بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان: بیانات در مراسم سالگرد شهادت سران حزب الله

بیانات

26 بهمن 1394

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مراسم سالگرد شهادت سران حزب الله

|فارسی|عربی|فیلم|صوت|
«
هر سال چند کنفرانس با حضور رهبران بلندپایه‌ی سیاسی، نظامی و متخصصان امور استراتژیک در رژیم اسرائیل برگزار می‌شود که به تحلیل تحولات منطقه می‌پردازند و ارزیابی‌هایی ارائه یا پیشنهاد می‌کنند و به نتیجه می‌رسند و به سردمداران و دولت دشمن [اسرائیلی] راه‌کارهایی ارائه می‌کنند تا برای تحقق منافع اسرائیل به آن‌ها عمل کند. می‌دانید گاهی وقتی دشمن، برخی کارها را انجام می‌دهد ما به آن‌ها حسادت می‌کنیم. این یکی از آن کارهاست که به آن حسادت می‌کنیم. زیرا در جهان عرب و میهن‌های عربی ما این کنفرانس‌های سالانه‌ی جدی و واقعی -نه این که سخنرانی کنیم و برویم- با بحث‌های جدی، نقد، بازنگری، مطالعه‌ی واقعیت‌ها، تهیه‌ی ارزیابی و ارائه‌ی راه‌کار [وجود ندارد]. کابینه‌ی دشمن معمولا این راه‌کارها را با جدیت لازم به کار می‌بندد.
 ما به برکت رهبری، رهنمودها، جهاد، تفکرات، جان‌فشانی‌ها، شهادت و خون فرماندهان شهیدمان پیروزی‌ها را یکی پس از دیگری به دست آوردیم، طعم عزت و کرامت را چشیدیم و موفقیت‌ها را رقم زدیم.
  گاهی وقتی دشمن، برخی کارها را انجام می‌دهد ما به آن‌ها حسادت می‌کنیم. این یکی از آن کارهاست. زیرا در جهان عرب و میهن‌های عربی ما این کنفرانس‌های سالانه‌ی جدی و واقعی -نه این که سخنرانی کنیم و برویم- با بحث‌های جدی، نقد، بازنگری، مطالعه‌ی واقعیت‌ها، تهیه‌ی ارزیابی و ارائه‌ی راه‌کار وجود ندارد.
  سعودی‌ها و برخی دولت‌های عربی سال‌هاست به صورت علنی و پشت پرده روابطی با اسرائیل دارند و در سال‌های گذشته مخصوصا امسال با قدرت به سوی صحبت از نبرد اهل سنت و شیعیان و تفسیر همه‌ی اتفاقات منطقه به عنوان نبرد اهل سنت و شیعیان می‌رانند.
 اسرائیل تحولات منطقه را فرصتی طلایی برای معرفی خود به عنوان دوست چه کسانی می‌داند؟ می‌خواهیم کمی در این باره صحبت کنیم. دوست چه کسانی؟ دوست اهل سنت ساکن جهان عرب و اسلام. ببینید چه زمانه‌ای شده است. قاعدتا اسرائیل تجربه‌ی فریب‌کاری دارد. یک روز خود را دوست، هم‌پیمان و پاسدار مسیحیان لبنان و فلسطین معرفی کرد و در لبنان و فلسطین به این نتیجه‌ها رسیدیم. خود را پاسدار دروزی‌ها در مقابل مسیحیان و پاسدار مسیحیان در مقابل فلسطینیان معرفی کرد. سال ۱۹۸۲ خود را پاسدار شیعه در مقابل فلسطینیان معرفی کرد. باید همه‌ی این تجربه‌ها را به یاد بیاوریم.
  امروز گستاخی، شجاعت و متأسفانه وضعیت درهای گشوده در جهان عرب و اسلام به جایی رسیده است که خود را دوست، هم‌پیمان و پاسدار اهل سنت معرفی می‌کند. ببینید این چه فریبی است. و متأسفانه این در برخی پایتخت‌های عربی پذیرفته و از بعضی تحولات استفاده می‌شود تا تعدادی از روابط عرب‌ها با اسرائیل از پشت پرده به روی صحنه منتقل شود.
  برادر، می‌خواهید ایران را دشمن فرض کنید، بکنید. می‌خواهید سوریه، حزب الله و نمی‌دانم که را… مشکلی نیست. اما چگونه می‌توانید با این کارنامه، اسرائیل را به عنوان دوست، هم‌پیمان، پاسدار و… بپذیرید یا قبول کنید؟
  اگر اسرائیل به عنوان هم‌پیمان و دوست اهل سنت تثبیت شود یعنی فلسطین برای همیشه از دست رفته است و ملت، حقوق مشروع و مقدسات اسلامی و مسیحی فلسطین برای همیشه از دست رفته. اگر وقتی اسرائیل دشمن بود با آن نجنگیدند تا حقوقشان را بازپس‌بگیرند آیا وقتی دوست، هم‌پیمان و پاسدار است با او خواهند جنگید؟!
  اسرائیل وقتی به امت، اهل سنت، مسیحیان، درزی‌ها، شیعیان، علوی‌ها، لبنان، سوریه یا… نگاه می‌کند تنها منافع خود را در نظر می‌گیرد. اسرائیل چیزی به نام ارزش‌های اخلاقی نمی‌شناسد. اسرائیل چیزی را به نام منافع ملت‌ها و این مردم نمی‌شناسد. فقط منافع خودش است.
  در اسرائیل هر گزینه‌ای غیر از باقی‌ماندن نظام جناب بشار اسد پذیرفتنی است. تنها گزینه‌ی مطلقا غیر قابل پذیرش از نظر اسرائیل، تداوم نظام جناب بشار اسد است. خب، چرا؟ خصومت شخصی دارند؟ در اسرائیل خصومت شخصی وجود ندارد. آن‌ها یک نگاه خاص دارند. معتقدند این نظام به واسطه‌ی جایگاهش در خط مقاومت، برای پروژه‌ی صهیونیسم و منافع اسرائیل در منطقه خطرناک بوده، هست و خواهد بود در حالی که هیچ کدام از گزینه‌های دیگر حد اقل به این اندازه خطرناک نیستند. به همین خاطر آن‌ها از روز اول در سطح جاسوسی، اطلاعاتی، لجستیک، امکانات، مرزها و حتی امنیتی، نظامی، بمب‌باران، باز کردن چندین مرز و تسهیل عبور در مناطق هم‌مرز لبنان و اردن بخشی از نبرد علیه سوریه بودند. اسرائیل پشت پرده بود زیرا اگر می‌رفت و در کنفرانس دوستان سوریه شرکت می‌کرد رسوایی به بار می‌آمد اما منتظر روزی باشید که شرکت کند.
  اسرائیل این‌جا به شدت با سعودی و ترکیه به هم‌گرایی می‌رسد. در مورد دیگران صحبت نمی‌کنم چون دنباله‌رو هستند. طرف‌های منطقه‌ای که در جبهه‌ی مقابل با قدرت کنش‌گر بوده‌اند و هم‌چنان هستند، ترکیه، سعودی و اسرائیلند. اسرائیل در زمینه‌ی این هدف با سعودی و ترکیه اتفاق نظر دارد که: شایسته نیست، نباید و جایز نیست اجازه داده شود هیچ راه حلی ارائه شود که در نهایت به ماندن جناب اسد و نظام وی بیانجامد.
  ادامه‌ی کشتار، جنگ و ویرانی در سوریه برای ده‌ها سال از نظر آن‌ها هیچ اشکالی ندارد. سعودی، ترکیه و اسرائیل هیچ مشکلی ندارند. مهم این است که تداوم این نظام و این رئیس‌جمهور و هرگونه مصالحه‌ی ملی که تداوم این نظام و رئیس‌جمهور را تضمین کند خطری است که آن را بر نمی‌تابند.
  در کنفرانس‌ها، ارزیابی‌ها و راه‌کارهای اخیر اسرائیلی‌ها چه چیز جدیدی وجود دارد؟ اسرائیل در کمال گستاخی به تقسیم نژادی و فرقه‌ای سوریه فرا می‌خواند. نام برده‌اند و گفته‌اند: کشور سنی، کشور علوی، کشور درزی و کشور کردی. حد اقل چهار کشور. و به این نتیجه رسیده‌اند که اگر سوریه به چند کشورک تقسیم شود، شاید روزی بشود با این کشورک‌های هم‌مرز با فلسطین اشغالی به توافق رسید، ارتباط برقرار کرد و تعاملات امنی برقرار کرد تا آرام آرام به مرحله‌ی ائتلاف، پذیرش و این جنس موضوعات برسند.
  اسرائیل به طور مستمر بسیار مراقب پی‌گیری گزینه‌هایش، واقعیت‌ها، تحولات، تهدیدها، فرصت‌ها، هدف‌ها و منافع بزرگ است. این طور نیست که کورکورانه جلو برود. اسرائیل به طور مستمر در گزینه‌هایش بازنگری می‌کند. گزینه‌ی صحیح و غلط را مشخص می‌کند و می‌بیند مسیری که در آن قرار دارد درست است یا نادرست؟ این عیب نیست که اگر کسی فهمید راهش اشتباه است توقف کند، بیرون بیاید، عقب‌نشینی کند یا موضعش را تغییر دهد.
  همه‌ی اتهام‌ها مبنی بر این که جنگ سوریه برای ایجاد کشورکی مشخص با هویتی خاص صورت می‌گیرد دروغ، تهمت و حیله است و فداکاری‌ها و خون‌های ارتش و نیروهای مردمی سوری و هم‌پیمانانشان که برای حفظ وحدت سوریه و جلوگیری از تقسیم، در سرتاسر خاک کشور می‌جنگند آن را تکذیب می‌کند.
  آن‌ها به سوریه آمدند تا سرنگون کنند، سلطه یابند و اشغال کنند و تا این لحظه ناکام مانده‌اند. این ناکامی در برخورد با حرف و سخنرانی پیش نیامد یا به دلیل نقصان در پشتیبانی صورت نگرفت؛ برعکس، حامیان آمریکایی، سعودی، خیلجی، ترک و اروپایی این پروژه میلیاردها دلار، هزاران تن اسلحه و تسلیحات، عظیم‌ترین دستگاه رسانه‌ای، منطقه‌ای و داخلی تاریخ بشر، ده‌ها هزار جنگجو و تحریک مذهبی را در اختیار آنان قرار دادند و جنگ را یک جنگ مذهبی و فرقه‌ای نمایاندند. واقعا یک جنگ جهانی است.
  آمریکا ماجرای سوریه را این‌گونه می‌دید که نتیجه هر چه بشود به نفع اوست. اگر ترکیه پیروز شود یعنی به آمریکا رسیده است، اگر سعودی پیروز شود یعنی به آمریکا رسیده است، اگر به اسرائیل برسد یعنی به آمریکا رسیده است و از من بشنوید اگر به داعش برسد، از لحاظ نتیجه و به‌کارگیری، یعنی به آمریکا رسیده است. همه‌ی این‌ها شکست خورد.
  هم‌پیمانان می‌آیند حمایت می‌کنند اما اگر فرماندهی، ارتش و اهالی سوریه که در همه‌ی میدان‌ها و جبهه‌ها حضور دارند نباشند حامی نمی‌تواند به موفقیتی برسد یا نتیجه‌ی نبردی را قطعی کند.
  امروز ما در جبهه‌ی خود با پیروزی‌هایی بزرگ و در جبهه‌ی مقابل با شکست‌ها و ناکامی‌هایی بزرگ مواجهیم. نمی‌گویم پیروزی نهایی و کامل و نمی‌گویم ناکامی و شکست نهایی و کامل.
  گروه‌های مسلح متعلق به سعودی و ترکیه شکست‌های پی در پی را تجربه می‌کنند. ترکیه و سعودی می‌خواهند گلیم خودشان را از آب بکشند. حمایت از این گروه‌ها پنج سال اجرا شد و به نتیجه نرسید.
  ترکیه اگر بخواهد از شر داعش خلاص شود کافی است مرزهایش را ببندد، گذرگاه‌ها را قفل کند و فروش نفت را متوقف کند. رگ حیات داعش دست ترکیه است. کافی است ترکیه آن را بفشارد داعش خودش آرام آرام خشک می‌شود.
  سعودی می‌خواهد ما را قانع کند که برای مبارزه با داعش می‌آید؟ در یمن چه کردند؟ الآن چه کسی بر اکثر استان‌های جنوبی که ارتش یمن و گروه‌های مردمی جنبش جنوب آن را تخلیه کردند، مسلط است؟ القاعده و داعش با امکانات، رضایت و پشتیبانی سعودی. القاعده و داعش امروز در عدن، در پایتخت پروژه‌ی تازه‌ی سعودی حضور دارند. آن‌ها که جنوب یمن را تسلیم داعش کرده‌اند می‌خواهند بیایند در سوریه با داعش بجنگند؟!
  آن‌ها حاضرند منطقه را به جنگ منطقه‌ای و جنگ جهانی بکشانند ولی به هیچ وجه حاضر نیستند یک سازش سیاسی واقعی و ملی را در سوریه بپذیرند. سطح کینه، نفرت، کوری و جهالت را ببینید که به کجا رسیده است. در حالی که درهای سازش سیاسی در سوریه باز است.
  اگر سعودی و ترکیه به سوریه بیایند خوب است و اگر نیایند خوب است. اگر نیایند، ان شاءالله ماجرای سوریه تمام می‌شود فقط زمان می‌خواهد و اگر بیایند، ان شاءالله ماجرای تمام منطقه تمام می‌شود فقط زمان می‌خواهد.
  سوریه برای اهالی و ملتش خواهد ماند و فقط خود آن‌ها نظام، سرنوشت، قانون اساسی، رئیس جمهور و جایگاهشان در معادلات را تعیین خواهند نمود و سوریه ستون خیمه‌ی مقاومت در منطقه باقی خواهد ماند.
  شهیدان پاک ما که در سوریه به شهادت رسیدند و هم‌چنان آن‌جا به شهادت می‌رسند و کسانی که آن‌جا می‌ایستند کاملا هم‌چون شهیدان مقاومت در جنگ ۳۳ روزه هستند که پروژه‌ی آمریکایی - اسرائیلی - سعودی خاورمیانه‌ی جدید را شکست دادند. این شهیدان هم‌چون آن شهیدان هستند. میدان نبرد، همان میدان نبرد است؛ اهداف، همان هدف‌ها هستند و پیروزی‌ها، همان پیروزی‌ها هستند.
  خطر حزب الله متوجه چه چیزی است؟ آیا حزب الله امروز جبهه گشوده است و دارد می‌رود اسرائیل را از صحنه‌ی روزگار محو کند؟ واقعیت این نیست. حزب الله خطری علیه پروژه‌ی شهرک‌سازی اسرائیل، همه‌ی عناوین و تجلی‌های پروژه‌ی صهیونیسم و طمع‌های اسرائیل و مانعی در برابر پروژه‌ها، بلندپروازی‌ها و آزمندی‌هایش در رابطه با منطقه است.
  امروز روی چه کار می‌کنند؟ شیطان معرفی کردن حزب الله. تغییر حزب الله از یک سازمان تروریستی به یک سازمان جنایت‌کار.
  ضربه زدن به جنبش‌های مقاومت لبنان، فلسطین یا هر کشور یا نظام مقاوم خدمت مجانی دانسته یا نادانسته به منافع اسرائیل و پروژه‌ی اسرائیل است. اسرائیل در حال کار روی این موضوع است.
  جنگ روانی در مورد ما بی‌فایده است. اگر می‌خواهید باعث شوید ما بترسیم، عقب‌گرد کنیم، تسلیم شویم، برویم به دنبال کانال‌های ارتباط با آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها یا برخی‌ها در اروپا و به آن‌ها متوسل شویم و بگوییم دستمان به دامنتان ما می‌خواهیم اسرائیل را آرام کنیم و بگوییم ما منظوری نداشتیم و… این بی‌فایده است. ما عقب‌گرد نمی‌کنیم، تسلیم نمی‌شویم، ضعف پیدا نمی‌کنیم و سست نمی‌شویم و در زمینه‌ی آمادگی و توانایی‌های نظامی، مادی، فنی، ویژه، کمی، انسانی و… به راهمان ادامه می‌دهیم.
  ما و حتی هم‌پیمانان، دوستان و باورمندان به ما ادعا نمی‌کنیم که رسانه‌هایی با قدرت رسانه‌های آن‌ها داریم. ما در زمینه‌ی باورپذیری، اخلاق، رفتار، تاریخ، روش، گذشته و امروزمان با تخریب وجهه مواجهیم.
  اسرائیل به شرایط منطقه‌ای نیاز ندارد. وقتی جنگ به نفعش باشد نیازی به شرایط منطقه‌ای یا بین المللی ندارد. شرایط بین المللی و منطقه‌ای به صورت مستمر در خدمت اسرائیل است. پس این موجب نگرانی نیست. ما نمی‌ترسیم که الآن شرایط سوریه، عراق، مصر، اردن و… چنین و چنان است. شرایط منطقه‌ای همیشه در جهت این موضوع بوده و هیچ وقت مانع نبوده و نخواهد بود.
  ساکنان حیفا -اگر جنگی رخ بدهد یا ندهد، این‌ها در هر حال می‌ترسند- از حمله‌ی مرگبار به سیلوهای عظیم آمونیاک وحشت دارند. این سیلوها -که همچنان در حیفا قرار دارد و ما در جنگ ۳۳روزه از زدن آن‌ها خودداری کردیم- حاوی ۱۵هزار تن گاز است و موجب مرگ ده‌ها هزار نفر از ساکنان خواهد شد. درک احساس آن‌ها بسیار سخت است. آن‌ها معتقدند دولت اسرائیل در مورد جان ۱۰۰هزار نفر که در معرض خطر هستند سهل‌انگاری می‌ورزد و به جای انتقال سیلوها، تأسیسات زیربنایی خطرناک به آن می‌افزایند. این موضوع کاملا مانند بمب اتم می‌ماند. یعنی لبنان امروز بمب اتم در اختیار دارد. این حرف مبالغه نیست.
  می‌دانیم که اسرائیل نقاط ضعف زیادی دارد و در حال کار روی آن‌ها هستیم. ما گروهی هستیم که نشسته‌ایم و هر تحول و رخداد تازه‌ای را بررسی، جستجو و پی‌گیری می‌کنیم و در دفاع از کشور و منطقه‌مان جدی هستیم حتی اگر در سوریه و غیر سوریه نیز مشغول باشیم.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

والحمد لله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا ونبینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الأنبیاء و المرسلین.

سروران دانشمند، برادران و خواهران، السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.

بنده در ابتدا حضور بزرگوارانه‌تان را در این سالگرد که برای همگی ما و شما عزیز و ارزشمند است خوش‌آمد عرض می‌کنم؛ سالگرد شهیدان فرمانده یا فرماندهان شهیدمان، شیخ شهیدان مقاومت اسلامی، شیخ راغب حرب و سید الشهداء مقاومت اسلامی، سید عباس موسوی که با همسرش شهیده‌ی عالم مجاهد سیده أم یاسر و کودکشان حسین به شهادت رسیدند و فرمانده بزرگ جهادی، حاج عماد مغنیه. بنده مخصوصا در چنین روزها و چنین برهه‌ای که بسیار به الهام گرفتن از این فرماندهان شهید نیاز داریم، حضورتان را خوش‌آمد می‌گویم و از شما تشکر می‌کنم.

همچنین اجازه دهید در ابتدا پیش از این که به موضوع فرماندهان شهید و موضوعات صحبت امشبم برسم، خیلی سریع در قالب چند جمله به برخی مناسبت‌ها بپردازم و از آن‌ها به ترتیب تاریخ یاد کنم.

یک: سی و هفتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران. این مناسبت عظیم را به حضرت امام خامنه‌ای(دام ظله) و برادرانمان در جمهوری اسلامی از جمله رئیس جمهور، دولت، مجلس و ملت تبریک می‌گوییم. عزت، اقتدار، توان، حضور و پیشرفت بیش از پیش را برای این جمهوری اسلامی مبارک آرزومندیم.

دو: یازدهمین سالگرد شهادت نخست‌وزیر شهید رفیق حریری. وظیفه‌ی اخلاقی خود می‌دانیم که با وجود تقابل سیاسی با حد اقل برخی از وارثان ایشان، بار دیگر این مناسبت را به همه‌ی خانواده و دوست‌داران ایشان تسلیت بگوییم؛ امیدواریم روزی برسد که این سالگرد بتواند همه‌ی لبنانی‌ها را گرد هم بیاورد.

سوم: دهمین سالگرد توافق حزب الله و جریان آزاد ملی. همه‌ی این‌ها مناسبت‌های فوریه هستند. بار دیگر بر این توافق که به یک ائتلاف قدرتمند و ریشه‌دار تبدیل شد و بر اهمیت ملی چنین توافق، هم‌گرایی و ائتلافی میان لبنانی‌ها تأکید می‌کنم.

چهارم: پنجمین سالگرد آغاز انقلاب مردمی مسالمت‌آمیز بحرین که با وجود سرکوب، زندانی کردن و کشتار ادامه یافت و در روزهای گذشته در سالگردش ثابت کرد همچنان از عزم، اراده، حضور و درخشش برخوردار است. درود بر عالمان، چهره‌ها، زندانیان، شهیدان، زندانیان، مجروحان، مردان، کودکان و زنان‌شان.

پنجم: در آستانه‌ی پایان اولین سال تجاوز آمریکایی - سعودی علیه یمن قرار داریم؛ کشوری که همچنان ارتش و گروه‌های مردمی‌اش چشم‌گیرترین دلاوری‌ها و عظیم‌ترین حماسه‌های پایداری، رویارویی و ایستادگی در برابر تجاوز را رقم می‌زنند و در مقابل، متجاوزان کریه‌ترین صحنه‌های وحشی‌گری، کشتار و ویران‌گری را ترسیم می‌کنند. درود بر همه‌ی یمنی‌های ایستاده، پایدار و مظلوم که تعبیر مظلومیت انسان و تاریخ در این دوران هستند.

به فرماندهان شهیدمان باز می‌گردم. ما هر سال یاد این عزیزان و بزرگان را گرامی می‌داریم تا در مقابل همه‌ی خطرات و چالش‌های عظیم فعلی و پیش رو از آن‌ها عزم، صبر و ایستادگی کسب کنیم و به فضل آن‌ها پس از خداوند(سبحانه و تعالی) اذعان نماییم زیرا ما به برکت رهبری، رهنمودها، جهاد، تفکرات، جان‌فشانی‌ها، شهادت و خون آن‌ها پیروزی‌ها را یکی پس از دیگری به دست آوردیم، طعم عزت و کرامت را چشیدیم و موفقیت‌هایی را رقم زدیم؛ موفقیت‌هایی در زمینه‌های آزادسازی، دفاع، پاسداری از کشور و سرنگون کردن پروژه‌های عظیمی که میهن، منطقه و امت ما را تهدید می‌کنند. فرماندهان شهید ما در زندگی و شهادت‌شان بخشی از نبرد بدون مرز ما با این دشمن و این پروژه‌ی آمریکایی صهیونیستی استعماری هستند. به همین دلیل آن‌ها از رهگذر نام‌ها، جان‌ها و فداکاری‌های بی‌دریغشان تا همیشه با ما و در میان ما حضور دارند. آن‌ها در اندیشه، تفکر، درون، هشیاری، عمل، جهاد، میدان و انتقام فراموش‌ناشدنی در کنار ما هستند. بنده در سالگرد ارزش‌مند و عزیز آن‌ها بار دیگر به خانواده‌های محترمشان، خانواده‌ی شهید شیخ راغب حرب، خانواده‌ی شهید سید عباس موسوی و خانواده‌ی شهید حاج عماد مغنیه تبریک می‌گویم. شهادت این عزیزان را که ان شاءالله فرماندهان، مناره‌ها و هدایت‌گران راه مقاومت به سوی همه‌ی پیروزی‌ها خواهند ماند به شما تبریک عرض می‌کنم.

برادران و خواهران، از نگاه اسرائیل وارد موضوعات صحبت امروزم می‌شوم. یعنی این که اسرائیل امروز چگونه به منطقه، سوریه و لبنان می‌نگرد؟ و از طریق آن‌چه اسرائیل به دنبال آن می‌گردد و برای آن می‌کوشد به ارزیابی، مسئولیت و موفقیت‌های خط مقاومت در مقابل همه‌ی این پروژه‌ها و خطرات می‌رسیم. در میانه‌ی کلام مدام به فرماندهان شهید باز می‌گردم.

همان‌گونه که می‌دانید هر سال چند کنفرانس با حضور رهبران بلندپایه‌ی سیاسی، نظامی و متخصصان امور استراتژیک در رژیم اسرائیل برگزار می‌شود که به تحلیل تحولات منطقه می‌پردازند و ارزیابی‌هایی ارائه یا پیشنهاد می‌کنند و به نتیجه می‌رسند و به سردمداران و دولت دشمن [اسرائیلی] راه‌کارهایی ارائه می‌کنند تا برای تحقق منافع اسرائیل به آن‌ها عمل کند. می‌دانید گاهی وقتی دشمن، برخی کارها را انجام می‌دهد ما به آن‌ها حسادت می‌کنیم. این یکی از آن کارهاست که به آن حسادت می‌کنیم. زیرا در جهان عرب و میهن‌های عربی ما این کنفرانس‌های سالانه‌ی جدی و واقعی -نه این که سخنرانی کنیم و برویم- با بحث‌های جدی، نقد، بازنگری، مطالعه‌ی واقعیت‌ها، تهیه‌ی ارزیابی و ارائه‌ی راه‌کار [وجود ندارد]. کابینه‌ی دشمن معمولا این راه‌کارها را با جدیت لازم به کار می‌بندد. در هر صورت کنفرانس امسال همچون سال‌های گذشته به نتیجه‌ی چکیده‌هایی که به آن دست یافتند پرداخت. بنده به بخشی از این چکیده می‌پردازم و آن را نقطه‌ی عزیمتی به سوی موضوعات سخنرانی‌ام قرار می‌دهم. در چکیده‌ها اسرائیلیان خود را در برابر دو فرصت و دو تهدید می‌دانند. این صحبت آن‌هاست. بنده فقط خلاصه می‌کنم. اولین فرصت این است. جمله از آن‌هاست:«شکل‌گیری جو مناسب برای ایجاد ارتباطات و حرکت به سوی هم‌پیمانی‌هایی با کشورهای سنی عربی». این تعبیر آن‌هاست. زیر کلمه‌ی «سنی» خط بکشید. این ادبیاتی تازه مربوط به چند سال گذشته است و اکنون تثبیتش می‌کنند. «حرکت به سوی هم‌پیمانی‌هایی با مجموعه‌ای از کشورهای سنی با استفاده از اوج‌گیری رویارویی میان کشورهای سنی عربی و ایران». در قسمت شرح و اظهار نظر به این فرصت اول باز می‌گردم.

فرصت دوم:«احتمال تغییر نظام سوریه» این موضوع از ابتدای حوادث وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. امسال کمی متزلزل شده‌اند اما در این ارزیابی همچنان معتقدند فرصت وجود دارد. این عین کلمات آن‌هاست:«سرنگونی نظام سوریه ضربه‌ی سختی به خط مقاومت است و جنگ داخلی در سوریه، صدمه‌ای به ارتش سوریه می‌زند که احتمالا نتواند در آینده‌ی قابل پیش‌بینی در هرگونه رویارویی نظامی با اسرائیل سهیم باشد.» این‌ها دو فرصت بود. دو تهدید نیز وجود دارند.

اول: ایران با همه‌ی ویژگی‌هایش؛ که ذیل تهدیدهای وجودی دسته‌بندی می‌شود.

دوم: جنبش‌های مقاومت فلسطین و لبنان. در برهه‌ی فعلی حزب الله در ادبیات آن‌ها به عنوان «تهدید اصلی نظامی» یا «خطر اصلی» دسته‌بندی شده است. به همین دلیل وقتی به راه‌کارها و تحلیل‌ها می‌رسند بسیار درباره‌ی موضوعی که در پایان سخنم به آن خواهم پرداخت صحبت می‌کنند یعنی موضوع جنگ سوم لبنان. جنگ جولای ۲۰۰۶ به عنوان جنگ دوم و تجاوز ۱۹۸۲ اسرائیل به عنوان جنگ اول. و امروز که از جنگ سوم لبنان صحبت می‌کنند.

درباره‌ی اولین فرصت: سعودی‌ها و برخی دولت‌های عربی سال‌هاست به صورت علنی و پشت پرده روابطی با اسرائیل دارند و در سال‌های گذشته مخصوصا امسال با قدرت به سوی صحبت از نبرد اهل سنت و شیعیان و تفسیر همه‌ی اتفاقات منطقه به عنوان نبرد اهل سنت و شیعیان می‌رانند. یکی از شب‌های محرم بنده در این باره صحبت کردم و نبرد در مصر، لیبی، تونس و جاهای دیگر را مثال زدم. این نبردها را چگونه توصیف می‌کنید؟ آیا این‌ها هم نبرد اهل سنت و شیعیان هستند؟ این‌ها نبردهای سیاسی‌اند همان‌گونه که در یمن، بحرین، عراق، سوریه و لبنان چنین است اما آن‌ها بسیار علاقه دارند به این نبردها تیتر مذهبی و فرقه‌ای بدهند زیرا در خدمت منافع و اهدافشان است در حالی که این حرف دروغ و فریب است.

[راهبرد رسانه‌ای بعدی:] تمرکز روی معرفی ایران به عنوان خطر و دشمن و سپس نظام جناب بشار اسد به عنوان دشمن و حزب الله به عنوان دشمن و نادیده گرفتن دشمن واقعی که اسرائیل است.

برادران و خواهران، نمی‌دانم در لبنان و جهان عرب چقدر مردم وقت دارند پی‌گیری کنند اما پی‌گیری رسانه‌ها، سخنان مسئولان و مقاله‌نویسان بزرگ اسرائیل، مفید است. شاهد هستیم که ادبیات اسرائیل با ادبیات برخی رسانه‌های عربی و مخصوصا سعودی و خلیجی تطابق کامل دارد. ادبیات، تعابیر و افکاری که می‌خواهند ارائه دهند، مخصوصا در این زمینه، با هم مطابقت دارد. اسرائیل تحولات منطقه را فرصتی طلایی برای معرفی خود به عنوان دوست چه کسانی می‌داند؟ می‌خواهیم کمی در این باره صحبت کنیم. دوست چه کسانی؟ دوست اهل سنت ساکن جهان عرب و اسلام. ببینید چه زمانه‌ای شده است. قاعدتا اسرائیل تجربه‌ی فریب‌کاری دارد. یک روز خود را دوست، هم‌پیمان و پاسدار مسیحیان لبنان و فلسطین معرفی کرد و در لبنان و فلسطین به این نتیجه‌ها رسیدیم. خود را پاسدار درزی‌ها در مقابل مسیحیان و پاسدار مسیحیان در مقابل فلسطینیان معرفی کرد. سال ۱۹۸۲ خود را پاسدار شیعه در مقابل فلسطینیان معرفی کرد. باید همه‌ی این تجربه‌ها را به یاد بیاوریم. امروز گستاخی، شجاعت و متأسفانه وضعیت درهای گشوده در جهان عرب و اسلام به جایی رسیده است که خود را دوست، هم‌پیمان و پاسدار اهل سنت معرفی می‌کند. ببینید این چه فریبی است. و متأسفانه این در برخی پایتخت‌های عربی پذیرفته و از بعضی تحولات استفاده می‌شود تا تعدادی از روابط عرب‌ها با اسرائیل از پشت پرده به روی صحنه منتقل شود، آن‌چه پشت درهای بسته گفته می‌شد روی منبر گفته شود و روبوسی کنند و دست دهند؛ کاری که شیخ راغب حرب خونش را به خاطر رد آن داد. امروز در مونیخ و غیر مونیخ شاهد این رفتار از سوی سعودی‌ها، برخی کشورهای خلیج و عرب هستیم.

حال که آن‌ها با این ادبیات و منطق صحبت می‌کنند اجازه دهید بنده نیز کمی با این منطق حرف بزنم. یعنی درباره و با اهل سنت سخن بگویم. البته وقتی با مسلمانان و مسیحیان سخن می‌گوییم می‌توانیم برای همه‌ی آن‌ها اقدامات اسرائیل را از زمانی که در قالب چندین تشکیلات و باند تروریستی وارد فلسطین شد تا پروژه‌ی حکومت را آغاز کند، یادآوری کنیم. سهم ما این دوستان، بزرگان، عزیزان و ارزشمندترین کسانمان هستند که امروز سالگردشان را برپا کرده‌ایم. اسرائیل این‌ها را ترور کرد. شیخ راغب را با تیر زدند. سید عباس، ام یاسر و کودکشان حسین را با حمله‌ی هوایی به شهادت رساندند. حاج عماد را با خودروی بمب‌گذاری شده ترور کردند. آن‌ها راه کشتار و ترور را ادامه می‌دهند و شهید سمیر قنطار آخرینشان نخواهد بود. اما بگذارید در مورد اهل سنت صحبت کنیم. کمی از شهدای شیعه و غیر اهل سنت صرف نظر کنیم. اگرچه شاید این جملات و ادبیات از بعضی نظرگاه‌ها نامناسب باشد اما مجبوریم از آن استفاده کنیم.

ای دولت‌ها و نظام‌های عرب، آیا دوستی را می‌پذیرید که همچنان سرزمین‌های اهل سنت را تحت اشغال دارد؟! نمی‌گویم سرزمین اسلامی و عربی. اکثر ساکنان فلسطین اهل سنت هستند. صهیونیست‌ها سرزمین‌شان، روستاها، شهرها، کشت‌زارها و دهکده‌هایشان را اشغال کرده‌اند.

آیا رژیمی را که هولناک‌ترین جنایت‌های تاریخ از جمله دیر یاسین و غیر آن را در حق اهل سنت روا داشته است به دوستی می‌پذیرید؟ روستاها را ویران کردند، ده‌ها هزار نفر را کشتند، میلیون‌ها نفر را در داخل فلسطین مهاجرت دادند، میلیون‌ها نفر از فلسطینیان را به زندگی در چهارگوشه‌ی جهان در بدترین شرایط زندگی مجبور ساختند. چه کسی همچنان آن‌ها را مهاجرت می‌دهد؟ چه کسی میلیون‌ها فلسطینی را از بازگشت به خانه‌ها و کشت‌زارهایشان منع می‌کند؟ صهیونیست‌ها؛ صهیونیست‌هایی که اماکن مقدس مسلمانان را آلوده می‌کنند، حرم حضرت ابراهیم(ع) را مصادره کردند و حرمت مسجد الأقصی را که بر مبنای تقسیمات مذهبی موقوفات اهل سنت به حساب می‌اید هتک می‌کنند. این‌ها اماکن مقدس مسلمانان هستند اما به لحاظ قانونی موقوفات اهل سنتند. اسرائیل این موقوفات را اشغال و هر روز آن‌ها را آلوده می‌کند.

تا الآن چند جنگ علیه غزه به راه انداخته است؟ غزه‌ای که از جنگی به جنگ دیگر می‌رود. هنوز هزاران خانه ویرانند. در این سال‌ها ده‌ها هزار فلسطینی به شهادت رسیده‌اند. هر روز پسران و دختران جوان و نوجوان، کودکان و سالخوردگان فلسطینی به بدترین وجه در مقابل چشمان عرب‌ها و مسلمانان و حاکمانی که به دروغ می‌گویند اهل سنت هستند کشته می‌شوند. دیروز همگی ندیدیم چگونه به آن دختر یازده ساله، یاسمین تمیمی، شلیک و در خیابان رهایش کردند تا از خون‌ریزی بمیرد؟ نمی‌بینیم فلسطینی‌ها چطور هر ساعت و نه هر روز تحقیر می‌شوند؟ آیا این‌ها که در فلسطین کشته، سر بریده، زندانی و بازداشت می‌شوند و خانه‌هایشان با بچه‌هایشان سوزانده می‌شود اهل سنت نیستند؟ کدام اهل سنت عاقلی می‌پذیرد اسرائیل به عنوان دوست، هم‌پیمان و پاسدار به او معرفی شود؟ این دیگر چه دروغ و فریبی است که رسانه‌ها و حاکمان کینه‌ورز، نادان و دست‌نشانده‌ی عرب در این برهه به کار می‌بندند؟ سپس می‌روند سراغ اختراع دشمنان دیگر. نمی‌خواهیم بحث کنیم. برادر، می‌خواهید ایران را دشمن فرض کنید، بکنید. می‌خواهید سوریه، حزب الله و نمی‌دانم که را… مشکلی نیست. اما چگونه می‌توانید با این کارنامه، اسرائیل را به عنوان دوست، هم‌پیمان، پاسدار و… بپذیرید یا قبول کنید؟ اکثریت قریب به اتفاق مصری‌ها، اردنی‌ها، سوری‌ها، لبنانی‌ها، فلسطینی‌ها و فرزندان ملت‌های عربی از جمله عراق، تونس و… که [به فلسطین] آمدند، جنگیدند، کشته شدند، به شهادت رسیدند، مجروح و اسیر شدند و در حال اسارت اعدام شدند از اهل سنت نبودند؟ آخر چگونه ممکن است؟! باید با جدیت با این مسئله برخورد شود. اسرائیل این را فرصت می‌بیند. گستاخی را ببینید. کسانی که سخنان یعلون و نتانیاهو را دنبال می‌کنند شنیدند که دیروز آن‌ها خود را پاسداران اهل سنت منطقه معرفی کردند. خب، چه کسی اسرائیلی‌ها را به این‌جا رساند؟ در را به رویشان باز کرد یا آنان را به این سطح رساند؟ مسئولیت همه‌ی علما، اهل فرهنگ، نخبگان و مردم این است که این فریب، گم‌راه‌سازی و توطئه را برنتابند. چون می‌دانید نتیجه‌اش چه خواهد بود؟‌ اگر اسرائیل به عنوان هم‌پیمان و دوست اهل سنت تثبیت شود یعنی فلسطین برای همیشه از دست رفته است و ملت، حقوق مشروع و مقدسات اسلامی و مسیحی فلسطین برای همیشه از دست رفته. اگر وقتی اسرائیل دشمن بود با آن نجنگیدند تا حقوقشان را بازپس‌بگیرند آیا وقتی دوست، هم‌پیمان و پاسدار است با او خواهند جنگید؟! این از اولین فرصت.

فرصت دوم: سوریه. اسرائیل از روز اول با حوادث سوریه به عنوان فرصتی برای تغییر نظام رفتار کرد. چنان که پیش از این برایتان خواندم. اسرائیل سوریه را حلقه‌ی اتصال اصلی خط مقاومت می‌داند و در واقع نیز ستون خیمه‌ی مقاومت منطقه است. اگر این حلقه‌ی وصل، قطع و این ستون، شکسته شود خط مقاومت فروخواهد پاشید یا ضربه‌ی بسیار سختی خواهد خورد. اسرائیل وقتی به امت، اهل سنت، مسیحیان، درزی‌ها، شیعیان، علوی‌ها، لبنان، سوریه یا… نگاه می‌کند تنها منافع خود را در نظر می‌گیرد. اسرائیل چیزی به نام ارزش‌های اخلاقی نمی‌شناسد. اسرائیل چیزی را به نام منافع ملت‌ها و این مردم نمی‌شناسد. فقط منافع خودش است. از روز اول و بر اساس مبانی مرتبط با منافع اسرائیل، بسیار شفاف بوده که منفعت اسرائیل در از میان رفتن این نظام سوریه است. آرام آرام وقتی القاعده رخ نمود و سپس به دو شاخه‌ی داعش و النصره تقسیم شد، بحث تحول پیدا کرد به این کدامشان برای ما بهترند یا به یک بیان برای ما کم‌ضررترند؟ تصور کنید! اسرائیل تشکیلات القاعده‌ی سوریه و داعش و النصره‌ی سوریه را گزینه‌ی بهتری از تداوم نظام جناب بشار اسد می‌داند. تا دو سال پیش می‌گفتند چند نظر وجود دارد اما امروز یک اجماع -یا اگر بخواهم احتیاط کنم، شبه اجماعی- موجود است. بنده قطع دارم اسرائیلیان اجماع دارند. من سخنان اسرائیلی‌ها را دنبال می‌کنم. البته برادرانم محتوا را آماده و خلاصه می‌کنند. در اسرائیل هر گزینه‌ای غیر از باقی‌ماندن نظام جناب بشار اسد پذیرفتنی است. تنها گزینه‌ی مطلقا غیر قابل پذیرش از نظر اسرائیل، تداوم نظام جناب بشار اسد است. خب، چرا؟ خصومت شخصی دارند؟ در اسرائیل خصومت شخصی وجود ندارد. آن‌ها یک نگاه خاص دارند. معتقدند این نظام به واسطه‌ی جایگاهش در خط مقاومت، برای پروژه‌ی صهیونیسم و منافع اسرائیل در منطقه خطرناک بوده، هست و خواهد بود در حالی که هیچ کدام از گزینه‌های دیگر حد اقل به این اندازه خطرناک نیستند. به همین خاطر آن‌ها از روز اول در سطح جاسوسی، اطلاعاتی، لجستیک، امکانات، مرزها و حتی امنیتی، نظامی، بمب‌باران، باز کردن چندین مرز و تسهیل عبور در مناطق هم‌مرز لبنان و اردن بخشی از نبرد علیه سوریه بودند. اسرائیل پشت پرده بود زیرا اگر می‌رفت و در کنفرانس دوستان سوریه شرکت می‌کرد رسوایی به بار می‌آمد اما منتظر روزی باشید که شرکت کند. وقتی بر اساس خواسته‌ی برخی حاکمان خلیج، به هم‌پیمان اهل سنت تبدیل شود بله، ممکن است روزی ببینید نتانیاهو یا یعلون در کنفرانس دوستان سوریه نشسته‌اند! پشت پرده امکان داشت هر اقدام سیاسی، بین المللی، دیپلماتیک، رسانه‌ای، مردمی و تحریک‌آمیزی علیه سوریه صورت بگیرد و اسرائیل با قدرت در آن مشارکت کند. اسرائیل این‌جا به شدت با سعودی و ترکیه به هم‌گرایی می‌رسد. در مورد دیگران صحبت نمی‌کنم چون دنباله‌رو هستند. طرف‌های منطقه‌ای که در جبهه‌ی مقابل با قدرت کنش‌گر بوده‌اند و هم‌چنان هستند، ترکیه، سعودی و اسرائیلند. اسرائیل در زمینه‌ی این هدف با سعودی و ترکیه اتفاق نظر دارد که: شایسته نیست، نباید و جایز نیست اجازه داده شود هیچ راه حلی ارائه شود که در نهایت به ماندن جناب اسد و نظام وی بیانجامد. حتی اگر سازش و مصالحه‌ی ملی سوری-سوری صورت بگیرد و اپوزوسیون پذیرفته یا معقول سوریه وارد چهارچوب دولت وحدت ملی شود؛ این مسئله به دلایلی مرتبط با سعودی، ترکیه و اسرائیل از جانب آن‌ها پذیرفته نیست. به همین دلیل آن‌ها جلوی مذاکرات را می‌گیرند، در مسیر رفتن هیئت‌ها به مذاکره مانع‌تراشی می‌کنند، موضوعاتی را که از تحمیلش ناتوانند پیش‌شرط می‌گذارند و دستورکارهای دست‌بالایی را که دیگر حتی از جانب آمریکا و اروپا پذیرفتنی نیست مطرح می‌کنند. ادامه‌ی کشتار، جنگ و ویرانی در سوریه برای ده‌ها سال از نظر آن‌ها هیچ اشکالی ندارد. سعودی، ترکیه و اسرائیل هیچ مشکلی ندارند. مهم این است که تداوم این نظام و این رئیس‌جمهور و هرگونه مصالحه‌ی ملی که تداوم این نظام و رئیس‌جمهور را تضمین کند خطری است که آن را بر نمی‌تابند. در درجه‌ی اول نیز با معیارهای اسرائیلی، خطر علیه اسرائیل است.

خب، در هفته‌های گذشته اسرائیلیان موضوع تازه‌ای را مطرح کردند. اسرائیلی‌ها در کنفرانس‌های اخیر تقریبا تسلیم این واقعیت شدند که سرنگونی نظام ممکن نیست. بنده کمی بعد به این مسئله خواهم پرداخت که ترکیه، سعودی، آمریکا و غرب تقریبا [به این نتیجه رسیده‌اند که] ما در سوریه در وضعیت کاملا متفاوتی با یک، دو و سه سال گذشته هستیم. خب، در کنفرانس‌ها، ارزیابی‌ها و راه‌کارهای اخیر اسرائیلی‌ها چه چیز جدیدی وجود دارد؟ اسرائیل در کمال گستاخی به تقسیم نژادی و فرقه‌ای سوریه فرا می‌خواند. نام برده‌اند و گفته‌اند: کشور سنی، کشور علوی، کشور درزی و کشور کردی. حد اقل چهار کشور. و به این نتیجه رسیده‌اند که اگر سوریه به چند کشورک تقسیم شود، شاید روزی بشود با این کشورک‌های هم‌مرز با فلسطین اشغالی به توافق رسید، ارتباط برقرار کرد و تعاملات امنی برقرار کرد تا آرام آرام به مرحله‌ی ائتلاف، پذیرش و این جنس موضوعات برسند. این چیزی است که اسرائیل امروز به دنبال آن است. به همین دلیل مصالحه و سازش ملی در سوریه را بر نمی‌تابند و تقسیم سوریه را بیش از سازشی که این نظام و رئیس جمهور را نگه دارد برای خود، منافع و پروژه‌ی صهیونیستی‌شان در منطقه مفید می‌دانند. این از نظرگاه اسرائیلی. این حرف یعنی چه؟ این موضوع باید برای ما و همه‌ی مردم، روشن کند که اسرائیل به طور مستمر بسیار مراقب پی‌گیری گزینه‌هایش، واقعیت‌ها، تحولات، تهدیدها، فرصت‌ها، هدف‌ها و منافع بزرگ است. این طور نیست که کورکورانه جلو برود. اسرائیل به طور مستمر در گزینه‌هایش بازنگری می‌کند. گزینه‌ی صحیح و غلط را مشخص می‌کند و می‌بیند مسیری که در آن قرار دارد درست است یا نادرست؟ این عیب نیست که اگر کسی فهمید راهش اشتباه است توقف کند، بیرون بیاید، عقب‌نشینی کند یا موضعش را تغییر دهد. بعضی از مردم هر روز موضعشان را تغییر می‌دهند. چه اشکالی دارد یک نفر در یک پیچ تاریخی بگوید ارزیابی و خوانش ما غلط بود، اشتباه کردیم و بگذارید موضعمان را اصلاح کنیم. هزار راه برون‌رفت پیدا می‌شود، از جمله منافع ملی، منافع نژادی و… پیدا کردن بهانه برای سیاست‌مداران آسان است. این تحولاتی که رخ داد و موضع‌هایی که مخصوصا از سوی اسرائیلی‌ها و دیگران گرفته شد باید بسیار ما را در مورد گزینه‌ها روشن کند. این موضوع مرا وا می‌دارد کمی درباره‌ی امروز سوریه صحبت کنم.

امروز ما در حال نزدیک شدن به تکمیل سال پنجم جنگ جهانی علیه سوریه هستیم. شاید هنوز دو یا سه ماه مانده است. اگر بخواهیم ارزیابی را از انتها آغاز کنیم می‌توانیم بگوییم اسرائیل که -همان گونه که اشاره کردم- در جنگ سوریه سهیم است تا این لحظه در سوریه شکست خورده زیرا هدف اسرائیل سرنگونی نظام و رئیس جمهور بود و این اتفاق نیافتاد و تا این لحظه اسرائیل نتوانسته است سوریه را به مرحله‌ی تقسیم برساند زیرا ارتش سوریه، نیروهای مردمی و هم‌پیمانان آن‌ها وقتی در لاذقیه، حمی، شمال حلب، جنوب درعا، دیرالزور و حسکه می‌جنگند یعنی تصمیم ملی سوریه، عدم پذیرش تقسیم است و همه‌ی اتهام‌ها مبنی بر این که جنگ سوریه برای ایجاد کشورکی مشخص با هویتی خاص صورت می‌گیرد دروغ، تهمت و حیله است و فداکاری‌ها و خون‌های ارتش و نیروهای مردمی سوری و هم‌پیمانانشان که برای حفظ وحدت سوریه و جلوگیری از تقسیم، در سرتاسر خاک کشور می‌جنگند آن را تکذیب می‌کند. خب، این از اسرائیل.

القاعده و دو شاخه‌اش یعنی داعش و النصره نیز همین طور. قاعدتا آن‌ها بحث و نقشه‌ی استراتژیک مدون داشتند که چه دلایل و عواملی باعث شد سوریه را انتخاب کنند. همه‌ی افرادشان را از همه جای دنیا آوردند و همچنین افرادشان از سرتاسر جهان آورده شدند تا بر سوریه مسلط شوند و حکومت جاهلی‌شان را برپا کنند و از آن‌جا به دیگر کشورهای منطقه گسترش یابند. می‌خواهیم در مورد موفقیت‌ها صحبت کنیم. امروز نیز تاریخ ثبت کند که این پروژه، پروژه‌ی القاعده با دو شاخه‌اش یعنی داعش و النصره در سوریه شکست خورد و در سلطه بر آن کشور، برپایی یک حکومت جاهلی متوحش به نام اسلام در آن و گسترش به سوی لبنان، اردن، عراق و دیگر کشورهای منطقه ناکام ماند.

ترکیه نیز. متأسفانه مجبوریم صریح باشیم. پروژه‌ی امپراطوری نوین عثمانی ترکیه نیز در سوریه شکست خورد. اگر در سوریه به نتیجه می‌رسید بنا بود تا به لبنان، اردن، عراق، مصر، شمال آفریقا و دیگر کشورها گسترش یابد.

پروژه‌ی سعودی درباره‌ی سوریه نیز شکست خورد و جز ناکامی ثمری نداد و زهر این کینه‌ها و ناکامی‌ها امروز گلوگیر سعودی شده است. وقتی می‌گوییم ناکامی منظورمان شکست کامل نیست. سعودی هجوم آورد و ده‌ها هزار جنگجو از همه جای جهان برایش آورده شد. چند روز قبل مسئول سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا می‌گفت ۳۸هزار جنگجو. قاعدتا با امکانات آمریکایی، فرانسوی، اروپایی، عربی و ترکیه‌ای. از شکست کامل صحبت نمی‌کنیم. آن‌ها بودند که برای جنگ به سوریه آمدند. هدف سوریه و کسانی که در آن خط می‌جنگند، باقی ماندن و ایستادگی است و این که دمشق و نظام سقوط نکند و به سوی درمان سیاسی که سوری‌ها را دور یک میز بنشاند حرکت کنند. اما آن‌ها آمدند تا سرنگون کنند، سلطه یابند و اشغال کنند و تا این لحظه ناکام مانده‌اند. این ناکامی در برخورد با حرف و سخنرانی پیش نیامد یا به دلیل نقصان در پشتیبانی صورت نگرفت؛ برعکس، حامیان آمریکایی، سعودی، خیلجی، ترک و اروپایی این پروژه میلیاردها دلار، هزاران تن اسلحه و تسلیحات، عظیم‌ترین دستگاه رسانه‌ای، منطقه‌ای و داخلی تاریخ بشر، ده‌ها هزار جنگجو و تحریک مذهبی را در اختیار آنان قرار دادند و جنگ را یک جنگ مذهبی و فرقه‌ای نمایاندند. واقعا یک جنگ جهانی است. به همه‌ی محرمات عمل شد تا به هدفشان برسند اما در تحقق آن شکست خوردند و آمریکا نیز در ورای آن‌ها شکست خورد. آمریکا ماجرای سوریه را این‌گونه می‌دید که نتیجه هر چه بشود به نفع اوست. اگر ترکیه پیروز شود یعنی به آمریکا رسیده است، اگر سعودی پیروز شود یعنی به آمریکا رسیده است، اگر به اسرائیل برسد یعنی به آمریکا رسیده است و از من بشنوید اگر به داعش برسد، از لحاظ نتیجه و به‌کارگیری، یعنی به آمریکا رسیده است. همه‌ی این‌ها شکست خورد. در برخورد با چه چیزی؟ ایستادگی، ثبات، عزم، فداکاری و توان سران سوریه، ارتش، نیروهای مردمی، محیط مردمی عظیم و پشتیبانان این گزینه در سوریه و همچنین پشتیبانی هم‌پیمانان. اما اصل، اولی است. هم‌پیمانان می‌آیند حمایت می‌کنند اما اگر فرماندهی، ارتش و اهالی سوریه که در همه‌ی میدان‌ها و جبهه‌ها حضور دارند نباشند حامی نمی‌تواند به موفقیتی برسد یا نتیجه‌ی نبردی را قطعی کند. پس امروز ما در جبهه‌ی خود با پیروزی‌هایی بزرگ و در جبهه‌ی مقابل با شکست‌ها و ناکامی‌هایی بزرگ مواجهیم. نمی‌گویم پیروزی نهایی و کامل و نمی‌گویم ناکامی و شکست نهایی و کامل. امروز تحولات میدانی بسیار عظیمی صورت می‌گیرد. در حومه‌ی شمالی لاذقیه تقریبا یکی دو شهرک تا یک‌سره شدن نتیجه‌ی نبرد مانده است. در حومه‌ی شمالی حلب، گروه‌های مسلح دچار فروپاشی شدید و عظیمی شده‌اند تا آن‌جا که امروز برخی نیروهای محلی و گاهی ارتش سوریه با روستاها و شهرهایی مواجه می‌شوند که گروه‌های مسلح از آن‌ها گریخته‌اند و بدون درگیری وارد آن‌ها می‌شوند.

قاعدتا تحولات اخیر در جنوب سوریه و… همه نشان‌دهنده‌ی آن است که سوریه و منطقه وضعیت و مسیر تازه‌ای پیدا کرده. این‌ها راه را برای موضوع تازه‌ای باز کرده است که می‌خواهم به دلیل اهمیتش چند دقیقه درباره‌ی آن صحبت کنم. موضوعی که اگر رخ بدهد مهم است و اگر رخ ندهد مهم است و بازتاب خودش را بر سوریه، منطقه و شاید بر جهان دارد. این تحولات و شکست‌های پی در پی، سعودی و ترکیه بر آن داشته است که از موضوعی صحبت کنند. سعودی صدایش رساتر است چون پول دارد و می‌تواند از کلمبیا، آمریکا، سازمان‌های امنیتی و با تابعیت‌های مختلف مزدور بیاورد. آن موضوع، ورود زمینی سعودی و ترکیه به سوریه برای مبارزه با داعش، ذیل ائتلاف بین المللی به فرماندهی ایالات متحده‌ی آمریکاست. امروز سوریه، منطقه و جهان در برابر چنین احتمالی قرار دارند. این تحول چه رخ بدهد و چه رخ ندهد بسیار بسیار مهم است. شاید حاصل شود و شاید نشود. بنده نمی‌خواهم قطعی بیان کنم. شاید کسی کمی درباره‌ی انگیزه‌ها و نتایج صحبت کند. سعودی و ترکیه امروز بیدار شده‌اند و به حضور داعش در رقه، المیادین، دیرالزور، بو کمال و شمال حلب پی برده‌اند؟ امروز بیدار شده‌اند؟! امروز بیدار شده‌اند زیرا گروه‌های مسلح متعلق به سعودی و ترکیه شکست‌های پی در پی را تجربه می‌کنند. ترکیه و سعودی می‌خواهند گلیم خودشان را از آب بکشند. حمایت از این گروه‌ها پنج سال اجرا شد و به نتیجه نرسید. بیش از این نبود که آمریکایی‌ها آمدند در ترکیه پادگان زدند و چنان که خودشان گفتند ۵۰۰میلیون دلار خرجشان کردند، ۷۵نفر به دوره پیوستند و تنها ۵نفرشان حاضر شدند وارد نبرد شوند. این طور نبود؟ آمریکایی‌ها این را می‌گویند.

دل بستن به گروه‌های مسلح و حتی آوردنشان از کشورهای خارجی معلوم نیست نتیجه بدهد. این گزینه به نتیجه نرسید. پس برای این است که امثال سعودی و ترکیه بتوانند در صورتی که خواستار مذاکره باشند، با قدرت پشت میز مذاکره حاضر شوند و یا برای این است که سعودی و ترکیه و هم‌راهانشان بتوانند جنگ، ویرانی و خون‌ریزی را در سوریه ادامه دهند. ممکن است به یکی از این دو دلیل احساس کنند وظیفه دارند به بهانه‌ی داعش ذیل عنوان ائتلاف بین المللی به صورت مستقیم حضور پیدا کنند و نیروهای سعودی، اماراتی، سودانی، اردنی، کلمبیایی، بلک‌واتری، مزدور و… از همه‌جای جهان بیایند، مستقر شوند و به عنوان ائتلاف بین المللی پادگان درست کنند و بگویند این منطقه‌ی ماست و نزدیک شدن دیگران به این منطقه ممنوع است و اگر ارتش سوریه و هم‌پیمانانش بخواهند به سمت آن‌ها پیش‌روی کنند یعنی وارد نبردی خواهند شد که به یک نبرد منطقه‌ای یا شاید جهانی توسعه خواهد یافت. شاید احساس کرده‌اند که این آخرین گزینه‌ی باقی‌مانده‌شان است. به خاطر این است که پشت میز مذاکره قدرتمند بمانند یا آتش جنگ سوریه را حفظ کنند و روی آن بنزین بریزند. پس انگیزه‌شان مبارزه با داعش نیست بلکه پس از همه‌ی این شکست‌ها، بن‌بست‌ها و ناکامی‌هایی که تا امروز صورت گرفته به دنبال یک جای پا هستند. اگر نه برادران و خواهرانم، همه می‌دانند ترکیه اگر بخواهد از شر داعش خلاص شود کافی است مرزهایش را ببندد، گذرگاه‌ها را قفل کند و فروش نفت را متوقف کند. رگ حیات داعش دست ترکیه است. کافی است ترکیه آن را بفشارد داعش خودش آرام آرام خشک می‌شود. سعودی می‌خواهد ما را قانع کند که برای مبارزه با داعش می‌آید؟ در یمن چه کردند؟ الآن چه کسی بر اکثر استان‌های جنوبی که ارتش یمن و گروه‌های مردمی جنبش جنوب آن را تخلیه کردند، مسلط است؟ القاعده و داعش با امکانات، رضایت و پشتیبانی سعودی. القاعده و داعش امروز در عدن، در پایتخت پروژه‌ی تازه‌ی سعودی حضور دارند. آن‌ها که جنوب یمن را تسلیم داعش کرده‌اند می‌خواهند بیایند در سوریه با داعش بجنگند؟! چه کسی این حرف‌های بیخود را باور می‌کند؟ داعش بهانه و پلاکارد است. برای بنده روشن نیست. اگر -زیر اگر خط بکشید- آمدند شاید با داعش به تفاهم رسیدند و داعش لباس و پوستش را عوض کرد و تبدیل به چیز دیگری شد و یک پیروزی نظامی بسیار پر قاطعیت، لبریز از اراده و عظیم را برای خود رقم زدند. نمی‌دانیم چه نمایش‌هایی ممکن است سر هم کنند. نمایش‌هایی را که در برخی مناطق رخ می‌دهد ببینید. نمی‌خواهم مثال بزنم تا باعث اختلاف با کسی شویم. در هر صورت آن‌ها می‌خواهند بیایند تا جاپا پیدا کنند. انگیزه‌شان این است. تیتر، داعش است. فارغ از این که داعش جا را برایشان خالی کند یا با آن‌ها وارد درگیری شود و اگر وارد درگیری شد ممکن است شکست بخورند یا پیروز شوند. احتمال همه‌ی گزینه‌ها وجود دارد. هدفشان پیدا کردن جای پا برای مبارزه با خط مقابل است. یعنی آن‌ها حاضرند منطقه را به جنگ منطقه‌ای و جنگ جهانی بکشانند ولی به هیچ وجه حاضر نیستند یک سازش سیاسی واقعی و ملی را در سوریه بپذیرند. سطح کینه، نفرت، کوری و جهالت را ببینید که به کجا رسیده است. در حالی که درهای سازش سیاسی در سوریه باز است. در هر صورت بنده نمی‌خواهم باقی وقت را بگیرم و وارد تحلیل شوم -زیرا هنوز بخش لبنان مانده است- و این تحلیل وجود دارد که می‌آیند یا نمی‌آیند؟ چه دشواری‌هایی در پیش دارند؟ پایگاه‌ها، روستاها و شهرهای این‌ها امروز در یمن در مقابل ارتش یمن و گروه‌های مردم فرو می‌ریزد. فیلم‌هایش مستندسازی شده است و در شبکه‌های ماهواره‌ای جهان پخش می‌شود اما هیچ اهمیتی برایشان ندارد. تقریبا یک سال از ویران‌گری، کشتار، جنایت و محاصره‌شان می‌گذرد و هم‌چنان در قاطعیت و عزمشان ناتوان مانده‌اند. روشن است که همه‌ی مزدوران جهان را برای جنگ در یمن آورده‌اند. این‌ها شایستگی آمدن و جنگیدن در سوریه را دارند؟! در هر صورت. می‌خواهم آخرش را بگویم: اگر بیایند خوب است و اگر نیایند خوب است. هیچ مشکلی نیست. اگر بیایند خوب است و اگر نیایند خوب است. اگر نیایند، ان شاءالله ماجرای سوریه تمام می‌شود فقط زمان می‌خواهد و اگر بیایند، ان شاءالله ماجرای تمام منطقه تمام می‌شود فقط زمان می‌خواهد.

بخش سوریه را با این صحبت به پایان می‌برم: امروز مهم آن است که همه بدانند اراده‌ی ایستادگی و رویارویی در سوریه تا این لحظه پیروز شده است و امروز این اراده در سطح فرماندهان، ارتش، نیروهای مردمی، هم‌پیمانان و حامیان با وجود خون‌ریزی پنج‌ساله بسیار قدرتمند است و هم‌چنان که پنج سال قبل می‌گفتیم: به داعش، النصره، القاعده، آمریکا، سعودی، ترکیه و هیچ کدام از طاغوتیان و مستکبران اجازه داده نخواهد شد که بر سوریه سلطه یابند و اسرائیل اجازه نخواهد یافت که خواب‌ها و هدف‌هایش را محقق کند. سوریه برای اهالی و ملتش خواهد ماند و فقط خود آن‌ها نظام، سرنوشت، قانون اساسی، رئیس جمهور و جایگاهشان در معادلات را تعیین خواهند نمود و سوریه ستون خیمه‌ی مقاومت در منطقه باقی خواهد ماند. امروز در کمال صراحت و در مقابل سید عباس، شیخ راغب و حاج عماد، فرماندهان این مقاومت، به شما می‌گویم: ما مجاهدان، خانواده‌های شهید، جان‌بازان، اهالی، هواداران و عزیزان حزب الله از جایگاه مشارکت در خون، شهادت، کاروان شهدا در سال‌های گذشته و جان‌فشانی‌ها می‌گوییم: ما به مشارکت‌مان به اندازه‌ی توان و تحمل‌مان در مقابله، شکست دادن و جلوگیری از تحقق این پروژه‌های خطرناک در لبنان، سوریه، منطقه و امت‌مان افتخار می‌کنیم. شهیدان پاک ما که در سوریه به شهادت رسیدند و هم‌چنان آن‌جا به شهادت می‌رسند و کسانی که آن‌جا می‌ایستند کاملا هم‌چون شهیدان مقاومت در جنگ ۳۳ روزه هستند که پروژه‌ی آمریکایی - اسرائیلی - سعودی خاورمیانه‌ی جدید را شکست دادند. این شهیدان هم‌چون آن شهیدان هستند. میدان نبرد، همان میدان نبرد است؛ اهداف، همان هدف‌ها هستند و پیروزی‌ها، همان پیروزی‌ها هستند. امروز باور ما به انتخابمان و عزممان برای تعهد به این گزینه از همیشه بیش‌تر است. همان‌گونه که می‌گفتیم و هم‌چنان می‌گوییم: در سال‌های گذشته هر جا که لازم بود، حضور داشتیم. در کنار ارتش سوریه و همه‌ی افراد شریف، پی در پی پیروزی می‌آفرینیم و در روزها، سال‌ها، دهه‌ها و حتی قرن‌های بعدی نیز هر جا که لازم باشد، باقی خواهیم ماند و ان شاءالله با خون شهیدان، پیروزی خواهیم آفرید.

آخرین موضوع: تهدیدها و خطراتی که اسرائیل درباره‌ی آن‌ها صحبت می‌کند. وقت نیست تا درباره‌ی ایران و جنبش مقاومت فلسطین سخن بگویم. می‌خواهم متناسب با ماهیت مناسبت و فرماندهان مقاومت لبنان و در سالگرد سران شهید به سخنی درباره‌ی لبنان بسنده کنم. مسئولان سیاسی و نظامی اسرائیلی در کنفرانس‌ها و انجمن‌های سال گذشته نیز بسیار درباره‌ی مقاومت لبنان و مشخصا حزب الله و توان انسانی و مادی، پیشرفت امکانات و پیشرفت تجربه‌اش با نگرش به جنگ سوریه سخن گفتند و گفتند تجربه‌ی مقاومت لبنان دفاعی بود، امروز تجربه‌ی هجوم را نیز کسب کرده است و همچنین درباره‌ی موشک‌ها، زمین، دریا، هوا، سیستم‌ها، تونل‌ها، الجلیل و این که اگر جنگی رخ دهد حزب الله چه خواهد کرد و مقاومت لبنان چه کارهایی می‌تواند بکند. چند سناریو مطرح کردند و گفتند اسرائیل چگونه با این سناریوها مواجه خواهد شد و در جنگ آینده هدفش چه می‌تواند باشد؟ و آن را جنگ سوم لبنان عنوان نهادند. خب، توصیفی ارائه می‌دهند مبنی بر این که خطر اصلی در این برهه یا به عبارت دیگری که آن‌ها استفاده کردند: تهدید اصلی نظامی، حزب الله است. بنده الآن نمی‌خواهم درباره‌ی این صحبت کنم که آن‌چه در زمینه‌ی موشک‌های زمینی، دریایی و هوایی گفتند درست است یا غلط. شما گفتید ما می‌خواهیم چنین و چنان کنیم. ما معمولا در مورد این که چنین و چنان خواهیم کرد یا نخواهیم کرد صحبت نمی‌کنیم. مقداری که در سال‌های گذشته گفته شد کافی است. اما می‌خواهم از یک زاویه‌ی دیگر وارد موضوع شوم و بگویم واقعا این طور است و واقعا امروز در اسرائیل بر سر این توصیف از مقاومت لبنان اجماع وجود دارد. خطر حزب الله متوجه چه چیزی است؟ آیا حزب الله امروز جبهه گشوده است و دارد می‌رود اسرائیل را از صحنه‌ی روزگار محو کند؟ واقعیت این نیست. حزب الله خطری علیه پروژه‌ی شهرک‌سازی اسرائیل، همه‌ی عناوین و تجلی‌های پروژه‌ی صهیونیسم و طمع‌های اسرائیل و مانعی در برابر پروژه‌ها، بلندپروازی‌ها و آزمندی‌هایش در رابطه با منطقه است. بله. وقتی اسرائیل این مقاومت را چنین خطری اساسی تشخیص می‌دهد در نتیجه به طور مستقیم یا غیر مستقیم در نابود کردن آن می‌کوشد. اسرائیل این طور عمل می‌کند. این ما را به بخشی که می‌خواهم کمی درباره‌اش صحبت کنم می‌برد. برای از بین بردن این خطر چندین راه وجود دارد که دو راه از مهم‌ترین آن راه‌ها عبارتند از:

اول: اسرائیل بیاید و با این گروه و مشوقان، کسانی که منطق آن‌ها را قبول دارند، کسانی که آن‌ها را در دامن خود می‌پرورند، حامیانشان و… جنگ راه بیاندازد و ریشه‌شان را بکند و نابودشان کند. این یک راه. یعنی جنگ فراگیر. آیا اسرائیل می‌تواند این گزینه را انتخاب کند؟ در این بحث هست. کمی بعد نظرم را در این مورد بیان خواهم کرد.

گزینه‌ی دوم که معمولا همه‌ی کشورها و جهان به آن پناه می‌برند: راه طولانی. خطر را مقابل خود می‌گذراند و به محاصره‌ی سیاسی، مردمی و رسانه‌ای‌اش می‌پردازند، آن را شیطان جلوه می‌دهند، محاصره‌ی مالی‌اش می‌کنند، خطوط تدارکاتی‌اش را قطع می‌کنند، مثلا منابع مالی‌اش را می‌خشکانند، رهبران و مفاصل اصلی‌اش را می‌کشند و ترور می‌کنند، از طریق جاسوسان برای کشف توان و امکاناتشان نفوذ امنیتی می‌کنند و وجهه‌اش را در جهان خدشه‌دار می‌کنند. این پیکره در نتیجه‌ی محاصره و انزوا از داخل ضعیف می‌شود و تحلیل می‌رود، همه به هم شک می‌کنند، ریسمان‌های قدرت داخلی‌اش آرام آرام پاره می‌شوند، آغوش ملی پیرامونش کم کم عقب می‌کشند تا جایی که به آن‌قدر ضعیف و لاغر می‌شود که می‌توان آن را در فرصتی مناسب با گزینه‌ی نظامی یا بدون آن، چید. راه دوم این است.

خب، اسرائیل در باره‌ی مقاومت لبنان راه اول را آزمود. -از لیموناد مدد می‌گیریم- همه‌ی جهان می‌دانستند که هدف جنگ ۳۳ روزه تمام کردن کار مقاومت و به بیان خودشان در هم کوبیدن حزب الله بود. خب، این به دلایلی که همیشه به مناسبت جنگ ۳۳ روزه با حضور فرماندهان سیاسی، جهادی، نظامی و… درباره‌شان صحبت می‌کنیم، رخ نداد.

راه دوم را نیز مدت‌هاست و هم‌چنان پی‌گیری می‌کنند. حالا می‌فهمید که چرا راه دوم تشدید شده است. امروز روی چه کار می‌کنند؟ شیطان معرفی کردن حزب الله. تغییر حزب الله از یک سازمان تروریستی به یک سازمان جنایت‌کار. تبدیل شده‌ایم به تاجر مواد مخدر. متأسفانه در یکی از آخرین مقاله‌ها حاج عماد مغنیه را متهم کرده بودند. او در آخرت است و آن‌ها هنوز دست از سرش بر نمی‌دارند. تجارت مواد مخدر، پول‌شویی، سرقت‌های بین المللی، دشمن، جنایت‌کار، قاتل، قاتل کودک، غاصب زنان و… کارهایی که به هیچ وجه صحت ندارد. دستگاه رسانه‌ای بین المللی، عربی و خلیجی ۲۴ ساعت شبانه روز در سایت‌ها، نشریه‌ها، روزنامه‌ها، مجلات و رادیوها حزب الله را شیطان جلوه می‌دهند. این بخشی از جنگ و به نفع اسرائیل است. به نفع هیچ کس نیست. هیچ کس از این داستان بهره‌مند نمی‌شود. ضربه زدن به جنبش‌های مقاومت لبنان، فلسطین یا هر کشور یا نظام مقاوم خدمت مجانی دانسته یا نادانسته به منافع اسرائیل و پروژه‌ی اسرائیل است. اسرائیل در حال کار روی این موضوع است.

خب، می‌رسیم به محاصره‌ی مالی و اقدامات اخیر. بنده عرض کردم: ما پول، بانک و پروژه[ی اقتصادی] نداریم. اما آن‌ها می‌خواهند مردم، ملت، کشور و اقتصاد کشور ما را بزنند. تا می‌رسیم به جنگ روانی پیرامون آن‌چه جنگ سوم لبنان می‌نامند و این که اسرائیل در جنگ آینده فلان کار، فلان کار، فلان کار و… را انجام خواهد داد. البته به نظر می‌رسد این جنگ روانی زیاد فایده ندارد زیرا مردم لبنان وقت ندارند رسانه‌های اسرائیل را بخوانند و نمی‌دانند اسرائیلی‌ها چه می‌گویند و چه غوغایی به راه انداخته‌اند. لبنانی‌ها مشغول پرونده‌های داخلی‌شان هستند. شاید این از برکات است که کسی رسانه‌های اسرائیل را مطالعه نکند. همیشه هم بد نیست، گاهی هم شاید مفید باشد. در هر صورت می‌خواهم در این چهارچوب، این‌گونه اظهار نظر کنم:

اول: جنگ روانی در مورد ما بی‌فایده است. اگر می‌خواهید باعث شوید ما بترسیم، عقب‌گرد کنیم، تسلیم شویم، برویم به دنبال کانال‌های ارتباط با آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها یا برخی‌ها در اروپا و به آن‌ها متوسل شویم و بگوییم دستمان به دامنتان ما می‌خواهیم اسرائیل را آرام کنیم و بگوییم ما منظوری نداشتیم و… این بی‌فایده است. ما عقب‌گرد نمی‌کنیم، تسلیم نمی‌شویم، ضعف پیدا نمی‌کنیم و سست نمی‌شویم و در زمینه‌ی آمادگی و توانایی‌های نظامی، مادی، فنی، ویژه، کمی، انسانی و… به راهمان ادامه می‌دهیم. ما در این زمینه به راهمان ادامه می‌دهیم. پس جنگ روانی بی‌نتیجه است. آخر این بخش بنده از جنگ روانی که این‌ها علیه خودشان به راه انداختند مثالی برایتان می‌زنم.

دوم: ما با تخریب وجهه مواجهیم. قاعدتا ما و حتی هم‌پیمانان، دوستان و باورمندان به ما ادعا نمی‌کنیم که رسانه‌هایی با قدرت رسانه‌های آن‌ها داریم. ما در زمینه‌ی باورپذیری، اخلاق، رفتار، تاریخ، روش، گذشته و امروزمان با تخریب وجهه مواجهیم. امروز وجهه‌ی کسانی مثل سید عباس موسوی با آن طهارت، شیخ راغب حرب با آن زهد و حاج عماد مغنیه با آن طهارت و تواضع خدشه‌دار می‌شود. وجهه‌ی موفقیت‌هایی که ما آن‌ها را به ملت، میهن و امت‌مان تقدیم کردیم و در آن‌ها به دنبال دستاوردهای حزبی، شخصی یا فرقه‌ای نبودیم خدشه‌دار می‌شود. ما و دستاوردها و پیروزی‌ها با وجود این باورپذیری، صداقت و وفاداری با این تخریب وجهه رویاروییم. این‌جا نیز به مسیرمان ادامه می‌دهیم.

اما داستان جنگ یا عدم جنگ و جنگ سوم و… می‌خواهم به شما موضوعی را عرض کنم: بعضی می‌نویسند و تحلیل می‌کنند که: امروز فرصت منطقه‌ای فراهم است. بهترین فرصت برای اسرائیل است که به هر بهانه‌ای علیه لبنان جنگ به راه بیاندازد و مقاومت را بزند، کشور را در هم بکوبد و چنان که تهدید می‌کنند ما را ۲۰، ۱۰۰ یا ۵۰ سال به عقب برگردانند.

شرایط منطقه‌ای همیشه آماده است. می‌خواهم به شما بگویم اسرائیل به شرایط منطقه‌ای نیاز ندارد. وقتی جنگ به نفعش باشد نیازی به شرایط منطقه‌ای یا بین المللی ندارد. شرایط بین المللی و منطقه‌ای به صورت مستمر در خدمت اسرائیل است. پس این موجب نگرانی نیست. ما نمی‌ترسیم که الآن شرایط سوریه، عراق، مصر، اردن و… چنین و چنان است. شرایط منطقه‌ای همیشه در جهت این موضوع بوده و هیچ وقت مانع نبوده و نخواهد بود. فقط یک چیز جلوی جنگ‌افروزی اسرائیل را می‌گیرد.

ما به این اعتقاد داریم اما به قول لبنانی‌ها این یک بحث استراتژیک است: فقط یک چیز جلوی جنگ‌افروزی اسرائیل را می‌گیرد. چه؟ در اسرائیل پس از تجربه‌ی جنگ دوم لبنان و کمیته‌ی وینوگراد و جنگ اول لبنان و ناکامی در کسب نتیجه اگر چه پس از چند سال، یک موضوع دارند که روی این نیز اجماع دارند: وقتی دست به جنگ می‌زنند که پیروزی‌شان قطعی باشد یا کمی کم‌تر، به آن اطمینان داشته باشند. به بیان خودشان: پیروزی قطعی، روشن، بی‌چون و چرا، سریع (چون تحمل ندارند که مثلا تل آویو چند ماه موشک باران باشد)، نقد و تحقق بخش اهداف. این جنگی است که اسرائیل حاضر است به آن دست بزند. وقتی ما در لبنان مانع اسرائیل می‌شویم یا به عبارتی اسرائیل می‌بیند در لبنان کسانی هستند که مانع ورود او به جنگی می‌شوند که در آن به پیروزی روشن، سریع، نقد و… دست یابد، منطقا دست به جنگ نمی‌زند البته به واسطه‌ی نادانی و کینه هر کاری ممکن است. صحبت بنده در مورد حالت منطقی، استراتژیک، محاسبات دقیق، حالت هشیاری و عدم تهور -چون آن‌ها از این چیزها دارند- است. خب، به لحاظ منطقی و اصولی آن‌چه جلوی جنگی اسرائیلی و جنگ سوم لبنان را می‌گیرد وجود مقاومت و دامن پرورش این مقاومت یعنی ملت و در کنار آن ارتش ملی است؛ مقاومتی که می‌تواند جلوی این پیروزی را بگیرد. نمی‌خواهم بیش از این مبالغه کنم. نمی‌خواهم بگویم مقاومت ممکن است چه کارهایی بکند. بنده از جایگاه ایستادگی شیخ راغب و تلاش حاج عماد مغنیه به شما می‌گویم این وصیت سید عباس [مبنی بر حفظ مقاومت] است که تحقق یافته. شما در لبنان مقاومتی قدرتمند، مقتدر، با نشاط، حاضر و با توانایی‌های نوی دفاعی و هجومی در اختیار دارید که ان شاءالله و با کمک و یاری خداوند خواهد توانست در هر جنگی که پیش بیاید اسرائیل را شکست دهد.

وقتی این مقاومت را حفظ و کمک می‌کنیم، جلوی جنگ علیه لبنان را می‌گیریم. اسرائیل چه می‌گوید؟ بنده الآن نمی‌خواهم علیه‌شان غوغا به راه بیاندازم اما این تبدیل به یک مسئولیت ملی شده است. اسرائیل گفت از تجربه‌ی جنگ دوم آموخته است که در جنگ نباید مناطق مشخصی را بزند و در جنگ بعدی می‌خواهد همه‌ی مناطق، همه‌ی کشور و همه‌ی تأسیسات زیربنایی را بزند. پس در جنگ آینده می‌توانیم این مانع را ایجاد کنیم؛ جنگ آینده که از خداوند(سبحانه و تعالی) می‌خواهیم این جام درد را به واسطه‌ی اراده، تلاش و آمادگی‌مان از ما و کشورمان دور کند. معمولا گفته‌های اسرائیل درباره‌ی جنگ آینده و سناریوهایی که ممکن است حزب الله در زمین، هوا، دریا، تل آویو، برق، آب، بندرها و… به اجرا بگذارد در رسانه‌ها منتشر می‌شود. اسرائیل می‌داند که باید پیش از ورود به چنین جنگی هزار محاسبه انجام دهد.

یک موضوع هست که بنده پیش از این برایتان گفته‌ام اما در سه سطر به نقل از اسرائیلیان برایتان می‌خوانم. فقط برای مقدمه عرض کنم که رئیس فعلی ستاد مشترک، آیزنکوت، همچنان درباره‌ی نظریه‌ی ضاحیه صحبت می‌کند. این نظریه را در غزه نیز پیاده کرد. نظریه‌ی ضاحیه چیست؟ می‌گوید در جنگ‌های آینده ما باید همه چیز را تخریب کنیم. این طور نباشد که فقط حارة حریک یا… را در ضاحیه بزنیم. تمام ضاحیه را ویران می‌کنیم. اسم این را گذاشته‌اند نظریه‌ی ضاحیه. با خاک یکسان کردن همه‌ی ساختمان‌ها. نظریه‌ی آیزنکوت، نظریه‌ی ضاحیه را در ذهنتان داشته باشید. حالا ببینیم اسرائیلیان در مورد حیفا چه می‌گویند. این یک مثال است. وقت نیست بنده در مورد موضوعات دیگر صحبت کنم. یکی از متخصصان اسرائیلی می‌گوید: ساکنان حیفا -اگر جنگی رخ بدهد یا ندهد، این‌ها در هر حال می‌ترسند- از حمله‌ی مرگبار به سیلوهای عظیم آمونیاک وحشت دارند. این سیلوها -که همچنان در حیفا قرار دارد و ما در جنگ ۳۳روزه از زدن آن‌ها خودداری کردیم- حاوی ۱۵هزار تن گاز است و موجب مرگ ده‌ها هزار نفر از ساکنان خواهد شد. درک احساس آن‌ها بسیار سخت است. آن‌ها معتقدند دولت اسرائیل در مورد جان ۱۰۰هزار نفر که در معرض خطر هستند سهل‌انگاری می‌ورزد و به جای انتقال سیلوها، تأسیسات زیربنایی خطرناک به آن می‌افزایند. این موضوع کاملا مانند بمب اتم می‌ماند. یعنی لبنان امروز بمب اتم در اختیار دارد. این حرف مبالغه نیست. به هیچ وجه مبالغه نیست. البته ما بمب اتم نداریم. بمب اتم به این معنا که ما چند موشک داریم که به همراه آن سیلوهای آمونیاک حیفا نتیجه‌ای را به بار می‌آورد که همان نتیجه‌ی بمب اتم است. سپس می‌گوید خوردن چند موشک به این سیلوها در میانه‌ی منطقه‌ای با ۸۰۰هزار نفر جمعیت، ده‌ها هزار نفر از آن‌ها را می‌کشد. خب، آیزنکوت تو برای نابود کردن ضاحیه به قدرتمندترین نیروی هوایی، تعداد زیادی موشک، مقدار انبوهی تجهیزات، چندین روز زمان و… نیاز داری ولی ما با چند موشک…. این فارغ از باقی موارد فقط یک نمونه از چیزی است که در حیفا وجود دارد. امروز همه‌ی مسئولان اسرائیل اذعان دارند که مقاومت موشک‌هایی دارد که به هر نقطه در فلسطین اشغالی می‌رسد. ما باید از این توان محافظت و به آن تمسک کنیم زیرا جلوی جنگ سوم لبنان را می‌گیرد. همان‌گونه که در سالگرد شهیدان قنیطره عرض کردم ما برای جنگ نمی‌کوشیم و جنگ نمی‌خواهیم و استراتژی ما در مقاومت، این‌گونه جنگ‌ها نیست ولی باید برای آن آماده باشیم تا از آن جلوگیری کنیم و اگر رخ داد بتوانیم با آن رو به رو شویم، آن را به ناکامی بکشانیم و پیروز شویم. این وصیت سید عباس، موضع‌گیری شیخ راغب و تلاش، رنج و زحمت حاج عماد است. ما امروز در سالگرد شهادت آن‌ها قرار داریم. می‌دانیم که اسرائیل نقاط ضعف زیادی دارد و در حال کار روی آن‌ها هستیم. ما گروهی هستیم که نشسته‌ایم و هر تحول و رخداد تازه‌ای را بررسی، جستجو و پی‌گیری می‌کنیم و در دفاع از کشور و منطقه‌مان جدی هستیم حتی اگر در سوریه و غیر سوریه نیز مشغول باشیم.

امروز در سالگرد سران شهیدمان به شیخ راغب می‌گوییم: موضع‌گیری ما، در دست گرفتن سلاح خواهد ماند. و به سید عباس می‌گوییم: ای سید، استاد و رهبر ما، با خونمان وصیتت را حفظ کردیم و می‌کنیم. و به حاج عماد مغنیه می‌گوییم: ده‌ها هزار رزمنده‌ی مجاهد آموزش‌دیده از کسانی که تو آنان را تجهیز کردی، آموزش دادی و آماده کردی، پس از تو در حال آفریدن پیروزی در منطقه هستند.

خداوند فرماندهان شهید و همه‌ی شهیدانمان را رحمت کند. ثواب فاتحه‌ای را به روح ایشان تقدیم می‌کنیم.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله