


بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در روز جانباز
| فارسی




امروز باید از جانب خود و همهی شما این جشن بزرگ استثنائی بیمانند در جهان سوم و این حضور متراکم و شگفتآور مردمی را به حضرت آیت الله خامنهای (دام ظله الشریف) و ملت عزیز ایران تبریک بگویم. حضوری که از ابتدای صبح همهی خبرگزاریهای خارجی آن را بیش از انتظار دانستند. و همانگونه که حضرت سید القائد که خدا حفظشان کند فرمودند:«هر رأیى که شما به یکى از این نامزدهاى محترم بدهید… رأى به جمهورى اسلامى دادهاید. رأى به هر نامزدى، رأى به جمهورى اسلامى است؛ رأى اعتماد به نظام و سازوکار انتخابات است.» نظامی که برخی میخواهد آن را در موضع خصومت و جنگ قرار دهند و آن را دشمن عرب و مسلمانان میدانند و اسرائیل و قدس و پروژههای آمریکا و… و… و… را فراموش کردهاند. ایران امروز برای همگان و مخصوصا جهان اسلام نمونهی حضور، مشارکت و انتخابات مردمی است. نگاه کنید، ما امروز صحنهی یک امام، رهبر و ولی فقیه را پیش چشم داریم. که بعضیها حتی نمیدانند ولی فقیه طبق قانون چه اختیاراتی دارد. یعنی اختیارات بعضی پادشاهان، امیران و رؤسای عرب ما صد برابر ولی فقیه است. ولی مردم از قوانین اساسی خبر ندارند. در هر صورت: ولی فقیه ایران یک رأی دارد. مثل هر کشاورز ایرانی. مثل هر مسلمان، مسیحی، ارمنی، اهل سنت، فارس، ترکمن و بلوچ. فقط یک رأی دارد. میاندازد داخل صندوق. و مجموع رأیها رئیس جمهور، رئیس قوهی مجریه، را که در ایران اختیارات بسیار گستردهای دارد تعیین میکنند. در هر صورت امیدواریم این جشنهای مردمسالاری دینی همهی کشورهای جهان عرب و اسلام ما را فرا بگیرد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
و الحمدلله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا و نبیینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.
آقایان، دانشمندان، برادران و خواهران، سلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
[ترجمهی بخش مربوط به مسائل داخلی لبنان در اولویت کاری این پایگاه قرار ندارد.]
###سوریه###
میروم سراغ موضوع سوریه و به دو مسئله میپردازم. ما دیر تصمیم گرفتیم [وارد سوریه شویم.] در زمینهی سیاسی نه. در هفتههای ابتدایی، هفتههای اول و دوم، صحبت کردیم. و گفتیم اینها مشاهدات، حمایتها و امیدهای ماست. سپس در نتیجهی بحثها، اطلاعات و نگاه شفافمان موضع سیاسیمان شکل گرفت و در بسیاری از مناسبتها دربارهی آن صحبت کردیم. و به یاد میآورم دو سال پیش در سالگرد شهادت سید عباس، شیخ راغب و حاج عماد در نبی شیث جوانب موضعمان را شرح دادیم. که نمیخواهم تکرار کنم. گفتیم قواعد موضع ما اینهاست و در لیبی، تونس، مصر و یمن شرایط این طور است. و بر اساس همین قواعد، معیارها و سنجهها موضع ما در سوریه هم اینچنین است.
خب، ما -گرچه دیر- تصمیم گرفتیم به طور میدانی وارد مسئله شویم. -با روشنی و صراحت صحبت خواهیم کرد.- تصمیم گرفتیم به طور میدانی به مقابله با پروژهی جاری در خاک سوریه بپردازیم. و این تصمیم در لحظه شکل نگرفته بود. یعنی چه؟ یعنی از ابتدا این عقیده در ما آغاز به شکل گیری کرد و با گذشت زمان واضحتر شد. نگاهمان نسبت به ماهیت پروژهی جاری و هدفهایش واضحتر میشد. و این که اگر پیروز شود یا حتی باقی بماند -نه این که پیروز شود. صرفا اگر اجازه دادیم تداوم پیدا کند.- چه پیامدها، خطرات و همچنین نتایجی برای سوریه، لبنان، فلسطین، منطقه و ملتهایش، مسلمان و مسیحیان، اهل سنت، شیعیان، درزیان، علویان، اسماعیلیان، اباضیان، زیدیان و… همه به همراه خواهد داشت. البته اول برای اهل سنت. در این باره پیش از این صحبت کردهایم و باز نمیگردم. پس اولا [موضع] ما برخاسته است یک نگاه است و یک واکنش عاطفی و از سر احساسات نیست. بله، جنبهی اخلاقی -مسئلهی وفاداری- سر جای خود و یکی از ارکان تصمیمگیری است. ولی مسئله یک مسئلهی اخلاقی نیست. مسئله برخاسته از درک و نگاه به پروژهی جاری و خطرات، هدفها و پیامدهایش برای کشورها، ملتها و رژیمهاست. به همین خاطر ما میگوییم و امروز بنده به شما میگویم: بله، ما اگر در موقعیتی قرار گرفتیم و جنگیدیم در حال دفاع از سوریه و ملت آن، لبنان و ملت آن و این حکومت، وجود، اقتصاد، کشور و خاک هستیم.
ثانیا ما اینجا هم در نتیجهی پیگیری و همراهی با جریان دیدیم چه کسی در این نبرد حضور دارد. دیدیم آیا نبرد جاری در سوریه مسئلهی ملت و نظام است؟ نه. خیلی وقت است تمام شده. شکافی ملی وجود دارد. بخش زیادی از ملت سوریه با نظام هستند و بخش دیگری هم شاید علیه نظام باشند. این منطقی نیست که کسی بگوید شما که در کنار نظام ایستادهاید علیه ملت سوریه هستید. نه، بخش زیادی از ملت سوریه با نظام هستند و ما هم با این بخش زیاد هستیم. و در زمینهی اصلاحات و نه در زمینهی نابودی سوریه با بخش دوم هم هستیم. خب، مسئلهی ملت و نظام را کنار گذاشتیم. خب یک بار ماجرا این است که اپوزوسیون مسلح سوریه در حال نبرد با نظام است. یک بار دیگر نه، زیر پرچم اپوزوسیون مسلح دهها هزار نفر -احتیاط میکنم میگویم دهها هزار. خدا میداند چند نفرند. صحبتهایی دربارهی صد هزار و بیش از صد هزار هم هست.- از چهارگوشهی جهان آمدهاند و آورده شدهاند. حالا کسی میخواهد به ما بباوراند کشورهایی از جهان عرب و اسلام که نه انتخابات دارند، نه دموکراسی، نه هیچ گونه قانون اساسی و نه سازمانهای دولتی، جوانان کشورشان را با امکانات، پول و ضمانت میفرستند سوریه تا انتخابات، دموکراسی و اصلاحات صورت بگیرد؟! یا مسئله اینها نیست…؟ خب. پس یک چنین جبههای وجود دارد. همه آمدهاند در سوریه با این نظام و این بخش از ملت سوریه بجنگند. همه دارند با مال، پول، سلاح و رسانههایشان میآیند. حتی این دروغ تجهیز اپوزوسیون. تجهیز اپوزوسیون مدتهاست انجام میشود. خب، ما این طور روشن ظاهر شدیم. با وجود گذشت نزدیک دو سال یا بیش از دو سال هنوز کسانی بر ادامهی این نبرد پافشاری دارند حتی اگر سوریه نابود شود و ملت سوریه قربانی شوند. مهم این است که این نظام سقوط و موقعیت سیاسی و منطقهای سوریه تغییر کند. و ای کاش میخواستند نظام سیاسی جایگزینی بیاورند. جایگزینشان آشوب است. جایگزینشان حکومت این گروههایی است که سر میبرند، ذبح میکنند، میکشند و… و… و… . خب، در برابر این واقعیت به این نتیجه رسیدیم که نه، این یک جنگ جهانی است. ای مردمی که دخالت حزب الله برآشفتهتان کرده: ما آخرین گروهی بودیم که وارد شدیم! همه بر ما پیشی گرفته بودند. جریان المستقبل و حزبها و نیروهایی لبنانی -که نمیخواهم از آنها نام ببرم.-، کشورها، گروهها، حزبها، سازمانها، تشکیلاتها و… . ما آخرین گروهی بودیم که وارد شدیم.
داخل پرانتز: وقتی چند روز از ورود ما گذشت مسئلهی تحریمها و لیست سازمانهای تروریستی مطرح شد. -که کمی بعد به آن خواهم پرداخت.- خب، یک سؤال: اگر ما در کنار اپوزوسیون وارد سوریه میشدیم چه؟ آن وقت دخالت ما پربرکت، پاکیزه و عالی تلقی میشد، حزب واقعی خدا قلمداد میشدیم، سر دست میبردندمان، آرم و پرچمهایمان در بسیاری از پایتختهای عرب برافراشته میشد و شبکههای ماهوارهای عرب دست از سرمان بر میداشتند. آیا این طور نمیشد؟ کسی نظر دیگری دارد؟ پس مسئله، مسئلهی اصل دخالت نیست. مسئلهی دو کشور و تجاوز به تمامیت کشور همسایه و بیانیهی بعبدا و… نیست. نه، مسئله این است که عدهای از مردم وارد جبههای شدهاند که جهان قصد دارد سرنگونش کند. جبههای که آماج پروژهی آمریکایی، اسرائیلی، تکفیری است. میخواهند سقوط کند. اگر وارد این جبهه شدی همه در مقابلت خواهند ایستاد. طبیعی است. بسیار طبیعی و منطقی است. پرانتز را ببندید. باز میگردیم به مطلب قبلی.
ما نیز به این تشخیص رسیدیم که در برابر این تهاجم جهانی بین المللی نمیشود سکوت کرد. مشارکت -اگرچه ناچیز- ما به قول معروف همان «سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل» است. قاعدتا ارتش سوریه در سرتاسر سوریه در حال نبرد است. جنگ در تمامی خاک سوریه در حال انجام است. یعنی واقعا مطمئن شدهاند حزب الله در استانهای درعا و سویدا و مناطق قنیطره، حسکه، رقه، دیر الزور، ادلب، طرطوس و… میجنگد؟! نه این طور نیست. بله، ما ظرفیتهای منطقی و خوبی داریم و گفتیم اگر کمکهای مورد نظر، پیشبینی شده و هماهنگشده به ما برسد «سرِ چشمه» را میبندیم. و بخشی از مسئولیت خود برای رویارویی با این پروژهی خطرناک جهانی را ایفا میکنیم. پروژهای که هدفهایش به سوریه محدود نمیشوند و لبنان، ملت لبنان و ملتها و دولتهای منطقه را هدف گرفته است. کسی میخواهد نه تنها سوریه که تمام منطقه را -در گذشته گفته بودم سوریه ولی الآن میگویم تمام منطقه. لبنان، عراق، اردن و…- به ورطهی پروژهی آمریکایی، اسرائیلی، تکفیری بکشاند. به همین خاطر این گزینه را انتخاب کردیم و رفتیم سراغش.
خب، چرا؟ چون باور داشتیم این کمک مفید است. مسئلهی شاخ و شانه کشیدن برای کسی یا فقط مسئلهی وفاداری نبود. نه، ما باور داشتیم این کمک مفید است. و با نگاهی به قبل و بعد و اوضاع سیاسی، رسانهای، بین المللی، منطقهای و داخلی تا امروز هم -به طور خلاصه- ثابت کرده مفید بوده. نمیخواهم وارد این موضوع شوم.
بیش از این: ما پنهانکاری نکردیم. بعضی ما را سرزنش کردند که: خب عزیزان، میخواهید در سوریه بجنگید چرا علنیاش میکنید؟ با کمال صراحت، با کمال صراحت: ما جوانانمان را برای جنگ به سوریه نمیفرستیم بعد بگوییم نه! فقط داریم شیر و پتو پخش میکنیم! و اگر کشته شدند همانجا دفنشان کنیم و خانوادهشان را در لبنان ساکت کنیم! به هیچ وجه. ما وقتی وارد نبردی یا هر میدان جنگی میشویم [حتما] مسئولیت شرعی، نگاه، مأموریت روشن، سؤال و جواب قیامت و نبردی وجود دارد. بخواهیم یا نخواهیم بر ما واجب است. این جنگ را دوست داریم؟ به هیچ وجه دوست نداریم. ما آن نبرد دیگر [نبرد با اسرائیل] را دوست داریم. ولی وقتی میجنگیم پنهانکاری نمیکنیم. و وقتی شهید میدهیم از آنها شرممان نمیآید، در روز روزشن تشییعشان میکنیم و پشت تابوتهایشان راه میافتیم. البته لازم نیست تیر هوایی بزنیم! پس به طور علنی وارد شدیم. قضیهای [پشت این نبرد] وجود دارد. این شهیدان و جانبازان را که بعضیشان در جشن و بعضی دیگر در بیمارستانها و خانهها هستند پنهان نمیکنیم. اینها دزد و راهزن نیستند. اینها رزمندگان و مبارزان راه یک قضیه هستند. چون آنچه رخ میدهد چنین حجم و ماهیتی دارد.
هنوز از پروندهی سوریه دو مسئله مانده. این موضع ما بود و اقدام کردیم و هنوز هم در آن هستیم. قیامت به پا شد. یعنی این دو سه هفتهی گذشته -مخصوصا پس از 25 مه- یعنی کسی فحش، توهین، قلم، شبکه، تریبون، اینترنت و… نداشت مگر این که حرفش را زد.
اما چه کسی میخواهد ما را وارد لیست سازمانهای تروریستی کند؟ مجلس همکاریهای خلیج؟ تا آنجا که من میدانم اینها لیست سازمانهای تروریستی ندارند. یا اگر اتحادیهی عرب چنین لیستی دارد نمیدانم. ولی گفتند باید وارد لیست سازمانهای تروریستی شوید. اگر منظور اروپاییان هستند مدتهاست در حال بحث در این زمینهاند. و البته این مایهی افتخار ماست که از همان اوایل وارد لیست سازمانهای تروریستی آمریکا شدیم. خب، هر چه در هفتههای گذشته شنیدید و گفته میشود که قرار است انجام شود در محاسبات ما وجود داشته. به هیچ وجه غافلگیر نشدهایم. این که فردا بخواهد ما را در زمینهی لبنانیان ساکن کشورهای حاشیهی خلیج فارس تهدید کنند. دوست دارم به شما بگویم وابستگان حزب الله در کشورهای خلیج حضور ندارند. اصلا شما باور میکنید به وابستهی به حزب الله در کشورهای خلیج اقامت دهند؟ سالهاست چنین وضعیتی است. نخیر، چنین کسانی وجود ندارند. ما نه برای کشورهای خلیج و نه برای کشورهای دیگر پروژهای نداریم. اما این روش که لبنانیان و خانوادههای لبنانی را تهدید میکنید… بگذریم. بنده 25 مه به روشنی گفتم ما پیامدهای کاری را که میکنیم میدانیم و آمادهی پذیرش تمام آنها هستیم. آمادهی پذیرش همهاش هستیم. اشکالی ندارد. بگذارید کمی این موضوع را روشنتر کنم.
وقتی شما با پروژهای مقابله میکنید که لبنان، منطقه و همهی مردم لبنان و زندگیشان را تهدید میکند -بروید از مردم سوریه سؤال کنید. از اهل سنتی که طرفدار تکفیریان نبودهاند بپرسید. از دروزیها، شیعیان، علویان و اسماعیلیان پرس و جو کنید. از همهشان بپرسید. آیا با این فتواهای تکفیر و کشتارهای موجود، در آیندهی سوریه جایی دارند؟ از اهل سنتی که طرفدار تکفیریان نبودهاند آغاز کردم. از حضرت شیخ بوطی و نمازگزاران مسجد ایمان بپرسید. دربارهی روحانیون سوریهای که به خاطر موضع و یا حتی سکوت سیاسیشان و این که گروههای مسلح را تأیید نکردند کشته شدند سؤال کنید.- و برای مقابله و شکست دادن این پروژه قربانی میدهید -چه شهید باشند، چه جانباز، چه بمباران شدنمان در بقاع یا ضاحیه، چه کشته شدن مردمان بیگناه، چه به خاطر این موضع و موضعگیری ما در نبرد مردمی در فلان دولت خلیجی یا عربی مورد ستم قرار بگیرند.- بنده به شما میگویم: شکست دادن این پروژهی بسیار بسیار خطرناک برای وطنها، مقدسات و ملتهایمان بسیار بزرگتر از هرگونه فداکاری است که بشود انجام داد. باید این فداکاریها و پیامدها را بر عهده بگیریم. و اینجا هم اگر کسی فکر میکند قرار دادن ما در لیست سازمانهای تروریستی، تهدید ما به واسطهی لبنانیان یا هرگونه تجاوزی در داخل و خارج میتواند موضع ما را تغییر دهد در اشتباه است. بلکه به شما میگویم، همانطور که در زمینهی فحاشی و توهینها گفتم: ما را بیشتر قانع میکند که موضع، راه، نگاه و موقعیتمان درست است و فداکاری میطلبد. ولی بدترین چیزی که در هفتههای گذشته -در دنبالهی آنچه در سالهای گذشته صورت میگیرد.- رخ داد پناه بردن به ادبیات مذهبی است. نگاه کنید، این دلیل ضعف است. وقتی در تلویزیون گفت و گو میکنند -این مسئله خودش مایهی مزاح شده.- همه به هم فحش میدهند. کسی که فحش میدهد یعنی منطق، دلیل و حجت ندارد. چون کسی که منطق، دلیل و حجت داشته باشد فحش نمیدهد. فحش و توهین سلاح ناتوان و ضعیف است. میخواهم بیش از این را به شما بگویم . ما مشخصا خشم، غضب و احساسات شدید برخی واسطههای عربی و خلیجی این را درک میکنیم. چرا؟ چون از این پروژه حمایت کردهاند، برایش میلیاردها دلار پول خرج کردند، روابط سیاسیشان را از بین بردهاند و روش انتحار را در پیش گرفتهاند. واقعا ماجراجویی کردند، دارند ماجراجویی میکنند. چون این افراد وقتی به کشورهایشان برگردند همه میدانیم چه رخ خواهد داد. اینها امروز احساس کردهاند پروژهشان در حال شکست خوردن است. نمیگویم پیروزی قطعی در سوریه رخ داده. ولی در حال شکست خوردن هستند. یا در مسیر شکست قرار گرفتهاند. یا اصلا توازن نیروها در حال تغییر است. به ستوه آمدهاند. مشکلی نیست. این افراد را درک میکنیم. و این فحشها و توهینها و سر و صداها به خاطر این است که واقعیت چیز دیگری است. به موضوع اصلی بر میگردیم. در ادامهی این تهاجم و مسئلهی مذهبی. ادبیات مذهبی بدترین و خطرناکترین چیز است. خب، درگیری در سوریه میان دو جبهه، محور و پروژه است. نه بین شیعه و سنی و دو مذهب. چرا میخواهید آن را به صورت درگیری میان دو مذهب در بیاورید؟ آیا شیخ بوطی شیعه بود؟ آیا روحانیون مؤید این موضع شیعه هستند؟ آیا ارتش عرب سوریه که با دهها هزار نفر در میادین نبرد حضور دارند شیعه یا علوی هستند؟ چرا میخواهید درگیری سوریه را به صورت مذهبی در بیاورید در حالی که درگیری مذهبی نیست؟ وقتی به مذهب میکشانیدش یعنی ضعیف، ناتوان و در حال شکست خوردن هستید. و همهی عقلای شیعه و سنی و مسلمان و مسیحی باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از تبدیل نبرد به یک نبرد مذهبی انجام دهند. سادهترین کاری که هر کس میتواند بکند این است که جنگ مذهبی راه بیاندازند. سادهترین کار این است. یکی از برادران نظر بنده را میداند -این را سالها پیش در تلویزیون هم گفتهام. و بعضی ممکن است بگویند درست هست یا نیست.- بنده شخصا از موضعگیریهای شیعیانی که مخالف مواضع ماست خوشحالم. چه اشکالی دارد مخالفت و انتقاد کنند؟ البته فحش نه ولی مخالفت کنند، انتقاد کنند، چه اشکالی دارد؟ چون این کمک میکند که نشان دهد نبرد، نبرد شیعه و سنی نیست. این طرف شیعیان و اهل سنت حضور دارند و آن طرف هم شیعیان و اهل سنت. مثل آنچه سالها پیش دربارهی 14 و 8 مارس گفتیم.
خب، برادران، در برههی گذشته کار به استناد به اطلاعات دروغ رسید. اگر بخواهم خوشبین باشم باید بگوییم غلط. اما اگر بخواهیم بد بین باشیم -چه این که در این زمانه بدبینی کار درستی است.- اطلاعات دروغ هستند. خب، مثل آنچه در قصیر رخ داد. گفتند بعضی جوانها خودسرانه و به خاطر احساسات -درست یا نادرستش بحث دیگری است.- در یکی از مساجد شهر قصیر پرچم سیاهی آویختهاند که روی آن نوشته: یا حسین. اسامی هم آوردند. این روی اینترنت قرار گرفت. و شبکهی العربیه و الجزیره -که خود را سیاسی، پر اهمیت، محترم و… میدانند.- و دیگر شبکههای ماهوارهای عرب و سایتهای مختلف این مطلب را برداشتند و چه گزارشی نوشتند؟ گفتند تعدادی از جوانان حزب الله پرچم حسین را از منارهی مسجد جامع خلیفه عمر بن خطاب آویختهاند. و یک هفته همه جا را پر کردند. البته دیروز را نمیدانم چه کردهاند؟ روحانیون، مفتیان، شخصیتها و… هیچ کس نماند مگر این که یک لگدی زد. نوشتند: اعلام قصیر به عنوان شهر شیعیان! و ای وای بر ما که دین به باد رفت! کجایند اهل سنت و جماعت؟! این رفتار عاقلانه است؟ اصلا میخواهم فرض کنم اصل خبر راست بوده. این رفتار عاقلانه و مسئولانه است؟ مسلمانان شیعه و سنی همه جای جهان -نه فقط در جهان اسلام- در حال زندگی هستند بعد شما آنها را این طور علیه هم تحریک میکنید؟ حتی اگر این حرف صحیح است بگویید این رفتار غلط، محکوم و… است. ما، خودمان، هم محکومشان میکنیم. چرا میخواهید موضوع را به صورت نبرد شیعیان و اهل سنت در بیاورید؟ در حالی که میدانیم این اطلاعات دروغ است. فقط غلط نیست، دروغ است. و امروز برادران ما در روابط رسانهای به رسانههای مختلف یک سی دی خواهند داد و خواهش میکنیم رسانهها متوجه این مسئله باشند. چون -مشکلی نیست اینقدر جزئی وارد مسائل شویم. مهمترین شبکهی ماهوارهای عرب یک هفته روی مسئله کار کرد و تحریک کرد.- در شهر قصیر مساجد بسیاری وجود دارد. این احمقها نمیدانند در شهر قصیر شیعیان سوریهای ساکن دهها یا صدها ساله -الله اعلم- نیز حضور دارند. و حاشیهنشینی، خانه و مسجد دارند. این مسجد دهها سال است بنا شده و نام آن امام حسن مجتبی است و شیخی در آن نماز میخواند. این جوانان -درست یا غلط- این پرچم را از منارهی مسجد امام حسن مجتبی آویختند. اما مسجد جامع خلیفه عمر بن خطاب چندین کیلومتر با این مسجد فاصله دارد. و هیچ کس به آن نزدیک نشده، از منارهاش بالا نرفته و پرچمی نیاویخته. و سی دیای که توزیع خواهد شد از درون شهر قصیر این منارهای که پرچم از آن آویخته شده، مسجد حسن مجتبی، مسجد خلیفه عمر بن خطاب و دو مناره را نشان خواهد داد. ما رسیدهایم به جایی که مجبوریم در مورد جزئیات هم صحبت کنیم. ولی مجبوریم. چرا؟ چون دارند از این طریق در منطقه جنگ مذهبی درست میکنند. اینها دروغ و تهمت است. ضمنا مگر حسین فقط برای شیعیان است؟ حسین برای همهی مسلمانان است. در هر صورت: بدترین چیز این است که مردم بروند سراغ مسئلهی مذهبی. آن هم با این روش که چه کسانی روی آن کار میکنند؟ مهمترین شبکهی ماهوارهای عرب که خود را دارای موضع سوم و واقعنگری میداند و میگوید اگر میخواهید بیشتر بدانید… چه را بیشتر بدانیم؟ دروغ، تحریف و گمراهسازی را؟ این چیزها در حال رخ دادن است.
خب، همچنین مانند آنچه در پایان همهی این بخشها اضافه کردم: اگر کسی فکر میکند ترسیم چهرهی مذهبی و طائفهای از نبرد و این که با گمراهسازی، دروغ، تحریف، تهدید، تکفیر و کشتار ما موضعمان را تغییر میدهیم. نه، ما موضعمان را تغییر نخواهیم داد. یعنی امروز و پس از ورود به قصیر برای ما مثل پیش از ورودمان است. هیچ چیز تغییر نکرده. آیا پروژه، درک ما از صحنه، باور ما به هدفهای پروژه یا اطلاعات تغییر کردهاند؟ بر عکس، در طرف مقابل رویکردی در جهت پافشاری بیشتر بر این نبرد و تحول آن وجود دارد. هر جا لازم باشد باشیم، خواهیم بود. و مسئولیت خود را در قبال کاری که آن را بر عهده گرفتهایم ادامه خواهیم داد. نیازی به ورود به جزئیات نیست. بله در این زمینه نیروها و احزابی اسلامی هستند که با ما تماس برقرار میکنند، ایدههایی ارائه میدهند و تلاشهایی میکنند. بنده به شما میگویم: ما پذیرای هرگونه بحث در زمینهی موضعمان در سوریه هستیم. بله، البته این چند روز بعضی ایدهها داده شده و تلاشهایی صورت گرفته که بنده در این باره نظری نمیدهم. چون هنوز به بحث با فرماندهان حزب الله نیاز دارد. ولی در این لحظه که بنده صحبت میکنم صحنه همان صحنه، ارزیابی همان ارزیابی، نگاه همان نگاه، درک همان درک و موضع همان موضع است. البته جزئیات متناسب با نیازهای میدانی است. در هر صورت ما همگی در یک برههی تاریخی حساس و دشوار هستیم. و همه باید این مسئولیت و پیامدهای آن را بپذیریم. از خداوند عاقبت نیکو و عافیت دین، دنیا و آخرت همگان را خواستاریم.
در پایان یک بار دیگر تبریک، قدردانی، احترام و بزرگداشت خود را نسبت به همهی مردان و زنان مجروح عزیزمان اعلام میکنم.
###ایران###
همچنین امروز باید از جانب خود و همهی شما این جشن بزرگ استثنائی بیمانند در جهان سوم و این حضور متراکم و شگفتآور مردمی را به حضرت آیت الله خامنهای (دام ظله الشریف) و ملت عزیز ایران تبریک بگویم. حضوری که از ابتدای صبح همهی خبرگزاریهای خارجی آن را بیش از انتظار دانستند. و همانگونه که حضرت سید القائد که خدا حفظشان کند فرمودند:«هر رأیى که شما به یکى از این نامزدهاى محترم بدهید… رأى به جمهورى اسلامى دادهاید. رأى به هر نامزدى، رأى به جمهورى اسلامى است؛ رأى اعتماد به نظام و سازوکار انتخابات است.» نظامی که برخی میخواهد آن را در موضع خصومت و جنگ قرار دهند و آن را دشمن عرب و مسلمانان میدانند و اسرائیل و قدس و پروژههای آمریکا و… و… و… را فراموش کردهاند. ایران امروز برای همگان و مخصوصا جهان اسلام نمونهی حضور، مشارکت و انتخابات مردمی است. نگاه کنید، ما امروز صحنهی یک امام، رهبر و ولی فقیه را پیش چشم داریم. که بعضیها حتی نمیدانند ولی فقیه طبق قانون چه اختیاراتی دارد. یعنی اختیارات بعضی پادشاهان، امیران و رؤسای عرب ما صد برابر ولی فقیه است. ولی مردم از قوانین اساسی خبر ندارند. در هر صورت: ولی فقیه ایران یک رأی دارد. مثل هر کشاورز ایرانی. مثل هر مسلمان، مسیحی، ارمنی، اهل سنت، فارس، ترکمن و بلوچ. فقط یک رأی دارد. میاندازد داخل صندوق. و مجموع رأیها رئیس جمهور، رئیس قوهی مجریه، را که در ایران اختیارات بسیار گستردهای دارد تعیین میکنند. در هر صورت امیدواریم این جشنهای مردمسالاری دینی همهی کشورهای جهان عرب و اسلام ما را فرا بگیرد.
عید و روز جانبازان بر ایشان مبارک.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
جستجو

دغدغههای امت

-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران
کتاب
