بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در روز جانباز
| فارسی | عربی | عکس | فیلم | فیلم | صوت |اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم.
و الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیّن ابی القاسم محمد، و علی آله الطیّبین الطّاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین
آقایان علما، آقایان نمایندگان، برادران و خواهران، سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته. با چند تعزیت و چند تبریک آغاز میکنم. اوّلا مجدّدا ابراز تسلیت و همدردی دارم به مناسبت درگذشت علامه سید محمّد حسین فضل الله (رضوان الله تعالی علیه) و خسارت بزرگی که به واسطهی این درگذشت ناگهانی متوجّه لبنان، مسلمانان، امّت، مقاومت و جهاد شد. همچنین تسلیّت و همدردی عرض میکنم خدمت حضرت آیة الله خامنهای، برادران مسئول در جمهوری اسلامی و مردم عزیز و مظلوم ایران برای شهداء حملات تروریستی که بدون شک توسط دستهای گمراه، تروریست و مزدور دستگاههای اطّلاعاتی آمریکا و استکبار به وجود آمد.
به همهی شما تبریک میگویم مناسبتهای بزرگ و برجستهای را که این روزها پشت سر میگذاریم. ماه شعبان که ماه رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و دروازهی روحانی، جسمانی، عاطفی، فکری، عقلی و قلبی برای ورود به ماه و ماه مهمانی خداوند (عزّ و جل). ماه ولادت بزرگانی از ائمّه و رهبران: ولادت نوهی رسول الله، حافظ دین ایشان و کسی که رسالت ایشان را با خون خود تجدید کرد، حضرت سیّد الشّهداء ابی عبدالله الحسین (علیه السلام). و ولات امام علی بن الحسین زین العابدین (علیهم السلام)، مجاهد، اسیر، عابد و حافظ امانت. و ولادت حامل پرچم جهاد و نشان جانبازی، ایثار و شهادت در کربلا، عباس بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام). و در روزهای پیش رو سالروز ولادت عطرآگین امّید و وعدهی رستاخیز عدل الهی، ولادت بقیّةالله فی الارضین، مولانا صاحب الزّمان (علیه السلام).
همچنین به برادران و خواهران ، برادران و خواهران جانباز و همهی شما حضّار، مستمعین و بینندگان تبریک میگویم سالروز پیروزی خون، جهاد، صبر و مقاومت را بر شمشیر صهیونیستی در جنگ سی و سه روزه [حرب التمّوز=جنگ ماه جولای میلادی یا مرداد شمسی]. و سالگرد بازگشت اسیران از زندانهای سرزمینهای اشغالی و باقیماندهی پیکرهای مطهّر شهدا که به عنوان روند برکت [عملیّة الرّضوان] شناخته میشود.
در این روز مبارک و در وقت موجود دوست دارم کمی دربارهی عبّاس (علیه السّلام) صاحب این روز صحبت کنم، و چند کلمه دربارهی شما صاحبان این جشن و کمی در مورد تحوّلات سیاسی امنیّتی لبنان با اولویّت موضوع مزدوران و جاسوسان (رژیم صهیونیستی) و ارتباطات و دادگاه بینالمللی در این رابطه. البته وقت اجازهی ورود به قضایای سیاسی مهم دیگر را نمیدهد ولی به هر حال در روزهای نزدیک، که در خدمت خانوادهی شهدا و قشرهای مختلف مردم خواهم بود، دیدارهای بیشتری هست و وقت برای پرداختن به موضوعهای دیگر.
سخنم دربارهی عبّاس بن علی (علیهما اسلام)، موضوعی است که به این مناسبت ارتباط دارد و من آن را برای ولادت ایشان در چهارم شعبان برگزیدم، روزی که عیدی برای پیشگامان در جانبازی در راه خدا، مقدّسات و امّت است. میخواهم به دو مرحله از زندگی عبّاس (علیه السّلام) بپردازم برای عبرت و بررسی تاریخ: مراحل قبل و بعد از جانبازی. که البته اینها در کتب تاریخ موجود و معروف است و دوستان در تاریخها و مقتلخوانیها در ایّام عاشورا اینها را میشنوند.
مرحلهی اوّل پیش از جانبازی است، آن هنگام که حسین (علیه السلام) و همراهانش در کربلا محاصره شدهبودند و به دام افتاده و دسترسی شان به آب و کمک قطع شده بود. و مشهود بود که جریانات به سمت مواجههای خونین پیش میرود که نتیجهی قطعیش شهادت حسین، یاران و فرزندانش و اسارات خاندانش خواهد بود. در آن زمان مناسباتی در قبایل وجود داشت. عبّاس (علیه السّلام) و سه برادرش از سوی مادر به قبیلهی شمر بن ذیالجوشن، فرمانده حقیقی و اساسی سپاه یزید در کربلا، مرتبط بودند. شمر (بر اساس آن مناسبات قبیلهای) به ایشان و بردارانش امان داد. عبّاس (علیه السّلام) بزرگترین برادر بود، چهار برادر در دوران طلایی عمر بودند. شمر فرمانده سپاهی که در ساعاتی پس از آن امانی به کسی در لشکر مقابل نخواهد داد، به آنان این پیشنهاد را میدهد. برای عبّاس (علیه السّلام) و برادرانش خوشآیند نیست که سپاه حسین را سوی سپاه دشمنانش ترک کنند. مطلوب نیست که شمشیرها سوی حسین نشان بروند و اینان از معرکه به در روند و راه خویش پیش گیرند. یعنی همان که امروز در اصطلاحات سیاسی مخصوصا در لبنان «بی طرفی» نام میگیرد. یعنی همان که عباس و برادرانش، این جوانان، امان بگیرند و بیطرفی پیشگیرند تا بمانند و جوانی و بهترین دورهی حیاتشان برایشان بماند. امّا تصمیم عبّاس (علیه السّلام) چه بود؟ تصمیمی که معروف است. این که نه تنها امان را رد کرد بلکه از کسی که این امان را دادهبود تبرّی جست، به او اعتراض کرد، لعنتش کرد و فرمود:«خداوند تو و اماندادنت را لعنت کند، به ما در حالی که پسر دختر رسول خدا امان ندارد، امان میدهی؟!». در میدان دفاع از حق، رسالت و مقدّسات جایی برای بیطرف نیست. شرفا، بزرگان و اهل حق در طول تاریخ این گونه بودند.
امّا مرحلهی دوّم، بعد از جانبازی. عبّاس در صحنهی کربلا سهم بسزا، واضح و مشخّصی داشت. در آغاز درگیری او حامل پرچم و فرمانده سپاه بود -البته این که میگوییم سپاه با تسامح است، میتوانیم بگوییم نیروی مقاومتی که از تعداد محدود ۷۱ نفر تجاوز نمیکرد- ولی بعد از جنگآوری و شهادت تمام این مجاهدین، این فرمانده به جنگجویی در میانهی میدان تبدیل میشود، جنگآوری خود را در جهتی که از او درخواست شده و نقش مهم و تدارکاتی بزرگی است، یعنی همان آب رسانی، قرار میدهد. قطعا آبرسانی نمیتوانست مسیر رویارویی را در سطح نتیجهی نهایی تغییر دهد، ولی میتوانست اتّفاق بزرگی در این میان به حساب آید. این چیزی بود که رهبران سپاه دشمن به خوبی میفهمیدند که رسیدن آب به حسین، عبّاس (علیه السّلام)، زنان، کودکان و ایتام یعنی چه. عبّاس (علیه السّلام) به میدان رفت و جنگید و آب برداشت و راه بازگشت پیش گرفت و چنانکه معروف است دست راستش قطع شد ولی نایستاد و هنوز از مشک آب محافظت میکرد، یعنی از همان نقش مهم تدارکاتی. مبارزه را با دست چپش ادامه داد، او زخمی بود ولی میجنگید و آنچه مهم بود به انجام میرساند. دست چپش نیز قطع شد. امکان این که با شمشیری، نیزهای یا ضربهای به جنگ ادامه دهد را از دست داد. تنها آن چیز با اهمیّت تدارکاتی برایش ماندهبود. همان که محافظت از او مهم بود. یعنی رساندن آن آب به حسین و خیمهگاه حسین. گویا عباس در آن موقعیّت نمیتوانست از مشک تنها با آنچه از دستش مانده بود محافظت کند پس آن را با گردن، سر و چانهاش نگاه داشتهبود. تمام اشتیاق عبّاس (علیه السّلام) در آن لحظات که میدانست تنها دقایقی یا در بهترین حالت ساعاتی از عمرش باقی است، این بود که آب را در بهترین حالتی که ممکن است به حسین و خیمهگاه حسین برساند. یعنی دست راستش قطع شد، نایستاد و به کار ادامه داد. دست چپش قطع شد، باز نایستاد و همچنان به کار ادامه داد. تیری به چشمش اصابت نمود، یکی از چشمها را از دست داد و یک چشم برایش ماند که میتوانست با آن ببیند، و نایستاد و به کار ادامه داد. حتّی زمانی که چشم دوّم را دست داد هم نایستاد و چون میدانست مسیری که اسبش میرود صحیح است به کارش ادامه داد. تا آن هنگام که ضربهای با قطعهای از آهن به سرش برخورد کرد و از اسب افتاد. هنگامی که امکان تحقّق آن کار مهم از میان رفت. با حال وداع و با تاکید بر پایبندی به بیعتش صدا زد: السّلام علیک یا ابا عبدالله.
از عبّاس (علیه السلام) عزم، اراده، ایستادگی و مصمم بودن را در کار میآموزیم. حتّی اگر قدرت ایستادن را به واسطهی آن کار از دست بدهیم. حتّی اگر قدرت ایستادن را به واسطهی آن کار از دست بدهیم. در کار این مهم نیست که شلیک کنی، شمشیر بزنی، پشت اسب بنشینی، در خطّ مقدّم جبهه باشی یا پشت جبهه. مهم این است که آنچه میتوانی به انجام برسانی زیرا خداوند «لا یكلّف نفسا الا وسعها- هیچ کس را جز به اندازهی تواناییش تکلیف نمیدهد/ ۲۸۶سورهی مبارکهی بقره» مهم آن است که آنچه میکنی تنها برای خداوند سبحان و تعالی باشد. این جمله را برای برادران جانبازی که امکان مشارکت در کارهای باارزش معنوی و موضوعات خیلی مهم را از دست دادهاند میگویم. ممکن است فکر کنید بعضی کارهای پشتمیز نشینی مبارزات، خدمات پشتیبانی جنگ یا هر کاری مانند اینها از جایگاه معنوی خوبی برخوردار نیست، میخواهم بگویم این فکر صحیح نیست.
برادران و خواهران جانباز به قدر توانشان، اگر میتوانند تبلیغ کنند، تبلیغ کنند، چنان که بعضی از شما میکنید. کسی که میتواند با دستان کار انجام دهد، بدهد. کسی که حتّی نمیتواند از دست و پا استفاده کند امّا میتواند بخواند و بنویسد…. خلاصه، آنچه برای شما هنوز باقی مانده و امکان دارد امانتی است از جانب خداوند سبحانه و تعالی نزد شما. به اندازهی این قدرت باقیمانده، مسئولیّت متوجّه شماست و شما میتوانید به وسیلهی آن دست به کار شوید و حقّ آن را ادا کنید، برای شما آن کس که دست راست و چپش قطع شد ولی جهاد را در زمینهی حفاظت و نه در زمینهی جنگ ادامه داد، اسوه است. در این زمینهها عباس (علیه السلام) الگو، اسوه، نشان و رمز ماست.
شما بحمدلله (عز و جل) در تمام سالهای حیات مقاومت جنگیدید، جهاد نمودید، فداکاری کردید، زخم خوردید و صبر کردید و همچنان به راه خود ادامه میدهید. معنویّت، روحیّه، اراده و صلابت شما را هیچ زخم و سختی زندگانی حاصل از آن زخم نتوانست تحت الشّعاع قرار دهد. و در دو مرحلهای که دربارهی آنها صحبت کردیم بحمدلله شما هیجگاه بیطرف نبودید، همیشه اهل حق و مردان حق و در جایگاه و یاران حق بودید.
اصولا چه طور ممکن است که به کشور، مقدّسات، ملّت و کرامت ما تجاوز کنند و ما بی طرف باشیم؟! بسیاری از کسانی که امروز از بیطرفی صحبت میکنند، فریبکارند و میخواهند این باطل، سرشکستگی، شانه خالی کردن از اداء واجب و همکاری با دشمن را با پوشش و کلمهی مزیّن و متمدّن بیطرفی پنهان کنند. هنگامی که اسرائیل و نیروهای صهیونیستی در سال ۱۹۸۲ در حال جارو کردن لبنان بودند، بسیاری ایستاده بودند و میگفتند ما لبنانیها را به این جنگ چه، این جنگ دیگران در زمین ماست. اگر ما و شما و هر که در مقابل این دروغ و مغالطهی بزرگ جنگید، به این سخن ایمان میآوردیم چه میشد؟ آنچه در زمین لبنان اتّفاق افتاد جنگ دیگران در زمین ما نبود، [بلکه] جنگ بعضی لبنانیان با بعضی دیگر با زمینهها، نیّات پروژههای داخلی و محلّی بود که میانبر میزد برای ارتباطات و پروژههای خارجی.
در هر صورت، اگر ما این دروغ را باور میکردیم و مانند کسانی که در کربلا حسین را ترک کردند، میگفتیم ورود در جنگ میان این قدرتها به ما چه ارتباطی دارد؟، این جنگ دیگران است گیرم در سرزمین ما، بعد هم به مساجد، حوزهها، مدارس و خانههای خود میرفتیم. میخوردیم و میخوابیدیم، کار و عبادت خود را میکردیم. برای خود نماز میخواندیم و روزه میگرفتیم، و به طور کلّی آنچه را اتّفاق میافتاد خارج از شان خود میدانستیم؛
اگر این کارها را میکردیم، امروز لبنان و حقّ تعیین حاکمیّت برای آن کجا بود؟ آب و خاک و کرامتش کجا بود؟ امنیّت و ثباتش چه؟ دولت و مؤسّسات چه؟ تصمیم گیریهای مستقل کجا بود؟ و سرنوشت لبنان چه؟ ولی شما هیچ روزی، در هیچ روزی در جایگاه بیطرفی قرار نگرفتید، در میدان رویارویی قرار گرفتید و در فداکاری پیشروی کردید. بعضی برادرانتان شهید شدند و شما بعضی دیگر از برادرانتان اسیر گشتید و سالهای بسیاری در زندانهای اسرائیل ماندید، بسیاری و همچنین شما جمع حاضر مجروح شدید، بسیاری نیز تلاش بسیاری کردند ولی آزاری هم ندیدند. شما، تمام برادرانتان، خانواده، پسران و دختران شهدا، برادران مجاهدتان، برادران و خواهران جانباز و مردم وفادار و سربلند هنوز به این جایگاه، مسئولیّت و واجب الهی وفادار هستید.
شما، برادران و خواهران، فداکاریهاتان در جایگاه، زمان و میدان درستی بودهاست. شما هیچگاه برای دفاع از رهبری، طائفهای یا گروهی نجنگیدید و مجروح نشدید، میدان حضور شما همیشه، میدان دفاع از وطن، مردم و مقدّسات بودهاست، و میدان دفاع از عدل و امّت. و این همان چیزی است که از شما خواستهشده. با تاسّف شدید این روزها اگر کسی از امّت و مسالهی امّت و مقدّسات سخن بگوید، طعنه میزنندش.
ما میخواهیم به شما تاکید کنیم، که البته این دفعهی اوّلی که این را میگوییم هم نیست، بلکه همیشه میگوییم. امروز به هیچ وجه، روی زمین میدان جهادی را اخلاقیتر، شرعی و دینیتر، قانونیتر، انسانیتر، واضح، بلندمرتبه و خالصتر از میدان مواجههی با پروژهی رژیم غاصب، دشمن و صهیونیستی نمییابید. این میدان نبردی بدون غبار است، چه از لحاظ فقهی، شرعی، دینی، قانونی، اخلاقی یا انسانی. روی زمین هیچ میدان جهاد مقدّس و شریفی را در مرتبهی این جهادی که شما در آن بودید، هستید و جزئی از آنید، نمییابید. و هر چه در فداکاری در این میدان پیشرفتید، در فداکاری درجهت بزرگترین مصداق جهاد فی سبیل الله بودید. پس هر چه در این راه پیشروید، در راه، پیش چشم و نزد خدای سبحان و تعالی است. این را گفتم تا تاکید کردهباشم اجر، جزا، ثواب، مقام و درجهی شما در دنیا و آخرت نزد خدای سبحان و تعالی است.
بحمدلله (عزّ و جلّ) شما نتایج این فداکاریها، جانبازیها، خوندادنها، اجساد مطهّر شهدا، دردها و رنجهای مردممان، خانوادهمان، آزادگان آزادگشتهمان، خانوادهها، مهاجرین و کسانی که خانههاشان نابود شد، را هماکنون در این دنیا میبینید. نتیجهها کجاست؟ در این آزادی است. در این کرامت، عزّت و احساس آزادی و اقتدار، احساس وجود، احساس شخصیّت و احساس حضور. چه زیباست که انسان خار، حقیر، تحت کنترل و زیر سلطهی بیقانونی اعمال شده از طرف دشمنانش و دیگران نباشد. و چه زیباست انسان تنها، با ملّت، جماعت یا امّت؛ عزیز، با کرامت، آزاد، مقتدر، آگاه به مسیرش و سربلند زندگی کند.
این خود قدرتی است که دشمنان شما امروز شما را در حساب میآورند و اگر این فدکاریها نبود، این قدرت نیز نبود.
امّا آنچه نزد خداوند سبحان و تعالی است، چنان که خود میدانید، آن است که قرآن، رسول، اهل بیت رسول الله (صلّی الله علیه و اله)، آنچه اندیشهها، توجیهات، راهنماییها، احادیث و روایات وعده دادهاند، این است که آنچه نزد خداست از بین نمیرود. آنچه از آنِ شما نزد خداست، امکان ندارد از بین برود. اجر شما همان اجر مجاهدان است. مقام مجاهدین و جانبازان از شما همان مقام مجاهدان و جانبازان حقیقی است. کسی که از این دنیا برود و در جسمش این زخمها باشد و در هدفی که برای آن مجروح گشته اخلاص داشته باشد، با شهداء محشور میشود، برای او اجر و رایحهی شهدا است.
برادران و خواهرانم: در دنیا قطعا مردم و ما در اداء حقّ شما، آن چه لازم است در بارهی شما صورت گیرد و اذعان به فضل شما، کم گذاشتیم. امّا آنچه شما از ابتدا از ته دل آرزو کردید، این چیزها و چیزی از اسباب دنیا نبودهاست. آنچه شما همیشه در پیآن بودید و آرزوتان بود همان بود که نزد خدای (عزّ و جل) است، نه آنچه در دست مردم است. و انشاءالله آنچه نزد خداست را به زودی حتما به چنگ خواهیدآورد.
من امروز در روز شما، روز جانبازی، ایمان، مقاومت و ایستادگی شما، از همهی شما به خاطر این همه پایداری، صبر، عزم و وفاداری تشکّر میکنم. و از خداوند سبحان و تعالی میخواهم از شما قبول نماید و شما را بر این راه و صراط مستقیمش نگاه دارد و عاقبتهاتان را خیر گرداند. از همهی شما ادامهی راه را با هر آنچه از توان و نیرو برایتان باقی مانده، خواستارم. چرا که حجم دشمنیها بسیار است و تمام توان و نیرو را میطلبد.
لازم است تشکّر مخصوصی کنم از مادران بزرگوار چرا که معمولا بردارانی که جانباز گشتند جوانی را پشت سر نگذاشتهبودند و معمولا حتّی ازدواج نیز نکردهبودن از همین رو بیشترین بار غم متوجّه مادران میشود و در درجهی دوّم و پس از آن متوجّه همسران ایشان. از این خواهران قدردانی بسیار بسیار مخصوص به جا میآورم و همچنین تقدیری عالیتر از خواهران بزرگواری که با مجروحان دارای وضعیّت سخت ازدواج میکنند.
ما به این خواهران به دیدهی سپاسگزاری و دارای قیمت انسانی بلندی مینگریم زیرا هر کدام از این خواهران حیات، جوانی و عمرش را تنها نذر خدمت به این مجروح میکند تا با خدمات، مراقبتها و توجّهش به ایشان به خداوند سبحان و تعالی نزدیک شود و این از بلندترین مصادق جهاد است چرا که جهاد، اجر و ثواب با اندازهی زحمت و سختی که متوجّه انسان میشود و انسان آن را در راه رسیدن به مقصودش متحمّل میشود، رابطه دارد.
همچنین من باید از تمام شما برادرانی که مسئولیّت سرپرستی بنیاد جانبازان را به عهده دارید تشکّر کنم. سازمانی که تشکیلاتش را تنها به منظور رسیدگی به مجروحان و اسرا طرّاحی کردیم. و وظیفهی من قدردانی از تمام برادران و خواهرانی است که در سالهای گذشته مسئولیّت این مؤسسه و تشکیلات را بر عهدهداشتند و دارند، همچنین خواهران و برادران داوطلب. واز خداوند سبحان و تعالی میخواهم به تلاشهای بزرگوارانه و شرافتمندانهی شما برکت دهد.
برادران و خواهران، ای خانوادهی جانبازان، مجاهدین، جوانمردان و فداکاران در راه مقاومت و پیروزیسازان برای آن:
یکی از مهمترین مسائلی که لبنان، مقاومت و مردم لبنان با آن مواجهند، مسالهی مزدوران و شبکههای مزدوران و جاسوسان است.
این موضوع طبیعتا به اهتمام و عنایت بیشتری نیاز دارد. دو سخن در بارهی مزدوران دارم: اوّل: مسالهی مزدوران، جاسوسان و شبکههاست. دوّم: مسالهی ارتباطات است که میطلبد آن را به تنهایی موضوعی در نظر بگیریم.
درباره ی مسئله ی اوّل، مثلا در جنگ سی و سه روزه، مزدوران و جاسوسان سهم مهمّی پیش از جنگ داشتند، آنان پشتوانه ی اصلی شکلگیری لیست اهداف اسرائیل بودند که میخواست به زودی وارد جنگ شود، بغرّد، در هم بکوبد و اشغال کند یا در آن هنگام که دوست داشتند عملیّات ترور حریری را انجام دهند یا هر زمان که دوست دارند جنگ روانی انجام دهند یا یا یا…
در تمام این موضوعات مهمترین عامل جاسوسان و مزدوران هستند. این درست است که وسائل و روشهای مختلفی برای جمعآوری اطّلاعات وجود دارد و مهمترین آنها فناوریهای بسیار پیچیده است. و همچنین درست است که برای دشمن در امکان تولید اینها امروز از همه جلوتر است و همه چیز آمریکا نیز در اخیتارشان است. امّا هر چه هم وسائل جمعآوری اطّلاعات پیشرفت کند و پیچیده شود، نمیتواند مستقل از عامل انسانی عمل کند. زیرا فواصل [معنایی کلمات] و انواع دانشهایی وجود دارد که وسائل جمعآوری اطلّاعات توانایی درک آنان را ندارد. و بی شک برای این امر دشمنان به عامل انسانی نیاز دارند.
جاسوسانی که اکنون در دستگیر شده اند. مخصوصا آنان که پیش از جنگ نیز جاسوسی می کرده اند، اطّلاعات مهمّی را در اخیار اسرائیل قرار دادند. اطّلاعاتی که بر اساس آن ساختمانها، خانهها، کارخانهها، مراکز، مؤسّسات و اماکن مختلف هدف حمله قرار گرفتند و بسیاری شهید و زخمی شدند. این جاسوسان در کشتار، جنایت، تخریب، جدایی و تمام جرائمی که دشمنان صهیونیست در جنگ سی و سه روزه مرتکب شدند به تمامه شریکند.
آنان قبل از جنگ اطّلاعاتی را از اماکن، از اشخاص حتّی اشخاص معمولی، از این منزل، مغازه، سرپناه، ساختمان و مؤسّسه ی مردم در اختیار دشمن قرار دادند. اطّلاعاتی با جزئیّات بسیار ارائه کردند. این افراد هر چه با مقاومت ارتباطی داشت، با ارتش، دولت یا قوای دولتی، هر چه ارتباط داشت یا نداشت را همان طور که از ایشان خواسته شده بود، در اختیار دشمن قرار دادند و هر چه توانستند برای دشمن در این زمینه تلاش کردند. در این مورد دیگر جای بحث نیست، این طور نیست که یکی شان اطّلاعات داده باشد و یکی نداده باشد، آنان تا جایی که دستشان رسیده در اختیار اسرائیل گذاشته اند، همین و تمام!
بعضی مردم فرار کردند، بعضی بازداشت شدند و بعضی البته ماندند، آن جاسوسانی که در زمان جنگ مانده بودند خدماتی مستقیم به دشمن ارائه کردند. در سایهی این خدمات، ساختمان هایی که قرار نبود نابود شوند و قبل از جنگ در لیست اهداف دشمن نبودند، مورد اصابت قرار گرفتند. این جنایت بزرگتر آنان بود. چرا که وقتی این فرد قبل از جنگ کاری میکند، ممکن است بگوید من اطّلاعات میدهم و در قبالش پول میگیرم، معلوم هم نیست جنگی در کار باشد. امّا این کار در میانه ی جنگ بوده و این مزدور هواپیماها را میدیده که ساختمانها، روستاها و شهرها را در هم میکوبند ولی باز همکاریش را با دشمن ادامه میداده. و حتّی بعد از جنگ. در میانهی جنگ لسیت اهداف دشمن به اتمام میرسد. شاهد هم آن است که بسیاری مکانها دو یا سه بار مورد اصابت قرار گرفتهاند. و بسیاری ساختمانها و خانهها برای هیچ نابود شدند، تنها برای این که دشمن میخواست جایی را بزند!
بعد از جنگ سی و سه روزه آنان قصد کردند لیست جنگ را به روز کنند. پس دوباره این مزدوران و جاسوسان را به کار گرفتند و دوباره جمع آوری اطّلاعات را آغاز کردند. ولی وظیفهی خطیر دیگری نیز وجود داشت که بسیاری از این مزدوران به آن مبادرت میکردند. هم آنها که دستگیر شدهاند و بسیاری دیگر که تا الآن به این کار ادامه میدهند. چه این که بعضی از این دستگیرشدگان به این عمل که خواستهی اسرائیل بوده، اعتراف کردهاند. و آنهم وظیفه ایجاد فتنه و تنش میان امل [دیگر جریان شیعی لبنان] و حزبالله و انداختن مردم در آتش این فتنه بودهاست. بعضی از مزدوران اعتراف کردهاند این خواستهی اسرائیل از آنها بوده مخصوصا در شهرهای جنوبی [شیعه نشین]. البته در حقیقت، الحمدلله این مشکلات مدّتی است خاتمه یافته.
چند سال قبل در یکی از روستاها مشکلی پیش آمد. که یکی از مزدوران ( که پیشتر دستگیر شده) نیز با این موضوع در ارتباط بود. در آن زمان بنده و رئیس جمهور نبیه برّی، به خاطر حسّاسیت زیاد موضوع، کمیسیون تحقیقی تشکیل دادیم چرا که در این مشکل کوچک، شلّیک یک موشک بی ۷ داشتیم! معمولا مشکلات در قالب استفاده از باتون، یک شلّیک یا حمل کلت و مسلسل یا به آتش کشیدن مکانی جلوه میکند. امّا استفاده از موشک برای شروع؟! البته بعدها مشخّص شد کسی که پشت تمام این ماجراها بوده یکی از همین مزدورانی است که اکنون بازداشت شدهاند. و اعتراف کرده که این موضوع را به درخواست اسرائیل به انجام رسانده
خواستههای اسرائیل از مزدوران از این قبیل است، در هر شهری که اغتشاش برایشان ممکن باشد. در شهرهای شیعه، سنّی، مسیحی، دروزی، داخل طوائف و میان طوائف مخصوصا بین شیعه و سنّی که همیشه در حال به انجام رساندن آن هستند.
هدف اصلی این فعّالیّتها مقابله با حزبالله است. اسرائیل هم میداند که هر گونه اغتشاش و مواجههی داخلی، چنان که همین طور است، فارغ از این که کدام گروه مقصّر باشد، خدمت به دشمن است. امّا اکنون که اسرائیلیها در مقابل اراده، صلابت، اوجگیری و آمادگی مقاومت عاجز ماندهاند، به چه میاندیشند؟ آنها به پروژهی اسرائیلی دیگری که اسمش دادگاه بینالمللی [پیرامون ترور اغتیال رفیق حریری] است دل بستهاند و برای چند ماه آینده که این گزارش منتشر خواهد شد، خود را آماده کردهاند.
رئیس ستاد ارتش دشمن وحشی، اشکنازی می گوید: ما باید از اغتشاشاتی که ماه سپتامبر در لبنان رخ می دهد استفاده کنیم. پیروزی آنها در گرو این اغتشاشات است و اسرائیل در صدد ایجاد تنش و فتنه در داخل لبنان، که لبنانیان را بههم ، لبنانیان را به فلسطینیان و فلسطینیان را بههم مشغول سازد تا در این میان تنها کیان و پروژه صهیونیستی در میان منطقهای از درگیری، کشتار، تخریب و آتش در زمینه روانی معنوی و مادی باقی بماند.
این مزدوران در دورانهای مختلف به این کار مبادرت می ورزیدند البته در سالهای اخیر تحرّکاتشان در لبنان افزایش چشم گیری داشته است. منظور من تنها سال ۲۰۰۵ (سال وقوع جنگ ۳۳ روزه) و پیامدهای آن نیست یا حتی قبل از آن چرا که مشخص شده است این مزدوران از سال ۹۴ میلادی با دشمن همکاری می کرده اند ولی بدون شک در پنج سال اخیر مخصوصا از سال ۲۰۰۴ و بعد از آن این تحرّکات به شکل عجیب و غیر منطقی بهواسطه دلایلی افزایش یافته اند. وقتی ما دراین باره صحبت می کنیم برای پیدا کردن راه درمان است نه برای گذران زمان.
دلیل اول: احساس امنیّت، مزدوران و جاسوسان در لبنان احساس امنیّت دارند و می دانند که مورد تعقیب و بازداشت قرار نمیگیرند. مخصوصا در سالهای اخیر این گونه بوده است. چگونه ممکن است کسی پانزده، شانزده یا بیست سال جاسوس باقی بماند و دستگیر نشود؟ آنان در اینجا احساس امنیّت و راحتی دارند، خود و اطراف خود را به شکلی خوب و مرتب در میآورند به گونهای که هیچ کس شکّی نمیبرد این احساس امنیّت تعداد آنان را افزایش داده است.
دلیل دوم: سهل انگاری قضایی و سهل گیری در احکامی که در محاکمهی این افراد صادر می شود حتّی قبل از سال ۲۰۰۴ و حتّی در احکامی که در سال ۲۰۰۰ صادر شده و البته بعد از ۲۰۰۴ [هم که وضعیت واضح است]. وقتی یک جاسوس اسرائیلی دستگیر میشود، از او اطلاعات بسیاری بدست می آید، دویست هزار دلار از او ضبط می شود او و پسرانش شرکت ویلا را در لبنان، اتریش، بلژیک و شرکت های کشاورزی در ترکیه و تایلند راه اندازی میکنند ولی در نهایت به یک یا دو سال زندان محکوم می شود خوب واضح است که…!
دلیل سوم: عامل سومی که [برای جاسوسان] دلگرم کننده است و شرایط را آماده میکند این است که دیگر کسی ارتباط پسرش، همسرش، یا ارتباط یک استاد در جامعه، پلیس، شهردار، رسانهها یا فرهنگیان با اسرائیل یا عوامل اسرائیل را عیب نمیبیند. [میگوید:] چه عیبی دارد؟!
با دسترسی جاسوسان به حمایت، زمینهی رشد و سهلانگاری در مسئلهی خطیر جاسوسی به مرحلهای رسیدیم که در آن مزدوران و جاسوسان اعتماد به نفس پیدا کردند که در انظار عمومی حاضر شوند. در انتخابات محلی یا منطقه ای انتخاب شوند و بعد از آن همانطور که شما با سوریه رابطه بر قرار میکنید ممکن است اشخاصی هم با اسرائیل رابطه داشته باشند.
این یکی از مهمترین عوامل افزایش شبکه های جاسوسی است. محیطی که اسرائیل ثمرهی آن را همسایهای بیتفاوت، همپیمانی در آینده یا پشتیبانی در مشکلات میبیند.
این دلایل به معالجه نیاز دارد در تمام دوسال گذشته این کار پیگیری و پروندهی این معالجه گشوده شد. اما حالا چرا اینگونه کارها باید انجام بگیرد؟ من در صدد پاسخ گفتن نیستم. این چیزی است که در موقع خودش باید پاسخ گفته شود. ولی فارغ از توجه به زمینهها یا نیّات، کارهای خوبی انجام یافت. ما قصد متهّم کردن کسی به نیت های سوء را نداریم حتی اگر نیّتها خوب بوده باشند یا جور دیگری هم باشند من اکنون پرداختن به نیّتها را ندارم من می خواهم بگویم که این کار (دستگیری جاسوسان اسرائیلی) کاری بسیار عالی بود و گشودن این پرونده نیز کاری بسیار لازم و ضروری.
از دستگاههای امنیّتیِ دولتی که تلاش بسیاری کردند، تشکّر میکنم. البته در این زمینه بسیار گفتهام ولی باز میگویم: از ارتباطات ارتش و دیگر سازمانهای اطّلاعاتی در نیروهای امنیت داخلی، یا به طور کلّی امنیّتی، نمیدانم، اگر دستگاههای امنیّت بینالمللی در این موضوع کاری کردهاند، از تمام تلاشها در این عرصه از جانب هر کسی که باشد کمال تشکّر را داریم.
الآن در کشور دستگاههای امنیّتی سیاسی در حال طبقهبندی هستند، هر دستگاه امنیّتی که با جدیّت بیشتری بر روی این پرونده کار کند، ما و تمام لبنانیان تشکّر، تقدیر و تحیّت خود را متوجّه او میسازیم.
بعضی از بازداشتشدگان به دستگاه قضا سپرده شدهاند و صدور احکام ایشان آغاز شدهاست و در چند روز گذشته احکام خوبی نیز صادر شدهاست.
در این باره چند مطلب عرض میکنم:
اوّلا ما درخواست داریم برای همگی اینها احکام اعدام صادر شود، بدون معطّلی و عذر و بهانه ان شاءالله. اینها باید به چوبهی دار آویخته شوند. در اینجا باید از موضعگیری رئیسجمهور میشل سلیمان یادی کنم که گفتهاند هر حکم اعدامی باید از دادگاه طایفهی مربوطه صادر شود، این موضع گیری قابل تقدیری است، ولی دوست دارم سخنی را هم بنده، پیرامون فضای کشور اضافه کنم، شاید هم این فضا موجود نباشد ولی من دوست دارم این موضوع را هم در نظر بگیریم که:
همگی در بارهی مزدوران اتّفاق نظر داریم که آنان به دین، طائفه و حتّی خانوادهی خود ارتباطی ندارد. کسی که مزدوری اسرائیل را کند، تنها با دشمن مرتبط است. دشمن این طائفه، مردم، وطن و امّت و باید با او بر همین اساس رفتار شود. در خواست میکنم، به خصوص در پیگردهای امنیّتی کسی بر بحثهای قومیّتی تاکید نکند. که برای مثال اگر اکنون مزدوری شیعه دستگیر شدهاست و مزدور شیعهی دیگر موجود است، آن را رها کنیم و به دنبال مزدور سنّی، مارونی و دروزی بگردیم تا توازن طائفهای در بازداشتها رعایت شود! چنین چیزی ممکن است به جریان بیافتد، این درست نیست. یا اگر مزدور مارونی یا مسیحی دستگیر کردیم، بگردیم دنبال مزدوری مسلمان تا نوعی توازن ایجاد کنیم! این روشی غلط و معیوب است. امنیّت کشور اینگونه را حفظ نمیکنند!
من اکنون قصد حکم صادر کردن در بارهی چیزی را ندارم. مزدور مزدور است. اگر خدا بخواهد ۹۰ درصد زندانیان به جرم جاسوسی میتوانند شیعه باشند، العیاذ بالله. و ده درصد از بقیّهی طوائف، العیاذ بالله. به خدا پناه میبریم از هر کسی که مزدوری کند، وابسته به هر طائفهای که میخواهد باشد، مشکل اینجا نیست. این مزدوری است که باید متوقّف و بررسی شود، و این مزدور است که باید به اندازهی جنایاتش جزا ببیند.
دربارهی صدور احکام نیز تا آنجا که من خبر دارم، حکم اعدام مزدور دروزی (وابسته به طائفهی دروزی که طائفهی او از او برائت میجویند) صادر شده است. همچنین حکم اعدام مزدور شیعه (وابسته به شیعیان که ایشان از وی برائت میجویند). امّا آیا باید منتظر باشیم تا سنّی، مارونی، ارتدوکس، کاتولیک، ارمنی، کلدانی و سریانی هم احکامشان را صادر کنند تا شاهد شروع اجرای احکام باشیم؟! من خواستار اعدام کسانی که در بارهشان حکم صادر شدهاست، در سریعترین وقت ممکن هستم. چرا که این پایانی است بر فزونی غیر عادّی، غیر معقول و خطرناک شبکههای جاسوسی.
درخواست ما عدم تسلّط مناسبات و توازنات طائفی و مذهبی بر بازداشت، محاکمه، صدور حکم و اجرای حکم قضایی مزدوران است. تا هیچ شبههای در مسالهی جاسوسان برای کسی نماند.
مبحث دیگر در رابطه با خانوادههای آنان است. ما خواستار صمیمیّت هستیم. هیچ کس اجازه ندارد به پدران، مادران، خواهر و برادران ایشان بدی کند. چه بسا خانههایی که جاسوس از آنان بیرون آمد امّا مقاومین و شهیدانی در آن خانه پرورش یافتند. در آن خانه خانوادهای شریف، مقاوم، مجاهد و فداکار زندگی میکنند ولی شیطان بر یک فرزند خانه تسلّط یافته، عقلش را به بازی گرفته و او را به جهنّم کشانده. این طبیعی است و در تاریخ نیز هست، در بارهی فرزند پیامبران و فرزد بزرگان نیز هم. خانوادههایی که مزدوری از آن بیرون آمد و کسی هم مسئولیّت او را نپذیرفت.
باید همگی با قیامی ملّی، بزرگ و در سطوح مختلف کاری کنیم تا جاسوسان احساس امنیّت نکنند. و کسی فکر ارتباط بعد از این به سرش نزند. و بسیار مهم است این فضای آماده برای پرورش جاسوسان را از میان ببریم. تنها ما هم نیستیم که باید این فضا را از میان ببریم. کسانی که در به وجود آمدن آن نقش داشتند هم مسئولند، آنان باید بترسند از این که در اعمالی که مزدوران مرتکب میشوند، شریک باشند. مزدورانی که اینان حمایت، پردهپوشی و سهل انگاری را دربارهی جنایاتشان روا داشتهاند.
این پیرامون موضوع اوّل امّا دربارهی موضوع دیگر یعنی وسائل ارتباطی:
در موضوع ارتباطات و مزدورانی که تا کنون از شرکت آلفا دستگیر شدهاند، دو نفرند که رسما هم اعلام شده و یک کارمند هم امروز در رسانهها اعلام شد که دستگیر شدهاست. این موضوعی است بسیار حسّاس، قصد طرح دو بحث را در این باره دارم:
بحث اوّل: شبکهی اطّلاعات کابلی مقاومت، البته قصدم تنها طرح یک بحث قدیمی نیست، بلکه میخواهم بیدار باشیم، بترسیم و برای آینده پند بگیریم.
و دوم: موضوع شخص مزدوران، موضوع شاربل آزی و دیگر بازداشت شدگان در این رابطه.
امّا بحث اوّل: بدون شک، چرا که شک بردار هم نیست! و چنان که برای تمام لبنانیان و مسئولین ثابت شده، اسرائیل بر هر چیزی که در کشور نام ارتباطات بر آن صدق کند، تسلّط کامل دارد. ارتباطات تلفنهمراه و بیسیم، شبکههای شهری و هر چیزی که بتوانیم نام تلفنهمراه و بیسیم را بر آن بگذاریم، اینها را همه اسرائیل از خیلی وقت قبل از طریق کنترل صوتی و اینترنت در دست دارد. حالا لبنانیان دیگر باید بدانند، مواظبت کنند، احتیاط کنند و آنان که از تلفن بسیار استفاده میکنند فرقی ندارد در کارهای شخصی یا عمومی، باید بدانند کشور کنترل میشود. اسرائیل میشنود و بر اساس آنچه که میشنود بسیاری اطّلاعات و دادهها دستگیرش میشود. همگی به واسطهی سلطه بر ارتباطات.
چیز دیگری که مشخّص است و موضوع حتمی هم هست این است که سیطرهی اسرائیل بر ارتباطات لبنان چیز جدیدی نیست، یعنی عمر یک یا دو ساله ندارد، قدیمی است. کسانی که الآن دستگیر شدهاند، چه مدّت است که در این شرکتها کار میکنند؟ چه مدّت است که مزدوری میکنند؟ چه مدّت است این دادهها را به دشمن تقدیم میکنند؟ از سال ۹۶، ۹۷ و ۹۸ میلادی. یعنی وقتی سال ۲۰۰۶ اسرائیل جنگ را آغاز نمود، برای این جنگ آماده بوده. حالا فرقی نداشته در ماه سپتامبر آن را آغاز کند یا اوکتبر و یا در سال ۲۰۰۷. عملیّات اسیرگیری [حزبالله] آنان را غافلگیر نمود و زمانبندی آنان را تغییر داد. دشمن برای این جنگ آمادهبود. و از تمام چیزهایی را که نام ارتباطات داشتند نیز استفاده کرد.
این جا سؤالی مطرح میکنم: در تمام جنگهایی که میان ما و اسرائیل در گرفت، حتّی جنگ سال ۲۰۰۶ (جنگ سی و سه روزه) شبکههای تلفنهمراه و بیسیم مورد تهاجم قرار نگرفت، چرا؟ زیرا شبکههای تلفنهمراه و بیسیم به اسرائیل اطّلاعات و دادههای بسیار عرضه میکنند، اماکن، اشخاص و مراکزی که اسرائیل توان جدایی از آنان را ندارد. برای همین هم بود که سران مقاومت (خدا شهید حاج عماد را رحمت کند) وقتی از ارتباطات در ابتدای جنگ سخن میگفتیم، آنها شدیدا احساس میکردند دشمن از شبکههای تلفنهمراه و بیسیم میگذرد، [و مراکز آنها را مورد اصابت قرار نمیدهد]، یعنی آخرین گزینه وقتی همهی ارتباطات ما قطع میشد، گزینهی تلفن همراه و شبکههای بیسیم بود. چرا که شبکههای بیسیم هنوز پابرجا بودند و ما هم با احتیاط آنان را به کار میگرفتیم. اسرائیل شبکههای تلفن همراه و بیسیم را نمیزند، چون به آنها اشراف دارد.
خطایی که اسرائیل پیش از جنگ سی و سه روزه مرتکب شد، دست کم گرفتن شبکهی کابلی مقاومت بود، یعنی شبکهای کابلی را در این سطح تصوّر نمیکرد. با این گستردگی، با این اندازهی اهمیّت نزد مقاومت.طبیعتا اطّلاعاتش هم ناقص بود، همین هم بود که پیکرهی مقاومت از نفوذ اسرائیل منزّه ماند. از محیط نمیتوان اطّلاعات کافی در زمینهی شبکهی کابلی به دست آورد. به همین خاطر هم از مهمترین غافلگیریها در جنگ سی و سه روزه، که کمیتهی وینوگراد (کمیتهی اسرائیلی تحقیق در مورد نتیجهی جنگ سی و سه روزه) نیز از آن سخن گفته، ارتباطات است که البته از آن تحت عنوان جداگانهای یاد نکرده و آن را زیر مجموعهی اشراف و رهبری آورده، سؤال این است که چگونه مقاومت اسلامی توانست قدرت خودش را با وجود اشراف اسرائیل حفظ کند؟ چگونه با اشراف بر نقاط کلیدی، مجاهدان، اشراف بر محلّ موشکها و اسلحهها در هرجایی. چنین چیزی امکان پذیر گشته؟ اینکه آنان از شبکههای تلفن همراه، بیسیم و تلفنهای سیمی شهری مربوط به دولت استفاده نکردهاند؟ چگونه آنان از اینترنت و هیچ چیز دیگری استفاده نکردهاند؟ پس چگونه با هم ارتباط داشتند؟!
اگر حادثهی قانای دوّم را به یاد بیاورید، روزی را که آتشبس برای ۴۸ ساعت مقرّر شد. و آنان آتشبس را عملی انسانی نامیدند. البته در حقیقت به مردم اجازه دادهبودند شهدا و اجساد را جمعآوری کنند، چه مردم خودشان چه ما! آن روز دنیا تماما در شگفت از این تخفیف نظامی بود، و البته در شگفت از قدرت مقاومت که دقیقا در این ۴۸ ساعت هیچ آتشی نگشود. به عبارتی چگونه مقاومت توانست هنگامی که مجهادان و مردان جنگش در تپّهها و درّهها بودند، در حالی که نه ارتشی نظامی بود و نه سابقهی چنین قدرت اشرافی را داشت، دقیقا در آن ۴۸ ساعت آتشبس را رعایت کند؟ یکی از مهمترین عناصر قدرت در جنگ سی و سه روزه، شبکهی کابلی بود، وقتی این جنگ پایان یافت، از آنجا که اسرائیل به جنگ زندهاست، البته نمیگویم در ۲۰۱۰ یا ۲۰۱۱ جنگی رخ خواهد نمود، ولی طولی نخواهد کشید که اسرائیل، ماهیّت، طبیعت و اصل وجودش را با جنگی نشان خواهد داد، وقتی جنگی تمام میشود، شروع میکند به تجهیز برای جنگ بعدی، بدون توجّه به اینکه این جنگ چهار، پنج یا ده سال بعد باشد! امّا از جمله آمادگیهایی که برای جنگ بعدی که نمیدانم هم چه وقت خواهد بود و انشاءالله اصلا نباشد، کسب کرده، کار بر روی مقاومت، توطئه بر ضد عناصر قدرت، قتل رؤسا و کادر، کشف مراکز، انبارها، مفاصل، نقشه، تشکیلات و از جمله کشف شبکهی کابلی حزبالله است.اگر این سلطه، چنان که میگویند، ادامه خواهد یافت. فارغ از آنچه بعضی برادران میگویند که:«سیّد بعضی چیزها معلوم است به دست نمیآیند، چرا در خواست میکنی؟» نه، من اینها را درخواست میکنم. من درخواست میکنم، نه برای تنبیه، محاسبه یا تخریب کسی، تنها از این نظر که هشداری باشد برای آیندهی سیاسی لبنان، تا رؤسای سیاسی لبنان نیز برای آیندهی نگران باشند. موضوع شبکهی کابلی که از سوی حکومت در پنجم ماه می میلادی در بارهاش تصمیمگیری شد، موضوع ساده، یا صرفا تکنیکی یا محلّی نبوده. امّا موضوعی هم نبوده که به عنوان تهدید امنیّت داخلی تلقّی شود. این تصمیم هیچ مبنایی ندارد. چرا که این شبکه لحظهای به تهدیدی برای امنیّت داخلی تبدیل نمیشود. یا مثلا این موضوع که این شبکه مبالغ بسیاری از صندوق ملّی دریافت کرده، این در حالی است که موضوعاتی با اهمیّت کمتر، مبالغ بیشتری برداشت کردهاند ولی حالا شما همهی آنها را رها کردهاید آمدهاید سراغ این موضوع؟!
امروز بعد از آنچه در رابطه با شرکت آلفا و بحث ارتباطات پیش آمده، از حکومت و کسانی که بعد از این خواهند گفت ما هم همین را میگفتیم ولی میگفتند شبکهی کابلی هزینهبر است و…! میخواهم تحقیق کنند. کسی که در رابطهی هزینه حرف بزند قصد فریب دارد، حکومت و سران سیاسی باید دنبال سر رشته بگردند. سر رشتهی تصمیم در بارهی شبکهی کابلی در پنجم ماه می دست اسرائیل است. اصل موضوع اسرائیل است. همانگونه که دنبال جاسوسکوچکها میگردید، جاسوس بزرگها را هم بیابید. و بفهمید که چه کسی مستقیما با اسرائیل در رابطه است. و با سران یا وزرائی از حکومت نیز ارتباط دارد. من کسی را متّهم نمیکنم، من فقط میگویم دستهای پشت پرده را بیابید، سر رشتهی اسرائیل را بیابید، اوّلین نفر این رشته کیست؟ شاربل آزی با اپراتور اسرائیلی روابطی داشت. امّا نفر دوّمی که دستگیر شد، از طریق او به کار گرفته نشدهاست. کسانی هستند که با حکومت و سران سیاسی رابطه برقرار میکنند، من البته سران سیاسی را متّهم نمیکنم، بلکه میگویم به کسانی که شما را به رابطه میخوانند، و کسانی که پشت آنها هستند، و باز پشت این گروه (سه یا چهار حلقه، مهم نیست) من میگویم سر رشته را پیدا کنید. اپراتور اسرائیلی با به کار گیری این زمینه، شبکهی کابلی مقاومت را هدف قرار داده است.
خواهش میکنم در این زمینه پیگردی صورت بگیرد، نه برای مجازات، تنها برای احتیاط. تا آن کس که در ۵ ماه می میلادی لبنان را تا آستانهی جنگ داخلی پیشبرد بترسد، زیرا تا هنگامی که در امنیّت، حمایت و مورد اعتماد باشد و تا هنگامی که از سوی اسرائیل به کار گرفته شدهباشد، ممکن است لبنان را در هر زمانی در آینده دوباره به همان حالت بازگرداند.
و بحث دوّم: موضوع ارتباطات مستقیم و شاربل آزی. چرا دستگیری این مزدور، با این سطح از اهمیّت، دقت و سر و صدای سیاسی، توسّط قدرتمندان سیاسی، این گونه صریح یا ضمنی مورد حمله یا بیمهری قرار میگیرد؟ در حالی که می دانند، مزدوران توسّط بسیاری از کارگزاران، ارتشی یا اجتماعی، دستگیر شدهاند که تا کنون به نتیجهای با این اهمیّت دست نیافته بودند.
و بسیاری هم شروع کردند به مخدوش کردن چهرهی ارتش لبنان و اطّلاعات ارتش لبنان در موضوع شاربل آزی، بدون هیچ دلیلی. و کاهش اهمیّت این مزدور و آنچه دربارهی او صورت گرفته. بعضی از دوستان ما هم در مقابل تحلیلها، اطّلاعات یا فرضیّههایی ارائه کردند ولی آنها گفتند منتظر تحقیقات میمانیم. آنان در انتظار تحقیقات نیستند، آنها قصد کاهش اهمیّت و شان کاری که با این مزدور شده را دارند. چرا؟ برای چه؟ چرا در موضوع شاربل آزی، برای ارتش و اطّلاعات قیامت به پا کردند؟ به طور مسلّم در ۵ سال گذشته، یکی از تشکیلاتی که لبنان را حفظ کرد، تشکیلات ارتش لبنان بود، ما اینجا قصد خوشحال کردن کسی را نداریم. چرا باید از دستگیری این مزدور ارتش آسیب ببیند؟ چون مقداری در این زمینه تحقیقات کرده؟ بقیّهی دستگاههای امنیّتی نیز برای دستگیری این مزدوران اطّلاعات میداند و ما نیز از بسیاری از این اطّلاعات از طریق روزنامهها، مجلّات، مجالس و گردهمآییها مطّلع بودیم. ولی برای دیگر دستگاهها هیاهو نکردند. دلیلش هم این بود که آنان میان ارتش و نیروهای امنیّتی، امنیّت عمومی و امنیّت بینالمللی تفاوت قائل هستند، چرا که داستان داستان دیگری است. حالا داستان چیست؟ داستان این است که هر چه به موضوع ارتباطات ربطی پیدا کند، به دادگاه تحقیق بین المللی (پیرامون ترور رفیق حریری) و تحقیقات بینالمللی دادستانی بلمار نیز ارتباط مییابد. ولی اکنون وقت مناسبی برای گشودن پروندهی تحقیق بینالمللی و دادگاه بین المللی نیست، بعدا و نه زیاد بعد به این موضوع خواهیم پرداخت.
در حقیقت ما صحبتهای بسیاری در کشور از مسئولین سیاسی و امنیّتی شنیدیم که در ماههای اکتبر، نوامبر و دسامبر پیشنویس حکم دادگاه بینالملی علیه افرادی از حزب الله صادر خواهد شد. گویی که آنها متن پیشنویس، اسامی و زمان آن را میدانند! تحقیق تا کنون شروع نشده بود، اکنون شروع شد. تمام برادرانی که برای تحقیقات رفته بودند، از آنها مانند شاهد بازجویی شده نه مانند متّهم. قصد ورود بیش از این به مسئله را ندارم. به نظر میرسد رای دادگاه پیش از اینها صادر شده و آنان نیز از آن خبردار شدهاند. چرا که اشکنازی هم دربارهی رای دادگاه اظهار نظر کرده و گفته:«این رای در اکتبر یا همان حدود منتشر خواهد شد و در لبنان اغتشاش ایجاد خواهد کرد.» طبیعتا این دادهها با هم در ارتباطند. با تجربهای که در این دو سال در این مبارزه یافتیم و با مجموع دادههای در دسترس محلّی، منطقهای و بینالمللی، پروندهای نزد ما ایجاد شد که اکنون به شدّت در حال کار بر روی آن هستیم. و انشاءالله به زودی موضعگیری معیّن و مشخّصی در موقع مناسب خواهیم داشت. و بنده آن را در موقع مناسب اعلام خواهم کرد.پروندهی دادگاه بین المللی را باز نمیکنم، ولی چون ارتباطاتی با موضوع شرکت آلفا، شاربل آزی و مزدوران اطّلاعاتی دارد، میگویم نیروهای سیاسی لبنانی، نیروهای محلّی و در راس اینها اسرائیل و نیروهای بینالمللی به اغتشاشات داخلی چشم دوخته بودند ولی به آنچه دنبالش بودند دست نیافتند. به جنگ سی و سه روزه دلبستند ولی شکست خوردند، به دنبال جنگ داخلی رفتند و اعلام آمادگی کردند و باختند، اکنون بعضی از آنها بر روی جنگی جدید شرط میبندند که انشاءالله به این موضوع در جشن سالگرد پیروزی جنگ سی و سه روزه (سه شنبه/ دوازدهم مرداد هشتاد و نه) خواهم پرداخت. ولی موضوعی نیز در دست اقدام دارند و به آن دلبستهاند که البته ساختگی و تصنّعی هم هست و آن موضوع، رای دادگاه بینالمللی است. نشستهاند و زمان طولانی است که منتظرند، در ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ منتظر بودند، به آنها اعلام میکنم که ۲۰۱۰ را هم به انتظار خواهند گذراند، با آگاهی هم میگویم، چنان که گفتم. چه گونه رای دادگاه صادر شده، پایان یافته و به زودی صادر میشود و آنان باز جوانانی از ما را برای تحقیق به عنوان شاهد فرا میخوانند؟ یعنی اینها همه بازی است.
این پرونده، پروندهی تحقیق است و کافی است در اشپیگل، لوفیگارو یا سیاست کویت یا مجالس گفته شود چرا به توجیهات حزب الله برای اتّهامات افرادش گوش میدهید؟ پس شاهدان چه میشوند؟ کدام شاهدان؟ اینها پیروی بزرگتر از خودشان هستند! پس ارتباطات چه؟ در موضوع شاهدان، تجربهی شاهدان دروغین وجود دارد، آنها هم میدانند که شاهدان دروغین در تحقیق و دادگاه تاثیری نمیگذارند. ولی وقتی با موضوع ارتباطات و فرضیههایی که به تحلیل روابط میپردازند و تشابهات خاصّ میان خطوط و … رو به رو میشوند، دل خوش میکنند. تا جایی که برای هر اتّهام یا رای دادگاهی از آن استفاده میبرند.
دنیای ارتباطات دنیای مقدّسی است برای تمام آنها که به موضوع دادگاه بینالمللی چشم دوختهاند. «نمیتوان به ارتباطات زیاد نزدیک شد» زیرا وقتی به موضوع ارتباطات نزدیک میشویم، کم کم دست مزدوران در شرکتهای اپراتور رو میشود، کمکم مشخّص میشود افرادی وجود دارند که میتوانند با خطوط و دیتا بازی کنند. و این یعنی چه؟ یعنی ارتباطات سنگ بنای رای دادگاه بینالمللی است که در حال کار بر روی آن هستند، و رای دادگاه بینالملی زیربنای نقشهی جدیدی است که نه تنها برای نابودی حزبالله کشیدهشده بلکه برای از بین بردن کشور و منطقه در سر دارند. اینجاست که شک پیش میآید، تردید در هر چیزی که به آن استناد میکنند، در دادههای ارتباطی هر اپراتوری، چرا که اسرائیل بر همه چیز اشراف دارد و با همهچیز بازی میکند، به خاطر همین هم هست که ممنوع است کسی به سوی موضوع شرکتهای ارتباطی دست دراز کند…
جرم اطّلاعات ارتش لبنان دستگیری یک مزدور در اپراتور ارتباطی بود. چرا که اگر مزدوران شهرداران، وزرا و نمایندگان کشف و دستگیر شوند، هیاهویی مانند آنچه برای شاربل آزی به پا شد به پا نمیشود؟ چرا؟! چرا که کسی احساس نمیکند اینها مقدّمهی نقشهای در حال شکلگیری است. ولی این بار حس شد نقشهی بزرگی در حال شکلگیری است.
میخواهم سؤالی را رسما مطرح کنم، شاید من در جایگاه طرح سؤال رسمی نباشم، پس از نمایندگانمان میخواهم که رسما از رئیس حکومت یا از وزیر کشور، چرا که وزیر کشور مسئول نیروهای امنیّت داخلی است، سؤال کنند.قبل از اینکه سؤال را بپرسم. قدردانی میکنم از آنچه واحد اطّلاعات در موضوع کشف شبکههای جاسوسی به انجام رساندند. بسیار عالی. خدا عافیتتان ببخشد. ولی من از واحد اطّلاعات و نیروهای امنیّت داخلی سؤالی دارم که وزیر کشور باید از ایشان بپرسد. تاکید میکنم وزیر کشور در جریان نیست ولی باید بپرسد، آیا واحد اطّلاعات قبل از دستگیری شاربل آزی توسّط واحد اطّلاعات ارتش لبنان، از او خبری در دست داشته؟ یا خبر نداشتهاند؟ سوال کوچکی نیست! ما کسی را متّهم به مخالفت با قانون نمیکنیم. البته در این باره نیز بعدا سخن خواهم گفت. آیا واحد اطّلاعات قبل از دستگیری شاربل آزی در شرکت آلفا از او خبری در دست داشته یا نه؟ اگر داشته از چه زمانی و چه گونه اخباری؟ چرا کاری نکردند؟ البته قصد پاسخگویی ندارم، چند پاسخ ولی در ذهنم هست. ولی نمیخواهم پاسخ بدهم. از وزیر محترم کشور که احترام حرفهای برای او، حضور و احساس مسئولیّت جدّیش قائلیم، میخواهیم این سؤال را بپرسد. و همچنین از جناب سعد حریری که ولیّ دم و نیز در جایگاه اوّل عدالت و حقیقت نیز هست، میخواهم از واحد اطّلاعات در مسائل مربوط به خود و روابط خاص سؤال کند. روشنی این پاسخ بسته به پیگیری و جستجو است، ولی در هر صورت سؤالی است مهم.
آن مقدار که وضعیّت کنونی کشور توان تحمّل داشت، گفتم. امّا حرف آخر، اگر جایی منافع مهم، بزرگ و جدّی وجود داشتهباشد، ما همگی اهل به دوش کشیدن مسئولیّت هستیم و از آنان که از مسئولیّت و میدان میگریزند نیستیم.
عزیزان، مجروحیّت شما در تمام این سیسال اکنون شهادت میدهد، رو در روی تمام تمام کسانی که شما را در تلویزیون میبینند، اکنون شهادت میدهد به عزم، ارادت، صلابت، تمسّک به حق، توانایی مواجهه با هر فرصت خطیر و به این ایمان، عزم، اراده، ظرفیّت فداکاری، بصیرت، هشیاری و احساس مسئولیّت. شهادت میدهد بر نهراسیدن از هر نقشه بر علیهمان و شما عزیزان و شهادت به این که هیچ طوفانی نمیتواند به مقاومت صدمهای بزند و این که پیشینهی مقاومت در زمین مستحکم است و شعبهها و شاخههایش سر به آسمان کشیدهاند. به برکت این روحیهای که شما به تصویر کشیدید و با تکتک شما، برادرانتان و خواهرانتان شکل یافت. با شرفاء و تمام درستکارانی که به آنچه ما ایمان داریم، ایمان دارند.خداوند امروز، در روز فداکاریهاتان و روز اخذ مدال شرف الهیتان زندگی همگیتان را پر برکت گرداند. در ادامهی راه جهاد، بخشش و پیروزی موفّقتان کند. و عاقبت ما و شما را به نیکی بگرداند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران