
در دهمین سالگرد جنگ به نظر میرسد توجه اسرائیلیها از توجه لبنانیها و عربها به این سالگرد بیشتر بود.

جنگ جولای برای رژیم و ذهنیت اسرائیل تبدیل به یک نقطهی عطف تاریخی بسیار مهم شد که پیامدهای سرنوشتسازی برای این رژیم داشت. به همین علت این جنگ در طول ده سال از رسانهها، بگومگوها، بحثها، خودآگاه و ناخودآگاه اسرائیل بیرون نرفت. قاعدتا در جهان عرب و اسلام و لبنان، بسیاری از افراد تلاشهای زیادی کردند تا این جنگ و پیروزیها و دستاوردهای این جنگ را [از ذهنها] بیرون کنند.

تصمیم تجاوز به لبنان توسط آمریکا گرفته شده بود. مثل جنگ این روزهای یمن. اسرائیل مجری تصمیم آمریکا مبنی بر تجاوز به لبنان بود.

بزرگترین هدف جنگ یا تجاوز جولای، نابود کردن مقاومت بود. سپس این هدف کمی تنزل پیدا کرد و شد: واردآوردن بالاترین میزان خسارت و کشتن بالاترین تعداد از فرماندهان و عناصر مقاومت و از میان بردن توان و امکانات مقاومت و خلع سلاح مقاومت.

آمریکا پروژهی خاورمیانهی جدید را روی میز گذاشت که اولین گامش پس از همهی دستاوردهای آمریکا در منطقه، نابود کردن مقاومت لبنان بود. تا سپس تسلط بر سوریه، نابود کردن مقاومت فلسطین و منزوی کردن ایران به عنوان مقدمهی سرنگون کردنش را به آن بیافزاید و خاورمیانهی جدید تحقق یابد که به معنای سلطهی مطلق آمریکا و اسرائیل بر هر چیزی در منطقهمان تا صدها سال بود.

مقاومت در جنگ جولای تماما در حالت دفاعی قرار داشت.

هر حادثه و اتفاق میدانی فارغ از هدفها و نیتهای شما نتایجی دارد. این نتایج از عدم نیامدند بلکه از رهگذر مقاومت، ایستادگی، جانفشانی، ایستادگی، خون شهیدان، زخمها، مدیریت، برنامهریزی، اتحاد، همکاری و مشارکت در آن جنگ ایجاد شدند.

پس از این جنگ و در نتیجهاش، این ارتش بهسختی و شدیدا به لرزه درآمد. حالت پریشانی و ضعف شدید روحی و شبه فروپاشی به ارتش دست داد. فرمانده ستاد کل، فرماندهان ستاد، فرماندهان واحدها، فرماندهان میدانی، افسران و سربازان از پایین به بالا و از بالا به پایین یکدیگر را متهم میکردند. اتهامزنیها به حد فحش و اتهام به خیانت کشید. اینها همه موجود است و میتوانید از ده سال پیش تا امروز مطالعهشان کنید. این تزلزل سخت و در نتیجه استعفاها و برکناریها و تغییرات دراماتیک در تاریخ ارتش اسرائیل سابقه ندارد.

در ارتش اسرائیل نه افراد ردهی پایین به افراد ردهی بالا اعتماد دارند و نه افراد ردهی بالا به افراد ردهی پایین و این در هر جنگی در آینده بازتاب خواهد یافت. این بعدها در جنگ غزه نمایان شد.

اولمرت پس از شارون نخست وزیر شد. شارون یک رهبر بزرگ در اسرائیل بود. پیش از او هم رابین و رهبران بزرگ دیگری بودند. اگر اولمرت در جنگ جولای پیروز میشد، یک رهبری تاریخی و عظیم را برای خود تثبیت کرده بود اما شکست جنگ جولای، رژیم اسرائیل را وارد بحران رهبری و زعامت سیاسی کرد که چندپارگی احزاب، دولتهای ائتلافی، انتخابات زودهنگام، شکافهای سیاسی و دولتی و پارلمانی و… نمودهای آن بود.

دکترین نظامی اسرائیل در جنگ جولای ساقط شد. این دکترین را بن گوریون از اوایل تأسیس این رژیم برایشان بنیان گذاشته بود و همهی جنگهای عرب و اسرائیل آن را ساقط نکرده بود. شاید فقط کمی تعدیلش کرده بودند. اما بلافاصله پس از جنگ جولای، یک هیئت به نام هیئت امنیتی تغییر دکترین امنیتی و نظامی تشکیل دادند که یکی از رؤسای لیکود در کنشت رئیس آن بود و برای بازبینی در دکترین نظامی اسرائیل جلساتی طولانی تشکیل دادند.

بیش از ۶۰ سال از درگیری عرب و اسرائیل میگذرد و میدانید بسیاری از مردم سخنرانی کردند و خط و نشان کشیدند و تهدید کردند و اسرائیل گاهی جواب آنها را با تمسخر داد. اما مقاومت لبنان هر چه میگوید، اسرائیل به آن باور دارد و باورش میکند. نه فقط چون میداند راست است بلکه چون اطلاعاتش نیز بر این موضوعات صحه میگذارند.

پس از جنگ جولای وقتی جنگ غزه را آغاز کردند، جرأت نکردند هدفهای بلندی ترسیم کنند. حتی جرأت نکردند هدفهایی کوچک اعلام کنند! هدفی اعلام نکردند. این از نتایج جنگ جولای است.

اسرائیل، پادگان پیشرفتهی نظامی آمریکا در منطقه است.

بلافاصله پس از جنگ جولای، سؤال از وجود و بقا بار دیگر میان ژنرالها، رهبران و بزرگترین نظریهپردازان اسرائیل مطرح شد. آیا این اسرائیل میتواند باقی بماند؟

رئیس جمهور تازهی اسرائیل میگوید اگر اسرائیل وارد جنگ تازهای شود و در جنگ ببازد، دیگر جنگی وجود نخواهد داشت چون اسرائیلی وجود نخواهد داشت.

امروز تحقیقاتی از سوی بزرگترین استراتژیستهای آمریکا انجام میشود که میگوید آیندهی اسرائیل طولانی نیست. این حرفها نه خواب است، نه پیشگویی است و نه نوستراداموس! اینها اطلاعات واقعی و خارجی است.

در جنگ سی و سه روزه، روح اسرائیل بود که صدمه دید. گاهی جسم کسی صدمه میبیند، دستش قطع میشود، چشمش کور میشود یا پایش میشکند ولی جسم به مرور خود را ترمیم میکند. اما صدمه دیدن روح، بسیار دشوار و رهایی از آن نیز دشوار است.

همهی ما میدانیم در جنگ جولای در بنت جبیل چه رخ داد: ویرانیها، بمباران هوایی، بمباران توپخانهای، بمباران موشکی، گردانها و تیپها و نیروهای ویژه و نفرات بسیار بالا و تانکها و نفربرهایی که وارد شدند. اما در مقابل، تعدادی مجاهد مقاوم پهلوان، این حماسه را آفریدند و ارتش لانهی عنکبوت نتوانست به این ورزشگاه برسد تا یک افسرش بایستد و بگوید ما لانهی عنکبوت نیستیم. ماجرای بنت جبیل این بود.

به یاد دارم وقتی سال ۲۰۰۰ به بنت جبیل آمدم و کارمان تمام شد و کمی در مرزها قدم زدیم، مناطق اسرائیل همهاش سرسبز بود و طرف ما اکثرا خشک بود. امروز منطقهی ما نیز در حال سبز شدن است. اما آنها چه میکنند؟ در حال کندن بخشی از گیاهان هستند. تپه میسازند و زمینها را تسطیح میکنند. چرا؟ چون از حمله به الجلیل میترسند. اسرائیل این است.

روستاهای ما در هراس میخوابیدند. نمیدانستند اسرائیل کی کوماندوهایش را میفرستد و میآید و اشغال میکند و میدزدد و میکشد و بمباران میکند. در حالی که شهرکهای آنها در امنیت زندگی میکردند. امروز وقتی یک نفر از هرکدام از روستاها در مرز یا نزدیکی مرز کمپرسور روشن میکند، شهرکهای نزدیک فرار میکنند! از این کمپرسورهایی که با آن زمین را میکنند. نمیخواهم مبالغه کنم و بگویم اگر کسی چکش بزند! در حالی که کاروانهای نظامی اسرائیل میآیند و در نقطهی صفر مرزی میایستند و کودکان و زنان و مردم ما هیچ توجهی به آنها نمیکنند.

این داستان تغییر کرده است که فقط اسرائیل به بنت جبیل حمله میکند. چرا این طور باشد؟ مردمی از بنت جبیل نیز به الجلیل حمله خواهند کرد. همانطور که ما نقشههای دفاعی میریزیم، آنها هم باید نقشههای دفاعی بریزند. همانطور که ما باید برای شهرها و روستاهایمان نگران باشیم، آنها نیز باید برای شهرکهایشان نگران باشند. اینها از نتایج جنگ جولای است.

امروز وزیران و ژنرالها و شخصیتهای امنیتی آمریکا که در دولت وقت حضور داشتند و برخیهایشان همچنان نیز مسئولیت دارند، اعتراف میکنند و در سایتهای اینترنتی موجود است که: ما یعنی آمریکاییها داعش را تأسیس کردیم و پرورش دادیم.

آمریکاییها در تشکیلات القاعده در عراق نفوذی داشتند. اگر نگوییم کاملا تحت تسلطشان بود، حد اقل نفوذ قدرتمندی داشتند. همچنین افرادی را از جمله ابوبکر بغدادی در زندانها داشتند. وی در زندانهای آمریکایی در عراق بود و آزاد شد. رفت و به سرعت به امیر تشکیلات القاعده در عراق تبدیل شد. تشکیلاتی که بعدها حکومت اسلامی عراق نام گرفت. ابومحمد جولانی، رهبر النصره نیز در حکومت اسلامی عراق پیش ابوبکر بغدادی بود. وقتی آنها را به سوریه فرستادند، اینها با هم بودند. به همین خاطر بنده مدام میگویم داعش و النصره یکی هستند. اختلافشان بر سر رهبری است.

یک پژوهشکدهی آلمانی میگوید ۳۶۰هزار نفر به سوریه و عراق آورده شدند.

ترامپ میگوید ای آمریکاییها و ای اروپاییها (سوریها، عراقیها، لیبیاییها، یمنیها، مصریها، فلسطینیها، افغانستانیها، پاکستانیها و هندیهایی که کشته میشوند، برایش هیچ اهمیتی ندارند. فقط آمریکاییها و اروپاییها برایش اهمیت دارند.) این داعش را اوباما و کلینتون درست کردند.

پنج سال پیش به جنگجویان تشکیلات القاعده و حکومت اسلامی عراق (که هنوز اسمش داعش نشده بود) گفتم: شما که خودتان را رزمنده و مجاهد میدانید و مدعی برپایی دولت و حکومت اسلامی هستید، آمریکا و سعودی و کشورهای منطقه شما را آوردهاند، مسلحتان کردهاند، آمدنتان را تسهیل کردهاند، به وسیلهی شما جنگیدهاند و از شما برای تحقق اهدافشان حمایت کردهاند و سپس کارتان را میسازند.

پنج سال پیش گفتم و به جنگجویان تشکیلات القاعده و حکومت اسلامی عراق (که هنوز اسمش داعش نشده بود) گفتم: شما که خودتان را رزمنده و مجاهد میدانید و مدعی برپایی دولت و حکومت اسلامی هستید، آمریکا و سعودی و کشورهای منطقه شما را آوردهاند، مسلحتان کردهاند، آمدنتان را تسهیل کردهاند، به وسیلهی شما جنگیدهاند و از شما برای تحقق اهدافشان حمایت کردهاند و سپس کارتان را میسازند.

جناب نبیه بری و جنبش امل شرکای ما در نبرد، سیاست، مذاکره، جنگ، میدان، دردها و زخمها هستند.

امام صدر، امام میهن و امام مقاومت و یکی از بلندقامتان این امت بود و درکی تاریخی داشت. به همین علت علیه او و همراهانش توطئه کردند و دزدیدندشان و زندانیشان کردند. امروز در آستانهی این سالگرد تأکید میکنیم همهی ما فرزندان، شاگردان، دوستان و ادامهدهندگان راه این امام هستیم.

میخواستم مخصوصا از حضرت آیت الله سید محمد حسین فضل الله(رضوان الله تعالی علیه) به خاطر پدری، حق، تاریخ و حضورش بهخصوص در جنگ جولای نام ببرم. وی در آن جنگ مقاومان را به اهالی جنگ بدر و اصحاب رسول الله تشبیه کرد. از او نام میبرم به خاطر موضع وی در آن جنگ و پس از آن و همهی دردها و رنجهایی که کشید و همهی بحثها و مجادلاتی که پیرامون وی وجود داشت.

بدترین کاری را که آمریکا و دستنشاندههای منطقهایاش میتوانستند انجام دهند، در جنگ جولای انجام ندادند، امروز انجام دادند. هر کاری میتوانستند بکنند، کردند. فتنهی فرقهای و مذهبی و تحریف و پول و انتحاری و گردآوری وحوش زنجیری از همهجای جهان. اما پروژهشان امروز در حال فروپاشی است. این پروژه آیندهای ندارد.