
یک تلاش اساسی وجود دارد که یکی از هدفهای آن یا حد اقل یکی از نتیجههای آن فراموش شدن فلسطین و خروج قدس از دایرهی دغدغهها، توجه و پیگیری و بلکه بیش از این تبدیل مقاومان به گروههایی رنجیده از مسئلهی فلسطین است.

مقاومت، ماهیت و سرشت ماست. انسان نمیتواند از سرشت و ماهیتش جدا شود.

ما الآن با یک اسرائیل معمولی طرفیم. اسرائیلی که نه کبری است و نه عظمی. ولی ما ملتها، دولتها و حکومتهای منطقه میتوانیم به دست خودمان کاری کنیم که بار دیگر کبری و عظمی شود.

از هر حادثهای که در منطقه رخ میدهد حتی اگر با ارادهی ملتها و با هدفهای به حق صورت بگیرد، سوء استفاده میشود و ذهنها را به سمت آن منحرف میکنند تا شرایط فلسطین و مسئلهی اسرائیل از قلم بیافتد. سپس به اسرائیل میگویند از فرصت استفاده کن… مانند آنچه امروز دارد رخ میدهد.

این اسرائیل اگر به حال خود رها شود، قدرت، بازدارندگی، شادابی و پروژهاش را بازیابی خواهد کرد.

وقتی آنها از نابودکردن لبنان و تأسیسات زیربنایی لبنان صحبت میکنند، دیگر صحبت فقط دربارهی هدفهای نظامی نیست.

اگر اسرائیلیان میخواهند هیچ قانونی در جنگ وجود نداشته باشد، ما هم دیگر هیچ قانونی نداریم!

وقتی به نظر میرسد شرع در این زمینه موضع روشنی دارد، پس ما نمیتوانیم این برگه را پنهان کنیم یا روی آن مانور بدهیم. پس همینجا آن را کنار میگذاریم.

اسرائیل سلاح شیمیایی و اتمی دارد. نقطهی قوت ما این است که نیازی به سلاح شیمایی یا اتمی نداریم. هدفهایی در اسرائیل هست که اگر آنها را بزنید میتوانید به همان نتیجهها برسید!

هر هدفی در هر کجای فلسطین اشغالی، از شرق تا غرب، از شمال تا جنوب، هر هدفی به ذهنت خطور کند ممکن است هدف موشکهای مقاومت اسلامی قرار بگیرد.

اسرائیل نقطه ضعفهایی بسیار پر اهمیت و خطرناک دارد. که اینها قسمتی از آن است.

نمیگویم قدرت عظیمی هستیم. ولی تأثیرگذاریم. کسی برداشت نکند که از تعداد و کیفیت بسیار قابل توجهی برخورداریم. نه ولی همین توان فعلی مقاومت لبنان میتواند یک قدرت بازدارندهی واقعی باشد و هست.

شاید ما در جهان عرب به این همه هماوردی عادت نداریم...

این مقاومت هیچ وقت به هوادران، دوست و دشمنش دروغ نگفته. هیچ وقت وعدهای نداده که بعدها عمل نکرده باشد. هیچ وقت ادعایی نکرده که بعدها مشخص شده باشد ادعایش پوچ بوده.

بنده با گفتههایم در حال جنگ با دشمنم. به همین خاطر وارد جنگ از پیش شکستخورده نمیشوم.

ردهبندیهای جدید، حزب الله را یک تهدید استراتژیک برای اسرائیل میدانند. بحث بر سر مرزها، شهرکها، چند سرباز و کشاورز نیست. حزب الله یک تهدید استراتژیک است.

همین الان که بنده و شما اینجا نشستهایم، در نقاط بسیاری اعضایی از حزب الله دارند برای روزی که بدون شک خواهد رسید، آماده میشوند.

آمریکاییها، جامعهی بین الملل و اسرائیلیان خوب میدانند که در ایران فعالیت نظامی هستهای وجود ندارد و ایران به این سمت نخواهد رفت. ولی باید ایران را بزنند. چون ایران یک حکومت اسلامی قدرتمند مدرن پیشرفته است که توان، شادابی و حضورش در سطح منطقه در حال افزایش است و در عین حال دشمن مطلق اسرائیل محسوب میشود.

بخشی از عقل نتانیاهو و باراک میگوید باید منطقه، آمریکا و برخی حکومتهای عرب را به جنگ بکشانیم، بازی را به هم بزنیم و وارد یک ماجراجویی شویم. چون با این ماجراجویی است که میتوانیم جان سالم به در ببریم. ولی اگر ایران را یک، دو، ده و بیست سال به حال خودش رها کنیم، آینده روشن است. آینده، نابودی اسرائیل است.

در جهان عرب یک اشتباه در مورد رابطهی اسرائیل و آمریکا وجود دارد... بگذار بگویم: دروغی به نام لابی صهیونیستی.

اسرائیل در گذشته یک دستنشاندهی بریتانیا بود و امروز دستنشاندهی آمریکا است.

خب اگر نظامی علیه اسرائیل، همراه مقاومت و آمادهی انجام گفت و گو و اصلاحات بود، شما میروید با آن بجنگید؟ و سوریه را نابود کنید؟ مانند آنچه در کلیپها دیدیم -مثل رئیس مجلس ملی- خواستار دخالت نظامی بین المللی برای حفاظت از ساکنان سوریه میشوید؟ دخالت نظامی با عراق چه کرد؟ صدها هزار عراقی کشته شدند.

چیزی به نام میانهروی در کار نیست. ما داریم به هم تعارف میکنیم.

الآن اگر شخص جناب بشار اسد و همراهانش بپذیرند نظامشان را تبدیل به یک نظام وادادهی عربی کنند، مسئلهی سوریه جمع میشود. و برخی طرفهای اپوزوسیون درخواهند یافت که در پروژهای که هیچ ربطی به اصلاحات، تغییر، دموکراسی، انتخابات و حقوق بشر نداشته، به بازی گرفته شده بودند.

از دست دادن مصر را در محیط استراتژیک با گرفتن سوریه از جبههی مقاومت جبران میکنند. و بنده به شما میگویم جبههی مقاومت این کشور را از دست نخواهد داد.

سیاست خاورمیانهای آمریکا از نظرگاه اسرائیل شکل میگیرد. یعنی نگاه میکند ببیند منافع اسرائیل کجاست. و سیاست منطقهای ایران، سیاست خاورمیانهای ایران، از نظرگاه فلسطین شکل میگیرد. یعنی از نظرگاه فلسطین و بیت المقدس به منطقه نگاه میکند.

یعنی باید در تاریخ ثبت شود که توافق دولت و اهالی سیاست عراق بر سر عدم پذیرش حق مصونیت افسران و سربازان آمریکا، باعث شد خروج آمریکاییها از عراق شد.

نقطهی ضعف دخالت نظامی غرب، آمریکا یا ناتو در سوریه، اسرائیل است. نقطهی ضعفی که دربارهی لیبی وجود نداشت.

آمریکا میخواهد جنگ در سوریه به درازا بکشد، سوریه نابود شود و در سوریه نه ارتشی بماند و نه ملتی! این همان چیزی است که آمریکا میخواهد. همان چیزی که در عراق برای آن کوشیدند.

بنده مسئولیت این حرف را بر عهده میگیرم و سخت قسم میخورم که بسیاری از افراد انتحاریها -انتحاری یعنی اسلامگرا- که خود را در مساجد شیعه و سنی و کلیساهای مسیحیان منفجر کردند توسط افسران آمریکایی وارد عراق شدهبودند و تسلیحاتشان توسط آنها تأمین شده بود.

آشوب، خوابی است که آمریکا و اسرائیل برای منطقه دیدهاند تا اسرائیل گل سرسبد باقی بماند و این که درگیریهای منطقهای، نژادی، طائفهای، مذهبی، جغرافیایی، عشیرهای و قبیلهای تمام منطقه را فرا بگیرد.

اشتباه دامنهدار و بزرگی است که حوادث سوریه را درگیری طائفهای معرفی کنیم. چون این طور نیست. حوادث سوریه فقط درگیری میان مشیهای سیاسی است.

سخنرانی کردم و به مردم گفتم بعضی میگویند اهل سنت حرم امامین عسکریین را در سامرا منفجر کردهاند. در حالی که میدانیم این حرم بیش از هزار سال در دامن شهر سنی سامرا قرار داشته و این شهر از آن حرم مانند چشمانش محافظت میکرده.

ما اشتراکات بسیار بزرگی در دین، عقاید، فقه، ارزشها، آموزهها، منافعمان به عنوان امت اسلام و… داریم. خب بیایید روی این اشتراکات کار کنیم.

هیچ راه حلی جز گفت و گوی داخلی، جدی، صادقانه و دلسوزانه وجود ندارد.

موضع ما در قبال مسئلهی سوریه موضع سیاسی نیست. این موضع مبنتی بر دیدگاهمان است. حالا میخواهید نامش را اجتهاد، درک یا… بگذارید.