بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان: بیانات در مراسم هفتم شهید سید مصطفی بدرالدین (سید ذوالفقار)

بیانات

31 اردیبهشت 1395

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مراسم هفتم شهید سید مصطفی بدرالدین (سید ذوالفقار)

|فارسی|عربی|فیلم|صوت|
«
اگر لازم باشد گروه‌های تکفیری جامعه‌ای اهل سنت را هم نابود کنند آماده‌اند. مصر را ببینید. آیا در مصر شیعیان و اهل سنت می‌جنگند؟ لیبی را ببینید. آیا در لیبی شیعیان و اهل سنت می‌جنگند؟ بوکو حرام را در نیجریه ببینید. این دختران دبیرستانی را که بوکو حرام دزدیدند شیعه بودند یا اهل سنت؟ آمریکایی‌ها و همچنین اسرائیل گروه‌هایی را پیدا کردند که به لحاظ فکری، عاطفی -اگر اصولا داشته باشند-، روحی، اراده و امکانات آماده‌اند همه چیز را از جمله جامعه‌ی ملی، جامعه‌ی اسلامی، جامعه‌ی اهل سنت و… نابود کنند. هیچ مشکلی ندارند. تا این لحظه در حال استفاده از این‌ها در خدمت پروژه‌ها و حذف دشمنانشان هستند.
 سید مصطفی در کنار تعدادی از برادران که اولین هسته‌ها و گروه‌های مقاومت اسلامی را تشکیل دادند و بعدها بعضی از آن‌ها از جمله سید مصطفی از بزرگ‌ترین فرماندهان آن شدند، از اولین لحظات و ساعت‌ها جزء اولین مردان این مقاومت و پیشاپیش رزمندگان در رویارویی با دشمن اسرائیلی در نبرد خلدة بود. سید مصطفی و آن برادران در نبرد خلدة دوشادوش برادران جنبش امل و همچنین برادران فلسطینی جنگیدند.
  از سال ۱۹۹۵ تا نیمه‌ی سال ۱۹۹۹ سید شهید، سید مصطفی، مسئولیت نظامی اصلی حزب الله را بر عهده داشت و از رهگذر این جایگاه فرماندهی اصلی و مرکزی کوشید تا توان و عملکرد مقاومت را تحول بخشد. همه به یاد دارند که عملکرد مقاومت از اوایل دهه‌ی نود تا سال دوهزار شاهد تحول کمی و کیفی ویژه‌ای بود و نموداری تصاعدی داشت که به پیروزی عظیم سال ۲۰۰۰ منتهی شد.
  یکی از تحولات مهمی که در طول دوره‌ی مسئولیت نظامی سید مصطفی رخ داد، رسانه‌های جنگ و جنگ روانی بود. وی نگاهی پیشرفته، ذائقه‌ای ویژه و دلبستگی زیادی به این حوزه داشت.
  وقتی حزب الله تصمیم گرفت وارد سوریه شود -اگرچه این ورود، تدریجی و رو به افزایش بود- مسئولیت مدیریت و فرماندهی یگان‌های نظامی و امنیتی حزب الله در خاک سوریه به سید مصطفی سپرده شد.
  به طور خلاصه ما در برابر یکی از بزرگ‌مردان، عقل‌های عظیم و بینان‌گذاران پیش‌تاز مقاومت اسلامی لبنان قرار داریم که زندگی خود را به عنوان رزمنده در جبهه‌ها، فرمانده میادین و در پایان شهید این مقاومت طی کرد؛ شهادتی که هر مقاوم و فرماندهی در آرزوی آن است. همه سید مصطفی را از سویی با جرأت، صلابت و شجاعت و از سوی دیگر به تیزهوشی، تخصص بالا، بلندهمتی و پرکاری خستگی‌ناپذیر و از سوی سوم به دل‌نازکی می‌شناسند. این شمشیر بران، خیلی زود و با سخاوت می‌گریست. در هنگامه‌ی اشک با سخاوت می‌گریست، در هنگامه‌ی خون با سخاوت خون می‌داد و در هنگامه‌ی شمشیر، شمشیری بران بود.
  گفتم اگر تو به سوریه که میدان جنگ و مرگ است بروی و به شهادت برسی باید بیافتیم دنبال قیل و قال‌ها. مثل همان اتفاقی که برای دوست عزیزت حاج عماد افتاد… گفت: سید، اگر من در لبنان به شهادت برسم هم همین است و همین مسئله وجود دارد. حتی اگر در لبنان به شهادت برسم مسئله شاید بزرگ‌تر باشد. این موضوع نباید مانع رفتن من به سوریه و بر عهده گرفتن مسئولیت باشد چون نبرد سوریه از همه‌ی این نکته‌ها بزرگ‌تر است. ما در سوریه در حال شهید دادن هستیم و این نکته نباید ما را متوقف کند. سپس شوخی کرد و گفت مگر این که تو بخواهی من شهید نشوم و در بستر بمیرم.
  علی را در مسجد کوفه یکی از نجات‌یافتگان یهودی خیبر نکشت بلکه یکی از نجات‌یافتگان خارجی نهروان او را کشت.
  اسرائیلی‌ها می‌گویند حزب الله راست می‌گوید. چرا ما را راستگو می‌دانند؟ چون ما سابقه‌ی جنگ ۳۴ساله با دشمن اسرائیلی داریم. دشمن از رهگذر میدان نبرد کاملا می‌داند ما حتی یک روز هم دروغ نگفتیم. هیچ وقت نشد بگوییم ما مینی را منفجر کردیم اما نکرده باشیم. هیچ وقت نشد بگوییم ما فلان پایگاه را گرفتیم، در حالی که اصلا چنان پایگاهی وجود نداشته باشد. هیچ وقت نشد بگوییم فلان دستاورد را داشتیم، در حالی که نداشتیم. آن‌ها این را می‌دانند. هیچ وقت تهدید نکردیم مگر این که تهدیدمان را اجرایی کردیم.
  در ۲۴ پس از شهادت سید مصطفی… ما وظیفه داشتیم بفهمیم دقیقا چه اتفاقی افتاده است. تجاوز یا عملیات اسرائیل یکی از فرضیه‌ها بود. ما خیلی خوب تحقیق کردیم… وضعیت آب و هوا، تحرکات اسرائیل و ماهیت صحنه‌ی انفجار را دیدیم ولی هیچ نشانه، اطلاعات و دلیلی ما را به سمت اسرائیل نبرد. می‌خواهید ما را به زور سراغ اسرائیل بفرستید؟ بحث صداقت و واقعیت است… ما اسرائیل را تبرئه نمی‌کنیم اما متهم هم نمی‌کنیم چون دلیلی برای متهم کردن نداریم.
 ما مثل دیگران اتهام سیاسی نمی‌زنیم. ساده‌ترین چیز به لحاظ سیاسی این است که بنده بگویم کار اسرائیل بود و برویم سراغ پاسخ و همه‌ی پیامدهایش. ما بر اساس سیاست اتهام نمی‌زنیم؛ حتی به دشمنمان. بنده همیشه به شما گفته‌ام جنگ روانی ما با همه‌ی جنگ‌های روانی جهان تفاوت دارد. در آکادمی‌ها، دانشگاه‌ها و دانشکده‌های جهان می‌خوانند که فریب، دروغ و تحریف بخشی از جنگ روانی است اما ما حتی در جنگ روانی نیز دروغ نمی‌گوییم. چنین جنگی در تاریخ بشر جز در زمان رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابیان و اهل بیت ایشان بی‌سابقه است.
  تاریخ ما شهادت می‌دهد وقتی وعده می‌دهیم پاسخ دهیم، می‌دهیم. مثل قنیطره و شهیدان قنیطره. نترسیدیم و به روشنی به شما گفتیم پاسخ عملیات قنیطره ممکن بود به جنگ بیانجامد و ما آماده‌ی جنگ بودیم. ما آن روز همه‌ی پادگان‌هایمان را تخلیه کردیم. هزاران نفر در پادگان‌های آموزشی ما بودند. مناطق نظامی‌مان را تخلیه کردیم. اقدامات کامل را انجام دادیم. اتاق‌های عملیاتمان را تشکیل دادیم. آماده‌ی جنگ بودیم. چون درست نبود که در برابر قتل برادرانمان در روز روشن در قنیطره سکوت کنیم.
  هنگام شهادت سمیر قنطار و با وجود همه‌ی ارعاب و تهدید اسرائیلی که می‌گفت اگر هر کاری بکنید پاسخ می‌دهیم. برادرانمان وارد مزارع شبعا شدند و در نزدیکی یک پایگاه نظامی اسرائیلی یک مین بزرگ کاشتند؛ مینی که می‌توانست یک کاروان را نابود کند، ممکن بود چندین افسر را بکشد اما خداوند(سبحانه و تعالی) خواست یک بلدوزر فوق زرهی روی آن برود و فقط سه نفر زخمی شوند. این ربطی به اراده‌ی ما نداشت. خواست خدا بود. تصمیم ما این بود که پاسخ دهیم.
  ای صهیونیست‌ها، اگر به هر کدام از مجاهدان ما دست‌درازی کنید، پاسخ ما مستقیم، سخت و در کمال صراحت خارج از مزارع شبعا خواهد بود. هر نتیجه‌ای که می‌خواهد داشته باشد.
  حزب الله سال‌هاست به یک تشکیلات کامل و در همه‌ی زمینه‌ها و از جمله و در صدر آن‌ها در جنبه‌ی جهادی به سازمانی واقعی تبدیل شده و تجربه‌ها و همچنین وضعیت فعلی ثابت کرده‌اند این سازمان دیگر برای حرکت، بقا و تحولش به شخصی خاص یا اشخاصی معین هر قدر هم بزرگ باشند متوقف نیست.
  ما در حزب الله و مقاومت اسلامی در زمینه‌ی کار جهادی ۱، ۲، ۳، ۴ یا ۱۰ فرمانده نداریم. ما یک نسل فرمانده داریم. جوان هم نیستند. سن‌شان ۴۰ تا ۵۰ سال است و بعضی ۵۰ را گذرانده‌اند. پس ما یک نسل فرمانده داریم. همچنین نسلی از فرماندهان ۳۰ تا ۴۰ساله داریم. همچنین نسلی گسترده از فرماندهان میدانی. اگر این طور نبود چگونه می‌شود حضور حزب الله در مقاومت و چالش‌های لبنان، سوریه و عرصه‌ها و کشورهای دیگر را توضیح داد؟ چگونه این تعداد از اعضا و فرماندهان حزب الله به شهادت می‌رسند و به کار و مسیرش ادامه می‌دهد؟ بله، وقتی یکی از فرماندهان ما به شهادت می‌رسد قطعا به لحاظ عاطفی، برادرانه، احساسی و ویژگی‌های شخصیتی‌اش خلأی ایجاد می‌شود اما برادرانی از همان نسل یا نسل‌های بعدی به سرعت آن را پر می‌کنند. از این نظر کاملا مطمئن باشید.
  پس از شهادت حاج عماد(رحمت الله علیه) بسیاری از دشمنان و دوستان گفتند پیکره‌ی جهادی حزب الله دچار ضعف، عقب‌گرد و فرسایش خواهد شد اما همه‌ی جهان می‌دانند پس از ۲۰۰۸ و برپایه‌ی دستاوردها، فداکاری‌ها، عقل، بخشش‌ها و خون پاک شهید حاج عماد برادران او این راه و روش را ادامه دادند و توان جهادی حزب الله به گونه‌ای گسترش یافت که جهان اذعان می‌کند حزب الله از یک نیروی داخلی به یک نیروی منطقه‌ای تبدیل شده است. این عقب‌گرد است؟ ما با سخنرانی به نیروی منطقه‌ای تبدیل شده‌ایم یا با کار و حضور میدانی که در درجه‌ی اول این پیکره‌ی جهادی آن را تحقق می‌بخشند؟
  سید ذوالفقار، حاج عماد، سید عباس، علاء، حسان و… به شهادت رسیدند و شهادتشان طبیعی است. هر کس در خانه بنشیند در بستر می‌میرد اما کسی که در عرصه‌ها، میدان‌ها، نبردها و چالش حضور یابد شاید خداوند(سبحانه و تعالی) شرافت شهادت را توفیق او گرداند. به همین دلیل سید مصطفی اولین فرمانده شهید این مسیر نبود و آخرین فرمانده شهید این مسیر نیز نخواهد بود. تا زمانی که این تجربه پیش می‌رود و مسئولیت‌های ایمانی، جهادی و تاریخی‌اش را بر عهده می‌گیرد و فرماندهان ما بر حضور در میدان اصرار دارند شاهد فرماندهان شهید بیش‌تری خواهیم بود. امروز و در آینده این موضوع نباید موجب احساس ضعف، سستی، خسارت و… شود چنان که در گذشته نشد چون ما به واسطه‌ی جایگاه و خون این شهیدان پیش می‌رویم، پیروز می‌شویم و دستاورد کسب می‌کنیم.
  بایدن، نائب رئیس جمهور آمریکا، نیز می‌گوید سعودی و کشورهای دیگر میلیاردها دلار در سوریه خرج کرده و هزاران تن سلاح و مهمات فرستاده‌اند.
  سعودی خواستار قانون اساسی جدید در سوریه است اما آیا خودش قانون اساسی دارد؟ آیا سعودی قانون اساسی دارد؟ یک اساس‌نامه برای پادشاه، خانواده، آل سعود و… دارند اما آیا قانون اساسی دارند؟ اگر من اشتباه می‌کنم بگویید. سعودی خواستار انتخابات زودهنگام مجلس و ریاست جمهوری در سوریه است اما آیا سعودی از روزی که به وجود آمده تا امروز انتخابات مجلس و ریاست جمهوری داشته که به این بهانه با ملت سوریه وارد جنگ شده است؟ سعودی خواستار اصلاحات و آزادی در سوریه است اما آیا کسی در سعودی جرأت می‌کند کوچک‌ترین حرفی بزند؟ نه این که جنبش اصلاحات، تظاهرات یا جشن برگزار کند… خواستار گردش قدرت در سوریه هستند. آیا شما در سعودی گردش قدرت دارید؟ خواستار تعدد احزاب در سوریه هستند اما آیا خودتان یک حزب دارید که آن‌جا خواستار تعدد احزاب هستید؟ همه‌ی این‌ها حرف بی‌خود است. همه‌ی حرف‌های سعودی و همراهانشان در این جبهه درباره‌ی آزادی، قانون اساسی، انتخابات، اصلاحات، گردش قدرت و تعدد احزاب دروغ و زشت‌ترین نوع نفاق و ریاست چون خودشان چنین چیزی ندارند.
  نمی‌خواهم بعضی رازها و پیشنهادها را فاش کنم اما قسم می‌خورم اگر الآن جناب رئیس جمهور بشار اسد بیاید و از سوی سران سوریه اعلام کند حاضر است در خدمت آمریکا، پروژه‌ی آمریکا و صهیونیست‌ها باشد جنگ سوریه تمام می‌شود و این کشورهای منطقه‌ای همه‌ی این گروه‌های مسلح را جمع‌آوری می‌کنند.
  متأسفانه ایالات متحده‌ی آمریکا پس از ناکامی مستقیمش و ناکامی مستقیم ارتش اسرائیل، با همکاری و مشورت هم‌پیمانان منطقه‌ای‌اش کسانی را در منطقه یافته است که آن‌ها را برای جنگ با خط مقاومت و خیزش‌های واقعی ملت‌ها و جایگزین کردن اولویت اصلاحات با اولویت مقابله با تروریسم در همه‌ی جهان عرب که شاهد خیزش‌های مردمی بود، به خدمت می‌گیرد.
  اگر لازم باشد گروه‌های تکفیری جامعه‌ای اهل سنت را هم نابود کنند آماده‌اند. مصر را ببینید. آیا در مصر شیعیان و اهل سنت می‌جنگند؟ لیبی را ببینید. آیا در لیبی شیعیان و اهل سنت می‌جنگند؟ بوکو حرام را در نیجریه ببینید. این دختران دبیرستانی را که بوکو حرام دزدیدند شیعه بودند یا اهل سنت؟ آمریکایی‌ها و همچنین اسرائیل گروه‌هایی را پیدا کردند که به لحاظ فکری، عاطفی -اگر اصولا داشته باشند-، روحی، اراده و امکانات آماده‌اند همه چیز را از جمله جامعه‌ی ملی، جامعه‌ی اسلامی، جامعه‌ی اهل سنت و… نابود کنند. هیچ مشکلی ندارند. تا این لحظه در حال استفاده از این‌ها در خدمت پروژه‌ها و حذف دشمنانشان هستند.
  نیازی به نیروهای آمریکا و ارتش اسرائیل نیست. ارتش اسرائیل سر جایش نشسته و تماشا می‌کند و خوشحال است. چرا؟ چون ارتشی اسرائیلی و آمریکایی پیدا شده است که به نام اسلام پرچم سیاهی حمل می‌کند که عبارت لا اله الا الله محمد رسول الله روی آن نقش بسته است. این ارتش سیاه وحشی تازه با خون، سلاح و انتحاری‌هایش متعهد تحقق همه‌ی هدف‌های آمریکا و اسرائیل در منطقه است. آن‌ها هم نشسته‌اند به تماشا و یک قران هم از جیب خودشان خرج نمی‌کنند و تا آخر کار از آن استفاده می‌کنند سپس خود را با دروغ و فریبْ پاسدار و ضامن جا می‌زنند و داعش و القاعده را بهانه‌ی بازگشتشان به پایگاه‌هایشان در یمن که انقلابی‌ها از آن‌ها بیرونشان کردند، می‌کنند. آمریکایی‌ها این را در عراق بهانه می‌کنند تا به پایگاه‌هایشان در عراق که مقاومت عراق از آن‌ها بیرونشان کرد، برگردند و وارد سوریه‌ای شوند که «اسد»های سوریه هیچ گاه اجازه ندادند در خاک پاک آن پایگاه نظامی برپا کنند. این‌ها را بهانه می‌کنند تا پایگاه‌های نظامی را به منطقه برگردانند.
  یک جنگ جهانی رسانه‌ای و محاصره‌ی رسانه‌ای علیه ما وجود دارد. نباید صدای ما بیرون برود.
  تا امروز و این ساعت شهادت هیچ کدام از فرماندهانمان ما را از هیچ نبردی خارج نکرده است و حتی شهادت فرماندهانمان حضور ما را در نبردها افزایش می‌دهد.
  همه‌ی این پروژه‌ای که برای منطقه ترسیم شده بود، در سوریه زمین خورد و ان شاءالله نابود خواهد شد.