
این نسل از برادران، بیرون از این مسیر و مسئولیت و اندوه، زندگی نداشتند. یعنی زندگی شخصی نداشتند. بسیاری از جوانان و نوجوانان این کشور و جهان عرب و اسلام با وجود همهی حوادثی که در دهها سال گذشته بر سر فلسطین، لبنان و کشورها و ملتها و اماکن مقدس منطقه آمد ذائقه، فرهنگ و حال و هوای خود را داشتند ولی بسیاری از جوانان نیز -منظورم فقط جوانان حزب الله نیستند بلکه بسیاری از نیروها- این اندوه و مسئولیت را بر دوش گرفتند. این برادران ما جوانیشان را آن طور که باید درک نکردند. خیلی زود سلاح به دست گرفتند و خانههایشان را به سوی کوهها ترک کردند و وارد درگیریهای سخت شدند. این جوانان از خانهها، مدرسهها و زمینهای کشاورزیشان آمده بودند تا با قدرتمندترین ارتش منطقه مقابله کنند و پیروزی بیافرینند.

هنگامی که میخواهیم مهمترین و بزرگترین افسران توپخانهی مقاومت اسلامی را نام ببریم، نام حاج ابوخلیل به میان میآید.

او یکی از فرماندهان میدانی اصلی در جنگ جولای بود که این روزها دهمین سالگردش را گرامی میداریم.

به واسطهی امثال ابوخلیل است که ما پیروز میشویم. به واسطهی امثال ابوخلیل است که خداوند ما را یاری کرد. به واسطهی امثال ابوخلیل است که خداوند بر ما پیروزی نازل کرد. چون جنگ به نوبت است. «روزی برای ما و روزی بر ما و برای دشمنمان. تا آنکه خداوند صداقت ما را دید و بر ما پیروزی و بر دشمنمان خواری را نازل کرد. (خطبهی ۵۶)» چنان که امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید. به واسطهی فرماندهان صبور، صادق، متواضع، نیکو، مخلص و عاشق الله و رسول الله و کتاب الله و آل الله و آمادهی فداکاری بیحساب، پیروزی نازل میشود. وقتی در ابتدای جنگ جولای از پیروزی آینده به اذن الله، صحبت کردیم، یقینمان به این دلیل بود.

وقتی در برابر هر جنگ و تجاوزی که علیه کشور یا مقاومتان صورت میگیرد از پیروزی آینده به اذن الله صحبت میکنیم به این دلیل است که امثال ابوخلیل و برادران شهید، فرزندان مجاهد و رفیقان صادقش در میان ما هستند. این آن چیزی است که باید آزمند آن باشیم. در کنار علم، تجربه، تکنولوژی، سطح نظامی و امکانات پیشرفته، آن چیزی که برای ما اصل است، طهارت، صداقت، وفاداری، عشق، مهر، ایمان، اخلاص و تواضع است. این چیزی است که آن را در فرمانده فقیدمان که امروز وی را گرامی میداریم، مجسم میدیدیم.

اگر [هر برههای در] صد سال گذشته را با امروز مقایسه کنیم خود را در برابر شرایط رسمی عربی ضعیف، سست، پراکنده و تکه تکه مییابیم. نه امتی هست، نه کشوری [واقعی]، نه اتحادیهی واقعی عربی، نه امنیت نژادی عرب، نه سرنوشت مشترک، نه منافع مشترک و نه هیچ چیزی از این قبیل. حتی قضیهی اصلی یعنی فلسطین… فلسطینی که صهیونیستها اشغالش کردهاند، اماکن مقدس اسلامی و مسیحیاش هتک حرمت میشود، صهیونیستها میلیونها نفر از مردمش را مهاجرت دادهاند، صهیونیستها هزاران نفر از مردان و زنانش را به زندان میاندازند، سالهاست نوار غزه را تحت محاصره گرفتهاند و صهیونیستهایی که از طریق اشغال و رژیمشان همهی کشورها و ملتهای منطقه را تهدید میکنند… امروز این اسرائیل دیگر دشمن موقعیت رسمی عرب نیست و فلسطین به یک قضیهی رفع تکلیفی بسیار نزار تبدیل شده.

وقتی میگویم ما در بدترین شرایط رسمی عربی قرار داریم منظورم این تحول موضع سعودی است. رابطه و تماسهای پشت پردهشان با اسرائیلیان در حال علنی شدن است. این مهمترین عقبگرد موضع رسمی عرب در برههی اخیر است.

در دهههای گذشته بعضی از کشورها اسرائیل را به صورت علنی پذیرفتند و به این امر تجاهر کردند و با اسرائیل تماس گرفتند، سپس تماسشان به رابطه تحول یافت و سپس -بالاتر از این- با اسرائیل توافقنامه امضا کردند. اما تعدادی کشور در موضع پاسداری و دلسوزی ماندند و این باقیماندنشان میتوانست حتی برای اهالی مسیر به اصلاح مسالمتآمیز و مسیر مذاکره، ذخیره محسوب شود.

اصحاب مسیر مذاکره توقع داشتند اگر روزی سعودی خواست اسرائیل را به رسمیت بشناسد یا روابطش را با آن عادی کند، امتیازات بزرگی بگیرند چون چنین گامی بسیار بسیار بسیار به نفع اسرائیل خواهد بود.

عادیسازی مجانی روابط سعودی و اسرائیل. این آخر خط است و در را کاملا به روی همه میگشاید. سعودی با دیگران تفاوت دارد.

بنده بیانیههایی را که دربارهی رفتار سعودی از سوی جنبشها و گروههای مقاومت فلسطین و شخصیتها و رهبران مختلف فلسطینی بدون تعارف صادر شده بود دیدم و خواندم. درست همین است. درست همین است چون اینجا حق و باطل آمیخته نیست. در موضع اسرائیل و فلسطین ما با حق محض و باطل محض مواجهیم. کسی که نمیبیند کوری از خودش است. حقیقت مثل خورشید در میانهی روز، روشن و تیز است. انتخاب فلسطینیها قطعی و روشن است.

سعودی به عنوان یک وزنه در نبردهای فعلی منطقه، در را به روی چه کسی گشوده است؟ بله، فقط یک جا در گشوده است و آن به روی اسرائیل است. فقط اسرائیل. خودش بدون پیششرط و بدون کسب هیچ سودی، گام اول را به سوی اسرائیل بر میدارد اما برای یمنیها شرط میگذارد که باید تسلیم شوید، برای بحرینیها شرط حذف میگذارد، برای ایرانیها شرط ذلت میگذارد و برای سوریها شرطهایی میگذارد تا آنچه را که نتوانسته است با جنگ و میلیاردها دلار پول و هزاران تن اسلحه و مهمات و دهها هزار تکفیری که از همهجای جهان آورده محقق کند، با سیاست به انجام برساند!

چهرهی شیخ عیسی قاسم درخشانتر، نورانیتر و زیباتر از آن است که این سیهچهرگان و ظلماندیشان بتوانند به آن خدشهای وارد کنند.

وزیر امور خارجهی سعودی هنگام صحبت دربارهی منقطه دربارهی سوریه سخن میگوید و در همهی کنفرانسهای خبری این را تکرار میکند. خودش را ولی و حاکم ملت سوریه میداند و میگوید هیچ راه حلی جز رفتن اسد وجود ندارد، یا با سیاست و یا با جنگ. آیا تو به جای ملت سوریه تصمیم میگیری؟ سازش سیاسی در جریان است، مذاکره وجود دارد، صحبت از انتخابات ریاست جمهوری است و ملت سوریه هر کس را بخواهند انتخاب خواهند کرد. اما او میگوید نه چون او اصولا به چیزی به نام انتخابات ایمان ندارد.

وزیر خارجهی سعودی میآید و روسیه را مخاطب قرار میدهد و میگوید: اگر از اسد دست بردارید یک سهم قابل توجه در منطقه به شما میدهیم. واقعا خندهدار و مضحک و جوک است. آیا تو الآن بر منطقه مسلطی و همهاش را در دست داری و در حال تقسیمی و یک بخش را میدهی به روسیه و یک بخش را به میدهی به آمریکا و یک بخش را به… ؟ دیوانهای؟ مجنونی؟ هر کس اندکی سیاست بفهمد میداند تو در جایگاهی نیستی که در منطقه سهم بدهی، معامله کنی، سازش بیافرینی و شرط تحمیل کنی.

آنچه چند روز پیش در حلب سرنگون شد، خوابها و پروژههای برپایی امپراطوری در منطقه بود.

تا زمانی که یمنیها میگویند آمادهی مذاکرهاند و بحرینیها، سوریها، عراقیها و ایرانیها هم حاضرند مذاکره کنند سعودی و حاکمانش این فرصت را دارند که همهی مواضعشان را دربارهی منطقه جبران کنند. بنشینید مذاکره کنید. تکبر نداشته باشید. غرور نگیردتان. کینه کورتان نکند. این فرصت را دارید که در درمان شرایط منطقه سهیم باشید تا سهم ببرید. سهیم باشید و سهم ببرید.

اگر بر این روش و این جنگها اصرار کنید در کمال اطمینان، یقین و ایمان به شما میگویم: شکست خواهید خورد. پروژهی آل سعود در منطقه شکست خواهد خورد و داغ ننگ بر پیشانیاش خواهد نشست؛ البته این در صورتی است که نظامی به نام نظام آل سعود باقی مانده باشد.

دولت لبنان و مسئولان و نیروهای سیاسی حاضر در دولت لبنان حق ندارند از پذیرفتن مسئولیت شانه خالی کنند، به بهانهی اینکه کلید همهی این مشکلات، انتخاب رئیس جمهور است. بله، اما اگر رئیس جمهور باشد و جدیت نباشد ما همچنان با این مشکلات مواجهیم.

در این کشور تا پیش از بازگشایی پروندههای فساد و بازگردانده شدن اموال عمومی به غارت رفته، امکان ندارد و حتی نباید هیچ مالیاتی افزایش پیدا کند. اگرنه این ظلم و تأمین پول برای سرقتها و فساد و غارت تازه است. آیا کسی در کیسهی سوراخ، پول میگذارد؟ کیسهی این حکومت نه فقط سوراخ است، که اصلا ته ندارد! به همین خاطر ما هیچ افزایشی را نمیپذیریم. حالا دربارهی مالیاتها و نرخهای فعلی حرفی نیست. اما هیچ افزایشی پذیرفته نیست. بروید پروندههای فساد را درمان کنید.