسیحی تمدید را بر نمیتابد یا به اجرای تمدید کمک نمیکند. خب، چه کنیم؟ نه میتوانیم انتخابات برگزار کنیم و نه میتوانیم تمدید کنیم. یعنی باید برویم سراغ فقدان پارلمان. ما مشخصا در حزب الله از روز اولی که چنین بحثهایی مطرح شد به همهی دوستان، همپیمانان و افرادی که ارتباط داشتیم اعلام کردیم -این را زیاد رسانهای نکردیم- اگر میخواهید انتخابات برگزار کنید ما آمادهایم و اگر هم به واسطهی شرایط امنیتی و ویژهی کشور میخواهید تمدید کنید ما مانعی در این زمینه نداریم. روال طبیعی و اصل بر این است که انتخابات برگزار کنیم ولی این معضل پیش رویمان قرار دارد. موضع ما این بود که اگر انتخابات یا تمدید میخواهید ما آمادهایم. به همین خاطر خیالمان راحت بود. آنچه به هیچ وجه با آن موافق نیستیم این است که کسی عمدا یا غیر عمد کشور را به سوی فقدان بکشاند. با این که میدانیم متأسفانه اتهام به فقدان کشاندن کشور همیشه متوجه ماست. در حالی که ما از این اتهام مبرا هستیم. یک بار میگویند ما خواستار فقدان هستیم چون از آن نفع میبریم، یک بار میگویند ما خواستار فقدان هستیم چون میخواهیم شورای مؤسسان تشکیل دهیم و از این دست خیالات. آنچه ما نمیپذیریم رفتن به سمت فقدان است. این برای ما قطعی است. باید به لحاظ سیاسی، پارلمانی، دولتی و… به هر چیزی که جلوی رفتنمان را به سمت فقدان بگیرد اقدام کنیم. ولی این روزها این معضل وجود دارد. معتقدم به جای بسیار حساسی رسیدهایم که سرنوشت نهاد پارلمان به آن وابسته است. به نظر میرسد این مسئله حکمتورزی، تدبیر و هوشمندی بالایی از جناب نبیه بری میطلبد و ما فراکسیونهای سیاسی و پارلمانی وظیفه داریم به ایشان برای خارج کردن کشور از این بنبست عظیم کمک کنیم. چون فقدان پارلمان اگر در کنار فقدان ریاست جمهوری در نظر گرفته شود ضربهی بزرگی محسوب میشود. این موضوع اول. بنده مسائل را خلاصه میکنم که به همهی موضوعات برسم و از وقت نگذریم.
موضوع دوم: انتخابات ریاست جمهوری. طبیعتا در کشور هر کس مسئولیت جلوگیری از انتخابات ریاست جمهوری را گردن طرف مقابل میاندازد. بنده نمیخواهم وارد این بحث بشوم. بینتیجه و بیفایده است. ولی معتقدم و این را از روز اول گفتهایم که ما با انصاف هستیم و امشب میخواهم در بسیاری از موضوعات انصاف به خرج دهم! همچنان که همیشه باید باشیم و هستیم. انصاف حکم میکند و ما عقیده داریم هیچ کس در کشور خواستار فقدان ریاست جمهوری نیست. ما کسی را متهم نمیکنیم که نقشه میکشد تا فقدان ریاست جمهوری باشد تا به کجا و کجا و کجا برسد، چنان که بعضی اتهام میزنند. در ائتلاف ما قطعا هیچ کس این گونه فکر نمیکند و هیچ کس را در ائتلاف مقابل نیز متهم نمیکنیم که این گونه فکر میکند. پس همهی ما میخواهیم در سریعترین وقت ممکن در قصر بعبدا رئیس جمهور حضور داشته باشد. خب، ما همیشه نیاز داریم خوانش خودمان را از این مسئله ارائه دهیم. در برههی گذشته میشنیدیم که این پرونده از دست نیروهای لبنانی خارج شده، به یک پروندهی منطقهای تبدیل شده و به دست نیروهای منطقهایست. بنده امشب نیروهای سیاسی لبنان را به تلاش برای بازگرداندن پرونده از نیروهای منطقهای فرا میخوانم. بیایید به عنوان لبنانیان آن را پس بگیریم و به صورت لبنانی روی آن کار کنیم. مثل همیشه میخواهم صریح باشم و از اسامی استفاده کنم. خب، وقتی میگوییم منطقهای منظور کیست؟ در واقع تعدادی از کشورهای منطقهای هستند که بخواهند یا نخواهند تلاش در زمینهی -میخواهم احتیاط کنم- پروندهی ریاست جمهوری لبنان به آنها نسبت داده میشود. بعضی از این کشورهای منطقهای دوستان و همپیمانان گروه ما هستند و بعضی از آنها دوستان و همپیمانان گروه مقابل.
خب، بگذارید این پرونده را باز کنیم و ببینیم میتوانیم آن را بار دیگر به یک پروندهی ملی تبدیل کنیم و فارغ از معضلات، پیامدها، چالشها و ابهامات منطقهای روی آن کار کنیم یا نه؟ بنده میخواهم امشب با کمال صراحت بگویم از سوی ما این مسئله حل شده است. کشورهای منطقهای طرف ما هیچ ارتباطی به پیچیدگی فعلی ندارند. منظورمان کدام کشورهاست؟ ایران و سوریه. سوریه با وجود این که مشغول حوادث داخلی خود است اما سران این کشور از روز اول اعلام کردند در لبنان با هر کسی که همپیمانانش بپذیرند و اعتماد مقاومت را جلب کند موافقند. در نتیجه مسئله دست کیست؟ دست ما. برگشته است داخل. سوریه گفته است اگر نظر من را به عنوان کشور همسایه میپرسید بنده با آنچه همپیمانانم بپذیرند و اعتماد و رضایت مقاومت را جلب کند مشکلی ندارم. این تمام. اما ایران: بسیاری از شخصیتها و نیروهای سیاسی لبنان با جناب سفیر ایران در بیروت تماس داشتهاند، به تهران رفتهاند و با مسئولان ایران دیدار کردهاند و کشورهای اروپایی مانند فرانسه و غیر فرانسه را برای صحبت با ایران واسطه کردهاند و برادران مسئول ایرانی به همه گفتهاند این یک مسئلهی داخلی لبنان است. لبنانیها به هر نتیجهای برسند ما دخالت نمیکنیم. در هر صورت آنچه برای جمهوری اسلامی اهمیت دارد این است که این انتخابات صورت بگیرد و مقاومت نیز از اعتماد و اطمینان کافی برخوردار باشد. یعنی مسئله بر عهدهی ماست. پس ما به عنوان یک گروه سیاسی در کشور از لحاظ منطقهای مشکلی نداریم. سوریه و ایران در قبال تسهیل و اجرای انتخابات ریاست جمهوری از هیچ کس در جهان هیچ چیز نمیخواهند.
بعضی تلاش کردند بگویند ایران میکوشد این مسئله را به پروندهی هستهای ربط دهد. این افراد از مذاکرات هستهای هیچ چیز نمیدانند. ایران اصولا نمیپذیرد در کنار پروندهی هستهایاش هیچ مسئلهی دیگری مورد بحث قرار بگیرد. نه ریاست جمهوری لبنان، نه موضوع عراق، نه بحرین، نه یمن، نه سوریه، نه افغانستان، نه آذربایجان و نه هیچ چیز دیگر. به واسطهی حکمت و قدرتش بحث و گفت و گویش را روی همان پرونده متمرکز کرده است و نمیگذارد برای تسهیل پروندهی هستهای ایران به همپیمانان، دوستان و ملتهای منطقه ضرری وارد شود. پس تمام. میمانید شما که باید مشکلتان را حل کنید. مشکل شما محور منطقهایتان است. معمولا میگویید ما در فلان زمینهها مشکلی نداریم ولی برادران سعودیمان نمیپذیرند. خب، حل کنید. بنده امشب میگویم گروه ما تصمیم داخلی خودش را دارد و با صرف نظر از هر گونه توصیفی منطقه کار را به ما واگذار کرده است. اما آیا شما هم تصمیم داخلی و تفویض منطقهای دارید؟ میتوانید تصمیم بگیرید و دیگران از این سو و آن سو تصمیمتان را وتو نکنند؟ این آن مسئلهایست که در این مرحله باید به دست بیاید. اگر نیروهای داخلی میخواهند میان خود دربارهی ریاست جمهوری گفت و گو کنند مقدمهی طبیعی موفقیت این گفت و گو آن است که این گروهها از وتوها و ارادههای منطقهای رهایی یافته باشند تا بتوانیم به نتیجه برسیم.
دومین مسئله در موضوع ریاست جمهوری این است که ما در پیدا و پنهان از یک کاندیدای مشخص و معلوم که همه هم میشناسندش و پنهان نیست حمایت میکنیم. این مسئله مشهور است. این کاندیدا در میان کاندیداهای فعلی و ممکن از بهترین سطح نمایندگی از مسیحیان و بهترین سطح نمایندگی از ملت برخوردار است. بعضی میگویند به خاطر این که انتخابات ریاست جمهوری را آسان کنید باید از این کاندیدا یا پشتیبانی از آن دست بردارید. این غیر منصفانه و غیر طبیعی است. نگاه کنید ما در لبنان یک مشکل داریم. اگر بیاییم با سلیقهی کلی مسیحیت هماهنگ شویم و بهترین نمایندهی مسیحیان را برای ریاست جمهوری که اولا یک جایگاه ملی و ثانیا یک جایگاه مسیحی است انتخاب کنیم به ایجاد تعویق در انتخابات متهم میشویم و از ما میخواهند از این گزینهی طبیعی، منطقی، اخلاقی و سیاسی دست برداریم. اما اگر دست برداشتیم و به عنوان مسلمانان و فراکسیونهای پارلمانی مسلمان بر یک رئیس جمهور مسیحی که واقعا نمایندهی مسیحیان نیست توافق کردیم در حقیقت چه کردهایم؟ [مسیحیان را از دور خارج کردهایم و به ماجرای ناکامی مسیحیان، حذف مسیحیان و توطئه علیه تنها رئیس جمهور مسیحیان باز میگردیم. پس اینجا یک معضل و بنبست وجود دارد. این چگونه درمان میشود؟ با گفت و گو و ارتباط نه با پشت کردن و دل بستن به متغیرهای منطقهای و بین المللی. بنده به لبنانیها و نیروهای سیاسی لبنان میگویم اگر منتظر متغیرهای منطقهای و بین المللی هستید باید خیلی منتظر باشید چون منطقه وارد درگیریهایی شده است که هر کدام میگویند سالها ادامه خواهد یافت. آیا میخواهید جایگاه ریاست جمهوری لبنان سالها خالی باشد؟ اگر نمیخواهید پس باید یک تلاش ملی داخلی جدی صورت بگیرد. همهی ما آمادگی داریم بخشی از گفت و گو باشیم ولی گفت و گوی اصلی باید با کاندیدای طبیعی که گروه ما آن را در نظر دارد و همه او را میشناسیم و حرف اول اسمش ژنرال میشل عون است باشد. راه این است. پس شایسته نیست منتظر حوادث و تحولات جهان و منطقهی اطراف بمانیم. باید پروندهی انتخابات ریاست جمهوری را از نیروهای منطقهای پس بگیریم تا تبدیل به یک تصمیم منطقهای شود و برای قطعی کردن این مسئله وارد یک گفت و گوی جدی شویم.
موضوع بعد حوادث شمال است. سپس وارد بخش ارتش و گفت و گو با نیروهای سیاسی داخلی و بعضی نکتههای مرتبط میشوم. بدون شک خداوند (سبحانه و تعالی) لبنان را در روزهای گذشته از یک مصیبت و محنت بزرگ و خطرناک نجات داد. در هر صورت اسناد، اطلاعات و تحقیقات، حجم آنچه برای طرابلس و شمال در نظر گرفته شده بود و این که با چه نگاه، ذیل چه نقشه و از طریق ارتباط با چه کسی طراحی شده بود را نشان میدهند. نمیخواهم باز گردم. همه دنبال کردید و هنوز با گذشت زمان، تحقیقات، بازداشتها و اسناد، این مسائل به طور کامل روشن خواهد شد. الحمدلله خداوند (سبحانه و تعالی) لبنان، طرابلس و شمال را از این مصیبت بزرگ نجات داد.
بدون شک کسی که بیشترین زحمت را برای مقابله با این خطر و چالش کشید و بیشترین تلاش را از خود نشان داد ارتش لبنان و فرماندهان، افسران، سربازان، شهیدان و زخمیهای آن بودند. ارتش چه در میدان نبرد و چه در سطح رسانهای و سیاسی تهمتها و توهینهای بسیاری را تحمل کرد ولی به کارش ادامه داد و مسئولیت ملی خود را بر عهده گرفت و موفق شد. ما اینجا بر اطمینان، باور و اعتقادمان تأکید میکنیم که اولا و مشخصا ارتش لبنان و سپس نیروهای رسمی امنیتی ضامن واقعی لبنان و بقا، یکپارچگی، زندگی مسالمتآمیز و بقای حکومت لبنان در هر وضعیتی که هست هستند و ارتش لبنان در زمینهی حفظ امنیت، ثبات، انسجام ملی و دفاع از حکومت هیچ جایگزینی ندارد. و اینجا نیز برای از بین بردن شبههها میگویم: ما هیچ روزی مقاومت یا خودمان را در لایهی امنیتی محور یا مسئول امنیت، ثبات و همزیستی ندانستیم. بله، در لایهی سیاست همهی لبنانیان مسئولند. به همین خاطر این ارتشی که در بسیاری از موقعیتها، نبردها و چالشهای خطرناک شایستگی خود را به نمایش گذاشته است وقتی از حمایت رسمی سیاسی، ملی و ظرفیتهای مادی برخوردار باشد و از کادر بیشتری بهرهمند شود توان بر عهده گرفتن این مسئولیت را دارد. اینجا در شب دهم محرم، شب ایثار، وفاداری و فداکاری قطعا هر لحظه و تا همیشه به سازمانی که جانفشانی کرد و وفاداریاش را نشان داد درود میفرستیم.
در این زمینه نیز انصاف حکم میکند -خواهش میکنم خوب گوش کنید. اینجا نیز میخواهیم بر اساس عقل و انصاف و نه بر اساس غریزه صحبت کنیم.- اصلیترین عامل و عامل نهایی که در عبور شمال و در نتیجه لبنان از این مصیبت عظیم نقش داشت موضعگیری اهل طرابلس و همهی اهل شمال و مخصوصا مراجع دینی و سیاسی، رهبران و نیروهای سیاسی و علما و شخصیتهای فرقهی سیاسی بزرگوار اهل سنت لبنان بود. اگر این موضعگیری ملی شرافتمندانه، روشن و قطعی از سوی همهی این مراجع و رهبران سنی وجود نداشت کار شمال و طرابلس مسیر کاملا متفاوتی را طی میکرد. چه این مراجع به گروه مقابل تعلق داشته باشند و چه به این گروه. اولا میگوییم این موضعگیری عامل نهایی نجات لبنان از چیزی بود که برای این کشور آماده شده بود و ثانیا این موضعگیری، رفتار و عملکرد را ارج مینهیم. باید از موضع نخست وزیر، رئیس دولت، جناب مفتی جمهوری لبنان و همهی رهبران سیاسی و نخست وزیران سابق تشکر کنیم. همچنین باید از نقش شاخص جریان المستقبل و رهبر آن در این موضعگیری یاد کنیم. بنده امشب بر اساس اخلاق حسینیمان صحبت میکنم. ما در بسیاری از مواضع، تحلیلها و ارزیابیهای داخلی و منطقهای با هم [با جریان المستقبل] اختلاف داریم و شاید به مرحلهی خصومت و بلکه دشمنی میرسیم ولی اخلاقمان که از پیامبرمان، اهل بیت پاک ایشان (صلوات الله علیهم اجمعین) و صحابیان گرامی ایشان (رضوان الله علیهم) آموختهایم حکم میکند که وقتی کسی در موقعیت صحیح، شرافتمندانه و ملی قرار دارد و به منافع عمومی خدمت میکند باید فارغ از همهی اختلافات و بحثهای دیگرمان و همهی آنچه دربارهی حوادث گذشتهی طرابلس گفته میشود از او یاد، تشکر و قدردانی کنیم. شاید اعتقاد به مسائل مربوط به حوادث گذشتهی طرابلس محکمتر شده باشد و تغییر نکرده باشد و عقیدهی ما این باشد که شما اشتباه کردید، پوشش دادید، مسلح کردید و… . همهی اینها به کنار. اما وقتی در این لحظهی حساس و بسیار مهم در تاریخ لبنان یک جریان سیاسی بزرگ و پر اهمیت در آستانهی یک موضعگیری دشوار قرار میگیرد و بنده میدانم که این موضعگیری دشوار است و این موضع ملی را اتخاذ میکند [باید از او تشکر کنیم]. ممکن است کسی بگوید منافع آنها در این است. بله، منافع اهالی طرابلس، اهالی شمال، جریان المستقبل و فرقهی اهل سنت لبنان در این موضع است ولی در عین حال منافع همهی لبنانیها و کشور و آیندهی لبنان نیز بسته به این موضع است.
خب، در همین زمینه در رسانهها دعوتهایی برای گفت و گو مطرح شد. در واقع بنده نمیخواهم به آنچه در رسانهها مطرح شد بپردازم چون در جملهبندیها اشتباهاتی هست و… . بالاخره کسی که میخواهد طرف مقابل را به گفت و گو دعوت کند نمیتواند ابتدا به او فحش دهد و در انتها بگوید حالا آمادهی گفت و گو هستیم. این روش جواب نمیدهد. بعضی از مردم میگویند گاهی در رسانهها از حزب الله دعوت میشود که گفت و گو کند و شما پاسخ نمیدهید و گوش شنوا ندارید. اگر میخواهید گوش بشنود و کر نباشد باید بنشینید بگویید برادر ما و شما اختلاف داریم، با طرف مقابل با احترام صحبت کنید و بگویید در هر صورت ما در داخل، منطقه، محاسبات، انتخابها، دلبستگیها و… اختلاف داریم ولی روشن است که اگر بخواهیم از کشور محافظت کنیم، کشور را برکنار نگه داریم و وضعیت کشور را بهبود ببخشیم باید صحبت کنیم و بفرمایید صحبت کنیم. ما هم خواهیم پذیرفت. اما فعلا رسانهها را کنار بگذارید چون میدانید عرصهی رسانه گاهی عرصهی تعارف برای بهرهمندی از فرصت دستیابی به کرسیهای قدرت مناطق است. ما در این مرحلهی بسیار حساس باید از همهی اینها عبور کنیم.
ولی میتوانم به شما، لبنانیان و همهی کسانی که صحبتهای امشب را میشنوند بگویم در روزهای گذشته بعضی طرفهای همپیمان و دوست، فارغ از رسانهها با ما صحبت کردند و گفتند آیا وقت آن نیست که میان حزب الله و جریان المستقبل گفت و گو صورت بگیرد؟ ما هم گفتیم از طرف ما مانعی وجود ندارد. ما آمادهی هر حرکتی هستیم که از کشور محافظت کند و اوضاع را بهبود و التیام ببخشد. ما اهل گفت و گو هستیم و منطق، ادبیات، دلیل و آرمان داریم و نمیترسیم. این ضعیفان هستند که از گفت و گو میترسند و از آن میگریزند. اصل گفت و گو، دیدار و این که لبنانیان بنشینند و بحث و گفت و گو کنند قطعا به نفع کشور است. بنده امشب نیز از این تریبون اعلام میکنم که ما آمادهی گفت و گو هستیم و فقط میماند پیگیری برگزاری جلسات.
###تجهیز ارتش###
ما حامی هرگونه مساعدت ارتش لبنان هستیم تا بتواند مسئولیتهایش را به انجام برساند. هدیهای که جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد کرد در همین زمینه بود. در گذشته مدام میگفتند ایران چیزی نداد، کمک نکرد، حرفهای کلی زد، هیچ سندی وجود ندارد و… . ایرانیها گفتند ما سالهاست داریم این مسئله را مطرح میکنیم و با رئیس جمهور، نخست وزیر، وزیر دفاع و مسئولان دیگر صحبت کردهایم. اگر لازم است بیاییم و سند امضا کنیم آمادهایم. یک هیئت ایرانی بلندپایه آمدند و به مسئولان لبنانی گفتند ما آمادهی اعطای هدیه هستیم. طبیعتا این هدیه مدخل و آغاز هدایای ایرانی مهم و مستمر دیگر است. [گفتند] بفرمایید، ما آمادهایم. سلاح، تسلیحات و ذخایری که قرار است هدیه شود آماده است و به محض این که لبنانیها و دولت لبنان بپذیرند یک هواپیما آنها را به فرودگاه بیروت خواهد آورد. ولی دیدیم که در کشور بحثی آغاز شد که نه! چرا باید از ایران هدیه بپذیریم؟ کار را به سیاست، مسائل منطقهای و حساسیتها کشاندند. با این که میدانیم مسئولان ایرانی از ابتدا گفتند این هدیه غیر مشروط است و ما هیچ شرطی نداریم و بگیرید و هر طور میخواهید استفاده کنید. مسئله را به بحثهای سیاسی و همچنین قانونی، سازمان ملل، تحریم و… کشاندند. در همهی اینها بحث است. اینها بهانههای واهی هستند. خب، بنده امشب میخواهم مثل همیشه فضا را آرام کنم. بعضی از مسئولان لبنانی با ما صحبت کردند گفتند آخر مجبورید با هدیهی ایران به ارتش، در لبنان و دولت لبنان مشکل ایجاد کنید؟ همان پاسخی را که به آنها دادم و دادیم اینجا در این مجتمع و به شما و بینندگان تلویزیون میدهم. نه، ما نمیخواهیم مشکل و بحران ایجاد کنیم. بنده به دولت رسمی لبنان که وظیفهی پاسخگویی دارد میگویم اگر دوست دارید این هدیه را بپذیرید این به نفع لبنان و ارتش لبنان و فتح بابی برای کمکهای واقعی و جدی است. چون در این زمینه نه خریدی هست، نه فروشی، نه سمساری، نه واسطه، نه پول و نه هیچ چیز دیگر. فقط یک بسته از سلاح، توپ، موشک و ذخایر است که میتوانید بردارید و ببرید. روند مسئله صد در صد منزه است. اگر میخواهید از این روند استفاده و از ارتش لبنان حمایت کنید بفرمایید. اما اگر میبینید به لحاظ داخلی با بعضی نیروهای سیاسی یا به لحاظ منطقهای با بعضی کشورها یا مثلا با آمریکاییها به مشکل میخورید یا با هر کس دیگر، ما نمیخواهیم شما را اذیت کنیم. همینجا عرض کنم که ایران هیچ فشاری نمیآورد. فرض کنید کسی که هدیهای میدهد باید به شما فشار هم بیاورد که بپذیرید؟! کجای تاریخ این سابقه دارد؟ ایران میخواهد کمک کند و اصلا نمیخواهد لبنان به زحمت بیافتد. ما نیز به عنوان یک گروه لبنانی که در دولت و حیات سیاسی حضور داریم میگوییم نه، ما نمیخواهیم کسی به زحمت بیافتد. کاملا راحت باشید. هر قدر میخواهید بحث کنید. میخواهید بپذیرید بگویید میپذیریم، نمیخواهید بپذیرید هم آزادید فقط ضرر میکنید. مشکلی نیست. این هم از هدیهی ایران.
موضوع بعدی در زمینهی ارتش ربوده شدگان نظامی هستند. البته در رسانهها دربارهی این مسئله صحبت نکردیم و از روز اول گفتیم این مسئولیت دولت است و ما به عنوان حزب الله به واسطهی ماهیت و حضور و مشارکتمان در نبرد سوریه و حساسیت گروههای مسلح روی خودمان ترجیح میدهیم در رسانهها به این مسئله نپردازیم تا به ضرر مسئلهی ربوده شدگان استفاده نشود. اگرنه بنده میخواهم به لبنانیها و مخصوصا خانوادههای ربودهشدگان دربند گروههای تروریستی تأکید کنم این مسئله در ذهن و دل ما و همهی لبنانیان است. بنده با خبرم که دولت لبنان این مسئله را که مسئلهای پیچیده است با جدیت پیگیری میکند. بعضی میکوشند مسئله را ساده جلوه دهند در حالی که نه، مسئله پیچیده است. مخصوصا که طرف مقابل یعنی گروههای مسلح به سادهترین شرطهای موفقیت گفت و گو پایبند نیستند. سادهترین شرط موفقیت گفت و گو سری و مکتوم ماندن آن است. وقتی گروههای مسلح میآیند و همهی مذاکرات را در رسانهها علنی میکنند ما را به شک میاندازند که آیا اینها واقعا میخواهند به نتیجه برسیم و این مسئله حل شود یا نه مسئلهی نظامیان ربوده شده را برای باقیماندن در رسانهها، باجگیری سیاسی و تحریک کشور میخواهند؟ اینها سؤال برانگیز است. در هر صورت دولت با جدیت در حال پیگیری است و ما با خبریم. بنده خانوادهی ربودهشدگان را به صبر، تحمل و انسجام بیشتر و حمایت بیشتر از دولت لبنان فرا میخوانم چون در مسئلهی پیچیدهای مانند این برای رسیدنمان به پایان مطلوب نیاز به همکاری هست.
هنوز یک موضوع داخلی مانده و سپس وارد مسائل منطقهای میشوم. امشب دولت لبنان را که طبیعتا مشغول پروندههای امنیتی، نظامیان ربوده شده، پناهندگان و همهی پروندههای پرتنش و ویژه است فرا میخوانیم که از پروندههای حیاتی، معیشتی، اقتصادی و اجتماعی مردم غفلت نکند. در هر صورت بخش عظیمی از ملت لبنان زیر فشارهایی که نیاز به تحمل شدید دارد از پا درآمدهاند و تنها کسی که وظیفه دارد و میتواند این پروندهها را درمان کند فقط و فقط حکومت و دولت است اما نیروهای سیاسی، جمعیتها و گروهها هر قدر تلاش کنند خلأها را پر، کمک یا تلاش کنند تلاشهایشان در برابر حجم بحرانهای معیشتی، اجتماعی و حیاتی که بسیاری از لبنانیان از آن رنج میبرند بسیار محدود است. دولت لازم نیست مانند یک دولت سرپرست رفتار کند و فقط نشستهای ویژه داشته باشد بلکه باید یک دولت با اختیارات کامل و کاملا مسئولیتپذیر باشد تا بتوانیم در این کشور با همهی این دشواریها ادامه دهیم.
###فتنه های داخلی و منطقه ای|جریان های تکفیری|سوریه|عراق|لیبی|مصر###
اما پیش از پایان، مسائل منطقهای. در این زمینه فقط میخواهم یک مطلب بگویم. در مورد باقی مسائل فردا صحبت خواهیم کرد. در لبنان و منطقه مدام مطلبی را میشنویم که حتی آمریکاییها و مراکز پژوهش غربی و اروپایی و رسانههای غربی نیز میکوشند آن را جا بیاندازند. چه مطلبی؟ امروز در منطقه نبردهای نظامی، امنیتی و سیاسی بزرگ و خطرناک و چالشها و خطرات عظیمی در جریان است. بعضی کشورها در حال نابودیاند. اینها در مورد این نبرد چه میگویند؟ چگونه توصیفش میکنند؟ چگونه میفهمندش؟ میگویند نبردهای منطقه و لبنان جنگ اهل سنت و شیعیان است. در نتیجه شاید برخی رهبران و گروههایی که نه شیعه هستند و نه اهل سنت خود را نسبت به این نبردها غیر مرتبط تلقی کنند. در حالی که باید موضع دیگری داشته باشند. این یک اشتباه بزرگ است که در حق منطقه و ملتها و حوادث منطقه صورت میگیرد. نگاه کنید برادران و خواهران، وقتی کسی بیمار باشد آیا نباید اول بفهمد بیماریاش چیست؟ دردش کجاست؟ اگر نزد پزشک عمومی برود آن پزشک هم یک تشخیص عمومی میدهد. اما اگر معدهاش مشکل داشته باشد باید برود نزد متخصص معده. اگر چشمش مشکل داشته باشد میرود نزد چشمپزشک. اگر اعصابش مشکل داشته باشد میرود پیش پزشک اعصاب؟ این طور نیست؟ خطا در تشخیص بیماری، درمان را بیفایده و طولانی میکند. بعد از بیست سال میفهمند مشکل از جای دیگری بوده است. بحرانها و نبردهای سیاسی هم همین طور است. اشتباه در فهم، تشخیص و شناخت حقیقت نبرد جلوی درمان را میگیرد و آن را طولانی میکند.
مثل همیشه یک مثال ساده میزنم: مثلا ما در لبنان روستایی داشتیم که مسلمانان و مسیحیانی از عشیرههای مختلف در آن ساکن بودند. صد سال بود که در کنار هم زندگی میکردند. مسلمانان عضو یک تشکیلات سیاسی بودند و مسیحیان عضو یک تشکیلات سیاسی دیگر. جوانان مسلمان و مسیحی این روستا با هم درگیر شدند. یک حادثهی شخصی بود. یک نفر قصد داشته است زودتر از جایی رد شود و… میدانید که در روستاها مشکلات چگونه آغاز میشوند. درگیر شده بودند و همدیگر را زده بودند. در روستا مشکل ایجاد شده بود. ما میخواستیم بفهمیم مشکل این روستا چیست؟ آیا مشکل شخصی این جوانانی است که به دلایل واهی با هم درگیر شدند؟ یا زمینههای عشیرهای دارد و مثلا این دو خاندان مسلمان و مسیحی با هم مشکلات قدیمی داشتهاند و آن دو به این دلیل با هم درگیر شدهاند؟ یا مشکل فرقهایست و مسلمانان و مسیحیان با هم درگیر شدهاند؟ یا مشکل سیاسی است و به دلیل وابستگی این دو نفر به گروههای سیاسی معارض است و در روستا بروز یافته؟ بسیار فرق میکرد مشکل شخصی باشد، عشیرهای باشد، فرقهای باشد یا سیاسی باشد. تشخیص است که ما را به سمت درمان راهنمایی میکند. ننشینیم وقت تلف کنیم و سران اصلی سیاسی کشور را وارد یک مشکل شخصی واهی کنیم و بگوییم با هم جلسه بگذارید و هیئت مرکزی تشکیل دهید! در این صورت ما یک مشکل فردی را مشکل سیاسی تلقی کردهایم. حوادث منطقه هم همین طور است. این را برای گذشتن وقت نگفتم. این قضیه به سرنوشت شما، همهی کسانی که میشنوند، همهی ملتهای منطقه و ما مرتبط است. کسی نمیتواند بگوید حوادث منطقه به من یا شما ربطی ندارد. حوادث منطقه سرنوشت و آیندهی ملتهای منطقه و فرزندان، نوهها و نسلهای ما را ترسیم خواهد کرد.
امروز در منطقه خطرات و نبردهای عظیمی وجود دارد. آیا واقعا نمیطلبد ببینیم این درگیریها برای چیست؟ سادهترین چیز این است که بگوییم اینها درگیری اهل سنت و شیعیان است. این یک اشتباه بزرگ است. بگذارید یک نگاه هوایی سریع بیاندازیم. ببینیم آیا این پاسخ درست است؟ اگر در یک روستا که همه شیعه هستند دو نفر با هم دیگر درگیر شوند شما میتوانید بگویید این جنگ فرقهای و مذهبی است؟ نه. درگیری شخصی و خانوادگی است. بله، اگر در روستایی بیش از یک فرقه باشد ممکن است این شبهه پیش بیاید. بگذارید نگاه هوایی داشته باشیم. آیا واقعا نبرد امروز منطقه میان اهل سنت و شیعیان است؟ بگذارید سریع چند مثال بزنیم:
امروز در لیبی دو جبههی داخلی درگیر وجود دارد. حد اقل یکی از دو طرف، جبههی مقابل را با هواپیما بمباران میکند. همدیگر را با موشک میزنند. عملیات انتحاری انجام میدهند. صدها کشته و زخمی دارند. خانهها ویران میشوند. در بسیاری از شهرهای لیبی درگیری است. جبهههایی در منطقه هر کدام از این دو طرف لیبیایی را حمایت میکنند. یک جبهه از یک طرف و جبههی دیگری از طرف مقابل. شیعه این وسط کجا بود؟ نبرد اهل سنت و شیعه کجا بود؟ نبرد این دو جبههی منطقهای در لیبی -بگذارید حالا که داریم صریح صحبت میکنیم یک بار برای همیشه نامشان را ببریم: جبههی ترکیه و قطر حامی یک طرف است و جبههی سعودی و امارات و دیگران حامی طرف مقابل هستند.- چه ربطی به نبرد شیعه و سنی دارد؟ اصلا شیعهای در لیبی وجود دارد که بخواهد بخشی از نبرد شیعه و سنی باشد. یک کشور پر اهمیت با ملتی عزیز که در دوران قذافی بسیار درد کشیدند و در انتظار نجات، رهایی و زندگی سعادتمندانه و بزرگوارانه بودند ولی ناگهان گرفتار این مصیبت شدند. آیا نام این نبرد شیعه و سنی است؟ چه ربطی دارد؟ این یک. وقتی مثالها زیاد شد مشخص میشود این نامگذاری اشتباه است. مثل این که یک نفر بگوید مشکل این عشیره این است که همه قد بلندند. میروی میبینی اولی قد کوتاه است، دومی قد کوتاه است، سومی قد کوتاه است، چهارمی قد کوتاه است، پس این که همه قد بلندند درست نیست.
دوم: میرویم سراغ مصر. در مصر معضلی ملی در زمینهی سیاست، انتخابات، تظاهرات و… وجود دارد. در سینا هم میان ارتش مصر و گروههای مسلح درگیری است. قاعدتا قصد بنده از همهی این توضیحات موضعگیری نیست که بگویم حق با کیست. فقط دارم صحنهی منطقه و حوادث را توصیف میکنم. جایگاه شیعه و نبرد شیعه و سنی در این بین در مصر کجاست؟ چند قدرت سیاسی وجود دارند که در حوزهی سیاست با هم درگیرند و همه از برادران اهل سنتمان هستند. نبرد سینا هم میان ارتش مصر و گروههای مسلح است. نبرد شیعه و سنی کجا بود؟ در حالی که آنچه در مصر رخ میدهد بسیار خطرناک و مهم است. آن هم نه فقط برای مصر بلکه در سطح تمام منطقه. گاهی صحبت از نبرد خونین و سیاسی در یک کشور منزوی و دور است و گاهی سخن از کشوری است که نصف جهان عرب است و در دل خاورمیانه قرار دارد. خب، شما این نبرد را که میان اهل سنت و شیعه نیست و یکی از مهمترین نبردهای امروز خاورمیانه است در نظر نگرفتهاید.
اشکالی ندارد. برویم سراغ بخش حساس یعنی سوریه. ممکن است کسی بگوید نبردی که با نظام صورت میگیرد فرقهای است. البته این حرف غلط است. ولی آیا نبرد طولانی و خونین داعش و النصره نیز که هزاران کشته و زخمی داشته است نبرد اهل سنت و شیعه است؟! آیا جنگ، پاکسازیها و عملیاتهای انتحاری میان جبههی النصره و گروههای مسلح مخالف نظام سوریه معروف به جبههی انقلابیان سوریه که آخرین آنها در منطقهی ادلب و جبل الزاویه رخ داد نبرد سنی و شیعه است؟
آیا نبرد عین العرب کوبانی که توجه جهان عرب و دنیا را جلب کرده است و شبانه روز ائتلاف بین المللی آن منطقه را بمباران میکند نبرد اهل سنت و شیعه است؟ کردها هستند و داعش. تا آنجا که بنده خبر دارم اگر بخواهیم به لحاظ مذهبی در نظر بگیریم شیعهای در عین العرب وجود ندارد.
آیا حمله به مسیحیان در عراق و سوریه تا حد نسل کشی به نبرد شیعه و سنی ربط دارد؟ مسیحیان به نبرد شیعه و سنی چه ربطی دارند؟
آیا نسل کشی ایزدیان ربطی به نبرد شیعه و سنی دارد؟
آیا حمله به دیگر اقلیتهای دینی به نبرد اهل سنت و شیعه ربط دارد؟
آیا حملهی داعش در عراق به سمت کردهای اربیل به نبرد شیعه و سنی ربط دارد؟ اکثر کردهای عراق سنی هستند.
چرا قیامت شد و ائتلاف بین المللی حضور پیدا کردند؟ چون داعش اردن، سعودی و کویت را تهدید کرد. در حالی که این کشورها به لحاظ مذهبی سنی محسوب میشوند. این چه ربطی به نبرد شیعه و سنی دارد؟
خب، میبینیم که بخش اعظم نبردهای منطقه و همچنین نبرد میان کشورهای منطقهای به نبرد شیعه و سنی ربطی ندارد. از جمله نبرد مصر، سعودی، امارات، قطر و ترکیه که به توهین به یکدیگر پشت تریبون سازمان ملل میانجامد و همه این مسئله را دنبال کردیم. عبارت را تکرار کردم تا بر این مطلب تأکید کنم. این تشخیص اشتباه است. درست نیست. تشخیص صحیح چیست؟ حوادث منطقه کاملا سیاسی است. بعضی کشورها و نیروهای سیاسی و مردمی وجود دارند که افقهایی برای کشور، حکومت و منطقهشان در نظر گرفتهاند. میجنگند یا تلاش میکنند تا پروژهشان را به نتیجه برسانند. حال چه آن پروژه حق باشد و چه باطل. مسئله به هیچ وجه مذهبی نیست. مشکل آنجاست که در بعضی مناطق هر دو طرف سنی هستند اما در بعضی مناطق یک طرف منسوب به اهل سنت است و در طرف مقابل ترکیبی است که شیعه نیز در آن حضور دارد. آیا این باعث میشود نبردها میان اهل سنت و شیعه باشد؟ به هیچ وجه. خطی که امروز ما در آن حضور داریم، میجنگیم و به ایستادگی و پرچمداریاش کمک میکنیم یک خط شیعهی محض است؟ به هیچ وجه. یک خط سیاسی با خاستگاههای دینی، فرقهای، مذهبی و فکری گوناگون و متعدد است. واقعیت این است. بله، شاید بعضی طرفها بر اساس تفکر و زمینههای عقیدتی رفتار کنند اما -چنان که چند شب پیش گفتم- دلیل نمیشود این نبرد فرقهای باشد. تکفیریها بر همین اساس رفتار میکنند ولی نبردشان مذهبی نیست، دشمنیشان فقط با شیعه نیست بلکه با شیعه، سنی، مسیحیان، دروزیها و همهی فرقههای موجود و همهی دیگران است. طریقهی تفکر آنان مذهبی است اما نبردشان مذهبی نیست. اینها را عرض کردم تا نتیجه بگیرم:
اول همه بفهمیم، بشناسیم و درک کنیم این حوادث نبرد مذهبی نیست. این مسئله تلاش فکری، فرهنگی، سیاسی، رسانهای، تبلیغی و ترویجی لازم دارد.
دوم این که ما طرفهای درگیر نپذیریم که نبرد به یک جنگ مذهبی تغییر ماهیت دهد. یک جمله خطاب به شیعیان خواهم گفت یک جمله خطاب به اهل سنت و یک جمله خطاب به مسیحیان و دیگر مسلمانان:
ما شیعیان هر اتفاقی هم بیافتد نباید با نبردهای امروز منطقه به عنوان نبردهای مذهبی برخورد کنیم. نبرد ما اگر شیعه باشیم با اهل سنت نیست با سلطهی آمریکا، پروژهی اسرائیل و تکفیریانی است که خواستار نابودی همه هستند. نبرد از نظر ما فرقهای و مذهبی نیست. -اجازه دهید صحبتهایم را ادامه دهم. بنشینید. هنوز صحبت ادامه دارد. راحت باشید. آخر سخنرانی اگر ایستادید میگذارم بایستید. مدیریت را بگذارید بر عهدهی من شما راحت باشید. لطف کنید.- نباید این مسئله را بپذیریم و نباید با چنین نگاهی رفتار کنیم. نباید این حوادث را نبرد مذهبی بدانیم. ما همیشه اینگونه رفتار کردهایم. میخواهم مثالی بزنم. مثلا وقتی صدام حسین بر عراق حکومت میکرد. صدام حسین به لحاظ تقسیم مذهبی خود را سنی میدانست. مردم شیعه، کرد و اهل سنت عراق را کشت. البته بیشترین هزینه را شیعیان پرداخت کردند. تا همین امروز گورهای دسته جمعی کشف میشود. صدام حسین صدها هزار نفر از مردم شیعهی عراق را کشت. فعلا به جنگ عراق و ایران کاری ندارم. دربارهی داخل عراق صحبت میکنم. صدام حسین برجستهترین علما و مراجع ما را کشت. صدام حسین افتخار حوزهی علمیه، تفکر اسلامی، فقه اسلامی و عقل عرب و اسلام امام شهید سید محمد باقر صدر را اعدام کرد. حوزههای ما را در هم کوبید. حرم امیرالمؤمنین(ع) در نجف و حرم امام حسین(ع) و ابا الفضل العباس در کربلا را با توپ و هواپیما بمباران کرد. آیا یک نفر از شیعیان، عالمان، مراجع یا احزاب شیعه پیدا شد که بگوید اهل سنت در حال کشتن ما هستند؟ مزارها و حرمهای ما را بمباران میکنند؟ شهید صدر را کشتند؟ اهل سنت صدها هزار شیعهی عراق را کشتند؟ به هیچ وجه چنین چیزی رخ نداد. -اینجا را نگاه کنید بچهها. با شما هستم. بگذارید با من صحبت کند. اگر به همین روال ادامه دهید من میروم. گاهی میخواهند مشکل را حل کنند بیشتر آشوب ایجاد میشود. لطف کنید بنشینید. بچههای این سمت.- آیا کسی چنین حرفی زد؟ به هیچ وجه. رسانهها، تاریخ و… را ببینید. به نظر ما صدام حسین و اعوانش ما را کشتند نه اهل سنت.
وقتی انفجار مرقد عسکریین در سامرا رخ داد به نظر ما تکفیریان مرقد امامان ما(ع) را منفجر کردند نه اهل سنت. همینجا تظاهرات کردیم و شیعیان و اهل سنت و علمای اهل سنت با ما کفن پوشیدند و به خیابان آمدیم. روش صحیح این است.
امروز نیز اگر کسی ظلم میکند، غصب میکند، مرتکب قتل میشود یا در زمینهی سیاسی با او اختلاف داریم و از اتفاقا اهل سنت است به معنای این نیست که ما با اهل سنت مشکل داریم. این از شیعه.
از اهل سنت نیز خواهش میکنم: عزیزان، اینجا هم به هشیاری و مراقبت نیاز داریم. کشورهایی هستند که برای رسیدن به هدفهایشان نبرد را میان شیعیان و اهل سنت جلوه میدهند تا همهی اهل سنت را به نبرد و پروژهی خودشان جذب کنند. هیچ ربطی ندارد. مثلا با ایران خصومت دارند. چرا؟ چون ایران شیعه است. میخواهم از شما یک سؤال بپرسم. محمدرضا شاه پهلوی که پیش از امام خمینی بود به لحاظ مذهبی سنی بود یا شیعه؟ اتفاقا اصرار داشت هر سال به مرقد امام رضا(ع) برود و زیارت کند. زنش را به نجف میفرستاد و… . خب، چرا شما با ایران شیعهی زمان شاه خوب بودید؟ چرا همپیمان و دوست بودید؟ با این که میدانستید در کنار اسرائیل است؟ و چرا با ایران شیعهی دوران امام خمینی که در کنار فلسطین، ملت فلسطین، عرب و مسلمانان است مخالف هستید و نبرد سیاسیتان را نبرد شیعه و سنی جلوه میدهید؟ این مغالطه، خدعه و فریب نیست؟
برههی بسیار خطرناکی است. ممکن است همهی ما گرفتار عصبیت شویم. همهمان بلدیم سخنرانی کنیم. همهمان بلدیم شعار بدهیم. همهمان بلدیم مردم را تحریک کنیم. اما این برهه به هشیاری، حکمت و مقدار زیادی مسئولیتپذیری نیاز دارد. ولی باید متوجه باشیم دارند به کدام نبرد میکشانندمان؟ نبردهای لیبی، مصر و همهی آنچه عرض کردم را ببینید.
همچنین مسیحیان: اگر مسیحیان بگویند به ما ربطی ندارد، ما بیطرف هستیم، ما خارج از نبرد هستیم، شیعه و سنی یقهی همدیگر را گرفتهاند و ما هم کار یا کمکی نمیتوانیم برایشان بکنیم، در اشتباهند. همه در معرض خطرند. دیگر فرقههای مسلمان هم در خطرند. همه آماج حوادث منطقه هستند. همه باید با هشیاری و مسئولیتپذیری رفتار کنند. همچنین همه باید کمی نفس بگیرند، بروند بالای کوه، کمی فکر کنند، مشکلی نیست، با هم حرف میزنیم و بحث و گفت و گو میکنیم. به جای این که در روزنامهها به همدیگر فحش دهیم اشکالی ندارد در جلسات داخلی به هم سخت بگیریم تا شاید به نتیجه برسیم. واقعیت نبرد این است. به همین خاطر باید اهل معرف، هشیاری، تشخیص و رفتار صحیح باشیم و این نبرد بمانیم تا موفق و پیروز شویم اگرنه همهمان میبازیم و تمام منطقه به باد میرود.
فردا روز فداکاری، ایثار، بخشندگی بیحد و مرز، اخلاص، وفاداری، ثبات، عزم، عشق و شوق است. فردا روز غم، خون به نا حق ریخته شده، اشک جاری، غصهی همیشگی و البته روز حماسهآفرینی، الهامبخشی و ارائهی اسوه و الگوست. فردا بار دیگر اباعبدالله الحسین(ع) بر جهان جلوه میکند؛ در حالی که به قلب نبرد دفاع از اسلام جدش محمد(ص)، امت و وجود، کرامت و مقدسات امت فرو میرود. فردا اباعبدالله الحسین(ع) ندای ابدیاش را سر خواهد داد؛ ندایی که تنها شهیدان دشت کربلا و ارتش مردگان ابن سعد مخاطب آن نبودند بلکه مردان و زنانی در پشت مردان و رحم زنان در طول نسلها و تا روز قیامت مخاطب آن بودند که:«آیا کسی هست مرا یاری کند؟» این فریاد شما مانند همهی سالهای گذشته نشان پایبندی شما به ارزشها، معانی، اخلاق، معنویت و اخلاص کربلاست. بنده امشب برای دنیا و آخرت و در دنیا و آخرت شهادت میدهم ما در همهی چالشها، خطرات و رویارویی با تجاوزهای اسرائیلی یا غیر اسرائیلی، در شما و چهرههایتان جز وفا، ثبات و اخلاص حسینی مشاهده نکردیم. این را هر روز و هر لحظه در چهرهی خانوادههای شهید، مجروحان، مجاهدان صبور و مقاوم و همیشه در صحنه و خانوادههایمان که فرزند، جان، پول و عزیزانشان را تقدیم میکنند و ثابت کردهاند که فریاد لبیک یا حسینشان صادقانه است مشاهده کردیم. فردا در همهی میادین محل تجمع، فریاد حسین(ع) در روز عاشورای سال ۶۱ هجری را خواهیم شنید و عهد، میثاق و پایبندیمان را با حسین تجدید خواهیم کرد که: ما با اوییم، دست از او بر نخواهیم داشت و او را ترک نخواهیم حتی اگر تکه تکه و سوزانده شویم یا هر اتفاق دیگری رخ دهد. فردا ابتدا به حسین(ع) و سپس جهان، دوست و دشمن و دوستدار و در انتظار ثابت خواهیم کرد ما برتر از تهدیدات، خطرات و چالشها هستیم و مردان و زنان میدان نبرد هستیم که همچنان فریادشان یا حسین خواهد بود. فردا ان شاءالله همهی این احیائات را که خداوند توفیق برگزاریاش را داد به پایان خواهیم برد. از خداوند (سبحانه و تعالی) میخواهم از همهی شما قبول کند، توفیقتان دهد، حافظتان باشد و یاریتان کند.
السلام علیک یا سیدی و مولای یا اباعبدالله الحسین یا بن رسول الله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعل الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین…
والسلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران