بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع

بیانات

26 مهر 1397

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در بیست و پنجمین سالگرد تأسیس مؤسسه‌ی اسلامی تربیت و تعلیم

|فارسی|عربی|فیلم|صوت|
«
 مثل دیگر برادرانم به این مؤسسه ایمان داشتم و هنوز هم با قدرت به آن و نقش و جایگاهش در این مسیر ایمان دارم و دل بسته ام و به دستاوردها و موفقیت‌هایش افتخار می‌کنم.
  ما در حزب الله ان‌شاءالله در همه‌ی مسیرها، مؤسسات، تشکل‌ها و برنامه‌ها در حال پیشرفت کیفی و کمّی هستیم. و این خلاف دل‌بستگی‌ها و تحریم‌های گوناگون دشمنان است. آن‌ها دل بسته‌اند که اوضاع ما وخیم شود. مگر قبلش کجا بودیم؟ (خنده) ما از وقتی به عنوان یک جنبش و مسیر مقاوم متولد شدیم، همیشه در شرایط دشوار و سخت زیسته‌ایم.
 بر گشودگی و ارتباط با همه‌ی مؤسسات آموزشی اسلامی و مسیحی لبنان، صرف‌نظر از هرگونه مرزبندی یا فاصله‌ی مذهبی و فرقه‌ای تأکید می‌کنم؛ بل‌که فراتر از آن، از مرزبندی و فاصله‌های سیاسی صرف نظر کنید. چون ارتباط در حوزه‌ی آموزش و میان فعالان در این زمینه، با وجود اختلافات، دشمنی‌ها، نزاع‌ها و درگیری‌های سیاسی داخلی، می‌تواند موجب شکل‌گیری نوعی از مصونیت ملی و اجتماعی بشود.
  هر قدر هم که درگیری‌ها و اختلافات سیاسی در کشور شدید باشد، نباید به تقسیم‌بندی‌های تند در سطح اجتماعی بیانجامد. باید چارچوب‌ها و مؤسسات و طبقاتی وجود داشته باشند که بر حفظ سطحی از ارتباط با یکدیگر اصرار داشته باشند.
  اولویت باید با تربیت باشد و بعد آموزش.
 علم به تنهایی و بدون جنبه‌ی تربیت و تهذیب نفوس و افراد، یک سلاح دو لبه است؛ مثل هر چیز دیگری. مثل پول که سلاح و تفنگ و موشک که همه دو لبه دارند.
  بزرگ‌ترین، مهم‌ترین و مقدس‌ترین وظیفه امروز بر عهده‌ی شما است و آن انسان‌سازی است.
  قبل از این‌که به مبارزه‌ی ظالم برویم باید تلاش کنیم ظالمی به وجود نیاید. قبل از مبارزه با فساد باید تلاش کنیم فاسدی ساخته نشود. قبل از این که برویم علیه دزدان فعالیت کنیم، تلاش کنیم دزدی ایجاد نشود و این همان محل ورود طبیعی، درست و به‌جاست.
  این نسلی که ما آموزششان می‌دهیم باید نسلی باشند که هر چیزی را که می‌خوانند بفهمند، نه این‌که حفظ کنند؛ آن را با عقل و آگاهی و درایت درک کنند. حتی اگر بحثی هم دارند مشکلی نیست، بگذارید بحث کند. باید دانش‌آموزان را به بحث کردن تشویق کنیم و نباید فقط دریافت کننده باشند، اگر این طور باشند یعنی درکشان هنوز سست است.
  مهم این است که ما دانش‌آموزانی حقیقتا دانشمند داشته باشیم و نه فقط حفظ‌کننده. این‌ها خودش را بعدها در دانشگاه، در تخصصش و در نیاز امروز جامعه‌ی ما نشان می‌دهد. نیاز ما این است که جامعه‌ی امروزمان از نظر تخصص‌های علمی و فکری مدام دریافت‌کننده و دنبال‌کننده‌ی تحولات علمی جهان نباشد. ما می‌توانیم و باید تولیدکننده باشیم.
  در جنگ بدر اتفاقی رخ داده است که در تاریخ مانندی ندارد و به نظرم بعد از آن هم رخ نداده است. وقتی در جنگ بدر، پیامبر از مشرکان بت‌پرست قریش اسیر گرفتند، با وجود این که پیامبر و اصحاب به شدت به پول احتیاج داشتند و می‌دانید که قریش اموال، خانه‌ها و همه‌ی دارایی‌شان را در مکه مصادره کرده بود، پیامبر در مقابل اسیران طلب فدیه‌ی مالی نکرد. چون بین اسیران افراد باسوادی وجود داشت و این طرف بی‌سواد بودند. پیامبر به اسیران گفت: هر کدام شما برای آزادی‌اش باید به ده نفر از مسلمانان خواندن و نوشتن بیاموزد.
  وقتی قرآن از زکات و صدقات واجب و مستحب سخن می‌گوید به شدت به فقرا، مساکین، ایتام، نیازمندان، در راه ماندگان و بی‌چاره‌ها توجه نشان می‌دهد. در شریعت دینی و اسلامی چیزهای شگفت‌آوری هست که اگر اجرا می‌شدند نه فقیری می‌ماند و نه گدایی و نه مقروضی. مشکل در اسلام نیست، مشکل درون ماست.
  محمد رسول الله ۱۴۰۰ سال پیش گفته تا قیام قیامت حتی جسد سگ هار را هم قطعه قطعه نکنید.
  امروز به جای این‌که پول‌ها برای آموزش، سرپرستی فقرا و مساکین، ساخت مدارس و بیمارستان و ایجاد فرصت شغلی هزینه شود، با نهایت تاسف صدها میلیارد دلار در جهان اسلام و کشورهای عربی صرف جنگ‌های بی‌فایده می‌شود. صرف نابودی جوامع برای خدمت به اسرائیل می‌شود. صدها میلیارد دلار برای جلب رضایت رئیس جمهور آمریکا یا یک رئیس جمهور غربی پرداخت می‌شود تنها برای این‌که یکی به تخت پادشاهی برسد یا یکی بر تخت پادشاهی باقی بماند.
  امروز، مسئولیت ما فقط انسان‌سازی نیست؛ بلکه دفاع از انبیای خدا و دفاع از موسی، عیسی، محمد و از ادیان و رسالت‌های آسمانی و به شکل مشخص از اسلام و از پیامبر اسلام است.
  ارائه‌ی یک الگوی کاملا متفاوت، مهم‌ترین پاسخ به حوادث سال‌های گذشته و امروز است.
  فلسطینی‌ها در غزه انتخاب دیگری به جز ایستادگی، پایداری و مواجهه ندارند. دشمن اسرائیلی آن‌ها را بین دو انتخاب گذاشته است: یا جنگ یا مرگ در اثر گرسنگی به دلیل محاصره‌ی مطلق. و فلسطینی‌ها نیز در نوار غزه انتخاب کرده‌اند که نمی‌خواهند از گرسنگی بمیرند. آن‌ها می‌خواهند که روی پایشان بایستند. این معنی‌اش این نیست که حتما کشته می‌شوند. شاید برخی شهید شوند اما می‌توانند گزینه‌هایشان را که همان شکسته شدن محاصره‌ی تحمیلی و شروطشان است، به جهان بقبولانند.
  حوادث چند ساعت آینده و یا چند روز آینده، برای نوار غزه و همچنین برای منطقه مهم است چون حوادثی مانند این در غزه می‌تواند بازتاب‌های وسیع و خطرناکی بر منطقه داشته باشد.
  با وجود دردمندی شدید ما از نظام و حاکمان سعودی به‌ویژه در جنگ یمن و حوادث منطقه ما از روز اول تا امروز نه فقط در حزب‌الله بلکه به طور کلی در خط مقاومت تلاش کردیم تقریبا در قضیه‌ی خاشقچی جبهه‌ی ناظر بمانیم. این در حالی بود که می‌شد از این حادثه حد اکثر استفاده را در جهت نبرد جاری فکری، سیاسی، فرهنگی، تربیتی و رسانه‌ای میان دو جبهه انجام داد.
  مهم این است که پرونده‌ی خاشقچی به چه پایانی منتهی می‌شود و چه نتایج و پیامدهایی خواهد داشت.
  موضوع خاشقچی تمام شده است. یعنی مسئله را پخته‌اند و الآن بحث‌ها بر سر این است که چه استفاده‌ای از آن بکنند، از چه کسی حساب بکشند و بر سر چه کسی بشکنندش. قطعا جایی نشسته‌اند و در حال تصمیم‌گیری هستند که چه باید بکنند.
  حاکمان سعودی باید بدانند پوشش بین المللی و جهانی جنگشان علیه یمن به زودی و به‌ویژه پس از واقعه‌ی خاشقچی فرو خواهد پاشید. فرو خواهد پاشید. امروز میزان زشتی تصویر سعودی در ذهن جهان، در صد سال گذشته بی‌سابقه است. با چنین تصویری شما نمی‌توانید جنگ را ادامه دهید.
  امروز زمان مناسبی است که سعودی و حاکمانش یک گام بزرگ تاریخی، بشری، اخلاقی و سیاسی بردارند که همان اعلام پایان جنگ حتی به صورت یک‌طرفه باشد چون قطعا از طرف مقابل نیز آتش‌بس خواهد شد. طرف مقابل از ابتدا در وضعیت دفاعی محض است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمن الرحيم.

و الحمد لله رب العالمين و الصلات و السلام على سيدنا و نبينا خاتم النبيين ابی القاسم محمد بن عبد الله وعلى آله الطيبين الطاهرين وصحبه الاخيار المنتجبين و على جميع الأنبياء والمرسلين.

سلام عليكم جميعا و رحمت الله و بركاته.

اولا: این مناسبت زیبا و پاک و مبارک را به همه‌ی خواهران و برادران در این مؤسسه‌ی پربرکت، مؤسسه‌ی اسلامی تربیت و تعلیمی مدارس مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تبریک عرض می‌کنم؛ به رئیس و اعضای هیئت‌مدیره، کادر تربیتی و مدیریتی، همه‌ی کارمندان و شاغلان و همه‌ی دانش‌آموزان و فارغ التحصیلان این مؤسسه تبریک عرض می‌کنم.

بیست و پنج سال از عمر این مؤسسه با همه‌ی این دستاوردها و ایثارگری‌ها و فداکاری‌ها و نتایج مبارکش گذشت و امروز به‌روشنی آن‌ها را پیش رویمان مشاهده می‌کنیم. افتخار می‌کنم که در چنین مناسبت بزرگی در جشن شما شرکت می‌کنم.

طبق معمول سخنانم را بخش‌بندی می‌کنم. بخش اول درباره‌ی این مناسبت و مؤسسه و مسائل پیرامون آن است که طبیعتا در فرصتی که پیش‌بینی‌شده به آن می‌پردازم و بخش دوم درباره‌ی شرایط جاری است. چون نهایتا از من انتظار می‌رود درباره‌ی رویدادهای سیاسی نیز سخن بگویم.

بخش اول: شکی نیست که ما در برابر تلاش‌ها و فداکاری‌های بزرگ و ایثارگری‌های مهمی قرار داریم که از زمان آغاز به کار این مؤسسه در سال ۱۹۹۳ صورت گرفته است. من آن اوایل را یادم هست. در طول این مسیر من مدام گوشزد می‌کنم هرگاه از کار و کوشش و نتیجه و دستاورد حرف می‌زنیم، این‌ها نتیجه‌ی کوشش همه است و درست نیست که فداکاری‌ها و ایثارها و دستاوردهای جماعتی بزرگ شامل چند هزار تن از برادران و خواهران را در یک شخص یا یک‌جا خلاصه کنیم. این ثمره‌ی تلاش‌های همگی شماست که دست به دست هم دادید.

طبیعتا در ابتدای سخن لازم است یاد و خاطره‌ی عطرآگین برادر عزیز، معلم بزرگ، و عالم مجاهد و ارجمندی را گرامی بداریم که از همان اوایل شروع به کار این مؤسسه، در تأسیس آن  شرکت داشت و پدر و برادری بزرگ بود که به این مؤسسه ایمان آورد و عمرش را در راه این مؤسسه صرف کرد. او کسی نبود جز مرحوم شیخ مصطفی قصیر که رحمت و رضوان خدا بر او باد. او پس از تأسیس این مؤسسه، باقی عمرش را وقف آن کرد. با این‌که می‌دانیم که می‌توانست در مسیر حزب‌الله مسئولیت‌های بزرگ‌تری بر دوش بگیرد. می‌توانست به حسب ظاهر در پست‌های مهم‌تر و بالاتر و تأثیرگذارتری باشد. ولی او به این مؤسسه و این پروژه ایمان داشت. چرا که ما از یک سازمان، فارغ از پروژه و هدفش حرف نمی‌زنیم. آرزوهایی که او داشت و ما هم داریم موجب شد تمام وقت و عمرش را تا آخرین لحظه که در بستر بیماری و مرگ خوابیده بود، وقف آن کند. خدایش رحمت کند.

امروز در برابر عملکرد این مؤسسه قرار داریم. گزارشش را روی مانیتور دیدیم. البته دیروز گزارش مفصلی درباره‌ی کار مؤسسه در ابعاد مختلف به دست من رسید که مشروح‌تر از آن چیزی بود که روی مانیتور نشان دادند. گزارش را دکتر حسین عزیز فرستاد و من به طور کامل خواندم. معتقدم در حقیقت، ما بعد از ۲۵ سال، در مؤسسه‌ی اسلامی تربیت و تعلیم با یک تحول کیفی و کمّی بزرگ در همه‌ی سطوح مواجهیم؛ همه‌ی سطوحی که می‌توان درباره‌ی آن‌ها سخن گفت. از جمله:

  • دیدگاه فکری و تربیتی. روشنی راه و اهداف به این موضوع وابسته است. مهم است که انسان بر اساس هدایت گام بردارد. بداند به کجا می‌خواهد برسد، راهی که خواهد پیمود چیست و کارهایی که باید انجامشان دهد چیست. گام نهادن در مسیر هدایت و نه یک مسیر تدبیرنشده.
  • چشم‌انداز
  • نیروی انسانی و تربیتی و اداری و پیشرفت کادر مؤسسه و توانایی‌هایش
  • کتب درسی و تحول کتاب‌های درسی
  • مراکز تربیتی و تعدادشان ـ البته با در نظر گرفتن شرایط، فشارها و اوضاع نابه‌سامان امنیتی، سیاسی و مالی و چالش‌های مختلفی که پیش رویمان بود ـ این تعداد مرکز تربیتی در طول این بازه‌ی زمانی تعداد فراوانی است.
  • تعداد دانش‌آموزان و فارغ التحصیلان
  • نتایج تحصیلی به عنوان ماحصل کار که بسیار مهم است.

من هم همچون برادران دیگر، این تصمیم را گرفتیم و شروع به این کار کردیم. در سال‌های ۱۹۹۱ و ۱۹۹۲ آن را بررسی و درباره‌اش فکر می‌کردیم. سال ۱۹۹۳ موضوع تا حد زیادی شکل گرفت و برادران عزم جزم کردند در این مسیر گام برداریم. تا امروز این راه پیموده‌شده، این‌تلاش‌ها و این موفقیت‌ها، اعتقاد اولیه‌ی ما را تقویت کرده‌اند. من در کمال صراحت به شما عرض می‌کنم که مثل دیگر برادرانم به این مؤسسه ایمان داشتم و هنوز هم با قدرت به آن و نقش و جایگاهش در این مسیر ایمان دارم و دل بسته ام و به دستاوردها و موفقیت‌هایش افتخار می‌کنم. ان‌شاءالله با همت بلند شما که دستاوردها و پیروزی‌ها را می‌آفریند بر این اعتقاد باقی خواهیم ماند و به آن افتخار خواهیم کرد.

همچنین روشن است تلاش عظیمی صورت گرفته. چون همچنان که گفتم شرایط، سخت بوده است. گاهی مؤسسه‌ای در منطقه‌ای متفاوت با این‌جا و در شرایط امنیتی و سیاسی خوب و مساعد کارش را آغاز می‌کند و مسیرش را ادامه می‌دهد. اما شما خوب می‌دانید از سال ۱۹۹۳ تا امروز، مدام در سطوح امنیتی، سیاسی و سطوح مختلف با حوداث، تحولات، چالش‌ها، خطرات، فشارها و هنگامه‌های زیادی مواجه بوده‌ایم و این‌ها همه یعنی کوشش به‌عمل‌آمده، تلاشی مضاعف بوده است.

این نتایج که ما امروز پس از ۲۵ سال برایش جشن گرفته‌ایم، به برکت اخلاص شما به وجود آمده است. در درجه‌ی اول توفیق و فضل الهی است که به شما ارزانی شده. ولی به طور مستقیم و از منظر اسباب طبیعی، به برکت اخلاص همگی شما، نادیده‌انگاشتن خود، تلاش‌های سخت، اندیشه‌های تابناک و همکاری صادقانه‌ی شماست که امروز به این‌جا رسیده‌ایم. قطعا ما به آینده‌ای نویدبخش برای این مؤسسه و مدارسش و پیشرفت هرچه بیشتر کمی و کیفی آن در همه‌ی سطوح چشم دوخته‌ایم. و من به شما بگويم ما در حزب الله ان‌شاءالله در همه‌ی مسیرها، مؤسسات، تشکل‌ها و برنامه‌ها در حال پیشرفت کیفی و کمّی هستیم. و این خلاف دل‌بستگی‌ها و تحریم‌های گوناگون دشمنان است. آن‌ها دل بسته‌اند که اوضاع ما وخیم شود. مگر قبلش کجا بودیم؟ (خنده) ما از وقتی به عنوان یک جنبش و مسیر مقاوم متولد شدیم، همیشه در شرایط دشوار و سخت زیسته‌ایم. ولی بالعکس من با قطعیت به شما می‌گویم شرایط ما در همه‌ی سطوح سیاسی، امنیتی، روانی، روحی، معنوی، مالی، مردمی، اجتماعی، داخلی و منطقه‌ای از همیشه بهتر است. از هر زمانی بهتریم و ان شاءالله همین‌گونه نیز ادامه خواهیم داد. در حال حاضر با وجود همه‌ی دشواری‌های اطراف، اگر بنا به مقایسه‌ی شرایط از نظر با نفرات و تسلیحات و پول و امکاناتمان با دهه‌ی هشتاد و نود یا حتی دهه‌ی گذشته باشد، وضعمان بسیار بهتر است و ان‌شاءالله همین طور هم باقی خواهد ماند.

بنابراین به نظر می‌رسد ما همچنان رو به جلو حرکت خواهیم کرد و این‌جا نخواهیم ماند و این باید در همه‌ی سازمان‌هایمان از جمله مؤسسه‌ی اسلامی تربیت و تعلیم نیز دیده شود.

آن‌گونه که از گزارش بر می‌آمد، ظاهرا حرف تازه‌ای برای گفتن به برادران و خواهران مؤسسه وجود ندارد، مگر چیزهایی برای یادآوری و تمرکز بخشیدن و تأکید کردن:

اول: تأکید بر فعالیت بر اساس روح و محتوای سند تربیتی، که مدیریت مؤسسه‌ی تربیت و تعلیم اسلامی نیز در کنار بقیه‌ی مؤسسات و واحدهای تربیتی در تدوین آن سهیم بودند و اخیرا در سطح داخلی ابلاغ شد. این موضوع مهمی است، چون چشم‌انداز ما را یکی می‌کند و می‌توانیم در آن مسیر حرکت کنیم. هرکداممان باید ایفای نقشی که به عهده‌مان گذاشته شده و جایگاه و وظیفه‌ی معین خودمان پابند باشیم و مثل یک پیکره‌ی واحد، در کنار یکدیگر به سمت یک هدف واحد و مشخص حرکت کنیم.

دوم: اهمیت کاری است که از سال‌ها پیش شروع کرده‌اید یعنی ارتباط میان مؤسسات. مهم‌ترین موضوع این است که انزوا نداشته باشیم. درست است که اکثر اوقات مؤسسه به کارهای داخلی‌اش مشغول است یعنی ۱۷ مدرسه دارد که باید به اساتید، دانش‌آموزان، معلمان، کتاب‌های درسی، تحول و مشکلات لجستیکشان بپردازد و این نوع مشغولیت‌ها معمولا مؤسسه را به سمت عزلت و انزوا پیش می‌راند، با این حال چیزی که من باید بر آن تأکید کنم: گشودگی و ارتباط با همه‌ی مؤسسات تربیتی اسلامی و مسیحی لبنان، صرف‌نظر از هرگونه مرزبندی یا فاصله‌ی مذهبی و فرقه‌ای است؛ بل‌که فراتر از آن، از مرزبندی و فاصله‌های سیاسی صرف نظر کنید. چون ارتباط در حوزه‌ی آموزش و میان فعالان در این زمینه، با وجود اختلافات، دشمنی‌ها، نزاع‌ها و درگیری‌های سیاسی داخلی، می‌تواند موجب شکل‌گیری نوعی از مصونیت ملی و اجتماعی بشود.

بالاخره باید چنین منطقه‌ای وجود داشته باشد. هر قدر هم که درگیری‌ها و اختلافات سیاسی در کشور شدید باشد، نباید به تقسیم‌بندی‌های تند در سطح اجتماعی بیانجامد. باید چارچوب‌ها و مؤسسات و طبقاتی وجود داشته باشند که بر حفظ سطحی از ارتباط با یکدیگر اصرار داشته باشند و مؤسسات تربیتی، شایسته‌ترین بخش‌ها برای این وظیفه هستند، چون ماهیتا مأموریت‌ها و مطالبات مشترک زیادی دارند. این امکان هست که مؤسسه‌های تربیتی در لبنان با یکدیگر، ولو خاستگاه‌های سیاسی مختلف و احیانا متناقضی داشته باشند، همگرایی زیادی داشته باشد.

می‌دانم که این مؤسسه و بقیه‌ی مؤسسات تربیتی در این زمینه گام برداشته‌اند، ولی دوست داشتم امروز و در این مناسبت نیز بر اهمین آن تأکید کنم.

سوم: طبق گزارش روشن بود که تلاش ویژه‌ای در زمینه‌ی تربیتی صرف می‌شود. من نیز می‌خواهم بر این نکته تأکید کنم. گاهی به‌گونه‌ای از تربیت و آموزش حرف می‌زنند که گویی راضی هستیم این دو در دو کفه‌ی ترازو مساوی باشند. در این صورت راستش مثل کسی هستیم که کوتاه آمده است. اولویت باید با تربیت باشد و بعد آموزش. اصل این است. مراجع فکری ما چنین می‌گویند. خداوند(سبحانه و تعالی) وقتی درباره‌ی بعثت انبیا(علیهم السلام) و به‌ویژه رسول اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) صحبت می‌کند می‌فرماید:«ويزكيهم ويعلمهم- آن‌ها را پاک می‌کند و آموزش می‌دهد (آل‌عمران/۱۶۴ و جمعه/۲)» و نمی‌گوید ”ويعلمهم ويزكيهم”، یعنی تزکیه‌ی نفس را جلوتر می‌آورد، که ما امروزه اصطلاحا به آن «تربیت» می‌گوییم. تربیت افراد و انسان را بر تعلیم تقدم بخشیده است. آرمان ما این است که روزی واقعا مدارس قبل از آموزش، به محل‌های تربیت تبدیل بشوند. یعنی ابتدا مدارس تربیت باشند و سپس تعلیم. مدارسی باشند که انسان فارغ التحصیل کنند؛ انسان دارای صفات انسانی، اخلاقی، ایمانی و ملی لازم برای جامعه‌، وطن، مردم، محیط و امت خود.

من دوست دارم بر این موضوع تأکید کنم. چون راستش همان طور که همیشه می‌گفتیم: علم به تنهایی و بدون جنبه‌ی تربیت و تهذیب نفوس و افراد، یک سلاح دو لبه است؛ مثل هر چیز دیگری. مثل پول که سلاح و تفنگ و موشک که همه دو لبه دارند. می‌شود از این سلاح، تفنگ، هواپیمای جنگنده، تانک و موشک برای غلبه و سلطه و تجاوز به مردم و اشغال سرزمین دیگران و زیر پا گذاشتن اماکن مقدسشان استفاده کرد، همان طور که در فلسطین و در بسیاری از دیگر کشورهای دنیا چنین است. همچنین می‌توانیم از همین سلاح برای دفاع از مظلومان، ستمدیدگان، آسیب‌دیدگان، کسانی که سرزمینشان اشغال شده یا برای دفاع از مردم، سرزمین، ملت و منابعمان استفاده کنیم. همان سلاح بسته به نیت و کاربرد می‌تواند وسیله‌ی نیکی و خیر باشد و می‌تواند وسیله‌ی شر و بدی باشد. پول هم همین طور. گاهی هست که با پولت برای مردم مدرسه، بیمارستان، مراکز بهداشتی، جاده و خانه می‌سازی و آن را برای ایجاد یک زیربنای اقتصادی واقعی در کشورت خرج می‌کنی تا مردم ولو با اکتفا کردن به حداقل‌های زندگی، از پایین‌ترین سطح زندگی عزتمندانه برخوردار باشند، گاهی نیز این پول را صرف فتنه، تحریک، تقسیم، جنگ داخلی، جنگ‌های ویرانگر و راضی کردن دشمنان برای داشتن مقام یا ریاستی در فلان‌جا می‌کنی. چنان که هر روز رخ می‌دهد. علم هم همین طور است. امروز علم گاهی در خدمت انسان و گاهی برای نابود کردن بشریت استفاده می‌شود. گاهی در خدمت عدالت و گاهی ظلم.

امروز آمریکا و اسرائیل از علم، فناوری و پیشرفت علمی برای غلبه، استکبار، غارت و سرقت اموال و سرنوشت ملت‌ها و ذلیل‌کردن آن‌ها و دولت‌ها و حاکمان استفاده می‌کنند. این هم علم است دیگر. تأکید همیشگی بر تربیت پیش از تعلیم از همین جا آمده. مثلا من همیشه می‌بینم مؤسسات تربیتی همیشه در زمینه‌های علمی و دستاوردها و نتایج با هم رقابت دارند. برای بسیاری از مؤسسات آموزشی مهم است که وقتی امتحانات نهایی به پایان می‌رسد (الآن درباره‌ی مقطع متوسطه صحبت می‌کنیم) بیایند و گزارشی بدهند که مثلا درصد موفقیتشان ۱۰۰٪ یا ۹۹٪ یا ۹۸٪ بوده و این حرف‌ها. و برای این‌که به ۹۹ یا ۱۰۰٪ برسند تدابیری اتخاذ می‌کنند که گاهی برای دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان سخت است و احتمال دارد این کار به نتایج روانی منفی و نامناسبی هم بیانجامد. ولی به شما می‌گویند من هدفی دارم که می‌خواهم به آن وفادار بمانم، حتی اگر چنین عوارض جانبی یا نکات منفی‌ای نیز داشته باشد. من این مؤسسات را فرا می‌خوانم که با یکدیگر فقط در زمینه‌ی نتایج علمی و مدرک رقابت نکنند. البته نمی‌دانم اجرایی‌شدنش باید چگونه باشد. قاعده، معیار و شاخص تعیین کنند ببینند این مدارس چه خروجی‌ای دارند؟ بسیار خب، این نفر اول لبنان است و این نفر دوم و این هم سوم. یا نفر اول استان است. این خوب و قابل ستایش است. ولی ماجرا وجه دیگری نیز دارد، آیا این انسانی که ما از مدرسه بیرون می‌دهیم، شخص خوش‌اخلاقی هم هست؟ آدم متواضع، خدمتگذار، آماده برای فداکاری و مؤمنی هم هست و خیر دیگران را می‌خواهد؟ یا نه، برعکس آدم متکبر و سلطه‌جو و خودخواهی است که منافع خودش برایش مهم است حتی به قیمت زیرپا گذاشتن حقوق، کرامت و احساسات دیگران؟

ما به یک انسان مدرک می‌دهیم و نام او را در زمینه‌ی علمی به عنوان پیشرو ثبت می‌کنیم. در کنار این جنبه، باید معیارها و شاخص‌هایی دیگری نیز بگذاریم که خود این‌ها هم زمینه‌ای برای رقابت باشد. شما توانایی انجام چنین کاری را دارید، چون یکی از مأموریت‌های مدارس، انسان‌سازی است.

ما نیز در مدارس حضور داشتیم و بعد که به حوزه‌ی علمیه رفتیم باز آن‌جا هم مدرسه بود و درس خواندیم و می‌دانیم چقدر دانش‌آموزان از اساتید و معلم‌هایشان تاثیر می‌پذیرند. بسیار تأثیر می‌پذیرند. می‌توانم با درصد بالا ادعا کنم که آن‌ها بیش‌تر از معلم‌هایشان تاثیر می‌پذیرند تا از پدر و مادرهایشان. در روزگار ما دانش‌آموزان شاید بیش‌تر از پدر و مادرها، معلم‌هایشان را ببیند. با وجود موبایل که دیگر کسی، کسی را نمی‌بیند. حداقل در مدرسه مجبورند موبایل‌هاشان را خاموش کنند و معلم و مربی‌شان را ببیند و با آن‌ها صحبت کنند و از آن‌ها سوال بپرسند.

بنابراین بنده ادعا می‌کنم دانش‌آموزان بیش‌تر از پدر و مادرهایشان، مربی‌ها و معلم‌ها را می‌بینند. به شکل طبیعی شخصیت انسان در این سنی که بچه‌ها پیش شما می‌آیند شکل می‌گیرد؛ یعنی کودکستان، ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان. در دانشگاه دیگر شخصیتی ساخته نمی‌شود. در دانشگاه دانشجو می‌رود و شخصیت و خاستگاه فکری و سیاسی‌اش را ابراز می‌کند. برای همین است که می‌بینید دانشگاه‌ها اگر مجالش باشد، عرصه‌ی فعالیت‌های فکری، سیاسی، حزبی و… هستند. شخصیت انسان در دانشگاه شکل نمی‌گیرد بلکه در این‌جا، کودکستان، ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان یعنی به دست شما ساخته می‌شود. بزرگ‌ترین، مهم‌ترین و مقدس‌ترین وظیفه امروز بر عهده‌ی شما است و آن انسان‌سازی است، و این که چه انسانی را می‌سازیم.

این نکته‌ای است که من خواهش می‌کنم مورد توجه و بررسی قرار گیرد. برخی از موسسات آموزشی می‌توانند برنامه‌ی رقابتی تهیه ‌کنند چون این مسئله‌ای است که باید در آن رقابت داشته باشیم؛ آن هم رقابت مثبت. این یک رقابت مثبت است. درست مثل رقابت در این که چه کسی قبولی بیش‌تری داده و چه کسی رتبه‌ی بالاتری داشته، باید در این موضوع هم رقابت کنیم که چه کسی «انسان» بیش‌تری، افراد مؤدب بیش‌تری، پاکان بیش‌تری، متواضعان بیش‌تری و خدمت‌کنندگان بیش‌تری را به جامعه تحويل می‌دهد. چرا که در اندیشه‌ی دینی و اسلامی، جامعه از این‌جا آغاز می‌شود.

قبل از این‌که به مبارزه‌ی ظالم برویم باید تلاش کنیم ظالمی به وجود نیاید. قبل از مبارزه با فساد باید تلاش کنیم فاسدی ساخته نشود. قبل از این که برویم علیه دزدان فعالیت کنیم، تلاش کنیم دزدی ایجاد نشود و این همان محل ورود طبیعی، درست و به‌جاست.

آخرین موضوع مرتبط با مؤسسه و این مناسبت: موضوع علم. نکته‌ی اضافی که می‌خواهم در زمینه‌ی علم عرض کنم و به آن توجه دهم، در همه‌ی مؤسسات وجود دارد. گاهی معلمان تلاش می‌کنند این دانش‌آموز آخر سال قبول شود و به کلاس بعدی برود یا مدرک بگیرد یا ممتاز شود. فارغ از این‌که سطح واقعی علمی و تحصیلی‌اش چقدر است. نکته کجاست؟ میان حفظ کردن و فهمیدن تفاوت بسیاری وجود دارد. منی که در مدرسه درس خوانده‌ام و به حوزه‌ی علمیه رفته‌ام، این را به شما می‌گویم  که تفاوت اصلی حوزه‌ی علمی آن است که آن‌جا مهم نیست حفظ کرده‌باشی بلکه باید فهمیده باشی. مهم نیست چقدر حفظ کرده باشی. بلکه مهم میزان فراگیری و فهم ایده توسط شما و آمیخته شدن آن با فکر و جان و وجود شماست. وقتی مطلبی را حفظ می‌کنید ممکن است یک، دو یا سه سال بعد فراموشش کنید و از خاطر شما برود و دیگر به یاد شما نیاید. من بسیاری از دانش‌آموزان را می‌بینم که حفظ می‌کنند؛ به‌ویژه در برخی دروس مثل تاریخ، جغرافی، اجتماعی یا ادبیات. در امتحان شفاهی و کتبی با نمره‌ی خوب قبول می‌شوند و مدرک می‌گیرند و حتی ممکن است رتبه‌ی بالایی نیز کسب کنند. اما یکی دو سال بعد همه چیز تمام می‌شود چون که آن‌چه حفظ کرده فراموش می‌شود. اما آن چیزی که فهمیده شده و در مغزشان نوشته و تثبیت شده همیشه هست و جزئی از شخصیت‌شان شده است.

دغدغه‌ی ما نباید فقط مدرک و کسب رتبه بالا باشد بلکه باید محتوای علمی و اکتساب علم باشد. این نسلی که ما آموزششان می‌دهیم باید نسلی باشند که هر چیزی را که می‌خوانند بفهمند، نه این‌که حفظ کنند؛ آن را با عقل و آگاهی و درایت درک کنند. حتی اگر بحثی هم دارند مشکلی نیست، بگذارید بحث کند. باید دانش‌آموزان را به بحث کردن تشویق کنیم و نباید فقط دریافت کننده باشند، اگر این طور باشند یعنی درکشان هنوز سست است.

در همین سنین هم باید با آن‌ها وارد بحث شد. چون این مرحله‌ای است که باورها و ناخودآگاه فکر و عناصر اساسی شخصیت انسان ساخته می‌شود. فکر می‌کنم با همین مقدار، سخنم روشن شد. نمی‌خواهم بیش از این موضوع را بسط دهم. سخنم برایتان واضح است. مهم این است که ما دانش‌آموزانی حقیقتا دانشمند داشته باشیم و نه فقط حفظ‌کننده. این‌ها خودش را بعدها در دانشگاه، در تخصصش و در نیاز امروز جامعه‌ی ما نشان می‌دهد. نیاز ما این است که جامعه‌ی امروزمان از نظر تخصص‌های علمی و فکری مدام دریافت‌کننده و دنبال‌کننده‌ی تحولات علمی جهان نباشد. ما می‌توانیم و باید تولیدکننده باشیم. باید وارد مرحله‌ی تولید شویم. اما تا وقتی که فقط حفظ‌کننده هستیم، نمی‌توانیم تولیدکننده‌ی علم و تفکر باشیم. باید در همه‌ی رشته‌ها و تخصص‌ها دانشمندانی حقیقی داشته باشیم و این از کودکی آغاز می‌شود؛ نه فقط در دانشگاه، از همین کودکی.

در هر صورت مسئولیت بزرگی بر عهده دارید. مسئولیت انسان‌سازی مسئولیتی مهم، خطرناک و عظیم است. شما ان شاءالله صلاحیت انجام این وظیفه را دارید. اجازه دهید به این موضوع شهادت دهم. آن هم نه فقط در زمینه‌ی مدرک، قبولی و کسب رتبه‌های بالا. بلکه شما تا امروز نسل‌هایی به جامعه تقدیم کرده‌اید که ما در مسیر‌، جامعه و کشورمان آن‌ها را دیدیم که چگونه تلاش می‌کنند و از نظر جهادی، اجتماعی و خدمت‌رسانی عمومی در چه جبهه، پایگاه و سنگری به ما پیوستند. بله، باید این موضوع را کامل و ان شا الله روی آن تمرکز کنیم. شما صلاحیت انجام چنین وظیفه‌ی بزرگ، حساس و سختی را دارید.

این بخش از سخنرانی را با این نکته تمام می‌کنم. برادران و خواهران، امروز ما و شما در موسسه‌ی تربیت و تعلیم اسلامی و همه‌ی مؤسساتمان که لزوما تربیتی نیز نیستند، وقتی از موضوع تعلیم و همچنین تربیت صحبت می‌کنیم، با یک چالش مواجه هستیم. من خودم پیگیر هستم و برادارن هم گزارش‌هایی برای من می‌آورند. امروز در بسیاری از مناطق شاهد این هستیم که شخصی به سمت مثلا الحاد پیش می‌رود. البته به جریان تبدیل نشده و نمونه‌های فردی است. وقتی از این شخص می‌پرسی چرا به این سمت؟ می‌گوید من به اسلام کافر شده‌ام. به‌ویژه بعد از حوادث این شش هفت سال، چنین نمونه‌هایی به وجود آمده است. وقتی می‌پرسی علت را می‌پرسی می‌گوید برای این که وقتی به جهان عرب و اسلام نگاه می‌کنم به جز بی‌سوادی و عقب‌ماندگی نمی‌بینم. آخر این چه ربطی به آن دارد! مظلومیت اسلام این‌جاست. با این‌که همه‌ی ادیان آسمانی روی این موضوع تاکید کرده‌اند اما به اعتقاد شخصی من، هیچ دین، رسالت یا تمدنی در طول تاریخ به لحاظ حجم به اندازه‌ی اسلام روی علم و شناخت تاکید نکرده است. قرآن را که می‌خوانی، همه‌اش سرتاسر درباره‌ی علم، علماء، والذین اوتو العلم و... سخن می‌گوید. در احادیث و زندگی پیامبر، موضوع علم و همچنین عبارت مشهور «ز گهواره تا گور» وجود دارد. به این معنی که آموزش باید از زمان شیرخوارگی آغاز شود و سپس تا لحظه‌ای که به بستر مرگ بیافتد بخواند، بنویسد، یاد بگیرد، بشنود، درس بخواند. این هست.

در جنگ بدر اتفاقی رخ داده است که در تاریخ مانندی ندارد و به نظرم بعد از آن هم رخ نداده است. وقتی در جنگ بدر، پیامبر از مشرکان بت‌پرست قریش اسیر گرفتند، با وجود این که پیامبر و اصحاب به شدت به پول احتیاج داشتند و می‌دانید که قریش اموال، خانه‌ها و همه‌ی دارایی‌شان را در مکه مصادره کرده بود، پیامبر در مقابل اسیران طلب فدیه‌ی مالی نکرد. چون بین اسیران افراد باسوادی وجود داشت و این طرف بی‌سواد بودند. پیامبر به اسیران گفت: هر کدام شما برای آزادی‌اش باید به ده نفر از مسلمانان خواندن و نوشتن بیاموزد. تاریخ را بخوانید. آیا رهبری هست که کار پیامبر را انجام داده باشد؟ نه پول خواست، نه طلا، نه نقره، فقط آموزش خواست. این یک درس تاریخی است. در اسلام همیشه روی کسب علم و شناخت تاکید شده است. وقتی غرب در ظلمت جهل و بی‌سوادی فرو رفته بود و دانشمندانش را محاکمه می‌کرد و از چوبه‌ی دار می‌آویخت و اعدامشان می‌کرد، منطقه‌ی ما دوران طلایی‌اش را می‌گذراند. روا نیست امروز کسی پیدا شود و مسئولیت بی‌سوادی، جهل و عقب‌ماندگی جهان اسلام و کشورهای عربی را بر عهده‌ی اسلام بیاندازد. همه خوب می‌دانیم چه کسی مسئول است. بنابراین به آن که می‌گوید من نسبت به اسلام کافر شدم چون وقتی به جهان اسلام و کشورهای عربی و مردم‌مان نگاه می‌کنم به جز فقر، گرسنگی، بیکاری و تنگ‌دستی نمی‌بینم، باید گفت برادر من این موضوعات چه ربطی به اسلام دارد؟! آن هم در حالی که می‌دانیم اسلام به عنوان یک دین چه در قرآن و چه در سنت [چقدر روی این مسائل تاکید کرده است]. حتی می‌بینید که قرآن کریم وارد جزئیات می‌شود. وقتی از زکات و صدقات واجب و مستحب سخن می‌گوید به شدت به فقرا، مساکین، ایتام، نیازمندان، در راه ماندگان و بی‌چاره‌ها توجه نشان می‌دهد. در شریعت دینی و اسلامی چیزهای شگفت‌آوری هست که اگر اجرا می‌شدند نه فقیری می‌ماند و نه گدایی و نه مقروضی. مشکل در اسلام نیست، مشکل درون ماست. تصویری که در چند سال اخیر ارائه شده و طبیعتا امروزه شکل پلیدتر و رادیکال‌تری به خود گرفته، تصویر وحشی‌گری و بریدن دست‌ها، پاها و سرها و بیرون کشیدن جگر و سوزاندن اجساد و از این دست کارها چه ربطی به اسلام دارد؟ برادران و خواهرانم، اسلام را ببینید که پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گوید: مثله نکنید، مثله یعنی قطعه قطعه کردن بدن فرد زنده یا جسد مرده‌ای یا سوزاندنش یا به حالت نامناسب درآوردنش. پیامبر می‌گوید: حتی سگ هار را مثله نکنید. یعنی حتی سگی که مردم را اذیت می‌کند و به مردم حمله می‌کند. نهایتش این است که بکشیدش. وقتی کشتید جسدش را قطعه قطعه نکنید و نسوزایند. خب، حالا اگر کسی امروزه با شمشیر و اره قطعه قطعه می‌کند، به اسلام چه ربطی دارد؟ به اسلام چه ربطی دارد؟ حتی اگر این فرد از صبح تا شب بگوید «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)». محمد رسول الله ۱۴۰۰ سال پیش گفته تا قیام قیامت حتی جسد سگ هار را هم قطعه قطعه نکنید. این مسائل چه ربطی به اسلام دارد؟ دین احترام بسیار زیادی برای میت قائل است، پیکر انسان مرده حرمت دارد تا چه رسد به زنده. مسئولیت گردن کسانی است که به اسلام پایبند نیستند و اسلام را اجرا نمی‌کنند.

امروز به جای این‌که پول‌ها برای آموزش، سرپرستی فقرا و مساکین، ساخت مدارس و بیمارستان و ایجاد فرصت شغلی هزینه شود، با نهایت تاسف صدها میلیارد دلار در جهان اسلام و کشورهای عربی صرف جنگ‌های بی‌فایده می‌شود. صرف نابودی جوامع برای خدمت به اسرائیل می‌شود. صدها میلیارد دلار برای جلب رضایت رئیس جمهور آمریکا یا یک رئیس جمهور غربی پرداخت می‌شود تنها برای این‌که یکی به تخت پادشاهی برسد یا یکی بر تخت پادشاهی باقی بماند. این‌ها افرادی هستند که مردم باید به آن‌ها کافر شوند، نه این که به دین، ادیان و پیامبران کفر بورزند و کار به جایی رسد که به الله(عز و جل) کافر شوند و به الحاد برسند. بنابراین امروز، مسئولیت ما فقط انسان‌سازی نیست؛ بلکه دفاع از انبیای خدا و دفاع از موسی، عیسی، محمد و از ادیان و رسالت‌های آسمانی و به شکل مشخص از اسلام و از پیامبر اسلام است.

اسلام به‌شدت آماج حمله است و این کارهای غلط و پلید برای این اهانت به خدمت گرفته شده است. باید اولا با بیان، شرح، توضیح و روشنگری دفاع کنیم و امروز این مسئولیت همگانی تک تک ماست. هر فرد، هر برادر و هر خواهری، هر آقا و خانمی، هر مرد و زنی مسئول است که روشن‌گری کند، توضیح بدهد، شرح بدهد، و دفاع کند چون جنگ امروز، جنگ افکار عمومی جامعه، جنگ آگاهی و جنگ قانع‌سازی دیگران است. این یک جنگ روانی عظیم است که برایش برنامه‌ریزی، تولید و تلاش صورت می‌گیرد. دوم: ارائه‌ی الگوی متفاوت. یعنی انسان مؤمن، فداکار، متمدن، با اخلاق، مؤدب و مهربان. ارائه‌ی یک الگوی کاملا متفاوت، مهم‌ترین پاسخ به حوادث سال‌های گذشته و امروز است.

کمی به موضوع سیاسی بپردازم. سه موضوع کوتاه داریم.

اول: در این ساعت‌ها، همه‌ی منطقه منتظر و مترصد اتفاقاتی هستند که در نوار غزه رخ می‌دهد. الان که من سخنرانی می‌کنم نمی‌دانم چه اتفاقی به‌ویژه در نوار غزه رخ داده است. چون الآن به طور متقابل فضای هم‌آوردی و خطراتی شدید و سطح بالایی از آماده‌باش متقابل اعلام شده است. اسرائیل سطح تهدیدش را به لحاظ کلامی، در جبهه، در سطح آمادگی، به لحاظ اقدامات و اتخاذ تدابیر جنگی و ترساندن فلسطینی‌ها بالابرده است. در طرف مقابل نیز فلسطینی‌ها با وجود شهدا و زخمی‌ها و فداکاری‌های عظیمی که در راهپیمایی‌های بازگشت هر جمعه و در چنین ساعت‌هایی رخ می‌دهد، بر ادامه‌ی این راهپیمایی تا رسیدن به اهدافشان اصرار دارند. همچنین موضع قاطعی که اتاق عملیات گروه‌های مقاومت فلسطینی در غزه اعلام کرده است و همه‌ی گروه‌های مقاومت فلسطینی نیز این موضع را تایید کرده‌اند و گفته‌اند عقب‌گرد نمی‌کنند و آمادگی مواجهه و خطرپذیری را دارند. این‌که این کارها به کجا ختم می‌شود، چیزی است که در این ساعت‌ها و روزها باید پیگیری کنیم و منتظر باشیم. به هر حال فلسطینی‌ها در غزه انتخاب دیگری به جز ایستادگی، پایداری و مواجهه ندارند. دشمن اسرائیلی آن‌ها را بین دو انتخاب گذاشته است: یا جنگ یا مرگ در اثر گرسنگی به دلیل محاصره‌ی مطلق. و فلسطینی‌ها نیز در نوار غزه انتخاب کرده‌اند که نمی‌خواهند از گرسنگی بمیرند. آن‌ها می‌خواهند که روی پایشان بایستند. این معنی‌اش این نیست که حتما کشته می‌شوند. شاید برخی شهید شوند اما می‌توانند گزینه‌هایشان را که همان شکسته شدن محاصره‌ی تحمیلی و شروطشان است، به جهان بقبولانند. به هر حال حوادث چند ساعت آینده و یا چند روز آینده، برای نوار غزه و همچنین برای منطقه مهم است چون حوادثی مانند این در غزه می‌تواند بازتاب‌های وسیع و خطرناکی بر منطقه داشته باشد.

دوم: حادثه‌ی مهمی که در هر صورت چند روز گذشته تبدیل به خبر اول دنیا شد و آن اتفاقی است که در کنسول‌گری سعودی در استانبول ترکیه رخ داد؛ حادثه‌ی ربایش یا ناپدید شدن روزنامه‌نگار سعودی، جمال خاشقچی. به نظر می‌رسد، یعنی ترامپ می‌گوید به نظر می‌رسد (خنده) که تقریبا کار یک‌سره و قطعی شده است. چون هیچ کسی روی فرضیه‌ی دیگری کار نمی‌کند. یک نفر در کنسول‌گری ربود‌ه شده، شکنجه شده، کشته شده و البته فرضیه‌ی قطعه قطعه کردن با اره هم وجود دارد. خب، این موضوع ناگهان در رسانه‌ها و در افکار عمومی و در آمریکا بزرگ شد. با انتخابات میان‌دوره‌ی کنگره و مجلس [امریکا] نیز مصادف شد و به زمینه‌ی رقابت حزب جمهوری‌خواه و دموکرات و یک محتوای رسانه‌ای میان رسانه‌ها و رئیس جمهور ترامپ تبدیل شد. حتی غربی‌ها هم که در هفته‌ی اول ساکت بودند، بالاخره به حرف آمدند؛ فرانسه، انگلستان، آلمان، هلند و ... . پس موضوع بزرگ شد. طبیعتا الان نمی‌خواهم درباره‌ی معانی، پیامدها، زمینه‌ها و… صحبت کنم و ارزیابی ارائه دهم. بلکه می‌خواهم به این موضوع بپردازم تا سپس به موضوعی فرا بخوانم. می‌دانید که ما جنگ جاری در منطقه را اساسا تحت مدیریت خط آمریکایی - سعودی می‌دانیم. پروژه‌ی جاری در منطقه به‌ویژه برای لبنان، سوریه، عراق، یمن و بحرین یک پروژه‌ی آمریکایی - سعودی است و با حفظ احترام، همه‌ی دیگران، چه حکومت‌ها، دولت‌‌ها، گروه‌ها، احزاب، سازمان‌ها و… [غیر از امریکا و سعودی] صرفا در این پروژه به کار گرفته شده‌اند. با وجود دردمندی شدید ما از نظام و حاکمان سعودی به‌ویژه در جنگ یمن و حوادث منطقه ما از روز اول تا امروز نه فقط در حزب‌الله بلکه به طور کلی در خط مقاومت تلاش کردیم تقریبا در جبهه‌ی ناظر بمانیم. این در حالی بود که می‌شد از این حادثه حد اکثر استفاده را در جهت نبرد جاری فکری، سیاسی، فرهنگی، تربیتی و رسانه‌ای میان دو جبهه انجام داد. اما به علت‌های متعددی که الآن دلیلی برای ورود به‌شان وجود ندارد الآن بنده نمی‌آیم این موضوع را بگیرم و به وسیله‌ی آن حمله کنم و بحث بشری، اخلاقی، فکری، سیاسی، تربیتی و… راه بیاندازم. اما در هر صورت، روشن است که این واقعه بزرگ‌تر خواهد شد، همچنین روشن است دولت ترامپ بسیار حساس شده و شرایط حاکمان سعودی اصلا خوب نیست و بسیار سخت است. یک بحران واقعی بین المللی رخ داده و فضایی در جهت قطع رابطه‌ی دیپلماتیک و سیاسی شکل گرفته و ممکن است به قطع رابطه‌ی اقتصادی و تحریم و… برسد. هر کس می‌خواهد این موضوع را دنبال کند، ان شاءالله در آینده زمانی می‌رسد که بشود درباره‌ی معانی این واقعه صحبت کرد. مهم این است که این پرونده به چه پایانی منتهی می‌شود و چه نتایج و پیامدهایی خواهد داشت.

قطعا امروز در سعودی نشسته‌اند و فکر می‌کنند باید چه کنیم، چون قصه‌ی عوامل خودسر و متمرد دیگر جواب‌گو نیست. همچنین نکته‌ی طنزی در دو هفته‌ی گذشته شنیدم که البته ارزش صدور بیانیه را نداشت اما الآن به عنوان لطیفه مطرح می‌کنم. دیدم در برخی شبکه‌های ماهواره‌ای عربی، یکی از این تحلیل‌گران یا افرادی که می‌آیند در برنامه‌ها جلوی حضار تحلیل می‌کند، یک موضوع بسیار خنده‌دار را مطرح کرد. برخی سعودی‌ها آمدند و حزب الله را متهم کردند. آن هم در اوج داستان کنسولگری سعودی در استانبول و جمال خاشقچی و…! مجری برنامه، که نمی‌شناسمش اما فکر هم نمی‌کنم از علاقه‌مندان ما باشد، گفت برادر یک چیزی بگو که حد اقل در ذهن انسان بگنجد! گفت یعنی تا این حد به شما نفوذ کرده‌اند، به کنسولگری نفوذ کرده‌اند، به دستگاه‌های امنتی نفوذ کرده‌اند، به پلیس نفوذ کرده‌اند، به ارتش نفوذ کرده‌اند، به پزشکی قانونی نفوذ کرده‌اند، به حراست نفوذ کرده‌اند، به دوربین‌ها نفوذ کرده‌اند و وارد کنسولگری شده‌اند (خنده). یک نفر بامزه‌تر هم بود که می‌گفت این کار ایران، حزب الله و جناب بشار اسد است. دلیل هم داشت. می‌گفت یک بار یک سرهنگ فراری سوری را در ترکیه دزدیده‌اند و به سوریه بازگردانده‌اند پس آن کسی که می‌تواند یک سرهنگ فراری را بدزدد، طبیعتا می‌تواند وارد کنسولگری شود و این عملیات عظیم را برای بر هم زدن رابطه‌ی سعودی و ترکیه، سعودی و امریکا و همچنین سعودی و کشورهای جهان به انجام برساند. وقتمان را هدر نمی‌دهیم. فقط به عنوان لطیفه می‌خواستم بگویم که حرف‌هایی حتی تا این اندازه بیهوده وجود دارد.

همان‌طور که عرض کردم موضوع تمام شده است. یعنی مسئله را پخته‌اند و الآن بحث‌ها بر سر این است که چه استفاده‌ای از آن بکنند، از چه کسی حساب بکشند و بر سر چه کسی بشکنندش. قطعا جایی نشسته‌اند و در حال تصمیم‌گیری هستند که چه باید بکنند.

بنده می‌خواهم از این مناسبت استفاده کنم و به حاکمان و مسئولان سعودی بگویم:‌ امروز فرصت مناسبی است که موضعی عظیم و شجاعانه بگیرید و جنگ علیه یمن را تمام کنید. وقتی یکی از روزنامه‌نگاران بزرگ نزدیک به دفتر پادشاه آمد و گفت ما ۳۰ اقدام انجام خواهیم داد و پاسخ می‌دهیم و روابط با ایران را بار دیگر سامان می‌دهیم و حزب الله و حماس دوباره دوست ما خواهند شد، همه‌ی ما و حتی امریکایی‌ها که به واسطه‌ی این صحبت، سعودی‌ها را تهدید کردند، می‌دانستند این‌ها حرف‌های بی‌معنا و بی‌خود است. هیچ کس در این نظام و پادشاهی عربستان سعودی حتی جرأت آن را ندارد که به این شیوه فکر کند تا چه رسد که گامی در این جهت بردارد. امروز خود این حاکمان هستند که باید تصمیم بگیرند چطور اوضاعشان را سامان بدهند. مهم‌ترین گامی که می‌توانند بردارند، پایان جنگ علیه یمن است. بیایند و در همه‌ی جبهه‌ها آتش‌بس اعلام کنند و به یمنی‌ها اجازه دهند سراغ درمان سیاسی و آشتی ملی بروند. چرا؟ چون حاکمان سعودی باید بدانند پوشش بین المللی و جهانی جنگشان علیه یمن به زودی و به‌ویژه پس از این واقعه فرو خواهد پاشید. فرو خواهد پاشید. امروز میزان زشتی تصویر سعودی در ذهن جهان، در صد سال گذشته بی‌سابقه است. با چنین تصویری شما نمی‌توانید جنگ را ادامه دهید. وقتی همه‌ی جهان در کنار شما بودند نتوانستید در این جنگ به نتیجه برسید و پیروز شوید. حتی خسارت‌های اخلاقی، بشری، اقتصادی، نظامی و انسانی‌تان در این جنگ، بسیار هولناک بود. امروز زمان مناسبی است که سعودی و حاکمانش یک گام بزرگ تاریخی، بشری، اخلاقی و سیاسی بردارند که همان اعلام پایان جنگ حتی به صورت یک‌طرفه باشد چون قطعا از طرف مقابل نیز آتش‌بس خواهد شد. طرف مقابل از ابتدا در وضعیت دفاعی محض است. جنگ علیه یمن را پایان دهید و به یمنی‌ها فرصت دهید بروند با نظارت سازمان ملل یا هر کس دیگری، گفت‌وگو کنند و یمن به سمت صلح و حرکت کند و شما هم ببینید باید با این معضل چه کنید. استمرار این شیوه و خصومت‌ورزی و روش و رفتار قطعا به هلاکت و مهلکه می‌انجامد. جهان دیگر تحمل این سطح از چنین رفتارهایی را ندارد. بنده فقط خواستم در این مناسبت بر این موضوع تأکید کنم و نمی‌خواهم بیش از این واردش شوم.

در دقایق باقی‌مانده موضوع دیگری را مطرح خواهم کرد. چون بنایم بر یک ساعت است و ان شاءالله نمی‌خواهم بیش‌تر صحبت کنم.

آخرین موضوع: کابینه‌ی لبنان. این موضوع دو بخش دارد: قالب و محتوا. کابینه کمی آب نیاز دارد (خنده و نوشیدن آب). در زمینه‌ی قالب: این روزها حرف‌هایی گفته می‌شود و متأسفانه در رسانه‌های عربی و به‌ویژه خلیجی شاهد آن هستیم و در رسانه‌های لبنان نیز وجود دارد و روشن است از یک اتاق فکر می‌آید. مغالطه‌هایی در زمینه‌ی تشکیل و پیش‌رفت به سمت تشکیل کابینه وجود دارد. می‌خواهم این‌ها را بیان کنم، چون در نشست‌ها و روزنامه‌ها و رسانه‌ها گفته می‌شوند.

مثلا: پیوند لبنان و عراق. در عراق کار پیش رفت و رئیس پارلمان و رئیس جمهور و نخست وزیر انتخاب شدند و به زودی دولت تشکیل می‌شود چون آن‌جا مثل این‌جا نیست و نخست وزیر فقط یک ماه فرصت دارد. ما الحمدلله به لحاظ قانون اساسی تا همیشه فرصت داریم. برخی آمدند و گفتند در لبنان کار در حال پیش‌رفت است چون در عراق کار پیش رفت و امریکا و ایران به تفاهم رسیدند. برای اطلاع شما عرض کنم: این طور نیست. کسانی که این چیزها را می‌نویسند از هیچ چیز خبر ندارند. بسیار بسیار بسیار دور هستند. آن‌چه در عراق رخ داد، تفاهم امریکا و ایران نبود بلکه اراده‌ی عراقی‌های ملی‌گرای واقعی و شکست و ناکامی سیاست امریکا برای عراق بود. اگر نه پروژه‌ی واقعی امریکایی‌ها به نحوی بود که نه رئیس مجلس فعلی را می‌خواستند و نه رئیس جمهور فعلی را. به عبارتی: هم برای رئیس مجلس، هم برای رئیس جمهور و هم برای نخست وزیری کس دیگری را می‌خواستند. اتفاقات عراق، شکست سیاسی امریکایی‌ها بود. حتی در محافل عربی از شکست سیاسی سعودی صحبت می‌کنند. حالا ما نمی‌خواهیم امروز دیگر زیاد به سعودی بتازیم. چیزهایی که قبل از این گفتم بس است تا شاید این‌ها دو کلمه حرف عاقلانه و منصفانه در زمینه‌ی یمن را در این برهه بشنوند. پس اتفاقات عراق، تفاهم امریکا و ایران نبود تا بخواهیم نتیجه بگیریم که این بر لبنان بازتاب خواهد یافت.

دوم: ایران اصولا کم یا زیاد در موضوع کابینه لبنان دخالت نمی‌کند. این را از ابتدای مأموریت نخست وزیر فعلی به تشکیل کابینه، بیست بار گفتیم. نه به صورت درگوشی، نه در گفت‌وگوهای پنهان و نه علنی (خنده). تا چه رسد به این‌که گفته شود اتفاقات منطقه نشان از تفاهم و نزدیک ایران و… برادر، تفاهم و نزدیکی ایران و… کجا بود؟ شما در کدام جهان زندگی می‌کنید؟ با کدام سیاست این چیزها را می‌فهمید؟ حد اقل [چیزی که از حوادث امروز فهمیده می‌شود این است که] کارها در حال حرکت به سمت یک برخورد اقتصادی، سیاسی و رسانه‌ای عظیم است. چند روز و هفته‌ی بعد، نوبت تحریم‌های شدید امریکا و تلاش برای رساندن صادرات نفت ایران به صفر است. آن وقت شما از نزدیکی تفاهم صحبت می‌کنید؟ این حرف‌ها نیست. بنده معمولا تلاش می‌کنم بسیار مؤدب باشم اما اجازه دهید بگویم کسانی که این چیزها را می‌گویند و می‌نویسند احمق هستند! یا احمق هستند یا واقعیت را می‌دانند اما تلاش می‌کنند تصویر دروغینی از آن ارائه کنند.

همچنین به‌ویژه در روزهای اخیر گفته شد: قیومیت ایران بر لبنان اجازه‌ی تشکیل کابینه را صادر کرد (خنده). دلیلش را هم ذکر کردند. دلیلش هم دیدار فلانی یعنی بنده با جناب وزیر، جبران باسیل [وزیر امور خارجه] است و بنده به ایشان ابلاغ کرده‌ام که کابینه باید تشکیل شود و همه باید امتیاز بدهند و شما از الآن تا نمی‌دانم فلان زمان پیش از آغاز تحریم‌های امریکا علیه ایران، وقت دارید. اولا چنین دیداری اصولا صورت نگرفته است. ثانیا چنین گفت‌وگویی نشده است. نه چنین گفت‌وگویی و نه گفت‌وگوی دیگری. همچنین این‌گونه نیست که ما چیزی را به جریان آزاد ملی یا نخست وزیر مأمور تشکیل کابینه یا هر کدام از نیروهای سیاسی تکلیف کنیم. این‌که کابینه پیش از آغاز تحریم‌ها یا پس از آغاز تحریم‌ها تشکیل شود، یک مسئله‌ی لبنانی است و به تحریم‌ها هیچ ربطی ندارد. اما این حرف‌ها یک تلاش مستمر برای انداختن مسئولیت [این تأخیر] به گردن ما و ایرانی‌هاست. می‌خواهند بگویند شما بودید که جلوگیری کردید و به تأخیر انداختند و امروز راه تشکیل کابینه را باز کردید. ظاهرش این است که وقتی کسی شتاب در تشکیل کابینه را درخواست می‌کند، خوب است اما این حرف در یک روند اتهام‌زنی بیان می‌شود، نه در یک روند مثبت. اتهام این است که شما مسیر تشکیل کابینه را متوقف کرده بودید و حالا امروز بازش کردید و می‌گویید عجله کنید چون ایران دارد تحریم می‌شود. این هیچ ربطی ندارد.

همچنین تلاش کردند این‌گونه نشان دهند، یک نفر امروز نشسته و کابینه تشکیل می‌دهد و تعداد وزیران و صندلی‌ها را مشخص می‌کند… چون می‌دانید امروز تب کسب صندلی‌ها بالا گرفته است… فلان صندلی یا فلان صندلی یا فلان صندلی. می‌گویند حزب الله در حال تقسیم است. پس بروید با حزب الله صحبت کنید. طبیعتا این نیز غلط و نادرست است و مبتنی بر واقعیت نیست. ما در این زمینه دخالت نمی‌کنیم. در بخش محتوایی عرض می‌کنم که در چه زمینه‌ای ممکن است دخالت کنیم. این‌گونه نیست که ما کابینه تشکیل دهیم، افراد را جمع کنیم و صندلی و عدد و سهم بدهیم. این‌ها غلط است. این بحث‌ها عمدتا میان رئیس جمهور و نخست وزیر مأمور تشکیل کابینه و برخی نیروهای سیاسی است. قاعدتا ما صحنه را پی‌گیری می‌کنیم و برخی جاها وارد می‌شویم و نظری داریم که بیان می‌کنیم. این درست است. اما این‌طور نیست که پرونده دست ما باشد و ما نشسته‌باشیم به تقسیم و توزیع که از ما مطالبه کنند چرا کابینه تشکیل نشد و چرا این‌گونه تشکیل شد. این از قالب.

در زمینه‌ی محتوا: فرض کنیم دخالت خارجی وجود ندارد و از خارج، اجازه‌ی تشکیل کابینه وجود دارد. حد اقل شخص بنده در این زمینه زیاد برایم روشن نیست. اطلاعات در این زمینه متناقض هستند. برخی می‌گویند از خارج گفته‌اند کابینه تشکیل ندهید و وقت بگیرید. بنده می‌کوشم حتی با دشمن و مخالف سیاسی‌ام انصاف داشته باشم. در خط سیاسی ما قطعا به کسی گفته نشده کابینه تشکیل ندهید. این قطعی است. نه ایران و نه سوریه. دیگر چه کسی می‌خواهد به ما بگوید؟ امریکایی‌ها؟ اما در زمینه‌ی خط مقابل مثلا اگر فرانسوی‌ها را در نظر بگیریم، آن‌ها گفته‌اند عجله کنید و کابینه تشکیل دهید. چه کسی می‌تواند گفته باشد تشکیل ندهید؟ امریکایی‌ها یا سعودی‌ها. آدم وقتی فکر می‌کند که چرا باید بگویند تشکیل ندهید و منتظر چه هستند، جواب روشن نیست. اطلاعاتی که در این زمینه وجود دارد، متناقض است. به همین علت بنده یکی از افرادی هستم که نمی‌توانم به لبنانی‌ها بگویم مانع تشکیل کابینه خارجی است یا قطعا خارجی نیست. من یکی از افرادی هستم که برای خودم شفاف نیست. اطلاعات متناقضی دارم. البته فارغ از چراغ سبز یا قرمز خارج، تأیید داخل برایم روشن است. صحبت درباره‌ی اندازه‌ها و اندازه‌های تورم‌یافته و حقوق و… است. قطعا در داخل مشکل وجود دارد. بسیاری از حوادث این ماه‌ها در موضوع تشکیل کابینه و صحبت‌هایی که زده شد، قابل اظهارنظر است اما ما مستمرا می‌کوشیم بیرون این بحث‌ها بمانیم.

می‌خواهم فرض کنم مشکل مربوط به خارج نیست و مسئله، اطلاعات داخلی است. این بار می‌توانم اندکی امید بدهم. چون همیشه می‌گفتم چیز تازه‌ای نیست. مدتی قبل گفتم هیچ چیز مشخص نیست. اما امروز می‌گویم نه، روشن است امید و نکته‌های مثبت بسیار زیاد و مهمی وجود دارد و پیشرفت مهمی در زمینه‌ی تشکیل کابینه واقع شده است. البته قاعدتا ما به کسی توصیه نمی‌کنیم زمان تعیین کند و بگوید تا ۲۴ ساعت، ۳ روز، ۱ هفته، ۱۰ روز یا حتی ۱ ماه دیگر. این اشتباه است چون گاهی مسائل یا گره‌هایی پیش می‌آید که از ابتدا در محاسبات نبودند یا به اندازه‌ی کافی جدی گرفته نمی‌شدند. گاهی برخی مردم فکر می‌کنند بعضی موضع‌گیری‌ها یا درخواست‌ها برای خالی نبودن عریضه است و خیال نمی‌کنند این‌ها مطالباتی جدی باشد و معتقدند وقتی به یک ربع پیش از تشکیل کابینه می‌رسیم از این مطالبه‌ها نیز چشم‌پوشی می‌شود. این اشتباه ارزیابی کسانی است که روی تشکیل کابینه کار می‌کنند. بنده معتقدم امروز یک پیشرفت مهم و عظیم رخ داده اما هنوز چندین مسئله مخصوصا در زمینه‌ی مسئولیت‌ها و وزارت‌خانه دادن به برخی طرف‌ها مانده که هنوز تعلیق ایجاد می‌کند. همه منتظر پاسخ‌یافتن این تعلیق‌ها هستند. گرچه در این مورد آخر عمدتا ما یعنی حزب الله و جنبش امل نیز درگیر هستیم، بنده در مورد جزئیات صحبت نمی‌کنم. امروز دوگانه[ی شیعی] بسیار درگیر این مورد آخر هستند. وارد جزئیات نمی‌شوم چون ما به سرتاسر روش رسانه‌ای پرداختن به تشکیل کابینه در چند ماه گذشته، مشکل داریم. مسائل را در رسانه‌ها مطرح کردند و حداقل مطالباتشان را در رسانه‌ها بالا بردند تا جایی که موجب شد گرفتار هماوردطلبی شوند. دیگر مسئله تبدیل شد به مسئله‌ی هماوردطلبی و آبرو. این بسیار موضوع را پیچیده کرد. ما از روز اولی که در کشور مقوله‌ی زیر مطرح شد که “برای برآورده شدن نیازهایتان از رازپوشی کمک بگیرید” به این شعار پایبند ماندیم. اما بسیاری افراد پایبند نماندند. وقتی شما پایبند نمی‌مانید و زیاد سراغ رسانه‌ها می‌روید خودتان را به کنج می‌برید و کار خودتان و کشور را سخت می‌کنید. به همین علت بنده امروز نیز نمی‌خواهم در این سخنرانی حداقل یا شرط یا درخواستی را مطرح کنم. مخصوصا در زمینه‌ی برهه‌ی اخیر یعنی تشکیل کابینه. وارد بحث نیز نخواهم شد چون این روزها عده‌ای مقاله می‌نویسند و می‌گویند آیا حزب الله از هم‌پیمانانش دست خواهد برداشت یا نه؟ نمی‌خواهم وارد بحث شوم چون نمی‌خواهم کسی را به زحمت بیاندازم. ما در زمینه‌ی کابینه “می‌خواهیم انگور بخوریم، نمی‌خواهیم باغبان را بکشیم” و نبرد تشکیل کابینه نیز نباید به نبرد زورآزمایی تبدیل شود. دولت باید تشکیل شود چون کشور به لحاظ اقتصادی، مالی، معیشتی، مطالبات، اجتماعی، امنیتی و در همه‌ی سطوح نیازمند دولت است. ذهنیت حاکم بر تشکیل کابینه باید فقط همین بماند، نه تسویه‌ی حساب یا احتمالا تحمیل محاسبات و حجم‌ها و تقسیم‌بندی‌ها از جیب کشور و میهن.

هیچ چیز نمی‌گویم جز این‌که:‌ امروز کار با جدیت بسیار پی‌گیری می‌شود و همه‌ی ما به قول معروف در حال طی کردن آخرین ساعت‌ها یا روزها هستیم. مگر این‌که گره بازنشدنی‌ای پیدا شود که باز گرفتار هفته‌ها و ماه‌های اخیر شویم. بنده طرفدار این هستم که مسئولان و از جمله خودمان، یک تصویر واقع‌بینانه ارائه دهیم. چون اگر خوش‌بینی را بالا بردیم و گفتیم و در ۲۴ ساعت آینده کابینه تشکیل خواهد شد اما ۲۴ ساعت گذشت و تشکیل نشد، موجب نا امیدی می‌شود و بر شرایط اقتصادی و مالی بازتاب خواهد یافت. این کار اشتباه است. بگذارید واقع‌بین باشیم و بگوییم نکات مثبت بسیار بزرگی هست اما هنوز گره‌هایی زیربنایی وجود دارد که باید درمان شوند و با جدیت بسیار زیاد در حال تلاش برای درمانشان هستند. ما معتقدیم یکی از گره‌های اصلی این بود که از ابتدا بر روی معیار واحد توافق نشد. حتی روی [لزوم] این هم توافق نشده بود. یعنی برخی نیروهای سیاسی موافق نبودند که از معیار واحدی استفاده شود. در کمال صراحت عرض می‌کنم. نظرشان چیز دیگری بود. حتی وقتی از معیار واحد صحبت می‌شد، معلوم نبود آن معیار واحد چیست. تعداد نمایندگان؟ نتایج انتخابات پارلمان؟ هر ۳ نماینده یک وزیر؟ هر ۴ نماینده یک وزیر؟ هر ۵ نماینده یک وزیر؟ کدام؟ مبنا باید تعداد نمایندگان باشد یا کمیسیون‌ها یا جریان‌ها و نیروهای سیاسی؟ توافق روی معیار واحد وجود نداشت. این یک مشکل اساسی بود که امروز بروز کرد و در مسیر تشکیل کابینه مانع ایجاد کرد.

همه‌ی ما به درگاه الله(سبحانه و تعالی) دعا می‌کنیم که مسئولان را توفیق دهد و یاری کند. البته همه باید همکاری کنند و کوتاه بیایند. دوگانه‌ی ما [یعنی شیعیان] از روز اول در زمینه‌ی مطالباتمان کوتاه آمدیم. کوتاه آمدیم. حتی به این اشاره بسنده می‌کنم و می‌گویم: من و ما می‌پذیریم که معیارهای تشکیل کابینه برای هم‌پیمانانمان نیز پیاده شود. ما نمی‌خواهیم معیارها را به نفع هم‌پیمانانمان نقض کنیم. اما به شرط آن‌که معیاری وجود داشته باشد. اگر معیاری وجود داشته باشد ما در پیاده‌سازی این معیارها بر هم‌پیمانانمان سخت‌گیری خواهیم کرد. در کمال صراحت عرض کردم. نمی‌خواهم بیش از این پیش بروم چون مربوط به تلاشی است که باید در آرامش انجام دهیم و به نتیجه برسیم.

بار دیگر این مناسبت را به مدیران، کادر و دانش‌آموزان مدرسه‌ی اسلامی تربیت و تعلیم و مدارس المهدی(علیه السلام) تبریک می‌گویم و ان شاءالله سالگرد پنجاهم و هفتاد و پنجم و صدم و صد و بیست و پنجم! تا هنگام ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف). عیدتان مبارک.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه
بخش کوتاهی از مصاحبه سید حسن نصرالله با شبکه المیادین به روایت دوربین دوم

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله