بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان: بیانات در سال‌گرد رحلت امام خمینی (ره)

بیانات

10 خرداد 1390

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در سال‌گرد رحلت امام خمینی (ره)

|فارسی|عربی|عکس|فیلم|فیلم|صوت|
«
چند روز پیش به بحث‌هایی در یکی از شبکه‌های ماه‌واره‌ای عربی گوش می‌کردم که با تعدادی از متخصّصین و سیاست‌مداران به طور جدّی درباره‌ی تقسیم یمن و تقطیع آن به چهار بخش صحبت می‌کرد. از همین حالا شروع کرده‌اند به تقسیم، که کجا مال کدام گروه باشد و کجا مال آن گروه دیگر که این‌جا نمی‌خواهم وارد اسامی شوم. سودان تقسیم شد و حتّی شمال سودان به واسطه‌ی موضوع دارفور و… در معرض توطئه‌ی جدیدی برای تقسیم است. تقسیم، یمن و لیبی را نیز تهدید می‌کند. اگر خدای ناکرده اوضاع سوریه در عین اعتقاد ما به این که سران و ملّت سوریه می‌توانند با هشیاری این مصیبت را پایان بخشند، شیب منفی پیدا کند، آن‌چه برای سوریه در نظر گرفته شده تقسیم است. آن‌چه برای عراق آماده شده تقسیم است وهنگامی که این حکومت‌ها تقسیم شدند نوبت به عربستان سعودی می‌رسد و [البته] به این‌جا ختم نخواهد شد.
 دردها از اراده‌ی این ملّت و نسل‌های جوان آن نکاسته. نسل جوانی که چند روز پیش، این اراده را در مارون الراس و مجدل شمس وقتی جوان جوان‌مردی فلسطینی سینه‌ی حقیقتا فراخ خود را عریان در برابر گلوله‌های سربازان بزدل اشغال‌گر می‌گرفت، نشان‌داد.
 برخی می‌گویند گروه‌های فلسطینی، ملّت فلسطین و فلسطین به سوی ایران کشیده شده‌اند. ولی [عبارت] درست آن است که امام خمینی ایران را به سوی فلسطین آورد.
 امام خمینیِ ولیّ فقیهی که نظام شاه را سرنگون کرد و ایران را با تمامیّت تعیین کننده‌ی آن به جبهه‌ی فلسطین برد و توازنی را که عرب با کمپ‌دیوید بر هم زده بود دوباره برقرار ساخت.
 این خاورمیانه‌ی جدیدی است که ما جوانه‌ی آن را در جنگ سی و سه روزه‌ی ۲۰۰۶ و برادرانمان در جنگ غزّه‌ی ۲۰۰۸ نابود کردیم. ولی دارد با پوشش و نامی جدیدباز می‌گردد، که باید از آن بترسیم.
 اگر خدای ناکرده اوضاع سوریه در عین اعتقاد ما به این که سران و ملّت سوریه می‌توانند با هشیاری این مصیبت را پایان بخشند، شیب منفی پیدا کند، آن‌چه برای سوریه در نظر گرفته شده تقسیم است.
 این نظام برپا است، نمی‌خواهیم به گذشته بازگردیم، بازگشت به گذشته یعنی مواجه شدن با مشکلات گذشته، بیایید از آی‌نده صحبت کنیم، از تحوّل نظام دور از زمینه‌های طائفی و مذهبی
 در سایه‌ی این نظام و حکومت، ملّت ایران توانست در برابر تمام خطرات، چالش‌ها و جنگ‌ها بایستند، ایران را به قدرتی بزرگ در منطقه بدل سازد، اختیار کامل و تمامیّت استقلال خود را حفظ کند و در تمام عرصه‌های فکری، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، امنیّتی، نظامی و علمی پیش‌روی کند.
 در حکومت ولیّ فقیه همه‌کس می‌توانند توسّط دادگاه‌ها مورد بازجویی قرار بگیرند. حتّی ولیّ فقیه اگر در رفت‌ار شخصی یا در اجتماع مرتکب خطایی شود یا به حقوق دیگران تجاوز کند در برابر دست‌گاه عدالت و [هم‌چنین] مجلس خبرگان ره‌بری مسئول خواهد بود.
 حکومت ولیّ فقیه این است. حکومت انتخابات‌های واقعی. انتخابات‌هایی با اقبال مردمی بی‌نظیر در تاریخ انتخابات‌های جهان.
 بر خلاف وضع موجود، در ایران نهاد قدرتی اساسی که توسّط مردم، حال مستقیم یا غیر مستقیم، انتخاب نشود، وجود ندارد.

‫اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.‬

بسم الله الرحمن الرحيم.

والحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام على سيدنا ونبينا خاتم النبيين ابي القاسم محمد بن عبد الله وعلى آله الطيبين الطاهرين واصحابه الاخيار المنتجبين وعلى جميع الانبياء والمرسلين.

سلام بر تمامی شما ورحمة الله وبركاته.

هر سال در مانند این گردهم‌آیی مبارک، یاد امام را زنده می‌داریم. در سال‌های پیش که توفیق می‌یافتم در خدمتتان باشم، از گوشه‌ای از دست‌آوردها، اعمال و سیره‌ی امام که از عظمت شخصیّت و علوّ اندیشه و روان قدرت‌مند زلال و پاک ایشان حکایت می‌کرد، سخن می‌گفتم.

امروز نیز در عصر انقلاب‌های منطقه، تدوین قانون‌های اساسی، بازیابی حکومت‌ها و سرنوشت‌ها می‌بایست از فکر، سیره و آن‌چه ایشان در اختیارمان می‌گذارند هدایت و الهام بگیریم و در بعدی دیگر از عظمت شخصیّت ایشان تامّل کنیم.

پیش از این، از دست‌آوردهای معروف امام پیرامون احیای هندسه‌ی ارزشی و [هم‌چنین] موضوع مقاومت و جهاد سخن گفتیم. ام‌روز می‌خواهم کمی از دست‌آوردِ تشکیل حکومت سخن بگویم.

آشکار است که امام، انقلابی را که در ایران جوانه زد، تمام و کمال به پیروزی رساند. و باعث سرنگونی و ریشه‌کن شدن نظام سلطنتی شاه که نظامی دیکتاتور و دنباله‌روی آمریکا بود، شد.

این خود دست‌آوردی کامل است. ولی دست‌آورد مهم‌تر و خطیر‌تر امام رضوان الله علیه ایجاد و برپایی حکومت و نظامی به جای نظام شاه بود. و از این طریق منتفی ساختن هر کودتایی که دولت‌های آمریکا برایش آماده شده بودند، که در ایران نیز در دوره‌ی پیروزی مصدّق بر شاه سابقه داشت. شاه رفت ولی کودتای آمریکا وی را با تانک‌ها به تهران بازگرداند.

با امام بود که پیروزی انقلاب تکمیل می‌شد. [ولی] دست‌آورد و [در عین حال] چالش مهم‌تر و خطیرتر هم‌آن تشکیل حکومت بود.

امام و مردم در مقابل چالش ایجاد نظامی جدید و متّکی به آراء و اراده‌ی مردم و [هم‌زمان] برپایه‌ی تمدّن، فرهنگ و دین آنان، قرار داشتند. نظامی که توانایی پایان دادن به بحران‌ها، تحقّق اهداف و ایستادگی در برابر چالش‌ها و تهدیدات را که از هنگام پیروزی انقلاب تا امروز هم‌واره وجود داشته‌اند، داشته‌باشد.

این‌جا وارد [مبحث شناخت] روش امام می‌شویم و می‌خواهم، به دلیلی که پس از این عرض خواهم کرد، متعمّدا علی‌رغم این که اسم این حکومت جمهوری اسلامی ایران است از واژه‌ی ولیّ فقیه استفاده کنم.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم، امام رضوان الله علیه دیدگاه کاملی پیرامون این نظام و آی‌نده‌ی و ساختار آن داشت. و در کتابی که بیش از ۴۰ سال پیش تالیف کرده‌بود به این دیدگاه نزدیک شده بود. با این حال امام دیدگاهش را به مردم تحمیل نکرد و تنها خواستار همه‌پرسی پیرامون هویّت جدید حکومت شد. ([طبعا] پیش از بحث درباره‌ی قانون اساسی باید درباره‌ی هویّت نظام بحث کنیم بعد قانون اساسی را تدوین نماییم.)

سؤالی که از تمام مردم ایران اعمّ از دسته‌ها و گروه‌ها پرسیده‌شد این بود که چه‌گونه حکومتی می‌خواهید؟

در ایران حکومت، سلطنتیِ استبدادیِ وراثتی بود. آیا چنین نظامی می‌خواهید؟ شاهی را بر کرسی شاهی بنشانیم؟ یا نظامی سلطنتی ولی قانون‌محور، مانند آن‌چه امروز در برخی حکومت‌ها دارد مطرح می‌شود، می‌خواهید؟ یا نظامی جمهوری می‌خواهید؟ اگر نظام جمهوری می‌خواهید، آیا هویّت عقیدتی این حکومت را هم می‌خواهید یا هم‌آن هویّت عمومی ملّی، سیاسی، تمدّنی و فرهنگی کافی است؟

هویّت این حکومت چه‌گونه باشد؟

تاریخ همه‌پرسی برای پاسخ به این سؤال معیّن شد.

تمام جریان‌های سیاسی سهیم در انقلاب آرائشان را در اجتماعات، مساجد، حسینیّه‌ها، سالن‌ها، کنفرانس‌ها و راه‌پیمایی‌ها با مردم در میان گذاشتند.

همه سخن‌رانی کردند، جزوه چاپ کردند، همه در روزنامه‌ها نوشته شد و به همه فرصت داده شد تا نظراتشان را برای اقناع مردم ایران مطرح کنند. سپس همه‌پرسی انجام گرفت و اکثریّت قریب به اتّفاق مردم ایران در آن شرکت کرده و گفتند: آری به جمهوری اسلامی.

پس این حکومت را مردم ایران برگزیده‌اند و ولیّ فقیه آن را تحمیل نکرده است.

از این جا آغاز می‌کنیم، زمانی که مردمی هویّت حکومت را با انتخابی کوبنده و حدّاکثری تعیین می‌کنند. و این از پذیرش و ارادت آنان به نظامی که امام آن را تعیین فرمودند حکایت دارد. این [امور] دو ستون برپا می‌دارد.

اوّل: جمهوری، حکومتی جمهوری. یکی از معانی آن این است که تمام کرسی‌های قدرت در ایران تحت اختیار مردم است. حال فرقی نمی‌کند مستقیما، مانند وضعیّت کنونی انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس یا شورا یا غیر مستقیم مانند وقتی مردم ایران تعداد زیادی از فقهای زبده را انتخاب می‌کنند که آنان نیز ولیّ فقیه را. بر خلاف وضع موجود، در ایران نهاد قدرتی اساسی که توسّط مردم، حال مستقیم یا غیر مستقیم، انتخاب نشود، وجود ندارد. ستون اوّل جمهوریّت است.

دوّم: اسلامیّت است. که بر اساس ارزش‌ها، آموزه‌ها و احکام اسلام توان هضم تمام تحوّلات زمانه را به وسیله‌ی اجتهاد فکری و فقهی که دو عنصر زمان و مکان را در نظر می‌گیرد، دارد. و ایران در داشتن متفکّرین بزرگ و فقهای عظام و مجتهدین متخصّص غنی است.

بر اساس ماهیّت جدید این حکومت، ولیّ فقیه، امام خمینی خواست تا این نظام نوپا قانونی اساسی ثابت و ریشه داری داشته باشد پس فراخوانی برای انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران صادر کرد. و مردم مجلس خبرگان را انتخاب کردند.

مردم برای انتخابات مجلس تدوین قانون اساسی، انتخابات چشم‌گیری تشکیل دادند و این مجلس خبرگان تشکیل شد و در حالی که از فقها، دانش‌مندان، حقوق‌دانان و سیاست‌مداران و نخبگان متفاوتی تشکیل شده بود، بحث‌هایی دامنه‌دار به راه انداخت. و در هر صورت با انتخابات آمده بود نه با انتصاب.

ولیّ فقیه، مانند آن‌چه امروز زمام‌داران در بسیاری دولت‌هایی که می‌خواهند قانون تدوین کنند انجام می‌دهند، دست به تعیین مجلسی برای تدوین قانون نزد. بل‌که مردم بودند که این مجلس را انتخاب کردند و [هم‌چنین] تمام بحث‌ها علنی بود و در مقابل دیدگان ملّت ایران قرار داشت. بعد از پایان تهیّه‌ی پیش‌نویس، ولیّ فقیه می‌توانست به مردم بگوید نمایندگان شما این پیش‌نویس قانون اساسی را تدوین کرده‌اند و حق هم با وی بود و به مرحله‌ی بعد می‌رفتند ولی چنین نکرد و قانون را به همه‌پرسی مردمی جدیدی سپرد و اکثریّت قاطع مردم ایران با تمام ارادت برای موافقت با قانون اساسی ایران که تا امروز در حال اجراست به پای صندوق‌ها آمدند.

حکومت و قانون به وجود آمد. ولی هویّت نظام، قانون‌گزاران و قانون اساسی همگی حاکی از اراده‌ی مردم بودند. نقش ولیّ فقیه این‌جا تنها راه‌نما و مراقب است و هیچ خواست یا رایی را تحمیل نمی‌کند. حتّی زمانی که پای صندوق رای می‌رود نمی‌گوید: من به عنوان ولیّ فقیه به جمهوری اسلامی و قانون اساسی رای می‌دهم بل‌که می‌گوید تنها به عنوان یک ایرانی به جمهوری اسلامی و قانون اساسی رای می‌دهم.

حال به مرحله‌ی اجرا رسیدیم: انتخابات ریاست جمهوری، مجلس، مجلس خبرگان ره‌بری که ره‌بر را عزل و نصب می‌کنند و شوراهای شهر در موعدهای آن برگزار می‌شود. در ایران در دوره‌ی ۳۲ ساله‌ی این حکومت تا کنون ۳۱ انتخابات مردمی در سطح کشور برگزار شده و این‌سال نیز انتخاباتی برای مجلس صورت خواهد گرفت. و ۳۲ انتخابات خواهیم داشت. در سال بعد هم که عمر حکومت ۳۳ سال شود، انتخابات ریاست جمهوری جدیدی در پیش است.

حکومت ولیّ فقیه این است. حکومت انتخابات‌های واقعی. انتخابات‌هایی که با اقبال مردمی بی‌نظیر در تاریخ انتخابات‌های جهان و نساب‌هایی که هم‌واره بیش از نساب مشارکت در پیش‌روترین و مهم‌ترین کشورهای دموکرات جهان بوده‌اند، برگزار می‌شوند. در آخرین انتخابات ریاست جمهوری ۴۰ میلیون ایرانی شرکت کردند.

کجا چنین انتخابات ریاست جمهوری در این حجم و سطح پیدا می‌شود؟ این در حکومت ولیّ فقیه صورت گرفته.

هم‌چنین حکومت ولیّ فقیه، حکومت حقیقی قانون است. مجلس شورای اسلامی شب و روز در حال کار است. قاعدتا کار این مجلس تشریع نیست، [این را به این خاطر می‌گویم که] در دام شبهات شرعی ن‌افتیم، این مجلس قوانینی هم‌آهنگ با احکام اسلام تدوین می‌کند که مشکلات و نیازهای مردم، ملّت و کشور را برطرف می‌کنند. این قوانین برای تایید به شورای نگه‌بان قانون اساسی که وظیفه‌ی دخالت در جزئیّات ندارد، فرستاده می‌شوند. این شورا رایی صادر می‌کند و تنها به یک سؤال پاسخ می‌دهد که: آيا این قوانین ارائه شده، با قانون اساسی مطابقت دارند و با شریعت اسلام مخالف نیستند؟

در صورت مخالفت آن را به مجلس بازمی‌گردانند تا تغییراتی که مناسب می‌دانند را اعمال کنند. شورای نگه‌بان قانون اساسی این تغییرات را تحمیل نمی‌کند. در تمام این مسیر امور به صورت معمول جریان می‌یابد. مجلس، شورای نگه‌بان قانون اساسی، قوّه‌ی مجریّه، قوّه‌ی قضائیّه و خود ولیّ فقیه به قانون اساسی و قانون پای‌بند هستند. در عین حال مسئول اجرای آن نیز می‌باشند و رعایت آن را نیز توصیه می‌کنند. پس: حکومت ولیّ فقیه، حکومت حقیقی قانون و ساختارها است.

در ایران شخص خاصی کشور را نمی‌گرداند، بر آن حکم نمی‌راند و برنامه و سیاست تعیین نمی‌کند تا دیگر اشخاص اجرا کنند. در ایران قدرتی هست که آن را قوّه‌ی مقنّنه می‌نامند و حقیقتا قدرت قانون‌گزاری دارد. قدرتی اجرایی هست که ریاست آن بر عهده‌ی رئیس جمهور است و قو‌ّه‌ی قضائیّه‌ای مستقلّ، توانا، پی‌گیر و قدرت‌مندی نیز وجود دارد. تفکیک قوای حقیقی وجود دارد و هر قوّه‌ای حدود، اختیارات و وظایف خود را می‌شناسد و می‌رود و عمل می‌کند.

ولیّ فقیه، ره‌بر، بر قوا اشراف دارد، آنان را از عبور از مرزها و اختیاراتشان منع و در مواقع لازم هم‌آهنگ‌شان می‌کند و مرزهای آنان را در هنگام تداخل احتمالی مشخّص می‌نماید. و بدون دخالت، جهت دهی می‌کند. نه در وضع و اجرای قانون و نه در احکام قضایی، در عین اشراف، دخالتی نمی‌کند.

در حکومت ولیّ فقیه، قدرت در مشت کسی نیست. قدرت در دست سازمان‌هایی است که در چهارچوب قانون و قانون‌اساسی و زیرمجموعه‌ی آن فعّالیّت می‌کنند. در حکومت ولیّ فقیه همه‌کس می‌توانند توسّط دادگاه‌ها مورد بازجویی قرار بگیرند. حتّی ولیّ فقیه اگر در رفت‌ار شخصی یا در اجتماع مرتکب خطایی شود یا به حقوق دیگران تجاوز کند در برابر دست‌گاه عدالت و [هم‌چنین] مجلس خبرگان ره‌بری مسئول خواهد بود. مجلسی که می‌تواند وی را مورد محاسبه و محاکمه قرار دهد و اگر خطایی مرتکب شود که موجب از میان رفتن صلاحیّت‌های وی یا برخی شروط زمام‌داری‌اش شود، می‌تواند او را عزل کند. این بخشی از حکومت ولیّ فقیه بود. بیش از این ادامه نمی‌دهم چرا که دو مبحث پیرامون وضع لبنان دارم [که باید بیان کنم.]

هم‌چنین وقتی می‌گوییم حکومت ولیّ فقیه، یکی از معانی آن این است که راس هرم شخصیّتی است که باید مشخّصات خاصّی که تمام افراد نمی‌توانند به آن دست پیدا کنند، در او یافت شود. و آن این است که فقیهی مجتهد و دانش‌مند باشد، بحث بر سر جای‌گاه نیست از دانش سخن می‌گوییم: باید فقیهی مجتهد و دانش‌مند باشد. به اصطلاح امروز باید وکیلی طراز اوّل و صاحب‌نظر در قانون باشد و از اساتید قانون نباید سؤالی داشته باشد. فردی است صاحب نظر، مجتهد.

دوّما: باید عادل باشد و این یعنی باید در رفت‌ار شخصی و عمومی‌اش نسبت به قانون و هویّت نظام بسیار پای‌بند باشد.

سوّما: باید حکمت‌دان، تدبیرگر، مدیر، شجاع و توانا در راه‌بری و اداره‌ی امور باشد. اگر جای‌گاه را کنار بگذاریم، در هر کشوری شخصی که وکیلی طراز اوّل و صاحب‌نظر باشد و بیش‌ترین التزام به قانون را داشته باشد، حکمت‌دان، شجاع، صبور، مدیر و تدبیرگر نیز باشد، این فخر نظام و ملّتی است که چنین ولیّ و ره‌بر و زمام‌داری دارد. این موجب کنایه، انتقاد و اتّهام نیست. این فخر است.

نظامی را در ذهن ب‌آورید که در راس آن چنین شخصیّتی باشد. اگر بخواهیم کمی در باره‌ی اشخاص صحبت کنیم، دو نمونه وجود دارد. تجربه‌ی امام خمینی قدّس سرّه و امام خامنه‌ای دام ظلّه. در مقابل این افتضاحاتی که این روزها در پی انقلاب‌های عربی می‌شنویم که کاشف به عمل آمده این رئیس‌جمهور و زن و بچّه و دامادها و فامیل زنش و خودش، یکی ۷۰ میلیارد داشته و این یکی ۵۰ میلیارد و این ۳۰ میلیارد و آن ۱۰۰ میلیارد. چرا؟ چون حکومت قانون، حکومت ساختار و دست‌گاه‌های قضایی و حساب‌رسی وجود نداشته. زمام‌داری و حکم‌رانی مطلق بوده. ولی امام خمینی چه داشت؟ و برای هم‌سر و فرزندانش چه گذاشت؟ همه‌تان می‌دانید: هیچ!

امروز، امام خامنه‌ای چه دارد؟ امام خامنه‌ای چه گونه زندگی می‌کند؟ حقوق ایشان چه‌قدر است؟ این‌ها نمونه‌اند.

به همین خاطر و در سایه‌ی این نظام و حکومت، ملّت ایران توانست در برابر تمام خطرات، چالش‌ها و جنگ‌ها بایستند، ایران را به قدرتی بزرگ در منطقه بدل سازد، اختیار کامل و تمامیّت استقلال خود را حفظ کند و در تمام عرصه‌های فکری، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، امنیّتی، نظامی و علمی پیش‌روی کند.

چندی پیش گزارشی از سوی یکی از مؤسّسات بین المللی منتشر شد که می‌گفت: پیش‌رفت علمی ایران در برابر میان‌گین بین المللی (معمولا می‌گویند این پیش‌رفت علمی در کشور در مقایسه با میان‌گین بین‌المللی پایین‌تر است، بالاتر است، دو، سه یا چهاربار سریع‌تر است.) این گزارش می‌گوید پیش‌رفت و تحوّل علمی در ایران در مقایسه با میان‌گین بین المللی ۲۵۰بار بیش‌تر است. بله، این است حکومت ولیّ فقیه.

شک داشتم این را بگویم یا نه، بگذارید بگویم، شاید کمی هم خنده دار باشد برایتان. بله در حکومت ولیّ فقیه «استار آکادمی» وجود ندارد. چرا که پسران و دختران جوان ایران به المپیادهای بین المللی ریاضی، فیزیک، شیمی و پزشکی می‌روند تا مدال‌های طلا کسب کنند.

می‌خواهم این مبحث را بخشی مرتبط با حکومت ولیّ فقیه پایان دهم. می‌خواهم بگویم: یکی از نقاط قوّت این نظام ظرفیّت همیشگی آن برای تحوّل است. و این مدخل ورود بنده به مبحث لبنان است. یکی از نقاط قوّت این نظام، ظرفیّت همیشگی آن برای تحوّل و ایجاد مکانیزم‌های قانونی برای درمان مشکلات روزآمد است. و این عیب نیست. هر حکومت نو، پیش‌رفته، دل‌سوز و مسئولیّت پذیر ممکن است هر ۱۰، ۲۰ یا چهل سال یا کم‌تر ممکن است ارزیابی [و بازنگری] انجام دهد. نه این که قانون خود را منحل کنند. نه، نگاه می‌کنند که اگر مشکلاتی بدون راه حل وجود دارد، دنبال راه حلّ‌شان می‌گردند. و اگر نیاز به مکانیزم‌های قانونی هست آن را ایجاد می‌کنند.

در ایران این امر پس از ده سال رخ داد. وقتی که فهمیدند ناکارآمدی [و فربگی] در قوّه‌ی مجریّه هست به این صورت که هم رئیس جمهور وجود دارد، هم نخست‌وزیر و هم دولت. پس قانون اساسی را اصلاح کردند و رئیس جمهور شد رئیس دولت. از جای‌گاه‌ها و پیچیدگی کاستند و مسئله را ساده کردند. در قوّه‌ی قضائیّه نیز طبق تجربه، تعدیلاتی انجام دادند و با این حال به خاطر این که این‌ها همه به تغییر قانون اساسی نیاز داشت، دوباره طی یک همه‌پرسی در معرض قضاوت ملّت ایران قرار گرفت.

اختلافاتی پیرامون بعضی قوانین در مجلس، دولت و شورای نگه‌بان روی داد. می‌توانستند بگویند: وقتی اختلافی پیش آمد ولیّ فقیه آن را حل کند امّا حتّی ولیّ فقیه این کار را نیز نکرد. به آنان گفت: نه، سازمانی تشکیل می‌دهیم که در اختلافات میان مجلس، شورای نگه‌بان و قوّه‌ی مجریّه محلّ رجوع باشد که هم‌آن مجمع تشخیص مصلحت نظام است. تاکید بر اهمیّت ساختار و کاستن از وظایف شخص را در مقوله‌ی اداره و حلّ مشکلات را مشاهده کنید، حال این شخص هر قدر هم با عظمت باشد، حتّی به عظمت امام خمینی یا امام خامنه‌ای.

این مدخلی بود که می‌خواهم از آن وارد دو مبحث لبنان شوم. ولی پیش از این که فراموش کنم، دلیلی را که در ابتدا از آن صحبت کردم بگویم: نام حکومت ایران، جمهوری اسلامی ایران است و حکومت ولایت فقیه و ولیّ فقیه نیست گرچه ولایت فقیه عمود اصلی این نظام است. بنده بر تکرار این اصطلاح اصرار کردم چون در سال‌های اخیر تلاشی بین‌المللی، فکری، فرهنگی، آکادمیک و رسانه‌ای وجود داشته برای براندازی تمام آن‌چه به این امّت و تمدّن و فرهنگ و عوامل قدرت‌آن مربوط است. براندازی مفهوم جهاد و ارزش‌هایش. تنها رسانه‌ای هم نبوده حتّی در میان اعمال روزانه هم صورت می‌گرفته. براندازی مفهوم شهادت و واژه و معنای شهید، براندازی مفهوم مقاومت و اصطلاح آن و مفهوم و اصطلاح امّت. و یکی از معانی، اصطلاحات، مفاهیم و نظریّه‌هایی که بنیان نظام اسلامی ایران را تشکیل می‌دهد یعنی ولایت فقیه را هم سعی کردند از میان ببرند.

آن‌چنان گفته می‌شود ولایت فقیه ولایت فقیه که انگار نظام ولایت فقیه، حکومتی استبدادی، دیکتاتوری و سرکوب‌گر است که می‌خواهد مردم را به قرون وسطی بازگرداند، نظامی که نیاز مردم را نمی‌فهمد و هیچ راه تحوّل و مشارکتی در آن متصوّر نیست. این‌ها همه دروغ و گم‌راه‌سازی است ولی مردم به حقیقت و جست‌وجوی آن فراخوانده می‌شوند.

حال به موضوع لبنان می‌پردازیم: ما همه در لبنان خواستار دولت هستیم و این روش را تایید می‌کنیم. و بنده فکر نمی‌کنم هیچ کس ابتدائا در لبنان جز این بخواهد. مناقشات، یعنی مناقشات میان ۸ و ۱۴ مارس به کنار. آخر هر کدام به دیگری می‌رسیم می‌گوییم آن دیگری نمی‌خواهد دولت تشکیل شود!

خیر، بنده شخصا اعتقاد دارم هیچ کس در لبنان نیست مگر برای این کشور دولت می‌خواهد و این روش را می‌پسندد. طبیعتا اختلاف بر سر این است که دولت باید چه‌گونه باشد، که این بحثش جداست. بنده درباره‌ی عقیده‌ای ابتدایی صحبت می‌کنم. همه در لبنان در دوره‌هایی تجربه‌های بسیار تلخی از امنیّت چریکی، حالتی که در آن امنیّت مردم به دست چریک‌ها تامین می‌شود، حکومت‌های منطقه‌ای و کنتون‌های پیچیده و مرزهای آن‌ها داشتیم و همه‌ی لبنانیان هم نتایجش را دیدند.

لبنان دولت‌های کوچک، کنتون‌ها و دولت‌های محلّی را بر نمی‌تابد. هر تامین امنیّت مستقلّی محکوم به شکست خواهد بود و با ناتوانی و بحران مواجه خواهد شد. ما ایمان داریم شرط وحدت، امنیّت، ثبات، تحوّل و پیش‌رفت لبنان برپایی تنها یک دولت واقعی است.

هم‌چنین همه می‌گوییم خواستار حکومت قانون و ساختارها هستیم، اگر به سخن‌رانی‌ها، ادبیّات و برنامه‌های سیاسی و انتخاباتی نگاهی بیافکنیم همه همین را می‌گوییم. چنین دولتی تقریبا وجود دارد ولی مشکلات و موانعی در راه تکمیل‌کردن و نهایی‌شدن آن قرار دارد. یکی از این مشکلات در نگاه بعضی در فرمول، قانون یا هم‌آن پیمان طائفه‌ای است.

طبیعتا ما در لبنان مشکلی اساسی داریم و آن این که فرمول پیشین، حاصل سازش بوده. فرمول کنونی هم که در حال اجراست در پی سازش شکل گرفته. و این ترکیب خاصّ کشور اجازه‌ی اعتماد به مکانیزم‌های عادّی و طبیعی را برای وضع یا اصلاح قوانین نمی‌دهد. انتخاب مجلس خبرگانی که قانون تعیین کند و آن را برای قضاوت به مردم عرضه کند، در لبنان بسیار دشوار و پیچ‌یده است. -[البته] ای کاش روزی بیاید که بتوانیم چنین کاری بکنیم.- همین باعث می‌شود مدام خود را گرفتار بحران‌هایی بیابیم که این بحث را دوباره پیش می‌کشند و لبنانیان را به جبهه‌بندی وادار می‌کنند. به همین خاطر هم بود که هفته‌ی پیش مشکل مرتبط با موضوع ارتباطات پیش آمد و در پی آن این بحث یعنی دعوت به تغییرات طائفه‌ای و در مقابل دعوت به التزام به آن، دوباره مطرح و این پرونده دوباره بازشد. همیشه در کنار هر مطلب اساسی، بزرگ و ریشه‌ای مانند این، ترسی هست از بازگشت به تقسیمات و جبهه‌بندی‌های طائفه‌ای.

بنده امروز پیش‌نهاد می‌دهم و می‌گویم: بیایید با استفاده از تجربه‌ی صاحب این روز، از این گردآب خارج شویم و جور دیگری با مسئله برخورد کنیم. بیایید دیگر نگوییم التزام به طائف یا اصلاح آن. بگوییم هم‌اکنون قانونی اساسی و یک نظام داریم، در ده سال یا بیش‌تر خلل و مشکلاتی مشاهده کردیم که نیاز به معالجه و تعیین مکانیزم‌های جدید دارند، در نتیجه عنوان رفتار ما با مشکلاتی از این دست، باشد تحوّل نظام. این نظام برپا است، نمی‌خواهیم به گذشته بازگردیم، بازگشت به گذشته یعنی مواجه شدن با مشکلات گذشته، بیایید از آی‌نده صحبت کنیم، از تحوّل نظام دور از زمینه‌های طائفی و مذهبی و آن‌چه به این یا آن طائفه سود و زیان می‌رساند. مشکلات و خلل‌هایی حقیقی وجود دارند که جریان‌های مسئول قانونی و سیاسی می‌توانند درباره‌ی آن‌ها تحقیق کنند.

بنده قصد طرح مکانیزم مشخّصی را ندارم. مجلس نمایندگان، دولت و مجلس گفت‌وگوی ملّی می‌تواند یک یا چند نفر را از وکلا، سیاست‌مداران و افراد معقولی که به سیاست و بحران‌های سیاسی روزانه وابستگی ندارند  مامور کنند که بنشینند این تجربه را ارزیابی و واضح کنند که این خلل، مشکلات یا خلأ‌ها کجاست سپس مکانیزم‌هایی قانونی و یا حقوقی را برای درمان آن‌ها پیش‌نهاد دهند. عنوان هم تحوّل نظام باشد، ما ام‌روز برای هم‌گامی با حجم نیازها، تحوّلات و چالش‌های مالی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، امنیّتی و غیره نیاز به تحوّل نظام داریم. نمی‌توانیم هم‌این‌جا بمانیم.

البته طبیعتا وقتی از تحوّل صحبت می‌کنیم منظورمان تلاش برای توافق، هم‌گرایی و اجماع است نه غلبه. چرا که تحوّل از راه غلبه منجر به نتایج منفی و معکوسی خواهد شد که هیچ‌یک از ما نمی‌خواهیم‌شان.

مبحث دیگر پیرامون لبنان در همین رابطه است. به واسطه‌ی معضل حکومتی و اجتماعی که لبنان از ابتدا با آن دست به گریبان بوده، همیشه دچار بحران‌هایی در رابطه با دولت و تشکیل آن می‌شویم.

قصد هم ندارم داستان تشکیل دولت‌های لبنان را بازگو و با این کار این سخن‌رانی را سبک کنم. این سخن‌رانی به سیر تشکیل دولت‌های پیشین، هر طور که بوده‌است، کاری ندارد. ولی در وضع کنونی باید تلاش‌ها ادامه پیدا کند. گزینه‌ی دیگری وجود ندارد. باید ادامه دهیم و به زودی ان‌شاءالله حتما به نتیجه خواهیم رسید. ما به عنوان بخشی از اکثریّت جدید سختی‌ها، پیچیدگی‌ها، ترس‌ها و نگرانی‌های برخی هم‌پیمانان و دوستان را درک می‌کنیم و اظهار نظر هم نمی‌کنیم هم‌چنین وارد تقسیم مسئولیّت‌ها و پی‌آمدها و بازخواست‌های آن هم نمی‌شویم. اولویّت ما، ادامه‌ی روند، هم‌کاری با همه و کمک به نخست‌وزیر منتخب برای تشکیل دولت است.

دست از هر دخالت یا عدم دخالتی که این روند را با مشکل مواجه کند می‌کشیم. حتّی اگر به تهمت و ظلم دچار شویم. مشکلی نیست. تشکیل دولت در نگاه ما، مصلحتی ملّی و نه حزبی است و به همین خاطر آن را بر همه چیز مقدّم می‌داریم. برادران و خواهران، این پیچیدگی‌ها و دشواری‌ها همیشه در داخل لبنان وجود داشته و شرایطی به وجود می‌آورده که همه‌ی ما را ناراحت می‌کرده. امروز هم در چنین اوضاعی همه ناراحتیم. ولی نباید زیر همه چیز بزنیم و مایوس شویم. سران سیاسی در مقابل مردم، وطن و هم‌چنین اوضاع کنونی، مسئولیّتی بر دوش دارند که هیچ‌کدام نمی‌توانند از آن شانه خالی کنند. و بنده امروز می‌گویم تلاش‌ها پابرجاست و ادامه دارد و ان شاءالله می‌طلبد فعّالیّت‌های خوبی هم پس از این صورت بگیرد. ما ادامه خواهیم داد و تا رسیدن به نتیجه آرام نخواهیم نشست. امیدواریم تحوّلات اخیر همه را به هم‌کاری، تکمیل، تلاش‌های متقابل و به سرانجام رساندن آن‌چه  چندماه است لبنانیان در انتظار آن هستند وادارد.

و آخرین مسئله. شایسته است در این مرحله، تمامی سران سیاسی لبنان، وابسته به هر جریانی، به خوبی بدانند مسئولیّتی تاریخی بر دوش دارند. اتّخاذ [هر گونه] رفتاری در مسائل سیاسی و امنیّتی لبنان، بدون در نظر گرفتن وقایع منطقه یکی از اشتباهات است.

هنوز بسیاری را در داخل می‌بینیم، که حتّی اگر آن را نوعی نقد درونی در نظر بگیریم، طوری رفتار می‌کنند که گویی لبنان یک جزیره است و آنان از تمام ‌آن‌چه در اطرافمان رخ می‌دهد بی‌خبرند. با این که می‌دانیم آن‌چه در منطقه در حال وقوع است بسیار پراهمیّت است.

چند روز پیش به بحث‌هایی در یکی از شبکه‌های ماه‌واره‌ای عربی گوش می‌کردم که با تعدادی از متخصّصین و سیاست‌مداران به طور جدّی درباره‌ی تقسیم یمن و تقطیع آن به چهار بخش صحبت می‌کرد. از همین حالا شروع کرده‌اند به تقسیم، که کجا مال کدام گروه باشد و کجا مال آن گروه دیگر که این‌جا نمی‌خواهم وارد اسامی شوم. سودان تقسیم شد و حتّی شمال سودان به واسطه‌ی موضوع دارفور و… در معرض توطئه‌ی جدیدی برای تقسیم است. تقسیم، یمن و لیبی را نیز تهدید می‌کند. اگر خدای ناکرده اوضاع سوریه در عین اعتقاد ما به این که سران و ملّت سوریه می‌توانند با هشیاری این مصیبت را پایان بخشند، شیب منفی پیدا کند، آن‌چه برای سوریه در نظر گرفته شده تقسیم است. آن‌چه برای عراق آماده شده تقسیم است وهنگامی که این حکومت‌ها تقسیم شدند نوبت به عربستان سعودی می‌رسد و [البته] به این‌جا ختم نخواهد شد.

این پروژه‌ی آمریکایی-اسرائیلی است. این خاورمیانه‌ی جدیدی است که ما جوانه‌ی آن را در جنگ سی و سه روزه‌ی ۲۰۰۶ و برادرانمان در جنگ غزّه‌ی ۲۰۰۸ نابود کردیم. ولی دارد با پوشش و نامی جدیدباز می‌گردد، که باید از آن بترسیم.

به همین خاطر وقتی در لبنان سراغ پرونده‌ها، حال هر نوع، می‌رویم. نباید از آن‌چه در منطقه، در اطرافمان، رخ می‌دهد چشم‌پوشی کنیم.

امروز مسئله‌ی لبنان تنها تشکیل دولت نیست. بنده گفته بودم تلاش برای تشکیل دولت از اوجب واجبات است، امروز اضافه می‌کنم حمایت از سازمان‌ها و نیروهای دولتی فارغ از وضعیّت سست این‌جا یا آشفته‌ی آن‌جا نیز از اوجب واجبات است.

امروز باید برای حفظ یک‌پارچگی و انسجام تمام سازمان‌های دولتی، مخصوصا سازمان‌های امنیّتی و به طور خاص سازمان ملّی و ارتش لبنان بکوشیم. چرا که انسجام، امنیّت و ثبات کشور را حمایت از نیروهای حکومت است که حفظ می‌کند. و اگر نتوانیم دست‌آوردهای مثبت مطلوبی داشته‌باشیم حدّ اقل ما را به دامان خطرات نمی‌اندازد. این مسئولیّت بزرگی بود که می‌خواستم امروز بر آن تاکید کنم.

در روزی که متعلّق به امام رضوان الله تعالی علیه است و در حالی که در آستانه‌ی روز نکسه قرار داریم بایستی صحبت‌هایم را با سخنی مربوط به فلسطین و تمام سرزمین‌های عربی اشغال شده در سال ۱۹۶۷ پایان دهم. شکست ژوئن ۱۹۶۷ بود که تمام این اوضاع تاسّف‌بار دردآور را برای مردم فلسطین و اعراب رقم زد و وجود این دژ غاصب را تثبیت نمود. و در حالی که ملّت‌ها، ارتش‌ها، نظام‌ها، حکّام و مقاومت‌های عربی منتظر بودند تا برای بازپس‌گیری سوی سرزمین‌های ۱۹۴۸ پیش‌روی کنند، درست در هم‌آن حال تمام فلسطین و بسیاری از خاک‌های عربی سوریه، مصر، اردن و حتّی برخی قسمت‌های لبنان را از دست دادیم.

در این روز بزرگ‌داشت، از دست‌آورد تاریخی دیگر امام خمینی یاد می‌کنیم، امام خمینیِ ولیّ فقیهی که نظام شاه را سرنگون کرد و ایران را با تمامیّت تعیین کننده‌ی آن به جبهه‌ی فلسطین برد و توازنی را که عرب با کمپ‌دیوید بر هم زده بود دوباره برقرار ساخت.

برخی می‌گویند گروه‌های فلسطینی، ملّت فلسطین و فلسطین به سوی ایران کشیده شده‌اند. ولی [عبارت] درست آن است که امام خمینی ایران را به سوی فلسطین آورد. امام خمینی و امام خامنه‌ای ایران را برای کمک، پشتیبانی، مراقبت و تحمّل پی‌آمدهای این موضع و پای‌بندی به [کمک] جهان عرب آوردند.

جای‌گاه جمهوی اسلامی این است. این است جای‌گاه ولایت فقیهِ حکمت‌دانِ شجاعِ مدیرِ تدبیرگر و هوش‌مندی که مسئولیّت‌های شرعی، اخلاقی، دینی و تاریخی‌اش را به دوش می‌گیرد.

همگی ما، با هر دینی، تمامی ادیان، با تمامی ارزش‌ها و مبادی‌مان به عنوان مسلمانان و مسیحیان و به عنوان پی‌روان ادیان، اهالی کشور، دانش‌مندان یا هر کس دیگر، به واسطه‌ی جای‌گاه انسانی‌مان باید همه در کنار ملّت  مظلوم، بی‌یاور و آواره‌ی فلسطین بمانیم. این مسئله باید مسئله‌ی ما ملّت‌ها و امّت بماند. باید تلاش و کمک کنیم تا این مردم مظلوم به سرزمین‌ها، روستاها، خانه‌ها و مقدّساتشان بازگردند. مخصوصا که این ملّت با وجود این که سال‌ها گذشته و غریبه و آشنا به ایشان ظلم کرده‌اند، اراده و تصمیم بازگشت دارند. دردها از اراده‌ی این ملّت و نسل‌های جوان آن نکاسته. نسل جوانی که چند روز پیش، این اراده را در مارون الراس و مجدل شمس وقتی جوان جوان‌مردی فلسطینی سینه‌ی حقیقتا فراخ خود را عریان در برابر گلوله‌های سربازان بزدل اشغال‌گر می‌گرفت، نشان‌داد.

بنده این‌جا به طور مخصوص به خانواده‌های شهدایی که در این گرد‌هم‌آیی ما شرکت دارند درود می‌فرستم و به آنان می‌گویم: خون پسران و جوانان شما در مرزها، در مارون الراس، در مرزهای جولان هدر نشده و نخواهد شد. این خون‌ها برای زنده کردن مسئله‌ای عظیم، مسئله‌ی قدس به زمین ریخته‌شد. برای بازگو کردن حکایت ملّتی مظلوم، حقّی مسلوب و قضیّه‌ای که دل‌بسته بودند فراموش و ضایعش‌کنید، به جهان. و در تاریخ چه بسیارند پیام‌برانی که برای زنده نگاه‌داشتن امری به آغوش شهادت شتافته‌اند. کربلا برای زنده نگه‌داشتن امر بود نه برای دست‌آوردی صرفا نظامی. مارون الراس و مجدل شمس وقتی تعداد اندکی آماده‌ی مرگ برای یادآوری حقّی مسلوب پیش می‌رفتند، نمونه‌هایی از کربلای حسین فرزند رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم بودند.

در یادواره‌ی امام و سال‌گرد رحلت‌شان مدام به مراجعه‌ی به ایشان، به آغوش گرم و روحیّه‌ی عظیم پدرانه‌ی ایشان نیاز داریم. از نگاه، راه و سیره‌ی عطرآگین ایشان الگو می‌گیریم و با ایشان و جانشین‌شان برای ادامه‌ی تلاش در راه‌شان که انتهای آن جز پیروزی، عزّت و کرامت نیست، تجدید بیعت می‌کنیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله