بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مراسم روز شهید
| فارسی | عربی | عکس | فیلم | فیلم | صوت |ایران قدرتمند، ایران مستحکم، ایران مقتدر، ایران یکپارچه، ایرانی که رهبرش در جهان بیمانند است، پاسخ این ایران دندانشکن خواهد بود. چه کسی جرأت میکند علیه ایران جنگ راه بیاندازد؟ چه کسی جرأت میکند علیه ایران جنگ راه بیاندازد؟ *** آمریکا گرد و خاک میکند تا زیر آتشباران سیاسی و رسانهای عقبنشینی کند. آتشباران هراس و جنگ و تجاوز به ایران و سوریه…. تا جایی که دغدغهی تمام جهان این شود و منطقه و ملّتها به این مسائل و رخدادها بپردازند. و خبر عقبنشینی و شکست آمریکا در عراق خبری معمولی جلوه کند و بل که فراموش شود و در صدر خبرها نیاید. و این مسئولیت همهی رهبران سیاسی و جریانهای رسانهای است که بر این عقبنشینی و این شکست تمرکز کنند. چون این عقبنشینی و شکست در سطوح معنوی، روحی، سیاسی و نظامی منطقهی ما و آیندهی آن آثار و نتایج استراتژیک و تاریخی دارد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
والحمد الله رب العالمين والصلاة والسلام على سيدنا ونبينا خاتم النبيين أبي القاسم محمد وعلى اله الطيبين الطاهرين وصحبه الأخيار المنتجبين وعلى جميع الأنبياء والمرسلين.
سلام بر همهی شما و رحمت الله و برکاته.
در ابتدا به ارواح خوشرایحه و پاک شهدا درود میفرستیم و ثواب فاتحهای را نثارشان میکنیم.
در مانند این روزِ هر سال زیر پرچم، خیمه و نام شهدا جمع میشویم. در روزی که حزب الله از ابتدا آن را برای شهیدش برگزید، روز شهید حزب الله. قاعدتا هر بخشی از مقاومت، هر جنبش و ملت مقاومی در این منطقه شهدایی دارد که به چهارچوب خاص او تعلق دارند و حق دارد برای آنان سالگرد و یادواره برگزار کند. در حقیقت بزرگداشت روز شهید، جایگزین برگزاری سالگرد خاص برای هر شهید است، چنان که گویا پیشتر این گونه بود. و ما امیدواریم ان شاءالله روزی برسد که لبنان، روز شهید وطن را برای تمام شهدای جنبشها و بخشهای مقاومت اعلام کند. از ارتش گرفته تا نیروهای امنیتی و سیاسی و تا شهدای لبنانی. تا یک عید ملی باشد.
در ابتدا و پیش از این که از شهید حزب الله صحبت کنم، باید در پیشگاه تمام برادران شهیدمان در دیگر جنبشها و بخشهای مقاومت که بر تلاش، فداکاری، جانفشانی و مشارکتهای واقعیشان در آزادسازی و دفاع از لبنان و تحقّق همهی هدفهایی که تا کنون محقّق شدهاند، ارج مینهیم، سر تعظیم، احترام و تقدیر فرود بیاورم.
مثل همیشه در ابتدا میخواهم به آنچه در بارهی آن سخن خواهم گفت اشاره کنم. اوّل سخنی است دربارهی شهدا و روز شهید و مقاومت. این یکی. و صحبتی دربارهی اوضاع داخلی لبنان و سخنی پیرامون اوضاع منطقهای.
امروز، و در روز شهید، مراسم ما برای همهی شهدای حزب الله است. برای فرماندهانی همچون سید عباس، دبیر کل؛ شیخ راغب، فرمانده شهید حاج عماد و بسیاری از نیروها و رهبران این مقاومت اسلامی است. و همچنین استشهادیان بزرگ که آغازگر دوران و مسیرشان، شهید احمد قصیر بود و همهی شهدای جهادگر مقاوم، زنان و مردان، کودک و کوچک و بزرگ. ما این مراسم را برای این جمعیت پرشمار شهدا که از هزاران نیز میگذرد، برگزار میکنیم. شهدایی از جمعیتی که به این راه ایمان آوردند، بخشی از میهن، ملت و امت خود بودند، بار غم خود و امت خود را به دوش گرفتند، راه صحیح را برگزیدند و در راه و برای مسئلهای که به آن ایمان آورده بودند این خیل عظیم، بزرگوار و شریف شهدا را تقدیم کردند.
انتخاب این روز یعنی 11/11 هر سال، به واسطهی مناسبتی مشهور یعنی عملیاتی استشهادی است که شهید احمد قصیر در شهر صور علیه مقر فرماندهی نظامی اسرائیل به انجام رساند. این عملیات که همچنان تا امروز در میان عملیاتهای مقاومت شاخص و همچنان از نظر حجم خساراتی که به وسیلهی یک شهید و در یک لحظه به دشمن وارد شده، گستردهترین، بزرگترین و مهمترین عملیات تاریخ نبرد عرب و اسرائیل است. دشمن خود به هلاکت 120، 130 یا 140 نفر اعتراف کرده. ولی بگذارید احتیاط کنم و بگویم دشمن حد اقل به کشته شدن 100 افسر و سربازی که فرماندهان بزرگی در میان آنها بودند اعتراف کرده. حجم خسارتهای روحی و روانی عملیات برای دشمن و نتایج معنوی، روحی و سیاسی آن در جبههی دشمن و میهن بسیار زیاد بود. این عملیات اولین نشانههای شکستی بود که انتظار دشمن را میکشید. بنده شخصا چهرهی ناراحت و گرفتهی شارون را، وقتی بر سر ویرانههای مقر فرماندهی نظامی اسرائیل شهر صور ایستاده بود، فراموش نمیکنم. همچنین این عملیات اولین عملیات در نوع خود در تاریخ مقاومت و در نوع خود اولین عملیات استشهادی تاریخ نبرد عرب و اسرائیل بود. عملیاتی استشهادی که فرد شهادتطلب با خودروی پر از مواد منفجرهی خود وارد پایگاهی نظامی شود و خود را آنجا منفجر کند، برای اولین بار صورت میگرفت. به همین خاطر شهید احمد را آغازگر دوران شهادتطلبان مینامیم و به حق وی لایق لقب امیر شهادتطلبان است چرا که امیر کسی نیست که در پشت مینشیند بلکه کسی است که پیشاپیش تمام جهادگران و شهدا پیش میرود. امیر است، چون وی در ابتدا و اولین نفر بود. زمان عملیات نیز بسیار زودهنگام بودم، تنها چند ماه پس از حضور نظامی اسرائیل در لبنان. و همزمان توهم برخی در لبنان و منطقه که: لبنان دیگر وارد دوران اسرائیلی شد و باید کارهایمان را با این دوران اسرائیلی وفق دهیم، عملیات شهادت طلبانهی احمد قصیر صورت میگیرد تا بگوید: نه، این زمانه و دورانی دیگر است، زمانهی مقاومت، شهادتطلبان و پیروزیهای آینده است.
برادران و خواهران، امسال برادرانمان روز شهید را روز «حیات» نامیدند. که صد در صد صحیح است و بلکه یکی از بهترین نامگذاریهاست.
اولا: چون شهدا زندهاند. شهدا زندهاند و من نیستم که این را میگویم، خداوند (سبحان و تعالی)، آفرینندهی مرگ و زندگی است که میفرماید:«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ- و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.- سورهی آل عمران آیهی 169» زندهاند و نزد پرودرگارشان روزی میگیرند، اکنون زندهاند و هر آن چه میخواهند را از پروردگارشان روزی میگیرند و «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ- در حالی که خدا به آنچه از بخشش و احسان خود به آنان عطا کرده شادمانند، و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادی می کنند.- سورهی آل عمران آیهی 170» آنهایی که هنوز اینجا هستند، هنوز منتظرند، هنوز پایبند پیمانند؛ آنان در عقل، یاد و ذهن هر شهیدی که به مقام والا رسیده هستند. و به شما که هنوز در تلاشید بشارت میدهند. «وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِن لَّا تَشْعُرُونَ- و به آنان که در راه خدا کشته میشوند مرده نگویید، بلکه دارای حیات اند، ولی شما درک نمی کنید.- سورهی بقره آیهی 154»
دوما: چون آنان بودند که به ما زندگی بخشیدند. کدام زندگی؟ زندگی با کرامت و عزت. آنان بودند که کرامت، عزت، سروری، امنیت، آزادی، اعتماد و اطمینان به حال و آینده را برای کشور، ملت و وطن ما فراهم آوردند. و آن زندگی حقیقی که هر انسان به دنبال آن است، این است. این یک مکتب است، مکتب اسلام بزرگ که تعریف دیگری از زندگی ارائه میکند و به ما میگوید: مرگ عزتمند، زندگی و در زندگی مذلتبار، مرگ است. یعنی پس از 1982 که صهیونیستها نصف لبنان را اشغال کردند و میخواستند بر همهی آن سلطه پیدا کنند و تانکها، نفربرها و سربازانشان آزادنه میآمدند و میرفتند و آزادانه در سواحل لبنان شنا میکردند. اگر لبنانیان راضی میشدند همین طور زندگی کنند ولی خاکشان در اشغال، و کرامتشان دریده بماند جوانان و زنانشان ذلیلانه به زندان برده، استقلالشان مصادره و سرنوشتشان به دست باد سپرده شود، یعنی اگر به زندگی ذلیلانه، سستی و سر سپردگی تن میدادند، نام آن زندگی بود؟ هرگز. مرگ بود در لباس زندگی. پس این شهدا به خواست خدای (سبحان و تعالی) زندگیآفرین هستند. خداوند (سبحان و تعالی) برای زندگی مادی وسائلی طبیعی و برای دستیابی به زندگی معنوی حقیقی انسان نیز راههایی گذاشته. جهاد، شهادت و ارادهی پایمردان، ایستادگان و مقاومان راه دستیابی به آن است.
برادران و خواهران، این شهدایی که از آنها سخن میگوییم پروردهی ایمان به خدا و قیامت و محصول و اهالی شناخت هستند. شناخت هدف و راه صحیح رسیدن به آن، شناخت دشمن و دوست، شناخت اولویّتها، شناخت زمان و مکان. این چیزی است که به آن میگوییم بصیرت، میگوییم انسان بر اساس بصیرت عمل میکند، صاحب بصیرت است. این بصیرت است. آنان همچنین اهل عزم، اراده، ایستادگی و شجاعت بودند. همه آغاز نبرد با اشغالگری را به یاد داریم که چگونه همهی جهان در کنار اسرائیل ایستاده بود روحیهها از میان رفته، چهرهها فسرده و نا امیدی بر عقلها و قلبها چیره بود. ولی مقاومان ایستادند. اینجا به ریشه و آبشخورهای این معنا میپردازیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سخنانی، که بنده به شما میگویم تک تک افراد این مقاومت دارای این روحیه بودهاند و هستند، میفرمایند:«إنِّي وَ الله لَو لَقيتُهُم فَرداً» تنها «إنِّي وَ اللهِ لَو لَقيتُهُم فَرداً وَ هُم مِلْئُ الأرضِ مَا بَالَيْتُ وَ مَا أسْتَوحَشتُ- به خدا قسم اگر با آنان رو به رو شوم در حالی که من تنهایم و آنان زمین را پر کردهاند، برایم مهم نیست و نمیهراسم.- شرح خطبهی 67 نهج البلاغهی إبن أبی الحدید- نامهی 62 نهج البلاغه»
این است جوهرهی مقاومت و مقاومین لبنان. از کمی یار و یاور؛ و شمار دشمن، حامیان، پشتیبانان و دلبستگانش نترسیدند. بلکه هر کدام از آنها میایستاد و به صهیونیستها، آمریکاییها و نیروهای چند ملیتی میگفت: به خدا قسم اگر با شما رو به رو شوم در حالی که من تنهایم و شما زمین را پر کردهاید، برایم مهم نیست و نمیهراسم.
ایناند اهل عزم، محبّت، عشق و شوق. در پایان ایشان میفرماید:«وَ اِنِّى اِلى رَبّي لَمَشْتاقٌ وَ لِحُسْنِ ثَوابِ رَبّي لَمُنْتَظِرٌ- و من مشتاق پروردگار و در انتظار پاداش نیک او هستم.- شرح خطبهی 67 نهج البلاغهی إبن أبی الحدید- نامهی 62 نهج البلاغه» آنان عاشق و مشتاق دیدار خداوند سبحان و تعالی بودند. و به همین خاطر به انتهای لشکر دشمن، نه جلوی بینیشان، به غایت غایتها چشم میدوختند و هنوز هم میدوزند. این معنی همچنین میتواند با ظرافت رمز واقعی پیروزی جنگ سی و سه روزه را برای ما روشن کند که: اگر این مردان نبودند این سلاح، این تاکتیک، این نقشهها، این سازمان و هیچ چیز نمیتوانست لبنان و مقاومت را به پیروزی برساند. مردانی که قدمهایشان استوار بود، نهراسیدند، نترسیدند و سست و ضعیف نشدند، نشکستند، نترسیدند و نگریختند و فرار نکردند. و همانگونه نیز ماندهاند. از مکتب شهدا و این مقاومت است که امروز ما با خیالی آسوده در لبنان زندگی میکنیم. اولین آسودگی در تاریخ لبنان از هنگام برپایی دژ غصبی صهیونیستی در فلسطین در سال 1948. برادران و خواهران، آسان نیست انسان در کشوری در همسایگی چنین موجود درندهی طمعکار حیلهگری زندگی کند. چگونه میتواند نسبت به خونها، آبرو، کرامت و آیندهی خانوادهاش در کنار چنین دژ نژادپرست جنگطلبی آسودهخاطر باشد؟ امروز لبنان و مشخصا جنوب برای اولین بار از احساس آسودگی، آرامش، امنیت، ثبات و اطمینان برخوردار است. چند هفته پیش متنی از امام رهبر سید موسی صدر را -که خداوند وی و دو همراهش را به سلامت به لبنان باز گرداند. و ما و همهی دوستداران ایشان در فضای عاطفی خاصی به سر میبریم. و ان شاءالله تلاشهایی که برای بازگرداندن ایشان به لبنان صورت میگیرد، به بار بنشیند.- که جدیدا منتشر شده، میخواندم. سخنانی بود از جلسهای داخلی در سال 1978 در میانهی جنگ 1978 اسرائیل در میان برادران جنبش امل که به آنان به این مضمون میگفت که از اوضاع جنوب و اهالی جنوب بسیار غمگین و ناراحت است. جنوبی که شده بود جولانگاه و اسرائیل به آن تجاوز و خانهها و شهرها را از کفرشوبا تا غیر آن ویران میکرد و اهالی آن را هر زمان میخواست، میکوچاند. جنوب احساس آسایش نداشت. از جنوب خون میرفت. سپس ایشان با قلبی آتش گرفته میگوید متأسفانه لبنان و جنوب ضعیف است، چون همهی ما این گونه هستیم. دشمن هر وقت، هر کار و هر تجاوزی که میخواهد میکند. با قلبی خونفشان میگوید وقایع جنوب برای اغلب مردم مهم نیست و به فریادهای ما توجّه نمیکنند. این صحبتهای امام صدر را که میخواندم همانجا در درونم به ایشان میگفتم: حضرت امام، وقتی ان شاءالله بازگردی، به فرزندان، عزیزان، شاگردان و پیروان راهت و دوستان و همپیمانانشان افتخار خواهی کرد. به مقاومتی که بنیانش گذاشتی و برای برپاییش در خاک لبنان و این جنوب فریاد زدی و فداکاری کردی، به خود خواهی بالید. سیّدم، امروز این جنوب، قدرتمند، امن، پایدار و ریشهدار است و دیگر جولانگاه هیچ کس نخواهد بود. بلکه با قدرت وارد معادلات منطقهای شده است.
از اینجا وارد مسائل سیاسی میشویم. امروز، پیرامون احتمالات تجاوز یا جنگافروزی و جنگ جدید اسرائیل علیه لبنان -و علیرغم تمام آنچه در برخی تحلیلها و مقالات گفته میشود.- معتقدم اینها دیگر به هراسافکنی بدل شده است. ما انجام چنین جنگی از جانب اسرائیل علیه لبنان را، خارج از چهارچوب رویدادها و تحولات منطقه -که پس از این از آن سخن خواهم گفت-، بعید میدانیم. یعنی اگر برای جنگی منطقهای تصمیمی وجود نداشته باشد، بعید میدانیم نقشهی جنگ قریب الوقوعی علیه لبنان وجود داشته باشد. دلیل آن هم بزرگواری اسرائیل یا بخشش آمریکا، سازمان ملل و شورای امنیت و هیچ کس دیگر نیست، دلیلش آن نیست که اینها تغییر کردهاند. دلیل بسیار سادهای دارد و آن این که لبنان دیگر ضعیف نیست و به کشوری قدرتمند بدل شده است. و با ارتش، ملت و مقاومتش توان دفاع از خود و همچنین شکست دشمن را به دست آورده. بلکه بیش از این، لبنان به جایی رسیده که میتواند ورق را علیه متجاوز برگرداند و تهدید را به فرصتی حقیقی بدل سازد.
البته اگر خدای ناکرده، این قدرت افول کند، ضعیف و تجزیه شود دوباره برای اسرائیل امکان فکر کردن به تجاوز و جنگ علیه لبنان و سیطره بر آن فراهم میشود. ولی تا زمانی که این ایمان، بصیرت و اراده وجود داشته باشد و این معادلهی سهجانبهی طلایی منسجم بماند، اسرائیل همچنان ناتوانی خود را در خواهد یافت. و این که نمیتواند علیه لبنان جنگ راه بیاندازد و اگر روزی بخواهد جنگی راه بیاندازد، از سر ناچاری و آخرین ماجراجویی این دژ خواهد بود.
و میخواهم تأکید کنم: در عین این که ما در زمینهی بررسی و تحلیل، وقوع چنین جنگی علیه لبنان را از جانب اسرائیل، و به دور از مسائل منطقه، بعید میدانیم؛ ولی این به آن معنا نیست که به خواب رفتهایم. هرگز. و بنده میخواهم به شما تأکید کنم این مقاومتی که ما به آن وابستهایم هیچ گاه به خواب نرفته، از سال 1982 از احمد قصیر، از 2000 از پیروزی بزرگ لبنان در 25 و 26 می سال 2000 این مقاومت به خواب نرفته. بیدار مانده و کار، تمرین و کسب آمادگی میکند. چرا که میداند کشور و مردمش همسایهی چه دشمنی هستند. از سال 2006 و پس از آن از 15 آگوست 2006 تا امروز این مقاومت نخوابیده.
همچنین به سخنی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) باز میگردم که میفرماید:«إنّ أخ الحرب اليَقْظَان الأَرِقْ- نامهی 62 نهج البلاغه» کسی که در همسایگی دشمنی جنگافروز باشد، در حالت جنگی باشد. -آنان که میگویند لبنان در صلح است، اسرائیل هم به چنین چیزی اقرار نکرده! یعنی هنوز جنگ است. در قطعنامهی 1701 که تا امروز در حال اجراست اسرائیل آتشبس نداده، تنها آتشبس موقت است.- «إنّ أخ الحرب اليَقْظَان الأَرِقْ- شرح نامهی 62 نهج البلاغه إبن أبي الحديد» «یقظان» یعنی شبانه روز بیدار میماند. «ارق» یعنی ذهنش مدام مشغول است. مقاومت لبنان این گونه است «بیدار و مشغول» و سپس ایشان میفرماید:«ومن نامَ لم يُنَمْ عنه- شرح نامهی 62 نهج البلاغه إبن أبي الحديد» حتی اگر برخی در لبنان رفتند خوابیدند، آیا اسرائیل هم میخوابد؟ کار اسرائیل از سال 2006 تا امروز تمرین، آمادهسازی، تجهیز، تولید و مانور بوده. در برابر دشمنی هستیم که نمیخوابد، پس ما چگونه بخوابیم؟ «ومَنْ َضعُفَ أُوذيَ وَ مَنْ تَرَكَ الجهادَ كان كَالمَغْبونِ المَهين- ضعیف آزار میبیند [یا طبق یک نسخه: از میان میرود] و کسی که به جهاد پشت کند، زیان و بیاحترامی میبیند.- شرح نامهی 62 نهج البلاغه إبن أبي الحديد»
به آنان که نا امیدند ولی نشان نمیدهند، یعنی در داخل نا امید شدهاند ولی در بیانات سیاسیشان نشان نمیدهند میگویم: وقتی از ملت و مقاومت ما میخواهید سلاحش را زمین بگذارد یعنی دارید از ما میخواهید:«المغبون المهين والمغبون الذليل» باشیم. کسی باشیم که از تمام تجربهها استفاده نمیکند و کرامت خانواده، ملت و میهنش را تسلیم کریهترین دشمنی که تاریخ به خود دیده، یعنی اسرائیل، میکند. به همین خاطر ما در روز شهید و روز شهدا خواستار پایبندی به مقاومت، ارتش و ارادهی مردم هستیم. چرا که اینها عوامل حقیقی قدرتند.
وارد اوضاع داخلی میشوم و چند مطلب کوتاه. دربارهی دولت: دولت تا کنون ثابت کرده که دولتی است متنوع که نیروهای واقعی و اصلی سیاسی در آن حضور دارند و برآمده از اکثریت حقیقی پارلمان و ملت است. دولتِ بحث و گفت و گو است و نه دولتِ تکصدایی و سلطهطلبی. با طرفهای مختلف بحث میکند و تصمیم میگیرد. برایشان از والتمن، سفارت فرانسه و دنیس روس -البته دنیس روس رفته حالا… نام ناظر قطعنامهی 1559 چه بود؟ لارسن- از لارسن اس ام اس نمیآید و به علامتها و پیشنهادات هیچ کس گوش نمیکنند. بلکه دولت ملی حقیقی است. امروز از این دولت کار، دستاورد، جدیّت و پیگیری هر چه بیشتر انتظار میرود و این که به کسانی که اینجا و آنجا با سر و صدا میخواهند به مسائل خیالی و بیاساس مشغولش کنند، گوش ندهد.
مهم این است که دولت تنها به غمها نیازهای معیشتی، اجتماعی و اقتصادی اهمیت دهد. این دولت کارهایی دارد که باید انجام دهد از جمله تعیین پایهی حقوق، مسئلهی ردهبندی کارگران، کارمندان، معلمان، مسائل مربوط به نفت و گاز -که واقعا باید انجام شوند- و داریم به پایان سال نزدیک میشویم. مسئلهی برق، آب، بیمهی درمانی و انتصابهای دولتی. پروندههای حسّاس و بسیار مهمی هستند و نیاز به پول هم ندارند. مثلا انتصابهای دولتی و این که دولت کامل و کارا شود نیازی به پول، بودجه و مالیات جدید ندارد. در حالی که این امروز یک خلأ واقعی بزرگ در کشور است. تکمیل بدنهی دولت بسیاری از دردها و مشکلات مردم را میکاهد. مثلا تسریع در تشکیل استان بعلبک-هرمل و عکار. همچنین ادارههایی که به واسطهی شکاف گستردهی اداری به وظیفهی خود در قبال مردم عمل نمیکنند. دهها هزارنفر دهها سال است شاید به دلایل ساده و بیاهمیت در لیست بازداشت هستند. و میشود برای حل این موضوع گفت و گو کرد. چرا که با این کار، بار از دوش نیروهای امنیتی برداشته میشود. مسئولان امنیتی میگویند مثلا ما فقط در فلان استان 30 تا 40 هزار حکم بازداشت داریم و بعد معلوم میشود دلایل بازداشت بیاهمیت بودند و میشود چشمپوشی کرد. درمان این مسئله چه از جانب دولت و چه از جانب مجلس نمایندگان قطعا کمک خواهد کرد.
برخی مسائل بشری هم هست که باید به شیوهی بشری به آنها پرداخت، چند روز پیش در پارلمان گامی در رابطه با پروندهی -حالا هر کس نامش را هر جور میخواهد میگوید، ما میگوییم فراریان- فراریان به دژ اسرائیل برداشته شد. تحلیلهای بسیار و پرشماری وجود داشت. و ما از کسانی بودیم که در رأی گیری پارلمان همگی نظرمان مثبت بود. چون چنین مسئله و موضوعی در تفاهم سال 2006 میان ما و جریان آزاد ملی مطرح شده بود. و ما به تفاهم و توافقنامههایمان عمل میکنیم. قاعدتا تکمیل تشریفات و حل این مسئله به صورتی که در پارلمان تصویب شده وظیفهی دولت است. و این مسئله، جزو مسائل بشری است. ولی فقط اجازه دهید یادآوری کنم -برخی میگویند چرا مدام یادآوری میکنید، چون بعضی آمدهاند گفتهاند این افراد فرار کردهاند چون سال 2000 جنایاتی رخ داده یا از رخ دادن جنایاتی هراسناک بودهاند. البته آن روز عدهای چون با عقبنشینی 25 می 2000 نقشههایشان نقش بر آب شده بود، فقط به سر خود میزدند و در جریان مسائل نبودند. عدهی دیگری هم که اصلا به دنیا نیامده بودند، یا بچّه بودند. پس باید یادشان آورد.- که در 25 می سال 2000 هیچ کس کشته نشد. آزادسازی انجام شد و یک نفر از ارتش آنتوان لهد یا شهرنشینان کشته نشدند. البته چند نفر از مقاومت به شهادت رسیدند ولی کسی کشته نشد و هیچ جنایتی رخ نداد. خانه، یا معبدی خراب نشد و کرامت هیچ کس زیر سؤال نرفت. مزدورانی که بازداشت شدند مستقیما به دادستانی لبنان تحویل داده شدند که میدانیم با ایشان چه کرد! بنده فکر میکنیم کسانی که به اسرائیل گریختند -البته حق داشتند چون اوضاع و تصویر ذهنی رایج آن روز به آن سمت متمایل بود. و البته این را هم در نظر بگیرید که بعضیهایشان میدانستند چهها که نکردهاند و طبیعی بود فرار کنند.- پس از این که رفتار متمدنانه، اخلاقی و انسانی همهی بخشهای مقاومت و اهالی جنوب را، که کودکانشان کشته شده بودند و بهشان در زندان خیام تعرّض شدهبود، با مزدوران و خانوادههای آنها دیدند و طریقهی برخورد [سهل انگارانهی] دادستانی لبنان را هم مشاهده کردند؛ بیشترشان از فرار پشیمان شدند ولی خب این اشتباه را مرتکب شده بودند. به هر صورت تنها میخواستم به بعضی از این پهلوانان یادآوری کنم هیچ جنایت، کشتار و تجاوزی صورت نگرفت. اینها باید به تاریخ مراجعه کنند. 11 ساله فراموش میکنند و تاریخ را تغییر میدهند. البته اینها هر روز تاریخ را تغییر میدهند و مسائل را تحریف میکنند. به هر صورت باید یادآوری میشد.
دولت باید ادامه دهد و ما این دولت متنوع ملی را پشتیبانی، حمایت و یاری میکنیم.
در خصوص اوضاع امنیتی، همه را به مراقبت از ثبات امنیتی کشور فرا میخوانیم. چون این شرط اساسی هر چیزی است. شرط اقتصاد، ثبات سیاسی، آرامش، سلامت و خوشی. در همین رابطه از برخی جریانات سیاسی و رسانهها میخواهم مسائلی شخصی را که در فلان جای دنیا رخ میدهد بزرگنمایی نکنند، همچنین پیش از موضعگیری از اخبار و اطلاعات مطمئن شوند. چون بعد مشخص میشود اطلاعات اشتباه و کاملا بیپایه بوده است.
همچنین در این رابطه ما خواستار همکاری با همهی نیروهای امنیتی و بیطرفی آنها تا حد ممکن هستیم. ولی بر اولویت بیطرفی سازمان ارتش لبنان به عنوان ضامن استقلال، وحدت ملی و امنیت تأکید میکنیم. چون همهی تجربههای سخت و دردناک لبنان و ملت لبنان ثابت کرده در پایان وقتی همه چیز از میان میرود و تقسیم و نابود میشود، این سازمان تنها راه نجات است. هر کس در سیاست میخواد ضربهای بزند، مشکلی نیست، بیاید به خود ما بزند! به دولت، حکومت و پارلمان و اینها بزند ولی بیایید بگذاریم ارتش برکنار بماند و از آن و جایگاه و جنبهی ملیاش محافظت کنیم. این طور میتوانیم یک رفتار ملی داشته باشیم.
دو سخن دربارهی مسائل داخلی.
دربارهی پشتیبانی مالی دادگاه، گفتیم که ان شاءالله این موضوع در پارلمان مورد بحث قرار میگیرد. ولی مسئلهای پیش آمده که توجّه به آن خالی از لطف نیست و آن ماجرای سازمان یونسکو است. خوب است لبنانیان و افکار عمومی جهان عرب و جهان خوب به این نکته توجّه کنند. یونسکو یک سازمان فرهنگی بین المللی. این سازمان -چون تصادفا در آن حق وتو وجود ندارد- حکومت فلسطین را به رسمیت شناخت. آن هم چه حکومتی؟ نه حکومت از بحر تا نهر، بلکه بخشی از آن، یعنی 1967 را. حتی آن هم معلوم نیست. حکومت فلسطین در سرزمینی که در آن بر پا شود؛ بر اساس مذاکراتی که صورت خواهد گرفت یا گرفته… آمریکا چون این سازمان فرهنگی بین المللی بخشی از حق مردم فلسطین، و نه همهاش، را به ایشان داد، عصبانی شد. و این مسئله و تمام کسانی که به نفع حکومت فلسطین رأی دادند را محکوم و سپس اقدامی صورت داد، حمایت مالی خود را بدون خبر قبلی قطع کرد. امروز یونسکو اعلام کرد تمامی برنامههایش را تا پایان سال 2011 به حالت تعلیق در خواهد آورد.
خیلی خب. اینجا باید توجه کنیم؛ یونسکو از طرف تمام جهان به رسمیت شناخته شده، بین المللی است و مانند دادگاه بین المللی در شرایط «بوشی-شیراکی» و به صورت فرا قانونی و مغایر با قانون اساسی شکل نگرفتهاست. همچنین سازمانی است که ادامهی فعالیتش به این حمایت مالی وابسته است. کاری درست، منصفانه و عادلانه انجام داد. و باید به پایانش برساند. ولی حکومت آمریکا چنین موضعی میگیرد. آیا حمایت از یونسکو بر عهدهی حکومت آمریکا و یکی از تعهدات بین المللیاش نبود؟ چه طور اینها میتوانند و اجازه مییابد از تعهّدات بین المللی خود عدول کنند؟ ولی لبنان، اگر چنین تعهّدی وجود داشته باشد، نمیتواند؟ برخی فهمیدند این ماجرا بر موضوع دادگاه بین المللی تأثیر میگذارد و صحبتهایی دوپهلو گفتند ولی اکثر اعضای 14 مارس در این مورد صحبت نکردند. چون یونسکو در کنار مردم فلسطین ایستاده، آمریکا نه تنها حق دارد بودجهی یونسکو را قطع، بلکه حق دارد بزند یونسکو را نیست و نابود کند! ولی لبنان حق ندارد. و اگر از این دادگاه مغایر با قانون اساسی و غیر قانونی حمایت نکند -که دیگر همه روش، راه و هدفهای آن را میدانیم و نیازی به تکرار نیست.- والتمن، میآید -گستاخی را ببینید- پس از تصمیم قطع بودجهی یونسکو از جانب آمریکا، لبنان را به تحریم تهدید میکند. در هر صورت این برای حاکمیّت آمریکا و همپیمانانش در جهان و لبنان مایهی رسوایی است.
در هر صورت در برابر این رسوایی، جناب فؤاد سنیوره یک راه فرار برای آمریکاییان و یک راه برای حفظ یونسکو پیشنهاد کردهاند. به عهدهی رسانهها -میدانید که امروز برخی رسانهها دقیق نیستند- بنده متن را میخوانم. نوشته:«ایشان راه حلّی برای حفظ سازمان یونسکو از مجازات آمریکا پیشنهاد دادند. جناب سنیوره اتحادیه، پادشاهان و سران عرب، حکومتهای اسلامی و حکومتهای دوست غربی را به تلاش برای جمعآوری و تأمین معادل مبالغی که ایالات متحده و اسرائیل میپرداختند، فراخواند. به نظر سنیوره با این کار به سادگی میتوان باجخواهی اسرائیل و هراسافکنی و فشار آمریکا را برای تسلّط بر یونسکو خنثی کرد.» یعنی حالا آمریکا محکوم بکند یا نکند، تحریم و قطعرابطه کند و خط و نشان بکشد. این دیگر به جهانیان، عقل، شجاعت و استانداردهای یگانه یا دوگانه مربوط است. به من ربطی ندارد. ولی میخواهم بروم سراغ این راه فرار، جناب سنیوره راه فرار بسیار خوبی نشان داده. همین را با علیه دولت جناب میقاتی به کار بگیرید. دست از سر ایشان و دولتشان بردارید و اتحادیهی عرب، -اصلا اینها را هم نیاز ندارد…- پادشاهان و سران عرب، حکومتهای اسلامی و حکومتهای غربی مرتبط را به حمایت تنها 50 یا 60 میلیون دلاری دادگاه فرا بخوانید. اصلا اینها را هم نیاز ندارد. یک شاهزادهی عرب میتواند چند تا از مجالسش در پاریس و لندن و نمیدانم کجا را کنسل کند و این دو قِران را تأمین کند. همهی این مشکلات کشور هم حل میشود. ماهها جنگ و اتّهام علیه جناب میقاتی -اینهایی که این حرفها را میزنند واقعا باور هم دارند!- و تهمت علیه دولت و جیغ و داد و فریاد و… فاتحهی اقتصاد لبنان خوانده و در جهان به انزوا کشیده میشود. خب اگر واقعا لبنان را دوست دارید و خواستار آزادی و امنیتش هستید، برادر، ما دستمان خالی است، شما روشنفکر و اهل گفت و گو و فلان هستید، این راهش. همان چیزی که برای یونسکو میپسندید، برای دادگاه بین المللی هم بپسندید. که البته یونسکو به عدّهای حق داد و دادگاه بین المللی به دیگران تجاوز میکند. با این حال، اگر خواستید، راهش این است. دست از سر جناب میقاتی بردارید بگذارید راحت باشد.
البته امروز -نمیدانم- جلسهی اوّل یا دوّم دادگاه تشکیل خواهد شد و بر سر مسئلهی محاکمهی غیابی بحث خواهند کرد. بنده در این باره صحبت نمیکنم چون دیگر ما با این دادگاه طوری رفتار میکنیم که گویی نیست. پس وقتتان را نمیگیرم.
مسئلهی آخر اوضاع داخلی که بعد از آن ان شاءالله وارد دو بحث پیرامون اوضاع منطقه خواهیم شد. نصیحتی داخلی است به همهی جریانات سیاسی: بیایید از طریق دولت، پارلمان و گفت و گو هر جا که شما بگویید، به کشورمان و درمان بحرانها و مسائلش بپردازیم. بیایید اولویت بندی کنیم. به خارج و تحولات منطقهای دل نبندید. چون برخی در لبنان به تحولات منطقه دل بسته اند. بنده در صحبت قبلی از پنج دلبستگی در پنج سال صحبت کردم که نمیخواهم تکرار نمیکنم. امروز، خودتان را اذیت نکنید. به همهی کسانی که مسائل، انتخابها و درمانها را به تأخیر میاندازند و دربارهی یک مسئله، که سقوط نظام جناب بشار اسد در سوریه باشد، خیالبافی میکنند میگویم: این دلبستگیها را دور بیاندازید. و میگویم این دلبستگیها مانند همهی دلبستگیهای پیشین شکست خواهد خورد، پس وقت خود را تلف نکنید. در تفکرات خود بازنگری و آنان را لبنانی و ملی کنید، عجیب است که برخی شعار «اوّل لبنان» را سر میدهند، جز در دلبستگیهایشان که لبنان در آخر میآید. کجا لبنان برای شما اوّل است؟ اوّل به لبنان، لبنانیان، توان لبنان، عقل، اراده، گفت و گو و همکاری لبنانیان دل ببندید. این فقط یک نصیحت بود در پایان بخش داخلی بود.
در خصوص منطقه. زمان کافی وجود ندارد تا از همهی اوضاع منطقه و عربی صحبت کنم ولی پر اهمیّتترین مسئله در روزهای گذشته، تحولات مربوط به ایران و سوریه و تهدیدات اسرائیلی، آمریکایی و غربی و بازگشایی پروندهی هستهای ایران بود. در روزهای گذشته افزایش چشمگیر تهدیدات و اعلام ناگهانی احتمال شدید حملهی دشمن اسرائیلی به تأسیسات هستهای ایران را شاهد بودیم. و جهان از لحاظ رسانهای، سیاسی، سخنرانیها، موضعگیریها و… به تکاپو افتاد. و تهدید و احتمالها فزونی یافت. قاعدتا سران جمهوری اسلامی ایران دوراندیشانه و قاطع به اینها پاسخ دادند که اوج و روشنترین آنها صحبتهای دیروز جناب حضرت امام خامنهای (دام ظله الشریف) بود و چیزهایی که فرمودند مطابق واقعیت و عین حقیقت بود. ایران قدرتمند از جانب ارتشش، سپاهش، بسیجش، مردمش، وحدتش، ایمانش و عزمش ممکن نیست از هراسافکنیها و ناوگانهای نظامی بترسد. در حالی که ناوگانها و ارتشهای آمریکا آمدهاند و تمام اطراف ایران را اشغال کردهاند. امروز اگر اطراف ایران را نگاه کنیم نیروهای آمریکایی در پاکستان، افغانستان، عراق، ترکیه، خلیج فارس، حکومتهای خلیج و آبهای آن حضور دارند. با این حال ایران از خود ضعف نشان نداد، از عزمش کاسته نشد، و در مقابل شروط سر فرود نیاورد و به مذاکرهی مستقیم با آمریکا تن نداد. پس هراسافکنی و ناوگانهای نظامی نمیتوانند به اراده، عزم و تصمیمات سران و ملت ایران ضربه بزنند و در این شکّی نیست.
ولی بیایید کمی از حادثه صحبت کنیم. آیا ممکن است چنین چیزی رخ دهد و نگاه ما به این جریانات چیست؟ میخواهیم همزمان از ایران و سوریه صحبت کنیم. اگر کمی به زمینهها بپردازیم، نباید فراموش کنیم که:
اوّل: از امروز تا آخر سال، یعنی یک ماه و خردهای، عقبنشینی آمریکا از عراق را داریم. حالا برخی بحث میکنند که 1000، 2000، 300، 500 یا چند نفر میمانند؟ با چه شرطهایی؟اینها جزئیّات است. ولی شکی نیست که آن چه در حال وقوع است عقبنشینی و شکست سخت پروژهی آمریکا است.
البته قاعدتا مثل سال 2000 که برخی آمدند گفتند مقاومت لبنان نبود که پیروز شد، خود اسرائیل عقبنشینی کرد. مقاومت پیروز نشد. چون پشت پرده خبرهایی بوده و حرفهای بیخود… امروز هم کسانی خواهند گفت آمریکا تصمیم گرفته برود! [آیا معقول است] آمریکایی که آمد و این حجم گستردهی خسارتهای انسانی، مالی و اقتصادی و این فروپاشی شدید اقتصادی و مالی را متحمّل شد، به این سادگی لطف کند و خودش از عراق برود؟! قطعا نه. آمریکایی که دارد از عراق خارج میشود، آمریکای شکستخورده در عراق، باید دست به کاری بزند.
اوّل: معمولا هر حکومتی میخواهد عقبنشینی کند زیر آتش واقعی عقب مینشیند. ولی امروز آمریکا نمیتواند زیر آتش نظامی عقب بنشیند. میخواهد گرد و خاک کند تا زیر آتشباران سیاسی و رسانهای عقب بنشیند. آتشباران ایجاد هراس و جنگ در منطقه و تجاوز به ایران و سوریه…. تا جایی که نگاه جهان، منطقه و ملتها به این مسائل و رخدادها مشغول شود. و خبر عقبنشینی و شکست آمریکا در عراق خبری معمولی جلوه کند و بلکه فراموش شود و در صدر خبرها نیاید. پس مسئولیت همهی رهبران سیاسی و جریانهای رسانهای این است که بر این عقبنشینی و شکست تمرکز کنند، چون اینها در همهی سطوح معنوی، روحی، سیاسی و نظامی منطقهی ما و آیندهی آن آثار و نتیجههای استراتژیک و تاریخی دارد. این یک.
دوّم: طبیعی است آمریکا در این شرایط حکومتهای تأثیرگزار در شکست وی و پروژهاش در عراق را مجازات کند. و هیچ کس نیست که نداند دو حکومتی که در مقابل اشغال عراق ایستادند و مخالفت؛ و ملت، مقاومت و پایداری مردم عراق را پشتیبانی کردند و زیر بار شروط کالین پاول و کسانی که پس او آمدند، نرفتند. ایران و سوریه بودند. در لحظهی شکست، غم و ناکامی آمریکا، این کشور میخواهد به ایران و سوریه بگوید: شاد نباشید. یک دستاورد داشتهاید ولی تحت فشار و هراس و زیر تیغ خواهد ماند. و انگشت اتهام همچنان به سمت شماست. بروز چنین رفتاری از آمریکا طبیعی است. فکر میکنید آمریکاییها از عراق خارج میشوند و به شکست خود اعتراف میکنند؟! -البته جمهوریخواهان آمریکا گفتهاند این یک شکست بزرگ است. ولی از دولت اوباما صحبت میکنم.- و سپس به ایران، سوریه و ملتها و کسانی که مردم و مقاومت عراق را پشتیبانی کردند اجازه داده میشود این پیروزی تاریخی را جشن بگیرند؟! این دو.
مسئلهی سوّمی که باید به آن توجّه شود، تحولاتی بود که در منطقهی ما رخ داد. -البته روشن است میان نخبگان و تحلیلگران سیاسی در فهم و بررسی مسائلی که در منطقهمان رخ میدهد اختلاف وجود دارد.- ولی فارغ از رویکردهای مختلف، آنچه مسلّم است: شکی نیست که سقوط نظام زین العابدین بن علی برای پروژه و حضور آمریکا و غرب در منطقهی ما خسارت بود. رفتار نظام جدید چگونه خواهد بود؟ این مربوط به آینده است. ولی اکنون، بله، این خسارت است. سقوط نظام قذّافی خسارت بود. سقوط نظام حسنی مبارک شدیدترین خسارت آمریکا و اسرائیل بود. پس، تحولات منطقه به مصلحت آمریکا و اسرائیل نیست. حالا بعد میتواند باز به نفعشان شود؟ این یک بحث دیگر است. ولی واضح است در جریان تحولات عظیم منطقه جبههی مقاومت، بازدارندگی و رد اسرائیل و نظام سلطه، قدرت و گسترش مییابد. و این برای ایران و سوریه فرصت دستیابی به همپیمانان، یاران و اعضای جدیدی در این جبهه را فراهم میکند؛ و این میتواند به معنای نفوذ، حضور و فعالیت بیشتر باشد.
پس در ازای خسارتهای آمریکا در مصر، تونس، لیبی و مخصوصا مصر باید سوریه و ایران وادار به اتخاذ موضع دفاعی، مشغول شدن به خود، وضعیت، امنیت و اقتصاد خود شوند. این سه.
چهارم و آخر: آمریکا خواستار سرسپردگی ایران و سوریه و کشاندن ایران به مذاکرات مستقیم با ایالات متحدهی آمریکا است. البته ایران هیچ وقت مذاکرهی چند جانبه با آمریکا را رد نکرده است. ولی مذاکرات مستقیم دو جانبه را رد کرده و میکند. خواستهی آنها سرسپردگی و کشاندن ایران پای میز مذاکره و وادارکردن سوریه به پذیرفتن چیزهایی است که هیچ وقت در گذشته نمیپذیرفته است. هدف حقیقی این است. بر اساس این زمینهها، اگر رخدادها را هم اضافه کنیم، رخدادهایی مربوط به اوضاع مالی و اقتصادی اروپا و این که ایتالیا گرفتار یونان شده، پرتقال گرفتار ایتالیا و حکومتها هر کدام گرفتار دیگری هستند.
رئیس صندوق بین المللی پول دیروز به وضوح گفت اقتصاد جهان در خطر است. اوضاع مالی و اقتصادی آمریکا فاجعهآمیز و بسیار سخت است. ببینید چه شده که یکی از نامزدهای ریاست جمهوری حزب جمهوری آمریکا در رقابتها که در حالت عادی باید به دنبال شعارهای مردمی برود و از طرفی هم به دنبال یک لابی صهیونیستی یهودی باشد برای پشتیبانی، گفته است برنامهاش توقف همهی کمکهای خارجی آمریکا از جمله به اسرائیل است. پس یعنی در آمریکا این یک شعار مردمی است و این نشانهایست بر دشواری وضع اقتصادی در ایالات متحدهی آمریکا. این از این طرف. از طرف دیگر: ایران قدرتمند، ایران مستحکم، ایران مقتدر، ایران یکپارچه، ایرانی که رهبرش در جهان بیمانند است، پاسخ این ایران دندانشکن خواهد بود. چه کسی جرأت میکند علیه ایران جنگ راه بیاندازد؟ چه کسی جرأت میکند علیه ایران جنگ راه بیاندازد؟
در هر صورت وزیر دفاع آمریکا به قول معروف امروز سلاحش را غلاف کرده و شروع کرده عاقلانه صحبت کردن که: این اوضاع منجر به نا آرامی منطقه خواهد شد و سربازان و کادر ما در منطقه هستند و نمیدانیم منطقه به کجا خواهد رفت؟ پس باید بفهمند و خوب هم میفهمند. باید خوب بفهمند جنگ علیه ایران و سوریه به ایران و سوریه محدود نخواهد شد و این جنگ به تمام منطقه کشیده میشود. این محاسبات حقیقی و واقعی هستند. ما و دیگران تهدید نمیکنیم. تهدیدات را کنار بگذارید. همچنین نمیخواهیم دست پیش بگیریم. ولی واقعیت همین است. واقعیت امروز این است. و امروز بیش از پیش حکومت، دولت و ملتهای عربی و اسلامی باید موضعگیری کنند. غرور و گستاخی را ببینید. این اسرائیلی که کلاهکهای هستهای نظامی دارد، از جهان میخواهد به ایران فشار بیاورند و ایران را به حمله به تأسیسات مسالمتآمیز هستهایش تهدید میکند. دلیل این گستاخی و استکبار چیست؟ احتمالا احساس ضعف، سستی و شکاف در طرف مقابل. به آنان میگوییم و این در منطقه هم صادق است که: این دلبستگی شما به ضعف و سستی، غلط است. این امت تغییر کرده. عصر سستی، ضعف و عقبگرد در مقابل دشمن اسرائیلی و دشمنی آمریکا، به پایان رسیده. اکنون عصر ایمان، معرفت، عشق، عزم و اراده است.
برادران و خواهران، امروز، در روز شهید، تأکید میکنیم از دوران شهید احمد قصیر، آغازگر دوران استشهادیان، از دوران عملیاتی که صهیونیستها را در شهر صور روسیاه کرد تا امروز و تا آینده، در دروان پیروزیها هستیم. دوران شکستها گذشته. تمام وظیفهی ما این است که از خون، هدف، وصیّت و خواستههای شهیدان محافظت کنیم و راهشان را ادامه دهیم. و حتما ما و شما این کار را خواهیم کرد. با شهدا پیمانی داریم که جز با پیوستن به ایشان به سر نمیرسد، ما منتظران حقیقی هستیم. ما هستیم آن صادقان در عهد. ماییم که در همهی زمان، مرحله، سختی و چالشها ایستادیم. و میگویم امروز علی رغم تمام تهدیدهای موجود در منطقه؛ با هر معیار و سنجهای، اوضاع داخلی، منطقهای و بین المللی بیش از گذشتهها به نفع ملتهای منطقه و جبههی مقاومت و بازدارندگی منطقه است. این مبالغه نیست و بر پایهی بررسیهای سیاسی است. با هر معیار و سنجهای اوضاع از گذشتهها بهتر است. سال 1982 را به یاد بیاورید که اوضاع چگونه بود؟ چرا 1982، شرایط 2006 را به یاد بیاورید. با این حال در سالهای 1982، 2000 و 2006 پیروز شدیم. و تا زمانی که اهل ایمان، معرفت، عشق، عزم و اراده باشیم، در مراحل آینده نیز پیروز خواهیم شد. ان شاءالله.
خداوند برکت و طول عمرتان دهد.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران