


بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در شب تاسوعای محرم 1436
| فارسی


در یک برهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مردم تحت تأثیر عواطف قرار گرفتند و گفتند اینها همان پرچمهای هدایتی هستند که از شرق ظهور میکنند و… . خراسانی کیست؟ خراسانی حضرت امام خمینی هستند. ایشان سید است، میتوانیم همهی ایران را خراسان در نظر بگیریم و خمین یا قم هم بخشی از خراسان هستند. پس امام سید خراسانی است. همان کسی است که پرچم را به امام زمان(ع) تحویل خواهد داد. این دورانها متصل هستند. یعنی میگفتند چند سال صبر کنید خواهید دید. خب، ایشان فوت کردند. حتی بنده به یاد دارم در دوران حیات امام بعضی افراد چون دیدند امام پیر هستند و مریض به نظر میرسند و در ماههای آخر بیماریشان شدید شده بود ادعا کردند و به این نتیجه رسیدند آیت الله منتظری سید خراسانی هستند. خراسان کل ایران است و در نتیجه نجفآباد و اصفهان بخشی از خراسان هستند. خب، ایشان هم فوت کردند. امروز نیز ممکن است بعضی از ما به واسطهی محبت و علاقه بگویند حضرت سید القائد یعنی امام خامنهای(دام ظله الشریف) سید خراسانی هستند. آماده باشید که سید خراسانی سید القائد است. البته من بیش از همه دوست دارم واقعا اینگونه باشد. ولی بر اساس کدام دلیل؟ بر اساس کدام مبنا، اطلاعات، علم و قرینه؟ شاید برخی صفتها را بگیریم و بر افراد تطبیق دهیم اما اینها هنوز ظن است. هنوز در دایرهی ظن، احتمال و تحلیل هستیم. چه کسی است که بر اساس علم و یقین بگوید سید خراسانی حضرت سید القائد هستند؟





















اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
والحمدلله رب العالمین والصلات و السلام علی سیدنا و نبیینا شفیع ذنوبنا و حبیب قلوبنا ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.
السلام علیک یا سیدی و مولای یا ابا عبدالله الحسین یا بن رسول الله و علی الارواح الاتی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم.
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
دانشمندان گرامی، برادران و خواهران، السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
به بخشی بسیار مهم و نتایجی رسیدیم که از همهی آنچه پیشتر عرض کردیم میخواهیم به آنها برسیم. صحبت در این باره است که با اخبار، احادیث و روایاتی که از آینده و حوادث آخر الزمان و همچنین مسائل مرتبط با مهدی منتظر (سلام الله تعالی علیه) صحبت میکنند چگونه رفتار کنیم و به آن بپردازیم. امشب میخواهم بحث را جمع کنیم. مطالبی دارم که عرض میکنم. اگر وقت کم آمد ممکن است استثنائا از زمان معینشده بیشتر طول بکشد.
اول: لزوم اطمینان حاصل کردن از این اخبار. یعنی اخباری از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است که ایشان فلان مطالب را فرمودند. باید ببینیم این اخبار را چه کسی از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است؟ در کتابها هست که از فلان شخص از فلان شخص از فلان شخص از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). ما نیاز داریم از طریق قواعد و موازین علمی که وظیفهی متخصصان است اطمینان حاصل کنیم که این روایتها مقبول و معتبر هستند و میتوانیم آنها را بپذیریم و به آنها تکیه و بر مبنای آنها عمل کنیم. همچنان که شبهای گذشته عرض کردم از به کار بردن اصطلاحات علمی خودداری و مسئله را تا حد ممکن ساده میکنم. مخصوصا به خاطر نوجوانانی که در مجلس هستند که خدا زیاد و حفظشان کند ان شاءالله. خدا همهتان را حفظ کند. هر حدیثی که نقل شده است متنی دارد و سندی. بنده وقتی نوجوان بودم، پانزده شانزده سالم بود، از یکی از علمای بزرگ حدیثی شنیدم که به واسطهی زیبایی و نیکوییاش در ذهنم نقش بست. هم سند زیباست و هم متن. میفرماید:«عن ابي الحسن» منظور یکی از راویان است که نام خود را دارد. بنده سند با نامهای واقعی را هم آوردهام. «عن ابي الحسن عن ابي الحسن عن الحسن عن الحسن عن الحسن بن علي (عليهما السلام) إن أحسن الحسن الخلق الحسن.- نیکوترین نیکویی رفتار نیکوست.» حدیثی که سرشار از حسن و نیکویی است. اینجا وقتی میگوییم «عن ابي الحسن عن ابي الحسن عن ابي الحسن عن الحسن عن الحسن عن الحسن بن علي (علیهما السلام)» نام این بخش سند است و وقتی میگوییم:«إن أحسن الحسن الخلق الحسن» نامش متن و نثر حدیث است. علمای ما مسلمانان اجماع و اتفاق نظر دارند که این طور نیست که هر چه از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، اهل بیت یا صحابهی پیامبر (رضوان الله علیهم) نقل و روایت شده صحیح است. نمیتوانیم دربارهی سندها، اشخاص، زمان و چگونگی نقل بحث نکنیم. نمیتوانیم بگوییم همهاش صحیح است. چنین چیزی نداریم. مسلمانان اجماع دارند که در میان احادیثی که روایت شده صحیح، دروغ، جعلی، معتبر، غیر معتبر، مقبول، غیر مقبول و… وجود دارد. همچنین اتفاق نظر دارند که در زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بعد از وفات ایشان (صلی الله علیه و آله و سلم) افرادی بودند که حدیث جعل و اختراع کردند و آن را به دروغ به پیامبر نسبت دادند. اینها مشهور، متداول و مورد پذیرش مسلمانان است. به همین خاطر در طول تاریخ مجموعهای از علوم از جمله علم رجال، علم حدیث، علم درایه و… ایجاد کردند تا تدقیق و تحقیق کنند. مثلا در کتابهای ما این مطلب هست که فلان شخص صدهزار یا سیصدهزار حدیث حفظ بود. خب، علمای مسلمان اعم از شیعه و سنی همهی این سیصدهزار حدیث را نمیپذیرند. شاید ده هزار، بیست هزار یا پنجاه هزارتایش را بپذیرند. به عنوان مثال عرض کردم. شاید کمتر یا بیشتر. پس اتفاق نظر وجود دارد که کسی نمیگوید همهی احادیثی که روایت شده، نقل شده و در میان مسلمانان موجود است صحیح است، باید به آن عمل کرد، باید آن را پذیرفت و بر مبنای آن حکم کرد. اینجاست که میروند دنبال بررسی سند که این افراد نقل کننده چه کسانی هستند؟ نا شناختهاند؟ شناخته شدهاند؟ اگر شناختهشدهاند ثقه هستند؟ راستگویند؟ نیستند؟ معروف به صدق هستند یا کذب؟ این بر عهدهی علم رجال است همچنین در علوم حدیث آن را بررسی میکنند. اجمالا سند و متن را میبینند و بر اساس مجموعهای از قرائن و… دربارهی آن حکم میکنند. این وظیفهی متخصصان است.
اگر بخواهیم مسئله را ساده کنیم و معادل آن را در روش مردم معمولی و عموم عقلا بیابیم: مثلا اگر یک نفر به شما بگوید برادر شما فوت کرد. ببین میخواهی چه کنی؟ میخواهی تعزیه بگیری، مراسم تشییع راه بیاندازی، خانواده را خبر کنی و…. شما چنین حرفی را از هر کسی میپذیری؟ اگر شما میدانید این کسی که به شما این خبر را داده دروغگوست و داستان میبافد از او میپذیرید؟ بلافاصله به گریه میافتید، سیاه میپوشید و همه را برای عزاداری دعوت میکنید؟ نه. حد اقلش این است که اطمینان حاصل میکنید. به منزل برادرتان زنگ میزنید و پرس و جو میکنید. یا مثلا اگر یک آدم این خبر را به شما بدهد که اولین بار است میبینیدش و نمیدانیم واقعا راستگوست یا نیست ولی برای شما ناشناخته است. اگر فردی که برای شما ناشناخته است به شما بگوید برای برادر شما فلان اتفاق افتاده است، شهرداری میخواهد خانهتان را خراب کند یا زمین کشاورزیات را سیل برد، بلافاصله طبق حرفهایش عمل میکنید؟! نه، اول مطمئن میشوید. پس شما در زندگی معمولی حرف افراد ناشناخته و دروغگویان را نمیپذیرید. فقط از افراد مطمئن میپذیرید. کسی که اولا برای شما شناخته شده باشد و ثانیا راستگو باشد و دروغگو نباشد. در مورد احادیث شریف هم همین است. مخصوصا که مسئله به دین، احکام شریعت، آخرت، امروز، رفتار، عبادت، آینده و جهاد ما مرتبط است. این طور نیست که هر کس هر خبری را به نقل از هر کسی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آورد ما آن خبر را بدون بررسی همهی نقل کنندگانی که در سند ذکر شدهاند بپذیریم. ببینیم اینها شناخته شدهاند؟ ثقهاند؟ راستگویند؟ میشود به اخبارشان تکیه کرد؟
مخصوصا وقتی به مسئلهای مانند اخبار آینده میرسیم که علما آن را در کتابهایشان «الملاحم والفتن- جنگها و فتنهها» نامیدهاند. این بخش در کتابهای حدیث موجود است. شاید در این حوزه به دقت بیشتری نیاز داشته باشیم. چرا؟ این مسئله نیز میان علمای مسلمان مورد اتفاق است که این از بخشهایی است که در آن حدیث جعل شده است. یعنی قطعا در این بخش احادیث دروغ هست. بعضی آمدهاند حدیث جعل کردهاند و به پیامبر نسبت دادهاند در حالی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین چیزی نگفتهاند. دانشمندان متخصص در این زمینه میگویند بیشترین احادیث در دو حوزهی «الملاحم والفتن- جنگها و فتنهها» و «فضائل» افراد جعل شدهاند چون این دو حوزه بسیار با سیاست تداخل داشتند. همچنین اینجا برخی دانشمندان و احبار یهودی که بعدها و بعضیهایشان خیلی دیر اسلامآوردند احادیث، قصهها، حرفها و اخبار کتابها و علمای یهود را نقل کردند و به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دادند یا نسبت ندادند ولی دیگران با آن صحبتها به عنوان اخبار پیامبران برخورد کردند. اینها پذیرفته نیست. مخصوصا در زمینهی ملاحم و فتن خبری پذیرفته است که نقلکنندگان، راویان و رجالش اگر از بعضی خصوصیات بگذریم حد اقل از افراد شناختهشدهی مطمئن ضابط -یعنی کسی که درست نقل میکند و قاطی نمیکند- باشند تا این روایتها را معتبر و قابل اعتماد قلمداد کنیم و برویم سراغ مرحلهی بعد که مرحلهی بررسی، تحلیل و فهم متن یا فقه الحدیث و… است. این اول. پس مخصوصا در این دوران که طبق همهی آنچه توضیح دادیم مشخص میشود علاقه در حال افزایش است اولین توصیه به همهی برادران و خواهران علاقهمند این است که هر کتابی که به دستتان رسید یا در رسانهها شنیدید یا اگر در مراکز فرهنگی روایت یا حدیثی دربارهی آخر الزمان، علامتهای ظهور یا… دیدید فکر نکنید موجود، روایتشده و قابل اجرا، تحلیل و پذیرش است. بدانید در این زمینه احادیث بیپایه و اساس و جعلی زیادی هست یا اگر نقل هم شده توسط افراد ناشناخته یا بیهویت نقل شده و حدیث ضعیف است و نمیتوانیم به آنها تکیه و به آنها عمل کنیم.
دوم: در زمینهی رفتار صحیح با این اخبار با توجه به متون و نصوص و از طریق برخی روایتها که میتوانیم بگوییم در زمینهی معنا متواتر یا مستفیض هستند. روایتهای زیادی دربارهی برخی مضامین خاص هست. کسی اگر نگاه کند میبیند اصل مسئلهی مهدی (علیه السلام) مسلم است. مثلا ما در شیعه معتقدیم محمد بن حسن از نسل حسین (علیه السلام)، از ذریهی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است و زاده شده و خصوصیاتش هم در روایتها موجود است. و به نظر میرسد نزد همهی مسلمانان اصل وجود مهدی از ذریهی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و از فرزندان فاطمه که در آخر الزمان ظهور میکند مورد اتفاق است. پس در اصل مهدی بحثی نیست. مثلا در زمینهی سفیانی در میان عموم مسلمانان روایتهای بسیاری هست. تعداد بسیار زیادی روایت هست. یعنی یک نفر میتواند به واسطهی کثرت روایتهای موجود در کتابهای مسلمانان بگوید برادران و خواهران، اصل وجود سفیانی حتمی، مسلم و قطعی است. البته در زمینهی جزئیات روایتهای صحیح، ضعیف، متفاوت و مختلفی هست که نیاز به دقت دارد. مثلا اصل خروج یمانی در آخر الزمان پیش از ظهور مهدی یا در همان سال در روایت روشن و واضح است. مثلا خراسانی و پرچمهایی که از شرق میآیند و برای این امر زمینهسازی میکنند. مثلا مسئلهی صیحه، ندا یا فریاد آسمانی. بنده روی پنج شش علامت تأکید میکنم چون علامتهای بسیاری هست که بحث دارد اما این علامتها بسیار وارد شدهاند. یعنی اگر بشمارید برای هر علامت شاید دهها روایت وجود داشته باشد. مثلا صیحه یا ندای آسمانی که با تعابیر مختلف در روایات هست. مثلا دهان باز کردن زمین بیداء و بلعیده شدن ارتش سفیانی که از مدینه به مقصد مکه به راه میافتند. خب، اینها علامتهایی است که هست. حتی در برخی روایتها از سیدی حسنی صحبت شده است که پیش از صاحب الزمان (علیه السلام) قیام میکند. پس شخصیتها و حوادثی هست که در روایتها از آنها صحبت شده است. اینجا باید از چه چیزی پرهیز داشت؟ اینجا بابی برای ادعا است. همان طور که شب گذشته گفتم. گاهی از این بخش نیز استفادهی نادرست میشود.
مگر امروز افرادی با قرآن کریم تجارت نمیکنند؟ سلاح را میشود برای کار خیر به کار گرفت و برای کار شر. علم و چیزهای دیگر هم همین طور. گاهی از این بخش نیز از طریق ادعاهای دروغ استفادهی نادرست میشود. چه این که در دوران بنی امیه، بنی عباس، پس از بنی عباس و تا امروز از این گونه ادعاها وجود داشته است. مثلا ادعای مهدویت. یک نفر ادعا میکند که مهدی است و مردم را به یاری خود فرا میخواند. بعد مشخص میشود که حرفش درست نبوده. دلیل نادرست بودن حرفش هم این است که آن مهدی که در احادیث پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وعده داده شده کسی است که زمین را پس از آن که از ظلم، زورگویی و فساد لبریز شده است از عدل و عدالتورزی پر میکند. اما این افراد نه تنها زمین را از عدل و عدالتورزی پر نکردهاند بلکه در نبردهای فعلیشان هم ماندهاند، حکومت الهی موعود را ارائه نکردهاند و وعدهی الهی و قرآنی میراثبری زمین توسط مؤمنان شایسته به دستشان تحقق نیافته است. پس ادعاهای مهدویت زیادی صورت گرفته و ممکن است از این به بعد هم صورت بگیرد.
خوب است این ماجرا را یادآوری کنیم. بنده به یاد دارم چندین سال قبل در ۲۰ نوامبر سال ۱۹۷۹ مصادف با ۱ محرم ۱۴۰۰ هجری -میبینید چه زمان جالب توجهی؟ اولین روز اولین سال قرن جدید هجری- چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران دو نفر با چندین فرد مسلح در مسجد الحرام در مکه و در کنار کعبه تجمع کردند. ماجرای معروفی است. نام یکی از آنها جهیمان عتیبی و دیگری محمد بن عبدالله قحطانی بود. جهیمان افراد مسلح همراهش و نمازگزاران مسجد الحرام را به بیعت با محمد بن عبدالله قحطانی به عنوان مهدی موعود منتظَر دعوت کرد. آنها هم بیعت کردند، آن درگیریها رخ داد، محمد بن عبدالله قحطانی کشته شد و جهیمان دستگیر و سپس اعدام شد. صحت ماجرا هم بر عهدهی راویانش. من میان خودم و خدا در این باره خبر ندارم. ولی بر اساس آنچه آن روزها نوشته، نقل و شایع شد محمد بن عبدالله قحطانی ادعا کرده بود که مهدی موعود منتظَر است. خب این مسئله پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رخ داده بود و با مسئلهی پرچمهای مشرق تطبیق میکرد. مثلا میتوانستید بگویید خراسانی در ایران قیام کرده است و حالا این کسی که در مکه ظهور کرده نیز مهدی است. میبینید زمان، شرایط، حادثه و زمانبندی چه جالب توجه؟ این اتفاقات رخ داده و رخ خواهد داد. چه این که در روایتهایی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است که بسیاری افراد ادعای مهدویت خواهند کرد. به عنوان شوخی: ترسناکترین افراد در این میان چه کسانی هستند؟ سیدها! چون اینها باید از اهل بیت، فرزندان فاطمه (علیها السلام) و به نظر ما شیعیان از فرزندان حسین (علیه السلام) باشند. در برخی روایتهای برادران اهل سنتمان هست که از فرزندان حسن یا حسین. پس سیدهای حسنی و حسینی ترسناکترین شخصیتها هستند مخصوصا اگر نامشان محمد و نام پدرشان عبدالله یا حسن باشد! در هر صورت باید مراقب بود.
همچنین در موضوعات دیگر: افرادی بودند که ادعا کردند من همان سید حسنی هستم که پیش از مهدی (علیه السلام) ظهور میکند. اینها در همین دوران اتفاق افتاده. در عراق و ایران رخ داده است و شاید در بعضی جاهای دیگر نیز رخ دهد. ادعاهای سفیانی و خراسانی. افرادی پیدا میشوند که میگویند من سید خراسانی یا سفیانی هستم. اینها اتفاق افتاده است. در دوران بنی عباس نیز رخ داده. گاهی دو نفر در آن واحد چنین ادعاهایی کردهاند. البته ادعاهای سفیانی کمترند چون مسلمانان اجماع دارند که پرچم سفیانی به گمراهی، آتش، تجاوز، گناه و… رهنمون میشود. سخت است. کسانی که چنین ادعایی کردهاند کمشمارند. ولی برداشت کلی از دیگر شخصیتهایی که در روایتها مطرح شده این است که افرادی مثبت، مورد اعتماد و پسندیده هستند و باب ادعا باز میشود که کسانی خود را خراسانی، یمانی، حسنی یا… بماند. این ادعاها همچنان صورت خواهند گرفت و باید از آنها پرهیز کرد.
در این زمینه باید یک جمله بگوییم: تا این لحظه همهی کسانی که ادعای مهدویت کرده یا خود را سید خراسانی، یمانی، حسنی، سفیانی، نفس زکیه یا… نامیدهاند هیچ دلیلی ارائه ندادهاند. همین طور یک حرفی زدهاند. دلیل و بینهشان چیست؟ در این زمینه شک، ظن و احتمال کافی نیست. باید بر اساس علم رفتار کنید اما چنین چیزی وجود ندارد. هیچ کس هیچ دلیلی که علم ایجاد کند که او همان شخصیت مورد نظر روایات و احادیث است ارائه نکرده.
طبیعتا این مسئله در تاریخ برای به خدمت گرفتن عواطف مردم، احساسات دینی آنها و گاهی خشمشان علیه برخی قدرتهای حاکم و تشویق آنها به تغییر و به منظور جمعآوری یار و حامی صورت میگرفته است. پس موضوع دوم این بود که اگر خبر، علامت، شخصیت یا حادثهای آخر الزمانی را باور کردیم این مسئله نیاز به مراقبت، توجه و… دارد. این شاید یکی از فواید صحبت دربارهی علامتها و درک اخبار آخرالزمان باشد که پیش از این دربارهاش صحبت کردیم.
موضوع سومی که میخواهم به آن بپردازم از خطرناکترین مسائل است و از برادران و خواهران خواهش میکنم خوب گوش دهند. بنده صریح خواهم بود و از دوران معاصر و دربارهی آنچه امروز به آن مبتلا هستیم مثال خواهم زد. موضوع سوم معضل تطبیق است. یعنی بگوییم فلان اتفاق، علامت ظهور است؛ فلان علامت ظهور، تحقق پیدا کرد یا فلان شخصیتی که در روایت آمده، مثلا فلانی است. این با ادعا فرق میکند. کسی که ادعا میکند دروغگوییاش در طول تاریخ مشخص بوده است. آن موضوع تمام شد. اما گاهی خود ما مردم ادعا میکنیم حوادث و شخصیتهایی با شخصیتهای معاصر تطبیق دارند. در حالی که شاید خود آن شخصیت چنین ادعایی نداشته باشد! یک نفر میگوید بنده معتقدم فلانی خراسانی است در حالی که آقای فلانی خودش چنین ادعایی ندارد و حتی شاید در درونش نیز چنین اعتقادی نداشته باشد! اینجا ما هستیم که علامتها را بر شخصیتها یا حوادث تطبیق میدهیم. در تقسیمی که آن شب گفتم خدمتتان عرض کردم که بخش اول، اخبار کلی هستند. مثلا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارهی وضعیت حاکمان، پادشاهان، امیران، علما، زنان، زندگیها، رسومات، سنتها، مساجد، قرآن، جنگها، بیماریها، شرایط جهان و… در آخرالزمان صحبت کردهاند و همه در روایتها هست ولی ارتباطی به قیام مهدی ندارد. بنده به شما میگویم در مورد این دسته از احادیث اختلافی وجود ندارد. هر کداممان این احادیث را با زمانه مقایسه کند خواهد گفت این اتفاقات افتاده است و هیچ کس در این باره بحثی ندارد. مثلا در بعضی روایتها هست که پوشش زنان شبیه مردان میشود. در این باره اختلافی وجود دارد؟ در گذشته زنان به گونهای لباس میپوشیدند و مردان به گونهای دیگر ولی امروز زنان مانند مردان میپوشند. این یک مثال بود. یا مثلا سرنگونی حکومت بنی امیه. خب، حکومت بنی امیه تمام شده است. اینها از مسلمات است. ظنی در این باره وجود ندارد. علم، قطعیت، تواتر و واقعیت خارجی است. حکومت بنی امیه کجا بود؟! از بین رفته است. یا مثلا اختلاف بنی عباس دربارهی حکومت یا سرنگونی حکومتشان. حکومت بنی عباس تمام شد. حکومت بنی عباس کجا بود؟! گفتیم این نوع علامتها را مردم، دانشمندان، مورخان و هر کس این دوران را درک کرده باشد میگوید که رخ داده و تحقق یافته است. در این باره بحثی وجود ندارد. چون علم ایجاد شده و ظن، شبهه و شک نیست. قطعا بخش عمدهای از این نوع اخبار رخ داده و تحقق یافته است.
گونه و بخش دوم علامتها آنهایی است که گفته شده پیش از قیام مهدی (علیه السلام) هستند اما پیوستگی زمانی برایشان ذکر نشده است. نگفتهاند شش ماه، یک سال، دو سال، صد سال یا دویست سال بعد از این اتفاق ظهور رخ خواهد داد. اینها را نشانههای کلی نامگذاری کردیم. مثلا میتوانیم بگوییم سرنگونی حکومت بنی عباس از علامتهای کلی است. مثلا پرسیده میشده: بنی عباس بر سر کار هستند، پس قائم چه موقع قیام خواهد کرد؟ پاسخ میدادند که: نه، کار اینها پیش از قیام قائم تمام خواهد شد. مثلا در برخی روایتهای ما هست که علم در کوفه خواهد خشکید، از این شهر رخت برخواهد بست و رو خواهد پوشید و در شهری به نام قم ظهور خواهد کرد. خب در این ۳۰، ۴۰ سال این اتفاق افتاده است. اما این که قیام مهدی چند مدت بعد از این است؟ یک، دو، ده، پنجاه یا صد سال؟ معلوم نیست. بعضی از این نشانههای کلی نیز رخ داده. مشکلی وجود ندارد. بعضی از آنها نیز همچنان تحقق نیافته.
مهمترین بخش، بخش سوم و نشانههای خاص است که آن شب دربارهشان صحبت کردم. علامتهایی که در روایتها ذکر شده به لحاظ حوادث و زمان به قیام مهدی (علیه السلام) متصل هستند. اصلیترین این علامتها سفیانی، یمانی، خراسانی، صیحهی آسمانی و دهان باز کردن زمین بیداء، همین پنج شش نشانه هستند. چون دربارهشان زمان ذکر شده است. ذکر شده این اتفاقات در یک سال، یک ماه یا یک روز واحد رخ میدهند. مثلا خروج یمانی، سفیانی و خراسانی همزمان رخ میدهند. بعضی روایات در مورد صیحه گفتهاند در رجب رخ میدهد، بعضی دیگر گفتهاند در ماه رمضان، بعضی گفتهاند در محرم. این احتمال وجود دارد که چندین صیحه باشد و این احتمال نیز وجود دارد که یک صیحه باشد ولی اختلاف در نقل زمان باشد. دهان باز کردن زمین بیداء مشخص است. وقتی ارتش سفیانی برای دستگیری، کشتن و اعدام مهدی (علیه السلام) از مدینه به سوی مکه میرود در منطقهی بیداء، در ابتدای راه مدینه به سوی مکه، توسط زمین بلعیده میشود. این نشانهها نشان میدهند که این اتفاق پس از چند روز، چند ماه یا در همان سال رخ میدهند. به همین خاطر این علامتها از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردارند چون نشان میدهند دیگر رسیدهایم و به قول معروف وقتش است.
اینجا مشکلی که پیش میآید چیست؟ تطبیق. ما نمیدانیم این حوادث مرتبط، پیاپی و همزمان کی رخ خواهند داد؟ امسال، سال بعد، پنجاه سال بعد یا صد سال بعد؟ چه کسی میداند؟ هر کس در میان مردم کرهی زمین ادعا میکند میداند بگوید. مگر مردمان خاصی که از طریق پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از این مسئله باخبرند و به آنها چیزی رسیده که به ما نرسیده است. ولی به وسیلهی آنچه به دست ما رسیده کسی نمیتواند بگوید کی این اتفاق رخ خواهد داد؟ ذیل بحث تعیین وقت به این مسئله باز خواهم گشت.
مشکل تطبیق چیست؟ آن نشانههای دیگر را اگر کسی بگوید رخ داده یا نداده است ملازم با قیام مهدی و برپایی حکومت حق و عدل الهی در سال آینده نیست. چون پیوستگی زمانی میانشان وجود ندارد. خطراتی که برای قسمت سوم برخواهم شمرد شاید در مورد دیگر علامتها کمتر باشد. ولی در این قسمت وقتی من به مردم بگویم فلان فرد سفیانی است یعنی دارم میگویم تا شش، هفت یا سه ماه دیگر منتظر مهدی (علیه السلام) باشید. اینها در روایتها هست. یا اگر بگویم فلان فرد یمانی یا خراسانی است یا آن صدایی که دیشب شنیدیم صیحه و ندای آسمانی بود یعنی دارم میگویم چند هفته یا چند ماه بعد منتظر مهدی (علیه السلام) باشید. میبینید؟ اهمیت مسئله اینجاست. مشکل در تطبیق این عناوین بر شخصیتهاست. آن شخصیتها هر کس که میخواهند باشند. مثال خواهم زد.
این کار اشتباه است. اول چون تطبیق بدون علم است. اینها همه ظن هستند و «إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا- یقینا گمان و ظن به هیچ وجه انسان را از حق بینیاز نمیکند. (یونس/۳۶)» اینها ظن است. شما واقعا علم دارید که فلانی یمانی، سفیانی یا خراسانی است؟ از کجا میگویی؟ از کجا چنین علمی آوردهای؟ دومین خطر تطبیق این است که موجب گمراهی مردم میشود. چون اگر این پرچم پسندیده است یعنی شما به مردم میگویید آن را یاری کنید و اگر ناپسند است حد اقلش این است که به مردم میگویید تنهایش بگذارید یا حتی با آن به جنگ برخیزید. پس شما در حال دعوت به یاری یا فروگذاری هستید اما بر اساس گمان، نه بر اساس علم. سومین و خطرناکترین دلیل این است که وقتی این عناوین و شخصیتها را بر اشخاص تطبیق میدهید و اولین بار درست در نمیآید و آن فرد میمیرد و خبری از خراسانی، سفیانی و یمانی نمیشود و دومین بار نیز تطبیق میکنند و آن فرد میمیرد و سومین بار نیز تطبیق میکنند و میمیرد میدانید این منجر به چه میشود؟ به کجا میرسد؟ میرسد به شک به این اخبار، نشانهها و روایتها. مردم میگویند هیچ خبری نیست، اینها همه حرف است، خراسانی، سفیانی، یمانی و… را ساختهاند و حتی ممکن است به شک در اصل ایمان به مهدویت منجر شود. این اشتباه در تطبیق و رقابت در زمینهی تطبیقهای اشتباه از خطرات قطعی این مسئله است. قاعدتا متأسفانه در هر دورهای این اشتباه در تطبیق یا سوء استفاده موجود بوده است. یا به ذهن بعضی مردم میرسد که برای شخصیتهایی که دوستشان دارند مشروعیت ایجاد کنند و دست به چنین تطبیقهایی میزنند. یا بعضی افراد برای بالارفتن فروش کتابهایشان کتابهایی در این زمینه تألیف میکنند. یک بار ما همینجا در ضاحیه بعضی کتابها را مصادره کردیم. آن روز شاید با سازمان امنیت هماهنگ کردیم. یادم نیست. مربوط به گذشته است. یک نفر میآید کتاب مینویسد که خراسانی فلانی است، یمانی فلانی است، سفیانی فلانی است، شعیب بن صالح فلانی است، عکس چاپ میکند، سناریو درست میکند و میفروشد که میفروشد. امروز بهترین تجارت همین چیزهاست. این مسئله خطرات بسیار بزرگی دارد.
پس تطبیق اشتباه و خطاست و به لحاظ عملی، روانی و معنوی خطرات عظیمی دارد. بگذارید از دوران معاصر چند مثال بزنیم. بنده میدانم در بعضی دورانها بسیاری از مردم گفتند سفیانی صدام حسین است. اشکالی ندارد. بگذارید نام ببریم تا مطلب را جا بیاندازیم. گفتند سفیانی صدام حسین است و این هم کارنامهی ذبح، قتل و جنایاتش. اما زد و فردا صدام حسین مرد! سفیانی رفت! حالا چه کار کنیم؟! متوجه شدید؟ سپس بعد از اشغال عراق توسط آمریکا و عملیاتهای القاعده در این کشور یک نفر به نام ابو مصعب زرقاوی ظهور کرد و شروع کرد به تکفیر و کشتن مردم شیعه، سنی، کرد، ترکمن و… هیچ کس برایش اهمیتی نداشت. همهی جامعه را تکفیر کرد و شروع کرد به کشتن. فرد سفاکی بود. دقیقا مثل سفیانی. عدهی زیادی از مردم گفتند ابو مصعب زرقاوی سفیانی است. پرچم سفیانی ظهور و خروج کرد. مسئلهای که بیشتر موجب اشتباه شد این بود که در برخی روایات گفته شده بود سفیانی از منطقهی وادی الیابس خارج میشود؛ منطقهای در مثلث میان سوریه، اردن و فلسطین. ابو مصعب زرقاوی هم زادهی آن منطقه بود. پس دیگر تکلیف معین است. سفیانی ابو مصعب زرقاوی است. اما ابو مصعب زرقاوی کشته شد. کسی برای خودش به نتیجهای برسد مختار است، مشکلی نیست. مشکل وقتی آغاز میشود که مردم را با این روش تربیت میکنند، به مردم این حرفها را میزنند و به مردم وعده و امید میدهند. و امروز سفیانی کیست؟ امروز بعضی از مردم به این نتیجه رسیدهاند که سفیانی رهبر داعش ابوبکر بغدادی است که مردم را در عراق میکشد. در همین چند روز -ان شاءالله فردا شب در این باره که میگویند اینها نبرد شیعه و سنی است صحبت خواهم کرد- بر اساس برخی روایتها ۷۰، بعضی روایتها ۲۰۰ و برخی اخبار ۳۰۰ نفر از عشیرهی بوالنمر عراق را کشته است. مردان، زنان و کودکان را سر میبرد و میکشد. در همهی رسانهها هم پیچیده است. در هر صورت این حرف را از کجا آوردهاید؟ بر اساس چه مبنایی؟ چه کسی گفته است این مرد مثلا سفیانی است؟ این از سفیانی، بگذارید برویم سراغ خراسانی. از جبههی خودمان هم صحبت کنیم!
مثلا در یک برهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مردم تحت تأثیر عواطف قرار گرفتند و گفتند اینها همان پرچمهای هدایتی هستند که از شرق ظهور میکنند و… . خراسانی کیست؟ خراسانی حضرت امام خمینی هستند. ایشان سید است، میتوانیم همهی ایران را خراسان در نظر بگیریم و خمین یا قم هم بخشی از خراسان هستند. پس امام سید خراسانی است. همان کسی است که پرچم را به امام زمان(ع) تحویل خواهد داد. این دورانها متصل هستند. یعنی میگفتند چند سال صبر کنید خواهید دید. خب، ایشان فوت کردند. حتی بنده به یاد دارم در دوران حیات امام بعضی افراد چون دیدند امام پیر هستند و مریض به نظر میرسند و در ماههای آخر بیماریشان شدید شده بود ادعا کردند و به این نتیجه رسیدند آیت الله منتظری سید خراسانی هستند. خراسان کل ایران است و در نتیجه نجفآباد و اصفهان بخشی از خراسان هستند. خب، ایشان هم فوت کردند. امروز نیز ممکن است بعضی از ما به واسطهی محبت و علاقه بگویند حضرت سید القائد یعنی امام خامنهای(دام ظله الشریف) سید خراسانی هستند. آماده باشید که سید خراسانی سید القائد است. البته من بیش از همه دوست دارم واقعا اینگونه باشد. ولی بر اساس کدام دلیل؟ بر اساس کدام مبنا، اطلاعات، علم و قرینه؟ شاید برخی صفتها را بگیریم و بر افراد تطبیق دهیم اما اینها هنوز ظن است. هنوز در دایرهی ظن، احتمال و تحلیل هستیم. چه کسی است که بر اساس علم و یقین بگوید سید خراسانی حضرت سید القائد هستند؟
وقتی سراغ یمانی میرویم مسئله دامنهدارتر است. امروز فقط در عراق حدود سه چهار یمانی هست! هر کدامشان ادعا میکند یمانی است. مردمی هم هستند که به هر کدام از این یمانیها معتقدند. خب، بر چه اساسی؟ حتی در برههای برخی دوستداران حزب الله و دوستداران بعضی شخصیتهای حزب الله ادعا کردند حزب الله پرچم یمانی و فلان فرد از میان حزب الله همان یمانی است. بر چه اساسی؟! خدا کند این طور باشد، ان شاءالله. ولی بر چه اساس، سند، علم و قاعدهی علمی؟ هیچ جوابی وجود ندارد. همهی این تطبیقها در دایرهی ظن هستند. در حالی که ما مخصوصا در این گونه مسائل نهی شدهایم که از آنچه بدان علم نداریم پیروی کنیم.
دوم: خطا در تطبیق موجب نتایج زیانبار میشود. سوم: تکرار خطا در تطبیق موجب شک در همهی این علامتها و عقاید میشود. باید به صورت قطعی و نهایی از این مسئله اجتناب کنیم.
اینجا نیت سالم هم کافی نیست. گیرم فرد نیت خوبی هم داشته باشد اما دارد اشتباه میکند. حتی دارد بر اساس برخی میزان و معیارها مرتکب حرام میشود. یا مثلا یک نفر به نتیجه میرسد باید نوعی مشروعیت، قداست، احترام یا محبت نسبت به حضرت سید القائد ایجاد کند. اما آیا سید القائد به چنین چیزی، به چنین مشروعیتی نیاز دارد؟ ایشان مشروعیتهای قویتری دارد. شما دارید دربارهی ظن و تطبیق علامتها و توصیفاتی صحبت میکنید که نیاز به موشکافی و… دارد. در حالی که مشروعیت ایشان مبتنی بر قواعد، اعتقادات و اصول علمی، فقهی، شرعی، قانونی و… است. نیاز ندارد شما برایشان مشروعیت بسازید. رفتار، عملکرد، ورع، زهد، حکمت، شجاعت، سیره و کارنامهی درخشان ایشان است که احترام، محبوبیت و قداست ایشان را نزد مسلمانان و مؤمنان افزایش میدهد. نیازی هم به این مسئله ندارند.
یا مثلا امروز بعضی افراد میآیند و به برادران و بچههای ما حرفهایی میزنند. میخواهم یک مثال بسیار شفاف بزنم. چه این که امشب داریم همهی مسائل را باز میکنیم. میگویند شما دارید در سوریه با سفیانی میجنگید! نه، چه کسی چنین حرفی زده است؟ هیچ معلوم نیست. به خاطر این که نیرو بسیج کنیم یا برای نبردمان مشروعیت بسازیم؟ نه، ما اصلا به چنین چیزی نیاز نداریم. مشروعیت نبرد ما نیز مبتنی بر مبانی فقهی، شرعی، واقعنگرانه و خارجی است. نیازی هم به مشروعیتها یا بسیجهایی از این جنس نداریم. ما برای حفظ سوریه، لبنان، فلسطین، منطقه و ملتهای منطقه در برابر سلطهی آمریکا و اسرائیل و تکفیریان در سوریه میجنگیم. تکفیریانی که اگر سوریه یا غیر سوریه به دستشان بیافتد همان کاری را میکنند که امروز ابوبکر بغدادی در عراق با عشیرهی بوالنمر کرد. ما نیازی نداریم به خاطر این که جوانان را بسیج کنیم بگویم بلند شوید برویم با سفیانی بجنگیم! آخر این چه حرفی است؟ این حرف غلط است. اگر کسی اینگونه رفتار کند در اشتباه است. اینها فریب دادن مردم است. درست نیست. ما از کجا میدانیم؟ ممکن است همهی ماجرای خراسانی، یمانی و سفیانی پنجاه یا صد سال دیگر رخ دهد. چه کسی گفته است امسال یا دو، سه و چهار سال بعد؟ شاید همه آن موقع پیر شده باشیم یا اصلا نباشیم. ما به چنین چیزی نیاز نداریم.
برادران ما عقل، منطق، علم، قواعد، اصول، مبانی، قرآن، سنت نبوی، ادله، روش استدلال، اجتهاد و استنباط و اصولی مستحکم داریم که جنبش، رفتار و درکمان از احکام و تکلیف شرعیمان را بر اساس آن پایهریزی میکنیم. نیازی هم به همهی این حرفها که مبتنی بر ظن، احتمال و توهم هستند نداریم. مثل همان مسائلی که چند شب پیش گفتیم: پیشگویی، تنجیم، احضار جن و روح، فال فنجان، رمالی و… . آخر ما مسلمانان را با این مسائل چه کار؟ الحمدلله ما به اندازهی کافی وحی داریم: قرآن و سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم). به اندازهی کافی هم عقل، علم و معرفت داریم. پس ان شاءالله در این زمانه بسیار دقیق و مراقب باشیم.
خب، بله برای این که نگویند من همهی درها را روی دیگران بستم و شاید کسی احتمال و تحلیلی به ذهنش برسد. شما در تحلیل و ابداع احتمال آزاد هستید. در هر صورت احتمال هر چیزی وجود دارد. این احتمال هست که فلان شخص فلان شخصیت باشد و فلان اتفاق همان اتفاقی باشد که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن خبر دادهاند. این که اینها را به عنوان احتمال مطرح کنید اشکالی ندارد ولی مشکل اینجا نیست. مشکل اینجاست که این احتمالها به عنوان امور قطعی، یقینی و حرف آخر به مردم ارائه میشود. دربارهاش مینویسند و در مساجد و حسینیهها و… منتشر و توزیع میکنند. نه، این کار از لحاظ فرهنگی، معنوی و بسیجی بسیار خطرناک است.
چهارم، در زمینهی نشانههای خاص: ممکن است کسی بگوید سید امشب خیلی بر ما سخت گرفتهای. نگاه کنید، در زمینهی نشانههای کلی مشکلی وجود ندارد. چرا؟ چون دلیلی برای اتصال زمانیشان نداریم. اما وقتی زمان نشانههای خاص که پیوستگی زمانی دارند برسد فرهنگ عمومی ما و روایتهای صحیح، مورد اعتماد و معتبرمان با لحاظ اختلاف نظر علما در مسئله میگویند وقتی سال قیام مهدی (علیه السلام) و تحقق وعدهی الهی برسد سفیانی، یمانی، خراسانی، صیحهی آسمانی، دهان باز کردن زمین در بیداء و… رخ خواهد داد. به این روش وقتی نزدیک آن سال میشویم دچار سرگردانی نمیشویم. مطمئن باشید مردم سرگردان نمیشوند. چرا؟ چون کافی است همین شناخت کلی را از این نشانههای خاص داشته باشیم. وقتی میبینیم شروع میشوند احساس آرامش و نزدیک شدن به موعد را میکنیم. چرا؟ چون اولا اینها به لحاظ زمانی به هم پیوسته رخ خواهند داد. حوادث شاید به طرز شگفتآوری یکی پس از دیگری رخ میدهند. به همین خاطر مسئله بسیار روشن به نظر میرسد. ثانیا که این مهمتر هم هست و در برخی روایتها نیز وجود دارد که اگر وقتش رسید ولی ما متوجه نشدیم و نفهمیدیم فلانی فلانی است و فلان علامت همان علامت است چه میشود؟ جواب این است که در زمینهی سفیانی دچار اشتباه نمیشوید. حتی اگر در رابطه با خراسانی، یمانی، حسنی و… همهی پرچمهایی که در روایتها دیده میشود اشتباه کنید. بعضی از مردم در رابطه با پرچم مغربی، مصری، قیسی و… صحبت میکنند. حتی اگر همهی اینها را از دست بدهید دربارهی سفیانی اشتباه نمیکنید. سفیانی کاملا شفاف و روشن عمل خواهد کرد. با این وجود در ادامهی روایت میگوید اگر دربارهی سفیانی هم اشتباه کردید چیز دیگری هست که آن را از دست نخواهید داد و آن صیحهی آسمانی است. این را دیگر کسی از دست نمیدهد. چون چنان که آن شب گفتم صیحهی آسمانی وارد همهی خانههای جهان و گوش همهی جهانیان خواهد شد. همهی مردم خواهند شنید. افراد بیدار میشنوند و افراد خواب از خواب میپرند و میشنوند. هر کس با زبان خودش آن را میشنود. بعضی از مردم میگویند منظور از ندای آسمانی همین ماهوارهها هستند. در حالی که بعضی از مردم ماهواره ندارند. اصلا در بعضی کشورها ماهواره و دیش نیست. بسیاری از کشورهای آفریقایی، آسیای مرکزی، کشورهای فقیر و آمریکای لاتین این طورند. ضمن این که چه کسی میخواهد دوبله کند؟ دوبله به یک، دو، سه، چهار و ده زبان معنا دارد. اما دوبله به همهی زبانهای زمین؟! جنبهی اعجاز ماجرا این است. میخواهم تأکید کنم صیحه و ندای آسمانی که در احادیث شریف آمده است جنبهی اعجاز دارد. چون جداکنندهی حق و باطل و نشانهی نهایی است. اگر همهی علامتها را هم از دست دادیم، صیحه، ندا و صدای مخوف آسمانی -با لحاظ اختلاف تعبیرها- چیزی است که کسی دربارهاش اشتباه نمیکند. البته بعد از آن «فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ- هر که خواست ایمان بیاورد، و هر که خواست بیاعتنایی ورزد. (کهف/۲۹)». این علامت، علامت نهایی خواهد بود چون از جنبهی اعجاز برخوردار است. پس جای نگرانی وجود ندارد.
آخرین یا یکیمانده به آخرین موضوع گفت و گوی امشبمان دربارهی تعیین وقت است. بعضی از مردم وقت تعیین میکنند. طوری رفتار میکنند که گویی علم غیب دارند. میگویند از امروز تا شش ماه دیگر. البته تعیین وقت زشتتری هم وجود دارد مثلا میگویند جمعه ۲۱ ذی القعده، ذی الحجة یا مثلا صفر امسال. میگوید مردم، ۲۱ صفر منتظر صاحب الزمان، مهدی و همهی این نشانهها باشید. این دروغ است. هر کس چنین حرفی بزند دروغ گفته. بدون احتیاط و به سادگی چنین است. این مسئله نیازی به احتیاط ندارد. ائمهی ما (سلام الله علیهم) از این مسئله نهی کرده و نهی از این مسئله را از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردهاند. مثلا ما روایتی از امام صادق (علیه السلام) داریم که میفرمایند:«ای ابا محمد -یکی از صحابیان ایشان- اهل بیت وقت تعیین نمیکنند و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آنها که وقت تعیین میکنند دروغگویند.» این قطعی است. روایتها در رد تعیین وقت، نهی از تعیین وقت و دروغگو خواندن کسانی که وقت تعیین میکنند بسیار بسیار زیاد است. همچنین حدیث امام صادق (علیه السلام) خطاب به محمد بن مسلم:«ای محمد، هر کس از ما تعیین وقتی نقل کرد به هیچ وجه نترس که او را تکذیب کنی.» هر کس که میخواهد باشد. تردید نکن بگو دروغ میگویی و حرفت درست نیست. «چرا که ما برای هیچ کس وقت تعیین نمیکنیم.» پس یکی از مسائل خطرناک در این زمینه مسئلهی تعیین وقت است که کسی بگوید امسال، این ماه یا این هفته. خب از کجا میگویی؟ بر چه اساسی میگویی؟ شاید بگویند فلانی خواب دیده است. شب اول گفتیم که خواب حجت شرعی نیست. یا میگویند فلان عالم میگوید. حتی اگر عالم و در سطوح بسیار بالای علمی باشد. این حرف را از کجا آورده است؟ در برخی روایتهای ما هست که این مسئله را هیچ کس جز خداوند (سبحانه و تعالی) نمیداند، هیچ کس را حتی پیامبران بزرگش را از آن مطلع نساخته و بخشی از علم الساعة است که از جملهی آن امور غیبی است که خداوند آن را مخصوص خود در نظر گرفته است. بعد بعضی از مردم حتی تا این حد جرأت به خرج میدهند که وقت تعیین میکنند. حتی پا را پیشتر میگذارند و سناریو هم تعریف میکنند که فلان اتفاق میافتد، چند روز قبلش چنین میشود، یک هفته قبل این طور میشود، فلانی میمیرد، فلانی زنده میماند و…. این از بزرگترین گرفتاریها در این موضوع است. پس اولین نکته در این زمینه رد مطلق تعیین وقت است و سپس نهی از تعیین وقت و بعد از آن تکذیب کسانی که وقت تعیین میکنند. فقط خود تعیین وقت ممنوع نیست. حتی اگر کسی در برابر ما وقت تعیین میکرد باید بگوییم ببخشید ما نمیتوانیم به این چیزها گوش دهیم و دروغ است و به هیچ وجه نمیپذیریم. خب، حکمت این نهی شدید چیست؟ خدا میداند ولی شاید حکمتش جلوگیری از گمراه کردن مردم باشد و این که مدام کسی پیدا شود و بگوید فلانی مهدی است. اگر این طور بود تا الآن دهها مهدی پیدا شده بود. وقتی از تعیین وقت نهی میشود یکی از راههای گمراه کردن دیگران بسته میشود.
اما مسئلهی دوم در این زمینه. از تعیین وقت نهی شده و دروغ است. اما بعضی از مردم کار دیگری میکنند که آن هم تعیین وقت یا شبه تعیین وقت است. مثلا میگویند آیا شما واقعا منتظر مهدی (علیه السلام)، حکومت موعود عدل الهی و محتوای آیهی «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ- و مىخواستيم بر كسانى كه در زمين به زبونى كشيده شدهاند منّت نهيم و آنها را پيشوا گردانيم و وارث كنيم. (قصص/۵)» هستید؟ واقعا منتظرید؟ ماجرا هنوز ادامه دارد. تا دویست سال دیگر خبری نیست. این هم حرف بیهودهای است چون متکی به هیچ علم و دادهی علمیای نیست و بخشی از علم غیبی است که جز خداوند آن را نمیداند. شما از کجا میگویید از الآن تا دویست سال دیگر خبری نیست و هر اتفاقی بیافتد بعد از آن خواهد افتاد؟ چه کسی گفته است؟ اولین اشکال چنین حرفی تعیین وقت و اشکال دوم آن مأیوس کردن مردم است. بنده در زمینهی فایدهی نشانهها عرض کردم که وقتی پیامبر نشانههای پس از وفاتشان را میشمارند هر نسلی شاهد بخشی از پیشیبنیهای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. یکی از فایدهها همین تداوم امید است. همین که شاهد باشیم این نشانهها ادامه دارند و داریم به مقصد نزدیک میشویم. پس چیزی هست. اما وقتی شما به نسلی بگویید تا دویست سال آینده هیچ خبری نیست. خب، این مأیوس کردن مردم و مخالف فرهنگ امید، انتظار فرج، اطمینان به خدا (سبحانه و تعالی) و… است. همچنین در طرف مقابل اگر کسی به مردم بگوید -این نیز از مصادیق تعیین وقت است- جمعهی آینده. یک نفر ما را دویست سال پرتاب میکند و دیگری میگوید هفته، ماه یا سال آینده! اینها نیز گمراه کردن و صحبت بدون علم است و هر دو غلط است. هر چیزی که شبههی تعیین وقت داشته باشد غلط است و خطرات فرهنگی، فکری، عقیدتی، ایمانی و روانی بسیار عظیمی دارد چون یا منجر به ایجاد یأس و نا امیدی میشود یا در آینده به انکار، گمراهی و سرگردانی میانجامد. باید در رابطه با همهی این مسائل احتیاط کنیم.
خب موضوع پایانی این است که رفتار مناسب بر طبق احادیث و روایات چیست؟ مجبوریم ۵ دقیقه بیشتر وقت بگیریم. رویکرد صحیح و مناسب این است: طبق قرآن ما به صورت کاملا قطعی و نهایی عقیده داریم آیندهی بشریت و زمین با غلبهی توحید، دین الهی، بندگان شایستهی خدا، مؤمنان، مستضعفان و حکومت عدل، حکمت، امنیت، صلح، ثبات، رفاه، برخورداری و… همراه است. در نتیجه هرچه پیامبران و اولیاء الله در طول تاریخ برای آن مبارزه، جهاد، جانفشانی و تلاش کردهاند در آخر الزمان در دنیا تحقق خواهد یافت. بحث آخرت جداست. همچنین احادیثی را که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست ما رسیده است و برای ما روشن شده که صحیح و مقبول و قابل تکیه هستند جمعبندی و دنبال و پیگیری میکنیم و منتظر میمانیم. ولی در عین این که انتظار میکشیم وقت تعیین نمیکنیم. نه میگوییم امروز و نه میگوییم ۵۰ یا ۱۰۰ سال دیگر.
بله، رفتار درست با این مسئله این است: شبانه روز منتظر این امر باشیم. آن را دور فرض نکنیم. مگر نه این است که هر شب، هر ساعت و هر روز احتمال ظهور وجود دارد؟ بله، احتمالش وجود دارد. مگر نه این است که این مسئله به خواست خداوند (سبحانه و تعالی) وابسته است؟ اگر خدا بخواهد همین امشب وعدهاش را محقق کند مانعی هست؟ آیا دست خدا بسته است؟ توان و حکمت خدا محدود است؟ نه، هر لحظه، هر صبح، هر شب، هر روز، هر ساعت، هر شبانه روز، هر هفته، هر ماه، هر سال، هر دهه ممکن است این اتفاق رخ دهد. ممکن است خداوند سبحان اراده کند و این مسئله رخ دهد. آیا ما از غیب خبر داریم؟ از حکمت خداوند (سبحانه و تعالی) دربارهی هر چیز با خبریم؟ نه. به همین دلیل در روایتها آمده است، بنده از خودم اختراع نمیکنم که باید شبانه روز منتظر این امر باشیم، هر شبانه روز انتظار آن را بکشیم و هر شبانه روز از خداوند (سبحانه و تعالی) بخواهیم در آن تعجیل کند، آن را نزدیک گرداند و وعدهی میراثبری زمین توسط مستضعفان را تحقق بخشد. احساس و درک مناسب این است.
اینجا شاید برخی برادران و علما بگویند مگر در روایات نیامده است که این مسئله پیش از سفیانی، یمانی، خراسانی، صیحه و… رخ نخواهد داد؟ گرچه این صحبت مستقلی میطلبد باید بسیار کوتاه باید بگویم حتی در روایتها علامتها را به دو قسمت تقسیم کردهاند: حتمی و غیر حتمی. یعنی شاید رخ دهد و شاید رخ ندهد. اما در هر صورت همه چیز در برابر خواست خدا (سبحانه و تعالی) و فرمودهی وی که «يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ - خدا آنچه را خواهد محو مىكند و تثبيت مىكند. (رعد/۳۹)»خاضع است. سلطهای بر اراده، حکمت و علم خداوند (سبحانه و تعالی) وجود ندارد. آنچه را که قطعی نیست خدا هر بخشش را بخواهد محو و تثبیت میکند. اما آنچه را قطعی است نیز بعضی علما میگویند در برابر «يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ» خاضع است. روایتی داریم که از امام جواد (علیه السلام) پرسیده میشود سفیانی قطعی است؟ ایشان میگویند بله قطعی است. سپس میپرسد این مشمول «يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ» میشود؟ میفرمایند بله. میپرسد مهدی هم مشمولش میشود؟! میفرمایند نه، مهدی از میعاد است و «إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ- خدا خلاف وعده نخواهد کرد. (رعد/۳۱)» اما هر چیز دیگری در برابر «يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ» خاضع است. البته بعضیها دربارهی این روایت بحث دارند. حتی اگر این روایت را نپذیریم، جزئیات حتمی نیستند. اگر خداوند (سبحانه و تعالی) بخواهد ممکن است در یک شب سفیانی، یمانی، خراسانی خارج شوند و جبرئیل در آسمان فریاد بکشد و چند ساعت بعد خداوند اجازهی ظهور ولی پنهان در میان خلایقش را برای تحقق این وعدهی الهی بدهد. مانعی هست؟ همین که مانعی وجود ندارد کافی است تا پرونده برای ما باز بماند. معنای انتظار، امید، دعا، درخواست از خداوند (سبحانه و تعالی)، آمادگی، آمادهسازی شبانه روزی این است. به همین مقدار بسنده میکنیم. فکر میکنم مسئله بسیار روشن شد.
این پرونده در این دوران از حساسیت بسیار زیادی برخوردار است و برای کسانی که میخواهند از آن به لحاظ سیاسی، امنیتی، فرهنگی و حتی تجاری سوء استفاده کنند دستاویز بزرگی برای بهرهبرداری است. شما مردم عزیزی که طبیعتا در انتظار آینده و اهل امید و انتظار هستید بر اساس آنچه تشریح و تقدیم کردم باید مراقب رفتار با این مسئله باشید. رفتار ما باید مبتنی بر دقیقترین و بهترین معیارهای علمی، شرعی و عقلی باشد و به دنیای خرافات، افسانهها و هیچ کدام از روشها و وسایلی که به علم منتهی نمیشوند و نمیتوانند میان ما و خداوند (سبحانه و تعالی) حجت باشند تن ندهیم. حسین (علیه السلام) در کربلا اینچنین عمل کرد. جد حسین (علیه السلام) و پدرشان به نقل از جدشان این اخبار را به ایشان داده بودند. مسئلهی کربلا مشهور بود. برای ام المؤمنین ام سلمه و بسیاری از صحابیان و اهل بیت پیامبر این مسئله روشن بود. امام حسین (علیه السلام) تکلیفش را انجام داد. اگر ما در این دوران بنشینیم و شبانه روز روی علامتها کار کنیم غلط است. این [تنها] بخشی از معرفتی است که به آن نیاز داریم. این را فراموش کردم بگویم. بعضی از مردم شبانه روزشان این شده است. نه درس میخوانند، نه درس میدهند، نه کار میکنند، نه جهاد میکنند، نه جانفشانی میکنند، پس چه میکنند؟ شبانه روز در حال مطالعهی نشانههای ظهور هستند. خیلی خب، متخصصان باید روی نشانهها کار کنند اما آیا همهی ما باید کارمان این باشد؟ ما کار، مسئولیت، تکلیف شرعی، چالش و خطراتی پیش رو داریم. هر آیندهای در انتظار ما باشد مسئولیت ما این است که به وظیفهی شرعیمان عمل کنیم. این از مهمترین درسهای امام حسین (علیه السلام) در کربلاست.
السلام علیک یا سیدی و مولای یا ابا عبدالله الحسین یا ابن رسول الله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منا لزیارتکم.
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
والسلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
جستجو

دغدغههای امت

-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران
کتاب
