


بیانات
5 آبان 1393
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در شب سوم محرم 1436
| فارسی



«
در زمینهی مبارزه با جوانان این گروه اصل بر نجاتشان است نه بر ریشهکن کردنشان. بعضیها بلافاصله فکر میکنند دولتها، نظامها، ارتشها و کشورها باید برای ریشهکن کردن پیروان این جریان ائتلاف کنند. نه، اول باید به فکر نجات و دستگیری از این افراد بود. باید با آنها گفت و گو کرد؛ توسط علمایی که ممکن است تأثیر داشته باشند. طبیعتا مسئولیت برادران عالم اهل سنت ما بسیار بیشتر از عالمان شیعه است. علمای شیعه هر جا پا بگذارند به نظر آنها تکلیفشان مشخص است! ولی این احتمال وجود دارد که عالمان اهل سنت را بپذیرند. خب، اینجا مسئولیت عظیمی بر عهدهی عالمان اهل سنت گذاشته میشود که با این افراد بحث کنند. کسی از همین ابتدا نگوید نه، امیدی به نتیجهبخشی نیست! چه کسی چنین چیزی گفته است؟ ما یک تجربهی تاریخی در اختیار داریم. امروز هر کس به جریان تکفیری و این ماجراها میپردازد به مثال تاریخی خوارج دوران امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(ع) میرسد. علی بن ابی طالب(ع) در آن دوران به نظر همهی مسلمانان خلیفهی مشروع بودند. یعنی اهل سنت ایشان را خلیفهی راشد چهارم و شیعه نیز به طریقهی خودشان ایشان را امام میدانستند. پس بحثی نبود که ایشان خلیفهی مشروع است. فارغ از جایگاه خلیفهی مشروع. خب، تعدادی از مردم بر ایشان شوریدند که خوارج نام گرفتند. امیر(ع) به همراه باقیماندهی صحابه، مهاجرین و انصار و فرزندانشان به جنگ آنها رفت. خوارج ۱۲هزار نفر بودند. بعضیشان مرتکب جنایتهایی شده بودند. امیرالمؤمنین(ع) روز اول گفتند جانیان را تحویل دهید ولی ندادند. با این حال ایشان تصمیم نگرفت ۱۲هزار نفر را بکشد. به عبدالله بن عباس فرمود شما جایگاه اجتماعی و علمی داری برو سراغشان. عبدالله بن عباس رفت، سخنرانی کرد، گفت، استدلال آورد، گفت و گو کرد، مجادله و بحث کردند و با تلاشهایش ۴هزار نفر برگشتند. دیگر کسی نبود. خود امام (ع) رفت. سخنرانی کرد، دعوت کرد، گفت، استدلال آورد، یادآوری کرد، مجادله نمود و… این بار هم ۴هزار نفر برگشتند. ۸هزار نفر بودند، چقدر میماند؟ ۴هزار نفر ماندند. کسانی که آمادهی شنیدن هیچ حرفی نبودند. یعنی گوششان بدهکار نبود. آن موقع بود که جنگ رخ داد. جنگ نهروان که برای آنها بسیار گران هم تمام شد. تفکری که بر ذهن مدیران جهان عرب و اسلاممان سایه انداخته است این است که مستقیما سراغ مسائل امنیتی، نظامی، ریشهکن کردن، جنگ و… برویم. نه، مسئولیت دیگری هم وجود دارد. واقعا مسئولیت شرعی، دینی، اخلاقی و بشری است. باید برای نجات این افراد تلاش جدی فکری، فرهنگی، عقیدتی، ایمانی و رسانهای صورت بگیرد و گفت و گو شود. دین ما این را میگوید. دین ما به دنبال کشتن نیست، در پی نجات است؛ نجات مردمان در دنیا و آخرت. بسیاری از اینها بیچاره هستند. دنیا را از دست دادهاند و ناگهان متوجه خواهند شد آخرت نیز از دستشان رفته است. در حالی که:«يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا- مىپندارند كه كار نيك انجام مىدهند.(کهف/۱۰۴)» به همین خاطر اینها از یتیمان هم بیچارهتر و یتیمترند. مسئولیت بزرگ، نجات ایشان است.



















