بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان: بیانات در مراسم سالگرد شهادت سران شهید حزب الله و چهلم شهیدان خط مقاومت

بیانات

27 بهمن 1398

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مراسم سالگرد شهادت سران شهید حزب الله و چهلم شهیدان خط مقاومت

|فارسی|عربی|
«
چالشی که در صدر همه‌ی موضوعات بر ذهن لبنانی‌ها و همه‌ی مردم خیمه زده مسئله‌ی اقتصاد و معیشت و مسائل مالی و پولی است. ما هر جا رفتیم و لبنانیان هر جا که می‌نشینند اولا در این باره صحبت می‌کنند. البته معامله‌ی قرن، ترور حاج قاسم و ابومهدی و برخی تحولات و مشکلات که در لبنان پیش می‌آیند کمی وقت می‌گیرند اما نقل مجالس و نگرانی بزرگ، همین مسئله‌ی اقتصاد است که شامل موضوعات مختلفی می‌شود: مثلا همیشه در مورد سرنوشت سپرده‌ها سؤال وجود دارد. برخی مردم ثمره‌ی تمام عمرشان را در بانک‌ها گذاشته بودند اما اکنون سرنوشت این سپرده‌ها چه خواهد شد؟ این‌ها سپرده نبودند، ثمره‌ی زندگی مردم بودند. گرانی‌های گاهی بی‌حد و بی‌ضابطه. معضل نایاب شدن برخی کالاها. موضوع نسبت قیمت لیره و دلار و بازی با این موضوع و خطراتی که ارز ملی را تهدید می‌کنند. افزایش بی‌کاری. کاهش فرصت‌های شغلی. جلو که نرفتیم هیچ، بی‌کاری هم زیاد شد. شرکت‌ها دارند ورشکست می‌شوند و مغازه‌ها تعطیل می‌شوند. تحرکات تجاری و اقتصادی اغلب دچار انجماد شده‌اند. کارخانه‌داران و کشاورزان مشکل فروش دارند. خانواده‌هایی از طبقه‌ی متوسط بچه‌هایشان را به مدرسه فرستاده‌اند و اقساط شهریه نسبتا بالا بوده و حالا نمی‌توانند شهریه را پرداخت کنند. امروز این پدیده‌ها در جامعه وجود دارد. همچنین مردم نگرانی بزرگی دارند که این شرایط مالی و اقتصادی روی وضعیت امنیتی بازتاب پیدا کند و منجر به سرقت و جنایت و فروپاشی‌های روانی شود. الآن آرام آرام می‌شنویم فلانی مشکل روانی داشته دست به جنایت زده است. فلانی مشکل روانی داشته وارد فلان مغازه شده آدم کشته. این‌ها ممکن است افزایش هم پیدا کند. درباره‌ی وضعیت خدمات حکومت به مردم نیز نگرانی وجود دارد. در هر صورت وقتی صرفه‌جویی و شرایط دشوار مالی پیش می‌آید، خدمات بهداشتی، اجتماعی و توسعه همه تأثیر منفی می‌پذیرند. این نیز یکی از موارد نگرانی مردم است. ممکن است در مدت پیش رو شورای شهرها نیز حتی یک شاهی در صندوق‌هایشان نداشته باشند و در نتیجه وجودشان کاملا بی‌معنا می‌شود. نگرانی درباره‌ی بدهی کشور. و به‌طور کلی همه‌ی شرایط اقتصادی. اما این‌ها تیترهایی بودند که مستقیما احساس مردم را بیان می‌کنند. خب، این موضوع بی‌شک نیازمند درمان است. همه‌ی ما مسئولیت داریم این وضعیت را درمان کنیم. *** امروز ما در آستانه‌ی یک نبرد تازه هستیم که راه فراری از آن وجود ندارد. فرار یعنی سر را زیر برف کردن چون طرف مقابل حمله کرده است. شما شروع نکرده‌اید، آن‌ها پا پیش گذاشته‌اند. آن‌ها هستند که می‌کشند، جنگ راه می‌اندازند، ترور می‌کنند، حقوق را مصادره می‌کنند، تحت تعقیب قرار می‌دهند و تحریم و محاصره می‌کنند. کسی نگوید امروز سید و حزب الله می‌خواهند ما را به نبرد با امریکا بکشانند. ما هیچ کس را به نبرد با امریکا نمی‌کشانیم بلکه امریکاست که با همه‌ی ملت‌ها و دولت‌های منطقه که همچنان نمی‌پذیرند تسلیم شوند وارد نبرد شده است. توصیف درست این است. دولت امریکا وقتی فرماندهان را این‌گونه علنی و وحشیانه می‌کشد و ترامپ می‌ایستد و اماکن مقدس اسلامی و مسیحی را مصادره می‌کند و قدس را به صهیونیست‌ها می‌بخشد و موضوع فلسطین و حقوق سوریان در جولان و حقوق لبنانیان را ملغی می‌کند  و می‌خواهد شرط‌هایش را به منطقه تحمیل کند، در حال تحمیل این نبرد و اعلام جنگ به امت و عبور از خط قرمزهاست. این امریکاست که هر روز خون می‌ریزد، نه ما. ما همچنان در حالت واکنشی هستیم. آن هم واکنش آرام و همچنین دیرهنگام. ملت‌های منطقه‌ی ما به نبرد بنیان، اصل، سر افعی، ام الفساد و نماد طغیان و استکبار و استبداد که در دولت‌های پی‌درپی امریکا و امروز در دولت ترامپ تجسم یافته فرا خوانده شده‌اند. *** جنس امریکایی هست و جنس غیر امریکایی […] خب، برویم اجناس غیر امریکایی بخریم. چرا باید امریکایی بخریم؟ حالا به لحاظ مشخصات فنی بهتر هستند. مشخصات فنی بهتر نخواستیم! *** در زمینه‌ی موضع عرب‌ها و موضع بین المللی [درباره‌ی معامله‌ی قرن] نیز چنین است. درست است که موضع عرب بسیار عالی است و بیانیه‌ی نشست وزیران خارجه‌ی عرب نیز عالی بود. همچنین بیانیه‌ی اتحادیه‌ی پارلمان‌های عرب، سازمان همکاری‌های اسلامی و الخ. اما ترس کجاست؟ ترس این است که ترامپ کاری را آغاز کند که دولت‌های پیشین امریکا کردند. یعنی در این موضع‌گیری منفی اجماعی، تفرقه بیاندازد و شروع کند به… الآن هم مثلا در برخی کشورهای خلیج شروع شده است… البته جرأت نمی‌کنند بگویند من از نقشه‌ی ترامپ حمایت می‌کنم اما می‌گویند قابل بررسی است، بگذارید تأمل کنیم و بگذارید ببینیم. در حالی که وادادگی از همین‌جا آغاز می‌شود. این آغاز شکست و تسلیم است. می‌گویند این تنها امکان موجود است و سیاست یعنی هنر استفاده از امکانات. سیاست یعنی هنر استفاده از امکانات! اگر ما قرار بود چنین سیاستی را بپذیریم ارتش اسرائیل همچنان در جنوب، بقاع غربی، صیدا، بیروت، خط ساحلی، حومه‌های بیروت و نیمی از لبنان حضور داشت و باقی لبنان را هم گرفته بود. اگر گزینه‌ی دیگری به نام گزینه‌ی راغب حرب، عباس موسوی، عماد مغنیه و دیگر شهدای دیگر جنبش‌های مقاومت وجود نداشت، مقاومتی که حضرت امام ربوده‌شده سید موسی صدر(اعاده الله و رفیقیه بخیر) آن را بنیان گذاشت، کشور از میان رفته بود. گزینه‌ی مقاومت بود که ما را تا وضعیت امروز رساند. در هر صورت ممکن است کسی پیدا شود و بگوید امکانی که وجود دارد، همین است و ای فلسطینیان، پیشنهادات ارائه‌شده را بپذیرید تا ببینیم بعدا چه پیش می‌آید. مگر چنین چیزی در برخی روزنامه‌های عربی و خلیجی آغاز نشده است؟ حتما لازم نیست که اهالی سیاست شروع کنند. آن‌ها نویسندگان، مزدبگیران و مدعیان روشن‌فکری و نخبگی را جلو می‌اندازند تا نبض جامعه را بگیرند و فضا را آماده کنند.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

الحمدلله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیین و سید المرسلین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.

سلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته

خداوند سبحان و تعالی در کتاب بزرگش می‌گوید:«بسم الله الرحمن الرحیم. خدای بخرید از گرویدگان تن‌ها و داریی ایشان، تا بهشت، ایشان را بود تا با دشمن خدا کشتن کنند در راه خدا، ایشان کشند و ایشان را کشند، این مژده‌ای است بر خدای به راستی و درستی در تورات و انجیل و قرآن و کیست باز آمده‌تر بپیمان خود از خدای شاد باشید، باین خرید و فروخت که کردید آنست آن پیروزی بزرگوار- إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (التوبة/١١١)» صدق الله العلی العظیم.

در آغاز به همه‌ی شما برادران و خواهرانم در این گردهمایی پربرکت، حاضران در روستای سیدالشهدای مقاومت اسلامی، سید عباس موسوی و شهیده‌ی مجاهد و عزیز، سیده ام یاسر و فرزندشان، شهید حسین و حاضران در روستای شیخ الشهدای مقاومت اسلامی لبنان، شیخ راغب حرب، روستای جبشیت و حاضران در روستای فرمانده بزرگ جهادی، شهید حاج عماد مغنیه، روستای طیر دبا و حاضران این‌جا در مجتمع سید الشهدا(ع) در ضاحیه‌ی جنوبی خوش‌آمد می‌گویم. همچون همیشه امروز سالروز شهادت این سه شهید را که در مانند چنین روزهایی به شهادت رسیدند، گرامی می‌داریم. به مناسبت امروز ما چهلم شهادت دو فرمانده بزرگ و عزیز، حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس یعنی جمال جعفر افزوده شده است. همچنین برادران شهید همراه آن دو شامل مجاهدانی ایرانی از سپاه پاسداران و نیروی قدس و مجاهدانی عراقی از بسیج مردمی عراق که شرف شهادت در فرودگاه بغداد در کنار این دو فرمانده بزرگ را یافتند.

در سخنرانی امروزم در خدمت شما اولا می‌خواهم به سرعت و بسیار خلاصه به برخی مناسبت‌های این روزها اشاره کنم. ثانیا کمی درباره‌ی شهیدان سخن بگویم. ثالثا صحبتی درباره‌ی منطقه و تحولات بزرگ و تازه‌اش. رابعا شرایط داخلی و درونی که در این برهه ذهن همه‌ی ما را به خود مشغول کرده است.

مناسبت‌های این روزها

اولا باید سالروز خوش‌رایحه‌ی ولادت سیده و مولاتمان، خانم فاطمه‌ی زهرای بتول، دختر محمد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به همه تبریک بگویم؛ دختری که پدرش (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی او می‌گفت: او پاره‌ای از تنم و روحم و سرور زنان جهان و سرور زنان بهشت است.

ثانیا به حضرت امام خامنه‌ای(دام ظله) و همه‌ی مسئولان جمهوری اسلامی ایران و ملت عزیز ایران و در کنار ایشان، روح امام خمینی(قدس سره)، سازنده‌ی این پیروزی و روح شهیدان بزرگ، چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب پربرکت اسلامی ایران را تبریک می‌گوییم؛ این انقلاب که از زمان پیروزی‌اش، با وجود همه‌ی جنگ‌های نظامی و امنیتی یعنی ترورها، اقتصادی یعنی تحریم‌ها و محاصره، رسانه‌ای و… مقاومت و پایداری کرد. این انقلاب به فضل خدای متعال و حضور ملت مؤمن، مجاهد و فداکارش در همه‌ی میدان‌ها، چالش‌ها و مراحل، که بار دیگر در مناسبت‌های تشییع تاریخی حاج قاسم، حاج ابومهدی و شهیدان همراهشان و راهپیمایی‌های سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن آن را بیان کرد. همه‌ی این‌ها پیامی بسیار قدرتمند برای دشمن و دوست بود؛ دشمنی که به فروپاشی نظام جمهوری اسلامی از درون و سقوط انقلاب دل بسته بود و به خودش وعده‌ی جشن در تهران در عید سال نوی میلادی را می‌داد. منظورم این‌جا سخن جان بولتون است. این پیامی به دشمن بود تا نا امید شود و پیامی به همه‌ی دوستان، مظلومان، مستضعفان، مقاومان و مجاهدان منطقه‌ی ما و همه‌ی جهان بود تا بدانند به دژی مستحکم، قدرتمند و بلند تکیه دارند و هر اندازه زمان بگذرد و خطرات و چالش‌ها افزایش یابند، بر قدرت، استحکام و بلندای این دژ نیز افزوده می‌شود.

ثالثا (همه‌ی این‌ها در فوریه است) نهمین سالگرد آغاز خیزش پربرکت مردمی ملت بحرین، به رهبری علمای صادق و مخلصش و در صدر ایشان حضرت آیت الله شیخ عیسی قاسم را به این ملت عزیز و مظلوم تبریک می‌گوییم. ‌این ملت مظلوم در بحرین برای مطالبه‌ی حقوق طبیعی‌اش و بیان مطالباتش به روش‌های مسالمت‌آمیز، به خیابان آمد و در این مسیر، جان‌فشانی‌های عظیمی کرد، شهید داد، جانباز داد و هزاران نفر از علما، چهره‌های شاخص، رهبران و جوانانش به زندان افتادند و بازداشت شدند. این ملت امروز، در کنار این موضوع یعنی حقوق طبیعی‌اش در حال مبارزه برای بازگرداندن بحرین به جایگاه طبیعی‌اش در امت است؛ در حالی که حاکمان زورگو و فاسد آن‌جا را به پایگاهی برای عادی‌سازی روابط با دشمن صهیونیستی و دسیسه‌چینی علیه قضیه‌ی فلسطین و اماکن مقدس امت تبدیل کرده‌اند. به این ملت عزیز، صبور، مجاهد و مظلوم که راهش را با ثبات و عزم پی می‌گیرد در سالگرد انتفاضه‌اش درود می‌فرستیم، دعاگو، پشتیبان و حامی‌شان هستیم.

برادران و خواهران، به سران شهیدمان بازگردیم. من همواره درباره‌ی ویژگی‌های مشترک این سران سه‌گانه سخن می‌گفتم. امروز با پیوستن فرمانده شهید، حاج قاسم سلیمانی و فرمانده شهید، حاج ابومهدی المهندس به کاروان شهدا بار دیگر این ویژگی‌های مشترک بروز یافته است. ویژگی‌های مشترک شیخ راغب، سید عباس، حاج عماد، حاج قاسم و حاج ابومهدی جمال عبارت‌اند از: ایمان، تعهد قدرتمند به ارزش‌های ایمانی، اخلاقی و انسانی، اخلاص، صداقت، عشق و شوق نسبت به مردم، فروتنی شدید، شجاعت عظیم به گونه‌ای که آدمی احساس می‌کرد ترس در دل این‌ها هیچ جایی ندارد،‌ دغدغه‌مندی و مسئولیت‌پذیری. خیلی‌ها می‌روند سراغ زندگی شخصی و شب‌نشینی و تفریح با فرزندان و خانواده‌شان و سال‌های زندگی را می‌گذرانند و دغدغه‌شان زندگی و خانواده و خانه‌ی خودشان است اما این‌که بر سر ملت، میهن، امت و مردم مظلوم اطرفشان چه می‌آید، برایشان اهمیتی ندارد. ویژگی این فرماندهان شهید این است که از آغاز جوانی و سن کم دغدغه و مسئولیت‌پذیری داشتند. همچنین آمادگی همیشگی برای فداکاری بی‌اندازه و ورود به خطرات، همواره سینه‌شان در برابر تیرها، گلوله‌ها و نیزه‌ها سپر بود. اطمینان به خداوند و امید به آینده، جهاد پیوسته، کار خستگی‌ناپذیر، خلاقیت، آفرینش دستاورد و پیروزی و همچنین عشق به شهادت و تلاش برای دیدار با خداوند از کودکی. و ویژگی مشترک پایانی‌شان: دستیابی به شرف شهادت در راه خداوند سبحان و متعال به دست قاتلان پیامبران و بزرگ‌ترین دشمنان ارزش‌های دینی، دین‌های آسمانی و ارزش‌های انسانی و بشری در این دوران یعنی امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها.

یکی از ویژگی‌های مشترکشان این بود که زندگی بزرگ و شهادت بزرگی داشتند و در طول زندگی بسیار بر زندگی تأثیرگذار بودند و پس از شهادتشان بسیار بر زندگی و امت تأثیر گذاشتند. این ویژگی‌ها را بدون هیچ تعارفی در شهیدانی که امروز یادشان را گرامی می‌داریم، سراغ داریم. خواهر عزیز و بزرگمان سیده ام یاسر(رضوان الله تعالی علیه) نیز با این ویژگی‌ها، متناسب با ماهیت نقشش، از دیگران متمایز بود. این شهیدان بدون تعارف زندگی و رخ‌دادهای زندگی‌شان پربرکت بود. کارها، رفتارها، گفتارها، وصیت‌ها، دستاوردها، پیروزی‌ها و منشی که ما از آن‌ها شاهد بودیم، شنیدیم و دیدیم، همه گواه بر این ویژگی‌های مشترکی است که به آن آراسته بودند.

وقتی وصیت حاج قاسم سلیمانی را که چند روز پیش منتشر شد، می‌خوانید (به کسانی که نخوانده‌اند توصیه می‌کنم بخوانندش) خود را در برابر یک مرد عارف و عاشق می‌یابید که همه‌ی لحظه‌های حیاتش را با خداوند زندگی می‌کند و مشتاق دیدار او و امیدوار به قرب اوست و با تمام توان برای آن لحظه و آن روز می‌کوشد. در عین حال خود را در برابر فرماندهی مجاهد می‌یابید که غم‌های اسلام، کشور و ملت و امتش را بر دوش می‌کشد تا در کمال اخلاص، تواضع و هشیاری، عوامل قدرت و خطرات مسیر را به آن‌ها یادآوری کند.

همچنین وقتی به وصیت‌های صوتی و تصویری حاج ابومهدی المهندس گوش می‌سپاریم همین را می‌یابیم. فرماندهان شهید ما، شیخ راغب، سید عباس و حاج عماد (رضوان الله تعالی علیهم) نیز چنین بودند. این مثال‌ها از فرماندهان شهیدمان در تجربه‌ی مقاومت، به ما که هنوز در قید حیات هستیم، به نسل ما و نسل‌های کنونی و آینده‌مان و به مردمان و ملت‌هایمان الگو، اسوه و نماد ارائه می‌دهند. مقاومت سخنرانی، شعار و کلمات جدا از واقعیت نیست. این‌ها همه‌ی ارزش‌های انسانی، دینی، ایمانی، اخلاقی و جهادی را برای ما متبلور ساختند و این در زندگی و شهادتشان جلوی چشمان ما و چشمان مردم تبلور یافت و برای ما مکتبی زنده و پویا و در صحنه پی‌ریزی کردند که می‌توان از آن پیروی کرد، زیرا دیگر درباره‌ی یک جهان آرمانی در آسمان سخن نمی‌گوییم بلکه درباره‌ی مردان خدا صحبت می‌کنیم آن‌ها را از نزدیک درک کردیم و جهاد، صبر، تحمل، صداقت، اخلاص و شهادتشان را دیدیم. برادران و خواهران، این ویژگی‌ها راز رابطه‌ی قلبی و عاطفی میان مردم و این سران شهید را عیان می‌سازد. ما همه به تناسب منطقه در تشییع شهید شیخ راغب و شهید سید عباس حضور داشتیم. در بعلبک مردم ایشان را زیر باران و برف تشییع کردند. در تشییع شهید حاج عماد شرکت کردیم. همه چتر گرفته بودند و ساعت‌ها زیر باران راه رفتند. و حالا شاهد تشییع صدها هزارنفره‌ی شهیدان در بغداد، کاظمین، کربلا، نجف و بصره و سپس تشییع میلیونی در ایران بودیم. این یک تشییع سیاسی نیست. مردم نیامدند که فقط موضع سیاسی‌شان را اعلام کنند. بنده پیش‌تر گفتم و تکرار می‌کنم: وقتی میلیون‌ها نفر از مردم در اهواز، مشهد، قم، تهران یا کرمان پس از اذان صبح به خیابان‌ها می‌آیند و تا پس از غروب آفتاب می‌مانند، یعنی پیش از طلوع تا پس از غروب آفتاب و می‌بینید که میلیون‌ها نفر همگی در سرمای سخت، غم‌زده و داغ‌دیده ایستاده‌اند و می‌گریند و به معنای واقعی کلمه غصه‌دار هستند، خب، این عشق و محبت از کجا می‌آید؟ این‌ها حاج قاسم سلیمانی را نمی‌شناختند. نه نماینده‌ی شهرشان بود، نه وزیری بود که به سفر استانی بیاید که بشناسندش و شاید برخی‌هایشان چهره‌اش را جز در سال‌های اخیر ندیده بودند. این همه عشق و عاطفه‌ی جوشان در ایران، عراق، سوریه، لبنان، یمن، فلسطین، افغانستان، پاکستان، هند، بحرین و کشورهای مختلف جهان که مردمشان ابراز احساسات کردند، از کجا می‌آید؟ علتش این است که این‌ها مردان و اولیای خاص خدا هستند که جان، روح، زندگی، جوانی و عمرشان را به خداوند(عز و جل) فروختند و خداوند محبت و دوستی‌شان را در دل مردم انداخت و این وعده‌ی قرآن است. خداوند آن‌ها را در دنیا، در جهاد و شهادتشان، عزیز کرد، همان‌گونه که در آخرت، چنان‌که به مجاهدان  و شهیدان وعده داده، عزیزشان می‌کند. این نیز به برکت این ویژگی‌هاست.

با شهادت هر یک از اینان ما از مرحله‌ای به مرحله‌ی بعد می‌رفتیم. مرحله‌ای جلوتر از مرحله‌ی پیش. مرحله‌ای بزرگ‌تر، گسترده‌تر و قدرتمندتر و این از برکت خون پاک و اخلاص عظیم ایشان است.

[صلوات حاضران]

در آغاز مقاومت، خون شیخ راغب حرب ما را وارد دورانی تازه کرد؛ دورانی که با پیش از شهادت شیخ راغب تفاوت داشت. خون سید عباس ما را وارد مرحله‌ای تازه کرد؛ مرحله‌ای متفاوت با پیش از شهادتش. شهادت خانم ام یاسر و کودکشان حسین نیز معنایی ویژه داشت. یک خانواده به شهادت رسیدند و جان‌فشانی کردند. شهادت حاج عماد نیز ما را وارد دورانی تازه و متفاوت با پیش از آن، کرد. من این را در گذشته در چند سخنرانی شرح داده‌ام و نمی‌خواهم بازگردم چون هنوز سخنانی مانده است. امروز نیز شهادت این دو فرمانده یعنی حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی مهندس، مقاومت را نه‌تنها در لبنان و فلسطین بلکه در سراسر منطقه یعنی خط مقاومت، جمهوری اسلامی ایران و همه‌ی منطقه را وارد دورانی تازه، حساس و بسیار سرنوشت‌ساز کرد. مقاومان و هواداران مقاومت در همه‌ی مراحل گذشته حاملان خون و وصیت‌های شیخ راغب، سید عباس و حاج عماد بودند و در هر برهه‌ای در سطح تحولات قرار داشتند. شاهد تحول عظیم کیفی و کمی‌ای بوده‌ایم که مقاومت و اهالی آن لیاقت و توان پذیرش مسئولیت و حرکت پا به پای آن را داشته‌اند. امروز مقاومت و خط و هواداران مقاومت در برابر این تحول بزرگی که در منطقه‌ی ما رخ داده است با یک چالش تازه رو به رو هستند.

از این‌جا وارد بخش سوم می‌شوم. این ما را به سخن گفتن درباره‌ی دورانی تازه در سطح منطقه می‌کشاند. برادران و خواهران، دولت ترامپ در هفته‌های گذشته علاوه بر جنایت‌های فراوانش، دو جنایت بزرگ دیگر حق منطقه‌ی ما مرتکب شد.

اول: چند هفته پیش حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس و برادران همراهشان را در جاده‌ی فرودگاه بغداد طی یک عملیات علنی و واضح ترور کرد و آن را رسما بر عهده گرفت و اگر ملاحظه کرده باشید، از روز ترور تا امروز، معمولا هر بار ترامپ سخنرانی می‌کند به موضوع ترور حاج قاسم سلیمانی می‌پردازد. این‌که چرا؟ تحلیل خودش را دارد که الآن فرصتش نیست.

دوم: اعلام معامله‌ی قرن. جنایت اول در خدمت جنایت دوم و هر دوی این جنایت‌ها در خدمت پروژه‌های سلطه، استبداد و غارت کشورها، منابع و اماکن مقدس ما از سوی امریکا و اسرائیل است. در هفته‌های گذشته درباره‌ی جنایت نخست صحبت کردیم و در طول صحبت به آن باز می‌گردیم اما الآن کمی به جنایت دوم می‌پردازیم. درباره‌ی آن‌چه به اصطلاح معامله‌ی قرن خوانده می‌شود: از قالب شروع می‌کنیم. این معامله نیست و حتی نامش نادرست است. معامله نیست چون یک‌طرفه است. با طرف دوم که حداقل فلسطینیان هستند، هیچ مشورت، گفت‌وگو، مذاکره و رضایت دوطرفه‌ای صورت نگرفته است فقط تحمیل بوده. فلسطینیان می‌گویند تا پیش از آن‌که ترامپ آن را در کنفرانس خبری در کاخ سیاهش بخواند، از آن متن هیچ اطلاعی نداشته‌اند. پس این معامله نیست بلکه نقشه‌ی ترامپ برای بستن موضوع فلسطین است و اگر بخواهیم آن را به صورت دقیق و صادقانه توصیف کنیم، یک نقشه‌ی اسرائیلی برای پایان دادن به موضوع فلسطین است که ترامپ مسئولیت آن را بر عهده گرفته است چون این همان چیزی است که اسرائیلیان در طول مسیر مذاکرات مطرح می‌کردند.

در زمینه‌ی محتوا: یک سازش کامل و همچنین خوارکننده در موضوع فلسطین و حقوق و ملت فلسطین و حقوق عربی منطقه است چون جولان و مسائل مرتبط با لبنان را نیز در بر می‌گیرد. در باره‌ی قدس، حکومت فلسطینی، خاک، مساحت، مناطق جدا افتاده، حق حاکمیت، مرزها، دریا، آسمان و پناهندگان بسیار شنیده‌اید و نیازی نیست آن را توضیح دهم. در نهایت حکومتی در اختیار ایشان می‌گذارد که کم‌ترین توصیف آن عبارت است از: حکومتی مسخ‌شده که امکان زنده‌ماندن ندارد. وقتی نقشه‌ی حکومت پیشنهادی ترامپ برای فلسطین نمایش داده شد، دیدم برخی رسانه‌ها کار جالبی کردند، آن را از اطرافش جدا کردند، مثلا مانند نقشه‌ی لبنان که گاهی جدا از اطرافش ترسیم می‌شود. یک نقشه برای این حکومت فرضی رسم کردند و راه افتادند در خیابان، دانشگاه‌ها و میان مردم و گفتند این تصویر شما را یاد چه چیزی می‌اندازد. هیچ کس به ذهنش نرسید که این ممکن است نقشه‌ی یک کشور باشد. هیچ ملت یا گروهی روی کره‌ی زمین نمی‌تواند چنین حکومتی را بپذیرد. در هر صورت این جنایتی بود که چند روز پیش در کاخ سفید صورت داده شد. آیا این نقشه -برای این‌که نگوییم معامله- پیروز خواهد شد؟ این وابسته به موضع‌هایی است که گرفته می‌شود و همچنین پایمردی بر این موضع‌ها. امریکا یک سرنوشتی حتمی نیست. بسیاری از دولت‌های پیش امریکا نقشه‌ها و پروژه‌هایی را پیشنهاد دادند و شکست خورد. کی؟ زمانی که ملت‌ها یا حکومت‌های مربوطه تصمیم گرفتند آن را رد کنند و در برابرش مقاومت کنند. این تصمیم بود که پیروز شد و این معامله‌ها و پروژه‌ها را به شکست کشاند. خب، امروز، مهم‌ترین چیز درباره‌ی نقشه‌ی ترامپ، موضع خود فلسطینیان است. ملت فلسطین به‌اجماع و گروه‌ها و نیروهای فلسطینی به‌اجماع، دولت [خودگردان] فلسطین و ساف همه موضع قطعی، قاطعانه و مخالف خود را اعلام کردند و این چیزی است که توقع می‌رود و طبیعی است. شاید میان چیزی که پذیرفته است میان خودشان اختلاف داشته باشند و برخی به فلسطین تاریخی از بحر تا نهر پایبند باشند و برخی به مرزهای 1967 و برخی دیگر… اما حتی یک فلسطینی را نمی‌یابید که احتمال داشته باشد نقشه‌ای را بپذیرد که قدس و اماکن مقدس اسلامی و مسیحی را به صهیونیست‌ها می‌بخشد. امکان ندارد. چنین چیزی یافت نمی‌شود. در میان ملت فلسطین چنین جمعیت، نیرو و گروهی نیست. این زیربنای مقابله نقشه‌ی ترامپ است.

قاعدتا همه‌مان مواضعی را دنبال کردیم که در روزهای گذشته و پس از این‌که ترامپ نقشه‌اش را اعلام کرد، صادر شد. من فقط تیترها را می‌گویم: نشست وزیران خارجه‌ی کشورهای عربی در قاهره. نشست رؤسای پارلمان‌های عربی ذیل اتحادیه‌ی پارلمان‌های عربی در عمان. نشست سازمان همکاری‌های اسلامی یعنی سازمان کنفرانس اسلامی سابق، در جده. نشست نمایندگان پارلمان «برای قدس» در مالزی. موضع‌گیری روسیه. موضع‌گیری چین. موضع‌گیری اتحادیه‌ی اروپا. موضع‌گیری خود سازمان ملل. موضع‌گیری نمایندگان دموکرات پارلمان و مجلس سنا حتی در خود امریکا. علاوه بر اعلام موضع جداگانه‌ی بسیاری از حکومت‌ها. حتی یک کشور را نمی‌یابیم که حامی نقشه‌ی ترامپ باشد. یا در بیانیه‌ها و موضع‌گیری‌ها می‌بینیم که به‌شدت مخالف‌اند یا بر [پیروی از] اصول، مصوبات، قانون بین‌المللی و پروژه‌های پیش تأکید می‌کنند اما تا امروز هیچ کشوری که وزن و تأثیرگذاری روشنی داشته باشد، دیده نمی‌شود که موضع قطعی در موافقت با نقشه‌ی ترامپ، آن‌گونه که وی معرفی کرده، داشته باشد. فقط ترامپ و نتانیاهو با این نقشه موافق‌اند. خب، این خوب است و می‌توان برای مقابله با نقشه‌ی ترامپ روی آن حساب کرد و باز به این موضوع بازخواهم گشت.

در سطح لبنان، باید از اجماع لبنانی برای رد این نقشه تشکر کنیم. اجماع رسمی لبنان شامل رئیس جمهور، رئیس پارلمان، نخست‌وزیر، سازمان‌های رسمی‌مان در لبنان، نیروها و احزاب لبنانی و موضع‌گیری‌های مردمی همه در مخالفت با این معامله بود. الحمدلله چیزی در لبنان هست که همه رویش اجماع داشته باشند و علت این قطعا درک لبنانی‌ها، همچون درک فلسطینی‌ها، از خطرات این نقشه برای منطقه و لبنان است. این نقشه از چند جهت مستقیما به لبنان ربط می‌یابد:

الف) این نقشه مزارع شبعا، تپه‌های کفرشوبا و بخش لبنانی روستای غجر را به صورت قطعی به این رژیم غاصب یعنی حکومت اسرائیل بخشید چون عملا همه‌ی جولان را بخشی از حکومت اشغالگر اسرائیل می‌داند.

ب) خطر تابعیت‌دهی به پناهندگان. چون عملا چیزی به نام حق پناهندگان و بازگشت پناهندگان وجود ندارد. جایگزین قدرتمند و مطرح بازگشت پناهندگان، تابعیت‌دهی به آن‌ها در همان‌جایی است که اکنون اقامت دارند.

ج) روح این نقشه که مطلقا به منافع اسرائیل اولویت می‌بخشد بر هر تلاشی از جانب امریکا در زمینه‌ی ترسیم مرزهای زمینی و دریایی با فلسطین اشغالی حاکم خواهد ماند و این بر موضوع استخراج نفت و گاز در آب‌های منطقه‌ای تأثیر خواهد گذاشت.

در موضوع تابعیت‌دهی -چون در لبنان در این باره و هراس‌ها و ضمانت‌هایش صحبت زیاد است- آن‌چه مایه‌ی آرامش است، مقدمه‌ی قانون اساسی و اجماع ملی لبنان بر عدم موافقت با تابعیت‌دهی است. همچنین ما مخالفت فلسطینی‌ها را نیز داریم. گروه‌ها و نیروهای فلسطینی موجود در لبنان نیز ایده‌ی تابعیت‌دهی را رد می‌کنند. اما برای این‌که واقع‌بین باشیم باید بگوییم اگر کسی در لبنان از ترس تابعیت‌دهی، درباره‌ی دغدغه‌ها و ترس‌های این موضوع صحبت می‌کند، باید به این ترس و هراس احترام بگذاریم. چرا؟ چون امروز مواضع این است اما چه ضمانتی وجود دارد که مواضع در آینده نیز همین بماند؟ شاید پس از ۱، ۲، ۳، ۵ یا ۱۰ سال، الله اعلم، به‌ویژه اگر برخی تحولات در موضع عربی یا خلیجی شکل بگیرد، ممکن است کسی بیاید و بگوید برادر، شرایط مالی و اقتصادی، دشوار است و کشور به زودی فرو خواهد پاشید و همه چیز از میان خواهد رفت. بیایید این کمک مالی را بپذیریم و مزارع شبعا و تپه‌های کفرشوبا را فراموش و در ترسیم مرزهای زمینی و دریایی مسامحه کنیم و برای خدمت به نقشه‌ی ترامپ، به صدها هزار فلسطینی تابعیت بدهیم. کسی هست که بتواند قسم بخورد در آن شرایط کسی در لبنان نخواهد گفت اقتضای واقع‌بینی و… این است. هیچ کس نمی‌تواند قسم بخورد. به همین خاطر با وجود مخالفت با تابعیت‌دهی در مقدمه‌ی قانون اساسی و اجماع ملی و… از یکدیگر یا برخی لبنانی‌ها خشمگین نشویم که از این موضوع ترس یا نگرانی دارند. باید به این نگرانی چه درباره‌ی تابعیت‌دهی، چه درباره‌ی تپه‌ها[ی کفرشوبا] و چه در زمینه‌ی ترسیم مرزهای زمینی و دریایی احترام بگذاریم. همچنین در زمینه‌ی موضع عرب‌ها و موضع بین المللی نیز چنین است. درست است که موضع عرب بسیار عالی است. بیانیه‌ی نشست وزیران خارجه‌ی عرب نیز عالی بود. همچنین بیانیه‌ی اتحادیه‌ی پارلمان‌های عربی، سازمان همکاری‌های اسلامی و الخ. اما ترس کجاست؟ ترس این است که ترامپ کاری را آغاز کند که دولت‌های پیشین امریکا کردند. یعنی در این موضع‌گیری منفی اجماعی، تفرقه بیاندازد و شروع کند به… الآن هم مثلا در برخی کشورهای خلیج شروع شده است… البته جرأت نمی‌کنند بگویند من از نقشه‌ی ترامپ حمایت می‌کنم اما می‌گویند قابل بررسی است، بگذارید تأمل کنیم و بگذارید ببینیم. در حالی که وادادگی از همین‌جا آغاز می‌شود. شکست و تسلیم این‌گونه آغاز می‌شود. می‌گویند این تنها امکان موجود است و سیاست یعنی هنر استفاده از گزینه‌های موجود. سیاست یعنی هنر استفاده از گزینه‌های موجود! اگر ما قرار بود چنین سیاستی را بپذیریم ارتش اسرائیل همچنان در جنوب، بقاع غربی، صیدا، بیروت، خط ساحلی، حومه‌های بیروت و نیمی از لبنان حضور داشت و باقی لبنان را هم گرفته بود. اگر گزینه‌ی دیگری به نام گزینه‌ی راغب حرب، عباس موسوی، عماد مغنیه و دیگر شهدای دیگر جنبش‌های مقاومت وجود نداشت، مقاومتی که حضرت امام ربوده‌شده سید موسی صدر(اعاده الله و رفیقیه بخیر) آن را بنیان گذاشت، کشور از میان رفته بود. گزینه‌ی مقاومت بود که ما را تا وضعیت امروز رساند. در هر صورت ممکن است کسی پیدا شود و بگوید امکانی که وجود دارد، همین است و ای فلسطینیان، پیشنهادات ارائه‌شده را بپذیرید تا ببینیم بعدا چه پیش می‌آید. مگر چنین چیزی در برخی روزنامه‌های عربی و خلیجی آغاز نشده است؟ حتما لازم نیست که اهالی سیاست شروع کنند. آن‌ها نویسندگان، مزدبگیران و مدعیان روشن‌فکری و نخبگی را جلو می‌اندازند تا نبض جامعه را بگیرند و فضا را آماده کنند. بله، این هراس وجود دارد که موضع عربی و به‌ویژه موضع کشورهای خلیج و همچنین موضع کشورهای جهان دچار تفرقه شود. به همین علت وقتی یکی از ما می‌آید و می‌گوید معامله‌ی قرن یا نقشه‌ی ترامپ، مرده به دنیا آمده است، شاید برخی گمان کنند واقعا چنین است اما نه. فقط شاید این درست باشد که مرده به دنیا آمده است. فقط شاید. اما شاید هم این‌گونه باشد که در ظاهر همه این نقشه را رد می‌کنند اما صاحب آن یعنی صاحب پروژه‌ی هیمنه و سلطه، بر احیا و اجرا و پیاده‌سازی آن اصرار دارد و برای اجرای آن هر وسیله‌ای را از جمله تفرقه‌افکنی، فتنه، دشمنی، نابود کردن ارتش‌ها و جوامع، تحریم‌های اقتصادی و مالی، تهدید، هراس‌افکنی، به‌کارگیری دادگاه‌ها و… به کار خواهد گرفت. پس ما در برابر یک پروژه و نقشه‌ی جدی هستیم که باید در همان سطح جدی گرفته شود. این مستلزم یک موضع‌گیری گسترده و بزرگ و جنبشی همواره است.

اگر جنایت نقشه‌ی ترامپ را در کنار جنایت ترور دو فرمانده، حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس و همه‌ی جنایت‌های پیش بگذاریم این نشان می‌دهد وارد دورانی تازه شده‌ایم. برادران و خواهران، این مرحله‌ی جدید ملت‌های منطقه‌ی ما را وا می‌دارد سراغ نبرد اصلی بروند. این آن تحول تازه‌ای است که این جنایت اخیر، به آن انجامیده است. همان‌گونه که عرض کردم هر شهادتی ما را وارد دوره‌ای تازه می‌کند. امروز ما در آستانه‌ی یک نبرد تازه هستیم که راه فراری از آن وجود ندارد. فرار یعنی سر را زیر برف کردن چون طرف مقابل حمله کرده است. شما شروع نکرده‌اید. آن‌ها پا پیش می‌گذارند. آن‌ها هستند که می‌کشند، جنگ راه می‌اندازند، ترور می‌کنند، حقوق را مصادره می‌کنند، تحت تعقیب قرار می‌دهند و تحریم و محاصره می‌کنند. کسی نگوید امروز سید و حزب الله می‌خواهند ما را به نبرد با امریکا بکشانند. ما هیچ کس را به نبرد با امریکا نمی‌کشانیم بلکه امریکاست که با همه‌ی ملت‌ها و دولت‌های منطقه که همچنان نمی‌پذیرند تسلیم شوند وارد نبرد شده است. توصیف درست این است. دولت امریکا وقتی فرماندهان را این‌گونه علنی و وحشیانه می‌کشد و ترامپ می‌ایستد و اماکن مقدس اسلامی و مسیحی را مصادره می‌کند و قدس را به صهیونیست‌ها می‌بخشد و موضوع فلسطین و حقوق سوریان در جولان و حقوق لبنانیان را ملغی می‌کند  و می‌خواهد شرط‌هایش را به منطقه تحمیل کند، در حال تحمیل این نبرد و اعلام جنگ به امت و عبور از خط قرمزهاست. این امریکاست که هر روز خون می‌ریزد، نه ما. ما همچنان در حالت واکنشی هستیم. آن هم واکنش آرام و همچنین دیرهنگام. ملت‌های منطقه‌ی ما به نبرد بنیادی با اصل، سر افعی، ام الفساد و نماد طغیان و استکبار و استبداد که در دولت‌های پی‌درپی امریکا و امروز در دولت ترامپ تجسم یافته فرا خوانده شده‌اند؛ دولتی که به‌حق، حتی نسبت به دولت‌های پیش، بزرگ‌ترین مصداق شیطنت، ترور، درنده‌خویی، تجاوزگری، استکبار، خودبزرگ‌بینی، سرکشی و فساد در زمین دانسته می‌شود. نگاه کنید چگونه همه‌ی جهان را مخاطب می‌سازد. کنفرانس مونیخ را که دیروز برگزار شد، ببینید. نگاه کنید پمپئو چگونه با اروپایی‌ها صحبت می‌کند. نگاه کنید وزیر دفاع امریکا چگونه با چین صحبت می‌کند. برادر، چین یک کشور کوچک نیست. یک کشور بزرگ است. با تکبر چین را مخاطب می‌سازد، برایش شرط می‌گذارد و برایش نقشه‌ی راه می‌چیند. شاید در طول تاریخ کره‌ی زمین هیچ دولتی بیش از این خودبرتربین، خودبزرگ‌بین، سرکش و درنده نبوده است. ببینید با متحدانش و کسانی که صدها میلیارد دلار به او پول داده‌اند، چگونه صحبت می‌کند و چگونه هر روز و در هر سخنرانی به آن‌ها توهین می‌کند. هیچ اصل و ارزشی وجود ندارد. نه قانون بین‌الملل، نه جامعه‌ی بین‌الملل، نه ارزش‌های آسمانی و نه هیچ چیز. فقط منافع است و پول. هیچ شریعت دیگری غیر از این، وجود ندارد. در کمال صراحت، روشنی و به‌قول معروف شفافیت، ترامپ در حال پیاده‌سازی این روش حکمرانی در جهان است. حتی لحنش را درون ایالات متحده‌ی امریکا ببینید. ما این‌ها را می‌خوانیم. در تاریخ حیات سیاسی امریکا چنین چیزی نظیر ندارد: فحاشی و خودبزرگ‌بینی و تحقیر همه چیز. پس ما در برابر این چالش هستیم؛ این تجاوز متنوع و متکثر امریکایی شامل جنگ، ترور و تحمیل معاملات و نقشه‌ها برای پایان بخشیدن به مسئله‌ی اصلی [یعنی مسئله‌ی فلسطین]. ملت‌های منطقه‌مان اگر می‌خواهند از آبرو، عزت، حضور، اماکن مقدس، نفت، گاز، منابع، آزادی و آینده‌شان دفاع کنند، اگر می‌خواهند از مصادره‌ی همه‌ی این اکنون و آینده به نفع امریکا و اسرائیل جلوگیری کنند، هیچ گزینه‌ای جز مقاومت همه‌جانبه و مقاومت مردمی ندارند. تنها درباره‌ی مقاومت مسلحانه سخن نمی‌گویم. مقاومت مسلحانه یکی از شکل‌های مقاومت است. منظورم مقاومت در همه‌ی شکل‌های فرهنگی، رسانه‌ای، سیاسی، اقتصادی، قضایی و همه‌ی شکل‌های مقاومتی است که آدمی می‌تواند به آن پناه ببرد.

برادران و خواهران، در این نبرد اولا به هشیاری نیازمندیم. ما نیامده‌ایم گزینه‌ای به ملت‌هایمان تحمیل کنیم. مسئولیت ما این است که هشیار باشیم و به این حقیقت روشن توجه دهیم، معرفی‌اش کنیم و به آن فرا بخوانیم؛ حقیقت روشنی که مردم از آن می‌گریزند و به این وسیله در حال گریز از سرنوشت خودشان هستند. هشیاری یعنی ما می‌خواهیم مردم را به حقیقت‌های موجود و روشن و واضح قانع کنیم. ما نیاز داریم از امریکا نترسیم و به خداوند(عز و جل) و توان خودمان و امتمان اطمینان داشته باشیم. این آن چیزی است که سران شهید می‌خواستند به ما آموزش دهند. ما نیازمند امید به آینده هستیم و این‌که بدانیم امریکا و اسرائیل هیچ یک سرنوشتی حتمی نیستند.

اما درباره‌ی هشیاری. مثال و مصداقی کوتاه بیاورم. مثلا اگر فقط همین صد سال گذشته‌ی امریکا را در نظر بگیریم در پژوهش‌ها و شبکه‌های اجتماعی و اینترنت تعداد جنگ‌های مستقیم و غیر مستقیم امریکا در جهان، هست. ده‌ها جنگ است. نام و مدت و تعداد کشته‌ها و مجروح‌هایش را نوشته‌اند. به آن‌ها کاری ندارم. تنها درباره‌ی منطقه‌ی خودمان و چند نمونه صحبت می‌کنم که همه‌مان شاهدشان بودیم. و از همه‌ی لبنانی‌ها، عرب‌ها، مسلمانان، مسیحیان و انسان‌های آزاده در منطقه‌مان می‌پرسم آیا دولت‌های امریکا مسئول این جنگ‌ها هستند یا نه؟ ما خواستار بحث در این باره هستیم. نمی‌خواهیم عقایدمان را به کسی تحمیل کنیم. چهار نمونه‌ی کوتاه:

یکم: وجود، تثبیت،‌ حمایت و پشتیبانی از اسرائیل در همه‌ی زمینه‌ها. چند روز پیش یکی از سازمان‌های بین المللی حقوق بشر، که تابع هیچ یک از کشورهای عربی و اسلامی نیست آمار شرکت‌هایی را اعلام کرده است که در کرانه‌ی باختری در شهرک‌های اسرائیلی فعالیت می‌کنند و این را نامشروع و غیرقانونی دانسته است. دیروز پمپئو چنان شاخ و شانه‌ای برایشان کشید که نگو. این یک سازمان بین‌المللی است که بر پایه‌ی قوانین، مصوبات قانونی بین‌المللی، مصوبات سازمان ملل و شورای امنیت سخن می‌گوید [با این حال] به آن حمله می‌کند و تهدیدش می‌کند. اگر دولت خودگردان فلسطین بخواهد یک جنایتکار جنگی اسرائیلی را به دادگاه جنایی بین‌المللی بکشاند ایالات متحده‌ی امریکا دولت خودگردان فلسطین را تهدید می‌کند. و واقعا نیز هر روز در حال تهدید آن است. مسئولیت همه‌ی جرم و جنایت‌های و جنگ‌های اسرائیل در منطقه بر عهده‌ی کیست؟ در درجه‌ی نخست، امریکا به عنوان حامی، پشتیبان، حامی مالی و تسلیحاتی‌اش. همچنین [مسئولیت] جنگ‌های لبنان [بر عهده‌ی امریکاست] چون داریم با لبنانی‌ها صحبت می‌کنیم و نباید [این جنگ‌ها را] فراموش کنند. پیش از 1982 تا خود 1982 و 1987 و 1988 و 1993 و 1996 جنایت قانا و 2006 و تهدید همیشگی لبنان. چه کسی مردمان ما را کشت و در لبنان مرتکب این جنایت‌های هولناک شد؟ اسرائیل و مسئولیت کامل آن بر عهده‌ی امریکاست.

خب، امروز حتی مسئولیت محاصره، گرسنگی و تنگنا در فلسطین و کشتار هرروزه در کرانه‌ی باختری و آواره‌سازی میلیون‌ها فلسطینی در خارج که فلسطینی‌ها گرفتار آن هستند و همه‌ی جنگ‌ها و رفتارهای اسرائیل، حتی از جنبه‌ی حقوقی و قانونی، بر عهده‌ی امریکاست.

دوم: جنگ هشت ساله‌ای که در دهه‌ی هشتاد میلادی بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد. هر دو کشور نابود شدند. صدها هزار نفر از ایرانیان و عراقیان کشته شدند. صدها هزار نفر زخمی شدند. شهرهایی به‌کلی نابود شدند. اقتصاد هر دو کشور نابود شد. تصمیم این جنگ از سوی چه کسی بود؟‌ پشتیبانی و حمایت این جنگ با چه کسی بود؟‌ با دولتمردان امریکا.  امریکا به آن‌ها سلاح داد و اجازه داد همه‌ی جهان به صدام حسین سلاح بدهند و اجازه داد سعودی و کشورهای خلیج بدون مبالغه صدها میلیارد دلار به صدام کمک کنند. فقط سعودی در طول هشت سال دویست میلیارد دلار به صدام داد. تازه وضعیت نفت آن زمان مثل سال‌های اخیر نبود. اگر امریکا نبود این جنگ صورت نمی‌گرفت و ادامه نمی‌یافت. رامسفلد، وزیر دفاع سابق امریکا، شخصا آمد و به صدام حسین برای کشتن کردهای شمال و ایرانی‌ها سلاح شیمیایی داد.

نمونه‌ی سوم: جنگ جاری علیه یمن که نزدیک است سال پنجم آن به پایان برسد. چه کسی باور می‌کند این جنگ با این گستره و خطورت، با موافقت، پشتیبانی و حمایت لجستیک امریکا نبوده باشد. اصلا برای ترامپ چه فرقی می‌کند. بهترین بازار فروش هواپیما، موشک، بمب، سلاح، تانک و نفربر جنگ یمن است. این جنگ روی چه می‌چرخد؟ روی اخلاق و ارزش‌ها؟ یا روی پول و دلار و بازارهای اسلحه؟

چهارم: می‌خواهم به داعش بسنده کنم. نمی‌خواهم درباره‌ی همه‌ی گروه‌های تروریستی صحبت کنم. نمی‌خواهم پرونده‌ها را از افغانستان تا امروز باز کنم. نه، فقط داعش. داعشی که جنایت‌هایی عظیم در عراق مرتکب شد و سرنوشت عراق را در معرض تهدید قرار داد. دلیلی ندارد بازگردم. همه‌اش را خودتان خبر دارید. و آن کارها را در سوریه به انجام رساند. فراموش نکنید که داعش به تنهایی توانست -کاری به جبهه‌ی النصره و ارتش آزاد و… ندارم- بر بیش از پنجاه درصد سوریه سلطه بیابد. داعش بر بیش از پنجاه درصد خاک سوریه سلطه یافت. داعش بر چندین استان کامل در سوریه و عراق تسلط پیدا کرد. جنایت و رسوایی آفرید، به زنان تجاوز کرد و… الی آخر. نیازی هست از رسوایی‌های داعش صحبت کنیم؟‌ الحمدلله در لبنان کسی بود که پشت مرزها نگهشان دارد. خب، چه کسی مسئول رسوایی‌ها و جنایت‌های داعش است؟ امریکایی‌ها. خود ترامپ به این موضوع اعتراف می‌کند. فرماندهان بزرگ نظامی و امنیتی و دیپلمات‌های امریکایی به این موضوع اذعان دارند و شواهد این موضوع را تأیید می‌کند. داعش چگونه ده‌ها هزار جنگجو را از سراسر جهان آورد؟ ویزا و فرودگاه و تسهیلات از کجا آمد؟ سلاح و پول از کجا آمد؟ چه کسی از داعش نفت و آثار باستانی می‌خرید؟ کشورهای منطقه. چه کسی در ماه‌های اول در رسانه‌ها تبلیغشان می‌کرد و انقلاب عظیمی می‌نامیدشان که بنا بود نظام‌های منطقه را تغییر دهند؟ همه‌ی کشورهای منطقه‌ای پیرو ایالات متحده‌ی امریکا. خب، این بخشی از هشیاری‌ای است که ما به آن نیاز داریم.

ای مردم لبنان و منطقه، امروز اگر فقط همین جنگ‌ها را بشماریم و ببینیم چند مرد و زن و کودک در آن‌ها کشته و زخمی شده، چند خانه و زندگی در آن‌ها ویران شده و چند میهن در آن‌ها تکه تکه شده است، مسئول اول اول اول آن دولت‌های پیاپی امریکا و دولت کنونی ترامپ است. آیا شایسته نیست انسان بایستد و با این قاتل، تروریست و حیوان وحشی که به ترور، کشتار و جنگ‌هایش ادامه می‌دهد بجنگد؟ یا باید سرمان را در برف کنیم و با خواری منتظر اجلمان بمانیم؟ پس این آن هشیاری است که به آن نیازمندیم. این‌ها فقط نمونه بودند اگرنه از این‌ها زیاد است.

خب، امریکا برای تحمیل پروژه‌ها، نقشه‌ها و سلطه‌اش به همه‌ی وسایل موجود پناه می‌برد. هر جا این موضوع نیازمند جنگ نظامی باشد، مستقیما وارد جنگ نظامی می‌شود. هر جا نیاز به جنگ نیابتی باشد، نائبان و دست‌نشانده‌هایی دارد که به کارشان می‌گیرد. هر جا نیاز به ترور باشد، ترور مستقیم یا غیر مستقیم می‌روند سراغ. هر جا نیاز به تحریم، فشار اقتصادی و محاصره باشد، تحریم می‌کنند. هر جا نیاز به ایجاد پرونده‌ی قضایی باشد، پرونده‌ی قضایی ایجاد می‌کنند. و همه‌ی رسانه‌های کره‌ی زمین را با جنگ روانی و نرمشان علیه ملت‌ها، رهبران و دولت‌ها به سخره می‌گیرند. خب، در مقابل ما باید با همین ابزارها و در همه‌ی این زمینه‌ها با آن‌ها مقابله کنیم. تکرار می‌کنم، وقتی ما از مقاومت سخن می‌گوییم، منظورمان تنها مقاومت مسلحانه نیست. این تنها یکی از شکل‌هاست. ما برای مقابله با این حیوان وحشی تروریست خشمگین خودبزرگ‌بین زورگوی سرکش که نماد و بنیاد هر زورگویی در منطقه و جهان ماست، نیازمند مقاومت گسترده در سراسر منطقه‌مان و سراسر جهان عرب و اسلاممان هستیم. این‌جا می‌توانیم به برخی ابزارها متوسل شویم. در این بخش می‌خواهم همه‌ی روحانیان، نخبگان، احزاب، نیروها، سازمان‌ها، دولت‌ها، ملت‌ها و همه‌ی کسانی را که این موضوع به آن‌ها مربوط است فرابخوانم که فکر کنند و نقشه و برنامه بریزند و تشکیلات بسازیم. واقعا وارد مرحله‌ی تازه‌ای به نام: خط فراگیر و بزرگ و متکثر و متنوع مقاومت در برابر شیطان بزرگ و استکبار سرکش و زورگوی امریکا شویم.

دو مثال می‌زنم. مثلا در مسائل قضایی و حقوقی. فارغ از این‌که دادگاه‌های بین المللی پاسخ می‌دهند یا نمی‌دهند. می‌بینید که امریکایی‌ها سریع یک پرونده درست می‌کنند و به مراجع قضایی ارجاع می‌دهند و همه می‌ترسند و فراری می‌شوند. آن‌ها از این موضوع سوء استفاده می‌کنند. [مثلا] امروز درباره‌ی حادثه‌ی یازده سپتامبر پرونده‌ی قضایی تشکیل داده‌اند و پی‌گیری قضایی می‌کنند و می‌خواهند مسئولیت یازده سپتامبر را بر عهده‌ی سعودی بیاندازند و خدا می‌داند می‌خواهند چند صد میلیارد دلار غارتش کنند. در همه‌ی زمینه‌ها پرونده‌ی قضایی می‌سازند. خب، چرا ما در جهان عرب و اسلام، لبنانی‌ها، سوری‌ها، عراقی‌ها، افغانی‌ها، یمنی‌ها، بحرینی‌ها، پاکستانی‌ها، شمال آفریقایی‌ها و… وکیل نمی‌آوریم و درباره‌ی مسئولیت امریکا درباره‌ی جنایت‌هایی که در منطقه‌ی ما مرتکب شده، پرونده تشکیل نمی‌دهیم؟ حتی در موضوع داعش، جملات ترامپ و فرماندهان نظامی، امنیتی و دیپلمات‌ها را که همه روی سایت‌های اینترنتی موجود است، بیاورند و ضمیمه‌ی پرونده کنند و به دادگاه‌های داخلی در کشورهای خودشان و دادگاه‌های بین المللی ارجاع دهند. این‌که به نتیجه می‌رسد یا نمی‌رسد مهم نیست ولی این یکی از شکل‌های نبرد است.

همه‌اش این نیست که باید تفنگ برداریم. بله، لازم است تفنگ برداریم و در این باره بحثی نیست. بنده به شما می‌گویم همه‌ی ملت‌های منطقه به زودی در مقابل این سرکشی و استکبار اسلحه خواهند کشید. این طاغوت هیچ فرصتی جز اسلحه کشیدن در مقابل هیچ کسی نمی‌گذارد.

(شعار جمعیت: لبیک یا نصرالله)

اما روش‌های دیگر نیز لازم است. بگذارید ترامپ، رامسفلد، پمپئو و اسپر همه تحت تعقیب باشند و از سوی ملت‌های جهان با آن‌ها برخورد شود. یکی از شیوه‌های قطع ارتباط که امروز حتی در ایالات متحده‌ی امریکا وجود دارد و این را در فیلم‌ها هم می‌بینیم… مدتی پیش کاندولیزا رایس آمد در دانشگاه سخنرانی کند. خود دانشجویان امریکایی گفتند تو جنایتکار جنگی هستی آن وقت آمده‌ای درباره‌ی قوانین بین الملل سخنرانی کنی؟! این نیز یکی از شکل‌های لازم مقاومت است. همه‌اش لازم است.

خب، در موضوع اقتصادی بلافاصله می‌روند سراغ تحریم. کمی پیش برادران برای من خبری آوردند، هنوز وقت نکردم رویش دقیق شوم. ظاهرا یک مسئول امریکایی گفته است اگر دولت لبنان مزدور قاتل و جنایتکار، عامر فاخوری را آزاد نکند، ما همه‌ی مسئولان این پرونده را تحریم می‌کنیم. یعنی در حال تهدید دولت، مسئولان و دستگاه قضایی لبنان است. هر کس به این پرونده ارتباطی داشته باشد و بتواند تصمیم آزادی فاخوری را بگیرد و نگیرد، امریکا او را به تحریم تهدید می‌کند. سلاح تحریم را برای به زانو در آوردن همه‌ی جهان به دست گرفته است. یعنی شما باید از زخم‌ها، خون‌ها، شهیدان، آب‌ها، نفت، گاز، آینده و کرامتت چشم‌پوشی کنی و با امریکایی‌ها مقابله نکنی چون اگر مقابله کنی بلافاصله تحریمت می‌کنند. برخی‌ها به محض شنیدن واژه‌ی تحریم تنشان به لرزه می‌افتد. آخر این چه دنیا و زندگی و ذلتی است که امریکایی‌ها می‌خواهند همه‌ی مردم و همه‌ی جهان آن‌گونه زندگی کنند؟

خب، در مقابل، ما توان اقتصادی‌مان مانند امریکا نیست اما می‌توانیم سراغ تحریم برویم. زمانی موضوع تحریم کالاهای امریکایی مطرح شد. خب، این [برای آن‌ها] درد ایجاد می‌کند، چرا سراغش نمی‌رویم؟ این مشکلی با کسی ایجاد نمی‌کند. هیچ کس نرفته دیگری را بکشد. ما آزادیم برادر. گاهی یک کالای امریکایی هست و یک کالای دیگر. نمی‌خواهم از جای دیگری نام ببرم. خب، برویم سراغ آن دیگری. چرا باید امریکایی را بخریم؟ حالا می‌گویند آن تکنولوژی و کیفیتش بالاتر است. تکنولوژی و کیفیت نخواستیم. برخی مردم می‌گویند مراجع ما هنوز فتوا نداده‌اند. البته برخی مراجع داده‌اند ولی این موضوع نیازی به فتوا ندارد. این بخشی از نبرد است. بروید سخنرانی‌های ترامپ را گوش کنید -من همیشه این را می‌گویم- نه از دموکراسی صحبت می‌کند، نه از حقوق بشر، نه از آزادی و نه… فقط درباره‌ی میلیارد و دلار صحبت می‌کند و این‌که چقدر فرصت شغلی ایجاد کرده و چقدر پول غارت کرده و برای امریکایی‌ها آورده. درست؟ پس نقطه‌ی قوت او که از طرف مقابل می‌توانیم به نقطه‌ی ضعف تبدیلش کنیم، موضوع پول و اقتصاد است. نگاه کنید، در تجربه‌ی مقاومت لبنان، مقاومت نقطه‌ی ضعف اسرائیلی‌ها را کشف کرد. نقطه‌ی ضعف اسرائیلی‌ها انسان است. «آنان را حریص‌ترین مردمان به زندگی می‌یابی- وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَىٰ حَيَاةٍ (بقره/۹۶)». از مرگ می‌ترسند. وقتی سربازان و نفراتشان را می‌کشید، جامعه‌شان به لرزه در می‌آید. هرقدر تانک بزنید، تانک می‌آورند. هرقدر ساختمان بزنید، از پول عرب‌ها ساختمان می‌سازند! نمی‌ترسند. اما نقطه‌ی اصلی که رژیم و پروژه‌ی صهیونیسم را به لرزه در می‌آورد، انسان اشغالگر است. خب، نقطه‌ی ضعف امریکایی‌ها چیست؟ خب، نقطه‌ی ضعف امریکایی‌ها کجاست؟ در دو بخش: امنیت و اقتصاد یعنی پول، نقدینگی، دلار، خود دلار، قیمت دلار. خب، ما در سرتاسر جهان عرب و اسلام می‌توانیم به آن بپردازیم. شاید کسی بگوید سید ما تعدادمان کم است. خب، ما هم به همراه برخی برادرانمان در جنبش‌های مقاومت لبنان و فلسطین تعدادمان کم بود اما برای خودمان شروع کردیم و زیاد شدیم و تبدیل شدیم به خط مقاومت. این یک کار ساده است. علما، احزاب، نیروها و رهبران می‌توانند به طور جدی کالاهای امریکایی را تحریم کنند. حتی اگر نمی‌خواهیم همه‌ی کالاها را تحریم کنیم، برخی شرکت‌ها را انتخاب کنیم. پس از شهادت حاج قاسم من دیدم وقتی ما از امریکایی‌ها و مقابله با دولت امریکا صحبت کردیم، برخی امریکایی‌های ساکن ایالات متحده نوشتند شما با سربازان و ارتش ما چه‌کار دارید؟ ما لیست شرکت‌های ترامپ را می‌دهیم بروید در جهان تحریمشان کنید، وجودش متزلزل می‌شود چون تمام زندگی و خدای او پول است. پس این نیز یکی از قالب‌های مقابله است. در هر صورت باید به همه‌ی این روش‌ها فکر کنیم. این بخشی از برنامه و یک مثال ساده است. قطعا اگر بنشینیم در کنار مسائل سیاسی و امنیتی، در زمینه‌ی سیاسی، فرهنگی، رسانه‌ای، اقتصادی، قانونی و حقوقی هم فکر و برنامه‌ریزی کردیم [به نتیجه می‌رسیم]. ما یک امت زنده‌ی قدرتمند تپنده‌ی با اراده هستیم.

خب، دیدید دیروز چگونه مردم غیرمسلح برخی روستاهای سوری در شرق فرات به مقابله با تجهیزات نظامی امریکا برخاستند و دیدید که امریکایی‌ها چقدر بزدل و ضعیف‌اند. ناچار شدند هواپیماهای جنگی اسرائیلی را برای تأمین امنیت عقب‌نشینی تجهیزاتشان که با سنگ و خشم بخشی از ملت سوریه مواجه شده بود، فرا بخوانند. امت ما، در سراسر جهان عرب و اسلاممان، این‌گونه است اما برای ماندن در این مسیر نیازمند تصمیم، اراده، هشیاری و طراحی هستیم.

در پایان بخش منطقه، می‌خواهم برای ادای دین به حاج ابومهدی المهندس، سخنانی کوتاه خطاب به برادران عزیز و ملت عزیز عراقی داشته باشم. روی سخنم با این ملت شجاع، وفادار، مجاهد و هم‌زمان مظلوم است. به ایشان می‌گویم: ای عزیزان عراقی، شما حاج ابومهدی را حتی از دوره‌ی اپوزیسیون می‌شناسید اما صحبت من درباره‌ی سال‌های اخیر است. این مرد از لحظه‌ای که داعش در عراق شکل گرفت، عمرش را در جبهه‌ها گذراند. او خانواده، خانه، دختران زندگی و همه‌ی دارایی‌های شخصی‌اش را رها کرد و در اتاق‌های عملیات، خطوط مقدم و سنگرها زندگی می‌کرد و در همه‌ی استان‌ها جنگید و به همه‌ی استان‌ها سرکشید و در طول سالیان دراز، جانش را بر سر دست گرفته بود و کفنش همواره روی دوشش بود و هیچ چیز هم نخواست. او در کمال صداقت، اخلاص و عشق در پی دیدار خداوند (سبحانه و تعالی) بود. مرجعیت دینی و شریف و رشید نجف حاج ابومهدی المهندس و حاج قاسم را فرماندهان پیروزی نامید. بدون شک وی یکی از فرماندهان پیروزی بود. طبیعتا ما از فضل دیگر فرماندهان، مجاهدان و شهیدان غافل نیستیم اما برخی شخصیت‌ها کانونی هستند. یکی از این شخصیت‌ها حاج ابومهدی المهندس است. امروز وفاداری به حاج ابومهدی، این مرد که همه‌ی ما او را به جدیت، شجاعت، اخلاص، صداقت، شب‌زنده‌داری، زحمات، حضور همیشگی و مشارکتش در رقم زدن پیروزی تاریخی علیه داعش می‌شناسیم و همچنین وفاداری به حاج قاسم سلیمانی، که نخستین کسی بود که برای دفاع از ملت عراق در برابر داعش به آن‌جا رسید و پا پیش گذاشت و از آن سال به بعد دفاع در عراق به اولویت مطلق او بدل شد و ما این را می‌دانیم… امریکا این دو فرمانده بزرگ را به صورت علنی در فرودگاه بغداد کشت. نخستین مسئولیت در برابر این تجاوز و این جنایت، بر دوش شماست. برادران و خواهران عزیز عراقی، امروز مسئولیت و وفاداری و دفاع از این دو فرمانده و همراهان ایشان و همه‌ی شهیدان در نبرد داعش عبارت است از:

اول: حفظ بسیج مردمی. -ما به عنوان برادر این توصیه را به شما می‌کنیم. کسی چیزی را تحمیل نمی‌کند.- همه‌ی ما می‌دانیم که امریکا می‌خواهد این بسیج را منحل سازد چون از ضمانت‌ها و نقاط قدرت عراق است. حفظ و تقویت این بسیج، به‌ویژه محافظت از روحیه‌ی ایمانی و جهادی‌اش، وفاداری به حاج قاسم و ابومهدی است. این‌که شکل یک سازمان حفظ شود مهم نیست، مهم آن روحیه و محتوایش است چون بسیج مردمی در کنار دیگر نیروهای امنیتی عراق، یک عامل بنیادی و تعیین‌کننده برای یکسره کردن کار این نبرد بود. امریکا بسیج را نمی‌خواهد. برخی کشورهای منطقه بسیج مردمی عراق را مایه‌ی قدرت این کشور می‌دانند لذا مسئولیت، حفظ آن است.

دوم: اخراج نیروهای امریکایی از عراق. این تصمیم شما و روحانیان، فرماندهان، گروه‌ها، احزاب و نخست‌وزیر شماست. پارلمان این را مصوب کرد. تظاهرات میلیونی ملت عراق در بغداد، یک تظاهرات متراکم، تاریخی و بزرگ بود. شعارش هم علیه حضور امریکا در عراق، روشن بود. باید تلاش‌ها با هر شیوه‌ای که خودتان انتخاب می‌کنید و آن را مفید می‌دانید و فکر می‌کنید این هدف را برآورده می‌سازد، برای اخراج نیروهای امریکا ادامه یابد. این هدف نباید فراموش یا گم شود. امریکایی‌ها می‌خواهند با زمان بازی کنند تا جان‌ها آرام بگیرند و خون‌ها گم شود و خواسته‌ها پراکنده شوند و مردم مشغول چیزهای دیگر شوند. ای عاشقان و مدافعان حسین و نوامیس حسین(ع) این دغدغه و انتقام برای این خون حسینی به‌ناحق‌ریخته‌شده در نزدیکی فرودگاه بغداد مسئولیت شماست.

مورد آخر: تلاش برای عراقی… این چیزی است که ابومهدی برای آن زندگی می‌کرد. من حتی می‌دانم که حاج قاسم نیز برای این زندگی می‌کرد. حاج قاسم سلیمانی ایرانی، دغدغه‌اش در این دنیا این بود که عراق را قدرتمند، مقتدر، عزیز و دارای حق حاکمیت و حضور قدرتمند در مسائل منطقه ببیند و عراق از دغدغه‌های امت و سرنوشت‌های این منطقه برکنار نباشد. این مسئولیت شماست.

موضوع پایانی: مسائل داخلی. برادران و خواهران، چالشی که در صدر همه‌ی موضوعات بر ذهن لبنانی‌ها و همه‌ی مردم خیمه زده مسئله‌ی اقتصاد و معیشت و مسائل مالی و پولی است. ما هر جا رفتیم و لبنانیان هر جا که می‌نشینند اولا در این باره صحبت می‌کنند. البته معامله‌ی قرن، ترور حاج قاسم و ابومهدی و برخی تحولات و مشکلات که در لبنان پیش می‌آیند کمی وقت می‌گیرند اما نقل مجالس و نگرانی بزرگ، همین مسئله‌ی اقتصاد است که شامل موضوعات مختلفی می‌شود. مثلا همیشه در مورد سرنوشت سپرده‌ها سؤال وجود دارد. برخی مردم ثمره‌ی تمام عمرشان را در بانک‌ها گذاشته بودند اما اکنون سرنوشت این سپرده‌ها چه خواهد شد؟ این‌ها سپرده نبودند، ثمره‌ی زندگی مردم بودند. گرانی‌های گاهی بی‌حد و بی‌ضابطه. معضل نایاب شدن برخی کالاها. موضوع نسبت قیمت لیره و دلار و بازی با این موضوع و خطراتی که ارز ملی را تهدید می‌کنند. افزایش بی‌کاری. کاهش فرصت‌های شغلی. جلو که نرفتیم هیچ، بی‌کاری هم زیاد شد. شرکت‌ها دارند ورشکست می‌شوند و مغازه‌ها تعطیل می‌شوند. تحرکات تجاری و اقتصادی اغلب دچار انجماد شده‌اند. کارخانه‌داران و کشاورزان مشکل فروش دارند. خانواده‌هایی از طبقه‌ی متوسط بچه‌هایشان را به مدرسه فرستاده‌اند و اقساط شهریه نسبتا بالا بوده و حالا نمی‌توانند شهریه را پرداخت کنند. امروز این پدیده‌ها در جامعه وجود دارد. همچنین مردم نگرانی بزرگی دارند که این شرایط مالی و اقتصادی روی وضعیت امنیتی بازتاب پیدا کند و منجر به سرقت و جنایت و فروپاشی‌های روانی شود. الآن آرام آرام می‌شنویم فلانی مشکل روانی داشته دست به جنایت زده است. فلانی مشکل روانی داشته وارد فلان مغازه شده آدم کشته. این‌ها ممکن است افزایش هم پیدا کند. درباره‌ی وضعیت خدمات حکومت به مردم نیز نگرانی وجود دارد. در هر صورت وقتی صرفه‌جویی و شرایط دشوار مالی پیش می‌آید، خدمات بهداشتی، اجتماعی و توسعه همه تأثیر منفی می‌پذیرند. این نیز یکی از موارد نگرانی مردم است. ممکن است در مدت پیش رو شورای شهرها نیز حتی یک شاهی در صندوق‌هایشان نداشته باشند و در نتیجه وجودشان کاملا بی‌معنا می‌شود. نگرانی درباره‌ی بدهی کشور. و به‌طور کلی همه‌ی شرایط اقتصادی. اما این‌ها تیترهایی بودند که مستقیما احساس مردم را بیان می‌کنند. خب، این موضوع بی‌شک نیازمند درمان است. همه‌ی ما مسئولیت داریم این وضعیت را درمان کنیم.

از آغاز حوادث اخیر در هفده اکتبر ما نظر و موضع خودمان را داشتیم. نمی‌خواهیم همه‌چیز را دوباره تکرار کنیم تنها می‌خواهیم یادآوری کنیم. از روز اول گفتیم باید موضوع را به‌گونه‌ی دیگری حل کنیم، نه از طریق مطالبات بسیار بزرگی که برخی در لبنان درباره‌ی رئیس جمهور، دولت و مجلس مطرح کردند. این امکان وجود داشت که به وسیله‌ی فشار تظاهرات‌ها، حکومت حتی با ترکیب موجودش که همچنان هم بخش بزرگی از آن وجود دارد، کارهای بزرگی انجام دهد و با بسیاری از مسائل منفی که به وجود آمد مبارزه کنیم. در هر صورت کاری است که شده. از روز اول -می‌خواهم روی این جمله تأکید کنم چون برخی‌ها این را تقطیع کردند. در لبنان صحبت‌ها را تقطیع می‌کنند. مثلا شما می‌گویید لا اله الا الله، همان لا اله را می‌گیرند و شما ملحد از آب در می‌آیید!- چیزی که بنده گفتم این بود که ما نگران مقاومت و بودجه‌اش و حقوق نیروهای مقاومت نیستیم. ما نگران مردم و کشور هستیم. ما برای کشور می‌ترسیم. قاعدتا این‌ها بخش اول را گفتند و بخش دوم را بریدند. همه‌ی مواضعی که ما از هفده اکتبر تا امروز گرفتیم، برخاسته از ترس برای کشور و شرایط مالی و اقتصادی بود و ترس از چیزی بود که تا حد زیادی واقع شده است! پس، ما از مسئولیت نمی‌گریزیم. ما پذیرفتیم که بخشی از مسئولیت گذشته را بر عهده‌ی خودمان بدانیم و از مسئولیت اکنون شانه خالی نکنیم و در آینده از مسئولیت نگریزیم. نکته‌ی اصلی که می‌خواهم به مردم بگویم این است که ما به عنوان حزب الله هرگز فقط به حزب خودمان فکر نمی‌کنیم. هیچ‌گاه این‌گونه فکر نکردیم. ما به خودمان فکر نمی‌کنیم. نمی‌گوییم حقوق، بودجه و پول ما کم و بیش تضمین‌شده است پس تمام است و هیچ مشکلی نیست. هرگز این‌طور نیست. ما نگران مردمیم چون همه‌ی مردم، از همه‌ی مناطق، استان‌ها و مذاهب، مردم ما هستند. ما همواره می‌گوییم چیزی به نام اقتصاد یک منطقه، مذهب و شهر وجود ندارد. ما یک کشور هستیم و در هر زمینه‌ای سرنوشتمان مشترک است. به همین علت امروز می‌خواهم تأکید کنم: ما آماده‌ایم همه و بخش بزرگی از مسئولیت را برای درمان وضعیت فعلی بر عهده بگیریم و در آن مشارکت کنیم. به هیچ وجه از چیزی فرار نمی‌کنیم. به علت مواضعی که از ۱۷ اکتبر گرفتیم، بله، از کرامت و آبرویمان هزینه دادیم. برخی مردم گفتند چرا چنین مواضعی گرفتید؟ چون مردم به شما فحش‌هایی دادند که اگر این موضع‌ها را نمی‌گرفتید، چنین فحش‌هایی نمی‌دادند. این اهمیتی ندارد. مهم نیست که به شما فحش داده‌اند یا نداده‌اند. مهم این است که آیا شما به‌دور از شور و هیجان و برخی دیدگاه‌های تندروانه، به وظیفه و مسئولیت خودتان درباره‌ی کشور، میهن، ملت و مردمانتان عمل می‌کنید یا نه. برای ما این مهم است. ما این را از امام خمینی(قدس سره الشریف) فراگرفتیم. مکتب امام خمینی این است که ما به وظیفه‌مان عمل کنیم. آن‌چه باید دل ما را به خود مشغول کند این است که باید پاسخ خدا را در روز قیامت چه بدهیم، نه آن‌چه مردم درباره‌ی ما می‌گویند و تاریخ درباره‌ی ما می‌نویسد. تاریخ در روز قیامت چه ارزشی دارد؟ مهم این است که من و حزب الله و هر یک از ما، روز قیامت وقتی در برابر خداوند سبحان و متعال می‌ایستیم، چگونه می‌خواهیم پاسخش را بدهیم. آیا می‌خواهیم بگوییم برای این‌که فحش نخوریم یا محبوبیتمان را از دست ندهیم یا… باید تعارف و مدارا می‌کردیم؟ و حتی راه می‌آمدیم؟ حتی اگر این کارمان کشور را به فروپاشی، آشوب، بی‌نظمی و جنگ داخلی می‌کشاند؟ ما هیچ‌گاه حتی یک روز هم این‌گونه نبودیم و نخواهیم بود. ما در این کشور باز هم همه‌ی مسئولیت‌هایی را بر دوش خواهیم گرفت که تشخیص می‌دهیم منفعت میهن و ملتمان در آن است، حال هر فداکاری‌ای که بخواهد؛ چه خون و چه آبرو. چون هر نبردی گونه‌ی متفاوتی از فداکاری می‌خواهد.

اما درباره‌ی امروز. خواهش ما این بود که دولت پیش استعفا ندهد. در حالی که این مطالبه‌ی برخی معترضان بود. این موضع روشن ما بود. همچنین خواهشمان این بود که یک کابینه‌ی فراگیر تشکیل شود. این‌ها هیچ‌یک صورت نگرفت و کابینه‌ی کنونی تشکیل شد. باید قدردان شجاعت مسئولیت‌پذیری رئیس و وزیران دولت فعلی باشیم چون در شرایطی دشوار و حساس آمدند و مأموریت‌هایی شبه‌ناممکن در انتظارشان است. وقتی نخست‌وزیری شبیه دکتر حسان دیاب و وزیران کابینه‌ی فعلی می‌آیند و می‌پذیرند که بار این مسئولیت را بردارند، این باید مورد قدردانی و احترام [همه‌ی] لبنانی‌ها، حامیان و معترضان دولت، باشد. چون مسئولیت‌پذیری و مسئولیت‌گریزی با هم بسیار فرق دارند و هرگز با هم برابر نیستند.

خب، ما امیدواریم، دعا می‌کنیم و می‌کوشیم این دولت موفق شود. به آن رأی اعتماد دادیم و پشتیبانی‌اش می‌کنیم و از آن شانه خالی نمی‌کنیم و نخواهیم کرد. چون برخی تلاش کردند چنین چیزی را شایع کنند که حزب الله فاصله گرفته است و شانه خالی کرده و مسائل را روی دوش آن‌ها رها کرده. نه، ما با تمام توان و نیرو و امکاناتمان کنارشان می‌ایستیم و کمک و پشتیبانی‌شان می‌کنیم چون موضوع به سرنوشت کشور ربط دارد. حالا این‌که این دولت حزب الله یا نه را می‌گذارم برای پایان صحبتم. آن‌چه می‌خواهم امروز به همه‌ی لبنانی‌ها بگویم این است: اجماع وجود دارد که شرایط اقتصادی بسیار بسیار بسیار سخت است. در این مورد بحثی وجود ندارد. آن‌چه مورد بحث است این است که آیا کشور ورشکست شده یا خواهیم شد؟! فروپاشیده‌ایم یا فروخواهیم پاشید؟! تا ورشکستگی و فروپاشی چقدر فاصله داریم؟ چیزی که مورد بحث است، این است. پس بحثی نیست که شرایط اقتصادی، پولی و نقدینگی بسیار بسیار بسیار سخت است و فاصله‌مان با برخی رخدادهای بزرگ کم است.

اولا به این فرامی‌خوانم که درمان پرونده‌ی پولی و اقتصادی را از درگیری سیاسی میان احزاب، جریان‌ها، فراکسیون‌های پارلمان و رهبران جدا کنیم. این پرونده را جدا کنید و بگذارید به گونه‌ای متفاوت به آن بپردازیم. اگر بخواهیم مسائل اقتصادی‌مان را پس از اتفاق نظر در مسائل سیاسی حل کنیم، شرایط اقتصادی و مالی‌مان درمان نخواهد شد. ما در همه‌ی زمینه‌ها با هم اختلاف داریم: در موضوع اسرائیل و نقشه‌ی ترامپ، حتی اگر در ظاهر همه‌مان مخالفش باشیم، شرایط منطقه‌ای، موضع درباره‌ی سعودی، ایران، سوریه، تابعیت‌دهی و… همه‌چیز. در بسیاری از مسائل اختلاف داریم. این تسویه‌حساب‌های سیاسی را بگذارید کنار. الآن انتخابات پارلمان نیست که زورآزمایی کنیم. زورآزمایی‌ها را بگذارید کنار. پس اولا جداسازی موضوع اقتصاد از نبرد سیاسی در کشور.

دوم، حالا پس از این‌که کمی از اتهام‌زنی دست برداشتیم، حتی در زمینه‌ی بحران اقتصادی، ای مردم به‌خدا هر کس کمی مطالعه داشته باشد می‌تواند یک و دو و سه ساعت درباره‌ی این صحبت کند که مسئولیت شرایط سیاسی و اقتصادی که لبنان به آن رسیده، بر عهده‌ی طرف مقابل است! احتمالا در سخنانش مقداری حقیقت است و بسیاری خطا. [با این سخنان] به هیچ‌جا نمی‌رسیم. پس، انداختن توپ در زمین طرف مقابل را نیز کنار بگذاریم.

سوم، بیاییم سراغ دولت فعلی که پذیرفته است مسئولیت را بر عهده بگیرد و به آن فرصت بدهیم اما یک فرصت معقول، یک فرصتی که به لحاظ زمانی شدنی باشد. کسی نگوید من ۱۰۰ روز فرصت می‌دهم. عجب، اگر شما می‌توانید در یک ماه بحران اقتصادی و مالی لبنان را درمان کنید، ما آماده‌ایم شما را پادشاه لبنان کنیم و نظام را سرنگون کنیم. این‌ها حرف‌های بیخود است. یک مهلت زمانی معقول و منطقی به این دولت داده شود تا بتواند در جلوگیری از فروپاشی سهم ایفا کند، نمی‌گویم شرایط مالی و اقتصادی را درست کند. تنها جلوی فروپاشی، سقوط و ورشکستگی را بگیرد.

چهارم، کمک کردن. هر حزب، طرف، فراکسیون و شخص موافق یا مخالفی ایده‌ای دارد و می‌تواند کمک و پشتیبانی کند، ارائه‌ی آن وظیفه‌ی ملی اوست. این یک مسئله‌ی حزبی نیست. اگر این دولت شکست بخورد، دیگر معلوم نیست کشوری بماند که کس دیگری بخواهد با اسب سفید بیاید و دولت تازه‌ای تشکیل دهد. دیگر در کدام کشور می‌خواهیم دولت تازه تشکیل دهیم؟ امروز نتایج شکست در سطح میهن خواهد بود نه فقط در سطح نیروهای سیاسی پشتیبان این دولت. ببینید در لبنان به علت شرایط منطقه‌ای، مذهبی و ترکیب نیروهای سیاسی، هر نتیجه‌ای حاصل شود و حتی اگر نتایج منفی باشد، نیروهای سیاسی تا اندازه‌ی زیادی ایمن هستند. آن کسی که هزینه می‌دهد اکثرا عموم مردم هستند. برای این‌که اجازه ندهیم همه‌ی کشور هزینه بدهند، همه مسئولیت دارند این دولت را کمک کنند. حداقلش این است که اگر نمی‌خواهند کمکش کنند، اجازه دهند کار کند. با آن نجنگند، راهش را نبندند، در کشورهای عربی و جهان با آن نجنگند، علیه آن تحریک نکنند، چون نتایج این‌ها در سطح کشور فاجعه‌بار است. پس: پشتیبانی از گام‌های درست.

می‌خواهم این‌جا به لبنانی‌ها بگویم امید هست که… یکی از چالش‌های امروز این است که افرادی می‌خواهند به لبنانی‌ها بگویند نا امید شوید. هیچ راه حل و امکان درمانی وجود ندارد و ما باید تسلیم شویم و این تسلیم باید به خارج باشد و باید خودمان و کشورمان برده‌ی خارجی‌ها شویم و حکومت و دارایی‌هایمان را به خارجی‌ها یا غیر خارجی‌ها بفروشیم. من می‌گویم کسی که به نا امیدی فرا می‌خواند، در حال ارتکاب یک خیانت ملی است. لبنانی‌ها می‌توانند بحران دشواری را که امروز در حال تجربه‌اش هستند، از سر بگذرانند اما این موضوع نیازمند هشیاری، شجاعت، همکاری، فداکاری و دست برداشتن از محاسبات غلط است. هر کسی فکر خودش را دارد پس بیایید بحث و همکاری کنید. من دولت را فرا می‌خوانم که یا خودش به نیروهای سیاسی و فراکسیون‌های پارلمانی بگوید یا به صورت یک‌جانبه یا دوجانبه با آن‌ها صحبت کند یا یک هیئت تشکیل دهد، نیازی نیست میز گفت‌وگوی ملی باشد بلکه یک هیئت باشد برای بحث‌های جدی با موافقان، اپوزیسیون و همه. شرایط مالی و اقتصادی در شرایطی خطرناک است. الآن وقت آن نیست که… اگر یکی از عزیزان ما زمین بخورد و شرایطش وخیم باشد و من و شما او را به بیمارستان ببریم، درباره‌ی شرایط، درمان، سرم، آمادگی برای جراحی و احیای او با دکتر صحبت می‌کنیم نه این‌که تو چه پوشیده‌ای و من چه پوشیده‌ام و تو چه گفتی و من چه گفتم و منظور تو چه بود و منظور من چه بود. اولویت امروز نیز تلاش برای نجات و احیای این شرایطی است که همه را تهدید می‌کند نه فقط یک منطقه، طرف، مذهب یا حزب را.

در راستای موضوع تحریک: -چون گفتم به موضوع دولت حزب الله باز می‌گردم- بنده از برخی لبنانی‌ها که اصرار دارند در خارج بگویند و بنویسند و تحریک کنند -چون نام این تحریک کردن است- و این دولت را دولت حزب الله بنامند، می‌خواهم… البته صراحتا به شما بگویم ما آزرده نمی‌شویم چون آوازه‌ی دارایی است [و بهتر از اوازه‌ی فقر است] و مردم می‌گویند این دولت متعلق به حزب الله است و کشور را دستشان گرفته‌اند. اما این‌ها حرف‌های بیخود است و صدمه‌اش را لبنان و فرصت‌های درمان و روابط عربی و بین‌المللی لبنان می‌بیند. برخی می‌گویند وقتی من می‌آیم در کنار ملت مظلوم و مقتول یمن موضع می‌گیرم… همین دیروز زنان و کودکان غیرمسلحی آمده بودند لاشه‌ی هواپیمای نظامی اتحاد متجاوزان را تماشا کنند، یک هواپیمای دیگر می‌آید و بمبارانشان می‌کند. چهل نفر به شهادت می‌رسند. اگر من در یک موضع‌گیری انسانی بیایم بمباران کودکان و زنان یمنی بی‌پناه را در خیابان توسط هواپیماهای سعودی محکوم کنم این تخریب به روابط عربی و بین‌المللی لبنان است، اما من در حال انجام یک عمل اخلاقی و انسانی بسیار طبیعی و قانونی هستم. اما شما هم لطف کنید با نامیدن این دولت به نام دولت حزب الله در حالی که می‌دانید چنین نیست، تحریک دروغ انجام ندهید و روابط عربی و بین‌المللی لبنان را تخریب نکنید. بله، حزب الله از آن کناره نمی‌گیرد و پشتیبانی و حمایتش می‌کند و امیدوار است که موفق شود. قطعا این‌گونه است. اما هر لبنانی ماهیت این دولت، شخصیت نخست‌وزیر و وزیران و نیروهای حامی این دولت را می‌شناسد و این دروغ است که آن را دولت حزب الله بنامیم. گفتم، این ما را ناراحت نمی‌کند و -چون همیشه برایتان مهم است- بر بودجه، پول و حقوق ما تأثیر می‌گذارد اما به کشور صدمه می‌زند. تحریک علیه دولت را متوقف کنید. این خودش بخشی از فرصت دادن به آن است. وقتی برخی نیروی سیاسی لبنان می‌آیند و می‌گویند می‌خواهیم به دولت فرصت بدهیم، بخشی از این فرصت دادن، متوقف کردن تحریک علیه آن در رسانه‌ها، خیابان، سفارتخانه‌ها و روابط بین المللی است. حداقلش سکوت، تصحیح و خیرخواهی است. بگذارید این دولت کارش را بکند. چشم‌انداز ما چیزی بیش از این است که بگذارید کارش را بکند. این است که بیایید و کمکش کنید. چون این دولت، اگر بتواند جلوی سقوط و فروپاشی را بگیرد و شرایط مالی و اقتصادی و جان‌ها را آرام و برخی موضوعات مربوط به قرض‌ها، سپرده‌ها و گرانی‌ها را درمان کند خدمت بزرگی به همه‌ی لبنانی‌ها و همه‌ی ساکنان خاک لبنان کرده است. این چیزی بود که می‌خواستم در زمینه‌ی مسائل داخلی بگویم.

عذر می‌خواهم که مانند همیشه وقتتان را گرفتم اما ماهیت پرونده‌ها، حوادث و مسئولیت‌های بزرگی که بر دوش شما و ماست، همه‌ی این سخنان و موضع‌گیری‌ها را اقتضا می‌کند. در روزی که متعلق به سران شهیدمان است، بار دیگر همچون همه‌ی این سال‌ها با آن‌ها پیمان می‌بندیم و بیعت می‌کنیم. امروز حاج قاسم و حاج ابومهدی به کاروان عهد، بیعت و تجدید پیمان افزوده شده‌اند. این راهی است که پی‌اش خواهیم گرفت. وصیت سید عباس، موضع شیخ راغب که امروز امت به آن نیاز دارد مبنی بر این‌که اگر نمی‌توانید با امریکایی‌ها بجنگید با آن‌ها دست ندهید، آن‌ها و منافعشان را به رسمیت نشناسید و در برابرشان سر خم نکنید، «موضع‌گیری سلاح [ما] است و دست دادن یعنی به رسمیت شناختن». ما نیازمند جهاد حاج عماد و همه‌ی پیروزی‌ها و موفقیت‌های حاج قاسم و حاج ابومهدی و همه‌ی شهیدان هستیم تا همه‌ی خطرات را از کشورها، اماکن مقدس و ملت‌هایمان دور کنیم.

خداوند به شما اجر دهد. ممنون از شما.

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه
بخش کوتاهی از مصاحبه سید حسن نصرالله با شبکه المیادین به روایت دوربین دوم

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله