بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع

بیانات

5 بهمن 1391

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در سالگرد ولادت پیامبر (ص) و هفته وحدت

|فارسی|عربی|عکس|فیلم|فیلم|صوت|
«
بنده حضرت امام سید موسی صدر (اعاده الله بخیر) را به یاد می‌آورم. می‌دانید در دهه‌ی هفتاد ایشان جشن‌های بزرگی در بعلبک و صور راه انداخت و درباره‌ی حقوق نیازمندان صحبت کرد. ولی وقتی جنگ داخلی در لبنان شروع شد همه چیز را متوقف کرد. گفت عزیز من حکومت دارد به باد می‌رود، کشور دارد نابود می‌شود، آخر نباید کشوری وجود داشته باشد که در آن زندگی کنیم و حکومتی که حقوقمان را از آن بخواهیم؟! کسی کشور و حکومت خود را برای رسیدن به حقوق یا اصلاحات نابود نمی‌کند! بالاخره باید کشور و حکومت باقی بمانند که بتوانیم حقوقمان را از آن‌ها مطالبه کنیم و در آن دست به اصلاحات بزنیم! و این جز از طریق گفت و گو، بحث و سازش محقق نمی‌شود.
 قطعا باید خشم و ناراحتی خود را بیان و توهین‌ها را محکوم کنیم. یکی از مسئولیت‌های ما تلاش مثبت و شناساندن این پیامبر و رفتار، ویژگی‌ها، کمالات، دین، دعوت و جملات ایشان به جهان است.
 معرفی این پیامبر به جهان مسئولیتی است که باید تلاش‌های فکری، علمی، فرهنگی، رسانه‌ای، تحقیقاتی، تبلیغی و… در زمینه‌ی آن صورت بگیرد.
 حتی در کشورهایی که چندگانگی ادیان یا مذاهب وجود دارد هیچ‌گاه نبرد در جان و حقیقتش طائفه‌ای و مذهبی نبوده.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمدلله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا و نبیینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین

برادران و خواهرانم السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته

حضور شما را در این مراسم بزرگ، عزیز و خوش‌رایحه‌ی سالگرد، بسیار خوش‌آمد می‌گویم و ولادت پیامبر اعظم خداوند، محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)، سرور خلایق و پیامبران و پایان بخش انبیا را به شما و همه‌ی مسلمانان جهان تبریک می‌گویم. همچنین این ایام را که از هنگام انقلاب امام خمینی (قدس سره) برای تقریب و تماس میان مسلمانان و هم‌راهی در مسیر خداوند زیر پرچم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هفته‌ی وحدت اسلامی نامیده شده تهنیت عرض می‌کنم. همچنین سالگرد ولادت سلاله‌ی عزیز و بزرگ ایشان امام جعفر بن محمد الصادق (علیهم السلام) را تبریک عرض می‌کنم.

در این مناسبت یا سخنرانی می‌خواهم -مثل همیشه ابتدا فهرست- درباره‌ی مناسبت سپس وضعیت عمومی، کمی پیرامون انتخابات اسرائیل و بعد از آن درباره‌ی شرایط لبنان صحبت کنم.

وقتی می‌خواهیم هر شخصیت را ارزیابی یا علیه یا به نفع او حکم صادر یا میزان مثبت یا منفی‌بودنش را مشخص کنیم و به او نمره بدهیم، معیارهایی معمول وجود دارند. که دو تای آن‌ها در صدر و جزء مهم‌ترین‌ها هستند. معیار اول ویژگی‌های درونی و شخصیتی‌ای هستند که آن فرد در سطح عقل، معنویت، جان، اخلاقیات و آن‌چه شاخصه‌ها، حس‌ها و توانایی‌هایی شخصی می‌نامیم، از آن برخوردار است. چه خوب و چه بد تا حکم خوب یا بدی درباره‌اش صادر کنیم. معیار دوم عمل و نتایج، اثرات، تأثیرات، دستاوردهای این شخصیت است؛ آن موفقیت‌ها یا بدبختی‌ها و فجایعی که برای مردم بر جا گذاشته.

در زمینه‌ی معیار اول می‌بینیم که پیامبر اعظم ما (صلی الله علیه و آله و سلم) کمالات عقلی، روحی، معنوی، روانی و هر ویژگی مثبتی را در سطح اعلا داراست. در ستایشی که در کتاب الله (عز و جل) از این پیامبر عظیم شده و همچنین بر زبان پیامبران پیشین و همه‌ی هم‌عصران رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) -چه مؤمنان از جمله صحابه و اهل بیت و چه دشمنان و معاندان او- آمده همه به این کمالات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراف می‌کنند. این پیامبر عظیم (صلی الله علیه و آله) توسط خداوند عظیم به «خُلُقٍ عَظِيمٍ- سجایای اخلاقی عظیم (قلم/۴)» متصف می‌شود. وقتی از رحمت، مهربانی، اخلاق، تواضع، عاطفه، بشردوستی و همه‌ی کمالاتش صحبت به میان می‌آید، همه به آن اعتراف می‌کنند. راست‌گویی، امانت‌داری، خوش‌قولی، درست‌پیمانی و نیک‌عهدی [جزء ویژگی‌های بارز ایشان است]. به همین خاطر می‌بینیم معاندان و دشمنان او حتی یک نقص، خلل یا عیب در او و شخصیتش نمی‌یابند تا از آن بهره ببرند. ممکن است بعضی به این نکته که ایشان قطعا بی‌سواد بوده اشاره کنند که این نقطه‌ی قوت است نه نقطه‌ی ضعف. این معجزه و گواه تماس ایشان با خداوند (سبحانه و تعالی) و نشانه‌ی علم الهی ایشان است. پس این شخصیت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است. و تا امروز -مسئله‌ی توهین‌ها را کنار بگذارید. به آن خواهیم پرداخت.- فکر نمی‌کنم متفکران مسلمان و مسیحی و فیلسوفان، بزرگان و نخبگان جهانی که با انصاف و عدل و به صورت علمی و بی‌طرفانه به شخصیت‌های تاریخی می‌پردازند در مورد هیچ کس به چنین اجماع، تحسین، نمره، حرمت و احترامی رسیده باشند.

اما در مورد معیار دوم: -سریع پیش می‌روم تا به هر چهار بخش برسم.- آن‌چه ایشان بر جای گذاشت، تولید کرد و به دست آورد همین تحولات فکری، فرهنگی، معنوی، روحانی، اجتماعی، سیاسی و تمدنی است که این پیامبر عظیم (صلی الله علیه و آله و سلم) از طریق جنبش و دعوتش به وجود آورد. و همین امتی است که ایشان آن را بر اساس مبانی انسانی و ایمانی بنا گذاشت و پایه‌گذاری کرد که تا امروز هم ادامه دارد. یکی از مهم‌ترین جنبه‌هایی که امروز باید از آن یاد کرد این است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بشریت را در آن دوران و از آن روز به محور انسانی اولیه‌اش بازگرداند و -حتی بیش از آن- آن را به جایگاهی برتر از آن محور انسانی‌اش ارتقا داد. یعنی آن روز در جامعه‌ی شبه جزیره‌ی عرب و بلکه در تمام جهان -بخش‌هایی که تحت سلطه‌ی امپراطوری روم یا فارس بود.- همه زیر بار تبعیض بودند. تبعیض همه جا را فرا گرفته بود. تبعیض جنسیتی میان مرد و زن: شرایط زنان فقط در شبه جزیره‌ی عربستان آن‌گونه نبود، در همه‌ی جهان آن طور بود. تبعیض بر اساس رنگ پوست: سفید، سیاه، زرد و سرخ. تبعیض نژادی: عرب و عجم و… . تبعیض قبیله‌ای: قریش و… . تبعیض نسبی: بنی فلان و بنی فلان و… . این رسول بشری بزرگ آمد تا به همه‌ی مردم بگوید: همه‌تان از آدمید و آدم از خاک. آمد تا به مردم بگوید:«الناس سواسية كأسنان المشط- مردم برابرند، همچون دانه‌های شانه.» مردم یعنی بشر. آمد تا سخن خداوند (عز و جل) را برای ایشان بیاورد که:«يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَـٰكُم مِّن ذَكَرٍۢ وَأُنثَىٰ» جامعه‌ای را مخاطب قرار می‌دهد که شأن زن را لگدمال کرده بود و او را زنده به گور می‌کرد. «يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَـٰكُم مِّن ذَكَرٍۢ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَـٰكُمْ شُعُوبًۭا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓا۟ ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ ٱللَّهِ أَتْقَىٰكُمْ ۚ- ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست.(حجرات/۱۳)» پس مرد و زن، عرب و عجم، سفید و سیاه و زرد و قرمز، ارباب و بنده -چون در آن جامعه انسان آزاده و بنده وجود داشت.- به لحاظ انسانی هم‌ارزش هستند. چطور چنین جامعه‌ای این گفتمان را تحمل می‌کند؟ آن جامعه با آن نگاه تحقیر آمیزش به بنده و زیردست… ولی این دین و این پیامبر این گفتمان انسانی را می‌آورد و همه‌ی سنت‌ها، فرهنگ‌ها، رسوم و ذهنیت‌های رایج مردمی آن دوران را تحت تأثیر قرار می‌دهد. بله، به آنان می‌گوید شما به لحاظ بشری هم‌ارزش هستید ولی با هم تفاوت دارید. اما نه به لحاظ جنسیت، رنگ، قبیله، نسب و نژاد بلکه به لحاظ عمل صالح، کارهای نیک، فضیلت‌ها و کناره‌گیری از رذیلت‌ها، گناهان، زشتی‌ها و معصیت‌ها. «خيركم خيركم لأهله- بهترین شما آن کسی است که برای خانواده‌اش سودمندتر باشد.» «أحب خلق الله إلی الله أنفعهم لعياله- دوست‌داشتنی‌ترین بنده‌ی خدا برای خداوند سودمندترین آن‌ها برای خانواده‌اش است.» چنین معیارهایی را وضع می‌کند.

بلکه بیش از این: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حتی در رفتار با دیگران بر جنبه‌ی انسانی آن تأکید داشت. مثلا پیامبر در بحث یتیمان، فقیران، تهی‌دستان، پناه‌جویان، بی‌کسان، هراسیدگان، دردمندان و پناهندگان بر کمک به ایشان تأکید داشت. اما نه فقط کمک مادی یا تأمین سرپناه امن برای آنان. نه فقط در این حد. فقیران، تهی‌دستان، دردمندان و… فقط گروهی نبودند که شاید بعضی افراد از آن‌ها برای دنیا استفاده کنند. به آن‌ها با هدف کسب آرائشان در انتخابات یا حتی برای آخرت با هدف ثواب اخروی، جایگاه یا مرتبه‌ای در بهشت کمک کنند. پیامبر به این مقدار بسنده نمی‌کند بلکه می‌گوید باید نسبت به این افراد و گروه‌ها احساس بشردوستانه، محبت، برادری، احترام و بزرگداشت داشته باشید. به همین خاطر برای تأکید بر این جنبه‌ی انسانی رابطه، رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) با فقیران نشست و برخاست می‌کرد، هم‌سفره و هم‌صحبت می‌شد، در برابرشان تواضع و مانند آن‌ها زندگی می‌کرد. ممکن است یک نفر ثروت‌مند و مال‌دار باشد و تا دلتان بخواهد میان فقیران و تهی‌دستان پول بخش کند ولی اگر یک فقیر بخواهد با او سلام علیک کند خود را کنار می‌کشد، این که با فقرا سر یک سفره بنشیند را متناسب جایگاه خودش نمی‌داند. پس فرق می‌کند.

بلکه بیش از این: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تلاش کرد تا انسان خودمحور -که در حوزه‌ی منافع شخصی یا خانواده و قبیله‌ی خودش فکر می‌کند.- را تبدیل به انسان بشردوست و انسان جهانی کند. انسانی که غم مردم را می‌خورد و در غم و شادی با مردم شریک می‌شود و به نجات و دست‌گیری از مردم فکر می‌کند. این یک تأکید بشری بسیار بزرگ است.

متأسفانه این روزها عملیات برنامه‌ریزی شده و مشکوکی برای توهین به این پیامبر عظیم و زیر سؤال بردن انسانیت او و دین و دعوتش وجود دارد. و این قطعا یکی از مهم‌ترین چالش‌های فراروی امت اسلام، روحانیون و همه‌ی مسلمانان است.

این‌جا -می‌خواهم آرام آرام وارد بحث شرایط عمومی شوم.- ما با توهین‌هایی مانند برخی فیلم‌ها، کاریکاتورها، کتاب‌ها یا مقالات مواجه می‌شویم. که واقعا هم به لحاظ فکری و علمی بحث نمی‌کنند. ما هیچ کس را از ورود به بحث با دلیل، حجت و برهان درباره‌ی عقاید، دین و پیامبرمان منع نمی‌کنیم. از این لحاظ مشکلی نیست. بلکه قرآن ما را به گفت و گو، بحث، حکمت، موعظه‌ی حسنه و گفت و گوی نیک فراخوانده. ولی هیچ کس توهین، فحاشی و اهانت به مقدسات کس دیگر را نمی‌پذیرد. قطعا باید خشم و ناراحتی خود را بیان و مسئله را محکوم کنیم. ولی آن‌چه باید امروز در سالگرد ولادت این پیامبر بزرگ (صلی الله علیه و آله و سلم) بگوییم این است که: یکی از مسئولیت‌های ما تلاش مثبت و شناساندن این پیامبر و رفتار، ویژگی‌ها، کمالات، دین، دعوت و جملات ایشان به جهان است. مسائلی وجود دارند که ظالمانه و از سر دشمنی به پیامبر خدا نسبت داده می‌شوند. مسائلی را به دروغ به دین رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌بندند. این‌ها باید تبیین شود. اگر کسی شبهه‌ای دارد باید پاسخ داده شود. ولی [در مقابل] لازم است این شخصیت بزرگ و ویژه‌ی تاریخی به جهان شناسانده شود. و بر اساس «وَعَسَىٰٓ أَن تَكْرَهُوا۟ شَيْـًۭٔا وَهُوَ خَيْرٌۭ لَّكُمْ ۖ - و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است. (بقره/۲۱۶)» ده‌ها و شاید صدها سال است معمولا هر کدام از ما جنبش‌های اسلامی، روحانیون و پیروان مذاهب اسلامی با هر رویکردی می‌کوشید از امامان مذهبش، روحانیون، فقها و گروه خودش صحبت کند. چون فکر می‌کردیم در مورد رسول الله مشکلی نیست و اجماع وجود دارد پس بگذارید در زمینه‌ی شناساندن مسائل به کسانی که با آن‌ها اختلاف داریم تلاش کنیم! ولی امروز و در برابر این چالش فارغ از این که آن‌چه همه‌ی ما در مسیرش می‌کوشیده‌ایم درست بوده یا نبوده همه‌ی مسلمانان و روحانیان و پیروان مذاهب اسلامی وظیفه دارند معرفی پیامبرشان را اولویت بدهند. کسی که درباره‌ی نبوت، حرمت، تقدیس، احترام و بزرگداشت او اتفاق نظر دارند و مایه‌ی پیوستگی ایشان است. معرفی این پیامبر به جهان مسئولیتی است که باید تلاش‌های فکری، علمی، فرهنگی، رسانه‌ای، تحقیقاتی، تبلیغی و… در زمینه‌ی آن صورت بگیرد. سستی و کوتاهی هم جایز نیست چون جبهه‌ی مقابل مدام در حال پیشروی است. و توهینی که به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شد فقط مسئله‌ای گذرا، از سر خشم یا اجتهاد شخصی نبود. بلکه پس پرده‌ی آن جریان‌هایی قرار دارند که خوب بررسی کرده‌اند چه می‌خواهند. خواسته‌شان -همان طور که در مناسبت‌های پیشین گفتیم.- فتنه‌انگیزی میان مسلمانان و مسیحیان، داخل مسلمانان و کشاندن مسلمانان به واکنش‌هایی است که مناسبت، حساب‌شده یا… نیست. آن‌چه در جریان است هدف‌های بسیاری دارد و این آن چیزی است که باید با آن مقابله شود.

###فتنه های داخلی و منطقه ای|فقه اولویت ها|نیجریه###

در زمینه‌ی صحنه‌ی کلی: اگر به منطقه‌مان نگاهی بیاندازیم یکی از چالش‌های بزرگ، افزایش درگیری‌ها، نبردها، برخوردها و اختلافات موجود در جهان عرب و اسلام است. و این مسأله چه در سطح طوائف یعنی مسلمانان و مسیحیان -مانند آن‌چه در برخی کشورهای جهان اسلام مثلا نیجریه صورت می‌گیرد.- یا آن‌چه رنگ مذهبی یعنی شیعه و سنی می‌گیرد -یا این رنگ به آن زده می‌شود…-. بنده دوست دارم واقع‌نگرانه‌تر به مسائل نگاه کنیم و البته مسائل را بزرگ‌نمایی نکنیم. اما ماهیت نبردهای امروز از حالت طائفه‌ای و مذهبی گذشته. کشورهایی عربی هستند که هیچ مسیحی ندارند، همه‌شان مسلمانند یا مثلا همه‌شان از یک مذهبند، مثلا شیعه‌ای آن‌جا وجود ندارد یا حتی در چهارچوب اهل سنت ممکن است اهل یک مذهب فقهی باشند با این حال امروز درگیر آشوب و مشکلات هستند. چون امروز در همه‌ی کشورهای عربی و اسلامی جریان‌های ملی‌گرا، اسلام‌گرا، صوفی، سلفی، شرق، غرب، شمال، جنوب، قبایل، سطح اجتماعی و رویکردهای مختلف و گوناگون و… داریم در نتیجه درست نیست شورش، آشفتگی یا چالش‌های موجود منطقه را در جنبه‌ی طائفه‌ای یا مذهبی خلاصه کنیم. درست نیست اتفاقات را این‌گونه خلاصه کنیم چون مسئله بسیار متفاوت است.

توضیحی درباره‌ی این واقعیت: تلاش می‌کنیم این واقعیت را در لبنان به عنوان بخشی از منطقه که مشکلات خود را داریم بررسی کنیم. چون ما بخشی از جهان عرب و اسلام هستیم که بخواهیم یا نخواهیم از آن‌چه در این دو حوزه و همچنین در جهان رخ می‌دهد تأثیر می‌پذیریم. حتی شاید لبنان کشوری است که از حوادث اطرافش بیش‌ترین تأثیر را می‌پذیرد. خب، می‌خواهم در زمینه‌ی بررسی این تحولات منطقه چند نکته عرض کنم. اولا: اگر دیدیم در منطقه آشفتگی، درگیری و نبرد وجود دارد کسی علیه ما جوسازی نکرده. این مسئله وجود داشته. همیشه در تاریخ مسلمانان، غیر مسلمانان از جمله مسیحیان جهان، پیروان مذاهب و افراد نژادهای مختلف اختلافات، نبردها و درگیری‌هایی وجود داشته. ببینید در تاریخ جهان از زمانی که خداوند آدم را آفرید تا امروز آن‌چه فرشتگان گفته‌اند در جریان است که:«أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ ٱلدِّمَآءَ- آیا موجودی را در زمین قرار می دهی که در آن به فساد و تباهی برخیزد و به ناحق خون ریزی کند؟-(بقره/۳۰)» تاریخ بشر از این جنس است. تا وقتی بشر و طمع‌ها، خواسته‌ها، ضیق صدر، بد اخلاقی‌هایش و… وجود دارند این مسئله به طور طبیعی رخ می‌دهد.

پس مشکل بزرگ‌تر و خطرناک‌تر این است که ندانیم چطور با این بحران‌ها رفتار کنیم. یعنی در مقابل بحران‌ها بصیرت، اولویت‌ها، کنترل اعصاب و توان تصمیم‌گیری‌مان و سررشته‌ی کارها را از دست بدهیم. این خطرناک است. اما اگر با هشیاری و مسئولیت‌پذیری وارد شدیم و هر کدام مسئولیت خود را بر دوش گرفتیم و […] و درگیر نشدیم و به طرز حکیمانه و مسئولانه به درمان این بحران‌ها، نبردها و اختلافات پرداختیم می‌توانیم از بسیاری از مشکلاتی که در هر صورت ممکن است رخ دهد عبور کنیم و از آن‌ها بکاهیم. این یک.

دوم و همچنان در زمینه‌ی بررسی: حتی در کشورهایی که چندگانگی ادیان یا مذاهب وجود دارد هیچ‌گاه نبرد در جان و حقیقتش طائفه‌ای و مذهبی نبوده. بگذارید کمی با عدد در این رابطه صحبت کنیم. نمی‌خواهم بگویم همه‌ی نبردها، جنگ‌ها و درگیری‌هایی که رخ داده -درباره‌ی اختلافات فکری، عقیدتی، مذهبی و دینی صحبت نمی‌کنم. دارم درباره‌ی نبردها، جنگ‌ها و شکاف‌ها صحبت می‌کنم که مردم به هم حمله بردند و هم‌دیگر را کشتند.- ولی اغلب این جنگ‌ها و نبردها، زمینه و هدف‌های سیاسی مرتبط با قدرت، سلطه و به دست گرفتن امور امت داشته‌اند و هیچ ربطی به دین و شیعه و سنی و اسلام و مسیحیت نداشته‌اند. بسیاری از جنگ‌ها؛ نمی‌گویم همه. حالا وقت نیست بنده وارد مسئله شوم ولی چند مثال می‌زنم. مثلا یکی از بزرگ‌ترین جنگ‌های تاریخ مسلمانان جنگ بنی امیه و بنی عباس بوده. در آن تحولات ده‌ها و صدها هزار نفر قربانی و کشته شدند. نبرد میان بنی عباس و بنی امیه چه ربطی به شیعه و سنی و دین و اسلام و پیامبر اسلام داشت؟ دعوا بر سر قدرت و این بود که چه کسی مدیریت و رهبری امت را به دست می‌گیرد. خب، بعد از آن میان امین و مأمون عباسی جنگی گسترده و چندساله رخ داد که آن‌جا هم ده‌ها هزارنفر کشته شدند. چه ربطی به شیعه و سنی داشت؟ کسی این جنگ‌ها را به پای ما ننویسد! تقصیر ما شیعیان و اهل سنت نبوده! دو برادر بوده‌اند که بر سر قدرت اختلاف داشته‌اند و جنگ خانمان‌سوزی راه انداختند که امت را به خاطر قدرت نابود کرد. خب، جنگ‌های حاکمان و وزیران در دوره‌ی عباسیان که -صدها سال حکومت کردند و- همدیگر را می‌کشتند و جنگ راه می‌انداختند و شهرها را تصرف می‌کردند. جنگ حاکمان و وزیران به شیعه و سنی چه ربطی داشت؟ صدها سال… بله ممکن است از دین، مذهب و طائفه سوء استفاده شود ولی حقیقت جنگی که افروخته می‌شد این نبود. همین یکی دو قرن گذشته. جنگ عثمانیان و ممالیک چه ربطی به شیعه و سنی، دین و اسلام داشت؟ وقتی عثمانیان برای ریشه‌کن کردن ممالیک حمله‌ور شدند، ممالیک پیروزی نژادی بسیار بزرگی را در پرونده‌ی خود داشتند ولی عثمانیان آمدند و آن‌ها را نابود کردند. پس نگوییم این درگیری‌ها دینی یا مذهبی است. نه این طور نیست. شاید درگیری‌های انگشت‌شماری این طور باشند ولی درباره‌ی اکثریت قاطع این طور نیست. خب، همین چند سال پیش: یکی از خطرناک‌ترین جنگ‌هایی که در منطقه‌مان رخ داد و موجب آغاز مرحله‌ی سیاسی و امنیتی کاملا جدیدی شد و پای آمریکایی‌ها و ناوگان‌هایشان را به منطقه باز کرد جنگ صدام حسین علیه کویت بود. این جنگ دینی بود؟ جنگ شیعه و سنی بود؟ چه ربطی داشت؟ به سنی‌ها چه ربطی داشت؟ به شیعه‌ها چه ربطی داشت؟ این جنگ برای سلطه بر نفت و خاک و… بود. جنگ سلطه بود. بله، -همان طور که شاید گفته باشم.- ممکن است کسی سوء استفاده کند و بگوید جنگ عثمانی و ممالیک بر سر سلطه بوده ولی جنگ عثمانی و صفویان جنگ شیعه و سنی بوده. نه برادر، آن هم جنگ سلطه بوده. این‌جا نمی‌خواهم نه از عثمانیان و نه از صفویان دفاع کنم. نمی‌خواهم بحث تاریخی کنم. فقط می‌خواهم شاهد بیاورم. مثلا می‌گویند اگر ایوبیان با ممالیک بجنگند بر سر سلطه بوده ولی اگر ایوبیان با فاطمیان بجنگند جنگ مذهبی است. در حالی که در ژرفا مذهبی نیست، بر سر سلطه است. پس بسیاری از جنگ‌هایی که رخ داد و بسیاری از درگیری‌ها و نبردهای امروز -نمی‌خواهم تاریخ بگویم تا تاریخ گفته باشم. می‌خواهم از امروز بگویم.- ژرفای بسیاری از درگیری‌ها و نبردها سیاست است. ربطی به مذاهب و ادیان ندارد. نه به اسلام، نه به مسیحیت، نه به تشیع، نه ب تسنن… خب مثلا در جنگی که صدام حسین هشت سال علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخت. خدا خیرشان بدهد که به مسئله رنگ مذهبی نزدند. البته نمی‌توانستند هم بدهند، به این دلیل واقعی و طبیعی که بخش زیادی از افسران و سربازان ارتش عراق که در ایران می‌جنگیدند شیعه بودند. چطور می‌خواستند بگویند جنگ مذهبی بوده؟ مسئله‌ی عرب و فارس راه انداختند. ولی متأسفانه برخی نظام‌های عربی فعلی که نه تسنن، نه اهل سنت و نه اهالی فلسطین برایشان هیچ اهمیتی ندارد. اگر آمارهای جهان عرب را نگاه کنیم -که اکثریت آن هم اهل سنت هستند.- با ده‌ها میلیون گرسنه، ده‌ها میلیون بی‌سواد، ده‌ها میلیون بی‌کار و… مواجه می‌شویم در حالی که برخی نظام‌ها صدها میلیارد دلار ذخیره کرده‌اند و برای اهل سنت هیچ کار نمی‌کنند. ولی وقتی نوبت درگیری با ایران می‌رسد، اسمش را می‌گذارند درگیری سنی و شیعه! نه برادر، درگیری سنی و شیعه نیست. حتی در جنگ ایران و عراق، نظام ایران به هیچ وجه با آن به عنوان یک جنگ سنی و شیعه برخورد نکرد. آن جنگ، جنگ با صدام حسین و برخی نظام‌هایی بود که کنار او ایستادند و صدها میلیارد دلار خرج آن جنگ و نبرد مخرب کردند.

پس بیایید بر اساس این نگاه از خودمان بپرسیم باید چه کنیم؟ اول: نگه داشتن هر بحث و درگیری در لبنان و غیر لبنان، سوریه، عراق، بحرین، یمن، مصر، تونس، لیبی و… -فقط درباره‌ی شیعه و سنی صحبت نمی‌کنم. منظورم مسلمانان، مسیحیان، شیعه و سنی است. و گروه‌های مختلف ملی‌گرا و اسلام‌گرا- در چهارچوب یک درگیری سیاسی و نه مذهبی. لازمه‌ی این امر این است که از به‌کارگیری ادبیات و همچنین لشکرکشی طائفه‌ای و مذهبی خودداری کنیم. چون گاهی می‌شود انسان می‌تواند افعی را از کوزه در بیاورد ولی بعد نمی‌تواند برش گرداند! شواهد بسیاری برای این مسئله وجود دارد. شاید شما بتوانید با ادبیات طائفه‌ای و مذهبی خود یک مار و افعی بسازید ولی بعد نتوانید برش گردانید و خودتان را بکشد. باید بسیار مراقب باشیم. پس امروز به کار بستن هرگونه ادبیات طائفه‌ای و مذهبی کلمه‌ی خبیثه‌ایست که ممکن است همه چیز را نابود و تخریب کند. دوم، محدود کردن معضلات در محدوده‌ی خودشان. اگر در فلان کشور عرب یا میان فلان دو طرف متخاصم معضلی هست، آن را به همان‌جا محدود کنیم. معضل را تعمیم ندهیم، همه‌ی پرونده‌های قدیمی را باز نکنیم و همه چیز را به هم ارتباط ندهیم، چون بعد همین کار حل معضل را برایمان دشوار خواهد کرد. سوم این که -برادران و خواهران، ای جهان عرب و اسلام، ای مسیحیان و مسلمانان، ای اهل سنت و شیعیان، ای ملی‌گراها و اسلام‌گراها و…- متأسفانه امروز در برخی میادین، مردم با هم درگیر می‌شوند و تلفات می‌دهند. در حالی که همگی از فرزندان انقلابند. این مسئله در چندین کشور عربی در جریان است. به عنوان مثال عرض کردم. خب، نتیجه چیست؟ تنها راه این است که همه به حرف همدیگر گوش کنند. حلم، سعه‌ی صدر و گفت و گو بهتر از درگیری است، حتی در مواردی که درگیری رخ داده باید به گفت و گو برگردیم و به دنبال راه سازش، درمان و حل بگردیم. این همان چیزی است که امروز بار دیگر در همه‌ی مناطق از سوریه، تا بحرین، یمن، مصر، تونس، لیبی و عراق -با شرایطی که در این کشور پیش آمده.- و تا لبنان به آن فرا می‌خوانیم تا کار هیچ کداممان به درگیری نکشد. در نهایت هر کسی برای خودش حرف و منطقی دارد و حتی ممکن است حق‌هایی داشته باشد. باید به یکدیگر گوش کنیم و بکوشیم مسائلمان را از این راه منطقی حل کنیم گرچه کمی طول بکشد. بهتر از این است که به درگیری مشغول شویم و کشورهایمان، جامعه‌مان و ملت‌هایمان را نابود کنیم. در حالی که غرب و اسرائیل هم ما را تماشا و تشویق می‌کنند و حتی از کسانی که با آنان جنگیده‌اند دست بر می‌دارند. شواهد این مسئله نیز مربوط به امروز نیست و زیاد است. اصل این است که ما خودمان را حفظ کنیم.

بنده حضرت امام سید موسی صدر (اعاده الله بخیر) را به یاد می‌آورم. می‌دانید در دهه‌ی هفتاد ایشان جشن‌های بزرگی در بعلبک و صور راه انداخت و درباره‌ی حقوق نیازمندان صحبت کرد. ولی وقتی جنگ داخلی در لبنان شروع شد همه چیز را متوقف کرد. گفت عزیز من حکومت دارد به باد می‌رود، کشور دارد نابود می‌شود، آخر نباید کشوری وجود داشته باشد که در آن زندگی کنیم و حکومتی که حقوقمان را از آن بخواهیم؟! کسی کشور و حکومت خود را برای رسیدن به حقوق یا اصلاحات نابود نمی‌کند! بالاخره باید کشور و حکومت باقی بمانند که بتوانیم حقوقمان را از آن‌ها مطالبه کنیم و در آن دست به اصلاحات بزنیم! و این جز از طریق گفت و گو، بحث و سازش محقق نمی‌شود. حتی اگر درگیری هست باید مسالمت‌آمیز باشد و از هرگونه زد و خورد و جنگ خودداری شود. امروز مسئولیت بزرگی بر عهده‌ی نخبگان جهان عرب و اسلام، دانشمندان، سران سیاسی، نویسندگان، متفکران، سازمان‌ها و رسانه‌هاست. چون مردم به حرف این‌ها گوش می‌دهند و از آن‌ها پی‌روی و اطاعت می‌کنند. در نتیجه بیش از همیشه مسئولیت دنیوی و اخروی بر عهده‌ی آن‌هاست.

###اسرائیل###

خیلی خب، کمی درباره‌ی انتخابات اسرائیل صحبت می‌کنم. این‌جا هم خیلی کوتاه عرض می‌کنم که انتخابات اسرائیل نشان‌دهنده‌ی مسائل ذیل است. البته اگر بسیاری از مردم آن‌چه در این رژیم رخ می‌دهد را به خود مربوط نمی‌دانند و پی‌گیری نمی‌کنند، ما نه، ما فکر می‌کنیم به ما مربوط است. هر قدر هم که در لبنان و منطقه معضلات وجود داشته باشد. چون اصلا اصل مشکل آن‌جاست، از آن‌جا آب می‌خورد. اصل مشکل ایجاد و احداث آن رژیم است و بسیاری از آن‌چه در این منطقه رخ داده و می‌دهد به خاطر این رژیم و در جهت تداوم و بقای آن است. مشخص است که: -بنده نمی‌خواهم زیاد توضیح دهم فقط جملاتی را عرض می‌کنم.-

- رکود احزاب رهبر و بنیادی رژیم مثل حزب کار و حزب لیکود. رکودشان روشن است.

- فقدان یک حزب رهبر قدرتمند. این همان مسئله‌ایست که نانتیاهو اشاره می‌کند که اسرائیل نیاز به یک حزب قوی برای رهبری دارد. در حالی که انتخابات حزب قدرتمندی را که برای رهبری این رژیم نشان نمی‌دهد.

- فقدان رهبران اصلی و اساسی. یادتان هست زمانی بود -در واقع مال من نیست. یک نفر به بنده گفت.- که شارن همه‌ی جهان عرب و منطقه را می‌ترساند و تهدید می‌کرد. همان زمان یک نفر به من گفت از شارون نترسید، کاری نمی‌تواند بکند. شارون آخرین فرمانروای اسرائیل است. آن روز بنده در یکی از سخنرانی‌هایم گفتم او آخرین فرمانروای اسرائیل است. روشن هم هست. بعد از شارون دیگر کی هست؟ بله، نتانیاهو از این باب که کس دیگری نیست. یعنی به قول معروف خیر الموجودین‌شان است. با این حال بحران اعتماد نسبت به نتانیاهو مبین است. پس: فقدان رهبران اصلی و بزرگ.

- تداوم و حتی کمی پیشروی حزب‌های دینی تندرو.

- افزایش تعداد حزب‌ها و فراکسیون‌های پارلمان. قطعا این مسئله مدیریت و تصمیم‌گیری سیاسی را پیچیده می‌کند.

انتخابات به صورت خلاصه به وضوح بحران رهبری، بحران احزاب و بحران اعتماد را در این رژیم نشان می‌دهد و در نتیجه بحران کلیت رژیم را. ولی مسئله‌ای که نباید در گذشته، حال و آینده فریب آن را بخوریم مسئله‌ی راست، چپ، وسط، وسط میانه و فلان و راست راست است… در مسائل مربوط به قدس، فلسطین، حقوق ملت فلسطین، مسئله‌ی فلسطین، پناهندگان فلسطینی، مسائل و حقوق عرب از جولان تا لبنان و سینای مصر، طمع‌های اسرائیل، تهدید اسرائیل علیه دولت‌ها و ملت‌های منطقه راست و چپ و وسط و وسط میانه و راست راست همه عین هم هستند. حتی تجربه‌ها به ما گفته بیش‌تر جنگ‌های اسرائیل در دوران حکومت‌های راست اسرائیل آغاز شده. پس در این زمینه کسی تحلیل نکند. راست، چپ، وسط یا دولت ملی سر کار بیایند در این بخش از نبرد هیچ تغییر ایجاد نخواهد شد. بله، قاعدتا وقتی -چنان که گفتم- آشپز دوتا می‌شود دشواری‌هایی در تصمیم‌گیری‌ها و رفتارهای سیاسی به وجود می‌آید ولی در کلیت پروژه، افق، رفتار، طمع‌ها و تهدید هیچ چیز تغییر نمی‌کند و نباید به هیچ تغییری در این سطح دل ببندیم.

###غزه|لبنان###

ضمانت امروز غزه توان مقاومت غزه است. ضمانت فلسطین، ملت فلسطین و حقوق فلسطین آشتی ملی و انتخاب گزینه‌ی مقاومت توسط ملت فلسطین است. حاکم اسرائیل هر کس باشد -نتانیاهو، شارون، شیمون پرز، باراک، لبید یا…- آن‌چه ضامن لبنان است این معادله‌ایست که همچنان از آن سخن می‌گوییم یعنی معادله‌ی: ارتش، ملت و مقاومت. توان ملی ماست که از لبنان با اجزای گوناگون آن محافظت می‌کند. فرقی نمی‌کند چه کسی آن‌جا باشد، راست، وسط یا چپ… او به لبنان نگاه می‌کند که آیا توان، فرصت و قدرت ایجاد توازن هراس دارید یا نه؟ این است که از لبنان محافظت می‌کند. آن وقت می‌توانید چاه‌های نفت و گاز حفر کنید، از کشور و مرزهایتان دفاع کنید و… . غیر از این باشد برای آن‌ها هیچ ارزشی ندارد. تجربه‌ی ده‌ها ساله‌ی ما و منطقه با دشمن اسرائیلی نیز همین را نشان می‌دهد. به همین خاطر بنده می‌گویم مهمترین پاسخ به انتخابات اسرائیل -با هر تفسیر و تحلیلی- دعوت به پایبندی بیش‌تر به مقاومت است. باید همگی برای این که فلسطینیان در کرانه، غزه و داخل و خارج فلسطین قوی باشند همکاری کنیم. همچنین همگی باید برای مین‌زدایی از سرتاسر فضای عرب دست به دست هم دهیم. پاسخ انتخابات اسرائیل این است.

###لبنان|عراق|سوریه|نیجریه###

خیلی خب، دو مسئله هم درباره‌ی لبنان.

مسئله‌ای که امروز در لبنان از اهمیت بسیاری برخوردار است و به شدت بر اوضاع سیاسی تأثیر می‌گذارد، مسئله‌ی انتخابات پارلمان و قانون انتخابات است. بنده می‌خواهم کمی در این باره صحبت کنم.

چون چنانکه می‌دانید بعضی از ما در حزب مصاحبه‌های رسانه‌ای نمی‌کنیم و در نتیجه وارد منازعات و بحث‌ها نمی‌شویم و هنوز هم بر این رویکرد پافشاری می‌کنیم چون متأسفانه در بخش عظیمی از فضای سیاسی و رسانه‌ای بحث علمی، واقع‌نگرانه و حتی محترمانه یافت نمی‌شود. فقط قضاوت، فحش، ناسزا و… است و به اصلا به نفعمان است کنار بایستیم! خود را از این منازعات که متأسفانه چنین منحط شده‌اند کنار بکشیم.

قانون انتخابات همیشه برای لبنانیان مسئله‌ای حساس بوده ولی معتقدم در این برهه حساس‌تر است. و شاید همه‌ی نیروهای سیاسی و طائفه‌های لبنان -مسئله‌ی طائفه‌ها یک واقعیت است.- در این برهه به خاطر شرایطی که بر کشور می‌گذرد، هراس‌ها و دغدغه‌های داخل کشور، شکاف‌های حاد و همچنین مضاف بر همه‌ی این‌ها حوادث منطقه، به قانون انتخابات با حساسیتی بیش‌تر از همیشه نگاه می‌کنند. یعنی به عنوان مثال اگر درباره‌ی مسیحیان و مسلمانان صحبت کنیم امروز قطعا دغدغه‌های مسیحیان بیش‌تر است آن هم نه فقط به دلایل لبنانی، به دلایل منطقه‌ای. بگذارید واقع‌نگر باشیم. نگوییم برخی مسیحیان مبالغه می‌کنند. -درباره‌ی مسلمانان هم صحبت خواهم کرد.- یعنی مثلا وقتی مسیحیان می‌بینند بر سر مسیحیان عراق، سوریه، نیجریه و… چه می‌آید حق دارند بترسند. فارغ از این که چه کسی چه مسئولیتی دارد. این‌جا نمی‌خواهم مسئولیت افراد را مشخص یا کسی را محاکمه کنم. واقعیت را توصیف می‌کنم. پس، تحولات منطقه بحث لبنان و نگاه لبنان به قانون انتخابات را پیچیده‌تر کرده. نگاه لبنان به این قانون در سطح یک قانون معمولی انتخابات برای انتخاب یک پارلمان عادی نیست. یک نگاه سرنوشت‌ساز است. ممکن است کشمکش کنونی برای بعضی به گونه‌ای باشد که گویی می‌خواهیم با یک قانون انتخابات لبنان را دوباره بنا کنیم. یعنی آن‌چه از آن می‌ترسیدند. یک روز بنده درباره‌ی کنگره‌ی ملی مؤسسان صحبت کردم و بسیاری قیامت راه انداختند. ولی بنده به شما تأکید می‌کنم در لبنان بسیاری افراد به قانون انتخابات با نگاه بنیانگذاری نگاه می‌کنند و البته این حقشان است. این‌جا هم ففط دارم واقعیت را توصیف می‌کنم. این حقشان است، یک کار معمولی است. به همین خاطر به واسطه‌ی حساسیت و اهمیت این برهه و شرایط منطقه و جهان ما لبنانیان باید کمی بیش‌تر همدیگر را تحمل کنیم، بیش‌تر با یکدیگر گفت و گو کنیم و بکوشیم نگرانی‌های مختلف را آرام کنیم. چه این که ممکن است نگرانی‌های برخی بیش‌تر باشد.

در همین زمینه مهم‌ترین کار این است که اتهام‌ها را کنار بگذاریم، اتهام چیزی را تغییر نمی‌دهد. حتی گاهی برخی اتهام‌ها اهانت است. مثلا برای این که کمی از خودمان دفاع کرده باشیم: بنده شنیدم برخی سران سیاسی و از جمله نمایندگان مسیحی و برآمده از جریان‌های متفاوت سیاسی وقتی درباره‌ی نشست پیشنهادی ارتدوکس‌ها صحبت می‌کنند می‌گویند اصلا این پروژه‌ی حزب الله است. حالا به آن‌ها که گفتند این پروژه‌ی جناب بشار اسد و ایلی فرزلی و… -در هر صورت جناب فرزلی یکی از شرکت‌کنندگان نشست ارتدوکس‌ها است.- کاری نداریم. ولی چنین نگاهی به بحث درباره‌ی قوانین حساس و سرنوشت‌سازی که موجب آبادانی یا تهدید آینده‌ی کشور برای چهارسال یا بیش‌تر می‌شوند درست نیست. نباید با کینه به این مسائل نگاه شود. آمدند گفتند نشست ارتدوکس‌ها پروژه‌ی حزب الله است و حزب الله است که این مسئله را به همپیمانان مسیحی‌اش دیکته کرده. گفتند حزب الله این مسئله را به ژنرال عون و وزیر فرانسه و [اتحاد انقلابی ارمنی] حزب طاشناق تحمیل کرده. و آن‌ها نمی‌توانستند کاری بکنند و این مسئله از جانب حزب الله به آن‌ها تحمیل شده و مستقیم یا غیر مستقیم قانع شده‌اند و به دیگران هم تحمیل کرده‌اند و میان مسیحیان کار به تعارف کشیده و بکرکی و دیگران و کتائب هم همراه شده‌اند. این حرف توهین به همه‌ی مسیحیان لبنان، بکرکی و سران و نیروهای مسیحی است. چه آن‌ها که ما با ایشان هم‌نظریم چه آن کسانی که هم‌نظر نیستیم. این مسئله مسئله‌ای هم نیست که فقط در یک مصاحبه یا ستون یک روزنامه گفته شده باشد. دارند روی این کار می‌کنند و هنوز درباره‌اش می‌نویسند، می‌گویند، بیانیه می‌دهند و قلمی می‌کنند. من این را تحقیر می‌نامم. یعنی در پرداختن به این مسئله اندکی مسئولیت‌پذیری ندارند. این مسئله در درجه‌ی اول تهمت، دروغ، نادرست و همچنین مبالغه است. ولی واقعا اگر حزب الله در نظر شما آن‌چنان قدرتمند است که می‌تواند به همپیمانان مسیحی‌اش مسائل را دیکته کند و همه‌ی آن‌ها را از بکرکی تا مسیحیان 14مارسی را به پروژه‌ای که می‌خواهد بکشاند خب کشور را دو دستی تقدیم ما کنید و خودتان را اذیت نکنید! این مبالغه‌هایی که می‌کنید چیست؟! ولی مهم‌تر از مبالغه اهانت به مسیحیان است. نه، مسئله این طور نیست.

بر عکس، ما از ابتدا وقتی بحث نشست ارتدوکس‌ها مطرح شد -بنده فراموش کرده‌ام برادران چه جوابی داده‌اند.- پاسخمان یا رد بود یا احتیاط. حد اقل احتیاط بود. ولی بعد همپیمانان‌مان آمدند با ما صحبت کردند، شرح دادند، نگرانی‌ها، اطلاعات، شرایط و… را شرح دادند و ما پذیرفتیم. درستش این است. آن‌چه رخ داد این است. کمی بعد دوباره به این مسئله برخواهم گشت.

پس این نگاه به چنین پرونده‌ای با این سطح حساسیت درست نیست. دوم این که می‌آیند درباره‌ی نیت‌ها بحث می‌کنند. نیت‌ها را کنار بگذارید. البته یک سری نیت‌ها هست که به نظر بنده طبیعی است. مثلا این که هر کس دنبال قانون انتخاباتی باشد که حجم اصلی‌اش در آن حفظ. یعنی در صورتی که امروز به اندازه‌ی حجم واقعی‌اش سهم دارد. یا کسی که به دنبال قانون انتخاباتی باشد که حجم اصلی‌اش را به او ببخشد؛ اگر امروز به اندازه‌ی حجم اصلی‌اش سهم ندارد. همه‌ی این‌ها حق دارند. در همه‌ی حالات حق دارند. آن کسی که می‌خواهد حجمش را حفظ کند یا آن دیگری که می‌خواهد حجم معمولی‌ای را که برای خودش تصور می‌کند از آن خودش کند. حتی بیش‌تر از این: اگر کسی با این نیت درباره‌ی قانون انتخابات صحبت می‌کند که بیش از حجم واقعی‌اش سهم بگیرد، او هم حق دارد. چه اشکالی دارد؟ کار سیاسی همین است دیگر. ولی ما نمی‌توانیم صرفا بر اساس نیت‌ها درباره‌ی قانون بحث کنیم. بیایید بر سر خود قانون بحث کنیم. اما این که همه برویم سراغ نیت‌ها و بگوییم مثلا حزب الله و جنبش امل از نشست ارتدوکس‌ها حمایت یا ژنرال عون و وزیر فرانسه در آن نشست شرکت کردند چون می‌خواهند در انتخابات پیروز شوند، درست نیست. این یک حرف بی‌معناست. ما گزینه‌ها و برنامه‌های زیادی داریم. خب پس درباره‌ی نیت‌ها بحث و با ادبیات اتهام‌زنی صحبت نکنیم. بلکه مسئله را به صورت علمی و واقع‌بینانه بررسی کنیم.

از نظر ما، حزب الله، شاکله‌ی اصلی هر قانون انتخابات -که دنبال آن هستیم.- نسبیت است. فارغ از حجم‌مان و این که چقدر سهم به ما می‌رسد. ممکن است کسی بگوید نسبیت، اکثریت را از آن شما -به عنوان یک گروه سیاسی- می‌کند. اما فردا ممکن است چنین نباشد. چون می‌دانید در این کشور همپیمانی‌ها تغییر می‌کنند و ممکن است احزاب از هم جدا شوند و سلیقه‌ها و همچنین شرایط منطقه تغییر کند. ممکن است نسبیت در آینده ما را به اقلیت بکشاند. مسئله این نیست که این قانون چه نصیب ما می‌کند. داریم از انصاف، عدل و نمود صحیح همه‌ی جریان‌های سیاسی لبنان که نیروهایی در درون طائفه‌ها یا ورای طائفه‌ها هستند، صحبت می‌کنیم. تنها گزینه‌ی نمود صحیح در پارلمان، قانون انتخاباتی بر پایه‌ی نسبیت است. حق این است. فارغ از این که این نسبیت به ما چه می‌دهد یا نمی‌دهد.

آن‌چه می‌ماند یک مسئله‌ی جزئی درباره‌ی ماست. ما حاضریم بر اساس نسبیت لبنان را به عنوان یک حوزه‌ی انتخاباتی بپذیریم. ما مشکلی نداریم. اگر موافقید بسم الله. حاضریم بر اساس نسبیت استان‌ها را به عنوان حوزه‌های انتخاباتی بپذیریم. حاضریم حوزه‌های گسترده‌تری را بپذیریم. حاضریم طرح دولت را که به پارلمان ارائه داد یعنی همان نسبیت بر اساس 13 حوزه‌ی انتخاباتی را بپذیریم. و حاضریم پیشنهاد نشست ارتدوکس‌ها را بپذیریم. این‌ها همه جزئیات است ولی آن‌چه در همه‌ی این مدل‌ها برای ما مهم است این است که همه‌ی این‌ها نسبیت را مبنا قرار داده‌اند. چرا نسبیت را مبنا قرار می‌دهیم؟ چون معتقدیم این مسئله به همه فرصت حضور در پارلمان را می‌دهد. همه‌ی نیروهای سیاسی اگر از حداقل پایگاه مردمی برخوردار باشند می‌توانند به پارلمان راه پیدا کنند.

درباره‌ی بحث‌هایی که حول نسبیت صورت می‌گیرد. تا امروز -قطعا اطلاعات من کامل نیست.- تا آن‌جا که بحث را دنبال کرده‌ام شاید مشکل اصلی -اگر نگوییم تنها مشکل، احتیاط می‌کنم و نمی‌گویم تنها مشکل- که گروه مقابل درباره‌ی مسئله‌ی نسبیت مطرح می‌کنند سلاح است. و شعارشان را این قرار داده‌اند که «نسبیت با وجود سلاح، هرگز». خب این حرف، درست نیست. آیا به بقیه هم فرصت می‌دهید؟ کمی در این باره صحبت و بحث کنیم؟

اولا این مقاومت پیش از 92 وجود داشته. در 92، 96، 2000، 2005 و 2009 انتخابات برگزار شد و ما در آن شرکت کردیم. در کدام یک از حوزه‌های انتخاباتی برای تحمیل رأی از سلاح استفاده شد؟ بگویید. دلیلی بهتر از این؟ این واقعیت است. اگر برای من از نیت‌ها صحبت می‌کنید من با شما از واقعیت صحبت می‌کنم. واقعیت این‌ها است. از 92 تا امروز یک حوزه‌ی انتخاباتی بیاورید که در آن از سلاح برای تحمیل رأی استفاده شده باشد. این یک.

دوما این سلاحی که شما از آن شکایت دارید و معتقدید در انتخابات فشار ایجاد می‌کند فقط سلاح مقاومت نیست. همه‌ی مردم سلاح دارند. کمی بخندانم‌تان. برای تحمیل رأی در یک روستا شما به موشک زلزال و فجر5 و پهپاد ایوب نیاز دارید؟! نخیر نیاز ندارید. با یک کلاشینکف می‌شود رأی تحمیل کرد و همه را ترساند و هراساند و… . و کلاشینکف را همه‌ی لبنانیان دارند. اکثریت قریب به اتفاق لبنانیان در همه‌ی مناطق کلاشینکف دارند.

سوم این که بر خلاف این ادعا سلاح اگر قرار باشد در انتخابات تأثیر بگذارد در سیستم اکثریت بیش از سیستم نسبیت تأثیر می‌گذارد. چون در اکثریت کافی است من در یک حوزه 50 بعلاوه‌ی 1 درصد رأی بیاورم. در حالی که در سیستم نسبیت هر چقدر هم به مردم فشار بیاورم عده‌ای نجات پیدا می‌کنند و به یک کرسی در پارلمان دست می‌یابند. به نظر بنده مشکل سلاح در سیستم اکثریب بسیار بیش‌تر از چنین اشکالی در سیستم نسبیت است. در نتیجه صحبت از مسئله‌ی سلاح نادرست است. نمی‌خواهم عبارت دیگری استفاده کنم فقط می‌گویم نادرست است. مسئله به هیچ وجه در این قسمت نیست. بلکه حتی بیش از این: بنده اصلا معتقد نیستم سلاح در انتخابات تأثیر دارد. چه از جانب ما و چه از جانب دیگران. فقط از حزب الله دفاع نمی‌کنم. حتی در مورد دیگران و در همه‌ی انتخابات‌ها هیچ وقت ندیدیم کسی برای تحمیل رأی از سلاح استفاده کند. با وجود این که سلاح در لبنان هست. ولی آن‌چه خطرناک‌تر است، سلاح پول است. من مسئولیت این حرف را بر عهده می‌گیرم و یک روز هم خواهم گفت چه کسی. یکی از مسئولان مرتبط و اصلی حامی دوستانمان در گروه مقابل به خود بنده گفت: ما در 2009 سه میلیارد دلار در انتخابات پارلمان خرج کردیم. در این لبنان کوچک. آن روز بنده با او شوخی کردم و گفتم: خب به ما می‌گفتید همین 3.000.000.000 دلار را می‌دادید به ما، ما از انتخابات انصراف می‌دادیم! به عنوان شوخی! کدام خطرناک‌تر است؟ پول یا سلاح؟ کدام خطرناک‌تر است؟ رسانه که وارد هر آن وارد هر خانه‌ای می‌شود و متأسفانه بخشی از آن غیر منصفانه، قسمتی از آن گمراه کننده و پاره‌ای از آن اتهام است و داستان‌ها، حکایت‌ها و قصه‌هایی تعریف می‌کند که هیچ واقعیت و اساسی ندارند و برای تحریک استفاده می‌شود. خب کدام خطرناک‌تر است؟ پول یا سلاح؟ رسانه یا سلاح؟ کدام یک بیش‌تر بر انتخابات تأثیر دارد؟ ما دوست داریم با بحث علمی و واقع‌نگرانه مواجه شویم. من به شما می‌گویم بنده نگرانی‌های شما درباره‌ی حجم واقعی را درک می‌کنم و به این انگیزه احترام می‌گذارم و می‌گویم مشکل کسانی که تا امروز گزینه‌ی نسبیت را رد می‌کنند این است که این گزینه حجم واقعی نیروهای سیاسی را به آن‌ها اختصاص می‌دهد. به آن‌ها ظلم نمی‌کند. نه بیش‌تر و نه کم‌تر از حجمشان به آن‌ها نمی‌دهد. حجم واقعی‌شان را به آن‌ها می‌دهد. اما بعضی هستند که وجودشان بسته به این است که بیش از حجم واقعی‌شان سهم دریافت کنند. من به این نگرانی احترام می‌گذارم. ولی ما می‌خواهیم به مسئله طوری بپردازیم که همه‌ی نگرانی‌ها در آن لحاظ شده باشد.

امروز به سراغ آخرین مطلب درباره‌ی نشست ارتدوکس‌ها می‌رویم و بنده می‌گویم: بله، امروز مسیحیان این نگرانی را دارند و بنده معتقدم -با صراحت. کمی از تعارفات بیرون بیاییم. چون بعضی می‌گویند بگذارید ببینیم فردا حزب الله و امل رأی می‌دهند یا نمی‌دهند.- ما وقتی به مردم می‌گوییم چیزی را پذیرفته‌ایم اگر کار به رأی گیری بکشد به آن چیزی رأی می‌دهیم که آن را پذیرفته‌ایم. حد اقل ما چنین موضعی داریم. بگذارید حد اقل از جانب حزب الله صحبت کنیم. فردا صبح جلسه‌ی پارلمان تشکیل می‌شود. با وجود این که دیگر همپیمانان ما و برخی شخصیت‌هایی که بسیار برای آن‌ها احترام قائلیم درباره‌ی نشست ارتدوکس‌ها تردیدهایی دارند ولی فردا مجمع عمومی پارلمان تشکیل می‌شود و قوانین به رأی گذاشته خواهد شد. اگر قانون دولت مطرح شود، اگر لبنان به عنوان یک حوزه‌ی انتخابیه مطرح شود و همچنین اگر طرح نشست ارتدوکس‌ها هم مطرح شود ما به آن رأی خواهیم داد. این یک صحبت روشن بود. کسی نگوید نه، حزب الله و جنبش امل تعارف می‌کنند و خود کناره می‌گیرند ولی مسیحیان را به جان هم می‌اندازند. نه، ما در این مسئله صداقت داریم. هم صداقت داریم و هم اقناع شده‌ایم. اکثریت قریب به اتفاق مسیحیان معتقدند این مسئله ممکن است فرصتی برای نمود صحیح و تقسیم منصفانه طبق تعریف آن‌ها باشد. چون بر سر تعریف تقسیم منصفانه هم در کشور اختلاف هست. خب بیایید همه‌ی ما مسلمانان -فقط درباره‌ی شیعیان صحبت نمی‌کنم.- همه‌ی طائفه‌های لبنانی مسلمان به مسیحیان این فرصت را بدهیم و با انتخابات به پارلمان برویم و هیچ کس هم فکر نکند کم‌تر حجمش سهم می‌گیرد. حالا کسی می‌خواهد بیش از حجمش سهم بگیرد مختار است. اشکالی ندارد این دوره کمی کوتاه بیایید. اگر در پارلمان آینده همه معتقد باشند به حجم واقعی‌شان دست پیدا کرده‌اند و بحثی درباره‌ی نمود صحیح، حجم‌های واقعی، تقسیم‌های منصفانه، شک و نگرانی نباشد آن مجلس می‌تواند فرصتی تاریخی باشد که همه بیایند ببینند چطور می‌توانند نظام را اصلاح کنند و به پیش ببرند. و در نتیجه نیازی به تشکیل ساختارهایی موازی پارلمان برای برگزاری نشست، گفت و گو، نزاع و بحث نیست. همه‌ی لبنانیان در یک سیستم نمود واقعی که در این پارلمان تجسم پیدا کرده می‌نشینند با هم صحبت می‌کنند و قانون می‌نویسند و سیاست‌های دولت را تصویب می‌کنند و… . خب این یک فرصت است و چرا که نه؟ قطعا ما بر روی هیچ چیز اصرار نداریم و درهای گفت و گو از جانب ما بسته نیست. همان طور که طرف مسیحی نگرانی‌هایی دارد برخی طرف‌های مسلمان نیز نگرانی‌هایی دارند. باید ببینیم می‌توانیم به چیزی برسیم؟ در هر صورت این راهی است که به نسبت به آن اقناع شده‌ایم.

یک جمله هم درباره‌ی انتخابات پیش از پایان. و آن این که: بنده لبنانیان را دعوت می‌کنم بر سر قانون انتخابات بحث کنند و به دنبال یک قانون انتخابات منصفانه و عادلانه باشند. از همه دعوت می‌کنم در انتخابات پارلمان شرکت کنید. و انتظار برای حوادث سوریه را از سرتان بیرون کنید. انتظار برای حوادث سوریه را از سرتان بیرون کنید. مخصوصا آن‌ها که منتظرند دمشق سقوط کند یا تغییری چشمگیر در سوریه رخ دهد و آن‌ها از آن برای عرض‌اندام برای دیگر لبنانیان استفاده کنند. این مسئله را کنار بگذارید. اطلاعات میدانی، سیاسی، منطقه‌ای و بین المللی روشنند و تأکید می‌کنند کار به جایی رسیده که خواب‌های خیلی‌ها محقق نخواهد شد. آن‌ها که برای اتفاقات مشخصی خواب‌های مشخصی می‌دیدند. بنده حالا نمی‌خواهم وارد مسئله‌ی سوریه شوم چون موضع ما بسیار روشن است. فقط می‌خواهم بگویم این مسئله را کنار بگذارید. نه ما می‌خواهیم به وسیله‌ی سوریه برای کسی عرض اندام کنیم و کس دیگری هم به پشتوانه‌ی شرایط سوریه چنین نکند. این مسئله را کنار بگذارید. بنشینید بگوییم: این کشور ماست، این‌ها مردم ما هستند، این‌ها مشکلات ماست، این‌ها بحران‌های ماست، این هم طائفه‌های ماست و نیروهای فراطائفه‌ای نیز [در کشورمان] داریم. ولی این‌ها طائفه‌ها و نیروهای سیاسی ما هستند و این‌ها هم هراس‌ها و انتظارات ما هستند. چطور اوضاعمان را سامان دهیم؟ به همین خاطر از همه خواهش می‌کنم هیچ کس با قانون انتخابات با این نگاه برخورد نکند که این فقط یک قانون انتخابات است. همه طوری رفتار کنند که گویی نه، این قانون، قانون انتخاباتی است که -حتی اگر به زبان نیاورند.- برهه‌ای بنیادی برای آینده‌مان است.

آن‌چه می‌ماند این است که سرگرم شدن‌مان به قانون انتخابات نباید دولت را از مطالبات حیاتی، گفت و گوی جدی، مسئولانه و نتیجه‌بخش با ستاد هماهنگی اتحادیه‌های کارگری، پرونده‌ی دانشگاه ملی لبنان، پرونده‌ی مهاجران -همه‌ی مهاجران-، شرایط امنیتی و حتی از پرونده‌ی زندان‌ها و زندانی‌ها غافل کند. قاعدتا این‌جا بنده با همه‌ی کسانی که درباره‌ی بازداشت‌شدگان اسلام‌گرا -مهم نیست موضع شما نسبت به آن‌ها چیست. اهمیتی ندارد. مهم این است که این‌ها چهار پنج سال است بازداشتند.- اعتراض دارند هم‌صدا می‌شوم. برای آن‌ها مکان مناسب ساخته‌اید، مهم نیست. آن‌ها را به دادگاه ببرید و محاکمه کنید. ولی تداوم بازداشت آن‌ها برای چند سال دیگر فارغ از موضع مثبت یا منفی شما یا من نسبت به این بازداشت‌شدگان اسلام‌گرا غیر منصفانه و ظلم است. ولی وقتی مسئله‌ای هست که در آن حقی وجود همه باید بایستیم و بگوییم این حق و عدل است و باید محقق شود. به همین خاطر نگویید ما این‌ها را به فلان مکان منتقل کردیم. آنان را محاکمه کنید. آنان را پنج سال بدون حساب‌رسی نگذارید. این فقط هم درباره‌ی بازداشتیان اسلام‌گرا نیست، در مورد هر زندانی در زندان‌های لبنان است. سازمان قضایی لبنان و در پس آن حکومت لبنان -البته تحریک و تشویق کند تا نگویند دخالت کرد.- کار کنند چون این مسئله باید درمان شود. پس باید به عنوان لبنانیان و دولت لبنان همچنان به درمان همه‌ی این پرونده‌ها بپردازیم و نباید قانون انتخابات ما را به خود مشغول کند. ولی امیدواریم با این نگاه به قانون انتخابات بپردازیم تا شاید بتوانیم به نتیجه‌ای مفید برای امروز و فردای کشورمان برسیم.

بار دیگر عیدتان مبارک. خداوند این سالگرد مبارک و میلاد عظیم را برایتان مبارک گرداند.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه
بخش کوتاهی از مصاحبه سید حسن نصرالله با شبکه المیادین به روایت دوربین دوم

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله