بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مصاحبه با شبکهی تلویزیونی او.تی.وی لبنان
| فارسی | عربی | فیلم | صوت |تفاهمی که از دل گفت و گوی ایران با 5 + 1 به وجود آمد و همچنین پیش از آن ماجرای پروندهی سلاحهای شیمیایی سوریه، وضعیت بین المللی جدیدی با عنوان نظام چند وجهی را تحقق بخشید. دیگر یک کشور بر جهان حکومت نمیکند، تصمیم نمیگیرد، حرف آخر را نمیزند و جهان را به یک سو نمیکشاند. حتی دو قطبی هم نه. چندین کشور وجود دارند... پس حرکت جهان به سمت رهبری چند وجهی، افقها را بسیار باز میکند، جلوی هژمونی و استبداد بین المللی و جهانی را میگیرد، باب عرض اندام را میگشاید و حاشیههای امنی به وجود میآورد. همچنین میشود از یک قطب علیه دیگری کمک گرفت. قطبها منافع مشترک و اختلافات خود را دارند. این برای کشورها و ملتهای جهان سوم و بحرانهای منطقه مجالی به وجود میآورد تا در پی درمان باشند.
[بخش اول]
او.تی.وی: شب به خیر سید.
سید حسن نصرالله: شب شما هم به خیر.
او.تی.وی: بنده میخواهم در ابتدا از شما تشکر و تقدیر کنم و از طرف همهی دست اندرکاران او.تی.وی به شما سلام و مراتب احتراممان را ابلاغ نمایم….
سید حسن نصرالله: ممنون، لطف دارید.
او.تی.وی: بگذارید مستقیما از بزرگترین رخداد منطقه آغاز کنیم. برخی میگویند صحنهی منطقهای تازهای به وجود آمده که انعکاس صحنهی بین المللی جدیدی است و بر صحنهی لبنان نیز تأثیر خواهد گذاشت. و آن همان توافق ایران و غرب دربارهی پروندهی هستهای است. حضرت سید، این سؤال مطرح است که معنا و مضمون این توافق چیست؟
سید حسن نصرالله: بسم الله الرحمن الرحیم. شکی نیست که این توافق که تا این لحظه یک توافق مقطعی و موقت است، اثرات و پیامدهای بسیار بزرگ و پر اهمیتی دارد. در روزهای گذشته چیزهای زیادی دربارهی برنده، بازنده، اثرات، نتایج، پیامدها و محتوای توافق و افقهایی که ممکن است در پی این توافق گشوده شود نوشته و گفته شد. ولی در ابتدا دوست دارم بگویم اولین برنده، ملتهای منطقه هستند؛ همهی ملتهای منطقهمان، چه منطقهی خلیج و چه خاورمیانه؛ تمام منطقه. دلیل آن هم ساده است. و آن این که در همهی سالهای گذشته برخی طرفهای منطقهای و بین المللی به سوی گزینهی جنگ با ایران میراندند. در حالی که گزینهی جنگ با ایران یک گزینهی سهل و ساده نیست. چون ایران یک کشور کوچک، ناتوان یا منزوی نیست. این گزینه، گزینهی جنگ، ممکن بود پیامدهای بسیار خطرناکی برای تمام منطقه به همراه داشته باشد. اولین نتیجهی این تفاهم یا توافق این است که -بنده میخواهم هر چه بیشتر واقعنگر باشم.- نمیگویم گزینهی جنگ را برای همیشه منتفی کرد ولی میتوانم بگویم آن را تا مدتها عقب انداخت.
او.تی.وی: ببخشید، منظورتان جنگ آمریکایی و اسرائیلی است؟
سید حسن نصرالله: جنگ آمریکایی و غربی و حتی اسرائیلی علیه ایران. بنده باور نمیکنم و اعتقاد ندارم -البته همیشه این بحث فکری-سیاسی وجود داشته.- امکان دارد اسرائیل بدون چراغ سبز آمریکا تأسیسات هستهای ایران را بزند. به هیچ وجه امکان ندارد. البته در جنگ روانی نتانیاهو میتواند هر چه میخواهد بگوید ولی در واقعیت وضع فرق میکند. پس، به نظر بنده بزرگترین برنده، ملتهای منطقه هستند. [اولا] به دلیل عقب افتادن گزینهی جنگ و ثانیا گشوده شدن باب گفت و گو و جست و جوی نقاط تفاهم، طرق درمان و سازش در پروندههای مختلف تا آنجا که امکانش هست.
او.تی.وی: روشن است.
سید حسن نصرالله: ثالثا -که این بسیار بسیار مهم است.- بحثی که صورت گرفت و تفاهمی که از دل گفت و گوی ایران با 5 + 1 به وجود آمد و همچنین پیش از آن ماجرای پروندهی سلاحهای شیمیایی سوریه، وضعیت بین المللی جدیدی با عنوان نظام چند وجهی را تحقق بخشید. دیگر یک کشور بر جهان حکومت نمیکند، تصمیم نمیگیرد، حرف آخر را نمیزند و جهان را به یک سو نمیکشاند. حتی دو قطبی هم نه. چندین کشور وجود دارند. خب، چرا پنج عضو دائم شورای امنیت اما به علاوهی یک؟ چرا میخواهند آلمان در کنارشان باشد؟
او.تی.وی: چون امروز در اروپا یک کشور شاخص است.
سید حسن نصرالله: پس حرکت جهان به سمت رهبری چند وجهی، افقها را بسیار باز میکند، جلوی هژمونی و استبداد بین المللی و جهانی را میگیرد، باب عرض اندام را میگشاید و حاشیههای امنی به وجود میآورد. همچنین میشود از یک قطب علیه دیگری کمک گرفت. قطبها منافع مشترک و اختلافات خود را دارند. این برای کشورها و ملتهای جهان سوم و بحرانهای منطقه مجالی به وجود میآورد تا در پی درمان باشند. حالا نمیخواهم تمام این بخش را به این موضوع اختصاص دهم. این مسائل فارغ از دستاوردهای ایران بود. به این مسئله هنگام صحبت دربارهی خود توافق خواهیم پرداخت.
او.تی.وی: اما غرب و مشخصا آمریکا چه چیزی را به دست آورد یا چه چیزی را پرداخت؟ اگر شما معتقدید به نفع ملتهای منطقه بوده است.
سید حسن نصرالله: تحولات بسیار مهمی در منطقه و جهان در مسائل مربوط به سیاست و دولت آمریکا رخ داده. اینجا داخل پرانتز بگویم افراد خشمگین چیزهای بسیاری نوشتند. با دوستان میشود بحث کرد ولی مشکل افراد خشمگین این است که نمیخواهند چیزی بشنوند. یعنی با وجود این که مشخص است توافق یا تفاهم مقعطی است و هنوز جای بحث بسیاری باقی مانده و همچنین بحث میان ایران و 5 + 1 یعنی جامعهی بین المللی است ولی به سرعت گفتند: توافق ولی فقیه و شیطان بزرگ! در حالی که این طور نیست.
او.تی.وی: محور شرارت سابق و شیطان بزرگ سابق!
سید حسن نصرالله: نگاه کن، در هر صورت آمریکاییها از سال 2000 به بعد در دوران نومحافظهکاران و جرج بوش دست به جنگهای بزرگی در منطقهی ما زدند. پروژههایی هم داشتند. از جمله پروژهی خاورمیانهی جدید که شکست خورد. وارد جنگهای مستقیم مثل افغانستان و عراق و غیر مستقیم مثل لبنان و غزه شدند. و امروز نیز در چندین کشور از جمله سوریه در حال جنگ غیر مستقیم هستند. خب، همهی این جنگها شکست خورد. جنگ عراق در حالی که عراق در پنجهی آمریکا بود شکست خورد. دلایلش بحث دیگری است. در افغانستان به بنبست رسیدند. جنگ لبنان و غزه نتوانست خاورمیانهی جدید را آنگونه که خانم کاندولیزا رایس میخواست ایجاد کند. تا این لحظه در سرنگون کردن و سلطه بر سوریه ناکام ماندهاند.
خب، جاهای دیگر. دربارهی ایران. بنده نمیگویم تحریمها ایرانیان را آزار نداد. آنها و اقتصادشان را آزار داد ولی یک ایستادگی، ارادهی ملی، بصیرت و وحدت ملی و باور مطلق به حقوق ملی وجود داشت که نتوانستند نظام ایران را سرنگون، منزوی و تضعیف کنند یا به زانو درآورند. اینها همه واقعیت است.
در مقابل، شرایط مالی و اقتصادی ایالات متحدهی آمریکا و کشورهای اروپایی، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا را ببینید. امروز در اتحادیهی اروپا معروف است که آلمان بار اتحادیهی اروپا را به دوش میکشد. اگر آلمان را کنار بگذارید چندین کشور کاملا نابود میشوند. پس یک وضعیت جدید بین المللی و آمریکایی وجود دارد. امروز آمریکا، دولت اوباما، وعدهی خروج از جنگها را میدهد و صراحت هم دارد. دولت، جان کری و افکار عمومی آمریکا میگویند ایالات متحدهی آمریکا خواستار جنگ نیست. نه به این دلیل که ماهیت آمریکا تغییر کرده، چون شرایط و ظرفیتهایش تغییر کرده. چند روز پیش رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا میگوید مقدرات نظامی نیروهای ما در پایینترین سطح در چند ده سال گذشته است. طبیعی است. چرا؟ چون چندین جنگ شکستخورده داشته، خسارتهای شدیدی متحمل شده و در نتیجه شرایط اقتصادی و پولی از جنگها تأثیر پذیرفته و بر مقدرات ارتش تأثیر گذاشته. خب آمریکاییها به اینجا رسیدهاند. این شرایط جدیدشان است. در مقابل، ایرانی قرار دارد که تحریمها سرنگونش نکردند، تضعیفش نکردند، به لرزه درش نیاوردند و آمادهی تفاهم در مسئلهی هستهایست. مدتهاست آماده است. این اولین تعلیق غنیسازی اورانیوم 20% نیست. در دو سال اخیر دوران جناب سید خاتمی تمام غنیسازی تعلیق شده بود، نه فقط 20%. ولی نومحافظه کاران، دولت بوش، حاضر به درمان این پرونده نشدند. امروز آمریکاییها به اینجا رسیدهاند. میتوانید -و بنده درخواست میکنم.- کنفرانس خبری جان کری پس از اعلام توافق را مطالعه کنید. در حال تشریح مسئله خطاب به آمریکاییهاست، نه عربها، ملتهای عرب و… . به صراحت میگوید ایالات متحدهی آمریکا نمیخواهد وارد جنگ جدیدی شود، از جنگ خسته شده و خواستار هیچ جنگ جدیدی نیست. خب، اگر بابی برای تفاهم باز شده چرا که نه؟ بابی در زمینهی هستهای باز شد و در این زمینه مذاکره کردند و تفاهم موقتی حاصل شد. پس، شرایط و شکست آمریکایی و غربی در منطقه باعث این امر بود. کسی که میگوید نه بگوید آمریکاییها تا این لحظه کجا موفق شدند؟
او.تی.وی: آمریکاییها میگویند ما جز در مسئلهی هستهای با ایران بحث نمیکنیم و بحث دربارهی پروندههای دیگر را نپذیرفتیم. آیا این مسئله درست است؟
سید حسن نصرالله: بنده اطلاع دارم که آمریکاییها بسیار علاقه داشتند پروندههای دیگری را در کنار پروندهی هستهای مطرح کنند. از برادران ایرانی اطلاعات دارم. و این یک مسئلهی قدیمی است. همیشه بحثِ با واسطهی ایرانیان و آمریکاییها چه از طریق سوئیسیها، عمانیها یا عراقیها -چون در هر صورت دوستان مشترک زیادی دارند.- بر سر روش بوده. طرف ایرانی میخواسته دربارهی یک پرونده بحث کند، آمریکاییها میخواستند همهی پروندهها را در مذاکرات مطرح کنند. منافع طرف ایرانی هم در این نبوده که دربارهی همهی پروندهها بحث کند. منافع ایران -فارغ از موضع عقیدتیاش- این بوده که یک پرونده وجود دارد که مستقیما به من مربوط میشود و حق طبیعی من است. طرف ایرانی میگوید من از شما چیزی نمیخواهم. آنها نمیخواهد چیزی از جیب آمریکاییها بردارند بلکه به دنبال حقوق طبیعی خود و حتی حد اقل حقوق طبیعی خود هستند. طرف ایرانی میگوید این پرونده را حل کنید سپس در آینده در چهارچوبهای مشخص به پروندههای دیگر میپردازیم. بر اساس اطلاعات بنده ایرانیان بودند که اصرار کردند موضوع تفاهم و بحث فقط پروندهی هستهای ایران و عقبانداختن هرگونه بحث دربارهی پروندههای دیگر باشد.
او.تی.وی: با این وجود برخی مسئولان ایرانی پیشبینی کردند در طول یک سال آینده توافقی نهایی صورت بگیرد. حضرتعالی معتقدید در حالی که ما شاهد برچیده شدن برخی خصومتها و شاهد خبر تشکیل اتاق مشترک بازرگانی ایران و آمریکا -که نمیدانم این خبر چقدر صحیح است.- هستیم آیا ممکن است این دو طرف، یعنی غرب و ایران سراغ عادیسازی روابط بروند؟ و این عادیسازی روابط بر تمامی منطقه و پروندههای آن چه تأثیری خواهد گذاشت؟
سید حسن نصرالله: کمی به عقب برگردیم، به مسئلهی عادیسازی روابط هم میرسیم. اگر به اصول برگردیم حتی در زمان امام خمینی (رضوان الله علیه) و سپس حضرت امام خامنهای (حفظه الله) ادبیات رهبران ایران همیشه گویای چه مطلبی بوده؟ این بوده که مشکل ما با آمریکا با مشکل ما با اسرائیل تفاوت دارد. مشکل اسرائیل این است که این رژیم، غاصب و نامشروع است و به فلسطین و ملت فلسطین تحمیل شده. به همین دلیل موضع ایران دربارهی اسرائیل قطعی است و از زمان تأسیس جمهوری اسلامی تا امروز حتی یک لحظه هم تغییر نکرده. اما دربارهی آمریکا، همیشه میگویند روزی که آمریکا به حقوق ما اذعان کند، با ما با احترام رفتار کند، در جایگاه برابر با ما پای میز مذاکره بیاید و حاضر باشد حق ملتهای منطقه را بدهد و از سلطه، جنگ، استثمار و استکبار دست بکشد ما حاضریم با آمریکا به طور مستقیم و غیر مستقیم مذاکره کنیم. کسانی که مسئله را دنبال میکنند میدانند این اولین مذاکره نیست. مثلا در پروندهی افغانستان چیزی شبیه همین مذکرات وجود داشت. 5 + 2 + 1 بود. اعضای دائم شورای امنیت، پاکستان و -آن طور که خاطرم است.- هند و ایران. آمریکاییها هم پای میز بودند و دربارهی شرایط افغانستان گفت و گوی مستقیم صورت گرفت. خب، در پروندههای دیگر. حتی در مورد پروندهی هستهای سالهاست مذاکره با 5 + 1 وجود دارد و آمریکاییها در این چهارچوب حضور دارند. پس در واقع مکانیزم جدیدی وجود ندارد. بله، آمریکاییها تغییر کردهاند. به نظر بنده ایران هنوز در همان جایی است که بوده ولی آمریکاییها تغییر کردهاند. وقتی آمریکاییها حاضر شدند به پروندهی هستهای یا حد اقل در عمل و با اخذ ضمانت به حقوق هستهای ایران اعتراف کنند -اصولا ایران در زمینهی سلاح هستهای حاضر است نه فقط به آمریکاییها بلکه به همهی جهان ضمانت بدهد.- این یعنی یک گام به پیش. اما آیا این یعنی عادیسازی روابط. به نظر بنده هنوز خیلی زود است دربارهی عادیسازی روابط صحبت کنیم. چون این تنها یکی از پروندههاست. هنوز خیلی پروندهها میان ایران، جمهوری اسلامی و ایالات متحدهی آمریکا وجود دارد. چه پروندههای مرتبط با ایران و چه پروندههای منطقهای. به همین خاطر بنده فکر نمیکنم مسائل به این زودی و در کوتاه مدت به عادیسازی روابط بیانجامد.
او.تی.وی: ولی مثلا ما بلافاصله شاهد سفرهای وزیر امورخارجهی ایران به کشورهای خلیج بودیم. آیا این به معنای عادیسازی روابط با کشورهای خلیج نیست؟
سید حسن نصرالله: ایران همیشه در پی اطمینانبخشی به همسایگانش بوده است. و هیچ گاه روابط خود را با هیچ کدام از همسایگانش قطع نکرده. همیشه سفر میکرده، گفت و گو تشکیل میداده و آمادهی تفاهم و اطمینان و ضمانتبخشی بوده. همیشه اینگونه بوده. مشکل از 1979 یعنی از هنگام برپایی جمهوری اسلامی ایران در طرف مقابل بوده. چون شاه همپیمان آنها بود و آنها مخصوصا پادشاهی عربستان سعودی از لحظهی اول با امام خمینی و آن حکومت نوپا به عنوان دشمن رفتار میکردند. این یک صحبت و ادبیات تازه نیست. آنها پیش از این هم صدام حسین را علیه آن حکومت تحریک کردند و صدها میلیارد دلار خرج کردند. درهای جهان را به روی صدام گشودند تا به جمهوری اسلامی حمله کند. جمهوری اسلامیای که هنوز سپاه پاسداران نداشت، ارتشش ضعیف بود، ظرفیتهایش محدود بود و هنوز تازه از انقلاب درآمده بود و به خود مشغول بود. در چنین شرایطی در سراسر مرزهای ایران و عراق علیه جمهوری اسلامی جنگ به راه انداختند. متأسفانه برخی کشورهای خلیج همیشه جمهوری اسلامی را دشمن میپندارند. ولی سیاست جمهوری اسلامی در قبال کشورهای خلیج همیشه حسن همجواری، برادری، صداقت، همکاری و گفت و گو دربارهی همهی موضوعات و پروندهها بوده. و تحرکات امروز وزیر خارجه تداوم سیاست همیشگی ایران است. البته تاکتیک، نرمش، زبان و ادبیات کمی بالا و پایین میشود. ولی موضع ایران در قبال خلیج همین است. الآن ایران میخواهد به آنها اطمینان بدهد و بگوید چیزی به ضرر شما نخواهد بود، جای ترس و نگرانی وجود ندارد. چرا نگرانید؟ قطعا آنها به دنبال اطمینان دادن به سعودیها هم هستند. چون دیگر کشورهای خلیج از ساعتهای اول این توافق را تبریک گفتند. میماند سعودی که نگران است و ناراحتی و خشم و… خود را اعلام میکند. اسرائیل هم خشمگین است. البته ایران به اسرائیل هیچ گونه اطمینانی نخواهد داد. ولی در مورد کشورهای همسایه خود را موظف میداند مستقیم یا غیر مستقیم به آنها اطمینان بدهد.
او.تی.وی: آیا فکر میکنید سعودی آرام شود؟ آیا فکر میکنید روابط بهبود یابد؟ در حالی که سعودی جبهههایی گشوده که به ایران هم مربوط میشود…
سید حسن نصرالله: نگاه کنید، بنده نمیخواهم بدبینی ایجاد کنم ولی معتقدم در این حوزه یک مشکل واقعی وجود دارد. بنده رفتار ایران و دولت ایران را در این زمینه دنبال میکنم. ایران سالهاست که میکوشد باب رابطه با پادشاهی عربستان سعودی را بگشاید. و این که برادر، بیایید صحبت و توافق کنیم، چرا بجنگیم؟ چرا برویم سراغ جنگ؟ ما این را نمیخواهیم. یعنی جنگ ایران و سعودی را. جایگزین چیست؟ اینکه دو طرف با هم صحبت کنند. خب، همهی تلاشها برای فتح باب تا این لحظه با شکست مواجه شده. طرفی که درها و پنجرهها و همه چیز را بسته سعودی است. تلاشهایی با وساطت پاکستان صورت گرفت. ایرانیان پذیرفتند. طرف سعودی نپذیرفت. حتی دربارهی مکان، بحث صورت گرفت. این که وزیران خارجه کجا دیدار کنند؟ در پاکستان یا کویت؟ طرف سعودی نپذیرفت. با این وجود در پایان یکی از کنفرانسها در دورهی گذشته، پیش از انتخابات ریاست جمهوری ایران، وزیر امور خارجهی ایران دکتر صالحی دو ساعت با امیر فیصل جلسه گذاشت. دو ساعت با هم نشستند. همهی مدت صالحی صحبت میکرد چون طرف سعودی حاضر به صحبت نبود. فقط میشنید. این که با توجه یا بدون توجه میشنید را نمیدانم ولی برای بحث هیچ آمادگی از خود نشان نمیداده. با این وجود در آن دیدار -میدانید.- دکتر صالحی تلاش میکرده گرم باشد. بنده خبر دارم که پیش از وفات امیر نایف -وقتی هنوز ولی عهد بود. در پایان زندگیاش- وزیر اطلاعات ایران به عربستان سعودی میرود با امیر نایف دیدار میکند. و میکوشد فضایی ایجاد کند که بنشینیم ببینیم مشکلات کجاست و نقاط قابل بحث کجاست؟ تا به تفاهم دست پیدا کنیم. اما فضا صد در صد منفی بوده. حتی روزنهای از فضای مثبت هم دیده نمیشده.
او.تی.وی: این رفتار منفی سعودی را چگونه تفسیر میکنید؟ سعودی به چه دل بسته؟
سید حسن نصرالله: نگاه کن، مشکل سعودی از ابتدا این بوده که به ایران به چشم دشمن نگاه میکرده. و تمام جنگ هشت ساله که توسط صدام حسین علیه ایران رخ داد -نمیگویم جنگ ایران و عراق. جنگ صدام حسین علیه ایران.- همه به تحریک و پشتیبانی مالی سعودی بود. البته صدام هم تواناییها و بلندپروازیهای خودش را داشت. هشت سال جنگ ناکام ماند. ولی هزینهی جنگ را چه کسی پرداخت؟ دو ملت ایران و عراق. همچنین مسئله و ملت فلسطین که از کویت و عراق رانده شد. سعودیها به دنبال راه چاره بودند که اولین هزینهی پس از جنگ را کشورهای خلیج دادند و صدام حسین به کویت حمله کرد. تا آنجا که کشورهای خلیج مجبور شدند در ظاهر به ارتش آمریکا و ناتو متوسل شوند که به منطقه بیایند و بر آن مسلط شوند. اما سعودی دست بر نداشت، ادامه داد. همهی این رسانههایی را که از جانب سعودی حمایت مالی میشوند ببینید. شبکههای ماهوارهای، رادیوها، روزنامهها، مجلات، پایگاههای اینترنتی، اهالی فرهنگ، اهالی رسانه، نویسندگان و… . به من بگویید آیا جنگ سعودی علیه ایران از سال 1979 یک روز متوقف شده؟ یک روز هم نشده. بله، شاید ما در لبنان در سالهای گذشته این را بیشتر حس کردیم. ولی این جنگ یک روز هم در هیچ کجای جهان متوقف نشده. پیش از ماجراهای اخیر عراق و پس از آن نیز همچنین. سعودی این طور برخورد میکند. مشکل اصلی اینجاست. وقتی سعودی ایران را دشمن میبیند، در داخل ایران، افغانستان، پاکستان و خلیج جنگ هم به راه میاندازد. البته با واسطه. بنده صراحتا به شما میگویم -ان شاءالله او.تی.وی تحمل چنین صحبتی را داشته باشد.- سعودی شجاعت جنگ نظامی مستقیم با هیچ کس را ندارد. پولش را میدهد. تا دلتان بخواهد پول دارد. پولش را میدهد. به همین خاطر در عراق، سوریه، لبنان، پاکستان و… حتی داخل ایران با واسطه میجنگد. اگر سعودی بخواهد این طور ادامه بدهد اولین چیزی که باید حل شود این است که آیا ایران دشمن است یا یک کشور منطقهای، همسایه، دوست، برادر و…؟ تعریف شما چیست؟ به نظرم مشکل ریشهایست.
هر کس هم روش خود را دارد. مثلا وزیر امور خارجهی ایران دکتر ظریف به عمان، کویت و قطر رفت. در هر سه جا گفت: بنده حاضرم به سعودی بروم و تفاهم و صحبت کنیم. همین روزها میخواهد به امارات متحدهی عربی برود. در تهران وقتی میخواست اعلام کند میخواد به امارات سفر کند گفت من حاضرم به سعودی بروم ولی برای تفاهم به زمان نیاز است. خب، تا این لحظه هیچ واکنش مثبتی از جانب سعودی دیده نشده. اصلا نمیدانم به او وقت خواهند داد به سعودی برود و دیدار کنند یا نه؟ برایم روشن نیست که این مسئله رخ خواهد داد یا نه؟ پس مشکل ریشهایست.
او.تی.وی: آیا این مشکل ریشهای، مذهبی است؟ چنان که ولید بن طلال کوشید چند روز پیش آن را این طور نشان دهد و گفت: سعودی و اهل سنت طرفدار حملهی اسرائیل به ایران هستند. چون هر دو با شیعه مخالفند؟
سید حسن نصرالله: نگاه کن، پیش از این که تفسیر خودم را از ولید بن طلال بگویم اشاره کنم بنده مطالب بسیاری از نخبگان فکری و سیاسی -که دوست ایران هم نبودند و انتقاد داشتند و حتی نگاهشان به ایران منفی بود.- خواندم که به ولید بن طلال اعتراض کرده بودند و اولین اعتراضشان این بود که شما حق ندارید از طرف اهل سنت صحبت کنید. یعنی آیا واقعا ملت فلسطین و ملتهای عربی و اسلامی مثل ملت افغانستان، پاکستان و مسلمانان هند، اندونزی و مالزی نظرشان همین نظر ولید بن طلال است؟ قطعا این طور نیست.
او.تی.وی: درست است.
سید حسن نصرالله: پس این قطعا نظر اهل سنت و جماعت نیست. هر کس میتواند از طرف خودش و حکومتش صحبت کند. اما اگر کسی از طرف اهل سنت صحبت میکند باید بگوید چنین اختیاری به او داده شده؟ اگر داده شده بگوید.
به نظر بنده مشکل سعودی با ایران، مذهبی نیست. سعودی در یک دوران با جمال عبد الناصر، با مصر مشکل داشت. با یمن، سوریه و بسیاری کشورهای منطقه مشکل دارد. هیچ کدام از این کشورها نه جمهوری اسلامیاند، نه ولایت فقیه بر آنها حکومت میکند و نه مذهبشان شیعه است. بلکه کشورهایی هستند که به لحاظ مذهبی سنی محسوب میشوند. امروز سعودی با جنبش اخوان المسلمین چه مشکلی دارد؟ مگر امروز پادشاهی عربستان سعودی نبرد سختی با اخوان المسلمین ندارد؟ فارغ از ارزیابی اخوان المسلمین، رفتارشان، پروژهشان و… . آیا با اخوان المسلمین مشکل مذهبی دارند؟
او.تی.وی: قطعا نه.
سید حسن نصرالله: نه، مسئله، سیاسی است. سعودی خودش را رهبر جهان عرب و اسلام میداند و هیچ دوست و شریکی نمیپذیرد. میخواهد همهی کشورهای جهان عرب و اسلام پیرو پادشاهی عربستان سعودی باشند. این هم یک معضل جدی است. و دلیل مشکلش با بسیاری کشورها، دولتها و حتی نیروهای سیاسی جهان اسلام این است. پس ما مشکل را مذهبی نمیدانیم بلکه سیاسی محسوب میکنیم.
او.تی.وی: در مقابل و در کشورهای دیگر خلیج آیا درست است که پذیرایی و تفاهمی شدید رخ داد؟ آیا مثلا درست است که شما شخصا پذیرای یک هیئت قطری را در روزهای گذشته بودهاید؟
سید حسن نصرالله: درست است. مشکل من این است که نمیتوانم چیزی را پنهان کنم! پخش زنده است و مجبورم پاسخ دهم. درست است. بنده میدانم روابط کشورهای خلیج، به استثنای پادشاهی عربستان سعودی و بحرین به واسطهی موضع سیاسیمان در رابطه با حوادث بحرین، محاسبات بسیار متفاوتی دارد. این به طور کلی.
اما در مورد قطر آنچه رخ داد این بود که قطر در برههی اخیر در پی یک بازنگری، بحث داخلی یا یک سری تغییراتی که در سطح دولتش رخ داده شاید در همهی مواضع، استراتژیها، سیاستها و… منطقهایشان تجدید نظر کردهاند. اما آنچه مستقیما به ما مربوط میشود این است که اینها تلاش خوبی در زمینهی ربودهشدگان اعزاز انجام دادند. و بر مبنای این همکاری از جانب کشور قطر در مسئلهی ربوده شدگان اعزاز باب گفت و گو میان ما و آنها دوباره باز شد. ما واقعا رابطهی خود را با هیچ کس به هم نزدیم. دربارهی سوریه با هم اختلاف داشتیم و همچنان داریم. اما حتی دربارهی کسانی مثل سعودی، قطر و ترکیه اصرار داشتهایم به کسی توهین نکنیم. در ادبیاتمان در حزب الله به کسی توهین نکردهایم. همپیمانانمان هر کدام روش ابراز خود را دارند. ولی بنده حتی دربارهی عربستان از رفتار و موضع سیاسیشان انتقاد میکنم ولی سراغ پروندههای دیگر نرفتیم. اگر کسی بخواهد مشکل بیافریند هر چه دلتان بخواهد پرونده هست که میتواند در موردش صحبت کند. به همین خاطر ما از ابتدای بحران سوریه بر اساس اعتقادمان میگفتیم سوریه باید به سراغ درمان سیاسی برود. درمان سیاسی یعنی همهی کشورهایی که در سوریه دخالت دارند، پشتیبانی میکنند یا… باید در حل مسئله مشارکت کنند. اگر میبینیم که در انتها باید سراغ درمان سیاسی برویم نباید از هماکنون همهی روابط را قطع کنیم و همهی درها را ببنیدیم. به همین خاطر ما -شاید اولین بار باشد که میگویم.- حتی در طول سالهای گذشته رابطهای میان ما و قطر باقی ماند. اما چه رابطهای؟ همین که یک معتمد از جانب ما و یک نفر معتمد از جانب آنها هر چند وقت یک احوالپرسی میکردند و هنوز ارتباط تلفنی داشتیم. اما در زمینهی سیاست کاملا اختلاف داشتیم.
او.تی.وی: آیا هیئت اخیر چیز جدیدی به همراه داشت؟
سید حسن نصرالله: نشستیم و گفتیم آیا افراد باید با هم صحبت کنند؟ بله، باید صحبت کنند. آیا ما طرفدار قطع رابطهایم؟ نه، نیستیم. بنده گفتم برادران در مسئلهی سوریه دوران این حرف که کار سوریه تا یکی دو هفته و یکی دو سه ماه دیگر تمام است، گذشته. حالا ان شاءالله به سوریه میرسیم.
او.تی.وی: قطعا در این باره صحبت خواهیم کرد.
سید حسن نصرالله: دوران این حرف گذشته. گزینهی نظامی در سوریه بیفایده است. سرنگونی وضعیت فعلی از طریق نظامی، دیوانگی و کوبیدن سر به دیوار است. چه از جانب شما چه از جانب غیر شما. به همین دلیل بنده از همهی کشورهایی که با حوادث سوریه مرتبط هستند درخواست میکنم به شکلگیری درمان سیاسی کمک کنند. این طور صحبتهایمان را شروع کردیم. سپس این که چطور لبنان را از معضل سوریه برکنار بداریم. چیزی که از روز اول سیاست ما بوده. در این زمینه نیز تبادلاتی داشتیم. میتوانم بگویم گفت و گویی میان ما و قطریها شکل گرفت. اما این که توافق و… در میان باشد، نه. در هر صورت اگر در این مسئله بخواهد کاری صورت بگیرد باید میان دو حکومت صورت بگیرد. ولی ما به عنوان یک نیروی سیاسی که کانال ارتباطی داشت، این کانال را تا محدودهی مشخصی دوباره باز کردیم. حالا این که این چقدر به لبنان، سوریه، روابط لبنان و قطر و کشورهای عربی کمک میکند، باید دید.
او.تی.وی: آیا در چنین سطحی با ترکیه نیز ارتباط برقرار کردید؟ چون دیدیم که ترکیه میکوشد اگرچه از طریق عراق باب گفت و گو را باز کند. یعنی تلاش کردند رابطه را اصلاح کنند و آن را از جانب عراق مطرح کردند. آیا ترکیه نیز تلاش مشابهی داشت؟
سید حسن نصرالله: نه، دربارهی ترکها اینجا نیز با وجود اختلاف شدید دربارهی سوریه ارتباطات لبنان و نمایندگان حزب الله و سفیر ترکیه قطع نشد. هیچ وقت قطع نشد. دیدارها برقرار بود. آنها میآمدند، بچههای ما میرفتند. وقتی برخی مسئولان ترکیه از جمله وزیر امور خارجهی ترکیه و… به لبنان آمدند با آنها دیدارهایی حتی علنی صورت گرفت. مسیر گفت و گو با ترکها هیچ وقت قطع نشده بود. ولی میان ما و ترکها چیز جدیدی رخ نداده. مسئلهی جدید میان ترکها و ایرانیان و عراقیان صورت گرفته. پس از تحولات اخیر سوریه یک تلاش علنی از جانب ترکها شکل گرفته که چطور میتوانند گرما را به این روابط باز گردانند و دوباره سازماندهیشان کنند. چون برداشت بنده این است که ترکها بسیار خسارت دادند. اگر به پیش از حوادث سوریه نگاهی بیاندازیم خواهیم دید روابطشان با ایران، عراق، جناب بشار اسد و حکومت سوریه و لبنان بسیار خوب بوده. در تمام منطقه حضور داشتند.
او.تی.وی: هیچ مشکلی نداشتند.
سید حسن نصرالله: به لحاظ سیاسی و اقتصادی حضور داشتند، تولیداتشان، کالاهایشان و محصولات کشاورزی و صنعتیشان همه جا بود. اما الآن و در این لحظه کجا هستند؟ بیرون از سوریه هستند، با عراق مشکلات بسیاری دارند، تا همین چند هفته پیش روابطشان با ایران تا میزان قطع رابطه سرد شده بود و در سوریه شکست خوردهاند. اردوغان میگفت میخواهم در ماه رمضان در مسجد اموی نماز بخوانم. ولی امروز سه ماه رمضان گذشته. چهارمی و پنجمی هم بگذرد با زور نمیشود وارد مسجد اموی شد و نماز عید و نماز جمعه خواند. خب، امروز جایگاه ترکیه در مصر کجاست؟ در منطقه کجاست؟ ترکیه به لحاظ اقتصادی، سیاسی، روحی و میزان حضورش ضرر کرد و همچنین این مسئله در شرایط داخلیاش بازتاب یافت. یعنی در خارج خسارت دید و امروز شرایط داخلیاش شرایط سادهای نیست. اما دربارهی رابطهی ما و ترکیه همانی است که در گذشته بوده.
او.تی.وی: موضوع نهایی این بخش، مسئلهی فلسطین است. بازتاب توافق ایران و غرب بر مسئلهی فلسطین و نبرد عرب و اسرائیل و مشخصا موضع شما دربارهی این موضوع چیست؟ آیا به نظر شما ایران موضعش در این باره را به گونهای نرمتر خواهد کرد؟ مخصوصا این که شنیده شد ایران در مسئلهی فلسطین طرفدار نتیجهایست که خود فلسطینیان به آن دست پیدا کنند. به نظر شما این پرونده به چه سمتی خواهد رفت؟
سید حسن نصرالله: نگاه کن، موضع ایران دربارهی فلسطین یک موضع عقیدتی است. بنده یک نشانهی روشن به شما ارائه میکنم. درست در زمانی که هیئت ایرانی در ژنو و در حال مذاکره بود و مذاکرات با مشکل مواجه بود و فرانسویها سعی داشتند جلوی توافق را بگیرند یا چیزی شبیه به این، گردهمایی عظیمی در تهران با حضور فرماندهان بسیج سراسر ایران تشکیل شد. همهی فرماندهان و ردههای بالای بسیج یعنی نیروی مردمی کشور که حدود 50.000 نفر بودند. امام خامنهای برایشان سخنرانی کرد. در چنین شرایطی دربارهی مسئلهی اسرائیل و فلسطین همان موضع همیشگی ایران را از 1979 تا امروز بیان کرد. یعنی ایشان حتی عبارتها را تغییر نداد. حتی چند روز پیش که سید سخنرانی داشتند صراحتا گفتند: اسرائیل یک رژیم نامشروع و حرامزاده -دقیقا از این عبارت استفاده کردند.- است و سرانجامی جز نابودی ندارد. بنده معتقدم موضع ایران دربارهی اسرائیل یک موضع عقیدتی است و تغییر نمیکند. مسئلهی مقاومت تغییر نمیکند. به همین خاطر بنده در ابتدای بحث به شما چه گفتم؟ گفتم این به نفع ایران نیست که همهی پروندهها را روی میز بگذارد چون در برخی پروندهها بده و بستان، حل و درمان ممکن است ولی وقتی به پروندهی فلسطین برسیم موضع ایران غیر قابل تعدیل است. به همین خاطر معتقدم کسانی که دربارهی عادیسازی روابط صحبت میکنند دارند عجله میکنند.
او.تی.وی: فارغ از جنبهی عقیدتی حضرت سید، مثلا امروز میبینیم در فلسطین دو گروه وجود دارد. حماس و نخست وزیر [دولت خودگردان] فلسطین، محمود عباس. به نظر میرسد محمود عباسی که نمایندهی سازش است به جناح سیاسی شما نزدیکتر است تا حماسی که نمایندهی بازدارندگی است. سؤال این است که این افتراق در خارج ممکن است از این نیز بیشتر بشود؟
سید حسن نصرالله: نمیتوانیم بگوییم کدام نزدیکتر است و کدام دورتر. شرایط سوریه قضیه را کمی آشفته کرده. اگر نه امروز چه کسانی از ایران چیزهایی درخواست میکنند یا به موضع ایران و خط مقاومت در مسئلهی فلسطین دل بستهاند؟ مگر همین برادران فلسطینی نیستند؟ مگر امروز سازمان آزادیبخش فلسطین یا دولت خودگردان در مذاکرات به چه چیزی دست پیدا کرده؟ تا کنون چه دستاوردی داشتهاند؟ چه افقی پیش رو دارند؟ همین اواخر، هیئت مذاکره کننده -یعنی هیئت تاریخی مذاکره کننده که از زمان مرحوم یاسر عرفات تا امروز تقریبا دست اندرکار مستقیم مذاکره بودهاند.- استعفا میدهند. خب امروز میگوییم شما باید موضع خود را تغییر دهید. آیا مسیر مذاکره با اسرائیل به حد اقلی از حد اقلهای حقوق فلسطین در مسئلهی قدس، پناهندگان، شهرکها، حکومت مستمر، مرزهای آبی و… دست پیدا کرده؟ در مسئلهی اسرائیل و فلسطین این سازش هیچ افقی پیش رو ندارد.
او.تی.وی: پس این مسیر آمریکایی - اسرائیلی - فلسطینی محکوم به شکست در کوتاهمدت است؟
سید حسن نصرالله: آخرین صحبت جان کری در فلسطین اشغالی را ببین. به اسرائیلیان چه میگوید؟ اگر کوتاه نیایید بار دیگر انتفاضه صورت میگیرد… اسرائیلیان را تهدید میکند! این پرونده اصولا پروندهی دشواری است و به نظر نمیرسد آیندهای داشته باشد.
او.تی.وی: این مسئله دوباره موجب انفجار همهی پروندههای دیگر نمیشود؟
سید حسن نصرالله: نه لزوما. چرا ما فکر میکنیم اسرائیل باید همیشه در همهی پروندهها حضور داشته باشد؟ این اشتباه است. این که عرب به این مسئله راضی شده خطاست. ایران و خط مقاومت تسلیم این مسئله نشدهاند. پروندههایی هست که مربوط به کشورهای منطقه است. به اسرائیل چه ربطی دارد؟ چرا باید مدام اسرائیل و منافع اسرائیل را وارد مسئله کنیم؟ آمریکا قطعا از اسرائیل و منافع و امنیت آن حفاظت میکند و پایبندیاش به امنیت اسرائیل، تاریخی، استراتژیک و قطعی است. ولی در هر صورت در بسیاری پروندهها منافع آمریکا مقدم است. بگذارید از مسائل روز یک مثال بزنیم. منافع اسرائیل جنگ با ایران را میطلبد. ولی به نفع آمریکا نیست که علیه ایران جنگی صورت بگیرد. کدام مقدم میشود؟ منافع آمریکا. غرب اینگونه است. پس اگر ما کشورها و ملتهای منطقه بتوانیم پروندههای خود را فارغ از نبرد عرب و اسرائیل درمان کنیم چرا نکنیم؟ برعکس، اگر پروندهها و آشفتگیهایمان را درمان کردیم این امر -حال هر رفتار و روشی در نبرد عرب و اسرائیل پیگرفته شود.- موضع عربی را قدرتمندتر میکند.
او.تی.وی: با این سؤال بخش اول را به پایان میبرم و سپس وارد بخش سوریه خواهیم شد. آیا ایرانیان در همهی این پروندهها با شما هماهنگی میکنند؟ ماهیت رابطهی شما چیست؟ جسارتا برخی مردم از نوعی قیومیت و دنبالهروی صحبت میکنند. حتی وقتی جناب نبیه بری به تهران رفت یکی از نمایندگان جناح حریری گفت با این سفر باید منتظر اوامر جدید ایران باشیم! ماهیت رابطه چگونه است؟ آیا این مقدار هماهنگی وجود دارد؟
سید حسن نصرالله: نگاه کن آنها وقتی صحبتی میکنند میخواهند حرفی زده باشند و تفسیری ارائه داده باشند، از جوهرهی رابطه خبر ندارند. ایران یک کشور بزرگ منطقهایست و به نظر بنده با شرایطی که در منطقه به وجود آمده مؤثرترین کشور منطقه است. این کشور با ما مشورت میکند، صحبت میکند، ما را در نظر میگیرد، نظر ما را میپرسد و با ما هماهنگی میکند. و احیانا مسائلی هست که نظر ما را به طور کامل اجرا میکند. یعنی در برخی پروندهها نظر ما مقدم است. آن هم نه فقط در حوزهی لبنان بلکه به طور کلی در حوزهی منطقه.
او.تی.وی: آخرین سؤال در این زمینه که سپس وارد مسئلهی سوریه شویم...!
سید حسن نصرالله: راحت باشید. فقط قبل از آن یک نکته و آن این که: اگر جنس و ماهیت رابطهی نیروهای سیاسی لبنان و مشخصا 14 مارس با سعودی از جنس رابطهی ما با ایران بود در لبنان مشکلی وجود نداشت. مشکلات حل میشد. ایران هیچ وقت به ما نگفت وارد دولت بشوید یا نشوید. 8، 8، 8 را بپذیرید یا 9، 9، 6 را. با این گروه ائتلاف بکنید یا نکنید. به هیچ وجه ایران در این زمینهها دخالت نکرده. ما در مسائل داخلی لبنان از ایران سؤال نمیکنیم. تنها گاهی وقتی دیدار میکنیم خودمان در جریانشان میگذاریم. در مسائل داخلی نه سؤال میکنیم، نه کسب تکلیف. تنها چیزی که ایران دربارهی لبنان میخواهد این است که همه با هم تفاهم داشته باشند، در لبنان جنگ داخلی صورت نگیرد و همه با هم مشارکت کنند.
اما آن طرف نه! حالا ان شاءالله به پروندهی لبنان که رسیدیم عرض خواهم کرد. آن طرف رابطه، رابطهی فرمانبری است. کاش آنها هم ولایت فقیه داشتند، آن وقت در لبنان مشکلی وجود نداشت.
او.تی.وی: یاد آن صحبت اخیر شما افتادم که بسیار هم بر علیهتان استفاده شد. البته در بخش لبنان به آن خواهیم رسید. ولی وقتی بر سر مسئلهی سلاحهای شیمیایی سوریه سازش صورت گرفت دشمنان شما گفتند این سازش به اینجا منتهی نخواهد شد. از مسئلهی شیمیایی سوریه شروع شد به پروندهی هستهای ایران خواهد رسید و با سلاح حزب الله ختم خواهد شد. مسئلهی اول و دوم که رخ داد، هنوز دربارهی بعدی مطمئن هستید؟
سید حسن نصرالله: نگاه کن، دربارهی مسئلهی دوم چه اتفاقی افتاده؟ ایران تا این لحظه در زمینهی هستهای به هر چه میخواسته دست پیدا کرده. ایران میخواسته در خاک خود غنی سازی کند که میکند. به 5% نیاز داشته که آن را هم دارد. تأسیساتش باقی مانده و جمعآوری نشده. برعکس خود جان کری میگوید در آغاز مذاکرات، ایران 190 سانتریفیوژ داشته و امروز 19.000 سانتریفیوژ دارد که سرجایشان هم هستند. ایران به هر چه میخواسته دست یافته. البته اینها موقت است، باید ببینیم توافق نهایی به کجا میرسد.
در مقابل وهم و خواب آشفته است. آنها میگویند آمریکا، غرب و… به موفقیتی تاریخی دست پیدا کردهاند و ایران را از ساخت سلاح اتمی بازداشتهاند. این یک لطیفهی تاریخی خندهآور است. چرا؟ چون ایران نمیخواسته سلاح هستهای بسازد. اعلام هم کرده بوده ما فتوا، تصمیم، قانون و حکم داریم، درهای تأسیساتمان باز است و بیایید هرقدر میخواهید بررسی کنید. آنها میگفتهاند نه! شما میخواهید سلاح بسازید. اینها میگفتهاند باور کنید نمیخواهیم بسازیم! حالا طرف مقابل که منظور همان آمریکا و غرب است با این تفاهم به ضمانتهایی واقعی و جدی دست یافتهاند که جلوی دستیابی ایران را به سلاح هستهای میگیرد. خب، اگر این را یک دستاورد مسرتبخش میدانند، بگذار خوشحال باشند! ما با خوشحالی آنها مشکلی نداریم! مهم این است که حقوق ایران، لبنان، منطقه، ملتهای عرب، کشورها و دولتها را حفظ کنیم.
او.تی.وی: پس این سازش اثر منفی بر سوریه نخواهد داشت؟
سید حسن نصرالله: نه. نه بر سوریه و نه بر لبنان. بنده در شب عاشورا گفتم اگر کار به جنگ بکشد همه باید نگران باشند. ما به هیچ وجه از وقوع جنگ خوشحال نمیشویم. همه باید نگران باشند ولی دیگران بیش از ما. و اگر کار به درمان سیاسی بیانجامد شرایط خط ما بهتر و قدرتمندتر خواهد شد.
او.تی.وی: میرسیم به سوریه. چرا به سوریه رفتید؟ کی از این کشور خارج خواهید شد؟ و راه حل این بحران چیست. پس از یک میان برنامه. بینندگان محترم با ما باشید در برنامهای با حضور دبیرکل حزب الله، سید حسن نصرالله.
[بخش دوم]
او.تی.وی: بینندگان عزیز از او.تی.وی لبنان از بیروت در خدمت شما هستیم. مهمان ویژهی امشب ما دبیرکل حزب الله، سید حسن نصرالله، هستند.
سید، هنوز پروندههای بسیاری مانده. سوریه، لبنان، ریاستجمهوری، دولت، انتخابات، دانشگاه یسوعیها و همهی این جزئیات که خودتان از آن خبر دارید. ولی در ابتدا میخواهم از همهی رسانههایی که برنامهی امشب ما را به طور مستقیم پخش میکنند به خاطر تلاشهایشان تشکر کنم. از جملهی تلویزیون المنار به خاطر کمکهای فنیشان، تلویزیون المیادین، رادیو نور و دیگر پایگاههای اینترنتی و رسانهها.
حضرت سید، میرسیم به سوریه. کی و چرا به صورت نظامی وارد سوریه شدید؟ چون میدانید در رسانهها گفته شد یا به عبارتی به شما خرده گرفته شد که این دخالت تدریجی بوده. با صحبت از دفاع از لبنانیان مقیم خاک سوریه آغاز شد، سپس گفته شد بحث دفاع از اماکن مقدس و برخی مزارهاست تا آنجا که گفته شد ما هرجایی که لازم باشد حضور داشته باشیم هستیم.
سید حسن نصرالله: بله، موضع ما در قبال پروندهی سوریه واقعا به تدریج تغییر کرد. اگر کسی میکوشد بگوید این تاکتیک و سناریو بوده این درست نیست. اگر به یاد داشته باشید وقتی حوادث سوریه آغاز شد ما تا سه هفته نه بیانیه دادیم و نه موضعی گرفتیم. در حالی که شاید موضع گرفتن ما طبیعی بود. منتظر ماندیم تصویر واضح شود. چون دوستیها و روابطی در سرتاسر منطقه و جهان عرب و اسلام داریم. گفتیم بگذاریم پیش از موضعگیری در قبال سوریه بفهمیم چه در حال رخ دادن است؟ ماهیت حوادثی که رخ داد چیست؟ نیروهایی که در مقابل نظام تحرک دارند کدامند؟ نظام را میشناختیم ولی سؤال این بود که طرف مقابل چه کسی است؟ آیا امکان ارتباط، صحبت، سازش یا حل سیاسی وجود دارد؟ به همین خاطر موضعگیریمان را چند هفته عقب انداختیم و ممکن بود یک یا دو ماه هم عقب بیافتد. حتی بیانیه هم ندادیم. خب، وقتی هنوز ساکت بودیم و حتی موضع سیاسی هم نگرفته بودیم و به دنبال ساماندهی روابطمان بودیم تا [شرایط را] درک کنیم و به اندازهای که میتوانیم برای برکنار ماندن سوریه و همهی نیروهای حاضر در منطقه از در افتادن به این مسیر خطرناک کمک کنیم، اکثر طیفهای وقت اپوزوسیون سوریه و حتی متأسفانه برخی سران اخوان المسلمین سوریه چه برسد به برخی طرفهای تندرو و حتی برخی مخالفان سکولار شروع کردند به تهدید و خط و نشان کشیدن برای ما. یعنی ما، حزب الله و مقاومت لبنان، که در لبنان بودیم! جملاتشان هم موجود است. نیازی نیست وقتمان را هدر دهیم و بنده برایتان بیاورم که اینها در فلان تلویزیون، روزنامه و سایت بوده. چون معروف است. در حالی که ما هنوز موضع سیاسی نگرفته بودیم و حتی یک کلمه هم صحبت نکرده بودیم به ما حمله کردند، تهدید نمودند و خط و نشان کشیدند. با این حال ما موضع سیاسیمان را اعلام کردیم. موضعمان چه بود؟ فراخوان حل سیاسی و خودداری از گزینههای نظامی در سوریه، نرفتن سراغ… . همهی اینها مال روزهای اول است.
او.تی.وی: آیا با مخالفان هم تماس داشتید؟
سید حسن نصرالله: ارتباط مستقیم نداشتیم ولی با کشورها و جنبشهایی که با مخالفان رابطه داشتند چرا.
خب، از ابتدا پی بردیم و بنده از طریق دیدارها و بازدیدهای مستقیمم با جناب بشار اسد متوجه شدم جناب اسد آمادهی گفت و گو و اصلاحات بسیار گسترده است. که یک بار در این باره به طور مفصل صحبت کردم. خب، در مقابل -نمیخواهم از کشورها نام ببرم.- حد اقل از طریق دوستان لبنانی، فسلطینی، ایرانی و عراقی -این چهار کشور- که رابطهی بسیار خوبی با آنها داریم با برخی کشورها و جنبشها و احزاب بزرگ منطقه و کسانی که با مخالفان رابطه داشتند صحبت شد. ایرانیان رفتند و مستقیما با سران مخالف سوریه صحبت کردند. اما پاسخ همهی پادشاهان، امیران، رئیسجمهوران، وزیران و رهبران احزاب این بود که کار سوریه دو سه ماه دیگر تمام است. دلیلی برای گفت و گو و جستجو در پی راه حل وجود ندارد و گزینهی نظامی انتخاب قطعی ماست. این مربوط به همان اوایل است، همان هفتههای اول. نه پس از گذشت چند ماه. پس واقعیتی وجود داشت که برخی کشورهای بزرگ جهان و در درجهی اول آمریکا، بریتانیا، فرانسه و… -متأسفانه طوری شده که سیاست برخی کشورهای اروپایی به اندازهای که وابسته به پولهایی است که از کشورهای خلیجی میگیرند وابسته به ارادهی ملتشان نیست. البته این یک بحث مفصل است.- و برخی کشورهای معین شناختهشدهی منطقهای و در رأس آنها -مشکلی نیست. نام میبرم.- سعودی، قطر و ترکیه با همکاری برخی کشورهای دیگر که در این زمینه کمک کردند میخواستند نتیجه را از طریق نظامی قطعی کنند، نظام را به صورت نظامی سرنگون کنند. آمادگی هیچ گونه مذاکره، گفت و گو، حل و وساطتی را نداشتند. عبارتهای بسیار زشتی هم به کار برده شد. حالا وقت آن نیست که این مسائل را نقل کنیم. در هر صورت طرف مقابل حتی یک لحظه هم آمادهی گفت و گوی سیاسی نبود. اما حالا چرا آماده است؟ امروز برخی نیروهای مخالف کم کم میگویند ما آمادهی حل سیاسی هستیم. ولی نیروهایی که به حضور نظامی اصرار دارند و قدرتهای پشتیبان آنها که در عرصهی نظامی هم پشت آنها هستند آیا حاضر به سازش یا حل سیاسیاند؟ این یک بحث طولانی است. بگذریم.
خب، حوادث سوریه ادامه پیدا کرد ولی ما به صورت نظامی وارد نشدیم و به سوریه نیرو نفرستادیم. اگر یادتان باشد حوادث سوریه اواخر 2011 آغاز شد. سپس 2012 و 2013. ما کی وارد شدیم؟ این تدریج چطور صورت گرفت؟ اولا در روستاهای لبنانینشین حومهی القصیر. وقتی هنوز ارتش سوریه در آن منطقه حضور داشت و عقبنشینی نکرده بود ما وارد نشده بودیم. حتی یک اسلحه و یک رزمنده هم نفرستادیم. وقتی تحولات میدانی صورت گرفت ارتش سوریه مجبور شد از اکثر این مناطق لبنانینشین که از فرقههای مختلف هم هستند، عقبنشینی کند. خود اهالی منطقه به ما پناه آوردند. چون گروههای مسلح به آنها تجاوز کرده بودند، از آنها آدمربایی کرده بودند، افرادی را کشته بودند و نمیخواهم دیگر بگویم چه رخ داده بود. چون چیزهایی رخ داده بود که با شنیدنشان عرق به پیشانی انسان مینشیند. این مردم، این 30.000 لبنانی خود را در برابر دو گزینه دیده بودند. یا از روستاها و زمینهایشان دست بردارند و مانند دیگر پناهندگان سوریهای به خاک لبنان بیایند و بگذارند گروههای مسلح آنجا هرکار میخواهند بکنند یا تصمیم بگیرند بجنگند و از روستاها، خانهها و مایملکشان دفاع کنند. تصمیم دوم را گرفتند. اینجا داخل پرانتز این باید مشخص باشد که حکومتی در لبنان وجود دارد که احوال لبنانیان برایش اهمیتی ندارد. اگر بگویید مگر شما در دولت نبودید؟ میگویم چرا. ولی ما در دولت و حکومتی هستیم که به همهی لبنانیان احترام نمیگذارد. در همهی کشورهای جهان اگر یکی از شهروندان ربوده شود سفارتها و حکومت برای آزادی او به کار میافتند. چه برسد که داریم دربارهی یک کشور همسایه صحبت میکنیم. نه تنها به لبنانیان ساکن حومهی القصیر کمکی نکردند بلکه مرزها را باز گذاشتند. اکثر سلاحی که به گروههای مسلح منطقهی القصیر رسید از بقاع و شمال و خاک لبنان بوده. سلاحی که به وسیلهی آن لبنانیان حومهی القصیر را میکشند، میربایند و به آنها تجاوز میکنند. پس فکر کردید از کجا سلاح میآورند؟
او.تی.وی: از کجا به بقاع و شمال میرسد؟
سید حسن نصرالله: بندر، مرزها، داخل لبنان و… مشخص است. لطف الله2 و... . خب، پس این افراد تصمیم گرفتند از خود دفاع کنند. گفتیم چه میخواهید؟ ما در خدمتیم. آموزش میخواهید؟ دادیم. سلاح میخواهید؟ دادیم. حضور بعضی از افراد لازم است؟ واقعیت این است که کسی که در ابتدا میجنگید خود بچهها و اهالی خود آن روستاها بودند. حزب نبود. -دربارهی حومهی القصیر صحبت میکنم.- ما چند نفر را برای سازماندهی فرستادیم تا به این افراد آموزش دهند چطور از خودشان دفاع کنند. این عین حقیقت است. سپس وقتی شرایط منطقهی القصیر تغییر کرد -منظور چه زمانی است؟ سپتامبر 2013، یعنی چند ماه پیش. این چند ماه پیش را به یاد داشته باشید چون به بخش لبنان که برسیم این مسئله مهم است.- کار به جایی رسید که حتی همین لبنانیان ساکن حومهی القصیر نمیتوانستند از خودشان دفاع کنند. چون شهر و روستاهای مقابل القصیر به پایگاههای عظیم نیروهای مسلح تبدیل شده بودند. هزاران فرد مسلح از همهجای جهان چچن، سعودی، یمنی، خلیجی، افغانی و… همه در این منطقه تجمع کرده بودند و برنامه ریختند که این روستاها را اشغال کنند. بنده میخواهم تأکید کنم -اینها مبتنی بر اطلاعات است.- آنچه موجب ورود نظامی روشن و علنی حزب الله به حومهی القصیر شد این بود که اگر حزب الله در سپتامبر 2013 وارد این نبرد نمیشد، گروههای مسلح آن منطقه همهی روستاهای لبنانینشین را اشغال کرده بودند. همهی روستاها اشغال شده بودند و گروههای مسلح به مرزهای لبنان رسیده بودند. یعنی به مرز حوش سید علی، القصیر، القاع، هرمل. همچنین نمیشد به تنهایی به لبنانیان ساکن حومهی القصیر تکیه کرد. خب، ما وارد شدیم و این کار نبرد را یکسره کردیم. انگیزهی اصلی هم همین بود. بله، این یک تغییر تدریجی در موضع ما بود. هنگام نبرد القصیر ما دیگر کجای سوریه میجنگیدیم؟
در مسئلهی دوم هم مجبور به یک دخالت کوچک و ساده شدیم. حتی تعداد را هم به شما میگویم. آن هم مسئلهی سیده زینب بود. وقتی اکثر باغهای شرقی و غربی به دست گروههای مسلح افتاد تنها منطقهی سیده زینب و اطراف آن باقی ماند. و تنها یک راه که میشد از آن به سیده زینب رسید. نبردها به ورودیهای دمشق رسیده بود. فارغ از مسئلهی مکانهای مقدس، مثلا امروز در مسئلهی [منطقهی] معلوله اگر در این مسئله دخالت جدی صورت نمیگرفت آنجا را با خاک یکسان میکردند. این گروهها تفکرات خاصی دارند. آن هم نه فقط دربارهی مسیحیان بلکه هر چیزی که به مسلمانان مربوط میشود از جمله مکانهای مقدس، تاریخ، آثار و… تفکرات خاصی دارند. اینها هر چیز تاریخی را نابود و با خاک میکنند. تخریب حرم حضرت زینب توسط گروههای مسلح میتوانست به فتنهی مذهبی در منطقه بیانجامد. ما رفتیم و کمک کردیم، ما دفاع نمیکردیم. ارتش سوریه و اهالی منطقهی سیده زینب حضور داشتند و دفاع میکردند و تعداد نیروهایی که ما فرستادیم فقط حدود 40 تا 50 نفر بود. این حرفهایی که دربارهی دخالت نظامی و ارتش و… میزنند همین بود! ما 40 الی 50 نفر به منطقهی سیده زینب فرستادیم تا به افراد حاضر برای حفظ آن منطقه کمک و از سقوط آن جلوگیری کنند. حضور ما در سوریه از اینجا شروع شد. اما در هیچ بخش دیگری این رزمندگان ما نیستند که میجنگند. حتی وقتی در القصیر میجنگیدیم ما به معنای نظامیاش نیرو نبرده بودیم. بله، موضع تغییر کرد، با گذشت زمان مجبور شدیم تعداد را در باغهای شرقی و غربی دمشق افزایش دهیم. و در القصیر هم همان دخالت گستردهای بود که کار آن نبرد را یکسره کرد. امروز نیز در مسئلهی القصیر چون تعداد زیادی از رزمندگان حزب الله وارد شدهاند.- و تعداد زیادی نیز به شهادت رسیدهاند -ما اهل صراحت و وضوحیم. تفاوت ما با دیگران این است.- میتوانید در سایتهای اینترنتی مخالفان به دنبال اسامی لبنانیانی بگردید که در دو سال گذشته در درگیری با گروههای مسلح کشته شدهاند. دهها نام خواهید یافت.
او.تی.وی: سایتهای مخالفان سوریه؟
سید حسن نصرالله: سایتهای مخالفان سوریه. نه سایت المنار و حزب الله. نزدیک 100 نفر که در چند ماه گذشته بنده مطلع شدهام.
او.تی.وی: لبنانی؟
سید حسن نصرالله: لبنانی. که قاعدتا در داخل سوریه دفن شدهاند. تفاوت ما این است که وقتی کسی از ما به شهادت میرسد، نامش را اعلام میکنیم، بسیار تلاش میکنیم پیکرش را برگردانیم، در روز روشن تشییعش میکنیم و به آنها افتخار میکنیم. در نتیجه ما به این اعلام واضح نیازمندیم چون برخی دوستان و حتی برخی مسئولان سیاسی کشور میگویند شما میتوانید دخالت نظامی بکنید و دخالتتان را بدون اعلام ادامه بدهید. بنده و برادرانم در حزب الله این طور رفتار نمیکنیم. من نمیتوانم کسی را برای جنگ به سوریه بفرستم ولی از شهادت آنها احساس شرم کنم. بنده در تصمیم و موضعی که به آن معتقدم احساس شرم نمیکنم. 100% به آنها معتقدم. بنده، حزب الله و خانوادههای شهید به این شهیدان افتخار میکنیم. با خودمان تعارف نداریم. و این نبرد -که میرسیم چرا در آن دخالت کردیم.- به لبنان و همهی منطقه مرتبط است. پس چرخش تدریجی موضع ما طبیعی و منطقی بود.
او.تی.وی: سید اگر اجازه دهید نظر مقابل را هم بگویم. برخی میگویند هدف از عقبنشینی ارتش سوریه از این مناطق اجبار شما به دخالت بوده است. دقیقا مثل رفتار امروز ارتش سوریه در معلوله که با هدف اجبار غرب مسیحی و نزدیک شدن آن به نظام صورت میگیرد. این یک.
و دوم این که: برخی میگویند این چرخش موضع به خاطر تحولات میدانی نبوده بلکه به دلیل سفر شما به تهران و دیدار با سید خامنهای بوده. یعنی اجرای اوامر ایران. دارم نظر مقابل را مطرح میکنم.
سید حسن نصرالله: مشکلی نیست. از دومی شروع میکنم چون توضیح زیادی نمیخواهد. یکی دو ماه پیش از این که ما به القصیر برویم در یکی از پایگاههای اینترنتی عکسی از بنده در کنار امام خامنهای منتشر شد. اگرنه بیانیهی رسمیای از جانب حزب وجود نداشت که بگوید بنده به ایران رفتهام و دیدار داشتهایم و… . همه این عکس را نشانهای دانستند…
او.تی.وی: ببخشید، گفته شد که این عکس جدید است.
سید حسن نصرالله: بله، درست است. این عکس مربوط به دو سال پیش از نبرد القصیر است.
او.تی.وی: دو سال؟
سید حسن نصرالله: بله. اولین باری است که این مسئله را مطرح میکنم. حتی بعد از انتشار عکس بحث شد که توضیح بدهیم یا ندهیم. ولی دیدیم اگر بخواهیم برای هر چیزی که در رسانهها منتشر میشود توضیح بدهیم تبدیل میشویم به حزب توضیح.
این عکس مربوط به دو سال پیش از نبرد القصیر بود. قبول؟ هیچ ربطی به این مسئله نداشت. و بنده پس از نبرد القصیر به ایران نرفتم. ضمن این که ما با تصمیم ایران وارد سوریه نشدیم. تصمیم خودمان بود. بله، به برادران ایرانی خبر دادیم چون رفتار، روش و تحرکات ما پیامدهایی برای آنها خواهد داشت.
همچنین یک مسئلهی دیگر هم وجود داشت. مسئلهی مشروعیت. این مسئله باید حل شود. چون شما با خون، نبرد و جنگ سر و کار دارید. ولی هر حرفی که زده شد مبنی بر این که ایران تصمیم گرفته و به حزب ابلاغ کرده وارد نبرد سوریه شوید کاملا نادرست است.
بر میگردیم به آنچه اول فرمودید.
او.تی.وی: ارتش سوریه عقبنشینی کرد تا…
سید حسن نصرالله: هرگز، این مسئله کاملا نادرست است. نگاه کن، شاید اگر کمی دربارهی شرایط میدانی صحبت کنیم به پاسخ این مسئله کمک کند. ارتش سوریه هم مثل هر ارتش دیگری. چند نفر نیرو دارد؟ فرض کن 200هزار نفر، 300هزار نفر، 400هزار نفر. که بخشی از این نفرات…
او.تی.وی: غیرنظامی، لجستیک، اداری و…
سید حسن نصرالله: نه، سرباز اجباری هستند. وقتی این حوادث آغاز شد بخشی از این سربازان باز نگشتند. شاید گاهی به دلیل این که ارتباط مناطق قطع شده بود یا خودش نمیخواسته باز گردد. دلایل مختلفی وجود دارد. پس بخشی از سربازانی که عضو بدنهی ارتش بودهاند بیرون رفتند. خب، این ارتش هر قدر هم که منسجم و قدرتمند باشد وقتی در سرتاسر سوریه، در اکثر استانها و تک تک شهرستانها، شهرها و… مورد هجوم قرار بگیرد چطور میخواهد اوضاعش را سامان بدهد و نیروهایش را تقسیم کند؟ اگر در داخل تک تک شهرها و روستاهای ایالات متحدهی آمریکا نبرد صورت بگیرد ارتش ایالات متحده میتواند اوضاعش را سامان بدهد؟ نمیتواند. ساختار ارتش این است. یا خودمان در لبنان. وقتی یک وظیفهی اضافی از ارتش خواسته میشود، مثلا برای طرابلس. مجبورند چه کنند؟ نیروها را از بیروت، جنوب، بقاع یا جبل منتقل کنند. خب، در اکثر استانها، شهرها، شهرستانها و روستاها نبردی علیه ارتش سوریه آغاز شد. پس طبیعتا برای خودشان اولویتبندی کردند. از برخی مناطق عقبنشینی کردند تا نیروهایشان را تجمیع کنند. و مناطقی هست که اصلا آنجا حضور ندارند. مثل بعضی روستاها و شهرستانها که ارتش در آنها حضور ندارد و افراد مسلح آمدند و به آنها تسلط پیدا کردند. وقتی مرزهای ترکیه باز شد و مرزهای عراق، اردن و لبنان نیز مستقیم یا غیر مستقیم باز شدند و دهها هزار نفر آورده شدند -جنگجویان سوریهای هیچ. خود همهی این کشورها اذعان میکنند که از همهجای جهان دهها هزار جنگجو آوردهاند و آنها را از مرزهای ترکیه، لبنان، اردن و عراق وارد [سوریه] کردهاند.- همهی استانهای مرزی در معرض خطر قرار گرفتند. اینجا فرماندهی مشترک نیروهای مسلح باید اولویتبندی کند. اینها اصلا در برخی سرزمینها حضور ندارند و آن مناطق سقوط کرده. مناطق دیگری هست که ناچارند از آنها عقبنشینی کنند. چون اولویتشان کجاست؟ شهرهای بزرگ، مراکز استانها، مراکز مناطق، دمشق، حلب، حمص و… . در نتیجه این تفسیر درست و واقعنگرانه نیست. معلوماتی میدانی وجود دارد که نیروهای سوری را مجبور به چنین رفتاری کرده است. مثلا امروز در زمینهی معلوله، ارتش در معلوله حضور نداشته. ولی چقدر میتواند نیرو ببرد؟ 50نفر؟ 100نفر؟ 150نفر؟ ارتشی که در همان دمشق و حومهی دمشق در حال نبرد در باغها[ی شرقی و غربی]، قلمون، حمص و درعاست. بعد شما میآیید 1000 یا 2000 نفر را جمع میکنید و به یک روستا مثل معلوله حمله میکنید. آن وقت دیگر 100 یا 150 نظامی نمیتوانند از شهر دفاع کنند. مجبورید چه کنید؟ نیروها را از مناطق دیگر برای مقابله فراخوان کنید. پس این تهمت نادرست است.
دوباره بر میگردیم ابتدای بحث. آیا سوریه پای ما را به این مسئله باز کرد؟ خیر. اما خود ما چرا رفتیم؟ گرچه بخشهایی از این حرف تکراری است ولی خیلی کوتاه دوباره عرض میکنم. یک مثال برای حضرتعالی و همهی شنوندگان بزنم تا مسئله را کاملا روشن کند. عراق را در نظر بگیر. فعلا به شرایط داخلی سوریه کاری نداریم. عراق تا پیش از آغاز حوادث سوریه تقریبا اوضاع امنیتیای شبه خودکفا داشت. اگر نمودار شرایط این سالها را ببینید در سال 2010 و 2011 تقریبا مسائل امنیتی عراق از جمله خودروهای بمبگذاری شده، ترورها و درگیریها رو به پایان بود. روند سیاسی طی شده بود، زمینهی مشارکت در قدرت فراهم شده بود و نوعی ثبات عمومی در عراق شکل گرفته بود. اما نمودار شرایط امنیتی عراق را از اواخر 2011 که حوادث سوریه آغاز شد تا امروز مشاهده کنید رو به وخامت و شدت است. تا جایی که طبق آمارهای اکتبر [امسال] 300 خودروی بمبگذاری شده در عراق وجود داشته که اکثر آنها در شهر بغداد بوده. با 900 شهید و چندین هزار مجروح عراق. اینها مال اکتبر بود. نوامبر چطور؟ دیروز میخواندم -به نقل از منابع رسمی. صحت خبر بر عهدهی نقل کننده.- 950 شهید. خب، چرا؟ چون اکثر مناطق مرزی و روستاها و شهرهای سوریه که در کنار مرزهای دیرالزور، رقه، حسکه و… قرار دارند به دست گروههای مسلح افتادهاند. سپس چه شده؟ پادگان زدهاند. از همهجای جهان جنگجو میآورند، تعداد زیادی خودروهای بمبگذاریشده آماده و تولید میکنند و حجمهای عظیمی از مواد منفجره آماده میکنند و آنها را از طریق مرزهای سوریه با عراق به عراق میفرستند. آیا دولت مالکی میتواند این مسئله را حل کند؟ بنده از دولت مالکی دفاع نمیکنم هر کس دیگر هم بود… . تدابیر و اقدامات باید صورت بگیرد. ولی اگر مسئلهی سوریه و مرزهای سوریه با عراق حل نشود این مسئله نیز حل نمیشود و این نمودار همچنان صعود خواهد کرد.
حالا میرویم سراغ لبنان. اگر ما و دیگران -متأسفانه در لبنان برخی افراد در همهی زمینهها از مسئولیتهایشان شانه خالی میکنند. اگر ما از مسئولیت حومهی القصیر و القصیر شانه خالی میکردیم همهاش به دست گروههای مسلح میافتاد. همهی منطقهی قلمون به دست این گروهها میافتاد. البته پیش از این نبرد نیز همهاش دست آنها نبود، ارتش هم در بخشهای زیادی از آن حضور داشت. ولی اکثر شهرها و روستاهای این منطقه به دست گروههای مسلح بود. مرزهای لبنان، مرزهای رشتهکوه شرقی همسایهی بقاع وسط و بقاع غربی به دست گروههای مسلح میافتاد. مسئولیت این حرف را بر عهده میگیرم و میتوانید به اوضاع عراق نگاه کنید: دهها و صدها خودروی بمبگذاری شده به لبنان سرازیر میشدند. نه فقط به ضاحیهی جنوبی و حزب الله. تفکر آنها فقط به اینجا ختم نمیشود. تفکر آنها به گونهایست که به هر کسی غیر از خود حمله میکنند. نمیگویم مسلمان، مسیحی، شیعه و سنی. هر کسی غیر از خودشان. حتی به آن سنی که در جبههی آنها نباشد حمله میکنند. خب، در حقیقت ما دست به یک عمل پیشگیرانه زدیم -به میزان حضورمان هم اشاره میکنم.- تا جلوی سلطهی این گروههای مسلح به مناطق مرزی را بگیریم. همین امروز اکثر خودروهای بمبگذاری شدهای که به لبنان میآیند از کجا هستند؟ از یبرود و نبک. مگر همین امروز در نبک در یکی از پارکینگها سه خودروی بمبگذاری شدهی آماده برای ارسال به لبنان نیافتند؟ این خودروهایی که منفجر شدند از مسیر عرسال و جرود عرسال از یبرود آمده بودند. خب، ما اینجا در حقیقت اولا و مستقیما گرچه از داخل سوریه دفاع میکنیم ولی لبنان را نیز حفظ میکنیم. ثانیا که این مهمتر است: اگر سوریه به دست این گروههای مسلح بیافتد آیندهی لبنان چه خواهد بود؟ چه خواهد بود؟ آیندهی همهی مردمان لبنان چه خواهد بود؟ اقلیتها نه، دربارهی ائتلاف اقلیتها صحبت نمیکنم. رفتار این گروهها چگونه است؟ خب، رفتارشان با یکدیگر را نگاه کنید. داعش و جبههی النصره چطور با فرماندهان گردانها و یگانهای ارتش آزاد رفتار میکنند؟ یکی را اعدام میکنند، دیگری را سر میبرند، دیگری را به دار میآویزند. علیه یکدیگر عملیات پاکسازی انجام دادهاند. نگاه کنید چطور با یکدیگر میجنگند. الگویی که ارائه میدهند چیست؟ به عنوان مثال امروز مناطقی هست که دو سال است دست مخالفان سوری است. مناطق گستردهای هم هست. در همان مناطق تحت سیطرهشان چه الگویی ارائه دادهاند؟ مشکلی را حل کردهاند؟ آزادی ایجاد شده؟ انتخابات صورت گرفته؟ مجلس محلی تشکیل شده؟ ارادهی مردم حاکم شده؟ تصویری که ارائه دادهاند چیست؟ در حالی که همهی اینها میخواهند تمام سوریه را بگیرند.
حالا ما کی وارد سوریه شدیم؟ وقتی انقلاب مصادره شده بود. قبول؟ ما سال 2013 وارد شدیم.
او.تی.وی: سید، این دخالت به لحاظ میدانی امروز تا چه مناطقی از سوریه پیش رفته؟ حزب الله در چه مناطقی حضور دارد؟
سید حسن نصرالله: ببخشید بنده یک نکتهی دیگر هم بگویم. این افراد لبنانی -منظورم همهی گرایشهای گروه 14مارس است.- چه ضمانتی دارند؟ فکر میکنند پروژهشان برنده بوده؟ از سعد حریری و عقاب صقر -دوست ندارم وارد اسامی شوم ولی این استثناء است.- که از ابتدای مسئلهی سوریه در آن دست داشتند و پول، سلاح، جنگجو و… میفرستادند بپرسید. ماجرای ارسال شیر و پتو مسخره است. مسئله روشن است. بپرسید همپیمانان شما، دوستانتان و سازمانهای نظامی که به آنان پول و سلاح میدادید کجا هستند؟ چه آنهایی که در شمال ادلب و حلب هستند و چه مناطق دیگر. بپرسید داعش و جبههی النصره با اینها چه کردهاند. اگر سوریه به دست گروههای مسلح بیافتد گروه 14مارس به مسلمانان و مسیحیان لبنان -نه فقط مسیحیان، همه ضمانت میخواهیم. بحثم ائتلاف اقلیتها نیست.- چه ضمانتی خواهند داد؟ یک بار دیگر میگویم: ما برای دفاع از همهی لبنان به سوریه رفتیم. جناب جان من به شما اطمینان میدهم روزی خواهد رسید که -مثل مسئلهی مقاومت. وقتی ما مقاومت را آغاز کردیم مردم لبنان چقدر از آن حمایت میکردند؟- خواهید دید میزان حمایت ملت لبنان از دخالت نظامی ما در سوریه بیش از میزان حمایت آنها از جنبشهای مقاومت از 1982 تا 90 خواهد بود. بیشتر خواهد بود. ما در حال دفاع از کشور و ملت هستیم. و روزی خواهد رسید که همهی کسانی که از ما انتقاد میکردند از ما تشکر کنند و به این شهیدانی که در خاک سوریه در مقابل تروریسمی که همه را هدف قرار داده به شهادت رسیدهاند ادای احترام کنند. شرایط تغییر کرده. در ابتدا میگفتند انقلاب، مردم، مطالبات و…. بعد دیگر اوضاع این طور نبود. امروز شرایط این طور نیست. کاملا متفاوت است.
او.تی.وی: سید این طور که شما میگویید گویی همان پشتیبان منطقهای و خلیجی سعد حریری پشت گروههای دیگر هم هست. در حالی که شما میگویید اینها در مقابل آن گروهها هیچ ضمانتی ندارند.
سید حسن نصرالله: بنده به شما بگویم حتی کشورهای منطقهای نیز از برخی گروههای داخل سوریه حمایت مالی نمیکنند.
او.تی.وی: یعنی سرگردانند و به لحاظ تحرکات و تأمین سلاح و مال خودگردان هستند؟
سید حسن نصرالله: مثل برخی از این گروهها که در عراق، افغانستان و پاکستان حضور دارند. ولی برخی دیگری هم نه، از کانالهای دیگری غیر از کانال شیخ سعد به همان پشتیبانان مرتبط هستند.
او.تی.وی: هنوز چند سؤال دربارهی مسئلهی سوریه باقی مانده. این که به لحاظ میدانی در چه مناطقی حضور دارید؟ راه حل شما مخصوصا پس از معین شدن زمان ژنو2 برای مسئلهی سوریه چیست؟ ولی ناچاریم با اجازهتان میانبرنامهای ببینیم. بینندگان عزیز با ما باشید. پس از میانبرنامه با شما خواهیم بود در این دیدار ویژهی او.تی.وی لبنان با دبیر کل حزب الله حضرت سید حسن نصرالله.
[بخش سوم]
او.تی.وی: بینندگان عزیز از او.تی.وی لبنان از بیروت در خدمت شما هستیم با مهمان ویژهی امشب، دبیر کل حزب الله، سید حسن نصرالله.
حضرت سید، امروز شما در عرصهی سوریه در کدام مناطق حضور دارید؟
سید حسن نصرالله: اگر کمی به نقشه مراجعه کنیم -میخواهم به شما تأکید کنم در لبنان در زمینهی دخالت نظامی حزب الله مبالغههای بسیاری صورت میگیرد.- ما در بسیاری از استانهای سوریه اصلا حضور نداریم. کسی که در سوریه میجنگد خود سوریهای حامی نظام هستند. ارتش عربی سوریه، نیروهای دفاع ملی و گروههای مردمی و دفاع مردمیای که در شهرکها، روستاها، شهرها و حومهها از اهالی همان مناطق شکل گرفتهاند و خودشان از خود دفاع میکنند. ما نیستیم که از آنها دفاع میکنیم. مثلا امروز -چند مثال بزنم تا مطلب روشن شود. چون اگر بگویم دقیقا کجا حضور داریم شاید بعضی از مردم جا بخورند.- در استان بزرگ درعا که نبردهای بسیاری هم در آن رخ میدهد حتی یک رزمنده از حزب الله حضور ندارد. همچنین یک نفر از ما به استان سویدا، قنیطره، دیر الزور، رقه و حسکه نرفته است. همچنین شمال حلب، تمامی ادلب، شمال ادلب، لاذقیه و طرطوس. اولویت اصلی ما مناطق دمشق و حمص و امتداد آن تا مرزهایمان است. اینها مناطقی است که در آن حضور داریم. آن هم یک حضور محدود. بنده تعجب میکنم بعضی میگویند سوریه توسط حزب الله و سپاه ایران اشغال شده. ایرانیان بیش از چند ده نفر نیستند. یعنی 30، 40، 50 و این طور عددهایی.
او.تی.وی: متخصصان نظامی؟
سید حسن نصرالله: نیروهای لجستیک و متخصصان نظامی که از 1982 حضور داشتهاند.
او.تی.وی: شاید!
سید حسن نصرالله: اصلا اگر در سوریه نیروهای ایرانی حضور داشتند و شورای امنیت یا ناتو یقین پیدا میکردند که نیروهایی ایرانی در سوریه حضور دارند موجب دخالت نظامی بین المللی در سوریه میشد. هدف همهی این [شایعه]ها چیست؟ ایجاد این تصویر که نظام، ارتش عربی سوریه و ارادهی رهبران فعلی ضعیف است. پس چه کسی در سوریه میجنگد؟ حزب الله، ایرانیان و… . حضور ما یک حضور بسیار جزئی است. در مناطقی حضور داریم که به مرزهایمان ارتباط داشته باشند و دمشق و القصیر. حتی امروز کسی که در قلمون میجنگد ارتش عربی سوریه و نیروهای دفاع مردمی هستند. آنچه در قلمون رخ میدهد مثل القصیر نیست. بله، بنده به شما میگویم در القصیر چون ارتش و نیروهای دفاع مردمی در اکثر مناطقی که ما وارد آن شدیم حضور نداشتند بار اصلی بر دوش ما بود. البته ارتش هم مشارکت داشت. ولی در قلمون نه، کسی که امروز در قلمون میجنگد ارتش عربی سوریه و نیروهای دفاع مردمی هستند و اگر حزب الله هم حضوری دارد بسیار جزئی است. یک روز بنده عبارتی را استفاده کردم که:«سرِ چشمه بتوان گرفتن به بیل» بنده اهمیت حضورمان را کم نشمردم. شاید آن روز بعضی گفتند حضورتان چه دلیلی دارد، بچهها را عقب بکشید. نه، حضورمان اهمیت و عامل کمکی است. ولی مثل همان مورد گرفتن سرچشمه با بیل. نه این که ما در حال جنگ نیابتی از جانب سوریها در سوریه هستیم یا این که -چنان که بعضی میگویند.- در حال نبرد با ملت سوریه هستیم. نه، صحبت از 100هزار، 200هزار، 300هزار، 400هزار و 500هزار نفر با تفکر حذفی، تبعیدی و تکفیری است که از چهارگوشهی جهان آمدهاند. آیا اینها بخشی از ملت سوریهاند؟ ملت سوریه اینها را قبول دارند؟ امروز ملت سوریه حتی در مناطقی که مخالفان بر آن مسلط شدهاند و از تسلط نظام خارج است، گرفتار اینها هستند. واقعیت حضور ما این است.
او.تی.وی: دنبال دانستن حجم حضور شما نیستم ولی سید شما همیشه حزبی بودهاید که از شهیدان خود شرمسار نبودهاید. تلفات شما در سوریه از ابتدای ورودتان چند نفر بوده است؟
سید حسن نصرالله: بگذار از جای دیگری شروع کنم. در رسانههای لبنان مسئلهای وجود دارد که حتی وقتی شبکههای ماهوارهای عرب را هم نگاه کردم وجود داشت ولی نه به اندازهی رسانههای لبنان. منظورم مشخصا رسانههای 14مارس است. بدون این که از پایگاهها و روزنامهها نام ببرم. خب، ابتدا زیرنویس میکنند در هفتهی گذشته 250 رزمندهی حزب الله کشته شدهاند. بعد از چند روز برخی روزنامههای 14مارس مینویسند 600 رزمنده کشته شدهاند. کجا؟ در باغهای شرقی. دیروز یکی از رسانهها میگفت تعداد -به قول خودشان- کشته شدگان به 500 نفر رسیده و به سرعت به 1000 نفر خواهد رسید. نگاه کن، یک بار رسانه از واقعیت صحبت میکند، یک بار آرزوهایش را میگوید! متأسفانه اینها آرزوهای اینهاست که 250، 300، 500 و 1000 نفر از ما در باغهای شرقی و… به شهادت برسند. یا مثلا میگویند 100 نفر از حزب الله به اسارت رفتهاند. بسیار خب، یک اسیر به من نشان بدهید. مشکلی نیست، ممکن است کسی از برادران ما اسیر شود، بالاخره جنگ است. ممکن است کسانی به اسارت بروند، نباید توقع بیجا داشت. ممکن است کسانی شهید شوند، طبیعی است چون داریم میجنگیم. برخی پیکرهای شهید گروگان گرفته شدهاند. آن روز تصویر یکی از شهیدان ما را روی اینترنت گذاشتند که سرش بریده شده بود. یعنی پس از شهادتش سرش را بریده بودند. چون با بریدن سر مشکلی ندارند. چه این که این فرد در بیمارستان حلب مجروح بوده، کشتهاندش و سرش را بریدهاند چون خیال میکردهاند از گروه مقابل است. بعد فهمیدهاند اشتباه کردهاند، اشتباه شده است. ما وقتی به میدان جنگ میرویم همهی تبعات و پیامدهایش را میدانیم. که در سخنرانیهای مختلف هم دربارهاش صحبت کردهام. در هر صورت افرادی از میان ما شهید میشوند و برخی اسیر خواهند شد. ولی از واقعیتها صحبت کنید. ما تا امروز یک اسیر هم از حزب الله نداشتهایم. در رسانهها میگویند ما بر سر اسیران مذاکره میکنیم! ما اصلا اسیری ندادهایم، از بچههای ما در حزب الله کسی اسیر نشده. بله، برخی پیکرهای شهدا گروگان گرفته شده. در القصیر تا امروز چند شهید هستند که همچنان پیکرهایشان [یافت نشده]. دفن کردهاند، پنهان کردهاند یا با خودشان بردهاند، نمیدانیم. ما قاعدتا پیکر شهیدان را رها نمیکنیم. پس آنچه در رسانهها گفته میشود نادرست است. حتی شاید به شما تصویری نشان دهند. چند وقت پیش یکی از تلویزیونهای 14مارس تصویر یک ساختمان در منطقهی سیده زینب را نشان داد که تخریب شد. بله، آن ساختمان تخریب شده. ولی هیچ کسی در آن نبوده و هیچ کس شهید و زخمی نشده. ولی آنها اصرار دارند در این ساختمان 50 نفر از حزب الله شهید شدهاند در حالی که حتی یک نفر هم مجروح نشده. ولی اصرار دارند. خب، شما که نشان دادید یک ساختمان با مواد منفجره فرو میریزد یک مجروح، شهید یا انسان را داخل این ساختمان به من نشان بدهید.
او.تی.وی: حتی تصویر اعدام صحرایی نشان دادند…
سید حسن نصرالله: اینها را دلایل محکم تلقی میکنند. در حالی که نادرست است. همهی این اعداد خیالی و آرزوهای این افراد است. قاعدتا وظیفهی بنده نیست که عدد اعلام کنم.
او.تی.وی: بله.
سید حسن نصرالله: ولی به شما که این عددهای 250 و 300 را دیدهاید میگویم از ابتدای حوادث سوریه تا امروز با احتساب القصیر، منطقهی سیده زینب، باغهای شرقی و… ما هنوز به این عددها نرسیدهایم. ولی بنده به عددها نمیپردازم چون در هر صورت وقتی کسی در میان ما به شهادت میرسد به خانوادهاش اعلام میکنیم، پیکرش را میآوریم و تشییعش میکنیم. یک بار رسانهها رفتند شمردند. بعد یک نفر را سه بار حساب کرده بودند تا آمار برود بالا! مثلا با نام جهادی، نام واقعی و کنیهاش او را سه نفر به حساب آورده بودند تا آمار زیاد شود. نه، معتقدم با توجه به ماهیت نبرد و تهدید و حجم ورود ما و نتایج مورد انتظار و به دست آمده، تعداد کسانی که از ما شهید شدند بسیار کمتر از میزانی بود که توقع داشتیم.
او.تی.وی: حضرت سید، سوریه پس از خلع سلاح شیمیایی به کجا خواهد رفت؟ و شما در سوریه چه خواهید کرد؟ اگر بتوانیم این دو سؤال را با هم مطرح کنیم.
سید حسن نصرالله: نگاه کن، معتقدم امروز افکار عمومی جهان تغییر کرده و نوعی فشار به وجود آورده. یکی از دلایلی که جلوی حملهی اوباما را به سوریه گرفت -یکی از دلایل. غیر از این که راه خروجی از جنگ نداشت. اگر راه خروجی هم در اختیار داشت بر حمله به سوریه اصرار میکرد. شرایط مالی و اقتصادی، خودداری از جنگافروزی در این منطقه و پیامدهای منطقهای حمله به سوریه به جای خود.- افکار عمومی آمریکا، غرب، اروپا و حتی افکار عمومی جهان عرب و اسلام بود. این تصویر که نبرد میان مردمی خواستار آزادی، اصلاحات و… و نظامی متهم به کارشکنی در این زمینههاست دیگر وجود ندارد. واقعیت و حقیقت دیگر این را نشان نمیدهد. بالعکس گروه مقابل با رفتار و روششان خدمات شایانی به روشن شدن این قضیه انجام دادند. خودشان پوشش رسانهای دادند. ما نه تصویری گرفتیم و نه در سراسر جهان پخش کردیم. خودشان تصویر گرفتند و روی اینترنت گذاشتند و در جهان پخش کردند. پس افکار عمومی جهان اهمیت دارد. امروز کشورهایی وجود دارند -مثلا بنده خبر دارم انگلیسیها، فرانسویها و…- که به دلیل افکار عمومی داخلیشان نمیتوانند به طور مستقیم به مخالفان سلاح بدهند. ولی زرنگند. میدهند به کشورهای عربی و آنها میدهند به سوریه. چون این کشورهای عربی به افکار عمومی اهمیتی نمیدهند. میخرند و میدهند به گروههای مسلح. پس تأثیر افکار عمومی جهان بسیار زیاد است.
ثانیا احساس شکست. حتی امروز برخی کشورهای منطقه دست به تجدید نظر زدهاند. خب، امروز چه کسانی در مرزهای ترکیه حضور دارند؟ در مرزهایش با کردها مشکل پیدا کرده. ترکیه آنها را متهم به تمایل به پ.ک.ک یعنی حزب کار کردستان میکند. البته بنده نمیدانم ولی آنها چنین اتهامی را مطرح میکنند. بخشی از مرزها هم با داعش و النصره است. و ترکیهای که تا دیروز برنامهی گسترش تا تمامی منطقه و اگر بخواهیم کمی مبالغه کنیم میتوانیم بگوییم بازیابی نفوذ عثمانی را در جهان عرب و اسلام داشت امروز مجبور شده 200 کیلومتر از مرزهایش را دیوارکشی کند! این یعنی نوعی احساس شکست. خب، افق نبرد نظامی و شکست نظامی نظام از بین رفته. جناب جان باور کن ما این را مدام میگفتیم. با هر دوست اسلامگرا، ملیگرا، نژادی، نمایندگان دولتها و هر شخصیتی دیدار کردیم گفتیم شما دارید اشتباه میکنید. شرایط سوریه آن طور که شما فکر میکنید نیست. بعضی مبالغهها را در نظر بگیرید که میگفتند دو یا سه ماه یا دو یا سه هفته طول میکشد. یعنی کار را اینقدر ساده گرفته بودند. مسئلهی سرنگون کردن نظامی نظام منتفی است.
او.تی.وی: پیش بینی میکنید تلاشهایی پیش از کنفرانس ژنو صورت بگیرد؟
سید حسن نصرالله: به آن هم میرسیم. به همین خاطر میگویم: همه باید به سراغ حل سیاسی بروند. امروز وقتی موعد ژنو2 برای 22 فوریه مشخص شد یعنی جهان خواستار درمان سیاسی است. شاید برخی کشورهای جهان چندان عجلهای هم نداشته باشند. ولی امروز رویکرد و ذائقهی کلی و احساس خطری که همه و کشورهای منطقه دارند جهان را به این سمت میکشاند. ولی هنوز یک گره بزرگ باقی مانده. بر میگردیم سر خانهی اول. بنا بر اطلاعات بنده چه این که بنده میدانم کدام کشورهای عربی و اروپایی با سوریه تماس گرفتهاند و به دمشق نماینده فرستادهاند و چه کسانی با چه کسانی نشستهاند و اوضاع چطور است و چه بازنگریهایی در حال رخ دادن است…
او.تی.وی: حتی کشورهای اروپایی؟
سید حسن نصرالله: حتی کشورهای اروپایی. اکثر کشورهای اروپایی در حال بازنگری در محاسبات و ایجاد ارتباط هستند. مراحل امنیتی را آغاز کردهاند و به زودی به مراحل دیپلماتیک هم میرسند. ولی با این حال باید به شما بگویم پادشاهی عربستان سعودی تا این لحظه همچنان به جنگ تا آخرین گلوله، نفس و قطرهی خون اصرار دارد. نمیتواند هیچ گونه سازش یا حل سیاسی را در سوریه بپذیرد. تا این لحظه این گونه است. به همین دلیل بنده فکر میکنم شاید از امروز تا 22 فوریه در بیشتر خطوط، نبردهایی بسیار سخت و تلاشهایی مذبوحانه و به عبارتی انتحاری صورت بگیرد. که از باغهای شرقی آغاز شده. میزان خسارتها در باغهای شرقی بسیار بالا بوده. بگذار نکتهای را بگویم: ما از پیروزی در نبرد، خسارتهای دشمن و طرف یا گروه مقابل یا خودمان صحبت نمیکنیم. چون اصل این است که این نبرد به سوی حل پیش برود. نه آنگونه که دربارهی خسارتهای ما زیرنویس میکنند. ولی مثلا امروز در باغهای شرقی هزاران نفر را فراخوان و پشتیبانی کردهاند و نبردی بسیار سخت به راه انداختهاند. خب، طبیعی است که برخی روستاها و شهرکها در خط مقدم سقوط کنند چون میزان نفرات مستقر ارتش عربی سوریه توانایی مقابله با این هجوم وحشیانه را نداشته. خب، تصمیم سعودی که با سلاح و پول و از اتاق عملیات و -این بار میگویم.- مستقیما توسط دولت پشتیبانی میشود…
او.تی.وی: مستقیما از جانب سعودی؟
سید حسن نصرالله: بله مستقیما نه با واسطه.
او.تی.وی: از طریق اردن؟
سید حسن نصرالله: قاعدتا. دستور سعودی [به تروریستها] این است که ببینید از امروز تا 22 فوریه چقدر میتوانید صحنهی نبرد را تغییر دهید. یا صحنه را به گونهای تغییر دهید که نشان دهید نظام ضعیف و ناتوان است و به کشورها بگوییم شما چرا از یک نظام ضعیف حمایت میکنید؟ یا اگر میتوانید کار را به تحولی دراماتیک بکشانید که 22 فوریه و ژنو2 را لغو کنیم و گزینهی پیروزی نظامی نهایی مخالفان را پی بگیریم. به همین خاطر بنده توقع دارم در این برهه احیانا اتفاقات بزرگی در مناطق مختلف بیافتد. ولی همچنان که امروز در باغهای شرقی شکست سهمشان شده، سهم این تلاشها شکست خواهد بود. در نتیجه امروز -چنان که چند روز پیش در دیدار ایران و ترکیه انجام شد.- باید بنشینیم و روی آتشبس و پایان جنگ کار کنیم و همه سراغ مذاکره بروند و مسائل بشری را درمان کنیم. ما از کشورهای باقیمانده هم خواهش میکنیم -بنده یک بار گفتم کینههایتان را کنار بگذارید و بار دیگر تکرارش میکنم.- کینهها و خشمتان را کنار بگذارید و بنشینید واقعا به مصلحت سوریه و ملت و آیندهاش فکر کنید. این آوردگاه نظامی برای شما هیچ آیندهای ندارد. بگذارید تا آنجا که میتوانیم جلوی خونریزی را بگیریم و سراغ حل سیاسی برویم.
اگر از من بپرسی ژنو2 برگزار خواهد شد میگویم معلوم نیست. چون بعضی در حال تلاش برای برگزار نشدن آن هستند. مشکل بزرگ ژنو2 این است که چه کسی میخواهد نمایندهی مخالفان باشد؟!
او.تی.وی: بله آنها آماده نیستند. آیا شما در این زمینه کمکی میکنید؟ آیا با گروههای مخالف تماسی دارید؟ گفته شد هیثم مناع عضو گروه همبستگی سوریه با شما دیدار داشته. و دوم این که تصور شما از حل سیاسی در سوریه پس از 100.000 کشته و 3 سال جنگ چیست؟
سید حسن نصرالله: اولا ارتباط ما با گروههایی از مخالفان سوریه قطع نشده مثلا همان که جنابعالی نام بردید جناب هیثم مناع و دیگران. در هر صورت ما یک گروه کوچک هستیم و گرچه روابط خود را داریم ولی در این مسئله کشورهایی منطقهای در حال تلاش هستند. کشورهایی هستند که به این گزینه یعنی گزینهی حل و سازش سیاسی اعتقاد دارند و شبانهروز برای آن تلاش میکنند. در زمینهی روابط و سیاست هرجا کمکی از ما خواسته شود ما آمادهایم.
مسئلهی دوم، حلی که توقعش میرود. نگاه کن، نمونههایی را در نظر بگیریم. برخی رهبران سیاسی لبنان برای من جالب هستند. میگویند در سوریه بسیاری مثلا این تعداد قربانی و کشته شدهاند و… . البته قاعدتا عدد دقیق ندارند. میگویند 100.000، 120.000، 150.000 و 170.000 که هیچ کدام دقیق نیست. هر کس برای خودش یک عددی میگوید. در هر صورت مسئولیت همهی این خونها را متوجه چه کسی میدانند؟ جناب بشار اسد یا نظام. خب، چرا شما مسئولیت آن را بر عهده نمیگیرید؟ گاهی بنده برخی شبکههای ماهوارهای را میبینم که مینویسند این تعداد کشته به ضرب گلولهی نظام، این تعداد کشته به ضرب گلولهی نظام. خب، شهروندان، سربازان و نظامیانی که در طرف مقابل کشته میشوند به حساب نمیآیند؟ جزء ملت نیستند؟ ببخشید، آنها به ضرب گلولهی چه کسی کشته میشوند؟ یعنی مخالفان یک گلوله هم شلیک نمیکنند و یک خمپاره هم نمیزنند؟ همهی کسانی که کشته میشوند به دست نظام و ارتش کشته میشوند؟ این یک.
دوم این که تا جایی که بنده خبر دارم تا امروز خسارتهایی که نظام و حامیانش متحمل شدهاند بیش از خسارتهای مخالفان بوده.
او.تی.وی: بیشتر بوده؟!
سید حسن نصرالله: بله، اگر به اعداد مراجعه کنیم.
او.تی.وی: فقط نظامیان یا شهرنشینان؟
سید حسن نصرالله: نظامی و شهرنشین ولی اکثرا اطلاعات بنده از نظامیان است. در مورد شهرنشینان نظری ندارم تا مسئولیت سخنان بیشتری را بر عهدهی خودم نگذارم.
خب، سوم: بعضی مردم میگویند: بعد از این اتفاقات دیگر جناب بشار اسد جایی در سازش ندارد چون یکی از طرفهای جنگ بوده. خب، شما مگر یکی از طرفهای جنگ نبودهاید؟ منظورم دیگر سوریها هستند. خب، طرفهای سازش در لبنان که در جنگ نقش داشتند امروز کجا هستند؟
او.تی.وی: در دولت.
سید حسن نصرالله: در همهی جهان اینطور است. بالاخره امروز باید در سوریه سازش و درمان سیاسی صورت بگیرد. اگر جناب بشار اسد و نظام فقط به نیروی نظامی متکی بودند سه سال دوام نمیآوردند. خود این افراد میدانند این نظام به یک پایگاه مردمی عظیم متکی است. اما متأسفانه یک شکاف عمیق واقعی در سوریه رخ داده. مانند شکافی که در لبنان خودمان شکل گرفت. پس چارهای جز درمان سیاسی و مشارکت نیست. حال به چه شکلش را سوریهایها مشخص میکنند. آیا شرایط به پیش از 2011 بر میگردد؟ هیچ کس حتی جناب اسد و سران و نظام کنونی سوریه چنین ادعایی نمیکند. اما آمادهی انجام اصلاحات و اصلاح قانون اساسی و بحث دربارهی هر موضوعی هستند. ولی در نهایت کسی که باید به دنبال حل متناسب با منافعش باشد، به آن دست پیدا کند و ضمانتهای لازم را تأمین کند خود سوریهایها هستند. آیا این مسئله در حال وقوع است؟ نه. مخالفان را ببینید. بروید از این ائتلاف ملی سوریه بپرسید با مجلس ملی سوریه که مجلس استانبول نام گرفته موافقند؟ اصلا این مجلس و این ائتلاف از آنها دزدیده شده. آمریکاییها تحمیلش کردهاند. رئیس ائتلاف را سعودی تعیین کرده. همه از این جزئیات خبر دارند. سوریها مثل لبنانیها هستند و دیگر در این زمینه چیز پنهانی ندارند. خب آیا امروز اینها پای میز مذاکره خواهند نشست یا نه؟ چه چیز را میپذیرند؟ چه چیز را نمیپذیرند؟ چطور و از چه کسی نمایندگی میکنند؟ اینها سؤالاتی دشوار است. ولی در هر صورت چارهای جز حل سیاسی شکلگرفته به دست خود سوریها وجود ندارد. و اگر نظارت بین المللی یا منطقهای وجود دارد برای کمک به سوریهایها برای دستیابی به حل است نه از باب تحمیل راه حلها و فرمولهای بیفایدهای که با چتر نجات برای سوریها فرستاده میشود!
او.تی.وی: حضرت سید، مخالفانتان میگویند تمام چیزی که شما در زمینهی سوریه از آن هراسانید و سعی میکنید از آن دوری کنید و نمیتوانید این است که انفجارها و حتی این اواخر انتحاریها به لبنان رسیدهاند. ثانیا در زمینهی سیاسی و حکومت لبنان شما کشور را به بنبست خلأهای متوالی سیاسی کشاندهاید. این مسئله ما را به بخش لبنان، دولت، انفجارها، انتخابات ریاست جمهوری و همهی این پروندههای حساس خواهد برد. پروندههایی که با اجازهتان پس از میانبرنامه به آنها خواهیم پرداخت.
بینندگان عزیز همچنان با ما باشید از او.تی.وی لبنان از بیروت به همراه دبیرکل حزب الله سید حسن نصرالله.
[بخش چهارم]
بینندگان گرامی از او.تی.وی لبنان از بیروت با مهمان امشب برنامهی «بیپرده»، دبیر کل حزب الله، سید حسن نصرالله، بار دیگر در خدمت شما هستیم.
میرسیم به لبنان، مخالفان شما میگویند شما انتحاریها را تا پشت دیوار سفارت ایران آوردید و مانند قضیهی طرابلس همزمان شرایط را به هم ریختید و این انفجار نتیجهی دخالت شما در سوریه است و مسئولیتش بر عهدهی شماست. خوانش شما از این ماجرا، ماجرای طرابلس و این انفجارهای پراکنده چیست؟
سید حسن نصرالله: در زمینهی ارزیابی -به قول معروف که شما هم فرمودید.- مخالفان ما در هر دوره دستاویزی دارند که همه چیز را به آن نسبت میدهند. مثلا دخالت نظامی حزب الله در سوریه موجب خلأ سیاسی شده است. یعنی آیا پیش از دخالت حزب الله در سوریه آنها دولت، سازمانهای دولتی و وضعیت سیاسی موجود کشور را به رسمیت میشناختند؟ پیش از دخالت ما در سوریه همه چیز به دستاویز دیگری آویزان بود.
او.تی.وی: سلاح مقاومت…
سید حسن نصرالله: از سال 2005 مسئلهی سلاح مقاومت را مطرح کردند و امروز هم مسئلهی دخالت در سوریه. در حالی که نه اولی دلیل واقعی است و نه دومی. مثلا اگر به اتفاقات امروز نگاهی بیاندازیم. بنده در مورد طرابلس کمی بررسی کردم. -چه این که همهی ما به عنوان اهالی لبنان باید به این مسائل توجه داشته باشیم.- یک سری مسائل سال 2008 رخ داد که شاید کسی بگوید در نتیجهی حوادث 7 مه بود. خب، 2011 چطور؟ آن موقع که هنوز در سوریه خبری نبود. ولی در طرابلس جنگ شد. سال 2012 حزب الله در سوریه بود؟ اگر ادعایشان این است که این از پیامدهای دخالت ما در سوریه است پس حوادث 2011، 2012 و تحرکات پیش از ورود ما به سوریه در سال 2013 چطور؟ یعنی پیش از ورود ما به سوریه تحرکاتی در طرابلس صورت میگرفته است. موضوع طرابلس به کنار، فقط نمونه آوردم که بگویم اگر این اثر، نتیجه و معلول دخالت حزب الله در سوریه است معلول از علتش پیشی نمیگیرد. در حالی که این تحرکات و درگیریها در گذشته هم در سالهای 2013، 2012، 2011 و 2008 رخ میداد. حتی پیش از تأسیس حزب الله در 1982 مسئلهی طرابلس موجود بود و نیاز به بحث داشت. این سادگی است که بگوییم چرا حوادث طرابلس رخ میدهد؟ چون حزب الله در سوریه مداخله میکند. همچنین در مورد پروندههای دیگر از جمله تشکیل کابینه، انتخابات پارلمان، انتخابات ریاستجمهوری پیش رو و… آن را یا به دخالت حزب الله در سوریه یا به سلاح حزب الله مرتبط جلوه میدهند. این یکی از مسائل مضحک گریهآور است. گریهآور چون بالاخره مردمی کشته شدهاند. مثل مسئلهی آن لنج اندونزیایی. برخی نمایندگان شمال دربارهاش چه گفتند؟ گفتند دلیل وقوع حادثهی لنج اندونزیایی و شهادت چند نفر از کاسبان، سلاح حزب الله است! سلاح حزب الله مانع توسعهی شمال است؟ شاید بتوانی بگویی سلاح حزب الله بقاع، جنوب و… را مجبور کرده مسئولیت حمایت از مقاومت را بر عهده بگیرند. اما شمال؟ چرا شمال توسعه نیافته است؟ در حالی که دولتهای متوالی در دست شما بوده است. مدیریت با شما بوده. شما خودتان شمال را توسعه ندادهاید و محروم و گرفتار فقرشان کردهاید به حدی که مجبور به مهاجرت شدهاند. سپس سادگی میکنید و میگویید دلیلش سلاح حزب الله است! میدانی روز 25 مه 2000 وقتی بنده در بنت جبیل سخنرانی کردم به حکومت چه گفتم؟ گفتم ما از شما هیچ چیز نمیخواهیم. ما در حال پیروزی و در حالی که اولین شکست بدون قید و شرط را به اسرائیل تحمیل کرده بودیم خواستار تغییر [پیمان] طائف و قانون اساسی، مشارکت در حکومت نشدیم، مانند شارل دوگل نگفتیم حکومت را در اختیار ما بگذارید، در حکومت سهمخواهی نکردیم و اصلا وارد این مسائل نشدیم. گفتیم فقط دو چیز میخواهیم. یکی این که لبنان این پیروزی را ساماندهی کند و حکومت برای محافظت از امنیت مردم کنترل مناطق مرزی را بر عهده بگیرد و دوم این که به پیشرفت مناطق محروم کمک کنند. که همانجا هم نام بردم: بقاع، بعلبک هرمل و هرمل. اما وقتی حادثهی لنج اندونزیایی رخ میدهد بلافاصله میگویند حزب الله مقصر است. خب، امروز اگر همه جا به هم بریزد و خیابانها شلوغ شوند خواهند گفت حزب الله. یک هنرمند در یک گوشهی جهان سوار دوچرخه شده و مرده است. طبق گزارشی که چند روز پیش دادند. بنده تعجب کردم چرا حزب الله را متهم نکردند. گویی 14 مارس مجبورند همه چیز را به پای حزب الله بیاندازند. به همین خاطر بنده فکر نمیکنم آنچه در لبنان و… رخ میدهد به واسطهی دخالت حزب الله در سوریه باشد. بلکه تنها به دلیل روشی است که چند سال است به واسطهی پروژهی بزرگی که برای منطقه طراحی شده در این منطقه پی گرفته میشود. به سوریه میرفتیم یا نمیرفتیم این اتفاقات میافتاد. بلکه بیش از این: یک بار یکی از برادران به این مسئله اشاره کرد و بنده هم حرف ایشان را تأیید میکنم. اگر حزب الله در سوریه مداخله نمیکرد به جای 3 خودروی بمبگذاری شده 30 و 300 خودرو وارد لبنان میشد. اگر دخالت نمیکردیم و این گروههای مسلح بر مناطق هممرز لبنان سلطه یافته بودند در لبنان جنگ داخلی رخ داده بود و دهها و بلکه صدها خودروی بمبگذاری شده به مناطق [مختلف] لبنان سرازیر میشدند و صدها و هزاران نفر به شهادت میرسیدند. آنچه ما تا امروز انجام دادهایم جلوگیری از نتایج و عواقب بوده است. ما خسارتها و پیامدهای شرایط سوریه برای لبنان را کاهش دادیم. اگر بخواهیم انصاف داشته باشیم واقعیت این است. البته قاعدتا این به انفجارهای ضاحیه هم مربوط میشود.
اما انفجار سفارت ماجرای دیگری داشت.
او.تی.وی: چه ماجرایی؟
سید حسن نصرالله: باز میگردیم به اول. موضوعی که اول مطرح کردم. به نظر بنده مسئلهی سفارت به حضور حزب الله در سوریه و… ارتباطی ندارد. این انفجار حملهای علیه ایران بود.
او.تی.وی: از سوی چه کسی؟
سید حسن نصرالله: از کسی که با ایران بنای دشمنی گذاشته است، از 1979 ایران را دشمن میداند و در مسجدها، مدرسههای علمیه، مدرسهها، دانشگاهها و رسانهها علیه ایران به عنوان یک دشمن فرهنگسازی میکند. آن سخنانی که شما از بنده سؤال فرمودید یعنی سخنان ولید بن طلال نتیجهی یک فرهنگ سیساله است. خب، امروز برخی گروههایی که تفکر القاعده را مبنای عمل قرار میدهند -میگویم عقیده و تحلیل بنده این است.- از طرف سازمان اطلاعات سعودی به کار گرفته میشوند. در مورد انفجار سفارت اگر از من اطلاعات بخواهی میگویم: ما پس از شناسایی هویت دو فرد انتحاری، بیانیهای که از طرف گردان عبدالله عزام صادر شد و مسئولیت این عملیات را بر عهده گرفت باور میکنیم. یعنی اگر امروز از من بپرسی چه کسی پشت انفجار و انتحاریهای سفارت بوده است میگویم گردان عبدالله عزام. این یک اسم خیالی نیست. چون پیش میآید که اسامی غیر واقعی استفاده میکنند. این گروه واقعا وجود دارد. امیری دارد که امیرش هم سعودی است. فرماندهانی هم دارد.
او.تی.وی: با نظام سعودی ارتباط دارند؟
سید حسن نصرالله: عقیدهی بنده این است که با سازمان اطلاعات سعودی ارتباط دارند. سازمان اطلاعات سعودی چنین گروههایی را در بسیاری از نقاط جهان میگرداند. در پاکستان، افغانستان و عراق چنین گروههایی وجود دارند. مثلا بنده معتقدم -امشب مجبورم با صراحت برخی مسائل را بیان کنم.- سازمان اطلاعات سعودی پشت پردهی بسیاری از انفجارهایی است که در عراق رخ میدهد. حمایت مالی، تحریک، تسلیحات و راهاندازی و مدیریتشان از سوی سازمان اطلاعات سعودی است. چون هدف این است: سرنگونی دولت عراق به هر قیمتی حتی به قیمت شهادت هزار نفر در هر شهر، جنگ فرقهای و رد شدن از روی جسد عراق. تصمیم سعودی این است. این برداشت بنده است. البته برادران ایرانی خودشان یک حکومتند و آزادند. سخنان بنده هیچ کس را در ایران مجبور به انجام کاری نمیکند.
او.تی.وی: عجیب است! در تصویری که شما ارائه میدهید اسرائیل جایی ندارد؟
سید حسن نصرالله: نگاه کن، کسی نمیتواند در زمینهی رفتار با اسرائیل با حزب الله رقابت کند. درست است؟
او.تی.وی: قطعا.
سید حسن نصرالله: بعضی از این گروهها مستقلند و اصولا اینگونه فکر میکنند که البته همان فکر را هم از سعودی اخذ کردهاند. ثانیا القاعده را چه کسی تأسیس کرد؟ سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، سعودی و پاکستان. اینها بودند که تشکیلات القاعده را راه انداختند. بعد مقداری از آن از دستشان خارج شد و مقداری تحت نظرشان باقی ماند. بنده معتقدم مجموعههایی از این دست، با تفکر القاعدهای، با تشکیلات مخصوص به خود، مخصوصا آنها که توسط سعودی رهبری میشوند با سازمان اطلاعات سعودی ارتباط دارند. انفجار سفارت هم به این نبرد، به خشم سعودی از ایران به واسطهی شکستش مربوط است. اشتباه مدیریت سیاسی پادشاهی عربستان سعودی کجاست؟ اینجاست که ایران را مسئول شکستهای خود در منطقه میداند. در حالی که چه دلیلی وجود دارد؟ این خود شما هستید که رو در روی مردم قرار دارید. شما در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و پاکستان رو در روی مردم قرار دارید. هیچ آیندهای برای این پروژه متصور نیست. برداشت بنده از مسئلهی انفجار سفارت این است.
او.تی.وی: در مقابل در 23 آگوست دو انفجار هم در طرابلس رخ داد و به روشنی گروههای سیاسی نزدیک به شما متهم شدند. تفسیر و اطلاعات شما دربارهی انفجارهای طرابلس چیست؟
سید حسن نصرالله: بگذار این مسئله روشن شود. اولا ما اولین کسی بودیم که به شدت انفجارهای طرابلس را محکوم کردیم. از سر تعارف و… هم نبود. خداوند شاهد است و برادران هم میدانند روزی که انفجارهای طرابلس رخ داد -مبالغه و شوخی نمیکنم.- از هنگام وقوع انفجارهای رویس و بئر العبد ناراحتتر بودم. چرا؟ چون کشتهها همان مقدار بودند ولی مشخص بود کسی میخواهد کشور را به یک فتنهی مذهبی بیپایان بکشاند. از کجا مشخص بود؟ از آنجا که پیش از هر دلیل، اطلاعات و نشانهای صداهایی از طرابلس بلند شد که حزب الله را متهم به بمبگذاری برای گرفتن انتقام رویس میکردند. و این خواستهی کیست؟ آنها که نابودی و جنگ داخلی در لبنان را میخواهند. البته بعضی رهبران، روحانیان و شخصیتهای سیاسی طرابلس -که بعضی دوستان ما هستند و بعضی ممکن است در میان مخالفان ما دستهبندی شوند.- گفتند به حزب الله ربطی نداشته است که بنده همینجا از این موضعگیری آنان تشکر میکنم. این موضعگیری نشاندهندهی عقل، استحکام و حکمت است. بالاخره هر کس در حالت طبیعی باید منتظر اطلاعات باشد. پس اولا این حرکت محکوم است، هر لحظه محکوم است، هر انفجاری که شهرنشینان را هدف قرار بدهد محکوم است. آن شهرنشینان هر کس میخواهند باشند و آنجا هر کجا که میخواهد باشد.
ثانیا: اتهامزنیها. از روز اول و پیش از هرگونه تحقیق اعلام کردند که نظام سوریه مواد منفجره را کار گذاشته است. خب این یک اتهامزنی سیاسی است. اول پیگیری کنید، دقت کنید، تحقیق کنید، اطلاعات جمع کنید، تصاویر دوربینها را ببینید، بازداشت کنید، توقیف کنید… خب، سپس آمدند و شیخ الغریب را بازداشت کردند. جناب جان، در لبنان یک فاجعه وجود دارد. فردی که بازداشت میشود بعد از یکی دو ساعت وقتی هنوز مشخص نیست واقعا حرفی زده یا نزده تصویرش را در رسانهها میبینید. چه کسی این تصویر را منتشر میکند؟ خود فرد بازداشت شده؟! نه، دستگاه امنیتی که او را دستگیر کرده تصویر را پخش میکند. و در همان ساعتهای ابتدایی به عنوان مثال شیخ الغریب به عنوان کسی که مواد منفجره را کار گذاشته معرفی و گروه وابسته به وی متهم میشود. به همین خاطر هم جناب شیخ هاشم منقاره را بازداشت کردند. بلکه بیش از این را عرض کنم: -با عرض پوزش- اگر دوستان و همپیمانان شیخ هاشم منقاره مداخله نمیکردند به ایشان هم تهمت زده بودند. در حالی که هنوز دادگاهی برگزار نشده است. علیه این فرد شواهدی هست؟ به چیزی متهم است؟ نشانهای علیه ایشان وجود دارد؟ نه، هیچ چیز. هدف فقط گمراه کردن است. گمراهکردن همهی همپیمانان ما مخصوصا -میبخشیدم.- در میان اهل سنت. تا بگویند ما شما را متهم میکنیم، میشکنیمتان، به زندان میاندازیمتان و اگر فایده نداشت میکشیمتان. مثل آنچه بر سر شیخ سعد الدین آمد. بعد مشخص میشود شیخ الغریب به هیچ چیز از جمله کار گذاشتن مواد منفجره ارتباطی نداشته است و تنها شاید اطلاعاتی داشته، شنیده بوده یا کسی به او گفته بوده است. اما او هنوز در زندان است! آن هم در حالی که خودش، سازمانش، گروهش، خانوادهاش و هممحلیهایش متهم شدهاند. مگر به همین سادگی است کسی را متهم کنید خودرویی را بمبگذاری کرده تا زنان، کودکان و شهرنشینان را بکشد و مساجد را نابود کند؟ واقعا به همین سادگی است؟ مسئولیت چنین تهمتی بر عهدهی هیچ کدام از نهادها یا طرفهای امنیتی یا قضایی -اگر این اطلاعات را افشار کرده باشند.- نیست؟
خب، رسیدیم به افرادی که در جبل محسن دستگیر شدند. بنده شنیدم یکی از مسئولین میگوید: نمایندهی پیشین پارلمان، علی عید، متهم به در اختیار گذاشتن خودروی خود است. چه کسی او را متهم کرده است؟ یک دادگاه بیاورید که او را متهم کرده باشد. آنچه ما از حکم دادگاه میفهمیم و در رسانهها هم وجود دارد این است که رانندهی جناب علی عید متهم است کسی را به طور قاچاقی به سوریه برده است. حتی اگر پذیرفتیم که این مسئله صحت دارد و راننده راست گفته و تحت فشار نبوده، آیا این یعنی مسئولیت انفجار آن دو خودرو بر عهدهی جناب علی عید است؟ ممکن است محافظ من با کسی از مرز رد شود و من ندانم و اصلا خبر نداشته باشم او در انفجار دست داشته است یا نه. میخواهم بگویم دلیل بسیار کوچکتر از اتهام و ادعا است. ولی در هر صورت…
او.تی.وی: مگر دستگاه قضایی نباید تکلیف این مسئله را مشخص کند؟
سید حسن نصرالله: بله، دستگاه قضایی.
او.تی.وی: ولی اینها نمیپذیرند در دادگاه حاضر شوند.
سید حسن نصرالله: نگاه کن، مسئلهای هست که مردم لبنان حق دارند از آن نگران باشند. چرا؟ به دلیل تجربههای پیشین. همیشه از چهار افسر [سوریهای] نام میبردیم. خب، نسبت به این چهار افسر تهمتی روا داشته شد که چهرهی منطقه را تغییر داد!
او.تی.وی: درست است.
سید حسن نصرالله: و آنها، خانوادههایشان، نیروهای پشتیبانشان و عزیزانشان، همگی متهم شدند. سپس [این چهارنفر] دستگیر شدند و نزدیک بود به خاطر یک تهمت پوچ اعدام شوند! پرونده دست چه کسانی بود؟ دستگاههای رسمی امنیتی و همچنین دستگاه قضایی لبنان به طور مستقیم یا غیر مستقیم. پوشش سیاسی و… هم که وجود داشت. اما چرا فقط این مورد را مثال بزنیم؟ همین شیخ الغریب. این هم دارد برای خودش داستانی میشود. اگر کسی بترسد یا نگران باشد که خود را به شاخهی اطلاعات تسلیم کند حق دارد. شاید کسی بگوید اگر سازمان اطلاعات از من تحقیق کند من خیالم راحتتر است. و بعضی دیگر شاید بگویند ما به شاخهی اطلاعات بیش از سازمان اطلاعات اعتماد داریم. بالاخره نگاه کن اولا این مسئله بسیار سیاسی شده است. یعنی این دو انفجار به دو اتهام صریح سیاسی تبدیل شده. وقتی انفجار بئر العبد رخ داد ما کسی را متهم نکردیم. حتی اسرائیل را متهم نکردیم. چون دلیلی نداشتیم ساکت ماندیم. همچنین انفجار رویس. چون در فاصلهی این یک ماه نه فقط ما بلکه سازمانهای رسمی امنیتی پی بردیم که افراد مرتبط با انفجار بئر العبد فلانی و فلانی هستند و این که چه کسی ماشین را آورده، چه کسی دزدیده، هر کسی چه کار کرده، خودرو کجا بمبگذاری شده است و چه کسانی با انفجار رابطه دارند. به همین خاطر بود که هنگام انفجار رویس بنده آمدم و گفتم بئر العبد کار تکفیریان بود و این یکی هم معتقدم کار همانهاست. یعنی مبنایی مشخص داشتیم. اینجا نه، مثل همیشه همه را متهم کردند و شروع کردند به فعالیت. خب، اولیای دم میخواهند از چه کسی انتقام بگیرند؟ از کارگران، کشاورزان و مردم معمولی جبل محسن. اینجاست که آن صحنههایی که چندی پیش مشاهده کردیم پیش میآید. اگر باب این کار بخواهد باز شود بلافاصله همهی مردم کشور اولیای دم میشوند و کشور نابود میگردد!
خب، دو انفجار انتحاری در سفارت صورت گرفت. یکی از اهالی صیدا بود و دیگری از اهالی سمت عاقبیه، روستای بیساریه. کسی رفت سراغ خانوادههایشان؟ کسی به آنها تعرضی کرد؟
او.تی.وی: خیر.
سید حسن نصرالله: مگر اینجا اولیای دمی وجود ندارد؟ چرا هست ولی چون ارزش حاکم است و «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ - هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد.(اسراء/۱۷)» . به خانوادهاش، نزدیکانش، منطقه، روستا و اردوگاه -مثلا اگر از اهالی اردوگاههای پناهندگان باشد.- چه ربطی دارد؟ مثلا اگر کسی از اردوگاه عین الحلوة کاری انجام دهد به اردوگاه چه ربطی دارد؟ اردوگاه و شهر صیدا مقصرند؟ حتی اگر اینها [در این جنایتها] دست داشتهاند چرا همهی یک فرقه و منطقه را مسئول میدانید و حتی نمیگذارید مردم بروند سر کار و مغازهشان؟ و هر کس بیاید بیرون به پایش شلیک میکنید و همه هم میایستند تماشا میکنند؟! این معقول نیست.
به همین خاطر آنچه امروز در مسئلهی طرابلس مهم است رفتن به سراغ راه حل است. بگذار ننشینیم اینجا و این و آن را مسئول بدانیم. البته درمان آغاز شده و درست هم هست. البته ما در کار ریاست جمهوری، نخست وزیر، وزیر دفاع و… دخالت نمیکنیم و همیشه میگوییم حکومت باید مسئولیتپذیر باشد و مسائل را درمان کند. حال چگونه؟ نمی نمیدانیم. ولی وقتی دیروز گفته شد طرابلس منطقهی نظامی اعلام شده همه چیز به هم ریخت. گفتند جناب میقاتی خائن است و دارد به اهل سنت و جماعت ضربه میزند. که ایشان و مشاورانش دیروز مجبور شدند توضیح بدهند بگویند نه برادر، نه منطقهی نظامی اعلام کردهایم و نه حالت ویژهای. تنها تعدادی از نیروهای امنیتی را زیر نظر ارتش لبنان به این منطقه اعزام کردهایم. سالهاست بعلبک هرمل زیر نظر ارتش منطقهی نظامی است. و هنوز مردم در ایستهای بازرسی، تیراندازیهای اشتباه و حمله به روستاهای بقاع و بعلبک هرمل کشته میشوند. اما هیچ کس نگفته است اینها دارند به شیعه یا… ضربه میزنند. نگاه کن بزرگوار، اوضاع به مرحلهی بسیار خطرناکی رسیده و آشفته است و ممکن است پیامدهایی برای تمام لبنان در پی داشته باشد. خب، چه کسی میتواند این مسئله را درمان کند؟ حکومت. حتی بیش از این. بنده این اطلاعات را داشتم ولی بیان نمیکردم. اما دیروز بسیار از نقل قولی که از جناب مفتی شمال، شیخ الشعار، شد متعجب شدم که -بر عهدهی راوی- بروید دنبال رابطهی گروههای مسلح شمال با سازمانهای امنیتی باشید. چرا سرمان را زیر برف کنیم؟ بنده خبر دارم، مسئولان خبر دارند و برخی سران سیاسی کشور هم خبر دارند، همه خبر داریم -تحلیل نیست.- سالهاست مدیریت نیروهای امنیت داخلی به گروههای مسلح حقوق میدهد، بودجه برایشان در نظر میگیرد، سلاح میدهد و با خودروهای نیروهای امنیت داخلی برایشان مهمات میبرد. البته نمیدانم همچنان ادامه دارد یا نه. الآن را دیگر نمیدانم.
او.تی.وی: دقیقا از کی صحبت میکنید حضرت سید؟
سید حسن نصرالله: دربارهی سه، چهار سال اخیر صحبت میکنم. اینها در مدیریت امنیت داخلی بودجه داشتهاند! اگر این پول از بودجهی حکومتی است که واویلا! اما اگر از یک کشور منطقهای آمده چطور از مدیریت امنیت داخلی سردرآورده؟ هیچ کس نمیتواند ادعا کند نمیتواند تحرکات خیابانیاش را کنترل کند. ما بیانیهای صادر کردیم و نیروهای 14مارس را متهم کردیم که این افراد نیروهای شما هستند که در خیابانند و میتوانید جمعشان کنید. نمیتوانید صد در صد جمعشان کنید قبول. ولی این که 80 یا 90درصد را هم نمیتوانید نمیپذیرم. ما نیز همین طور. بنده میپذیرم که ممکن است یک نفر یا یک شاخهی نظامی از دست در برود. مثل آنچه در برخی برههها پیش آمد. ولی آیا همان موقع هم حزب الله یا جنبش امل گفتند میدان 100درصد از دست ما خارج شده؟ چنین چیزی امکان ندارد. بله 10، 15 و 20درصد از کنترل خارج میشود ولی باز هم بیشتر؟! منطقی نیست. اگر ما هم ادعای چنین چیزی بکنیم منطقی نیست. اینجا هم همان است. راه حل این است که حکومت اول اوضاع امنیتی را به دست بگیرد. ثانیا یک اتاق بحران تشکیل دهد. به نظرم اگر لبنان نیازمند گفت و گوی ملی است، طرابلس و شمال هم نیازمند گفت و گوست. این که یک طرف برای خود با وزیر کشور، نخست وزیر یا جناب مفتی جلسه بگذارد ولی طرف مقابل از هرگونه بحث و گفت و گو دور باشد کافی نیست. همهی طرفهای قضیه باید جمع شوند، بنشینند و گفته شود این ارتباطات وجود دارد، این دو انفجار هست -کسی نمیگوید باید در مورد [تمام جزئیات] دو انفجار مطمئن شویم.-، این معتمدین را در دستگاه قضایی داریم، این اغتشاشها هست، این ادبیات رسانهای وجود دارد، این حرفهای شما هست و… خب، حالا چطور باید این مسئله را درمان کنیم؟اما این کار را چه کسی باید انجام دهد؟ حکومت. هیچ کس نمیتواند به شمال برود و با این گروه و آن گروه صحبت کند و مسئله را پایان دهد. حکومت است که وظیفه دارد این کار را انجام دهد.
او.تی.وی: حضرت سید، آیا هنوز تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری امکان تشکیل کابینه وجود دارد؟ انتخابات چگونه خواهد بود؟ نمایندگان شما چه کسانی خواهند بود؟ اگر اجازه بدهید و با اجازهی بینندگان پس از یک میانبرنامه با آخرین بخش از این برنامه از او.تی.وی لبنان از بیروت با حضور دبیرکل حزب الله، حضرت سید حسن نصرالله، در خدمت شما خواهیم بود.
[بخش پنجم]
او.تی.وی: بینندگان عزیز از او.تی.وی لبنان از بیروت با آخرین بخش برنامهی امشب «بیپرده» به همراه مهمان ویژهی امشبمان دبیر کل حزب الله، سید حسن نصرالله، در خدمت شما هستیم.
حضرت سید، آیا هنوز احتمال تشکیل کابینه تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری لبنان وجود دارد؟
سید حسن نصرالله: هر لحظه امکانش وجود دارد.
او.تی.وی: به چه چیز نیاز دارد؟
سید حسن نصرالله: هیچ! همین آخرین فرمولی که مطرح شد یعنی 9-9-6 یک فرمول منطقی و معقول است، جوانبش کاملا شرح داده شده و حقوق همه را حفظ و فرصت مشارکت را برای همه فراهم میکند. این فرصت پیش روی ماست.
او.تی.وی: برای این که خلاصه کنم: بعضی میگویند گروه حریری با این فرمول موافقت کردند ولی یکی از سخنرانیهای هیجانی شما پذیرش آن را لغو کرد.
سید حسن نصرالله: برعکس در آن سخنرانی که مطرح میکنند بنده بسیار راحت و آرام بودم. فکر میکنم در جشن بیمارستان رسول اعظم (ص) بود. دربارهی 9-9-6 به عنوان یک گزینهی معقول و مناسب حال لبنانیان صحبت کردم و این که بنشینیم به تفاهم و توافق برسیم. بنده هیجانی صحبت نکردم. ضمن این که روشن است ما با 9-9-6 موافقیم. این فقط یک بهانه است. اگر کسی بخواهد مشکل کشور را حل کند -بر فرض که حرفشان صحت داشته باشد.- به خاطر سخنرانی هیجانی بنده دست بر میدارد؟ حل معضلات کشور، تشکیل کابینه، درمان مسئلهی دولت و در نتیجه رفع موانعی که برای فعالیتهای پارلمان پیش رو دارند، بازگشت پای میز گفت و گوهای ملی و آماده شدن برای انتخابات ریاست جمهوری همه به خاطر این که بنده یک روز سخنرانی کردهام و کمی دز هیجان را بالا بردهام تعطیل میشود؟ پس شما که هر روز سخنرانی میکنید و دز هیجان را تا حد ممکن بالا میبرید و کسی هم نمیپرسد چرا چطور؟ نه، این حرف منطقی نیست. واقعیت این است که بر اساس اطلاعات بنده افراد اصلی گروه مقابل -نه همهشان ولی آنها که میتوانند تصمیمات نهایی را بگیرند.- با 9-9-6 موافق بودند ولی کسی به آنها گفت کابینه تشکیل ندهید و منتظر بمانید.
او.تی.وی: چه کسی میتواند چنین حرفی به آنها بزند؟
سید حسن نصرالله: سعودی! امشب بنده همه چیز را گردن سعودی میاندازم! ولی واقعیت همین است.
او.تی.وی: در انتظار حوادث پس از 22 فوریه و امکان تغییر معادلات؟
سید حسن نصرالله: شاید.
او.تی.وی: شاید.
سید حسن نصرالله: نگاه کن سعودی در لبنان اصلا عجله ندارد!
او.تی.وی: ولی منطق میگوید منافع آنها در بیدولت ماندن لبنان و باقی ماندن کارها به دست -به اصطلاح- دولت حزب الله نیست.
سید حسن نصرالله: به همین دلیل هم هست که ذهن لبنانی گروه مقابل با کابینهی 9-9-6 موافق است. اولا چون در عمل بیش از 9 صندلی در کابینه خواهند داشت. ثانیا چون بر اساس تقسیمات، وزارتخانههای اصلی را به دست خواهند گرفت در حالی که امروز بیرون از قدرت هستند. حتی ما نیز امروز داخل قدرت نیستیم چون هر چه هست کابینهی سرپرست است. نگاه کن، مصالح ملی و منافع طرف مقابل در تشکیل کابینه بر اساس فرمول 9-9-6 بسیار روشن است. ولی مانع در خارج است.
او.تی.وی: در ادامهی صحبت شما آنها میگویند از فقدان دولت هیچ منفعتی عایدشان نمیشود بلکه این شما هستید که با فقدان دولت میتوانید به آشوب فراگیر و سپس تغییر نظام، لغو [پیمان] طائف و تعریف معادلات جدید برای نظام دست پیدا کنید. همان مسئلهای که شما با عبارت کنگرهی مؤسسان از آن یاد کردید.
سید حسن نصرالله: از آخرین حرف آغاز میکنم. اولا دربارهی کنگرهی مؤسسان. آن روز بنده با این فضا آغاز کردم که امروز در جهان عرب، بهار عرب است و همه در حال بازنگری و تشکیل و انتخاب کنگرهی مؤسسان هستند. این هم روشن است که ما در لبنان بحران نظام [سیاسی] داریم. برادران بیایید بر اساس توافق، اجماع و موافقت همهی طرفها چنین کنگرهای تشکیل دهیم و این کنگره بنشیند و روی بحران نظام بحث کند. این مسئله، مسئلهایست که با گفت و گوهای ملی حل نمیشود. طرح این بود. روی کسی شمشیر نکشیدم که حتما باید بیایی کنگرهی مؤسسان تشکیل دهیم. خب، فردایش -مثل همیشه مثل یک نوار که تکرار میشود.- قیامت به پا شد. هیچ کس در گروه مقابل نماند مگر این که گفت شما میخواهید نظام را تغییر دهید، [پیمان] طائف را لغو کنید و الخ. بنده و برادران نشستیم -اولین بار است که میگویم.- و ارزیابی کردیم و تصمیم گرفتیم دیگر این مسئله را مطرح نکنیم. دیگر یک نفر از حزب الله دربارهی کنگرهی مؤسسان حرفی زد؟
او.تی.وی: نه.
سید حسن نصرالله: هیچ کس هیچ چیز نگفت. بنده چیزی گفتم؟
او.تی.وی: نه.
سید حسن نصرالله: همان روز بود و بس. چرا؟ چون اگر ما داریم ایدهی کنگرهی مؤسسان را مطرح میکنیم بر پایهی توافق همهی لبنان است. خب اگر یک گروه بزرگ از لبنانیان نمیخواهندش پس مسئله مختومه است. اینقدر طول و تفصیل نمیخواهد.
او.تی.وی: مصلحت شما در فقدان دولت نیست؟
سید حسن نصرالله: خب، این از کنگرهی مؤسسان. بر میگردیم به مسئلهی اول و فقدان دولت. دولت را چه کسی سرنگون کرد؟ ما؟
او.تی.وی: نجیب میقاتی…
سید حسن نصرالله: نه. کسانی به جناب میقاتی فشار آوردند که یا این کارها را انجام میدهی یا استعفایت را مینویسی. فشار، فشار، فشار…. روزی خواهد رسید که همهی این مسائل با نامهایشان مطرح خواهند شد. پس کسانی فشار آوردند.
خب، در ابتدای تشکیل همین کابینه، نیروهای 14 مارس نبودند که نشست گذاشتند و جامعهی جهانی را به قطع ارتباط با دولت لبنان، دولت جناب میقاتی فراخواندند و آن را دولت حزب الله نامیدند؟ چه کسی به سوی فقدان دولت پیش میراند؟
و امروز: از روز اول گفتند جناب تمام سلام را معرفی کنید. بله کسی از ما درخواست نکرد ولی ما خبردار شدیم. -صراحت بیش از این میخواهی؟- کسی با ما مشورت نکرد و نگفت ما جناب تمام سلام را معرفی کردهایم. آنان و جناب ولید جنبلاط جناب تمام سلام را معرفی کردند و سپس آمدند برای صحبت با ما. ما در گروه خودمان بحث کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اشکالی ندارد میپذیریم تا دولت وحدت ملی تشکیل شود. در حالی که جناب تمام سلام -دوباره تکرار میکنم. از بنده ناراحت نشوید. این واقعیت است.- جزء 14 مارس است. ولی برای شخص ایشان احترام قائلیم و مشکلی نیست. خب، ما نخستوزیری را پذیرفتیم که آنها معرفیاش کردهبودند. حالا من شدهام خواستار فقدان دولت؟ سپس رفتند سراغ تشکیل کابینه. ما نه گفتیم نیمی از دولت را میخواهیم، نه چیز دیگر. گفتیم هر کس به مقدار کرسیهای پارلمانش در دولت حضور داشته باشد. نسبت کرسیهای پارلمان بیش از 9-9-6 بود ولی بعد 9-9-6 را هم پذیرفتیم. این شما هستید که جلوی تشکیل کابینه را میگیرید نه من! باز هم من خواستار فقدان دولت هستم؟
خب، سپس وقتی رفتیم سراغ انتخابات پارلمان. ما در گروه خودمان بحث کردیم. نه این گونه که دو دیدگاه وجود داشته باشد و از دور به هم پیغام بدهند، نه. یعنی ما و طبعا جناب بری و فراکسیونهای پارلمان با ژنرال عون، وزیر فرنجیه و نیروها و شخصیتهای سیاسی گروه 14 مارس به خوبی بحث کردیم که الآن باید انتخابات ترتیب دهیم یا نه؟ در مورد قانون انتخابات ما قانون انتخابات ارتدوکسی را پذیرفتیم. اما متأسفانه در این مسئله وقتکشی شد. اول گفتند امل و حزب الله این قانون را قبول دارند یا نه؟ بیانیه دادیم که ما قبول داریم. سپس گفتند وقتی برویم سراغ انتخابات رأی نخواهند داد. گفتیم برادران قسم میخوریم وقتی نوبت به رأیگیری برای قانون ارتدوکسی برسد ما رأی خواهیم داد. که همین موضعگیری باعث رنجش برخی از همپیمانان ما شد. خب، در زمینهی قانون به نتیجه نرسیدند. اما ما بودیم که جلوی تصویب قانون انتخابات را گرفتیم؟ ما بودیم؟
او.تی.وی: نه.
سید حسن نصرالله: گفتند میخواهیم بر اساس قانون [سال] 60 انتخابات برگزار کنیم. اوضاع کشور بسیار دشوار است. بنده به شما عرض میکنم نه تنها ما بلکه بسیاری این دغدغه را داشتند که کشور تحمل انتخابات را دارد یا نه؟ چون اولا معضل قانونی هست. ثانیا در اجرا، مدیریت و شرایط امنیتی، روانی و سیاسی مشکلاتی وجود دارد. پس رفتیم سراغ تمدید. اما اگر آنها معتقد هستند تمدید یعنی فقدان دولت چرا همراهی کردند؟ مثلا ژنرال عون میتواند بگوید تمدید [دورهی پارلمان] یعنی فقدان دولت چون مخالف آن بود. ولی اینها دیگر چرا؟ شما که خودتان رأی دادید و پذیرفتید. واقعیت این است که ما تمدید را درخواست و مطرح نکردیم بلکه مطرح شد و ما پذیرفتیم. قبول؟
او.تی.وی: ولی آنها تلاش کردند تمدید را از طریق شورای قانون اساسی از بین ببرند.
سید حسن نصرالله: شما اسم این کار را چه میگذارید؟ بلوغ سیاسی؟ یک گروه سیاسی تمام قد در پارلمان حاضر میشود و به تمدید رأی میدهد ولی یک هفته بعد نظرش را تغییر میدهد. میخواهی به من بگویی 14مارسیها نشستهاند بازنگری کردهاند و دیدهاند اشتباه کردهاند؟ یا کس دیگری به آنها گفته است اشتباه کردهاید و تنبیهشان کرده و گفته سریع بروید مسئله را از طریق شورای قانون اساسی لغو کنید. پس متهم کردن ما به [علاقه به] فقدان دولت نادرست است.
اما در مورد ریاست جمهوری. ما طرفدار برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در موعد مقررش هستیم. بفرمایید انتخابات ریاست جمهوری برگزار کنید، مشکل کجاست؟
او.تی.وی: در این شرایط؟
سید حسن نصرالله: پارلمان جلسه بگذارد و رئیس جمهور را انتخاب کند.
او.تی.وی: موضع شما در برابر این رویداد چه خواهد بود؟ به عنوان حزب الله و به عنوان یک گروه سیاسی…
سید حسن نصرالله: اولا ما طرفدار برگزاری انتخابات در موعدش هستیم. این مسئله برای ما موضوعیت دارد. همچنین آمادهی هرگونه کمک برای موفقیت در انجام این امر در موعدش هستیم. این هم دوم. سوم: تا امروز ما با طیفهای مختلف گروهمان مخصوصا آنها که در پارلمان حضور دارند با هم ننشستهایم بحث کنیم چطور باید با این مسئله برخورد کنیم. بله این که همه خواستار برگزاری انتخابات ریاست جمهوری هستیم در میان گروه ما قطعی است.
او.تی.وی: یعنی همه با تمدید مخالفند؟
سید حسن نصرالله: نگاه کن بنده با گوشهای خودم این را نشنیدهام ولی فضای عمومی این است. ما به عنوان حزب الله طرفدار چه هستیم؟ این که گروهمان -با در نظر گرفتن همهی شرایط شخصی و امنیتی- بنشینند دیدار کنند بحث کنند باید با این مسئله چطور رفتار کنیم. نه با این پیشفرض که انتخابات میخواهیم یا نه. با این پیشفرض که خواستار انتخابات هستیم. مثلا وقتی چنین نشستی برگزار شود بنده طرفدار این ایده خواهم بود که گروه ما برای انتخابات ریاست جمهوری روی یک کاندیدای معین کار کند. بگوییم گروه ما طرفدار فلانی هستیم و با تماسها، روابط و دیدارهایمان برای انتخاب او تلاش میکنیم. یعنی تلاش سیاسی، پارلمانی و رسانهایمان را روی او متمرکز کنیم. و طرف مقابل را فرا بخوانیم و بگوییم که این نمایندهی ماست، اگر بحث و نکتهای دارید بفرمایید. ایشان را میخواهید یا نمیخواهید؟ ضمانت میخواهید؟ به عبارتی بنده در این مسئله طرفدار این نیستیم که گروه ما منفعل باشد و بنشینیم ببینیم چه میشود و سپس رأی دهیم. بنده طرفدار این هستم که گروه سیاسی ما مستقیما وارد عمل شود، روی یک کاندیدا اجماع کند و با جدیت برای رساندن وی به ریاست جمهوری بکوشد.
او.تی.وی: حضرت سید، فکر میکنید گفت و گوهای ملی بتواند کمک کند این مسائل به گونهای در زمان باقیمانده حل شوند؟
سید حسن نصرالله: نگاه کن، ما همیشه طرفدار گفت و گوهای ملی هستیم. همین که همه با هم بنشینند و سلام و علیک و صحبت کنند، به نتیجه برسد یا نرسد، حد اقل معنایش این است که هنوز همه دارند با هم گفت و گو میکنند. این به کشور آرامش میبخشد، باب ارتباط را میگشاید و به قطع رابطهها پایان میدهد. مثلا ما در داخل لبنان طرفدار قطع رابطه با هیچ کس نیستیم. ولی طرف مقابل رفتند سراغ قطع رابطه. یکی میگوید من پشت میز گفت و گویی که حزب الله پشت آن نشسته باشد نمینشینم. آرام باش برادر، شما بیایی ما پشت میز گفت و گو مینشینیم و نیایی هم مینشینیم. چون بنده معتقدم: ما لبنانیان چارهای جز صحبت، گفت و گو، تفاهم و ارتباط با یکدیگر نداریم؛ خواه به نتیجه برسیم یا نرسیم. قطع رابطه به جایی نمیرسد.
او.تی.وی: با شما پای یک میز مینشینند اما برای گفت و گو بر سر سلاح مقاومت. نظرتان چیست؟
سید حسن نصرالله: در مورد همه چیز صحبت کنیم. این مسئله نیز ذیل عنوان استراتژی دفاعی موجود است. ولی شما واقعا مشکلت سلاح مقاومت است؟ بنده سال 2005 در انتخابات با شما در یک ائتلاف بودیم. ولی شما در مورد سلاح مقاومت برای من شرط نگذاشتید. حتی بر عکس در این زمینه با من همراه بودید. در دولت نیز با هم شریک بودیم. در بیانیهی کابینههای متفاوت نیز این مسئله ذکر شد. البته بعضی دولتها بیطرف بودند و حق داشتند که بگویند بیطرفیم. ولی آن گروه اصلی موافق بود. بنده معتقدم در اصل -همان طور که کمی پیش عرض کردم.- سلاح مقاومت یک دستاویز است. اما اگر قدرت را در لبنان به دست آنها بدهی برای این مسئله هم راه حل و راه فراری پیدا میکنند.
او.تی.وی: ولی آنها میگویند صرف سلاح مقاومت نه، بلکه اثرات یا به عبارتی قدرت مازاد سلاح نیز بر حیات سیاسی حزب الله تأثیر میگذارد. آخرین مثالش هم دانشگاه سنت جوزف. فقط این نیست که بگویند ما با سلاح مقاومت مشکل داریم. آنها با تشعشعات و پیامدهای این سلاح مشکل دارند.
سید حسن نصرالله: نگاه کن، هر کسی میتواند یک تهمت بزرگ دست و پا کند. ولی وقتی سراغ واقعیت میرویم این طور نیست. بنده از شما تشکر میکنم مسئلهی دانشگاه یسوعیها را یادآوری کردید. البته گرچه مسئلهای جزئی است ولی برای بنده اهمیت دارد. چون واقعیتهاست که بر حوادث و نتیجهگیریها حاکم است. خب در این دانشگاه دانشجویانی هستند که خانوادههایشان شهریههای بسیار زیادی متحمل میشوند تا در آنها این دانشگاه به تحصیل بپردازند. دوست دارم به شما بگویم ما در حزب الله یک قران هم بابت تحصیل کسی در دانشگاه یسوعیها نپرداختیم. بنده اگر پول داشته باشم آن را به دانشگاه یسوعیها نمیدهم بلکه به دانشجویانی کمک میکنم که میخواهند به دانشگاه ملی لبنان بروند… وسائل دانشگاه از شهریههای خود بچهها و خانوادههایشان است. میروند چیزی یاد بگیرند و درس بخوانند. خب، در کشور فضایی وجود دارد که در همهی دانشگاهها منعکس میشود. وقتی انتخابات صورت میگیرد هر کسی ادعا میکند در انتخابات پیروز شده است. نقش بنده قضاوت نیست. میبیند هر کسی روی دیوار چیزی نوشته و قلبی کشیده است. بلافاصله حزب الله را متهم و قیامت به پا میکنند که نمادهای ما را غصب و دانشگاه را اشغال کردهاند و هویتش را تغییر دادهاند. اینجا دانشگاه بشیر جمیل است و… قیامت به پا میکنند برای چه؟ شاید کمی قبل به شما گفتم بنده بسیار تلویزیون میبینم، یعنی نگاه نمیکنم اما جلویم روشن است و بنده در دفترم در حال کارم. دیدم یکی از نمایندگان جوش آورده است ولی صدا وصل نبود. گفتم لابد اتفاق مهمی نیست. سپس دیدم یکی از رهبران سیاسی جوش آورده صدا را باز کردم متوجه شدم در دانشگاه یسوعیها مشکلی پیش آمده است. بنده اصلا از این ماجرا خبر نداشتم و این که برای تسلط بر دانشگاه یسوعیها نقشه کشیدهایم! آیا شما تحقیق کردهاید چه کسی آن را نوشته است؟ بنده رسما اعلام میکنم اهانت به هر کدام از نمادهای لبنان پذیرفته نیست. هر نمادی میخواهد باشد. حتی اگر بنده در برابر آن موضع سیاسی یا ارزیابی متفاوتی داشته باشم. اگر او به دیگران توهین میکند چرا با او راه میآیید؟ هر کس میخواهد باشد و شما هر کس میخواهید باشید. خب، شما رفتید تحقیق کنید چه کسی آن را نوشته است که بلافاصله به روشنی و صراحتا به اهالی یک فرقهی مشخص یعنی شیعه و سپس مشخصا به حزب الله اتهام میزنید؟ بر چه اساس و بر پایهی چه اطلاعاتی هجمه به این نقطه متمرکز شد؟ خب، شد آنچه شد، آن واکنشها و رفتارها رخ داد. بنده در آن لحظه احساس کردم کسی میخواهد ما را به جنگ داخلی بکشاند.
او.تی.وی: تا این حد؟
سید حسن نصرالله: بله، تا این حد. سخنرانیها و ادبیات را ندیدی؟ ادبیاتی که همچنان هم ادامه دارد و تمام نشده است. احساس بنده این است -صراحتا خدمتتان عرض میکنم. منتظر یک مناسبت بودم در این باره صحبت کنم و الآن فرصت مناسبی است.- هدف ماجرای دانشگاه یسوعیها ما نبودیم، جریان آزاد ملی و مشخصا ژنرال عون بود. الآن میگویم چرا. ما پیش از توافق حزب الله و جریان آزاد ملی، در انتخابات و کابینه با نیروهای 14مارس در کنار هم بودیم، همپیمان همپیمانان یکدیگر بودیم، همپیمان مستقیم نبودیم. حتی وقتی ما در یک کابینه بودیم هیچ کدام از آنها به بنده نگفت معضلی به نام لاسا وجود دارد. بنده اصلا چنین چیزی را نشنیده بودیم و خبر نداشتم. به همین سادگی و روشنی! اگر تعجب کنید و بگویید عجب! تو نمیدانستی؟ نه، بنده از معضل لاسا و زمینهای کشاورزی و… بیخبر بودم. شخصا نمیدانستم. هیچ کدام از آنها هم دربارهی لاسا، افقا یا عاقوره با ما صحبت نکرد. هیچ کس وقتی مشکلی شخصی میان شیعیان و مسیحیان منطقهی جبیل پیش میآمد این مسئله را توضیح نمیداد. به هیچ وجه، همه خوش و خرم همپیمان همپیمانان یکدیگر بودیم. کی همهی این پروندهها شعلهور شد؟ پس از تفاهم [حزب الله با جریان آزاد ملی]. خب، بنده به خاطر این که شهادت داده باشم، برای تاریخ عرض میکنم: اولین شخصیت و رهبر سیاسی مسیحی که با بنده دربارهی ماجرای افقا و لاسا صحبت کرد ژنرال عون بود. اولین کسی که دربارهی عاقوره با بنده صحبت کرد وزیر سلیمان فرنجیه بود. 14مارسیها با ما صحبت نکرده بودند. ناگهان یادشان آمد! برداشت بنده این است: همهی حرفها دربارهی لاسا، عاقوره و افقا که معضلاتی دیرینه و قدیمیتر از حزب الله و جریان آزاد ملی و مربوط به پیش از تولد بنده هستند ناگهان یکجا برانگیخته میشوند و به صورت چه کسی کوبید میشوند؟ صورت حزب الله؟ نه، صورت جریان آزاد ملی، همپیمان مسیحی حزب الله. مسئلهی دانشگاه یسوعیها نیز همین است. کسانی از نتیجهی انتخابات و جریان آزاد ملی خشمگین بودهاند و دنبال مشکلی میگشتهاند تا مسئله را به سمت دیگری بکشانند و به این مسئله رسیدهاند. خب، بروید تحقیق کنید چه کسی این شعار را روی دیوار نوشته است. در هر صورت دوربینهایی وجود دارد. بنده از همین لحظه از طریق شبکهی او.تی.وی به شما تعهد میدهم اگر مشخص شد که شعارنویس از حزب الله بوده است بنده او را به دستگاه قضایی تحویل میدهم مجازاتش کنند. مجازاتش هم بر این اساس نباشد که شعار نوشته است، بر این اساس باشد که فتنهی مذهبی به راه انداخته و همزیستی را در دانشگاه یسوعیها به خطر انداخته است. ولی اگر از غیر حزب الله هم بود باید دستگیرش کنند؛ از هر جا که میخواهد باشد. حجم مسئله همینقدر است. اگر از برداشت بنده میپرسید همین است.
او.تی.وی: سید، میخواهم خوانشی که شما از این مسئله ارائه دادید و این را که هدف این ماجرا ژنرال میشل عون بوده بپذیرم. اما این یعنی میان شما و ذهنیت مسیحیان مشکلی وجود دارد و به همین خاطر است که میتوان از طریق شما به مسیحیان حمله کرد؟ یا [این اتفاقات] تنها برانگیختن عصبیتهای فرقهای و مذهبی است؟
سید حسن نصرالله: برانگیختن عصبیت است. آنها میخواهند چه چیزی را القا کنند؟ میخواهند [به ژنرال عون] بگویند این [حزب الله] همپیمان شماست، نگاه کنید در دانشگاه یسوعیها چه رفتارهای میکند. باور کنید ما نمیخواهیم دانشگاه یسوعیها را تبدیل به دانشگاه مسلمانان کنیم! نمیخواهیم به دانشگاه یسوعیها تسلط پیدا کنیم. ما فقط جوانانی داریم که خداوند (سبحانه و تعالی) به خانوادههایشان نعمت داده یا خانوادههایشان قرض گرفتهاند چون دوست داشتهاند فرزندانشان را بفرستند در آن دانشگاه تحصیل کنند. اگر روزی بتوانیم دانشگاهی در سطح دانشگاه یسوعیها بزنیم آنها همانجا تحصیل خواهند کرد و دیگر به دانشگاه یسوعیها نخواهند رفت. مصلحت کشور، همهی لبنانیان، مسلمانان، مسیحیان و دانشگاهها این است که در آنها تبعیض فرقهای صورت نگیرد. اگر نه اگر چنین ادبیاتی رایج شد پس از مدتی خواهند گفت اینها غریبهاند چرا آمدهاند اینجا؟ بنده میخواهم به شما تأکید کنم ما هیچ پروژهای و هیچ هجمهای علیه دانشگاه یسوعیها و… تدارک ندیدهایم. جوانان ما دانشجو هستند و میروند درس میخوانند و برایشان مهم است که مانند دیگر دانشجویان به ایشان احترام گذاشته شود، نه بیشتر و نه کمتر. اگر میبینید بر اساس یک اتفاق کوچک یک نبرد عظیم ایجاد میشود یعنی هدفش داخل این دانشگاه نیست، جای دیگری است. و بنده دوست دارم در پایان به شما عرض کنم -داریم به انتهای وقت نزدیک میشویم.- شکست گروه مقابل و مخصوصا مسیحیان 14 مارس و بلکه تمام آنها در انتخابات به دلیل شکستشان در دانشگاه یسوعیها نبود بلکه نتیجهی شکست گزینههای سیاسیشان در لبنان و منطقه بود.
او.تی.وی: گزینههای شما موفق بود؟
سید حسن نصرالله: البته.
او.تی.وی: به همین خاطر گفتید آینده متعلق به آنها نیست؟
سید حسن نصرالله: گزینههای ما در مسیر پیروزی هستند.
او.تی.وی: با آنها چطور رفتار خواهید کرد؟ میتوانید کشور را بدون شریک بنا کنید؟
سید حسن نصرالله: نه، نگاه کن، در کابینهی پیشین جناب میقاتی یک ماه، یک ماه و نیم منتظر ماند. ما هم گفتیم راحت باشید، ما خواستار کابینهی وحدت ملی هستیم. ایشان خودش سراغ ایشان رفت و اگر بخواهیم انصاف بدهیم آن روزها -البته آنها اگر بخواهند بگویند این طور نبوده است مختارند ولی بنده از خود جناب میقاتی مطلع شدهام.- حزب کتائب میخواست در کابینه مشارکت کند ولی خشم بخشهایی از 14 مارس جلوی ورود آنها را به کابینه گرفت. ما خواستار کابینهی وحدت ملی بودیم. همان روزها از ما سؤال شد: میگذارید اینها یک سوم ضامن را در کابینه بگیرند؟ گفتیم حق طبیعیشان است که از یک سوم ضامن برخوردار باشند. گفتیم حق طبیعیشان است. در آینده و در هر برههای ما در لبنان طرفدار مشارکت هستیم. هیچ کس نمیتواند کسی را حذف کند، دیگران را براند و کشور را به تنهایی اداره کند. کشور مشکلات عظیمی دارد.
او.تی.وی: از حزب کتائب نام بردید. داخل پرانتز: دعوت جناب جمیل توسط سفیر ایران را به شام چگونه ارزیابی میکنید؟ درست در زمانی که جناب جمیل و فرزندش سامی جمیل، نمایندهی پارلمان، به حزب الله و سلاح مقاومت حمله میکنند.
سید حسن نصرالله: مشکلی نیست. در هر صورت آنجا سفارت ایران است، یکی از مراکز حزب الله نیست. طبیعی است که سفیر و سفارت با همه رابطه و پیوند داشته باشند و میدانی که شام بخشی از دیپلماسی ارادههاست!
او.تی.وی: شاید این آخرین اتهامی باشد که علیه شما مطرح میکنیم!
سید حسن نصرالله: هرچه میخواهد دل تنگت بگو!
او.تی.وی: آیا شما پروژهای گستردهتر از لبنان دارید؟
سید حسن نصرالله: نه، ما هیچ پروژهای گستردهتر از لبنان نداریم. همین امروز ما را ببین. پروژهای گستردهتر از لبنان داریم؟
او.تی.وی: خب، پروژهی حزب الله برای لبنان چیست؟
سید حسن نصرالله: مراجعه کنید به آخرین سندی که بنده ارائه کردم و آمدم خواندم و شاید یک ساعت، یک ساعت و نیم طول کشید.
او.تی.وی: موجود است. مربوط میشود به پیش از سال 2009.
سید حسن نصرالله: متنش موجود است. پروژهی واقعی ما آن است. حالا اگر بعضی مسیحیان 14 مارس مدام متنی را میآورند که احیانا 82 و 83 توسط بنده خوانده شده است، بنده تکذیب نمیکنم. بله من آن را خواندم. چیز عجیبی نیست. آن روز برخی مسیحیان دم از تقسیم میزدند و بعضی مسلمانان هم از جمهوری اسلامی صحبت میکردند. قبول؟
او.تی.وی: درست است.
سید حسن نصرالله: اما دلیل میشود بنده بگویم شما که امروز از مشارکت و وحدت ملی صحبت میکنید یک روز از تقسیم، حومههای اقلیتنشین، بلوکبندی و دولتهای محلی صحبت میکردهاید؟! خب، بنده هم در برههای به واسطهی فضای موجود صحبتی کردم. در حالی که ما یک جنبش جوان بودیم. و میدانی جنبشهای جوان بیش از واقعیتهای سیاسی از ایدئولوژیها تأثیر میپذیرند. این صحبت قدیمی -که چرا در رسانهها منتشر میشود؟ باز هم برای به زحمت انداختن همپیمان مسیحی.- به نفع ماست نه بر علیه ما. معنایش این است که ما افرادی واقعبین هستیم، تغییر میکنیم، همهی جوانب را در نظر میگیریم، داد و ستد میکنیم، میشنویم، تأثیر میپذیریم و اگر کسی بنشیند با ما بحث و گفت و گو کند و با هم به تفاهم برسیم میتواند روی ادبیات، عقاید، مواضع، روش و رفتار ما تأثیر بگذارد. این به نفع ماست نه به ضرر ما.
ما طرفدار حکومت واقعی با حضور همه و مشارکت حقیقی همهی طرفها -اسمشان را هر چه میخواهی بگذار. طبقات سیاسی، فرقهها، پیروان مذاهب یا…- در لبنان هستیم.
او.تی.وی: و طبق اعلام امام موسی صدر طرفدار اصالت تمامیت لبنان هستید؟
سید حسن نصرالله: ما طبق اعلام حضرت امام موسی صدر (اعاده الله بخیر و رفیقیه)…
او.تی.وی: خدا ایشان را باز گرداند. حضرت سید، وقت در حال اتمام است.
سید حسن نصرالله: …طرفدار اصالت تمامیت لبنان هستیم. و هر روز که میگذرد صحت رویکرد سیاسی اصالت تمامیت لبنان بیشتر ثابت میشود. البته قطعا در داخل گروه ما بحث وجود دارد. یعنی ممکن است ایدئولوژیهای دیگری باشد که با این مسئله همسو نباشد. ولی بنده میخواهم به شما بگویم: حزب الله به صف جنبش امل و حضرت امام سید موسی صدر میپیوندند و بنده امشب اعلام میکنم حزب الله به اصالت تمامیت لبنان باور دارد. مگر یک روز همین لبنانیان بخواهند این تمامیت را از میان ببرند، که مختارند. ما نمیتوانیم چیزی را به لبنانیان تحمیل کنیم.
او.تی.وی: حضرت سید، وقت در حال پایان است. سؤالی هست که میخواهم از شما بپرسم چون بسیار سؤال شده است. رفتارهای بسیاری مرتبط با حضرتعالی صورت میگیرد. از جمله عدم پذیرش پرداختن به شما در هرگونه برنامهی تلویزیونی و در هر زمینهای. نوعی قداست وجود دارد که گاهی به نوعی اعتراض احیانا غیر مسالمتآمیز میانجامد. نظر شما در این باره چیست؟
سید حسن نصرالله: نگاه کن، -الآن که مستقیم صحبت میکنیم.- اگر کسی نقش مرا بازی کند بنده شخصا مشکلی ندارم. اما این که به بنده یا شما توهین شود پذیرفتنی نیست؛ چون توهین به هیچ کس پذیرفته نیست. یک بار نقش را طوری بازی میکنند که توهینی در کار نیست، فکر میکنم دلیلی برای اعتراض به اصل نقش بازی کردن وجود ندارد. بله اگر توهینی باشد، طبیعی است که مردم به توهین اعتراض میکنند. خب، باز میگردم به دانشگاه یسوعیها. یک جمله نوشته شده بود که: عزیزم فلان و یک قلب. اگر عقلایی نبودند و مسئله را التیام نمیبخشیدند همه چیز نابود شده بود، بلافاصله مردم تظاهرات میکردند. سران این گروه نیاز داشتند به کسانی که آرامشان کنند. خب، در مقابل، ما کسانی را داریم که تحت تأثیر قرار میگیرند. مثل آنها که فلانی و فلانی را دوست دارند احتمالا کسانی هم هستند که بنده را دوست دارند. نمیپذیرند که کسی نقش بنده را بازی کند یا به بنده توهین کند. با این حال بنده امروز از منبر شما -بنده هیچ وقت از مردم نخواستهام به خیابانها بریزند. حتی اولین باری که چند سال پیش این اتفاق رخ داد بنده بعدا خبردار شدم. یعنی همزمان از ماجرا و واکنشش با خبر شدم.- از دوستداران، حامیان و… دعوت میکنم اگر این مسئله تکرار شد هیچ واکنشی در سطح خیابان صورت نگیرد؛ چه در نبعه، برج حمود، ضاحیه، اتوبان فرودگاه یا هر جای دیگر. اگر کسی اعتراضی دارد به صورت قضایی اعتراض میکنیم. مسیر قانونی وجود دارد، میرویم به صورت قضایی اعتراض میکنیم. بله، درخواست ما این است که به ما و به غیر ما توهین نشود. ولی در عین حالی که توهین را نمیپذیریم -بنده شخصا خواهش میکنم.- واکنش در سطح خیابان را نیز نمیپذیریم. چنین واکنشی نادرست و نامناسب است و خود ذیل عناوین و اعتبارات دیگر توهین محسوب میشود.
او.تی.وی: حضرت سید، فرصت ما به پایان رسید. بنده بار دیگر به طور زنده از طرف او.تی.وی و خودم از شما به خاطر حضور در این دیدار تشکر میکنم. میخواهم تمام دعاها و سلامها را خدمت شما برسانم و عرض کنم امیدواریم این ارتباط مداوم باشد. اگر در پایان صحبتی دارید بفرمایید.
سید حسن نصرالله: چقدر صحبت کردیم؟ دو ساعت؟
او.تی.وی: سه ساعت! در پایان اگر به بنده اجازه دهید عرض میکنم امشب نزد مسیحیان سالگرد شهیده باربارا است. شهیدهای که به خاطر حریت، ایمان و کرامتش به شهادت رسید. امروز شاید راهبههای دوست باربارا و دو اسقف یازجی و ابراهیم نیز در معرض همان سرنوشت باشند. از آنها یاد میکنیم و دعا میکنیم همهی انسانها آزاد و بزرگوارانه به میهن خود باز گردد. خیلی ممنون. باز هم متشکر حضرت سید. شبتان به خیر.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران