بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در سالگرد ولادت پیامبر (ص) و هفته وحدت
| فارسی | عربی | عکس | فیلم | فیلم | صوت |خداوند به واسطهی حکومت اسلامیاش در ایران ما را از هر گونه پول حلال یا حرامی بینیاز کرده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
و الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام على سیدنا و نبینا محمد خاتم النبیین و على آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و على جمیع الانبیاء و المرسلین، السلام علیکم جمیعا و رحمة الله و برکاته.
بنده در ابتدا و پس از خوشآمدگویی به همگی شما، فرا رسیدن این سالگرد معطر، پاک و عزیز، سالگرد تولد خاتم پیامبران، سید فرستادگان، پیامبر بزرگ و امام عظیم ما ابی القاسم محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)، سالگرد تولد نوهی بزرگ و عظیمش امام جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) و سی و سومین سالگرد پیروزی پر برکت انقلاب اسلامی ایران به رهبری سلالهی رسول الله، امام خمینی (قدس سره)، را به همهی شما و تمامی مسلمانان جهان تبریک میگویم.
این پیامبر بزرگوار و رهبر بزرگ یعنی رسول خدا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) توانست امت و تمدنی بزرگ بسازد. ولی از کجا؟ وی از جزیرة العرب (شبه جزیرهی عربستان) از میان مردمی که جهل، بیسوادی، جاهلیت، خرافات، عبادت بتها، چندپارگی، تفرقه، تعصبهای قبیلهای عشیرهای خانوادگی، کشتار، عدم وجود محوری همچون دین، مسئله، رهبری، پروژه یا فرهنگ زندگیشان را پر کرده بود، برخاست، قیام کرد، مبعوث شد و جهاد کرد. یعنی از هیچ یا کمتر از هیچ! از موقعیتی بد و منحط از لحاظ فکری، دینی، اخلاقی و انسانی. موقعیتی که پدر، فرزندش را زنده به گور میکند، فقط چون دختر است.
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) توانست یک امت بسازد و معجزه این است. امتی مؤمن، امت اخلاق، ارزشها و تمدن. امتی که توانست طی چند ده سال به تاریخ راه پیدا کند. امتی که تاریخ، حضور و تأثیرش در جهان، در گذشته، حال و آینده، وجود داشته و دارد. امروز تعداد آنان از یک نفر به بیش از یک میلیارد و دویست میلیون مسلمان رسیده. مسلمانانی که همگیشان میگویند: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله). معجزهی بزرگ پیامبر، معجزهای که میتوان با آن این امت را ساخت و آن تحول را به وجود آورد، معجزهای که میتوان به آن پرداخت، پناه برد و از آن برای نجات، بیدار کردن، بر پا خاستن و ایجاد تحول فکری، ایمانی، عقیدتی، اجتماعی، روحی، معنوی، علمی، تربیتی و فرهنگی استفاده کرد، کتاب خداوند (سبحانه و تعالی) است. کتابی که خداوند آن را بر قلب محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرد. یعنی قرآن کریم.
این قرآن، به خودی خود، از لحاظ بلاغت و محتوا، یک معجزهی جاویدان است. یعنی آنچه که امروز به آن میگویم قالب و محتوا. کتابی که بر قلب پیامبری بیسواد در جامعهای بیسواد نازل شد. همچنین معجزهی این قرآن، تداوم هماوردطلبی آن در همهی این قرنها در برابر همهی جهان و بشریت است که مانندش را بیاورند. پیامبر، پیامبر هماوردطلبی بود. و این کتاب نیز کتاب هماوردطلبی فکری، علمی، عقیدتی، بلاغتی و در تمامی سطوح محتوایی است. این معجزه تا امروز تداوم دارد. امروز نیز آیات این قرآن به سخن درآمده و در این زمانه و پس از قرنها پیشرفت عظیم علمی، فرهنگی، فکری، فلسفی و تمدنی، به همهی جهان میگویند: همهی جهان و متفکران، فلاسفه، اهالی فرهنگ، نظریه و سخنپردازان و ادیبانش جمع شوند و مانند این قرآن را بیاورند. این هماوردطلبی تا امروز پابرجاست.
و همچنین معجزهی روشن الهی در حفظ این قرآن. حفظ آیات، سورهها، کلمات و حرفهای آن از هرگونه کاستی، فزونی، تحریف یا دروغپردازی با وجود همهی دلایل و انگیزهها در طول تاریخ برای افزودن، کم کردن، تحریف و دروغپردازی. همهی دلایل و انگیزهها در حوزهی اسلام و خارج از اسلام وجود دارد. آیا این که محتوای میان دو جلد قرآن محفوظ و برکنار از هر افزایش، کاهش، تحریف یا دروغی پس از 1400 سال به نسل ما و نسلهای کنونی میرسد، یک معجزهی روشن الهی نیست؟ «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿٩﴾- همانا ما قرآن را نازل کردیم، و یقیناً ما نگهبان آن هستیم.- آیهی 9 سورهی حجر» این وعدهی خداست و خداوند (سبحانه و تعالی) بر خلاف آنچه وعده داده رفتار نمیکند.
برادران و خواهران، پایهی این قرآن و دینی که محمد (صلی الله علیه و آله) آورده، دعوت به توحید و وحدت است. دعوت به یکتایی آفریدگار و یکپارچگی آفریدگان، مردم و بندگان آفریدگار یکتا. بندگانی که مخلوق خداوند (سبحانه و تعالی) بودنشان آنان را گرد هم میآورد. «فَاِنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمَّا اَخٌ لَكَ فِى الدِّينِ، وَ اِمّا نَظيرٌ لَكَ فِى الْخَلْقِ- مردم دو گروهند: یا برادر دینى تو اند، يا انسانهایی مانند تو.- نامه 53 نهج البلاغه» این سخن دین ماست. سخنی که به آن پایبندیم.
اینجا در ابتدای سخن وارد بخش اول صحبتم، که بسیار کوتاه به آن خواهم پرداخت تا وقت برای دیگر بخشها بماند، میشوم. مسئلهی وحدت اسلامی و پروژهی وحدت اسلامی. ولی در این دوران که فتنهها و مصیبتها دشوارتر شدهاند، باید این مسئله را در نظر داشته باشیم. دانشمندان، سران سیاسی، اهل فکر، همهی مردم، هر دلسوز حق، حقیقت یا ملت، دین، امت، دنیا و آخرت خود. در این دوران بیش از همیشه باید به یک مسئله توجه داشته باشیم و آن تحقیق دربارهی اطلاعات و وقایع ست.
این مقدمهای بود که ناچار باید پیش از ورود به موضوعاتم آن را عرض میکردم. تحقیق، تفحص، متأسفانه امروز به جایی رسیدهام که نمیتوان بر اساس هیچ کدام از آنچه در رسانهها گفته میشود، تصمیمی گرفت. باید برویم، تحقیق کنیم، بپرسیم.
امروز و مخصوصا امسال و سالهای گذشته شاهد مرحلهای عجیب و غریب هستیم که در تاریخ بیمانند است. یعنی در روز روشن به سران، نیروها و جریانهای سیاسی مواضع، سخنان و بیاناتی نسبت میدهند که اصلا از جانب آنها نیست. سپس بر اساس آن موضعگیری، تحلیل و دشمنی میکنند، خشم میگیرند و جنگ راه میاندازند! در حالی که مسئله اصلا از ابتدا دروغ بوده. حوادث و وقایع، اختراع و پرداخته میشوند و بر اساس آن حوادثی، که رخ نداده و فقط ساخته و پرداخته و عرضه شدهاند، موضعگیری میکنند. این امروز، در هر ساعت و دقیقه، دارد انجام میگیرد. و اگر انسان بخواهد بنشیند مواضع، سخنان، بیانات و حوادث را تکذیب کند، به کار دیگری جز صدور بیانههای تکذیب نمیرسد. بنده در خلال صحبتهایم به برخی نمونهها بسنده میکنم.
برادران و خواهران، انسان باید دلسوز باشد تا بفهمد چگونه موضع میگیرد، باید دربارهی اطلاعات و رخدادها تحقیق کند. نباید بر اساس جو، جو هراس، تهمت، دروغ و شایعات که امروز بزرگ، مهم و توانمندترین سازمانهای افکار عمومی جهان برای آن منظور به کار گرفته میشود، موضعگیری کند. این خطرناکترین جنبه در جنگها یا رخدادهای احتمالی است. این را در ذهن داشته باشید. ان شاءالله در میان برخی مسائل به آن میپردازیم.
صدها سال است افراد بسیاری دربارهی مسئلهی وحدت اسلامی تلاش کردهاند. حتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی، سرفصلها و نمادهایی وجود داشت و متفکرین بزرگ سنی و شیعه در راه این پروژه کار کردند و سازمانهایی تشکیل دادند. ولی بدون شک پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام در سال 1979 و برپایی حکومتی با اهمیت، گستردگی و توان جمهوری اسلامی ایران و تصمیم سران این جمهوری برای حمایت از این هدف، پروژه و شعاری که سالها در سطوح سازمانی، رسانهای، فکری، کنفرانسها و… به آن پرداخته شده بود، ترقی خاصی به ایده و پروژهی وحدت اسلامی بخشید.
هدف پروژهی وحدت اسلامی هیچ وقت به هیچ وجه ذوب مذاهب اسلامی و ایجاد یک مذهب واحد یا پیروی همهی مسلمانان -که پیروان مذهبهای متفاوتند- از یک مذهب واحد نبوده. به هیچ وجه. یعنی به عبارت دیگر هیچ کس هیچ روزی چه پیش از امام، چه در زمان امام و چه پس از امام خمینی نیامده بگویند پروژهی وحدت یعنی -حالا مذهبهای متفاوتی هستند ولی آن عناوینی که مشهورند- اهل سنت، شیعه یا شیعه، اهل سنت شوند. این به هیچ وجه هیچ وقت مطرح نبوده. اگر کسی چنین چیزی میگوید، خیالات است. فقط خیالات یا سخنی تحریکآمیز است. ولی به هیچ وجه صحیح نیست.
پروژهی وحدت اسلامی -از ابتدا و همزمان و پس از امام- عبارتست از: مسلمانان، که سیاست، حاکمان و استعمارگران در قرنهای اخیر برای چندپاره، دور و تحریک کردن آنها نسبت به یکدیگر و پر رنگ نمودن اختلافاتشان کوشیدهاند، باید به یکدیگر نزدیک شوند، همدیگر را بشناسند، با هم صحبت کنند، به دنبال نقاط مشترک و مصالح بزرگشان به عنوان امت باشند، یکدیگر را دوست بدارند، دشمنی را کنار بگذارند و برای خدمت به آن هدفها و مصالح بزرگ همکاری کنند. این است. بیش از این چیزی نیست. این نیست که یکی در زمینهی جزئیات عقیدتی -چون در بنیانهای عقیدتی هیچ اختلافی وجود ندارد.- در برابر طرف مقابل دیگر کوتاه بیاید. همچنین این نیست که یکی در زمینهی فروع فقهی -چون در بنیانهای فقهی هم هیچ اختلافی وجود ندارد.- در برابر طرف مقابل دیگر کوتاه بیاید. چیز دیگری نیست، همین است. و این ایده به هر عاقلی ارائه شود میگوید بله این مصلحت بندگان، کشورها، مردم و امت است و بنده به شما میگویم مصلحت مسلمانان و مسیحیان شرق نیز در این است که در میان مسلمانان پیرو محمد بن عبد الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دوستی، پیوند، شناخت و همکاری وجود داشته باشد.
این از ایده. طبیعتا بر اساس قاعدهی «تفرقه و غلبه» مصلحت بسیاری از مستکبران، استعمار و اشغالگران و همچنین کسانی که میخواهند حاکمیت خود را بر مردم تحمیل کند، نیست که این امت از وحدت کلمه و همکاری برخوردار باشد. به همین خاطر اجازهی چنین کاری را ندادهاند، تا آنجا که توانستهاند اجازهی چنین کاری را ندادهاند. بگذارید از امروز صحبت کنیم، چون سلطهی این ابرقدرتها بر نفت، گاز و مقدسات اشغالی -چون این اشغال، فقط از طرف اسرائیل نیست. این یک اشغال اسرائیلی آمریکایی است. و اگر آمریکا و غرب نبودند، اسرائیل پا نمیگرفت و اصولا نمیتوانست زنده بماند.- و تصمیمات، همهی اینها به چه وابسته است؟ به این که این امت چندپاره، جدا و تکه تکه باقی بماند. به همین خاطر این پایهی هر پروژهی استکباری در منطقه است. وقتی ملتهای منطقهمان بیدار شدند و ندای وحدت، همکاری و انسجام و کنار گذاشتن همهی درگیریها و اختلافات را سر دادند، یعنی دارند راه بازپسگیری حق تصمیمگیری، آقایی، استقلال، منابع، نفت، بازارها و آیندهی خود را طی میکنند. و این همان چیزی است که سلطهگران و شرکای عظیم و بزرگشان که تصمیمات سیاسی جهان در دستشان است اجازهاش را نمیدهند.
در دهههای اخیر وقایع بسیار خطرناکی برای جلوگیری از هرگونه پیوستگی و همکاری در این امت رخ داد. در حالی که قاعدتا همهی انگیزهها در جهت پیوستگی و همکاری بود. و این امت چیزهایی دارد که حتی در حملات، چالشها و رویارویی با خطرها آن را گرد هم میآورد.
در سالگرد انقلاب اسلامی ایران هستیم. با این مثال آغاز میکنم: جنگی که بر این جمهوری نوپا تحمیل شد. گناه ایران چه بود؟ گناهش سرنگون کردن نظام مزدور آمریکا و اسرائیل شاه بود. اتفاقا در سطح مذهبی محمد رضا شاه پهلوی، شیعه مذهب بود. آمریکا، اسرائیل و حکومتهای میانهروی عرب از یک حاکم شیعه، که به مشهد امام رضا (علیه السلام) میرفت، تظاهر به زیارت، قرآن چاپ و هر کار بخواهید میکرد، پشتیبانی میکردند. چون مشکل آمریکا مذهب و دین حاکم نیست، جایگاه، رفتار و وفاداری سیاسی اوست. این فقط در پرانتز.
گناه این امام، مردم و انقلاب این بود که نظام مزدور آمریکا و اسرائیل را سرنگون کرده و پس از خروج مصر در کمپ دیوید، توازن را به این امت بازگردانده بودند. علیه آنها جنگ به راه انداخته شد. جنگ ایران که هشت سال ادامه یافت از سوی آمریکا، غرب و جامعهی بین الملل حمایت میشد. و متأسفانه در سطح عرب، اکثر حکومتهای عرب از این جنگ پشتیبانی کردند و برخی حکومتهای بینیاز عرب صدها میلیارد دلار برای این جنگ خرج کردند. میلیاردها دلاری ممنوع و پوشانده شده از مردم داخل فلسطین که از گرسنگی جان میدادند، مردم خارج فلسطین که در بدترین شرایط در اردوگاههای مختلف زندگی میکردند و گروههای مقاومت فلسطین که به حق میخواستند سرزمین خود و مقدسات امت را بازگردانند. ولی صدها میلیارد دلار برای پشتیبانی مالی از جنگی علیه حکومت نوپای اسلامیای که شعار فلسطین و پیشروی به سوی قدس سر داده بود، خرج شد. و قاعدتا این جنگ پیامدهای خطرناکی در پروژهی وحدت و تقریب طرفها و دستههای این امت داشت.
پس از شکست این جنگ و برباد رفتن آرزوی سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران به سراغ مسئلهی بعدی رفتند. چگونه میتوانستند از نزدیکشدن مسلمانان به یکدیگر جلوگیری کنند؟ در حالی که همان طور که گفتم آنچیزهایی مسلمانان را در سطح عقیدتی، دینی، فکری، اخلاقی و تمدنی گرد هم میآورند بسیار زیادند. همچنین در زمینهی سیاسی و چالشهای سیاسی. همهی ملتهای منطقه و جهان اسلاممان کرامت، عزت، ثبات، نظامهای برآمده از ارادهی مردم، حاکمیت و به کارگیری ظرفیتها، نیروها، نفت و گاز در جهت مصلحت این ملتها را میخواهند. ملتهایی که بالاترین یا آمار بالایی در نادانی، فقر، بیکاری، بیماری و… در جهان دارند.
این امت فلسطین و مقدسات غصب و اشغالشده دارد و آن بیوطنها هر روز به امتی یک میلیارد و دویست میلیون نفری توهین میکنند. با این حال تلاش شبانهروزی وجود دارد تا این مردم به هم نزدیک نشوند.
پس از جنگ سراغ نوع خطرناک و بدتری از جنگ رفتند. یعنی مسئلهی فتنهی مذهبی و اختراع چیزی به نام پیشروی ایران و شیعه. اینجا میخواهم با صراحت چند عدد را بخوانم. چون امروز همهی حکومتها و رسانههای عرب و سایتهای اینترنت دارند روی این مسئله کار میکنند. این امروز دستمایه است، دستمایهی جنگ نرم آمریکا و غرب در برابر این امت. ایده و شبهه چیست؟ -حالا بنده به خطبهی اخیر جناب امام و رهبر خامنهای در جمعهی گذشته تکیه خواهم کرد.- تهمت این است که ایران -حالا تهمت ابتدا متوجه ایران است، حزب الله هم در دنبالهاش- میخواهد شیعه را در جهان اسلام گسترش دهد. ایران میخواهد اهل سنت را در جهان اسلام شیعه کند. این حرف را ببینید. حتی اگر یک نفر بخواهد منطقی صحبت کند: چند نفر شیعه در جهان اسلام هستند و چند نفر اهل سنت؟ خب ما آمار دقیق نداریم. ولی خب شیعیان حد اکثر چقدر هستند؟ 10، 15، 20 یا 8 درصد؟ چقدر؟ ایران نیز بخشی از این شیعیان است. ایران میخواهد همهی این سنیها را شیعه کند. ایران میخواهد حد اقل یک میلیارد اهل سنت را شیعه کند. ای علما، مراجع و دولتهای سنی، مراقب باشید و اعلام جنگ و لوازم دفاعی را آماده کنید. خطری قریب الوقوع و نزدیک وجود دارد و آن پیشروی شیعی و تشیع است. این کار شیاطین بزرگ و کوچک است. این کار شیاطین است. بر پایهی هیچ حقیقت و واقعیتی هم نیست. حالا مسئلهی پیشروی ایران یک مسئلهی سیاسی است که در بخش دوم سراغ آن خواهیم رفت.
ولی بگذارید در مسئلهی دینی، در مسئلهی پیشروی شیعی بگویم که این مسئله به هیچ وجه صحت ندارد. ولی بعضی آن را به عنوان یک ایده و تهمت قانعکننده رواج میدهند. و بنده امروز مجبورم بعضی جزئیات را بگویم.
مثلا در مصر. بنده با شخصیتهای بسیاری بزرگی دیدار کردم که این مسئله را باور کرده بودند که: جنبش تشیع در مصر وجود دارد. و ایران این جنبش را رهبری میکند و حزب الله با رهبری این جنبش رابطه دارد و تا کنون 5 میلیون نفر را در مصر شیعه کردهاند. تصور کنید. 5 میلیون شیعه! 5 میلیون نفر در سالهای گذشته در مصر شیعه شدهاند. بنده گفتم خب ما را پیش آنها ببرید تا با ایشان رابطه و ارتباط برقرار کنیم. برادر 5 میلیون هم لازم نیست. 4، 3، 2 یا 1 میلیون، پانصد هزار، صد هزار، پنجاه هزار، ده هزار تا! ما را ببرید پیش آنها. این همه شیعه کجای مصرند؟! اسمهایشان را به ما بدهید. این یک مثال.
به همین خاطر بله، متأسفانه مراجع دینی بزرگی در مصر که ما به ایشان احترام میگذاریم و بزرگشان میداریم در نتیجهی اطلاعات غلط و عدم تحقیق دربارهی اطلاعات میآیند میگویند ما میخواهیم با پیشروی شیعه در مصر مقابله کنیم. این پیشروی شیعه در مصر کجاست؟! اصلا ایران کجا توانسته در مصر کاری کند؟ اصولا چه کسی میتواند در مصر تحرکات شیعی انجام دهد؟ چه کسی؟
یک مثال خندهدارتر! در سوریه. قاعدتا بنده صحبتهایم را از اینترنت پیدا نمیکنم. بنده پذیرا و آشنای با علما و شخصیتهای بزرگ اهل سنت جهان عرب و اسلام هستم و با ایشان دیدار میکنم. و این مایهی شرف و افتخار من است. آنان نیز شاید در درجهی اول به خاطر خصوصیت مقاومت با بنده و برادرانم دیدار میکنند. بعضیهایشان به صورت جدی با بنده به بحث ریز پرداختند که: بله، روند شیعهسازی بزرگی در سوریه در جریان است و نظام جناب بشار اسد متهم است که این جنبش را پشتیبانی میکند. و تا کنون در سوریه 6 میلیون نفر را مسلمان کردهاند. تصور کنید. حالا بنده از مصر دورم ولی سوریه… به قول معروف یک ملت در دو کشور. مردم و خانوادهها هم را میشناسند و میروند و میآیند. یعنی ما نمیدانیم در سوریه چه خبر است؟ 6 میلیون؟! بگویید این 6 میلیون کجایند؟ مشاور یکی از ملکهای عرب به من این را گفت، که در سالهای گذشته گزارشی به برخی ملوک و امیران عرب ارائه شده که: به داد اهل سنت سوریه برسید که جنبشی برای شیعهسازی در مصر وجود دارد و تا کنون 6 میلیون نفر شیعه شدهاند. آنان نیز بر این اساس رفتار میکنند!
بنده آن سالها، یعنی چند سال پیش، به شام رفتم و با مسئولان و حتی جریانهای امنیتی دیدار کردم و گفتم برادران باید تحقیق کنید -اگر وی صدایم را میشنود خودش میداند.- ببینید این 6 میلیون کجا هستند؟ چون یک عده واقعا به این باور دارند و آن را نشر میدهند. ما را پیش آنها ببرید، به ما معرفیشان کنید. کجا هستند؟ نه 6، 5 یا 1 میلیون و نه نیم میلیون، نه صد هزار، نه هزار نفر و نه پانصد نفر پیدا نشدند. صحبت از 33 سال است. همهجا نمونههایی هستند. شیعیانی که سنی شدهاند و اهل سنتی که شیعه شدهاند. امروز رسانه، ماهوار، کتاب و اینترنت هست و مردم از رخدادها تأثیر میپذیرند. ولی چیزی به نام پیشروی شیعه یا سنی یا… وجود ندارد.
حتی اینجا در لبنان اگر بخواهیم مثال بزنیم. -البته این موج چند ماه وجود داشت و سپس خوابید.- متأسفانه برخی نبردهای سیاسی کشور چنین ادعاهایی را به وجود آورد که: حزب الله مردم را در عکار و ضنیه شیعه میکند. یادتان میآید چند سال پیش این حرف مطرح شد. این یک حرف سخیف است. اینها کجا هستند؟ ولی این حرف سخیف را من و شما میزنیم؟ نه. سران بزرگ سیاسی و دینی جهان عرب و اسلام و مراجع بزرگی این حرف را باور دارند. و باور دارند دارد صورت میگیرد. تا جایی که گزارشی به یکی از مراجع بزرگ دینی جهان اسلام داده شد و وی آن را باور کرد. و آن این بود که طی 33 سال از پیروزی انقلاب، 50 میلیون سنی شیعه شدهاند! به خدا این خندهدار است. خب برادر کو این 50 میلیون سنی که شیعه شدهاند؟!
نمیخواهم در این باره بیشتر از این سخن را ادامه دهم. میخواهم بگویم دارد برای این مسئله کار میشود و امروز بنده در سالگرد تولد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به شما میگویم: ما مسلمانان شیعهی علی بن ابی طالب (علیه السلام) و پیروان مذهب امام جعفر بن محمد الصادق (علیهم السلام) -که ایام تولد ایشان نیز هست.- باور داریم پیروان همهی دیگر مذاهب اسلام، مسلمانند، هر چه به نفع آنان باشد به نفع ما هم هست و هر چه به ضرر آنها باشد به ضرر ما هم هست. و هر مسلمانی در این که پیرو چه مذهبی باشد آزاد است. و هیچ کدام از ما -همچنان که امام خامنهای روز جمعه فرمودند.- پروژهی دعوت به سوی تشیع و تبدیل سنی به شیعه را ندارد. نه تبدیل یک میلیارد مسلمان سنی به شیعه که حتی شیعه کردن یک برادر عزیز سنی در برنامه و هدف ما نیست و به هیچ وجه برای آن نمیکوشیم. با کمال صراحت.
حالا ممکن است در میان شیعه، جمعیت، شخصیت یا جریانی را پیدا کنیم که دارد چنین پروژهای را اجرا میکند که ایشان به خودشان مربوط است. ولی نه جمهوری اسلامی ایران، نه امام خمینی، نه امام خامنهای، نه حزب الله. چنان که در میان سنیها هم عدهای به این مسئله میپردازند. ولی هیچ کس نمیتواند بیاید مراجع، جنبشها و سازمانهای اسلامی سنی را متهم کند و بگوید پروژهی تبدیل شیعه به سنی. امروز هیچ کس به این مسئله نمیپردازد.
امیدوارم در این باره به قطعیت برسیم. و هیچ کدام از ما -مخصوصا برادران اهل سنتمان- به کسی اجازهی کاشت اینگونه دروغ و فتنهها را ندهند. بنده فراتر از این را به شما بگویم: بسیاری از برادران مقاوم فلسطینی در پادگانهای آموزشی ما آموزش دیدند. ما به بردارنمان در پادگان آموزشی میگوییم شما به این برداران فلسطینی مسائل نظامی و مقاومتی را آموزش میدهید. برای مسائل فرهنگی و عقیدتی از جریان خودشان شیخ یا اهل فرهنگی را میآورند و کار فرهنگی میکنند. حتی بحث و گفت و گوی فکری، دینی و مذهبی ممنوع است چون ما نمیخواهیم هیچ بابی برای وجود شبهههایی از این دست باز شود.
اینجا همچنین بگذارید از مسئلهی وحدت اسلامی استفاده کنم و کمی به مسئلهی وحدت ملی بپردازم. چون اینجا هم چیزی هست که باید با صراحت از آن صحبت کنم. ما در لبنان اعتقاد، ایمان و باور داریم که در کشوری متنوع و چندگانه هستیم. -در گذشته میگفتند متنوع ولی چندگانه را نمیگفتند. متنوع و چندگانه و هر چه شما بگویید. در کلمات مشکلی نیست…- و بنده وقتی مسلمان و -در زمینهی فکری و در سطح جنبش- اسلامی و محمدی باشم. -روی سخنم با مسیحیان است.- اصلا به این معنا نیست که هیچ گزینهای جز برپایی حکومت اسلامی در لبنان ندارم. این که بگویم یا حکومت اسلام یا اغتشاش. نه. اصلا از عظمت، نرمش و طراوت اسلام، به عنوان یک دین، عقیده و شریعت، این است که برای هر گروه مسلمانی در هر کشوری، با شرایط و ویژگیهایش، رویکردی متناسب دارد. به هیچ وجه درها بسته نیست. در نتیجه ما به عنوان یک جنبش اسلامی در لبنان، که به هویت اسلامی و دینیمان افتخار میکنیم، وقتی از همکاری ملی میان مسلمانان و مسیحان و لزوم تشکیل دولتی ملی در لبنان، با شرکت، مشارکت و حضور همه که در جهت مصالح همه حرکت، از همه حمایت و امنیت، ثبات، عدالت، عزت و کرامت همه را تأمین میکند، صحبت میکنیم، این یک صحبت سیاسی نیست. ما داریم سخنی برخاسته از اصول دینی، عقیدتی و فقهیمان را مطرح میکنیم. این یک تاکتیک سیاسی نیست. و همیشه در برههی گذشته مراجع و علمای بزرگ ما نیز این گونه بودهاند. از امام سید عبدالحسین شرف الدین تا امام سید محسن امین -داریم از لبنان و منطقه صحبت میکنیم.- تا حضرت امام سید موسی صدر (اعاده الله و اخویه بخیر) تا دو بزرگ مرحوم حضرت آیت الله سید محمد حسین فضل الله و حضرت آیت الله شیخ محمد مهدی شمس الدین (رضوان الله علیهما) تا مراجع امروزمان. برادران و خواهران، ما، به عنوان حزب الله، اگر مجوز و توجیه شرعی و دینی وجود نداشته باشد در انتخابات پارلمان شرکت میکنیم؟ بنده یک انسان دینمدار هستم. اگر مجوز و توجیه دینی و شرعی وجود نداشته باشد در دولت مشارکت میکنم؟
این کاری که من دارم میکنم توجیه دینی و شرعی دارد یا دفتر سیاسی حزب الله یا سران آن باعث انجام آن هستند؟ این موضع فقهی علما، مراجع و بزرگان ماست. پس این یک گزینهی دینی و اسلامی است.
یک مسئلهی دیگر هم هست که بگذارید روشنش کنیم. و آن این که وابستگی دینی ما به اسلام یا مسیحیت نمیتواند مانع این شود که با هم حکومت تشکیل دهیم و جامعهمان یک جامعهی یکپارچه، هماهنگ، همکار و مهرورز باشد. به هیچ وجه نمیتواند مانع شود. نقاط عزیمت این مسائل، ایمانی و دینی هستند. حالا برخی مدام تحریک میکنند و نمیگذارند مردم لبنان با یکدیگر دیدار کنند. میخواهند میاندار درگیری شیعه و سنی و مسلمانان و مسیحیان باقی بمانند. و مدام مسیحیان را از مسلمانان بترسانند. میروند مواضعی را که در سالهای 1982 و 1983 اتخاذ شده را میآورند که: ما میخواهیم جمهوری اسلامی بر پا کنیم.
درست است، در سال 82 و 83 آن اوایل، آن زمان، برادرانی از جمله بنده وجود داشتند که دربارهی گزینهی جمهوری اسلامی لبنان سخنرانی و صحبت کردیم. بگذارید این مسئله را تمام کنیم تا هر روز در تلویزیون و اینترنت به آن نپردازند. ولی بنده به یاد دارم سرانی مسیحی که امروز از حکومت یکپارچه، دموکراسی، همزیستی، مسالمت و زندگی با هم و در کنار هم صحبت میکنند، آن زمان دربارهی کشور نژادی مسیحیان، تقسیم و فدرالیزم حرف میزدند. و حالا میگویند این طور نیست.
بیش از این صراحت میخواهید؟ ما در ابتدا چنین حرفی زدیم. بنده یک جوان مسلمان 23، 24 یا 25 ساله بودم. همه جوان بودیم. حالا حزب الله کم کم دارد پیر میشود. بله چنین چیزی گفتیم. بعد بیشتر وارد واقعیت لبنان شدیم، تجدید نظر و تحقیق کردیم و مستنداتی به دست آوردیم. و [امروز] بیش از بیست سال است که دکترین سیاسی حزب الله روشن است. و هنگام بیان دکترین سیاسیاش از هیچ کس خجالت و ترس نداریم. اینها باورهای ماست که آنها را بیان میکنیم و مصلحت مردممان در لبنان، مسلمانان، همهی طوایف، مسیحیان و کشور را در آن میبینیم.
خب به بحث اصلی بازگردیم. بنده در رابطه با منطقه، ملتها، جنبشهای اسلامی و چالشهایی که جنبشهای اسلامی با آن مواجه هستند چیزی نوشتهام که میخواستم بخوانم. ولی چون وقت تنگ است و چند موضوع هست که میخواهم دربارهشان صحبت کنم خواندنش را به تأخیر میاندازم. مستقیم میرویم سراغ بخش مرتبط با ایران، مقاومت و سوریه. و اگر وقتی ماند دو صحبت دربارهی لبنان دارم. چون اگر وقت به مسئلهی لبنان نرسید میتوان آن را به تأخیر انداخت. چون اگر زنده باشم -و خداوند به عمر همگی شما بیافزاید.- 16 فوریه سالگرد شهادت سران شهید است و برای صحبت در این باره وقت داریم.
در زمینهی خطبهی روز جمعهی حضرت سید القائد، امام خامنهای. حضرت سید صراحتا و به روشنی گفتند: ما، جمهوری اسلامی، از جنبشهای مقاومت لبنان و فلسطین پشتیبانی میکنیم. و در برابر این پشتیبانی هم هیچ چیز نخواستهایم و فقط داریم یک واجب شرعی را به جا میآوریم. میتوانم بگویم برای اولین بار است که از بالاترین مقام جمهوری اسلامی این مسئله این قدر شدید واضح مطرح میشود. و بنده میخواهم راه حل و پاسخ مسائل موجود در لبنان و منطقه را با استفاده از این خطبهها بدهم. در زمینهی این بیانات:
طرفهای دوم هر کدام دربارهی خودشان صحبت میکنند. بنده از حزب الله صحبت میکنم. الان میخواهم از جانب حزب الله صحبت کنم.
اولا: بله. ما از جانب جمهوری اسلامی ایران، از سال 1982، به هر شکل ممکن و در دسترس، پشتیبانی معنوی، سیاسی و مالی میشویم. پیش از این نیمی از این مسئله گفته میشد. هیچ کس تکذیب نمیکرد. نیمی از آن را میگفتیم، در مورد نیمهی دیگر سکوت میکردیم. [میگفتیم:] پشتیبانی معنوی و سیاسی میشویم. ولی وقتی از پشتیبانی مادی، مالی و نظامی از ما میپرسیدند، سکوت میکردیم. نه بله، نه خیر. نمیخواستیم برادران ایران را به زحمت بیاندازیم. حالا وقتی بالاترین مقام میگوید پشتیبانی میکنیم، خب بگذارید روراست باشیم. اهمیت این مسئله در این است که میخواهم بر اساس آن به نتایجی برسم، نه این که فقط بگویم بله درست است و والسلام.
این پشتیبانیای که از آن اوایل انجام میگیرد، مایهی افتخار جمهوری اسلامی ایران است. مایهی افتخار است. چون این مقاومت لبنان که در 25 می 2000 بزرگ، پر اهمیت و روشنترین پیروزی عرب بر اسرائیل را رقم زد… اگر این پشتیبانی معنوی و مادی و مادی ایران از جنبش مقاومت لبنان نبود این پیروزی نمیتوانست صورت بگیرد. خوب گوش کنید. اولین پیروزی بزرگ، روشن، بدون قید و شرط و بدون بده بستان، با پشتیبانی ایران رقم خورد. قطعا سوریه نیز نقشی پررنگ داشت ولی ما داریم دربارهی ایران صحبت میکنیم. و جنبش مقاومتی که در جنگ سی و سه روزه ایستاد و پیروز شد، اگر این پشتیبانی ایران نبود نمیتوانست بایستد و نمیتوانست پیروز شود. جنبش مقاومت فلسطین نیز با این مسئله مرتبط است. دربارهی خودشان صحبت کنند. بکنند یا نکنند مختارند. ولی بنده میگویم حقیقت این است. و اولین چیزی که بر این اساس باید صورت بگیرد تشکر، سپاسگزاری و قدردانی از سران جمهوری اسلامی، امام خمینی، امام خامنهای و مسئولان و مردم ایران است. اینان که برای ایستادگیشان در کنار فلسطین و لبنان هزینههای گزافی پرداختند. و ایران امروز، امروز ایران، ایرانی که تحریم، محاصره و اموال و داراییهایش مصادره میشود، اگر همین امروز فلسطین را بفروشد، همه چیز حل میشود. همه چیز حل میشود. آیا واقعا مشکل آمریکا در منطقه دموکراسی است، مشکل آمریکا واقعا این است که آن سوی آبها بخشی از دموکراسی اجرا نمیشود؟ مشکل آمریکا دموکراسی است؟ مشکل آمریکا دو چیز است. اسرائیل و نفت. از اسرائیل دست بردارید، نفت را آن گونه که ما میخواهیم بفروشید، بعد دیگر راحت باشید. دیگر مشکلی نیست. حالا حاکم تاج بپوشد یا عمامه، برای آمریکا چه فرقی میکند؟ مهم این است که در زمین سیاست کجا هستید. پس تشکری همیشگی از سران، دولت و ملت جمهوری اسلامی که:«من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق» و «بالشكر تدوم النعم» و «لإن شكرتم لأزيدنكم» ولی کفران نعمت باعث چه میشود؟ نابودی و از میان و از دست رفتن نعمت.
از نتایج این بیانات -که اینجا هم بنده مسئلهی مالی و مادی را توضیح میدهم.- میدانید مدتهاست در رسانهها -مخصوصا آمریکاییها زیاد به این مسئله میپردازند.- و اینترنت و قاعدتا بخشی از رسانههای خصومتورز لبنان -که درشان هرگز یک نکتهی مثبت، نقطهی روشن و رفتار زیبا پیدا نمیکنید. [وانمود میکنند] همه چیز به بنبست رسیده.- ادعا میکنند حزب الله شبکههای مواد مخدر آمریکای لاتین، آمریکا، اروپای شرقی و نمیدانم کجا را میگرداند و از این طریق فعالیتهایش در لبنان را با صدها یا دهها میلیون دلار تأمین مالی میکند. حالا که حضرت سید القائد گفتند و البته ما همیشه این مسئله را تکذیب میکردیم که دوباره وقتتان را نمیگیرم. اول: تجارت مواد مخدر برای ما در احکام اولیه و ثانویه و همه جا حرام است. این یک. دوم: خداوند به واسطهی حکومت اسلامیاش در ایران ما را از هر گونه پول حلال یا حرامی بینیاز کرده است. ما بینیازیم. به هیچ وجه فقیر و نیازمند نیستیم. نه تجارت مواد مخدر که همهاش دروغ، تهمت و حقهبازی است. دوم: نه پولشویی. هر کس ما را متهم به پولشویی میکند، برود ببیند. ما نه خودمان پولشویی میکنیم و نه بر پولشویی کس دیگری پردهپوشی و نه زمینهی آن را فراهم و نه دربارهی این مسئله مسامحه میکنیم. و این مسئله را نمیپذیریم. بنده با مسئولان دولت لبنان و بانک مرکزی صحبت کردهام.
نه تنها آن چه در فقه حرام است، بعضی از چیزهایی که در فقه حلال و مباح است را هم ما انجام نمیدهیم. مانند معامله. ما در حزب الله امروز هیچ پروژهی تجاریای در خارج نداریم. در داخل هم نداریم ولی بگذارید ابتدا دربارهی خارج صحبت کنیم. هیچ تاجر اهل لبنانی در خارج نیست که ما با او تعامل داشته باشیم، یا بخشی از املاک و یا سود او مال ما باشد. هرگز. حتی در داخل لبنان. بله ما در گذشته در یک برهه کمی وارد بازار شدیم و دست به تجارت زدیم. ولی بعد وقتی کارمان سامان گرفت، پروژههای تجاریمان را لغو و پاکسازی کردیم. امروز -با صراحت تمام- اگر کسی به شما گفت بنده یک برنامهی تجاری دارم که مال حزب الله است، باور نکنید. پروژهی تجاری مال خودش است. حتی اگر عضو حزب الله باشد مال خودش است. باور ما رهبران حزب الله این است هر جنبش جهادی، مقاومت یا حزب سیاسی، اگر مجبور شد تجارت کند و راه دیگری نداشت، بکند ولی فاسد شدن و فاسد کردن از نتایج طبیعی تجارت کردن برای یک جنبش جهادی است. پس اصلا ما با این مسئله مشکل فرهنگی و روانی داریم. نه مواد مخدر، نه پولشویی، نه تجارت و نه هیچ چیز دیگر. به هیچ وجه.
حتی دربارهی کمکهای داوطلبانه بگذارید صریح باشم و مسئلهی مالی را ببندم. شاید یک سال، یک سال و خردهای پیش دیداری بود و بنده برای سازمان حمایت از مقاومت اسلامی به تلویزیون آمدم. به ایشان گفتم: برادران و خواهران، بنده نمیپذیرم کسی برود در خانهی مردم را بزند یا شما آبروی خود را پیش کسی بریزید یا دستتان را پیش کسی دراز کنید. ما به اندازهی انجام وظیفهمان پول، سلاح، تسلیحات و توان مادی داریم. ولی سازمان حمایت از مقاومت اسلامی را گذاشتهایم تا اگر کسی خواست در کار ما سهیم باشد راهی باشد. چون مبحثی هست با عنوان جهاد مالی، که زمینههای فرهنگی، تربیتی و ایمانی و ثواب و اجر دارد. فقط گذاشتیم راهی باشد برای کسانی که خواستند در کار ما سهیم باشند. همین مایی که کمک جمع میکنیم، سازمانهای دهها میلیون دلاری میزنیم. فکر میکنید این کمکهایی که از لبنان و غیر لبنان جمعآوری میکنید یک هفتهی مقاومت را جواب میدهد؟ جنگ سی و سه روزه را نه، یک هفته در دوران غیر جنگ. این کمکها جواب میدهد؟
به همین خاطر در مسئلهی مالی بنده بسیار واضح و صریح هستم. پس هر تهمتی در این زمینه به هیچ وجه صحیح نیست. قاعدتا ما به اندازهی کفایت بینیاز هستیم. فردا کسی نیاید بگوید خب پس بیایید مشکلات اقتصادی، اجتماعی و مالی را حل کنید. اینها مسئولیت دولت است. با آنچه در اختیارمان است ان شاءالله توان انجام مقاومت واجبمان را داریم. مقاومتی که امروز عنوان آن دفاع از لبنان و کرامت، عزت، ملت و ظرفیتهای لبنان است. و نیازی هم به هیچ اقدام حلال یا حرامی در جهان نداریم.
از نتایج این بیانات، بیانات سید القائد، این است که بله، پشتیبانی هست ولی ایران در ازای آن حقیقتا… بنده میخواهم برای دنیا و آخرتم این شهادت را بدهم و امیدوارم این در نامهی اعمال آخرتم ثبت شود. در دنیا مردم میخواهند باور کنند یا نکنند. باور نکنند هم میل خودشان است. بنده صحبت و دلیل خودم را دارم، آنها هم صحبت و دلیل خودشان را… -با تمام اطمینان- ایران مصداق «إنما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزائا ولا شكورا» است. از 1982 تا امروز. چون بعضیها از دستورات ایران در ازای پشتیبانیاش صحبت میکنند. به هیچ وجه این طور نیست. از سال 1982 تا امروز هیچ دستوری از جانب ایران وجود نداشته است. به یاد دارید بنده این مسئله را در جریان مذاکرات مطرح کردم. همه نشسته بودیم و جلسه به ریاست استاد نبیه بری برگزار میشد. همه با هم نشستیم و این مسئله را پیش کشیدند. بنده به ایشان گفتم یک نمونه برایم بیاورید. نمونهای از کاری که حزب الله، از زمان تأسیسش تا کنون، در جهت تأمین منافع جمهوری اسلامی ایران انجام داده. همه از سران بودند. هیچ کس یک نمونه نیاورد. چون نمونهای وجود ندارد. بعد از نیم ساعت یک نفر یک چیز یادش آمد. مسئلهی وثیقهها را مطرح کرد. به او گفتم اولا حزب الله عهدهدار این کار نبود. دوما مسئلهی وثیقهها به اسرای لبنانی و به هواپیمایی تی.دابلیو.ای ارتباط داشت نه به ایران و منافعش. همان وقت جناب بری شهادت داد. گفت شما بنشین بنده خودم در جریان بودم و اسرا را از عتلیت -یا از انصار یادم نیست از کدام منطقه- بازگرداندیم. این مسئله به ایران چه ربطی دارد؟! حالا این که ایران بعدها میانجیگری کرد بحث دیگری است. و بنده این را اضافه میکنم و از دوران مذاکره تا امروز هماورد میطلبم که هر لبنانی دوستدار و بیزار و هر عرب و هر کس در جهان دلیلی دارد که حزب الله اختصاصا برای تأمین منافع ایران کاری انجام داده، بفرماید بیاورد. بفرمایید. ایران چیزی به ما دیکته نکرده و نمیکند. این صحبت من است. میتوانید بروید از دیگر جنبشهای مقاومتی که از پشتیبانی ایران برخوردار بوده و هستند سؤال کنید. آیا ایران در تصمیمگیریها، آراء و رویکردهای آنها دخالت میکند؟ هرگز. به هیچ وجه. این طور نیست. بروید بپرسید. دیکتهای وجود ندارد.
حتی دربارهی تحولات آیندهی منطقه. این تحلیل امروز وجود دارد که اگر اسرائیل نیروگاههای هستهای ایران را بمباران کرد، چه روی خواهد داد؟ بنده به شما میگویم در آن روز -که رسیدن آن را بعید میدانم. و میگذارم در روز 16 فوریه دربارهی آن صحبت خواهم کرد.- اگر چنین اتفاقی رخ دهد، امام خامنهای و سران ایران از حزب الله هیچ چیز نخواهند خواست. هیچ چیز نخواهند خواست. هیچ دستوری صادر نخواهند کرد و هیچ انتظاری ندارند. آن روز این خود ما هستیم که باید بنشینیم تصمیم بگیریم باید چه کنیم. وظیفهی همهی فرزندان، مجاهدان، ملت، ملل و مردم مقاومت در منطقه در مقابل این جمهوری، نظام و سران، به خاطر این موضعگیری، کمکرسانی و پشتیبانی، تشکر، قدردانی و احترام است و نه چیز دیگر.
میرسیم به مسئلهی سوریه. اینجا هم کمی با دقت و صراحت. چون امروز در مسئلهی سوریه هراسافکنی بسیاری وجود دارد. علیه ما و دیگران. و بنده همان طور که در گذشته هم میگفتم میگویم: زیادی یا کمی هراسافکنی نمیتواند بر موضع ما، که بر مبنای افق ایجاد شده، تأثیر بگذارد. کسی علیه ما هراسافکنی نکند. میتوانید با دادهها و اطلاعات دربارهی افق ما بحث و بر روی عقل ما کار کنید. اگر کسی میخواهد روی قلب و اعصاب ما کار کند، به سراب دل بسته. در هر موضوعی. هیچ چیزی نمیتواند قلب و اعصاب ما را دربارهی آن چیزی که احساس میکند حق است تکان دهد. حتی اگر همهی جهان در مقابل ما ایستاده باشند.
پس بیایید بر اساس منطق، عقل، افق، اقناع، اطلاعات، مصلحت امت، ملتهای منطقه و مصحلت فلسطین صحبت کنیم.
اینجا میخواهم به آن نکتهای که در ابتدا گفتم یعنی «دقت در اطلاعات» بازگردم. خب یک چیزهایی هست که بنده خبر دارم چون به بنده ربط دارد یعنی مثلا چندی پیش برخی شبکههای ماهوارهای عربی مدام بیست و چهار ساعته زیرنویس میکردند -البته بنده نمیگویم آنها توطئه کرده بودند، از یکی از جریانهای اپوزوسیون سوریه نقل میکردند.- که حزب الله زبدانی را با کاتیوشا میزند. عجب! انگار کار کوچکی است که میشود پنهانش کرد و تمام میشود. کجا حزب الله زبدانی را با کاتیوشا میزند؟! از کجا؟ چطور؟ البته آن زمان هنوز چیزی قطعی نشده بود… ولی روز بعد گفتند حزب الله به زبدانی حمله کرده و با گروههای مسلح رو به رو شده و خیابانها پر از اجساد کشتههای حزب الله است. خب این اجساد کشتههای حزب الله کجایند؟! به ما نشان دهید. ما را ببرید پیششان. از کجا چنین حرفی میزنید؟ اگر نه چنین چیزی پنهان نمیماند. این یک مثال از نگاه رسانهها به مسئلهی سوریه بود. صراحت بیش از این میخواهید؟ -بنده میدانم برخی طرفدار محافظه کاری هستند و میگویند سید چرا میخواهی وارد این جزئیات شوی؟ ولی چون همگیمان را ناراحت کرد میخواهم وارد جزئیات شوم. از شما چه پنهان من هم یکی از کسانی بودم که ناراحت شدم. ببینید تأثیر رسانهها چقدر است.- روز نشست شورای امنیت، اول گفتند حمص نا آرام است. بعد گفتند 50 کشته، بعد 100، بعد 200، بعد 300 و بعد 350 کشته، صدها زخمی و 39 ساختمان تخریب شده. اینها هر کسی را تکان میدهد. در حالی که بنده از روز اول حوادث، موضع سیاسی روشنی دارم. موضع سیاسی حزب الله روشن است. ولی در برابر چنین صحنهای همگیمان متأثر شدیم. خب [گفتیم] برادران، دوستان و افراد مورد اعتماد بروید تحقیق کنید. [از] افرادی در حمص که رابطهای با نظام هم نداشتند پرسیدیم آنجا چه خبر است؟ گفتند هیچ! مثل همیشه. کمی تیراندازی و سر و صدا. حتی دربارهی تصویرهایی که نشان دادند -که بحث است اینها طرفداران نظامند یا مخالفان. این به من ربطی ندارد.-. ولی زمانبندی پمپاژ این خبر، آن هم خبری که هر موافق یا مخالف نظام در جهان عرب و اسلام آن را بشوند متأثر میشود، درست کمی پیش از نشست شورای امنیت، بر اساس واقعیت است؟ یا به بازی گرفتن رسانهها، حوادث، عواطف، احساسات، حسها و خونها در چهارچوب نبردی است که میخواهد هر طور شده، حلال یا حرام، به هدف خودش برسد؟ داستان این نیست؟ حالا بنده نمیخواهم مثالهای بیشتری بیاوریم بگذارید برویم سر مسئله خودمان. ولی در این باره هر چه دلتان بخواهد مسئله هست. میتوانیم بنشینیم تا صبح مثالهایی بزنیم از چیزهایی که در رسانهها دربارهی سوریه آورده شد و کاملا بی اساس بودند. به هیچ وجه صحیح نبودند. چه باک؟ حتی آنچه دربارهی کشتهها گفته میشود. میگویند این قدر کشته داشته. ولی اینها چند نفرشان از طرفداران نظام بودند، چند نفرشان از ارتش و نیروهای امنیتی و چند نفرشان از مردم عادی بودند؟ حالا بنده نمیخواهم وارد این جزئیات شوم. شما را در برابر عددها قرار میدهند و میخواهند سریع موضع بگیری، در جزئیات غرق شوی و از صحنهی کلی چشمپوشی کنی.
آنچه بنده شما، همهی مردم جهان عرب و اسلام، همهی آنان که صدای مرا میشنوند یا خواهند شنید را به آن فرا میخوانم این است که -بر بنده واجب است که بگویم.- لازم است کمی از جزئیات بالاتر بیاییم و برویم سراغ صحنهی کلی. چون، برادران و خواهران، اگر در جزئیات غرق شویم حق و باطلی نمیماند. در جزئیات غرق شدهایم. در جزئیات هیچ کس معصوم نیست، همه مرتکب اشتباههایی میشوند. هم ما و هم دیگران. ولی بیایید برویم سراغ صحنهی کلی. ببینیم چه چیزی درست است و چه چیزی غلط و کارها را به آن سمت پیش ببریم. اینجا اگر کسی به فکر امت، سوریه و ملتش و فلسطین و مقدساتش باشد، باید به صحنهی کلی نگاه کند و ببیند چطور باید مسئله را حل کنیم. بعد وقتی سراغ جزئیات میرویم هر جا اشتباهی باشد سعی میکنیم بعدا یا در راه درمانش کنیم. اگر در جزئیات غرق شویم یا ما را در آن بیاندازند، مدام به استراتژی و صحنهی کلی ضربه خواهیم زد.
خب بگذارید اینجا هم در قالب دو صحبت سراغ صحنهی کلی برویم. اوضاع امروز سوریه. نمیخواهیم به آنچه پیش از این گفتهایم برگردیم. امروز و در این لحظه در سوریه هنوز نظام پابرجاست و سران و ساختارها حضور دارند. نظام قانون اساسی دارد. ارتش با این نظام است. حالا در رسانهها از شکافهایی صحبت میکنند ولی بر اساس اطلاعات بنده یک سری افراد یا افسران ارتش را ترک کردهاند ولی شکاف به این معنا که یک گروهان، گردان یا لشکر باشند، فکر نمیکنم. حتی شاید اصلا ادعای چنین چیزی هم نیست. ارتشی هست که هنوز در کنار این نظام یا بخشی از آن ایستاده. و بخش زیادی از مردم هم هستند که طرفداری خود را از این نظام اعلام و در خیابانها راهپیمایی میکنند. و این در نظرسنجیها هم روشن است. نمیخواهم وارد درصدها شوم. ولی واقعیت این است. یعنی این که فکر شود امروز مردم، این نظام را پس زدهاند، درست نیست. راهپیماییها نشاندهندهی این مسئله هستند. داخل پرانتز به بنده اجازه دهید، در هر صورت ولادت پیامبر است و اشکالی ندارد کمی لطیفه هم بگوییم. مثلا بنده دیدم یکی از روزنامههای لبنانی نوشته این کسانی را که در روز سخنرانی جناب اسد در میدان امویان جمع شده بودند، یکی از حزبهای تأثیرگذار لبنان به دمشق آورده بوده. فکرش را بکنید. حزب تأثیرگذار معمولا یعنی کی؟ یعنی حزب الله. این روزها کنایهها کاریتر از اشارهی مستقیم هستند. برادران، به طور متوسط دهها هزار نفر از یک نقطهی مرزی رفتهاند به میدان امویان و هیچ کس از آنها تصویری نگرفته و اثری ازشان احساس نکرده مگر روزنامهی لبنانی مربوطه! برای این که بگوید مردم با نظام نیستند. اینها سوریهای نیستند، حزب الله از لبنان آوردهشان. در هر صورت. در این زمینه هر چقدر بخواهید حرف هست. خب، فارغ از درصدها، بخشی از ملت سوریه هنوز با این نظام هستند.
دوم. اپوزوسیونی هست که بخشی از آن سیاسی است، بخشی از آن مردمی. بخشی از آن مسلح است که شروع کرده مخالفتهای میدانی را به رنگ مسلحانه در میآورد. اینجا هم نمیخواهم وارد درصدها شوم. چیزی هست که کسی میتواند بگوید این طور نیست؟ اینها واقعیت است.
سوم. الان در برخی از مناطق سوریه نبردهای مسلحانه وجود دارد. رسانهها نیز در نقل ماهیت و جزئیات این نبرهای مسلحانه سخنان متناقضی میگویند. ولی این که نبردهای مسلحانه وجود دارد قطعی است. و بخش زیادی از سوریه از امنیت و ثبات خوب، نسبی یا… برخوردار است. خب این از داخل سوریه.
خارج از سوریه. کسی هست که -در صحنهی کلی- روی این که امروز تصمیمی آمریکایی، غربی، اسرائیلی و عربی -در سطح حکومتهای اعتدال عرب- برای سرنگون کردن نظام سوریه وجود دارد، بحثی داشته باشد؟ این یک واقعیت هست یا نیست؟ آنچه در شورای امنیت دیدیم. آن چیزهایی که هر روز میبینیم. این یک حقیقت است. چند هفته پیش یکی از کارمندان وزارت دفاع یا جنگ اسرائیل، مدیر، مدیرکل یا چنین کسی، تحلیلی شخصی ارائه میدهد که این گونه به نظر میرسد که دارد از نظام جناب بشار اسد دفاع میکند. هیچ 14 مارسیای، از رؤسا و کوچک و بزرگشان گرفته تا تلویزیونها و روزنامههایشان، نماند مگر این که تحلیلهای گسترده کردند که جبههای هست: اسرائیل، حزب الله، ایران و نظام بشار اسد در برابر همهی امت عربی. این هم بخشی از فریب و تحریف است.
از آن روزی که توافق یا -میخواهم احتیاط کنم.- شبه توافقی اسرائیلی بر سر لزوم سرنگون کردن نظام جناب بشار اسد وجود دارد، چرا 14 مارسیها زبانهایشان را قورت دادهاند؟ صحنه تغییر کرد. اسرائیل ما را تنها گذاشت! لازمشان داشتیم ها! واقعیت چنین نیست؟ پس امروز تصمیمی آمریکایی، غربی، اسرائیلی و از جانب چند حکومت -که برای احترام به ایشان میگوییم:- اعتدال عربی برای سرنگونی نظام وجود دارد. چرا؟ برای دموکراسی؟ یعنی الان همهی همینها دموکراسی، حقوق بشر و… دارند؟ نمیخواهیم این پرونده را باز کنیم. خب چرا؟ این یک مسئله است که باید به آن توجه کنیم.
میخواهم جلوتر بروم. سرنگون کردن نظام برای سر کار آوردن یک نظام جدید. خیلیها آمدند با ما بحث کردند که نه، نگران نباشید. -بنده امشب بسیار صریح صحبت میکنم. چون مرحلهی دشواری است و نیاز به صراحت دارد.- برخی دوستان مشترک آمدند گفتند چرا نگرانید؟ چرا در کنار نظام سوریه و در برابر سرنگونیاش ایستادهاید؟ چون ما موضع سیاسی روشنی داشتیم. [گفتند] مشکلی نیست برادران، ما پشتیبانی نظام جدید از مقاومت را تضمین میکنیم. سلاح و مهمات خواهد رسید. موضع در برابر اسرائیل تغییر نخواهد کرد. خب. این در جلسات گفته شد و میشود. بعضی هم میگویند خب اگر این طور است چرا خودتان را درگیر این موضع میکنید؟ ما خودمان را درگیر نکردهایم. ما میفهمیم داریم در این زمینه چه کار میکنیم. یک سؤال کوچک دارم. چون میدانید امروز در جهان اسلام ما از هم انتقاد داریم و حتی دلگیر هستیم. و پیشبینی بنده این است که امروز چالشهای بزرگ و شرایط خطرناکی در برابر جنبشهای اسلامی کشورهای بیدارشده، که از انتخابات سربلند بیرون آمدهاند، وجود دارد. این را حس میکنم. این صحبتی است که گذاشتهامش برای بعد. و بنده به شما [جنبشهای اسلامی] میگویم شما آماج حملهی آمریکاییها هستید که میخواهند شما را شکست دهند. میخواهند در برابر شما جنبشهای اسلامی مصر، تونس، لیبی و هر کجا، با دستان خالیتان، مجموعهای پرحجم از بحرانها، فشارها و شرطهای دشواری را قرار دهند که موجب نا آرامی همهگیر شود. و همه چیز به هم بریزد. و پس از سه چهار سال دیگر هیچ کاری از دستتان بر نمیآید. امروز این یک حملهی حقیقی به دستاوردهای جنبشهای اسلامی است. این صحبت بسیاری را در آینده میطلبد. ولی امروز برخی سران اسلامی که بنده شخصا میشناسمشان و دوستان من هستند. دوستان من هستند. این طور نیست که از دور همدیگر را بشناسیم. با هم نشست و برخاست داریم و با هم نان و نمک خوردهایم. امروز به خاطر شرایط سیاسی کشورهایشان دربارهی مسئلهی نژادی و موضوع اسرائيل موضعهای روشنی نمیگیرند. حتی مواضع دوپهلو از آنها منتشر میشود. و وقتی باز میگردیم و بحث میکنیم به ما گفته میشود شرایطی هست که میخواهیم آنها را در نظر بگیریم. این که دیگر هیچ. برخی از این نظامها، جزو کمربند هم نیستند، چه برسد در مورد سوریه که جزو کمربند است و دربارهاش خواست مستقیم آمریکا و اسرائیل هم وجود دارد. فردا آمریکا و اسرائیل به نظام جایگزین خواهند گفت ما شما را کمک و پشتیبانی کردیم به خاطر تو با سوریه جنگیدیم. خب در مقابل چه چیزی به ما خواهی داد؟ آیا آن چه در مقابل در سوریه خواسته خواهد شد دموکراسی و اصلاحات است؟ خب این را که جناب بشار هم حاضر است بدهد. آنچه خواسته خواهد شد سر مقاومت لبنان، فلسطین و مسئله و ملت فلسطین است. حقیقت این است.
چهارم یا پنجم. نظام میگوید برادران اصلاحات میخواهید؟ ما آمادهی اصلاحات هستیم. هیئتی تشکیل شد. بر اساس اطلاعات من این چند روز میخواهند پیشنویس قانون اساسی را منتشر کنند. خب چه میخواهند؟ همهی چیزی که به ما گفتهاند این است که بزرگترین چیزی که ما از اصلاحات میخواهیم لغو ماده هشت قانون اساسی سوریه است. مادهای که میگوید حزب، رهبر حکومت و جامعه است. خب بر اساس اطلاعات من سران سوریه با لغو ماده هشت موافقت کردهاند. دو، تعدد حزبی. موافقند. سه، انتخاب رئیس جمهور با محدودیت دو دوره. با این هم موافقند. اصلاحاتی را که میخواهید بیاورید. سران سوریه آمادهی انجام اصلاحات و گفت و گو هستند. ولی آنها چه میگویند؟ ما گفت و گو و اصلاحات نمیخواهیم. کار از کار گذشته. کجا کار از کار گذشته؟ کار از کار گذشته در حالی که هنوز در سوریه جنگ و کشتار است؟ و کسانی هستند که سوریه را به سمت جنگ داخلی میکشانند؟ البته برخی در رسانهها میگویند جنگ طائفهای، که درست نیست. درست نیست. امروز -بنده موضع دارم.- به حسب موضع سیاسی بنده گروههای مسلحی که میجنگند، افراد طائفهها را میکشند و از سنیهای سوریه بیش از هر طائفهی دیگری کشتهاند. این که جنگ، طائفهای است، درست نیست. بله دارند سوریه را به جنگ داخلی میکشانند. خب کسی که میخواهد از خونریزی جلوگیری کند، دلسوز خونها، ملت و آیندهی سوریهایهاست نمیآید بگوید کار از کار گذشته! برای گفت و گو شرط نمیگذارد که: یا ایشان کنارهگیری میکند یا گفت و گو بی گفت و گو! این یعنی حمله. دلسوز سوریه میرود سراغ گفت و گو. هر اتفاقی که در لبنان رخ داد، وقتی عرب آمدند با ما صحبت کنند، گفتند بیایید بدون پیش شرط گفت و گو کنیم. خب در سوریه چرا باید گفت و گوها با پیششرط باشد؟ سران میگویند ما آمادهی گفت و گو، اصلاحات، زمانبندی برای اصلاحات و درمان اوضاع هستیم. چرا میخواهند در را ببندند؟ آیا این دلسوزی برای مردم و توان سوریه و به نفع فلسطین و مسئلهی فلسطین است؟ چه کسی رفتار امروز آمریکا، غرب، اسرائیل و حکومتهای عربی را به کار میبندد؟
و بنده آنچه را اکنون بر زبان خواهم آورد برای خدا خواهم گفت. شاید کسی بگوید تو و برادرانت دارید در تشخیصتان اشتباه میکنید. اشکالی ندارد. اینها واقعیت است. بیایید بر سر واقعیتها و اطلاعات صحبت کنیم. مرا درگیر جزئیات نکنید. در جزئیات این کشته، آن هم کشته، این این کار را کرده، آن آن کار را کرده… اینها جزئیات است. اگر بخواهیم در اینها غرق شویم یعنی داریم به سمت کشتار، جنگ و خونریزی بیشتر پیش میرویم. بیایید در صحنهی کلی به درمان بپردازیم. این است که به سوریه و ملت و آیندهی آنها و عرب، مسلمانان، فلسطین و لبنان کمک میکند. این است. میز مذاکرهی واقعی. آمادگی برای اصلاحات. این که همه توقعاتشان را پایین بیاورند. دلبستگی به آمریکا، غرب، پول و سلاح را برای سرنگونی نظام و آنچه بعدا به مرور موجب چنین چیزی خواهد شد -و به نظر بنده این دلبستگی در هر صورت، شکست خورده است.- یعنی جنگ، نابودی، فتنه، تخریب و خشم، چه دلیلی دارد؟ اگر ما به داخل و نظام و اصلاحات و کار داریم، بفرمایید این مسئله را درمان کنیم.
موضع ما این است. میپذیرید. توکل بر خدا. نمیپذیرید. آزادید. برادران، هر کس موضع خودش را میگیرد. ما فارغ از خونخواهی، انتقام، خشمها و کینههای شخصی یا گروهی -که برخی مردم بر اساس آن رفتار میکنند.- مصلحت سوریه، لبنان، فلسطین و ملتهایشان را در این میبینیم.
مسئلهی آخر پیرامون لبنان و دربارهی دولت. قاعدتا ما خواستار ادامهی دولت هستیم. امروز وساطت مطرح نیست چون مسئولیت درمان بحران کنونی بر عهدهی همهی طرفهای دولت است. ارتباطاتی هست که ان شاءالله موجب درمان این بحران خواهد شد. و بنده به کسانی که دارند تیشرتها و گرافیتیهایشان را برای دولت جدید آماده میکنند میگویم دولت جدیدی در کار نیست. این دولت ادامه خواهد یافت. چون امروز در لبنان ثبات امنیتی و سیاسی و پرداختن به مسائل حیاتی زندگی مردم و اول از همه برق و بیکاری است که اهمیت دارد. و این دولت دارد اینها را تحقق میبخشد. با این که دولت حزب الله هم نیست. حالا الحمدلله این حرف تمام شده. آن روز یکی میگفت طرفهای درگیر در دولت. یعنی دیگر دولت، دولت حزب الله نیست. از ما دست برداشتند.
این دولت فارغ از نامش، تا کنون، پایهی ثبات سیاسی و امنیتی کشور بوده است. امکان این که بتواند کارا باشد هست و دارد هم تلاش میکند که باشد. ما نیز باید تلاش کنیم اینگونه باشد. و امروز نه زمان سرنگون کردن دولتها و نه زمان نا آرامسازی سیاست و امنیت لبنان است و این به مصلحت لبنان نیست. همهی منطقه وابسته به رخدادهای درون آن است. و با همکاری و اخلاص ما و پذیرشمان نسبت به یکدیگر ان شاءالله میتوانیم از این مرحلهی دشوار عبور کنیم.
بار دیگر این روزهای بزرگ برای شما پر برکت باشد.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران