بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، دربارهی مسائل داخلی و منطقهای
| فارسی | عربی | فیلم | فیلم | صوت |اصولا طرفدار تقسیم سوریه نیستیم. چون این خطری استراتژیک است که تمام امت و منطقه را در معرض تهدید قرار میدهد و یک پروژهی اسرائیلی است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
والحمدلله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا و نبیینا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین و اصحابه المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
حقیقت آن است که بنده قصد نداشتم مزاحم شما شوم و وقتتان را بگیرم. گرچه برخی مسائلی که امشب دربارهی آن صحبت خواهم کرد بسیار پراهمیتند و بنده منتظر فرصتی برای پرداختن به آنها بودم. ولی -با کمال صراحت- شایعههایی که در دو روز گذشته پخش شد و اثرات منفیای که بر مسائل گذاشت مرا بر آن داشت تا سریعا گفت و گویی زنده ترتیب دهم و به مسائلی که دوست داشتم هم بپردازم. و با صدا و تصویر تأکید کنم هیچ کدام از چیزهایی که شنیدید به هیچ وجه واقعیت نداشته و بیپایه بوده است. و این برای همهی شما نمونه یا مثالی در زمینهی اخبار و جنگ روانیای است که در برههی اخیر مخصوصا سالهای گذشته علیه حزب الله استفاده میشود. در هر صورت بنده از همهی کسانی که دیروز تماس گرفتند، جویای احوال شدند، پیگیری کردند، دعا کردند و متأثر شدند تشکر میکنم. از خداوند (سبحانه و تعالی) میخواهم بنده را همانند حسن ظن آنها قرار دهد. و بنده نیز همین محبت و احترام را تقدیم آنها میکنم.
حالا از این مناسبت استفاده میکنیم و به برخی مسائل حساس روز که به موضعگیری و اظهارنظر نیاز دارد میپردزایم. مسئلهی اول دربارهی قانون انتخابات است. مخصوصا که امروز نیز تحولی رخ داد و جناب نبیه بری پیشنهادی که داده بود را پس گرفت تا شاید میان طرفهای مختلف اتفاق نظری ایجاد کند. در هفتههای گذشته اظهار نظرهایی پیرامون نشست ارتدوکسها شنیدیم. نشستی که قاعدتا ما یکی از طرفهایی بودیم که در هیئتهای ائتلافی به آن رأی داده بودیم. اما میتوانیم آنچه در هفتههای گذشته شنیدیم را به دو بخش تقسیم کنیم. یک بخش که در حقیقت اتهامات است و نیازی به اظهارنظر یا پاسخ ندارد. چون برخی دوست دارند به دیگران تهمت بزنند و به آنها فحش دهند. اما بخش دومی هم هستند که دوست دارند به صورت علمی و واقعبینانه مسئله را بررسی کنند، گفت و گو کنند و دربارهی خطرات، نگرانیها و ملاحظات صحبت کنند. و ما نیز قاعدتا باید به همهی ملاحظات و نگرانیها احترام بگذاریم. دربارهی مسئلهی رسوخ نگاه طائفهای و مذهبی، فدرالیسم، در معرض خطر قرار گرفتن اتحاد ملی و حکومت، تندروی طائفهها و… مطرح شد. بنده الان نمیخواهم دربارهی ملاحظات بحث کنم که درست هستند یا نه. میخواهم روش دیگری را پیش بگیرم و بگویم: راه جایگزینی وجود دارد که به یکباره همهی ملاحظات را حل میکند. البته راه جدیدی نیست ولی آنچه امروز میخواهم بگویم این است که بنده و برادرانم با تمام جدیت برای این راه و گزینهی جایگزین خواهیم کوشید. پیشنهاد نشست ارتدوکسها بر اساس رأیگیریای که در هیئتهای ائتلافی انجام شد همچنان پابرجا و در صدر باقی خواهد ماند ولی امروز همه به دنبال راه جایگزین میگردند. ما میتوانیم بیاییم با کمی منطق و واقعنگری دربارهی پیشنهاد "لبنان به عنوان یک حوزهی انتخاباتی و بر اساس نسبیت" صحبت کنیم. خب این یک قانون عادلانه است. واقعا در عدالت بیمانند است. قانونی است که مساوات و پیوستگی و اتحاد ملی را به همراه دارد و از کشور محافظت و از تندروی جلوگیری میکند. همین چند کلمه این همه کار میکند. الآن وقت نیست ولی وقت این است که بنده و دیگران بیاییم به مردم بگوییم بنشینیم ببینیم نکات مثبت این پیشنهاد و قانون برای کشور چیست. در این قانون -اگر بخواهیم به صورت کوتاه بگوییم.- اول این که: بر یک معیار تکیه دارد. لبنان یک حوزهی انتخابیه است. لبنان را تکه نمیکند تا بعد به هم بچسباند. آنچنان که دیگر قوانین-با صراحت تمام- کشور را بر اساس قدرتهای حاکم، مذهب، طائفه، حزب، جریان، طرف، تشکیلات و عائلهها تکه تکه میکنند. اما اینجا نه تکه کردنی در کار است، نه چسباندنی و نه استانداردهای چندگانه. تا کسی پیدا شود بپرسد چرا این حوزه کوچک است و آن یکی بزرگ؟ چرا اینجا دو نماینده دارد و آنجا شش تا؟ در بیشتر قوانین و پیشنهاداتی که مطرح شد استانداردهای یگانه وجود ندارد. اما اینجا یک استاندارد وجود دارد. و آن این که لبنان یک حوزهی انتخابیه باشد. تمام. نه تکه کردنی در کار باشد و نه چسباندنی.
دوم این که این قانون موجب مساوات میشود. -بر اساس تعداد فعلی- هر لبنانی، مسلمان یا مسیحی، صد و بیست و پنج نمایندهی مسلمان و مسیحی انتخاب میکند. این طور نیست که من به عنوان یک لبنانی در یک حوزه دو نماینده انتخاب کنم و آن لبنانی دیگر سه و آن لبنانی سوم پنج و دیگری ده نماینده انتخاب کند. اما در این قانون از دورترین نقطهی جنوب تا دورترین نقطهی شمال همه مانند هم هستیم. بنده و شما برابر هستیم. رأیمان را میاندازیم و صد و بیست و پنج نماینده انتخاب میکنیم.
سوم مسئلهی ملی است. من مسلمان صد و بیست و پنج نمایندهی مسلمان و مسیحی انتخاب میکنم و شمای مسیحی صد و بیست و پنج نمایندهی مسلمان و مسیحی انتخاب میکنی. و دیگر طائفهها هم همین طور. خب این مساوات را تحقق میبخشد. باعث میشود مناطق و طوائف با روی باز با هم برخورد کنند. دیگر وقتی نمایندهای انتخاب میشود واقعا و بدون تحلیل و فلسفهبافی نمایندهی همهی ملت است. آخر چطور میشود من در یک روستا یک نماینده انتخاب کنم و او برود بشود نمایندهی همهی ملت! در این قانون [فرد منتخب] بدون دلیل و فلسفهبافی نمایندهی همهی ملت میشود. خب این موجب چه میشود؟ موجب میشود طائفهها، مذاهب و نیروهای سیاسی با هم ائتلاف کنند. چون صحبت دربارهی نسبیت و حوزهی انتخابیهی یگانه است. این مسئله جریانهای میانهرو را در طائفهها قدرتمند و تندروی را تضعیف میکند. صدای میانهروها را تقویت و صدای تندروها را تضعیف میکند. ضمن این که نسبیت برای همه فرصت حضور و به دست آوردن حجم طبیعی را فراهم میکند. هیچ کس از هیچ طائفه و نیروی سیاسی را حذف نمیکند و به حاشیه نمیراند. چه در چهارچوب طائفهی خودش باشد و چه به قول معروف فراطائفهای باشد. پس ما در برابر یک قانون انتخابات بشری، ملی، اخلاقی، عادلانه، منصفانه، موجب مساوات، محافظ وحدت ملی، مولد نمایندگی راستین و… هستیم. چرا نه؟ واقعا چرا نه؟ اگر امروز دربارهی خطرات مذهبی و طائفهای که کشور را تهدید میکند نگرانیم چرا این قانون را نپذیریم؟ بیایید واقعنگرانه در این باره بحث کنید. شاید این مسئله تا امروز برای ما و دیگران صرفا یک مسئلهی ذهنی یا نوعی رؤیای غیر قابل تحقق بوده. اما چه کسی میگوید این یک رؤیای غیر قابل تحقق است؟ امروز این فرصت وجود دارد که این رؤیای ملی به تحقق بپیوندند. و بنده میگویم این یک رؤیای بشری هم هست. رؤیای عدالت، مساوات و نمایندگی راستین است. در نتیجه هر ملاحظهای برای قانون نشست ارتدوکسها و دیگر قوانینی که ارائه شد ذکر کردید با این طرح از میان میرود. به همین خاطر ما به طور جدی به بررسی این پیشنهاد فرا میخوانیم و در این مسیر گامهایی قانونی برخواهیم داشت. حرف ما این است که طرح نشست ارتدوکسها سر جایش ولی اگر یک جایگزین ملی و واقعی بخواهیم بیایید برویم سراغ این جایگزین ملی، واقعی و بشری. و به گروه مقابل -مثلا 14مارس- میگویم تا وقتی شما میگویید اکثریت ملت در کنار شما هستند -چند روز پیش میگفتند ما بزرگترین طائفهی لبنان هستیم.- بسیار عالی است بیایید لبنان را به عنوان یک حوزهی انتخابیه بپذیرید و اکثریت را به دست بیاورید و بر کشور حکومت کنید. چرا نه؟
مسئلهی دوم عقبانداختن انتخابات است. و آغاز اتهامزنی و مشخص کردن طرفهای مشخصی از جمله حزب الله به عنوان طرفهایی که خواستار عقبانداختن و برگزارنشدن انتخابات هستند. بگذارید با لبنانیان با صراحت و به روشنی صحبت کنم: امروز پشت پرده بسیار دربارهی عقبانداختن انتخابات صحبت میشود، بسیار زیاد. بعضیها صراحتا مطرح میکنند و بعضی هم در قالب سؤال. همچنین نیروهایی خارجی و داخلی برای عقبانداختن انتخابات کار میکنند. ولی هیچ کدام جرأت این را ندارند که بگویند ما میخواهیم انتخابات را عقب بیاندازیم. میخواهند آن را به پای دیگری بیاندازند. میگویند نیروهایی در لبنان هستند -از جمله ما. اینجا قصد ندارم از همپیمانانمان دفاع کنم از خودمان دفاع میکنم.- که میخواهند انتخابات برگزار نشود و عقب بیافتد. این تهمت و دروغ است. و به هیچ منطقی متکی نیست. برعکس مصلحت قطعی ما در حزب الله این است که انتخابات در زمان خودش و بر اساس قانون جدید برگزار شود. بیشتر لبنانیان از قانون شصت عبور کردهاند. کسی دیگر انتخابات بر اساس قانون شصت را نمیخواهد. قانون جدید را میخواهند. ما خواستار انتخابات هستیم. خب تناقض منطقشان را نگاه کنید. میگویند: حزب الله میکوشد و او و همپیمانانش این فرصت را دارند که در انتخابات آینده اکثریت را از آن خود کنند. وقتی با کتائب و نیروها دربارهی قانون نشست ارتدوکسها بحث میکنند که چرا شما این قانون را پذیرفتید؟ میگویند: آخر این قانون اکثریت را در انتخابات آینده به نیروهای 8مارس و همپیمانشان خواهد سپرد. وقتی میرویم سراغ نسبی بودن انتخابات و یک حوزه بودن لبنان میگویند: این قانون اکثریت را به شما میبخشد. وقتی میرویم سراغ لبنان در قالب پنج استان میگویند: این قانون اکثریت را به شما میبخشد. وقتی میرویم سراغ قانون پیشنهادی دولت میگویند: این قانون اکثریت را به شما میبخشد. حتی وقتی میرویم سراغ قانون 64/64 پیشنهادی جناب نبیه بری به نظر آنها این قانون هم اکثریت را به ما میبخشد. خب اگر بیشتر قانونها اکثریت را به ما میبخشند چرا من نباید بخواهم انتخابات برگزار شود؟ برعکس مصلحت ما این است که انتخابات برگزار بشود. حتی بیش از این: ائتلافهای ما مستحکمند. پایگاه مردمی ائتلافمان امروز در بهترین وضعیت است. در حالی که از اوضاع 6 ماه یا 1 سال و 2 سال بعد خبر نداریم. چون شرایط در حال تغییر و تحول است. بر خلاف آنچه در رسانهها میگویند هیچ گونه بحران تشکیلاتی، مالی و… نداریم. شرایط سوریه هم که مشخص است. خب من چرا باید بخواهم انتخابات را عقب بیاندازم؟ بگذارید این کسانی که ما را متهم میکنند که میخواهیم انتخابات را به تعویق بیاندازیم بیایند توضیح دهند که چرا میخواهیم این کار را بکنیم؟! همهی مصلحت ما این است که انتخابات پارلمان صورت بگیرد. بله، کسی که ائتلافهایش دچار شکاف است، بحران مالی دارد و فکر میکرد تا زمان انتخابات کار سوریه تمام میشود، است که میخواهد انتخابات عقب بیافتد. میخواهند در انتظار تغییراتی که شاید در سوریه، لبنان یا منطقه رخ دهد انتخابات را 6ماه، 1سال یا شاید بیشتر عقب بیاندازند. که قاعدتا نظر ما را در این زمینهها و آنچه ممکن است رخ دهد میدانید. به همین خاطر بنده در این باره میگویم: نه، برعکس ما بر برگزاری انتخابات در زمان مشخصش و بر اساس قانون جدید اصرار داریم. دیروز مسئول فراکسیون وفاداری به مقاومت به کاخ بعبدا رفت و با جناب رئیس جمهور دیدار کرد و این موضع را به ایشان اعلام کردیم و نیز به همهی نیروها اعلام میکنیم و امروز بنده در رسانه میگویم: ما خواستار عقب افتادن انتخابات نیستیم. ما خواستار برگزاری انتخابات در زمان مشخصش هستیم. هر کس میخواهد انتخابات عقب بیافتد باید شجاعت این را داشته باشد که بیاید به مردم بگوید شایسته است انتخابات را به دلیل منافع ملی ذیل عقب بیاندازیم: اول… دوم… سوم… چهارم. نه این که برای عقب افتادن آن تلاش کند ولی آن را به پای نیروهای دیگر بیاندازد.
مسئلهی سوم حقوقها و دستمزدها و تظاهرات اتحادیههای کارگری است. موضع ما در این زمینه مشخص است و بنده، برادران نماینده، وزیران و مسئولان ما آن را در مناسبتهای بسیاری اعلام کردهایم. ما خواستار نهایی شدن این مسئله و دعوت سریع به نشستی ویژه هستیم. یعنی درخواست و امید داریم رئیس جمهور، نخست وزیر و وزیران منتظر نباشند ببینند چه کسی خسته میشود و چه کسی نمیشود و همچنین از آن سو تشکلهای اقتصادی -با حفظ احترامی که برایشان قائلیم- لازم نیست دولت را اینچنین تهدید کنند. ما کابینه را به نشستی ویژه و شش، هفت و هشت ساعته فرا میخوانیم. مسئله چنین نشستی را میطلبد. تا مسئله نهایی و به پارلمان ارسال شود. و اگر ملاحظاتی هست که میگوید صرف فرستادهشدن [لایحه] به پارلمان موجب فروپاشی اوضاع مالی و اقتصادی میشود درست نیست. این حرف هراسافکنی است. چون ارسال آن از جانب کابینه به این معنی نیست که تصمیمگیری نهایی صورت گرفته و این تبدیل به قانون شده است. مسئله هنوز باید در پارلمان بررسی شود. در پارلمان همهی فراکسیونها حضور دارند و موضعشان مشخص میشود. چون این درست نیست که بنده با اتحادیهها طوری صحبت کنم و جای دیگر طور دیگری. نه، در پارلمان نشست علنی برگزار میشود و تشکلهای اقتصادی و اتحادیههای کارگری میآیند و به نظرات گوش میدهند و مسئله نهایی میشود. این مسئله نباید بر عهدهی دولت بماند و با آن این طور برخورد شود. به همین خاطر ما خواهش میکنیم در اولین فرصت جلسهای ویژه و علنی برای نهایی کردن این مسئله به هر طریق و ارسال آن به پارلمان برگزار شود. بعد بگذارید آنجا بحثهای طولانی و گسترده با همهی طرفهای مرتبط برگزار و همهی خطرات و نگرانیها در نظر گرفته شود.
مسئلهی چهارم. میخواهم کمی دربارهی پدیدهی آدمربایی صحبت کنم که در شرایط کنونی لبنان تبدیل به پدیدهای خطرناک و بسیار ناراحتکننده شده. قاعدتا مسلم است که این پدیده را یک جنایت خطرناک میدانیم. بنده از همهی کشور میخواهم در این باره همکاری کنند. البته مسئولیت حکومت، سازمانهای امنیتی و طرفهای قضایی این است که بیشترین توان و جدیت خود را در این زمینه به کار بگیرند. وسائل آدمربایی که گاهی برخی میخواهند آن را بهانه کنند نزد همه موجود است پس بنده و دیگران خواستار افشای هویت هر آدمربایی هستیم. از هر کجا میخواهد باشد. باید بازداشت شود، تحت پیگرد قرار بگیرد و جلب شود. هیچ در بستهای به روی ارتش و دستگاههای امنیتی وجود ندارد. باید در مورد این پدیده قضاوت قطعی و قاطعانه صورت بگیرد. ما نیز این رویکرد را پشتیبانی میکنیم. بنده از همهی شهروندان میخواهم: اگر مبنا وظیفهی ملی باشد این یک وظیفهی ملی است. اگر مبنایمان وظیفهی اخلاقی باشد این یک وظیفهی اخلاقی است. اگر مبنایمان دین و مسئولیت شرعی باشد بنده به شما میگویم این یک واجب شرعی است که همهی شهروندان برای مقابله با این پدیده بدون استثنا با همهی دستگاههای امنیتی همکاری کنند. افشا و دادن اطلاعات، جلوگیری از عملیات آدمربایی و اگر آدمربایی رخ داده بود همکاری با دستگاههای امنیتی برای پیدا کردن آدمربایان و آزادسازی ربودهشدگان از واجبات ملی، اخلاقی و همچنین دینی و شرعی است که بر عهدهی همگی ماست و باید در این زمینه دست به دست هم دهیم. همچنین میخواهم به برخی آدمربایان و همچنین بعضی خانوادههایشان بگویم پولی که از این طریق به دست میآید از کثیفترین و بدترین اموال حرام است و خانوادهها و خانهها را در دنیا و آخرت نابود میکند. همه باید مجدانه برای مقابله با این پدیده همکاری کنیم.
مسئلهی بعدی و پنجم. میخواهم کمی دربارهی حوادث مناطق مرزی هرمل و حومهی قصیر صحبت کنم. چون در هفتهی گذشته سر و صدای رسانهای بسیاری در این باره صورت گرفت. از جمله آنچه نصیب ما شد. مثلا یکی از خبرها این بود که ارتش آزاد سوریه پایگاه حزب الله در هرمل را بمباران کرده و بنده آنجا بودهام و زخمی شدهام. یا خبری که دیروز پخش شد که کاروان فرماندهی حزب الله در روستای جدیدة یابوس هدف حمله قرار گرفته و برادرمان شیخ نعیم قاسم صدمه دیده. قاعدتا همهی این حرفها دروغ است و به هیچ وجه صحیح نیست. ولی بنده میخواهم وارد مسئلهی قصیر شوم چون به شیوهی جدید و خطرناکی مطرح شد. چون نمیخواهم بنشینم حرفهای گذشته را تکرار کنم. گرچه بار دیگر حرفهای گذشته را هم خواهم زد. ولی آنچه مرا به ورود به این مسئله وا داشت این است که به شیوهی جدید و خطرناکی مطرح میشود. آن شیوهی جدید و خطرناک کدام است؟ رسانهها از سفیر آمریکا در لبنان نقل کردند -و او تکذیب نکرد. قاعدتا تأیید نکرد ولی تکذیب هم نکرد.- که خطاب به لبنانیان گفته پروژهای مورد توافق حزب الله و نظام سوریه قرار گرفته و مضمون آن -به قول خودشان- اشغال یا سلطه بر تعدادی از روستاهای سنینشین -همین عبارت استفاده شده متأسفانه. متأسفم که این عبارتها را استفاده میکنم.- حومهی قصیر نزدیک به مرزهای هرمل لبنان است تا آن روستاها به روستاهای شیعهنشین و علوینشین داخل سوریه متصل شوند. برنامهی تقسیم و حکومت علوی و… وجود دارد. وقتی حوادث چند روز پیش اتفاق افتاد و درگیریهایی آنجا رخ داد و مسئله با قدرت در رسانهها مطرح شد درگیریها برای این منظور معنا شد. قاعدتا این جدید و خطرناک است. بسیاری از رسانهها وارد معرکه شدند و سر و صدا و تهدید و هراسافکنی کردند و هیچ مسئول فعلی و عزلشدهای در اپوزوسیون سوریه و ارتش آزاد نماند مگر این که آمد و تهدید و تحلیل و سخنرانی کرد و به حوادث آن منطقه پرداخت.
البته کمی بعد خواهم گفت واقعا مهمترین نیاز ما برای فهم حقایق و موضعگیری صحیح، اطلاع از رخدادهاست. بیایید ببینیم واقعا رخدادها چه هستند. وقتی شما ادعا میکنید چنین پروژه و برنامهای وجود دارد برای من دلیل، اطلاعات، اطلاعات محسوس و مکتوب، سند یا… بیاور. بنده میخواهم این طور به این مسئله بپردازم که:
اول: آنچه دربارهی وجود چنین نقشه یا پروژهای گفته شده و میشود دروغ، تهمت، نادرست و بیپایه و اساس است. این یک. ضمنا هیچ نشانه و دادهای هم مبنی بر این مسئله وجود ندارد.
دوم: اطلاعاتی میدانی -که کمی دربارهی آنها صحبت خواهم کرد.- عکس این مسئله را تأیید میکنند. هیچ کدام از ساکنان لبنانی آن منطقه -که بله، بیشتر آنها شیعه و بعضی از آنها وابسته به حزب الله هستند. و نیاز به تحقیق ندارد بنده این را در تلویزیون گفتهام.- هیچ وقت تا این لحظه -پروژهای هم برای آینده ندارند ولی میگویم تا این لحظه تا دربارهی رخدادها صحبت کردهباشم.- به هیچ وجه برای سلطه بر هیچ روستای سنینشینی یا دارای اهالی اهل سنتی در آن منطقه اقدام نکردهاند.
سوم: آنچه رخ داده دقیقا عکس این است. اپوزوسیون مسلح است که در ماههای گذشته اقدام به تسلط بر روستاهای لبنانینشین شیعه و مهاجرتدادن آنها و سلطه بر منازل آنها و سوزاندن برخی از منازل کرده است. چنانکه مثلا در روستای ام الدمامل رخ داده. روستای معروفی هم هست. اهالی آن مهاجرت داده شدهاند و الان هم در روستاهای مرزی و هرمل حضور دارند. رسانهها میتوانند بروند ازشان بپرسند خانههایتان کجاست، روستایتان کجاست و چه کسی روستا را اشغال کرد؟ اگر به دستهبندیها مراجعه کنیم این روستا شیعهنشین است. حومههای شیعهنشینی هم در اطراف روستاها شهرهای با اکثریت سنی وجود دارند که مهاجرت داده شدهاند. جزئیات زیاد است و بنده نمیخواهم وارد شوم. آنچه در حال رخ دادن است عکس قضیه است. به همین خاطر آنچه امروز رخ میدهد این است که باقیماندهی ساکنان این روستاها از ابتدا سلاح برداشتهاند تا از خود دفاع کنند. این همان چیزی پیش از این توضیح داده بودم. برای دفاع از خود، خانهها، داراییها و زمینهایشان سلاح برداشتهاند. چون اینها صدها سال است در این خاک زندگی میکنند. بحث ده سال نیست. بعد ناگهان سایکس پیکو و مرزبندیها پیش آمده و سرزمینها را تقسیم کرده و آنان در سوریه قرار گرفتهاند در حالی که تابعیتشان لبنانی است. این حق ایشان است که از خود، داراییها و وجود خود دفاع کنند. عاقلان در این زمینه اتفاق نظر دارند. و اگر دربارهی اسلام صحبت کنیم: فقها در این زمینه اتفاق نظر دارند و اتفاق نظر دارند هر کس در این راه کشته شود شهید است. فقهای سراسر تاریخ در این زمینه اتفاق نظر دارند و عقلا به آن احترام میگذارند. این نیاز به صدور فتوا از این طرف و آن طرف ندارد. خب این چیزی است که دارد رخ میدهد. بله، قاعدتا افراد محلی شهرنشینان را نکشتهاند، به زمینهای مردم تجاوز نمیکنند و اموال مردم را غارت نمیکنند. تنها دنبال این هستند که به آنها تعدی نشود. و بنده امروز به آنها و همهی ساکنان آن مناطق -که بعضی از آنها برادران ما هستند.- تأکید میکنم و میگویم: تنها حق مشروع شما دفاع از خودتان، روستاهایتان، وجودتان، خونهایتان و خودتان است و جنگ با افراد مسلحی که به شما تجاوز میکنند. اما خونها، اموال، کرامت و نوامیس دیگر مردم شهرنشین از هر طائفهای -حتی اگر نگاه سیاسیشان اپوزوسیونی باشد.- بر شما حلال نیستند. این مسائل -حتی در مقابل افراد مسلح- مورد تأکید ماست و بار دیگر بر آن تأکید میکنیم. مسائلی مانند مراقبت از اسیران، نکشتن زخمیها. آنها از این مسائل خبر دارند و میدانند در حال رخ دادن است. آنها میدانند شورشیانی که زخمی میشوند از طریق روستاهایی که لبنانیان برای دفاع از خود در آن میجنگند، به بیمارستانهای لبنان منتقل میشوند. اینها حقایقی است که ساکنان منطقه آن را میدانند. بلکه بیش از این را به شما میگویم: در طول برههی اخیر احیانا واسطهها، عقلا و چهرههای منطقه وارد مسئله شدهاند -چون مردم منطقه همدیگر را خوب میشناسند و صدها سال است در حال زندگی با هم هستند.- و در حال مصالحه هستند. ولی افراد مسلح از خارج -خارج منطقه و خارج سوریه- آمدند و معتقد بودند نبردی در جریان است و این منطقه چرا باید بیطرف باشد؟! و احتمال هر مصالحه و آرامشی را میان اهالی منطقه با مشکل مواجه کردند. در حالی که بنده این حرکت را تأیید میکنم و مؤکدا ساکنان منطقه را به استفاده از هر فرصت برای مصالحه، ایجاد آرامش و جلوگیری از خونریزی، حفظ جانها، پولها، داراییها و زمینها و مقابله با هر کس که خواستار کشتار، فتنه و درگیری خونین در این منطقه است، فرا میخوانم. همچنین میخواهم بیش از این را بگویم: خب اینها لبنانی هستند. برخی مردم انتقاد میکنند که حکومت لبنان برای 30,000 لبنانی ساکن آن منطقه چه کاری انجام داده؟ همهشان هم که شیعه نیستند از طائفههای مختلفند. چه کاری برایشان انجام دادهاند؟ چه تلاشی برایشان کرده؟ نمیگوییم ارتش لبنان را برای دفاع از روستاهای لبنانینشین به خاک سوریه گسیل کنیم. خب چه تلاش سیاسی یا دیپلماتیکی صورت گرفته؟ سعودی، قطر، ترکیه و عزیزدل خیلیها یعنی ایالات متحدهی آمریکا به این افراد مسلح کمک مالی میکنند. خب، چه تلاشی صورت گرفت؟ همه میدانیم این اپوزوسیون و بسیاری از این مجموعهها از مواقف منطقهای و بین المللی پشتیبانی میشوند. آیا کسی از نیروهای سیاسی لبنان یا در سطح حکومتی برای توقف این تجاوزها، حضور نظامی، تغییر دموگرافیک، مهاجرت دادنهای دستهجمعی و پاکسازی دینی و مذهبیای که در روستاهای مرزی صورت میگیرد اقدام و تلاش کرده؟ هیچ کس هیچ اقدامی نکرده. برعکس میآیند و برای ما قصه میسازند که شما از فلانکس حرفشنوی دارید و پروژه دارید و برنامه دارید و…. همهی اینها دروغ است و به هیچ وجه درست نیست.
ما اصرار داریم وحدت و یکپارچگی سوریه حفظ شود و اصولا طرفدار تقسیم سوریه نیستیم. چون این خطری استراتژیک است که تمام امت و منطقه را در معرض تهدید قرار میدهد و یک پروژهی اسرائیلی است. ما طرفدار این پروژه نیستیم و حاضر نیستیم حتی در حد دویست متر در چنین پروژهی تقسیمی مشارکت کنیم.
###فتنه های داخلی و منطقه ای|لبنان###
از اینجا میخواهم کمی وارد بخش مسائل داخلی لبنان شوم. دربارهی شرایط داخلی که امروز لبنانیان درگیر آن هستند و نه مسائل سیاسی، حقوقها و دستمزدها، قانون انتخابات و آدمربایی. چون حتی آدمربایی یک پدیده و بلای فردی است. مسئلهای وجود دارد که بزرگتر و خطرناکتر از اینهاست و همه به روشنی از آن صحبت میکنند و بنده هم میخواهم به آن بپردازم با این نگاه که چطور باید دست به درمان بزنیم. نه با نگاه سیاهنمایی علیه کسی. صرفا با این نگاه که اینها واقعیتهاست. نباید خودمان را گول بزنیم. نمیشود بگوییم نه، نه، چنین چیزهایی وجود ندارد، درست نیست. برعکس بنده به شما بگویم -تا چیزی را پنهان نکرده باشیم.- افرادی هستند که لبنان را با شتاب بسیار زیاد به سمت کشتار طائفهای میکشانند. افرادی هستند که شبانه روز تلاش میکنند -نام نمیبرم تا کشور را به باد نداده باشم.- و کشور را به کشتار طائفهای، مذهبی و مشخصا شیعه و سنی میکشانند. همهی اطلاعات بر این امر صحه میگذارند. خب، آیا باید تسلیم این امر شویم؟ در حالی که همه میدانیم فتنهی شیعه-سنی نه به مصلحت شیعه، سنی و لبنانیان و به لحاظ ملی، نژادی یا شرعی به مصلحت نیست. با هیچ معیاری به مصلحت نیست. هیچ کشتار طائفهای و فتنهی داخلی چه میان مسلمانان و مسیحیان یا داخل مسلمانان یا مسیحیان مسئلهای خطرناک و با هر معیار و میزانی ناپذیرفتنی است. و میخواهم به کسانی که ایستادهاند و شاد و منتظر چنین کشتار طائفهای هستند میگویم: خوشحال نباشید چون این مسئله همه را نابود و کار همه را تمام میکند و کشور را به آتش میکشد. و مصلحت هیچ کس در این نیست. هر کس فکر میکند این مسئله به مصلحت اوست در اشتباه است. خب اگر بخواهیم به درمان بپردازیم: این قاعدتا به صحبت، پذیرش مسئولیت از جانب عقلا، دخالت افراد دلسوز و تلاش همهی افراد برای تبیین و توضیح امور نیاز دارد. و اگر بخواهیم بر اساس معیارهای دنیایی صحبت کنیم و مخصوصا متدینهایی را که به روز قیامت و یوم الحساب ایمان دارند مخاطب قرار دهیم و نگران آخرتمان باشیم و بدانیم خداوند میخواهد از ما سؤال کند باید بگوییم لازم است دربارهی اطلاعات تحقیق کنیم، با هیاهوها همراه نشویم، همصدای همه فریاد نزنیم… با هر بادی به هر سو متمایل نشویم. بنده این را به شیعیان، اهل سنت، دیگر مسلمانان و مسیحیان میگویم. منظورم طرف خاصی نیست… مخاطبم همهمان و به یک اندازه هستیم. همهی ما مسئولیم دربارهی اطلاعات تحقیق و تفحص کنیم و مطمئن شویم.
چون معمولا فتنه چطور رخ میدهد؟ فتنه، کشتار و سلاح کشیدن به روی یکدیگر در پی خفقان به وجود میآید. به جایی میرسیم که عقل و منطق تعطیل میشود و احساسات و عصبیتها بر ارادهها حاکم میشوند و همه دیوانهوار همدیگر را میکشند. میروند سراغ کشتن یکدیگر. خفقان اکثرا در پی تحریک بیحد و حصر به وجود میآید. ولی تحریک بر اساس چه صورت میگیرد؟ بر اساس اطلاعات یا بر اساس تهمتها و توهمها. همینجاست که باید تحقیق کنیم. باید از اینجا شروع کنیم. اگر تحریکها به اطلاعات متکی است خب بیایید بر اساس این اطلاعات با هم صحبت کنیم. اما اگر بر اساس تهمتها و توهمهاست بیایید این توهمها و تهمتها را برای یکدیگر تشریح کنیم تا کشورمان را به آتش نکشیم و به جایی که دشمنمان میخواهد و صلاح خودمان و فرزندان و نوهها و نسلهایمان در آن نیست نرویم. حالا هر کس میتواند بیاید بگوید شما افراد حزب الله -یا بر اساس منطق طائفهای صحبت کنند چون افرادی با این ادبیات صحبت میکنند.- یا شما شیعیان این مشکلات را دارید. مشکلی نیست. بگذارید ببینیم مسائل چیست. قاعدتا همهچیز را در رسانهها میشنویم ولی در جلسات بنشینیم ببینیم این مسائل را چطور باید حل کنیم. ولی حتی دربارهی برخی اطلاعات به کسی اجازه ندهیم -اگر فرض کنیم حقیقت داشته باشند.- روی 10 یا 20 درصد اطلاعات -اگر فرض کنیم حقیقت داشته باشند.- 80 درصد توهم و تهمت سوار و حمله را آغاز کند و خفقان شدیدی ایجادی کند که موجب انفجار شود.
بنده میخواهم کمی صریح صحبت کنم. ممکن است بعضی اعتقاد داشته باشند مصلحت نیست من این طور صحبت کنم ولی بنده معتقدم مصلحت این است و سخن دشوار برای زمانهی دشوار است. بنده معتقدم -و این روشن هم هست و از بیانیهها، جملات، کنفرانسهای خبری و بیانات تلویزیونی ادله میآورم نه از اطلاعات خاص.- برخی نمایندگان و شیخهای طائفهی بزرگوار اهل سنت هستند که سیر صعودی بسیار شدید و خطرناک تحریک را پیش گرفتهاند. و قاعدتا هیچ کس به آنها نمیگوید روحانیون، برادران، نمایندگان -اشکالی ندارد بگویم.- هدفتان چیست؟ اگر آنچه میگویند حقیقت دارد بگذارید عقلا -در کشور عقلا زیادند.- ببینند این حقایق و رخدادها را چگونه میشود درمان کرد؟ ولی بخشی از آن هم برپایهی وهم و تهمت است و بزرگنمایی میشود و نمیگذارند دربارهی آن اظهار نظر شود. این به شما اجازه میدهد فکر کنید سوء نیتی در کار است. در مورد هر مسئلهی کوچک و بزرگی - اگر از طرف حزب الله صبحت کنم: قطعا به حزب الله هیچ ارتباطی ندارد. و اگر از طرف دوگانهی شیعهی امل و حزب الله صحبت کنیم: قطعا هیچ ربطی به آنها ندارد. و به هیچ شیعهای ربط ندارد.- مستقیما میگویند شیعه بودهاند، مستقیما میگویند کار حزب الله بوده است. خب اینها قرار است به کجا برسد؟ چه کسی میتواند این را برای ما توضیح دهد؟ ما چطور میتوانیم خودمان را قانع کنیم؟ در این چند دقیقهی باقیمانده چند مثال میزنم و صحبت را تمام میکنم.
مثلا حادثهای که نزدیک یک پست بازرسی ارتش لبنان در شمال رخ داد و موجب شهادت روحانی احمد عبدالواحد و روحانی محمد مرعب شد. خب چند تن از نمایندگان و روحانیون شمال میآیند حزب الله را متهم به قتل این دو روحانی میکنند. به ما چه ربطی دارد؟! این ظلم و افترای واضح است. حزب الله کجا بوده؟ حزب الله چه ربطی به آن پست بازرسی دارد که بخواهد قاتل آن دو روحانی باشد؟ بعد تحلیل میکنند که سازمان اطلاعات ارتش لبنان از حزب الله دستور میگیرد! خب آن پست بازرسی که برای سازمان اطلاعات نبوده! میگویند نه، تمام ارتش لبنان از حزب الله دستور میگیرد! این هم تهمت است. چه کسی میگوید فرماندهان یا سازمان اطلاعات ارتش لبنان از حزب الله دستور میگیرند؟ برادر، شما مدعی هستی، به جنگ داخلی فرا میخوانی و میان مسلمانان فتنه میکنی، خب دلیل و گواهت چیست؟ بگذارد عقلا بیایند دلیلت را ببینند. بنده هم حکم، قضاوت و… آنها را میپذیرم. چون بنده انکار میکنم. بالاخره بنده هم حق انکار دارم. این تو هستی که باید دلیل بیاوری. من نباید دلیل بیاورم که فرماندهان ارتش لبنان از حزب الله دستور نمیگیرند. تو باید دلیل بیاوری. بنده منکر این قضیه هستم و این مسئله را قاطعانه تکذیب میکنم. ولی بلافاصله پس از کشتهشدن دو روحانی در شمال میگویند حزب الله در پس ماجرای قتل دو روحانی است.
مسئلهی اسلامگرایان بازداشت شده پیش میآید. چه کسی جلوی محاکمهی بازداشتشدگان اسلامگرا را میگیرد؟ میگویند حزب الله. چون حزب الله بر سازمان قضایی لبنان سلطه دارد. این دروغ است. اول این که حزب الله بر سازمان قضایی لبنان سلطه ندارد و دوم این که اگر جایی کسی از حزب الله با فردی در سازمان قضایی لبنان ارتباط داشته باشد جلوی محاکمهی بازداشتشدگان اسلامگرا را نگرفته و نخواهد گرفت. بلکه خواستار رفتار منصفانه با آنها بوده است. شما مدعی هستی پس دلیل بیاور. صدها نفر از اسلامگرایان دستگیر شدهاند و خانوادههای اهل سنت داخل و خارج لبنان نشستهاند و در حال گوش دادن هستند [بعد کسی میگوید] صدها نفر از اسلامگرایان 5 سال است بازداشت هستند و چه کسی جلوی محاکمه و اجرای عدالت دربارهی آنها را گرفته؟ حزب الله. این موجب چه میشود؟
عملیات جنایتبار ترور سرلشگر وسام حسن رخ میدهد و ایشان به شهادت میرسد. هنوز هیچ کس تحقیق و بررسی نکرده -تا این لحظه هم نکردهاند.- از لحظهی اول همین نمایندگان، روحانیون، سیاستمداران و رسانهها گفتند حزب الله سرلشگر وسام حسن را به قتل رسانده است. این مسئله از لحظهی اول تا این لحظه به عنوان یک امر مسلم مطرح میشود. فقط هم این اتهام نیست. شما اتهام را ثابتشده میپندارید و بر آن نتایجی سوار میکنید. این خطرناک است. اینها کشور را به کجا میرسانند؟
خب مسئلهی بعد: گروه تپهی کلخ. چند نفر از شمال از مرزهای لبنان و سوریه به سمت خاک سوریه عبور میکردهاند که به نیروهای سوریهای برخورد میکنند. تعدادی کشته و زخمی میشوند و برخی نجات مییابند. حالا چه میگویند؟ میگویند کسی که مرز را به روی این گروه باز کرده بوده حزب الله بوده، کسی که به ارتش سوریه اطلاع داده حزب الله بوده، کسی که در تپهی کلخ کمین زده حزب الله بوده و در نتیجه کسی که فرزندان شما را کشته حزب الله بوده. میبینید چه راحت هر حرفی میزنند؟ آخرتی هم هست. روز قیامتی هم هست. خود این مسئله از محکمترین دلیلها بر لزوم وجود روز قیامت است. چون در دنیا هیچ کس در مورد دیگری انصاف را رعایت نمیکند. ولی آخرتی هست. وقتی شما میگویی ما اطلاع دادهایم، کشتهایم، کمین زدهایم و… بر چه مبنایی این حرف را میزنی؟ خب برادر نشانه، اطلاعات و دلیل بیاور. از خدا نمیترسید؟ چطور خودمان مرز را باز کردهایم و خودمان هم کمین زدهایم؟
خب بعد حادثهی عرسال رخ داد. حادثهای که بسیار بزرگ و خطرناک بود. و منجر به شهادت نفراتی از ارتش لبنان شد. نفراتی که برای خانوادهها و نظام ارتش عزیز بودند و ارتش نیز برای همهی لبنانیان عزیز است. از لحظهی اول نه رفتند تحقیق کنند، نه بررسی کردند، نه دیدند. هنوز مردم حیران بودند که چه شده؟ گفتند حزب الله بوده! گفتند آن کسانی که به عرسال رفته بودند و میخواستند آدمربایی کنند و نا آرامی ایجاد کرده بودند و کسانی را کشتند از حزب الله بودهاند. این چه حرفی است؟ خب وقتی نشانهای برای این حرف پیدا نشد گفتند ارتش از حزب الله دستور میگیرد. حزب الله به ارتش لبنان دستور داده بوده که فلان منطقه برود و فلان افراد را دستگیر کند. خب چه دلیل و اطلاعاتی برای این مسئله وجود دارد؟ آخر شما که داری اتهام میزنی، این چه حرفی است؟ عرسال در منطقهی بقاع و در استان بعلبک هرمل است که همهی اطراف آن شیعه هستند و اکثر آن اطراف حزب الله و امل حضور دارند. وقتی به اهالی عرسال میگویید حزب الله بوده که ارتش را فرستاده، وارد عمل شده، افراد را کشته، آدمربایی کرده و… چه رخ میدهد؟ دارید منطقه را به کجا میکشانید؟ دلیلی داری برادر؟ بیاور نشان بده. ما هم نه، بیاور نشان عقلا بده. همهی اینها کار را به کجا میکشانند؟ بیایید خودمان را گول نزنیم. کسی ممکن است بگوید سید این حرفها چیست که میزنی؟ نه، همین الآن باید این حرفها را بزنیم. چون بنده یکی از کسانی هستم که کم کم دارند اعتقاد پیدا میکنند افرادی هستند که میخواهند میان ما و فتنه -نه چند ماه یا چند سال بلکه- بیش از چند روز فاصله نباشد. این شرایط به صراحت، فاشگویی و بیان حق نیاز دارد.
میرسیم به صیدا. بگذارید اینجا هم صریح صحبت کنم. ما در صیدا همپیمانان و عزیزان بسیاری از طوائف مختلف مخصوصا از طائفهی بزرگوار اهل سنت داریم و صدها عشیرهی شیعه نیز صدها سال است که در صیدا هستند و چندین هزار از رأیهای ما از شهر صیداست. حالا اقامت در صیدا نیاز به اجازه از این طرف و آن طرف پیدا کرده؟ باید کسی اجازه دهد که فلان خانوادهی شیعه و زنها و بچهها در این خانه یا آن خانه زندگی کنند؟ خب، ما و تعدادی از جوانان صیدا در کنار همهی مقاومان کسانی بودیم که برای آزادی صیدا و جنوب جنگیدیم. پس از عقبنشینی اسرائیل از صیدا ما به عنوان حزب الله مراکز، آپارتمانها، خانهها، مساجد و مجتمعهایی داشتیم. از بیست سال، بیست و پنج سال، بیست و سه سال پیش. حالا بعضی میخواهند کار را برعکس کنند؟ -اشکالی ندارد با این جزئیات صحبت کنم.- ما پیش از این که در عبرا مصلی و مسجد ساخته شود آنجا مراکزی داشتیم. ما کنار مسجد مرکز نزدیم. مسجد را کنار مرکز ما زدند که بیش از بیست سال است آنجاست. به قول معروف دیگر تا حد؟! فحش میدهند، فحش میدهند، فحش میدهند. بنده میگویم ما به فحشها جواب نمیدهیم، با فحش تحریک نمیشویم و هیچ کس هیچ جواب عملی به فحشها نمیدهد. الحمدلله در این زمینه پایبندی شدیدی وجود دارد و بنده به همهی عزیزان، هواداران و کادرها تأکید میکنم که پاسخ دادن به هر گونه توهینی حرام است چون موجب فتنه میشود. بعد با نبرد رسانهای مواجه میشویم، سپس با نبرد پلاکاردها مواجه میشویم، بعد حالا باید وارد نبرد آپارتمانها شویم، بعد هم باید وارد نبرد مجتمعها شویم. خب، سؤال بنده از اهالی صیدا، برادرانمان در منطقه، این است که یعنی چه؟ افراد عاقل، حکیم و مسئولیتپذیری آنجا وجود ندارد؟ حکومت نمیخواهد مسئولیتپذیر باشد؟ منظور این است که وارد کشتار شویم؟ منظور واقعا این است که وارد کشتار شویم؟ همهی شواهد که این را میگویند. و ما همین طور صبر میکنیم، صبر میکنیم، صبر میکنیم و صبر میکنیم. در هر صورت بنده میخواهم به همین اندازه بسنده کنم تا بگویم باید به این اوضاع رسیدگی شود. افراد باید مسئولیتهای خود را بر عهده بگیرند. ما بسیار بسیار بسیار بسیار دلسوز هستیم ولی کسی در مورد ما اشتباه نکند. یک بار دیگر میگویم: ما بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار… -تا هنگامی که نفس قطع شود.- دلسوز هستیم ولی کسی در مورد ما اشتباه نکند. ما نه میخواهیم وارد خانهی کسی شویم، نه میخواهیم وارد مسجد کسی شویم، نه کسی را تهدید میکنیم، نه میخواهیم به کسی تجاوز کنیم و نه میخواهیم به افراد سلطه پیدا کنیم. ما شبانه روز درگیر این هستیم که چطور آمادگیمان را در مقابل آنچه اسرائیل برای لبنان و منطقه و ملت فلسطین تدارک دیده حفظ کنیم. کسی ما را به جای دیگری نکشاند. کسی در مورد ما اشتباه نکند. همهی ما در مورد کشور مسئولیت داریم و دلسوز آن هستیم و باید همهی تلاشمان را برای محافظت از آن بکنیم و حکومت در درجهی اول مسئول است و باید در همهی مناطق تمام مسئولیتهایش را بر عهده بگیرد. در مورد این حرف هم که مکانهای دربستهای وجود دارند به بنده بگویید مکان دربسته کجاست؟ مدام میگویند ضاحیهی جنوبی. یک زمانی یک مربع امنیتی داشتیم که آن را هم کاملا باز کردیم. این شرایط نباید ادامه پیدا کند. و خواهش میکنیم بعضیها مستقیم یا غیر مستقیم ان شاءالله به درمان بپردازند و مسئولیتهایشان را بر عهده بگیرند و از خداوند (سبحانه و تعالی) میخواهم این کشور و ملت و مردم آن را حفظ کند. البته ما قاعدتا اختلافاتی داریم. در مورد سوریه اختلاف داریم. ولی این اختلاف میان اهل سنت و شیعیان نیست. بسیاری از اهالی سنت سوریه، لبنان و جهان عرب و اسلام موضعشان شبیه ماست. پس این یک اختلاف سیاسی است چرا میخواهید آن را میان اهل سنت و شیعه تعریف کنید. این حرف درست نیست. بله ما در مواضع و نگاهمان و حتی رفتارهایمان اختلاف داریم. اشکالی ندارد، بیایید این اختلاف را محدود کنیم. چرا میخواهیم آن را به هر چیزی بکشانیم و تهمت بزنیم و ظلم کنیم و نبردهایی ایجاد کنیم که هیچ دلیل و منطقی برایشان وجود ندارد.
در هر صورت خداوند همهی ما و شما را عافیت عطا کند. ان شاءالله خداوند همه را کمک کند با مسئولیتپذیری، عقل، شفافیت، بصیرت، صداقت، پایبندی و ایستادگی از این مرحله عبور کنیم.
اگر هم شایعات جدیدی در مورد بنده پخش شد دوباره برایتان سخنرانی میکنم!
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران