بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع

بیانات

27 شهریور 1397

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در شب عاشورای محرم ۱۴۴۰

|فارسی|عربی|فیلم|صوت|
«
  مراسمات محرم در دهه‌ها و سال‌های اخیر این دامنه‌ی گسترده و عمیق و قابل احترام را پیدا کرده است و ما شیعیان که آن را برگزار می‌کنیم نباید همچنان به شیوه‌ها با بحث‌های گذشته به آن بپردازیم و در این‌باره نیازمند یک بحث جدی و واقعی هستیم.
  مهم‌ترین مسئله‌ی هر امت، جامعه یا گروهی تشخیص دوست از دشمن و ابهام نداشتن در این تشخیص است چون اگر در تشخیص دشمن اشتباه کرد، احتمال دارد برای سال‌ها یا ده‌ها سال وارد جنگی سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی یا فرهنگی با کسی شود که گمان کرده دشمن است سپس متوجه شود که در میدان و جنگ نادرست بوده است.
  امریکا می‌خواست از طریق داعش وضعیت ملی و مستقلی را که در عراق ایجاد شده بود، ساقط کند و بهانه‌ای برای بازگشت نیروهایش که از عراق اخراج شده بودند بتراشد.
  گستاخی و بی‌شرمی دولتمردان امریکا به جایی می‌رسد که وزیر خارجه‌اش به کنگره می‌رود تا متن مکتوبی بخواند و بگوید ائتلاف جنگ علیه یمن، به ضوابط برکنارداشتن مردم غیر نظامی از جنگ پایبند است. ماشاءالله! اگر در حوادث یمن، مردم غیرنظامی از جنگ دور نگه داشته شده‌اند، پس جنگی که در آن غیرنظامیان کشته می‌شوند دیگر کدام است! نظارت امریکا این است.
  آیا امریکا در تمام امور داخلی همه‌ی کشورهای دنیا مداخله نمی‌کند؟ آن هم نه فقط در کشورهای بی‌چاره‌ی منطقه‌ی ما، که حتی در روسیه، فرانسه و آلمان؟ اتحادیه‌ی عرب با تمام حوزه‌های وزارتی مختلفش هر وقت می‌خواهد تشکیل جلسه بدهد دستور جلسه‌اش یک بند ثابت دارد: محکوم کردن دخالت ایران در امور داخلی کشورها. شما می‌دانید که امریکا در امور داخلی‌تان دخالت می‌کند. آیا یکی شما کشورهای عربی و اسلامی، جرأت دارد بیانیه‌ای در محکومیت دخالت امریکا در امور داخلی کشورهایتان صادر کند؟
  در بیش‌تر کشورهای عربی و اسلامی ما حاکم واقعی، سفیر امریکاست. مرجع واقعی، سفیر امریکاست.
  دروازه‌ی رضایت و خشمش امریکا، اسرائیل است. هر حاکم، نظام یا قدرتی بخواهد امریکا از او راضی باشد، دروازه‌اش اسرائیل است. شفیع، اسرائیل است. اگر اسرائیل علیه کسی غضب کند، امریکا هم غضب می‌کند.
  من یادم هست و فراموش نمی‌کنم وقتی روند سقوط استان‌های عراق شروع شد، چطور ملک عبدالله بن عبدالعزیز همه‌ی سفرای دنیا را جمع کرد و آن‌ها را مخاطب قرار داد که: اگر کشورهای دنیا دخالت نکنند، فردا داعش تمام منطقه را می‌گیرد و بعد از یکی دو ماه به اروپا و امریکا می‌رسد. وحشت شدیدی تمام کشورهای خلیج و عربستان سعودی را فرا گرفته بود؛ عربستانی که خودش داعش را ایجاد کرده و به کار گرفته بود. آن‌ها داعش را آوردند تا با وضع حاکم بر عراق مقابله کند، نه این‌که خلیفه برای امت اسلامی تعیین کند، که خود عربستان و حرمین شریفین هم بخشی از آن بودند.
  بدترین چیز درباره‌ی داعش این است که به جای بازداشت آن‌ها برای محاکمه، دارند جابجایشان می‌کنند. ما نمی‌گوییم بیایید همه را بکشیم. نه برادر، بازداشت و محاکمه‌شان کنید. امریکایی که پس از اشغال افغانستان، گوآنتانامو را ابداع کرد، امروز با هلیکوپترهای امریکایی در حال انتقال داعش از این سو به آن سو است. داعش را با هلی‌کوپترهای امریکایی جابجا می‌کنند. از این موضوع، فیلم وجود دارد. خب، امروز منطقه، ملت‌ها، ارتش‌ها، دستگاه‌های امنیتی و اراده‌ی سیاسی ما توانست داعش را در منطقه شکست دهد. اما امروز داعش به کجا برده می‌شود؟ افغانستان، پاکستان، شمال آفریقا، الجزایر، لیبی، تونس، مصر و یمن.
  از ۷ سال قبل در همه‌ی سخنرانی‌ها می‌گفتیم هر جا سازش ممکن باشد، باید صورت بگیرد. هر جا امکان آشتی باشد، باید صورت بگیرد. انسان عاقل هر جا بتواند بدون خسارت‌های انسانی و خون‌ریزی یا با کم‌ترین میزان خسارت‌های بشری و خون‌ریزی به نتیجه برسد، باید این کار را انجام دهد.
  مدتی قبل ترامپ گفت چند ماه پس از پایان داعش از سوریه خارج خواهیم شد. یک ماه قبل برگشتند گفتند نه، تا زمانی که ایرانی‌ها در سوریه حضور داشته‌باشند ما نیز حضور داریم. دیروز ترامپ بازگشته و می‌گوید تجدیدنظر می‌کنیم و پس از پایان داعش خیلی زود خارج می‌شویم. فقط هم این نیست که بخواهند ما را گیج کنند. شاید خودشان هم گیج هستند. در هر صورت موضوع شرق فرات به تصمیم و استراتژی امریکا مربوط است.
 کردها را به همان چیزی فرا می‌خوانم که مدتی پیش گفتم: به امریکایی‌ها دل نبندید. منافع شما در مذاکره با حکومت سوریه و رسیدن به نتیجه با حکومت سوریه است. دل بستن به امریکایی‌ها اشتباه است. این امکان وجود دارد که امریکایی‌ها در هر بازار و با هر نرخی شما را بفروشند.
  آرامش جبهه‌ها و کاهش تهدیدها طبیعتا بر تعداد نیروهای ما در سوریه تأثیر می‌گذارد. افزایش یا کاهش تعداد نیروهای حاضر، به مسئولیت‌ها و حجم چالش‌ها و تهدیدهای موجود ربط دارد. اما در مورد اصل ماندن، می‌گویم که ما تا اطلاع ثانوی آن‌جا باقی می‌مانیم. به این خاطر عرض کردم که دیگر کسی زیاد به خودش زحمت تحلیل ندهد.
  می‌گویند: این پادگان، مجتمع، مرکز پژوهشی یا… را زده‌اند چون می‌خواسته به حزب الله سلاح برساند. این دروغ اسرائیل است. چنین چیزی وجود ندارد. بعضی جاها به انتقال سلاح ربط دارند و آن‌ها هم می‌دانند و درباره‌اش صحبت می‌کنند اما بسیاری از تجاوزهای اسرائیل، به هیچ وجه به این موضوع ربطی ندارند. بنده به شما می‌گویم به چه چیزی ربط دارند. به این ربط دارد که اسرائیل یقین کرده پروژه‌ی امریکایی اسرائیلی سعودی در سوریه شکست خورده است و دیگر باز نخواهد گشت.
  ایران و حزب الله بهانه‌اند. هدف واقعی، سوریه است.
  هواپیما‌های اسرائیلیْ سوریه، فرودگاه دمشق و شهرهای سوریه را از آسمان لبنان مورد هدف قرار می‌دهند. حکومت رسمی لبنان گاهی این حرکت را محکوم می‌کند. خب، پس شکایت به شورای امنیت کجاست؟ گرچه نتیجه‌ای ندارد، اما حد اقل یک شکایت بکنید و بنویسید اسرائیل به لبنان تجاوز کرد. موضوع نیازمند بیش از این نیز هست. نیازمند فکر است که چگونه جلوی این نقض حریم‌های هوایی آسمان لبنان توسط اسرائیل را بگیریم. چه برای تجاوز به لبنان و چه تجاوز به سوریه.
  هر روزی که می‌گذرد بیش‌تر ثابت می‌شود که برخی طرف‌های بین المللی، پناهندگان سوریه را به بازنگشتن به سوریه تشویق می‌کنند. آن‌ها را می‌ترسانند. همچنین برخی طرف‌های داخلی. به همین علت، این موضوع نیازمند تلاش بیش‌تر است. گرچه تا امروز هزاران نفر بازگشته‌اند اما تعدادشان در مقایسه با پناهندگان سوری در لبنان کم است.
  شما را به خدا، چه کسی می‌خواهد در سوریه و لبنان تغییر جمعیتی ایجاد کند. ما و حکومت سوریه؟ یا نیروهای سیاسی لبنانی و کشورهایی که جلوی بازگشت پناهندگان به سوریه را می‌گیرند؟
  برادران و خواهران و ای ملت لبنان، هر کس به شرق یا غرب برود یا تعلیق یا توطئه کند، نهایتا این افراد باید با هم کابینه تشکیل دهند و با هم پشت میز هیئت دولت بنشینند و با هم مسئولیت‌های اداره‌ی کشور را به دوش بکشند. هیچ کس نمی‌تواند طرف مقابل را نادیده بگیرد یا بیرون بیاندازد.
  گاهی می‌بینید یک موضوع کوچک که می‌توان تماسی برقرار کرد و برطرفش کرد، به یک موضوع در سطح چالش‌های عظیم تبدیل می‌شود و همه‌ی عصبیت‌ها و بوق‌ها برایش به کار گرفته می‌شود و کشور را به جای دیگری می‌کشاند. بنده می‌خواهم امشب محیط داخلی را مثل همیشه به آرامش، کنترل اعصاب، خودداری از تشنج فرا می‌خوانم. همچنین تا آن‌جا که امکان دارد، دعوت می‌کنم هر موضوع اختلافی که در کشور رخ می‌دهد به وسیله‌ی ارتباط، گفت‌وگو و حکمت درمان شود.
  پرونده‌هایی هست که اگر مردم همراهی نکنند فکر نمی‌کنم بتوانیم در آن‌ها پیش برویم. پرونده‌هایی مثل آلودگی [رود] لیطانی، پس‌ماندها و برق نیازمند همکاری مردمی و اجتماعی هستند.
  دسیسه‌چینان برای این منطقه به‌ویژه دولتمردان امریکا و اسرائیل و همراهانشان، تسلیم شکستشان در منطقه نخواهند شد. یعنی هیچ کدام از برادران یا خواهران تصور نکنند وقتی از پیروزی‌ها صحبت می‌کنیم دیگر به اوج پیروزی‌ها رسیده‌ایم. نه، این پیروزی‌ها درون نبردی طولانی با زمان نامشخص و البته ان شاءالله نتایج مشخص هستند. اهالی پروژه‌ی سلطه و هژمونی بر منطقه، تسلیم شکستشان در منطقه نخواهند شد و طبیعتا برای نابود کردن عوامل قدرت لبنان و خط ما سراغ گزینه‌ها، نقشه‌ها و برنامه‌های تازه خواهند رفت تا نگذارند پیروزی‌هایش را حفظ کند یا پیروزی‌های تازه بیافریند.
  در زمینه‌ی حزب الله: ما در حال گذراندن مرحله‌ی فشار هستیم و با فشارهای بیش‌تری نیز مواجه خواهیم شد. پس من به شما نمی‌گویم: اصلا این‌طور نیست و راه همواری پیش رویمان است. الله(سبحانه و تعالی) از روز اول این راه را راه «ذات الشوکة- خاردار (انفال/۷)» خوانده است. این راه، خار دارد.
  هر چیزی را که، مخصوصا در شبکه‌های اجتماعی، نوشته و گفته می‌شود، نباید باور کرد. این بخشی از جنگ بی‌قاعده‌ی امروز است. این حرف‌ها از سر تفریح نیست. باز هم تکرار می‌کنم این‌ها مردمی نیستند که اهل تفریح باشند. این بخشی از نقشه‌ی جنگ است. در جنگ نظامی و امنیتی و لگام زدن به اراده‌ی ما شکست خوردند، حالا می‌خواهند ما را از راه درون، دل، اطمینان، آرامش، یقین و روحیه بزنند.
  بنده همیشه به شما می‌گویم: ما و هیچ کس در حزب الله معصوم نیست. قطعا کسانی هستند که مرتکب خطا می‌شوند. اما ما مسیر و حزبی هستیم که بر درمان اشتباهات و کنار نیامدن با آن، اصرار داریم. این کاری است که هر ساعت در حال انجام آنیم اما نه به صورت علنی چون نمی‌خواهیم کسی را انگشت‌نما کنیم. نگاه کنید، ممکن است یکی از برادران ما در فلان زمینه مرتکب یک اشتباه شود و مورد محاکمه قرار گیرد ولی ما در رسانه‌ها بیانیه نمی‌دهیم. او را در روستا و شهرش انگشت‌نما نمی‌کنیم. چرا؟ شاید شخص او هم مستحق انگشت‌نماشدن باشد اما چون خانواده، پدر، مادر، همسر، فرزند، برادر و خواهر دارد، انگشت‌نمایش نمی‌کنیم. ما مسئول هستیم از خطا، انحراف و رفتار ناشایست جلوگیری کنیم اما مسئولیت نداریم برادرانمان و خانواده‌هایشان را انگشت‌نما کنیم. نمی‌خواهیم خانواده‌ها را نابود کنیم.
 در کشور و بلکه همه‌ی منطقه پس از شکست در جنگ‌های نظامی، فضایی ایجاد شده است که می‌خواهند ملت‌هایمان را گرفتار پراکندگی و انفکاک کنند؛ از طریق سخن‌پراکنی‌های دروغ.
  در حزب الله گاهی ما با مجلس سیاسی، میان نمایندگان پارلمان و… جلسه می‌گذاریم و روی متن بیانیه‌هایمان بحث می‌کنیم. تصمیم می‌گیریم که این موضوع را این‌گونه بیان کنیم یا آن گونه. اما ناگهان یکی از بچه‌ها یا برادران ما که در حزب الله هیچ مسئولیت و جایگاهی ندارد، می‌آید و یک جمله را به شبکه‌های اجتماعی پرتاب می‌کند و برخی رسانه‌ها آن را می‌گیرند و می‌شود موضوع اصلی و خبر اول اخبار. چرا؟ چون خواستار فتنه‌اند.
  ما معتقدیم همان‌گونه که در دوره‌ی جنگ آماده‌باش شدید نظامی برقرار می‌شود و همان‌طور که این روزها آماده‌باش شدید امنیتی در همه‌ی مناطق ما برقرار است، فکر کنید بنده شما را به آماده‌باش شدید رسانه‌ای، کلامی و ذهنی دعوت می‌کنم. در زمینه‌ی چیزهایی که گفته و نقل و نوشته می‌شود، بیدار باشید تا زمینه‌ی سوء استفاده برای کسی فراهم نکنید. از ساده‌ترین اشتباه ما، بحران منطقه‌ای می‌سازند.
  اگر این افراد که امروز هدف بدگویی قرار گرفته‌اند نبودند، همان اتفاقی می‌افتاد که هفت سال است می‌گوییم: داعش امروز در خانه‌های شما بود. داعش امروز زنان شما را به اسارت گرفته بود و به نوامیس شما تجاوز می‌کرد و اموالتان را غارت می‌کرد و اماکن مقدستان را تخریب می‌کرد. با این حال کسانی وجود دارند که نعمت را نمی‌شناسند و قدرناشناسند و نعمت را شکر نمی‌کنند و اصلا آن را نعمت نمی‌دانند. روش ما بود که ذلت را از چهره‌ها پاک کرد و باعث شد انسان این کشور و منطقه که احساس ضعف، سستی و حقارت می‌کرد احساس عزت، کرامت و استقلال کند و این‌که می‌تواند تاریخ را رقم بزند.

بسم الله الرحمن الرحیم.

الحمد لله رب العالمین و الصلات و السلام على سیدنا و نبینا خاتم النبیین أبی القاسم محمد بن عبد الله و على آله الطیبین الطاهرین و صحبه الأخیار المنتجبین و على جمیع الأنبیاء و المرسلین.

السلام علیک یا سیدی و مولای یا أبا عبد الله و على الأرواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبدا ما بقیت و بقی اللیل والنهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام على الحسین و على علی بن الحسین و على أولاد الحسین و على أصحاب الحسین.

برادران و خواهران، السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته، و عظم الله اجورکم.

در ابتدا از همگی شما برادران و خواهران به خاطر این تجمع بزرگ در این شب، بسیار تشکر می‌کنم. از همه‌ی کسانی که در هرجای دنیا این‌گونه مجالس را زنده نگه می‌دارند تشکر می‌کنم و ان شاء الله [خداوند] از شما در لبنان و در همه‌ی مناطق، شهرها و روستاها به بهترین نحو [بپذیرد]. همچنین از فرماندهان، افسران، درجه‌داران و سربازان ارتش لبنان و نیروهای امنیتی و همه‌ی کسانی که در حفاظت، نگهبانی و تأمین امنیت این فضای امن، آرام‌بخش و خوب مشارکت داشته‌اند تشکر می‌کنم. همچنین باید از هماهنگی عالی بین برادران جنبش امل و حزب‌الله در تمام مناطق، روستاها و شهرهای لبنان تقدیر کرد. این هماهنگی کمک کرد این مناسبت عظیم به بهترین شکل برگزار شود.

والحمدالله رب العالمین، برای ما تا این ساعت [این ایام با امنیت] طی شدند. از خداوند(عز و جل) می‌خواهیم که این نعمت را بر ما تمام کند. تا این لحظه مراسم‌ها در همه‌ی مناطق بدون حوادث امنیتی و مشکلات و درگیری‌ها و اختلافات برگزار شده‌اند و این از نعمت‌های خداوند (سبحانه و تعالی) بر ما و مردم است.

همچنین مناسب می‌بینم در ابتدای سخنرانی و در آخرین شب، از همه کسانی که نه فقط در ضاحیه بلکه در همه‌ی مناطق احتمالا به خاطر اقدامات امنیتی سازمان‌های رسمی یا برادران ما یا برادران جنبش امل به هر شکلی اذیت شدند یا آزاری دیدند عذرخواهی کنیم و امیدواریم که ان شاء الله سال آینده در برخی از این اقدامات بازنگری کنیم. ان شاء الله وضعیت امنیتی هم بهتر از امسال باشد تا برنامه‌های امنیتی در سطح پایین‌تری اجرا شوند. در هر حال هیچ انگیزه‌ی نادرستی در پس این اقدامات نبوده و تنها انگیزه‌اش مسئله‌ی امنیتی و مقابله با تهدیدهای امنیتی بوده است.

مثل همیشه در این شب درباره‌ی مسائل کلی صحبت می‌کنم. یک مقدمه دارم و چند موضوع اصلی و مؤخره. البته معمولا موضوعات را بین امشب و فردا تقسیم می‌کنم، یعنی ضرورتی ندارد همه چیز را امشب بگوییم.

مقدمه در ارتباط با این مناسبت است. چند جمله‌ای مختصر صحبت می‌کنیم. امشب شب عاشورا است. فردا یعنی روز عاشورا، در همه‌ی دنیا اوج مراسمات است. چیزی وجود دارد که دوست دارم نظر همه‌ی مردم یعنی ملت‌ها، مردم منطقه و جهان، سازمان‌های علمی، فکری، فرهنگی، رسانه‌ای، اجتماعی و همه‌ی دغدغه‌مندان درباره‌ی ژرفای رفتارهای ملت‌ها، جوامع و امت‌ها را به آن جلب کنم. من دعوت می‌کنم حوادث این چند سال به‌ويژه سال‌های گذشته را از زاویه‌ی جدیدی بررسی کنند. البته برخی به این موضوع صرفا به عنوان یک موضوع مذهبی شیعی نگاه می‌کنند. [می‌گویند:] ده روز گریه می‌کنند و خیر است ان شاء الله! [می‌گویند:] به خودشان مربوط است، یکی از مراسمات مذهبی‌شان یا یکی از شعائر دینی‌شان است یا چیزی شبیه این. اما من از همه می‌خواهم آن واقعه را از زاویه‌ی دیگری ببینند؛ واقعه‌ای که به درستی یک موسم فکری، فرهنگی، تربیتی، معنوی، عاطفی، روحی و جهانی نامیده می‌شود. حقیقتا، این یک توصیف دقیق است.

واقعا در این شب‌ها و فردا چه چیزی رخ می‌دهد؟ نمی‌خواهم بگویم صدها میلیون نفر. با این که مبالغه نیست بگذارید متواضعانه بگوییم: در این شب‌هایی که گذشت ده‌ها میلیون نفر در همه‌جا و حداقل در همه‌ی قاره‌ها و نه الزاما در همه‌ی کشورها در این مراسم‌ها شرکت کردند. این مناسبت همان‌طور که گفته می‌شود فراقاره‌ای، فرازبانی و فرانژادی است. ده‌ها میلیون نفر در این ده روز، هر روز به صورت متوالی در مجالس و برنامه‌ها و مکان‌های مشابهی حاضر می‌شوند. در همه‌ی دنیا مجالس مشابه‌اند. مردم در حسینه‌ها، مساجد، سالن‌ها، میدان‌‌‌ها و مکان‌هایی که با نگاه کلی و از نظر نشانه‌ها و علامت‌ها شبیه هم هستند حاضر می‌شوند. همه لباس سیاه می‌پوشند و در این مجالس و این میدان‌‌ها می‌نشینند به سخنرانی گوش می‌دهند. عده‌ای سخنرانی می‌کنند و مردم گوش می‌دهند: چرا می‌گویم یک موسم فرهنگی است؟ بروید و آمار بگیرید. در این ده شب قطعا ده‌ها هزار سخنرانی تاریخی، فکری، فرهنگی، دینی، اخلاقی، سیاسی، تربیتی، انگیزشی و آموزشی ایراد شده است. همه می‌نشینند و گوش می‌دهند. این مجالس هم عقلی هستند و هم قلبی. این یک ویژگی مهم است. نشست و کنفرانس نیست که فقط عقلی باشد. مردم تحت تاثیر قرار می‌گیرند، متاثر می‌شوند، گریه می‌کنند و غمگین می‌شوند. اوجش هم فرداست. همچنین تجمع دیگری نیز پیوسته به تجمعات این ده شب و تجمع روز عاشورا صورت می‌گیرد و آن، روز اربعین در کربلا و این پدیده، این راهپیمایی انسانی سیل‌آسا و عظیم است. اگر بر اساس آمار رسانه‌های رسمی عراق [محاسبه کنیم]، گاهی می‌گویند ۲۰ میلیون، گاهی ۱۵ میلیون. اصلا بگوییم ۱۰ میلیون یا ۵ میلیون. میلیون‌ها نفر از همه‌جای عراق و دنیا در یک روز و در یک مکان می‌آیند و میلیون‌ها نفر از آن‌ها ده‌ها یا صدها کیلومتر به سمت امام حسین (ع) پیاده‌روی می‌کنند. محور این واقعه اباعبدالله(علیه السلام)، نوه‌ی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و صحبت درباره‌ی موضع‌گیری، زندگی، اهداف، جان‌فشانی‌ها، فداکاری‌ها، صلابت، شهامت، شجاعت، دست‌آوردهای بزرگ، شهادت و پیروزی خونینش است؛ این پیروزی که همچنان در تاریخ در حال ثبت است. چه، یکی از گونه‌ها و شکل‌های پیروزی حسین، همین موسم جهانی است که در حال صحبت درباره‌ی آن هستم.

امروز حسین در دنیا در چه جایگاهی قرار دارد؟ و یزید در چه جایگاهی؟ آیا این از نشانه‌های پیروزی خون حسین نیست؟ این یک پدیده‌ی بی‌نظیر در تاریخ معاصر و حتی می‌توانم بگویم در تاریخ بشریت است. البته می‌توانیم بیش‌تر تحقیق کنیم، چون من معمولا احتیاط می‌کنم. هر سال ده‌ها میلیون نفر برای بزرگداشت این مناسبت با عقل، احساسات، رفتارها، گفتارشان و... آن هم با این عمق، وسعت و گستردگی جمع می‌شوند و دست‌آوردهای فکری، فرهنگی، تربیتی و همچنین خلاقیت‌هایی هنری در زمینه‌ی تصویرگری، شعر، ادبیات، هنرهای بصری، موسیقی و نمایش ارائه می‌دهند. همه‌ی این‌ها باید با دید یک حادثه‌ی بین‌المللی تاریخی و فرهنگی بررسی و در کارنامه‌ی کسانی که این مناسبت را برگزار می‌کنند، ثبت شود. همان‌گونه که از جهانیان می‌خواهیم این مناسبت را از این زاویه بنگرند، از اهالی این مناسبت که بر زنده نگه‌داشتنش اصرار دارند و نسل به نسل و دوره به دوره رهایش نکرده‌اند تا این‌گونه به ما رسیده است و ما هم ان‌شاءالله آن را به فرزندان، نوه‌ها و نسل‌های آینده می‌رسانیم، درخواستی داریم. به این افراد و خودمان و هر کسی که هر جای جهان همراه ما این مراسم را برگزار می‌کند، می‌گوییم مسئولیتی تاریخی بر عهده‌ی شماست و آن عبارت است از حفظ و زنده نگه‌داشتن این مناسبت و نام، شکل، نشانه‌ها، مراسم‌ها، معنا، دلالت‌ها، جایگاه، درخشش، عظمت، دل‌پذیری، پاکی و احترام آن. این یک مسئولیت بزرگ است که در حقیقت مختص چهارچوب علماء، نخبه‌ها و عامه‌ی مردم شیعه است. این مراسم در دهه‌ها و سال‌های اخیر این دامنه‌ی گسترده و عمیق و قابل احترام را پیدا کرده است و ما شیعیان که آن را برگزار می‌کنیم نباید همچنان به شیوه‌ها با بحث‌های گذشته به آن بپردازیم و در این‌باره نیازمند یک بحث جدی و واقعی هستیم. الحمدالله شما در لبنان همیشه با تجمع محترمانه، آرام، منضبط، مودب و متعهدانه‌تان به این شکل و معانی و نشانه‌ها، در شکل‌گیری این برنامه و موسم، مشارکت داشتید و ان‌شاءالله این را فردا در روز عاشورا نیز نشان خواهید داد. این یک مسئولیت بسیار بزرگ در برابر امام حسین(علیه السلام) و این مسئله‌ی بزرگ و مقدس است.

اگر این مقدمه را اول حساب کنیم، این می‌شود دوم، ولی بگذارید مقدمه حساب کنیم. پس این می‌شود اولین موضوع در مورد مسائل سیاسی کلی.

(صلوات حضار) قاعدتا امشب من وارد جزئیات نخواهم شد و می‌خواهم که درباره‌ی برخی مسائل رکنی و مهم صحبت کنم.

اول: در شب عاشورا که معمولا شب گزینه‌ها و تصمیم‌گیری‌ها سرنوشت‌ساز است: مهم‌ترین مسئله‌ی هر امت، جامعه یا گروهی تشخیص دوست از دشمن و ابهام نداشتن در این تشخیص است چون اگر در تشخیص دشمن اشتباه کرد، احتمال دارد برای سال‌ها یا ده‌ها سال وارد جنگی سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی یا فرهنگی با کسی شود که گمان کرده دشمن است سپس متوجه شود که در میدان و جنگ نادرست بوده است. دشمن شناسی، مهم‌ترین چیز در آگاهی عمومی، سیاسی، اجتماعی و تاریخی است.

الان در سطح همه کره‌ی زمین صحبت نمی‌کنم. (خنده) بله، امروز ما در لبنان و همین منطقه‌ی اطرافمان و میان مردم و نخبگان ساکن لبنان و منطقه، در زمینه‌ی امریکا و دولتمردان، دولت و نظامش اختلاف نظر داریم. من درباره‌ی ملت امریکا به عنوان مردم صحبت نمی‌کنم. از دولت، حکومت و دولتمردانی صحبت می‌کنم که تصمیمات جنگ و تحریم را می‌گیرند و در مسائل داخلی همه‌ی کشورهای دنیا دخالت می‌کند. (خنده) برخی از ما کسانی هستند که امریکا را دشمن می‌بینند. مثل ما و مثل امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)، حضرت آقا و دیگران. نمی‌خواهیم نام همه را ببریم. برخی از ما در منطقه نیز آن را دوست و متحد می‌دانند. یعنی در دو طرف کاملا متضاد. بعضی‌ها دوست و متحد حسابش می‌کنند و از این موضع با او برخورد می‌کنند. دسته‌ی سومی هم وجود دارد که شاید دلایل مشخص و زاویه‌ی متفاوتی دارند و متناسب با هر مسئله و موضوع به صورت سیاسی و پراگماتیستی برخورد می‌کنند. خب، از آن‌جا که امشب جنگ، جنگ آگاهی است، بنابراین درباره‌ی دو موضوع در زمینه‌ی این جنگ سخن خواهم گفت: امریکا و یک مسئله‌ی دیگر.

من می‌خواهم لبنانی‌ها را مخاطب قرار بدهم، مخصوصا کسانی که در این مسئله با هم اختلاف داریم. همچنین کسانی را که با ما هم‌نظر هستند، تا باورشان قوی‌تر شود. می‌خواهیم با کسانی که با آن‌ها اختلاف نظر داریم بحث آرامی داشته باشیم. الآن نمی‌خواهیم شعار بدهیم و مرگ بر امریکا و این‌ها. (خنده) می‌خواهیم یک بحث آرام درباره‌ی این مسئله داشته باشیم. واقعا امیدوارم این‌طور باشد. من و برادران همیشه سؤالاتی مطرح می‌کنیم ولی در کشور پاسخی وجود ندارد چون در واقع اصلا جوابی وجود ندارد. حالا خواهیم دید که جوابی داده می‌شود یا نه.

می‌شود بگویید وقتی امریکا را دوست یا متحد لبنان یا دوست و متحد مردم منطقه (فعلا به نظام‌ها کاری ندارم) می‌نامید، منظورتان چیست؟ دوستی و ائتلاف یعنی این‌که همراهت باشند و به نفع تو کار کنند و در عین حال از منافع خودشان هم پاسداری کنند، کنارت باشند، به تو خیانت نکنند، از پشت خنجر نزنند، و تو را با دست و پای خودت به سمت پرتگاه نکشانند. آیا دوست، چنین کسی نیست؟ دوست و متحد این است. اگر این طور است، امریکا چه طور متحد و دوستی است؟ من در این باره تیتروار صحبت می‌کنم چون برای شما اشاره کافی است و ما همیشه در طول همه‌ی سال‌های گذشته در این‌باره صحبت کرده‌ایم. بدون این که بگویم اولا و ثانیا چون خیلی زیاد است:

پشتیبانی امریکا از اسرائیل؛ پشتیبانی مطلق نظامی، امنیتی، مالی، اقتصادی، روحی، رسانه‌ای حتی پشتیبانی با حق وتوی شورای امنیت. امکان هیچ تصمیمی [ضد اسرائیل] در شورای امنیت به دلیل وتوی امریکا وجود ندارد. من از متحدان و دوستان عرب و لبنانی امریکا در منطقه سوال می‌کنم: آیا پشتیبانی و تقویت و تثبیت اسرائیل برای تکبر و خود بزرگ‌بینی بیش‌تر، به نفع مردم منطقه است؟ به نفع ملت فلسطین، لبنان، سوریه، اردن، عراق، کشورهای خلیج و شمال آفریقا است؟ فقط درباره‌ی منطقه‌ی اطرافمان صحبت می‌کنیم. این بر خلاف منافع نظامی، امنیتی، اقتصادی، زندگی، عاطفی، درونی، دینی و ایمانی همه‌ی این ملت‌هاست. اما امریکا هر روز و هر ساعت این کار را انجام می‌دهد. آیا امریکا دوست مردم فلسطین است؟ امریکایی که نه فقط در دوره‌ی ترامپ حتی در دولت‌های قبل با مردم فلسطین می‌جنگد. امریکایی که همه‌ی تلاشش را می‌کند تا ملت فلسطین حتی نتواند حد اقل به یک حکومت دست پیدا کند. چیزی که حد اقل حکومت [فلسطین] نامیده شود تا قابلیت بقاء داشته باشد. آیا منافع ملت فلسطین و منطقه این است که امریکا و ترامپ، قدس را به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل به رسمیت بشناسند؟ این مصلحت همگی ما مسلمانان و مسیحیان است؟ آیا منافع ملت فلسطین و همچنین به‌طور ویژه مردم لبنان این است که امریکا و حکومت ترامپ بیاید و حق بازگشت فلسطینی‌ها را ملغی کند و [کمک مالی] به اونروا [یعنی آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک] را قطع کند؟ از فردا ممکن است حتی کشورهایی را که به اونروا کمک مالی می‌کنند نیز تحت فشار قرار بدهد تا کمک‌رسانی قطع شود. ضرر این برای چه کسی است؟ آیا منافع ملت لبنان این است؟ آیا منافع فلسطینی‌ها این است که به سوی گرفتن تابعیت در لبنان اجبار شوند؟

چه کسی گروه‌های تکفیری را آورد و ازشان پشتیبانی کرد؟ خطرناک‌ترین مرحله‌ای که منطقه و مردم ما در چند سال گذشته از سرگذراندند، مرحله‌ی داعش و جبهه‌ی النصره و گروه‌های تکفیری بود. چه کسی این‌ها را آورد؟ آیا طبق اعتراف ترامپ، امریکا نبود؟ خب، ترامپ را در نظر نگیریم. آیا متحدان امریکا نبودند؟ آیا متحدان منطقه‌ای امریکا بدون اجازه و موافقت امریکا جرات می‌کردند سلاح، پول و پشتیبانی در اختیار این گروه‌های تکفیری بگذارند؟ آیا امریکا این گروه‌های تکفیری را به منطقه نیاورد و در چند سال گذشته منطقه را ویران نکرد؟ آیا منافع ملت‌های لبنان و منطقه این است؟ این در سوریه و عراق هم رخ داد. امریکا داعش را آورد و تمام متحدان امریکا در منطقه از آن حمایت و مرزها را برایشان باز کردند. این همان داستانی است که از چند سال گذشته ما درباره‌ی آن صحبت می‌کنیم. چون امریکا می‌خواست از طریق داعش وضعیت ملی و مستقلی را که در عراق ایجاد شده بود، ساقط کند. چون امریکا می‌خواست بهانه‌ای برای بازگشت نیروهایش که از عراق اخراج شده بودند بتراشد.

طولانی کردن عمر گروه‌های تروریستی و جلوگیری از یکسره کردن کار آن‌ها در لبنان و سوریه و عراق و منطقه

تحریم و فشار بر ملت‌ها به بهانه‌ی فشار بر دولت‌ها و احزاب

تهدید هرکسی که طرفدار این ملت‌هاست و تصویب تحریم علیه وی. واضح‌ترین مثالش هم جمهوری اسلامی ایران است.  برادر، حتی مثلا الان فلسطینی‌ها، دولت خودگردان یا سازمان آزادی‌بخش مگر چه چیزی در اختیار دارند؟ از جمله چیزهایی که می‌گویند در اختیار دارند، شکایت به دادگاه کیفری بین‌المللی است. همه‌ی ما شنیدیم که بولتون چطور حتی درباره‌ی دادگاه کیفری بین‌المللی که یک مؤسسه‌ی بین‌المللی است سخن گفت. این دادگاه که دیگر ایران یا یک سازمان، حزب یا گروه در خاورمیانه نیست. این یک سازمان بین‌المللی و مورد احترام و به‌رسمیت شناخته شده توسط همه‌ی کشورهاست. آن وقت او با این سازمان با تکبر و از موضع بالا حرف زد و به‌شان گفت اگر هر شکایتی علیه یک امریکایی یا اسرائیلی را قبول کنید، قاضیانتان را کیفر خواهیم داد و تحریمشان می‌کنیم و از ورود آن‌ها به ایالات متحده جلوگیری می‌کنیم. آیا چنین امریکایی، دوست ملت‌ها و منطقه‌ی ماست؟ حتی آخرین پناهگاهی که ممکن است فلسطینی مظلوم یا هر مظلوم دیگری در جهان به آن پناه ببرد، ممنوع شده است. اگر چه البته ما اعتمادی به این مؤسسات نداریم.

پشتیبانی و کنترل جنگ‌های منطقه. مثل حوادث عراق و سوریه و جنگ یمن. چه کسی جنگ یمن را شروع کرد؟ مردم یمن؟ انصارالله؟ چه کسی جنگ یمن را شروع کرد؟ این عربستان بود که جنگ یمن را شروع کرد و اعلام طوفانِ نمی‌دانم‌چی‌چی کرد: طوفان اراده، تدبیر… و موعدها و اهدافی را هم با نظارت، حمایت، تأیید و پشتیبانی امریکا تا همین لحظه، برایش مشخص کرد. آن وقت گستاخی و بی‌شرمی دولتمردان امریکا به جایی می‌رسد که وزیر خارجه‌اش به کنگره می‌رود تا متن مکتوبی بخواند و بگوید ائتلاف جنگ علیه یمن، به ضوابط برکنارداشتن مردم غیر نظامی از جنگ پایبند است. ماشاءالله! اگر در حوادث یمن، مردم غیرنظامی از جنگ دور نگه داشته شده‌اند، پس جنگی که در آن غیرنظامیان کشته می‌شوند دیگر کدام است! نظارت امریکا این است.

آیا امریکا در تمام امور داخلی همه‌ی کشورهای دنیا مداخله نمی‌کند؟ آن هم نه فقط در کشورهای بی‌چاره‌ی منطقه‌ی ما، که حتی در روسیه، فرانسه و آلمان؟ اتحادیه‌ی عرب با تمام حوزه‌های وزارتی مختلفش هر وقت می‌خواهد تشکیل جلسه بدهد دستور جلسه‌اش یک بند ثابت دارد: محکوم کردن دخالت ایران در امور داخلی کشورها. شما می‌دانید که امریکا در امور داخلی‌تان دخالت می‌کند. آیا یکی شما کشورهای عربی و اسلامی، جرأت دارد بیانیه‌ای در محکومیت دخالت امریکا در امور داخلی کشورهایتان صادر کند؟ در بیش‌تر کشورهای عربی و اسلامی ما حاکم واقعی، سفیر امریکاست. مرجع واقعی، سفیر امریکاست. چرا این واقعیت‌ها را نادیده می‌گیرید. همین چند هفته قبل در عراق یک نمونه‌ی واضح و آشکار و بی‌پرده‌ی دخالت امریکا اتفاق افتاد: امریکایی‌ها می‌خواهند رئیس جمهور، رئیس مجلس و نخست‌وزیر را آن‌ها تعیین کنند. می‌خواهند ائتلاف‌ها و اسامی را تحمیل کنند. اما ملت عراق با مرجعیت دینی بزرگ و رهبرانش و با هوشیاری مردمش همان‌طور که توانست چند سال قبل توطئه‌ی امریکایی-سعودی تجسم‌یافته در داعش را پشت سر بگذارد، این‌بار نیز توانست این توطئه و دخالت را ناکام کند و مانع آن شود که امریکا گزینه‌هایش را با تهدید و پول سعودی بر ملت عراق تحمیل کند و توانست با کمال اراده و خواست خودش، آن‌چه را می‌خواهد انتخاب کند.

خب، این فقط مشتی از خروار. و اگر نه، اگر بخواهیم همه‌ی نمونه‌های همه‌ی کشورهای جهان و منطقه‌ی خودمان را ذکر کنیم، تا صبح طول می‌کشد. خب، این امریکا و سیاست‌های اوست. هرجا مقاومی باشد تعقیبش می‌کنند، تحریمش می‌کنند، محاصره‌اش می‌کنند، می‌کشندش، ترورش می‌کنند. هرجا کسی از اماکن مقدس و شرف این امت دفاع کند او را در لیست تروریسم جای می‌دهند. بگذارید منطقی حرف بزنیم. این چیزهایی است که ما داریم. دلایل ما بر این‌که امریکا دشمن است این‌هاست. امریکایی که دروازه‌ی رضایت و خشمش هر دو اسرائیل است. هر حاکم، نظام یا قدرتی بخواهد امریکا از او راضی باشد، دروازه‌اش اسرائیل است. شفیع، اسرائیل است. اگر اسرائیل علیه کسی غضب کند، امریکا هم غضب می‌کند. آیا ضوابط و معیارها این نیست؟ خب، ای دوستان و متحدان امریکا، به من نشان بدهید دوستی امریکا با ملت‌های ما کجاست؟ چرا ساکتید؟ چرا سکوت می‌کنید؟ مثلا همه‌ی لبنان بر مخالفت با تابعیت دادن به فلسطینی‌ها اتفاق نظر دارند. چه کسی برای این تابعیت‌دهی به لبنان فشار می‌آورد؟ فلسطینی‌ها؟ گروه‌های فلسطینی؟ سازمان آزادی‌بخش فلسطین؟ نه، امریکاست که برای خدمت به اسرائیل این فشار را می‌آورد. آن وقت شما [برای اعتراض] به دوست و متحد امریکایی‌تان چه گفتید؟ از این موارد بسیار است. این از موضوع اول.

شب عاشورا هرکس می‌تواند هر راهی را که می‌خواهد انتخاب کند. ولی من می‌خواهم تکلیف این نکته را روشن کنم و بگویم: ما در این شب عاشورا مثل همه‌ی عاشوراهای همه‌ی سال‌های دیگر از زمانی که معادلات این دنیا را درک کردیم به همه‌ی ملتمان و ملت‌های منطقه و امتمان می‌گوییم: برادران، نه خودمان را مسخره کنیم و نه بگذاریم کسی ما را به تمسخر بگیرد. دشمن و مشکل واقعی این منطقه، امریکا و پروژه و سیاست‌های امریکایی است. حتی اسرائیل هم یک مهره است؛ مهره‌ای در خدمت پروژه‌ی امریکا. ما چنین باوری داریم. اگر کسی منطق و دلایل دیگری دارد، بفرماید با ارقام و دلایل بگوید. به همین علت ما خودمان را دشمن او می‌دانیم و او را در شمار دشمنانمان طبقه‌بندی می‌کنیم. اگر دیگران نمی‌خواهند او را دشمن به حساب بیاورند، مشکلی نیست، ولی دیگر [حد اقل] با او به چشم دوست برخورد نکنید! [حد اقل] با او به عنوان یک طرف مورد اعتماد و امین یا طرفی که می‌توانید به او پناه ببرید تا مشکلاتتان را حل کند، برخورد نکنید! با او با مراقبت، هشیاری، چشم باز، بیدار و توجه برخورد کنید. حداقل این‌طور باشید. اختلاف ما در موضوع اول، اختلافی بزرگ و بی‌پایان است چون جاهایی هست که دیگر موضوع، به منطق، عقل و گفت‌وگو ربطی ندارد بلکه ـ صراحتا می‌گویم ـ نزد برخی تابع منافع شخصی، حزبی و تنگ‌نظرانه است.

دوم: قصه‌ی لبنان و نسبتش با منطقه که باز هم از نقاط بنیادی و محوری محل بحث در کشور ماست و همواره در سخنان روزمره وجود دارد. می‌گویند ما یعنی لبنان نباید در منطقه دخالت کنیم. حوادث منطقه به ما ربطی ندارد. ما تماس نداریم. باید از مداخله اجتناب کنیم و از این حرف‌ها. برای این معنا و این ایده، در خلاقیت و ادبیات لبنانی تعابیر و ادبیات مختلفی می‌یابیم: اجتناب از مداخله، بی‌طرفی پیش‌برنده و... درباره‌ی این موضوع نیز که به لحاظ سیاسی و مردمی یک محل اختلاف بنیادی در کشور است، می‌خواهیم کمی بحث واقع‌بینانه انجام دهیم. چند جمله است. این‌جا نیز زیاد مصدع نمی‌شویم. خودمانیم، آیا واقعا لبنان از حوادث منطقه برکنار است؟ چه کسی می‌تواند لبنان را بگیرد و از منطقه جدایش کند و بگوید هیچ کدام از حوادث منطقه ربطی به لبنان ندارد و در لبنان اثرگذار نیست و لزومی ندارد واردش بشویم و لبنان باید از حوادث منطقه برکنار باقی بماند؟ حوادث منطقه برای لبنان و ملتش سرنوشت‌ساز است. برای همه‌ی مردم و همه‌ی لبنانی‌ها. حوادث منطقه یک موضوع سرنوشت‌ساز و تاریخی است که به حال حاضر و آینده‌ی آن‌ها ربط دارد. آن وقت بیاییم سرمان را در برف فرو کنیم و بگوییم حوادث منطقه به ما ربطی ندارد یا از ما بخواهند پایمان را از قضایای منطقه بیرون بکشیم؟ براساس چه منطقی؟ بر اساس کدام منفعت‌سنجی عقلانی؟ بر اساس کدام منافع ملی؟ (در این باره نیز کمی سخن خواهم گفت.) واقعا باید در این امور بدیهی هم همدیگر را قانع کنیم؟! متأسفانه در سیاست امروز لبنان حتی برخی بدیهیات، بعضی از واضح‌ترین بدیهیات هم نیازمند استدلال شده است. اشکالی ندارد، استدلال می‌کنیم. باز هم به‌سرعت و بر مبنای آن‌چه کمی قبل گفتم: آیا شیوه‌ی دولت امریکا در حل مسئله‌ی فلسطین اثری بر لبنان ندارد؟ اولین تأثیرش بر لبنان تابعیت‌دهی [به فلسطینیان] است که تمام لبنانی‌ها و فلسطینی‌ها ردش می‌کنند و مخالفت با آن در مقدمه‌ی قانون اساسی لبنان قید شده است. آیا امکان دارد تو به عنوان یک لبنانی بگویی حوادث فلسطین و معامله‌ی قرن و تلاش برای تحمیل این راه حل به فلسطینیان به من ربطی ندارد؟ امکان دارد بگویی این یک موضوع فلسطینی است و به من که لبنانی‌ام ربط ندارد؟ برادر، حتی از نظر منافع ملی لبنان هم حوادث فلسطین بر لبنان بازتاب می‌یابد.

همچنین از زاویه‌ای دیگر: آیا این معامله‌ی قرن که خواهان تقویت و تثبیت و تحکیم و رسوخ بخشیدن اسرائیل در منطقه است، به نفع شما به عنوان ملت لبنان است؟ و فردا که در منطقه بر سر نفت و گاز و آب نبرد شد، آیا مصلحت ملت لبنان با تمام فرقه‌ها، مناطق و جناح‌هایش این است که اسرائیل قوی و طمع‌کار در همسایگی‌اش باشد؟ این کاری است که امریکا دارد می‌کند و در فلسطین شاهد آنیم. آن وقت تو می‌گویی به من مربوط نیست و این چیزها برایم اهمیتی ندارد.

خب، وقتی موضوع سوریه پیش آمد، من هفت سال است که سؤالی دارم و خواهش می‌کنم یکی از دوستان و متحدان امریکا در لبنان و منطقه جوابم را بدهد: اگر داعش، جبهه‌ی النصره و تشکیلات القاعده بر سوریه مسلط شده بودند، سرنوشت لبنان، اردن، عراق و کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس چه بود؟ باز هم می‌گفتید والله به من مربوط نیست و این یک موضوع داخلی سوری است؟ یعنی می‌خواهید خودتان را قانع کنید که این یک موضوع داخلی مربوط به سوریه است؟ در حالی که شما باید داعش را قانع کنید که این یک موضوع داخلی سوریه است! باید جبهه‌ی النصره و تشکیلات القاعده را که پروژه‌ی جهانی دارند قانع کنید که این یک موضوع داخلی سوریه است. کافی نیست که شما به عنوان لبنانی قانع بشوید که این یک موضوع داخلی سوریه است.

چیزی نمانده بود داعش بر عراق مسلط شود، اگر داعش بر عراق مسلط می‌شد، چه بر سر سوریه می‌آمد؟ یکی پس از دیگری چه بر سر کشورهای خلیج می‌آمد: عربستان، کویت، قطر، امارات و همه. من یادم هست و فراموش نمی‌کنم وقتی روند سقوط استان‌های عراق شروع شد، چطور ملک عبدالله بن عبدالعزیز همه‌ی سفرای دنیا را جمع کرد و آن‌ها را مخاطب قرار داد که: اگر کشورهای دنیا دخالت نکنند، فردا داعش تمام منطقه را می‌گیرد و بعد از یکی دو ماه به اروپا و امریکا می‌رسد. وحشت شدیدی تمام کشورهای خلیج و عربستان سعودی را فرا گرفته بود؛ عربستانی که خودش داعش را ایجاد کرده و به کار گرفته بود. آن‌ها داعش را آوردند تا با وضع حاکم بر عراق مقابله کند، نه این‌که خلیفه برای امت اسلامی تعیین کند، که خود عربستان و حرمین شریفین هم بخشی از آن بودند. آن وقت من بیایم و بگویم حوادث عراق به من مربوط نیست و اثری بر وضع منطقه ندارد؟ چطور اثری بر وضعیت منطقه ندارد؟

دیگر می‌خواهید چه استدلالی بیاوریم؟ از بدیهی‌ترین بدیهیات و اوضح واضحات این است که همه‌ی حوادث اطراف ما و سوریه… اگر داعش بر سوریه مسلط می‌شد، سرنوشت اردن و همه‌ی کشورها حتی شمال آفریقا چه می‌شد؟ روشن است.

حالا ما در لبنان می‌آییم با هم مخالفت می‌کنیم. باشد. «اجتناب از مداخله» را اختراع می‌کنیم. بگذارید صریح باشیم. ما هم همیشه همین را مطالبه می‌کنیم. ما طرفدار این هستیم که دولت از مداخله اجتناب کند. حکومت لبنان از مداخله اجتناب کند. ارتش لبنان اجتناب کند. وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌های امنیتی و اطلاعاتی لبنان از مداخله اجتناب کنند. حکومت لبنان اجتناب کند. خیلی خب. چرا؟ چون یک اختلاف و شکاف عمودی در کشور پیرامون مسائل منطقه وجود دارد. باشد. اما در مورد نیروهای سیاسی دیگر، به خودمان دروغ نگوییم و از اجتناب صحبت نکنیم. چه کسی اجتناب کرد؟ چه کسی؟ ما بیش‌تر در چشم هستیم، چون نظامی داریم و در سوریه می‌جنگیم و آن‌جا هستیم. ما آشکاریم. فرق ما با دیگران فقط این است. اما از زمان آغاز حوادث سوریه تا امروز، بیش‌تر نیروهای سیاسی لبنان با تمام توانشان دخالت کرده‌اند. ولی فقط همین قدر از دستشان برمی‌آمده است. روشن است؟ فرق بین ما و دیگران، فقط در امکانات انسانی، مادی و نظامی است. اگر نه اکثر نیروهای سیاسی لبنان از همان روز در موضوع سوریه دخالت کردند و من به شما بگویم که هنوز هم مشغول دخالتند و شواهد از هفت هشت سال پیش تا الان موجودند.

بنابراین این‌گونه نیست که نیروهای سیاسی از مداخله اجتناب کرده باشند. اتفاقا من می‌گویم بیایید اجتناب نکنیم. چون حوادث منطقه، سرنوشت منطقه، کشور و لبنان را ترسیم می‌کند. بله، همه اتفاق نظر داریم که دولت و حکومت لبنان از موضع رسمی، از دخالت اجتناب کنند. اگرچه بسیاری از شواهد و اتفاقات نشان می‌دهد سیاسیون رسمی از دخالت اجتناب نمی‌کنند.

پس خوانش ما این است. این یک خوانش منطقی و واقع‌نگرانه است که تعارف‌بردار، خجالت‌بردار و فشاربردار نیست که یک نفر بنشیند هر روز با سخنرانی‌های سیاسی به ما فشار بیاورد. این اعتقاد ماست و بر این باوریم که سرنوشت لبنان در لبنان و در عرصه‌ها و میادین منطقه معین می‌شود. اگر کسی منطق دیگری دارد باید دلیل و حجتش را ارائه کند.

سوم: معتقدم امسال ان‌شاءالله سال خلاصی نظامی از داعش در منطقه‌مان است. در لبنان خلاص شدیم، در عراق از نظر نظامی تمام شد و فقط گه‌گاهی برخی لکه‌ها خودی نشان می‌دهد. در سوریه هم برخی نقاط در تپه‌های صفا در صحرای سویدا و کنار رود فرات و شرق آن هست که در واقع به دلیل سیاست‌های امریکا عمرشان طولانی شده است. ولی برآورد من این است که ان شاءالله تا پایان امسال در لبنان، سوریه و عراق از خطر نظامی داعش خلاص خواهیم شد. که یک پیروزی بزرگ و بسیار مهم و نجات منطقه از یک رنج عظیم تاریخی است.

البته بحث‌های امنیتی به قوت خود پابرجا می‌ماند. عراق و سوریه و همچنین لبنان نیازمند هشیاری امنیتی هستند. هر چند که در لبنان خدا را شکر در نتیجه‌ی همکاری امنیتی و تلاش‌های نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رسمی -که به نام آن‌ها ثبت خواهد شد- می‌توانیم بگوییم دیگر اثری از وجود هسته‌های داعش مشاهده نمی‌شود. دستگیری‌های اخیر ثابت کرد دیگر زیربنا، هسته و گروهی که بتوان اسمشان را به قول خودشان «گرگ‌های تنها» گذاشت وجود ندارد که بخواهند دنبال راهی برای چگونگی به دست آوردن سلاح یا مواد منفجره یا چاقو بگردند تا به ارتش لبنان یا اماکن مشخصی حمله کنند. این قاعدتا یک افول بزرگ برای توان امنیتی و اطلاعاتی داعش در لبنان است. این‌جا درباره‌ی جبهه‌ی النصره حرف نمی‌زنیم.

ولی بدترین چیز درباره‌ی داعش که من این‌جا داخل پرانتز عرض می‌کنم این است که به جای بازداشت آن‌ها برای محاکمه، دارند جابجایشان می‌کنند. ما نمی‌گوییم بیایید همه را بکشیم. نه برادر، بازداشت و محاکمه‌شان کنید. امریکایی که پس از اشغال افغانستان، گوآنتانامو را ابداع کرد، امروز با هلیکوپترهای امریکایی در حال انتقال داعش از این سو به آن سو است. از این طرف به آن طرف. داعش را با هلی‌کوپترهای امریکایی جابجا می‌کنند. از این موضوع، فیلم وجود دارد. خب، امروز منطقه، ملت‌ها، ارتش‌ها، دستگاه‌های امنیتی و اراده‌ی سیاسی ما توانست داعش را در منطقه شکست دهد. اما امروز داعش به کجا برده می‌شود؟ افغانستان، پاکستان، شمال آفریقا، الجزایر، لیبی، تونس، مصر و یمن. این‌ها بر موضوع اولی که درباره‌اش صحبت کردم صحه می‌گذارند. در هر صورت چون سال گذشته از داعش صحبت می‌کردیم و وارد نبرد با داعش شدیم، می‌توانیم بگوییم امسال ان شاءالله این پروژه و پرونده در منطقه‌ی ما به پایان می‌رسد.

چند موضوع درباره‌ی سوریه:

اول: ادلب. فرمولی که در شرایط کنونی و پس از بحث، چه در نشست تهران و چه در نشست چند روز قبل روسیه، به آن دست پیدا کرده‌اند، یک نتیجه‌ی خوب و معقول و وابسته‌ی به نتایج است. یعنی باید منتظر اقدامات باشیم. از دیروز که میان رئیس جمهور روسیه و ترکیه نشست برگزار شد، بسیاری افراد از موضع حزب الله سؤال می‌کنند. اولا می‌دانید که موضع ما همیشه وابسته به موضع سران سوریه است. سران سوریه هستند که می‌گویند این کار خوب است و آن را می‌پذیرند یا نمی‌پذیرند. پذیرش، رد یا توصیف ماجرا وظیفه‌ی ما نیست. اما با یک نگاه و همچنین ارزیابی واقع‌بینانه از حوادث این روزها، معتقدیم این خوانش، خوب و معقول است اما وابسته‌ی به نتایج است. به خاطر دارید که از ۷ سال قبل در همه‌ی سخنرانی‌ها می‌گفتیم هر جا سازش ممکن باشد، باید صورت بگیرد. هر جا امکان آشتی باشد، باید صورت بگیرد. انسان عاقل هر جا بتواند بدون خسارت‌های انسانی و خون‌ریزی یا با کم‌ترین میزان خسارت‌های بشری و خون‌ریزی به نتیجه برسد، باید این کار را انجام دهد. آن‌چه رخ داد، یک گام بود که احتمال درمان سیاسی را افزایش داد. این موضوع به خودی خود، خوب و مطلوب است اما همان‌طور که گفتیم، وابسته‌ی به نتایج و پیاده‌سازی دقیق بندهای این توافق است. این موضوعی است که طبیعتا در روزها، هفته‌ها و ماه‌های آینده سوریه را وارد مرحله‌ی تازه‌ای خواهد کرد.

دومین موضوع در زمینه‌ی سوریه: شرق فرات که امروز نیروهای کرد در حال سلطه یافتن در آن منطقه هستند، در درجه‌ی اول محصول تصمیم امریکاست. امریکایی‌ها هر روز یک چیز می‌گویند. مدتی قبل ترامپ گفت چند ماه پس از پایان داعش از سوریه خارج خواهیم شد. یک ماه قبل برگشتند گفتند نه، تا زمانی که ایرانی‌ها در سوریه حضور داشته‌باشند ما نیز حضور داریم. دیروز ترامپ بازگشته و می‌گوید تجدیدنظر می‌کنیم و پس از پایان داعش خیلی زود خارج می‌شویم. فقط هم این نیست که بخواهند ما را گیج کنند. شاید خودشان هم گیج هستند. در هر صورت موضوع شرق فرات به تصمیم و استراتژی امریکا مربوط است. بنده بار دیگر کردها را به همان چیزی فرا می‌خوانم که مدتی پیش گفتم: به امریکایی‌ها دل نبندید. منافع شما در مذاکره با حکومت سوریه و رسیدن به نتیجه با حکومت سوریه است. دل بستن به امریکایی‌ها اشتباه است. این امکان وجود دارد که امریکایی‌ها در هر بازار و با هر نرخی شما را بفروشند.

سومین موضوع در زمینه‌ی سوریه: اگر کارها خوب پیش برود و به صورت مناسب اجرا شود، پس از سازش ادلب، همگی می‌توانیم این‌گونه فرض کنیم که سوریه در حال ورود به یک آرامش عظیم است. دیگر عملا جبهه‌ی نبرد واقعی در سوریه وجود ندارد. بله البته مرزبانی و استقرار نیروها و آماده‌باش وجود دارد چون نباید به طرف‌هایی که در گذشته توطئه کردند، اعتماد کرد. در چنین وضعیتی دوباره سؤال از حضور حزب الله در سوریه برجسته می‌شود. این‌جا نیز خیلی سریع پاسخ می‌دهم و می‌گویم: حتی پس از سازش در ادلب و برقراری آرامش، ما آن‌جا باقی خواهیم ماند و این حضور وابسته به نیاز و موافقت سران سوریه است. بنده پیش از این گفتم: هیچ کس نمی‌تواند ما را از سوریه خارج کند. اما باقی‌ماندنمان در سوریه از این بابت نیست که می‌خواهیم خودمان را به کشور سوریه تحمیل کنیم. (خنده) تا زمانی که سران سوریه بگویند به شما نیاز است و ما تمایل داریم بمانید، ما هستیم. بله البته آرامش جبهه‌ها و کاهش تهدیدها طبیعتا بر تعداد نیروهای حاضر تأثیر می‌گذارد. افزایش یا کاهش تعداد نیروهای حاضر، به مسئولیت‌ها و حجم چالش‌ها و تهدیدهای موجود ربط دارد. اما در مورد اصل ماندن، می‌گویم که ما تا اطلاع ثانوی آن‌جا باقی می‌مانیم. به این خاطر عرض کردم که دیگر کسی زیاد به خودش زحمت تحلیل ندهد.

موضوع بعدی در زمینه‌ی سوریه: تجاوز پی‌درپی اسرائیل به سوریه. که آخرین این تجاوزها چند روز قبل در لاذقیه صورت گرفت. این تجاوزها به بهانه‌ی مختلفی صورت می‌گیرد. بنده با همان شفافیتی که معمولا با آن صحبت می‌کنم، به شما می‌گویم: برخی بهانه‌ها نادرست هستند. مثلا در لاذقیه می‌گویند: این پادگان، مجتمع، مرکز پژوهشی یا… را زده‌اند چون می‌خواسته به حزب الله سلاح برساند. این دروغ اسرائیل است. چنین چیزی وجود ندارد. بعضی جاها به انتقال سلاح ربط دارند و آن‌ها هم می‌دانند و درباره‌اش صحبت می‌کنند اما بسیاری از تجاوزهای اسرائیل، به هیچ وجه به این موضوع ربطی ندارند. بنده به شما می‌گویم به چه چیزی ربط دارند. به این ربط دارد که اسرائیل یقین کرده پروژه‌ی امریکایی اسرائیلی سعودی در سوریه شکست خورده است و دیگر باز نخواهد گشت. تمام شد. لیبرمن چند هفته قبل درباره‌ی نیروگرفتن و سلامت یافتن دوباره‌ی ارتش سوریه صحبت می‌کرد و می‌گفت این ارتش به زودی به یکی از بزرگ‌ترین ارتش‌های منطقه تبدیل می‌شود. اسرائیل امروز دیگر کسی را ندارد که ازش دفاع کند. نه گروه‌های مسلح در قنیطره و درعا و نه هیچ کس دیگر در منطقه. در برابر بیداری و بازسازی سوریه و سلامت دوباره‌ی ارتش سوریه، اسرائیل، همان‌گونه که خود مسئولانش اعلام می‌کنند: نیازمند آن است که خودش از خودش دفاع کند. به همین خاطر جلوی برپایی یک ارتش قدرتمند را در سوریه می‌گیرد. جلوی برپایی یکی قدرت نظامی واقعی در سوریه را می‌گیرد. اسرائیل می‌داند توازن استراتژیک با سوریه از زمان رئیس جمهور مرحوم، حافظ اسد تا زمان جناب بشار اسد، به واسطه‌ی نیروی هوایی نبوده بلکه به واسطه‌ی توان موشکی یا توان احتمالی موشکی سوریه بوده است. اسرائیل می‌کوشد جلوی برخورداری سوریه از نیروی موشکی را بگیرد. این حرف درست نیست که بمباران‌ها در سوریه بر سر تسلیحاتی بوده که می‌خواسته به حزب الله لبنان منتقل شود. اسرائیل می‌داند ارتش سوریه و سوریه، اگر از توان ویژه و پرحجم موشکی برخوردار شوند، موجب توازن بازدارندگی می‌شود و جلوی نقض حریم‌های جاری اسرائیل را می‌گیرد. برخی می‌گویند ماجرا روانی و  مربوط به انتقام و خون‌خواهی است. این به جای خود. اما نگاه امروز اسرائیل، این است. ایران و حزب الله بهانه‌اند. هدف واقعی، سوریه است. به همین علت می‌خواهم در این بخش بگویم: خط مقاومت، پس از همه‌ی این حوادث وظیفه دارد به طور جدی بررسی کند. نمی‌خواهم تهدید معینی بکنم. این باشد زمان خودش، اما بنده معتقدم تداوم این وضعیت تحمل‌شدنی نیست. همه باید با هم برایش راه حلی پیدا کنیم.

اجازه دهید به طور ویژه از مسئولیت لبنان در این زمینه صحبت کنم. هواپیما‌های اسرائیلیْ سوریه، فرودگاه دمشق و شهرهای سوریه را از آسمان لبنان مورد هدف قرار می‌دهند. حکومت رسمی لبنان گاهی این حرکت را محکوم می‌کند. خب، پس شکایت به شورای امنیت کجاست؟ گرچه نتیجه‌ای ندارد، اما حد اقل یک شکایت بکنید و بنویسید اسرائیل به لبنان تجاوز کرد. موضوع نیازمند بیش از این نیز هست. نیازمند فکر است که چگونه جلوی این نقض حریم‌های هوایی آسمان لبنان توسط اسرائیل را بگیریم. چه برای تجاوز به لبنان و چه تجاوز به سوریه. این‌جا جای چند علامت سؤال و تعجب است. این واقعا نیازمند تأمل، بررسی و موضع‌گیری است.

موضوع سوریه را با پرونده‌ی پناهندگان به پایان می‌برم. پس از تجربه‌ای حزب الله در موضوع پناهندگان و پیشی گرفتن سازمان امنیت عمومی لبنان در این زمینه، می‌خواهم به شما بگویم: بله، هر روزی که می‌گذرد بیش‌تر ثابت می‌شود که برخی طرف‌های بین المللی، پناهندگان سوریه را به بازنگشتن به سوریه تشویق می‌کنند. آن‌ها را می‌ترسانند. همچنین برخی طرف‌های داخلی. به همین علت، این موضوع نیازمند تلاش بیش‌تر است. گرچه تا امروز هزاران نفر بازگشته‌اند اما تعدادشان در مقایسه با پناهندگان سوری در لبنان کم است.

داخل پرانتز می‌خواهم از نیروهای سیاسی مقابل بپرسم: با فرض بازگشت داوطلبانه و امن، آیا تشویق نکردن پناهندگان به بازگشت، به لحاظ امنیتی، اقتصادی، مالی، برق یا بهداشت، جزء منافع کشور است؟ قطعا نیست. پس برای منافع چه کسی این کار را انجام می‌دهید؟ در هر صورت ما این تلاش را ادامه می‌دهیم.

نگاه کنید از گذشته و تا امروز، حکومت و نظام سوریه متهم است که می‌خواهد تغییرات جمعیتی ایجاد کند. ایران متهم شد که می‌خواهد در سوریه تغییر جمعیتی ایجاد کند. چشم نخوریم (خنده) ما را هم متهم کردند که می‌خواهیم در سوریه تغییر جمعیتی ایجاد کنیم. خب برادر، این گروه‌ها، کشورها، نظام‌ها و حزب‌هایی که متهم شدند می‌خواهند تغییر جمعیتی ایجاد کنند، هر روز می‌گویند بیایید به شهرها، روستاها، خانه‌ها، کشتزارها و مزرعه‌هایمان بازگردیم. حتی برخی اشکالاتی که در زمینه‌ی قلمون مطرح می‌شود نادرست است. به زودی ان شاءالله برای موضوع شهر و روستاهای القصیر نیز راه حلی پیدا می‌شود. همه‌ی اقدامات با همراهی دولت سوریه در این جهت است. برادر، ما متهمیم که می‌خواهیم تغییر جمعیتی ایجاد کنیم و ما داریم خون دل می‌خوریم و می‌گوییم بیایید به سوریه برویم تا مردم به خانه‌هایشان برگردند. شما را به خدا، چه کسی می‌خواهد در سوریه و لبنان تغییر جمعیتی ایجاد کند. ما و حکومت سوریه؟ یا نیروهای سیاسی لبنانی و کشورهایی که جلوی بازگشت پناهندگان به سوریه را می‌گیرند؟ و آن‌ها را می‌ترسانند و…. فارغ از نتیجه، این موضوع نیازمند پافشاری و تلاش بیش‌تر است. این نباید موجب توقف یا یأس شود. ما در کنار سازمان امنیت عمومی لبنان و دولت سوریه به این تلاش‌ها ادامه می‌دهیم.

بخش پیش از پایان، لبنان: با وجود سخنان همه در زمینه‌ی حساسیت شرایط اقتصادی و مالی و تراکم پرونده‌های برق، پس‌ماندها، بهداشت، بیماری‌ها، آلودگی [رود] لیطانی و…  که نیازمند یک دولت واقعی است، شاهد تعطیلی و انجماد هستیم. همه از اهمیت دولت و لزوم تشکیل دولت و حساسیت شرایط سخن می‌گویند ولی وضعیت گرفتار تعطیلی و انجماد است. نمی‌خواهم مأیوستان کنم اما در عین حال نمی‌خواهم فریبتان دهم. حد اقل بر اساس اطلاعات بنده، هیچ چیز نه در آینده‌ی نزدیک و نه در آینده‌ی دور معلوم نیست. نمی‌خواهم دروغ ببافم و بگویم در آینده‌ی نزدیک خبری نیست اما در آینده‌ی دور هست. تار است. چیزی در افق دیده نمی‌شود. هیچ چیز مشخص نیست. مگر این‌که در هفته یا ماه‌های آینده وحیی [از سوی کشورهای خارجی] برسد. الله اعلم. شاید این افراد چند روز، چند هفته، چند ماه یا چند سال دیگر در مواضعشان تجدید نظر کنند. هر چیزی امکان دارد. با ذهنیت و محاسبات و خاستگاه‌های سیاسی امروز لبنان هر چیزی امکان دارد. دیگر صحبت درباره‌ی کابینه خسته‌کننده شده است. اگر می‌بینید ما و برادرانمان در این باره صحبت می‌کنیم فقط برای تذکر و تأکید بر اهمیت این موضوع است.

در حالی که گفت‌وگو برای تشکیل کابینه ادامه دارد، باید فضای گفت‌وگو و آرامش داخلی را حفظ کنیم. این شرط تفاهم است. برادران و خواهران و ای ملت لبنان، هر کس به شرق یا غرب برود یا تعلیق یا توطئه کند، نهایتا این افراد باید با هم کابینه تشکیل دهند و با هم پشت میز هیئت دولت بنشینند و با هم مسئولیت‌های اداره‌ی کشور را به دوش بکشند. هیچ کس نمی‌تواند طرف مقابل را نادیده بگیرد یا بیرون بیاندازد. یعنی دارند وقتشان را تلف می‌کنند. خب، وقتی می‌دانیم که قطعا به این نتیجه می‌رسیم، بیایید از وقت استفاده کنیم. چرا هدرش می‌دهیم؟ حد اقل اگر نمی‌خواهیم از فرصت استفاده کنیم، فضای لبنان را متشنج نکنیم. متأسفانه شرایط سیاسی، رسانه‌ای و روانی داخلی لبنان امروز به واسطه‌ی سخنرانی‌ها، رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و ادبیات افراد، متشنج است. گاهی می‌بینید یک موضوع کوچک که می‌توان تماسی برقرار کرد و برطرفش کرد، به یک موضوع در سطح چالش‌های عظیم تبدیل می‌شود و همه‌ی عصبیت‌ها و بوق‌ها برایش به کار گرفته می‌شود و کشور را به جای دیگری می‌کشاند. بنده می‌خواهم امشب محیط داخلی را مثل همیشه به آرامش، کنترل اعصاب، خودداری از تشنج فرا می‌خوانم. همچنین تا آن‌جا که امکان دارد، دعوت می‌کنم هر موضوع اختلافی که در کشور رخ می‌دهد به وسیله‌ی ارتباط، گفت‌وگو و حکمت درمان شود.

موضوع آخر در زمینه‌ی لبنان: در شب عاشورا می‌خواهم بر تعهدمان به همه‌ی وعده‌های انتخاباتی‌مان تأکید کنم. در صدر همه‌ی آن‌ها هم موضوع مبارزه با فساد و هدررفت مالی قرار دارد. درست است که در آخرین سخنرانی در هرمل بنده گفتم ما منتظر تشکیل کابینه و پارلمان هستیم. متوجه شدیم که فراخوان برگزاری مجمع عمومی قانون‌گزاری پارلمان صادر شده است. ما حد اقل در پرونده‌های حساس، حامی قانون‌گزاری هستیم. خب، ما در ماه‌های گذشته از انتخابات تا امروز تلاش کردیم از زمان برای همه‌ی وعده‌های انتخاباتی‌مان نقشه و برنامه تهیه کردیم. پرونده و چهارچوب‌های اجرایی تشکیل دادیم و خودمان را برای لحظه‌ی آغاز قانون‌گزاری در پارلمان یا آغاز فعالیت کابینه آماده کردیم.

می‌خواهم بار دیگر بر روشمان در زمینه‌ی مبارزه با فساد تأکید کنم. چون برخی از مردم می‌گویند دارید چه کار می‌کنید؟ پشیمان شدید؟ نمی‌خواهید حرکت کنید؟ این طور نیست. در شب عاشورا و شب دعوت به اصلاح و قیام برای اصلاح و مقابله با همه‌ی قالب‌های فساد، بار دیگر بر این تعهد تأکید می‌کنیم. اولین مرحله در نگاه ما، تلاش برای بستن دریچه‌های فساد است. مرحله‌ی دوم، رفتن سراغ درمان محل‌های فساد است. پس دو مرحله وجود دارد. مرحله‌ی اول: بستن درهای فساد. نباید فساد تازه‌ای به وجود بیاید. جلوی وقوع فسادهای تازه را می‌گیریم. این شاید از مرحله‌ی دوم آسان‌تر باشد. مرحله‌ی دوم، درمان محل‌های فساد است. به همین علت برادران چند پیش‌نویس و اصلاح قانون آماده کردند و الآن آمده است. ان شاءالله طی روزهای آینده با برخی هم‌پیمانانمان در این زمینه بحث خواهیم کرد. چون توافق کرده‌ایم که در این زمینه به تفاهم برسیم و بحث داشته باشیم. چون اگر با تفاهم به پارلمان برویم بهتر است.

مثلا: طرح قانون معاملات عمومی؛ قانونی که درباره‌ی مناقصه‌ها صحبت می‌کند. این قانون تازه شامل همه‌ی الزاماتی می‌شود که حکومت در همه‌ی سازمان‌ها و اداره‌ها اعمال می‌کند و بسیار در هدررفت پول تأثیر خواهد داشت. بگذارید صریح باشیم. این قانون به‌طور کامل جلوی هدررفت پول را نمی‌گیرد اما تا سطح زیادی آن را متوقف می‌کند مگر این‌که کسی قانون را دور بزند.

پیش‌نویس اصلاح ماده‌ی اول قانون تشکیل مجلس خدمات شهری مبنی بر افزایش اختیارات خدمات شهری در زمینه‌ی استخدام نیروها و… به نحوی که همه‌ی اداره‌ها و سازمان‌های عمومی و مجالس را در بر بگیرد و بتواند مانع رفتار سلیقه‌ای در استخدام و سهم‌خواهی‌های سیاسی و… شود و لیاقت و رقابت و فرصت‌های برابر، معیار قرار گیرد.

پیش‌نویس قانون اصلاح قوانین ناظر به فعالیت‌های داوطلبانه در دستگاه‌های امنیتی در جهت پاک‌دستی و لیاقت و این‌جا نیز فاصله گرفتن از سهم‌خواهی‌ها و دخالت‌های سیاسی.

این‌ها الآن نزد ما آماده هستند. این‌ها مهم‌ترین چیزهایی هستند که اگر پارلمان تصویبشان کند و دولت را به این قوانین مکلف سازد و دولت با جدیت اجرایشان کند، تا حد زیادی جلوی فساد را می‌گیرند. ان شاءالله ما در حال حرکت به سمت برداشتن این گام هستیم و به هیچ وجه از آن عقب‌نشینی نمی‌کنیم. در هر صورت تلاش در زمینه‌ی همه‌ی این پرونده‌ها نیازمند همکاری همگان از جمله پارلمان، دولت، رؤسا، وزیران، همه‌ی نیروهای سیاسی و همچنین، همکاری و یاری مردم است. چون موضوعات و پرونده‌هایی هست که اگر مردم همراهی نکنند فکر نمی‌کنم بتوانیم در آن‌ها پیش برویم. پرونده‌هایی مثل آلودگی [رود] لیطانی، پس‌ماندها و برق نیازمند همکاری مردمی و اجتماعی هستند.

موضوع آخر و سپس مؤخره. برادران و خواهران (الآن دارم درباره‌ی حزب الله صحبت می‌کنم) ما در وضعیت و زمانه‌ی فعلی لبنان و منطقه در سال ۲۰۱۸ و آغاز سال جدید هجری یعنی سال ۱۴۴۰ در برهه‌ای مهم و پیشرفته هستیم. من همیشه می‌گویم خط ما پیروز می‌شود و ما بخشی از این خط پیروز هستیم. برخی افراد دیگر در امریکا و اروپا و رسانه‌های جهانی و مسئولان فعلی و سابق عرب می‌آیند در شبکه‌های تلویزیونی و می‌گویند تمام شد و این‌ها پیروز شدند. به پیروزی خط ما اعتراف می‌کنند. اما برخی‌های دیگر هرقدر هم که پیروزی ما یا خطمان، روشن و شفاف باشد، به آن اعتراف نمی‌کنند و آن را به رسمیت نمی‌شناسند. مدام از میزان خسارت‌ها صحبت می‌کنند، نه از پیروزی‌ها. در هر صورت ما بخشی از این پیروزی‌ها هستیم. موضوعی بسیار طبیعی و قابل پیش‌بینی وجود دارد که امروزه در حال وقوع است: دسیسه‌چینان برای این منطقه به‌ویژه دولتمردان امریکا و اسرائیل و همراهانشان، تسلیم شکستشان در منطقه نخواهند شد. یعنی هیچ کدام از برادران یا خواهران تصور نکنند وقتی از پیروزی‌ها صحبت می‌کنیم دیگر به اوج پیروزی‌ها رسیده‌ایم. نه، این پیروزی‌ها درون نبردی طولانی با زمان نامشخص و البته ان شاءالله نتایج مشخص هستند. اهالی پروژه‌ی سلطه و هژمونی بر منطقه، تسلیم شکستشان در منطقه نخواهند شد و طبیعتا برای نابود کردن عوامل قدرت لبنان و خط ما سراغ گزینه‌ها، نقشه‌ها و برنامه‌های تازه خواهند رفت تا نگذارند پیروزی‌هایش را حفظ کند یا پیروزی‌های تازه بیافریند.

امروز پیروزی‌های سیاسی تازه‌ای در عراق رخ داده است. در سوریه همچنین. در یمن یک ایستادگی خون‌بار در حال وقوع است. ان شاءالله فردا درباره‌ی یمن صحبت می‌کنم. فلسطین در حال یک ایستادگی خون‌بار و یقین‌مند در برابر معامله‌ی قرن است. مقاومت لبنان را که همه‌شان می‌گویند به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل شده. در ایران، حکومتی وجود دارد که به زانو در نمی‌آید، تسلیم نمی‌شود، سست نمی‌شود و نرمش نمی‌کند. هر جا در منطقه عامل قدرتی ببینند می‌خواهند بزنندش. گاهی از طریق تحریم، گاهی از طریق تهدید به جنگ و گاهی از طریق واداشتن اسرائیل به حمله به آن. هر کدام برای خودش پروژه، برنامه و نقشه‌ی خودش را دارد.

اما در زمینه‌ی حزب الله: ما در حال گذراندن مرحله‌ی فشار هستیم و با فشارهای بیش‌تری نیز مواجه خواهیم شد. پس من به شما نمی‌گویم: اصلا این‌طور نیست و راه همواری پیش رویمان است. الله(سبحانه و تعالی) از روز اول این راه را راه «ذات الشوکة- خاردار (انفال/۷)» خوانده است. این راه، خار دارد. فشارهایی که علیه ما وارد می‌شود عبارتند از:

یک: تهدید دائمی به جنگ. گرچه بیش از آن‌که واقعی باشد، روانی است. با این حال نمی‌توانیم با قطعیت صحبت کنیم و می‌دانید که من معمولا در این زمینه هیچ چیزی را با قطعیت نمی‌گویم. اما هر روز شاهد هستید که مسئولان اسرائیلی از لبنان نام می‌برند و می‌گویند به لبنان حمله می‌کنیم و نابودش می‌کنیم و با خاک یکسانش می‌کنیم و…. این‌ها وجود دارد. این‌ها بخشی از یک نقشه‌ی کامل برای اعمال فشار است. اعمال فشار برای چه؟ عرض خواهم کرد.

دو: تهدید دائم امنیتی. این‌ها رهبران و گواهان ما را کشتند؛ شهید سید عباس را به همراه خانواده‌اش ام یاسر و حسین به شهادت رساندند. شهید حاج عماد را کشتند. دارم درباره‌ی عملیات‌های ترور صحبت می‌کنم. همچنین شیخ راغب را. بسیاری از رهبران ما به دست امریکایی‌ها و دست‌نشانده‌های امریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها کشته شدند. مثل فرمانده شهید، سید مصطفی بدرالدین و مجموعه‌ی عظیمی از رهبران. تهدید امنیتی و کشتار در هر صورت هست. متوقف نشده و بنده به شما می‌گویم متوقف نیز نخواهد شد. حتی این تهدید در مرحله‌ی پیش رو، چند برابر خواهد شد.

سو: فشارهای مالی. [می‌گویند:] بگذارید گرسنه نگه‌داریم‌شان. بگذارید کاری کنیم که دیگر هیچ پولی نداشته باشند. بگذارید خون را در رگ‌هایشان بخشکانیم. معنای تحریم مالی، این است. همچنین فشار بر بانک‌ها، تاجران و خیّرها به این عنوان که این‌ها حمایت از تروریسم است. متأسفانه برخی لبنانی‌ها امریکا را تشویق می‌کنند که این فشارهایش را تا تمام کشور توسعه دهد. یعنی برخی مردم به امریکایی‌ها می‌گویند فشار فقط بر حزب الله، کافی نیست. حزب الله می‌تواند این بحران را مدیریت و از آن عبور کند. می‌تواند مدیریتش کند. چه در زمینه‌ی بانک‌ها و چه در زمینه‌ی فعالیت‌های خدماتی و اجتماعی و…. اگر می‌خواهید نتیجه بگیرید، به همه‌ی کشور فشار بیاورید. بنده به این افراد می‌گویم: ننگ بر شما. این نیز در حوزه‌ی حزب الله به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد. هیچ چیز را برای حزب الله تغییر نمی‌دهد اما کشور، خانواده‌ها و ملت شما را می‌آزارد، اگر عقل دارید! این بازی را تمامش کنید. این میزان توطئه را تمامش کنید.

اما خطرناک‌ترین ماجرای این دوره، جنگ روانی و جنگ روحیه علیه مسیر و برادران و خواهران ماست. این نیز شاخص‌های خود را دارد. اول: انداختن حزب الله و مقاومت از چشم اهالی، محیط حیاتی، متحدان و دوستان و حتی از چشم خودش. آن هم از طریق تکرار این موضوع که: حزب الله تاجر مواد مخدر، مافیا، راهزن، ماشین‌دزد، پول‌شو و… است. دروغ می‌گویند، دروغ می‌گویند، دروغ می‌گویند، دروغ می‌گویند و دروغ می‌گویند تا شاید برخی مردم و سادگان باور کنند. خرد کردن شخصیت شخصیت‌ها، رهبران، علما، برادران و خواهرانمان. این را در برهه‌ی اخیر نیز دیدیم. این را انجام می‌دهند؛ حتی درباره‌ی تاریخ نیز.

می‌دانید که روزی از روزها، در ارتش معاویه کسانی بودند که باور داشتند علی بن ابی‌طالب نماز نمی‌خواند. نماز نمی‌خواند! وقتی علی بن ابی‌طالب به شهادت رسید و به منطقه‌ی شام آن روز خبر رسید که علی در مسجد کشته شد، خبر به دو قسمت تقسیم می‌شد. اول این‌که وی کشته شده و بخش دوم و عجیب این بود که چرا در مسجد؟ مگر علی بن ابی‌طالب نماز می‌خواند؟ یعنی خرد کردن شخصیت به این‌جا رسیده بود. در زمینه‌ی خرد کردن شخصیت، می‌توانید منتظر هر چیزی باشید. خرد کردن وجهه‌ی مسیر، حزب و بسیاری از سران، شخصیت‌ها، نمادها و نقاط عطف این مسیر. پس هر چیزی را که، مخصوصا در شبکه‌های اجتماعی، نوشته و گفته می‌شود، نباید باور کرد. این بخشی از جنگ بی‌قاعده‌ی امروز است. این حرف‌ها از سر تفریح نیست. باز هم تکرار می‌کنم این‌ها مردمی نیستند که اهل تفریح باشند. این بخشی از نقشه‌ی جنگ است. در جنگ نظامی و امنیتی و لگام زدن به اراده‌ی ما شکست خوردند، حالا می‌خواهند ما را از راه درون، دل، اطمینان، آرامش، یقین و روحیه بزنند.

دوم: فشار بر ما از طریق حجم عظیمی از جزئیات و مشکلات جزئی. یک اتفاق جزئی این‌جا، یک اتفاق جزئی آن‌جا، یک قصه آن‌جا، یک مشکل میان این و آن، فلان رفتار فلان نماینده، فلان رفتار فلان شهرداری و فلان اتفاق در فلان خیابان. این اتفاقات کوچک را که برای همه‌ی مردم و احزاب جهان، و برای دیگران بیش‌تر از ما، رخ می‌دهد می‌گیرند و بزرگ می‌کنند و آن‌ها را به معضلات ملی تبدیل می‌کنند و ارتش‌های سایبری‌شان را بر آن‌ها می‌گمارند. چرا؟ برای ضربه زدن به ما و باورپذیری و روحیه‌مان.

سوم: غرق کردن ما در مسئولیت‌هایی که واقعا مسئولیت ما نیست. امروز هر اتفاق جزئی و مشکلی که در کشور پیش می‌آید، هر کس در لبنان با زنش دعوایش می‌شود می‌گویند حزب الله کجاست؟ پس حزب الله دارد چه کار می‌کند؟ برادر، ما نه مسئول حکومتیم و نه مسئول کشور و نه چنین قدرتی داریم و نه هر چیزی تا این اندازه بر عهده‌ی ماست. آن‌ها این را می‌دانند اما موضوع را این‌گونه جلوه می‌دهند تا بگویند حزب الله یک مجموعه‌ی ناتوان است که هیچ کاری از عهده‌اش بر نمی‌آید و مسئول همه‌ی بدبختی‌ها و آلودگی‌های موجود در کشور است. این چیزی است که در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی روی آن کار می‌شود.

پاسخ چیست؟ طبیعتا باید با این موج مواجه شویم. در زمینه‌ی نظامی، آماده هستیم و باز هم آمادگی کسب می‌کنیم. در زمینه‌ی امنیتی، احتیاط می‌کنیم، بیداریم و همه‌ی اقدامات لازم را انجام می‌دهیم. در زمینه‌ی مالی، بحران را به شیوه‌ی مناسب و حکیمانه مدیریت می‌کنیم. اما در زمینه‌ی روانی، برادران و خواهران، چیزی که از شما و از همه‌ی بینندگان می‌خواهم این است که: باید به حزبمان، خودمان، مسیرمان، مقاومتمان، سران و مسئولانمان بسیار اطمینان داشته باشیم. بنده همیشه به شما می‌گویم: ما و هیچ کس در حزب الله معصوم نیست. قطعا کسانی هستند که مرتکب خطا می‌شوند. اما ما مسیر و حزبی هستیم که بر درمان اشتباهات و کنار نیامدن با آن، اصرار داریم. این کاری است که هر ساعت در حال انجام آنیم اما نه به صورت علنی چون نمی‌خواهیم کسی را انگشت‌نما کنیم. نگاه کنید، ممکن است یکی از برادران ما در فلان زمینه مرتکب یک اشتباه شود و مورد محاکمه قرار گیرد ولی ما در رسانه‌ها بیانیه نمی‌دهیم. او را در روستا و شهرش انگشت‌نما نمی‌کنیم. چرا؟ شاید شخص او هم مستحق انگشت‌نماشدن باشد اما چون خانواده، پدر، مادر، همسر، فرزند، برادر و خواهر دارد، انگشت‌نمایش نمی‌کنیم. ما مسئول هستیم از خطا، انحراف و رفتار ناشایست جلوگیری کنیم اما مسئولیت نداریم برادرانمان و خانواده‌هایشان را انگشت‌نما کنیم. نمی‌خواهیم خانواده‌ها را نابود کنیم. اشکالی ندارد، کمی شفاف بگویم: متأسفانه در برخی مواردی که ما به صورت داخلی محاکمه کردیم، به علت اشتباهات برخی خانواده‌ها، افراد انگشت‌نما شدند. بنده‌خدا می‌خواسته از فرزندش دفاع کند، گفته او این کار را نکرده و… این‌ها را گذاشته است روی شبکه‌های اجتماعی. ما در حزب الله شدیدا بر محاکمه و مجازات و جلوگیری از وقوع اشتباهات اصرار داریم اما در چهارچوب یک ضابطه‌ی مبنایی یعنی پاسداری از کرامت خانواده‌های خاطیان.

پس، اول: اطمینان به مسیر و حزبمان. و این‌که به یأسی که می‌خواهند شما را به آن برسانند، دچار نشوید.

دوم: این‌جا نیز در کمال صراحت می‌گویم: بنده همه‌ی مسئولان، برادران و خواهران و همه‌ی مردم معمولی را که منتسب به مسیر ما هستند، دعوت می‌کنم که به‌ویژه در این برهه به هر کلمه و هر حرکت و هر جمله‌ای که در شبکه‌های اجتماعی می‌نویسند توجه داشته باشند؛ سخنرانان به سخنانشان، تصویربرداران به تصویرهایشان و کسانی که با مردم جلسه می‌گذارند به صحبت‌هایشان. در کشور و بلکه همه‌ی منطقه پس از شکست در جنگ‌های نظامی، فضایی ایجاد شده است که می‌خواهند ملت‌هایمان را گرفتار پراکندگی و انفکاک کنند؛ از طریق سخن‌پراکنی‌های دروغ. این موضوع امروز میان ملت ایران و ملت عراق در حال وقوع است. جزئیات زیاد است. بی‌نهایت دروغ مطرح می‌کنند. فیلم‌های نمایشی دروغ یا غیر مرتبط با کپشن پخش می‌کنند. ما در برهه‌ی حساسی قرار داریم.

برادران، در حزب الله گاهی ما با مجلس سیاسی، میان نمایندگان پارلمان و… جلسه می‌گذاریم و روی متن بیانیه‌هایمان بحث می‌کنیم. تصمیم می‌گیریم که این موضوع را این‌گونه بیان کنیم یا آن گونه. اما ناگهان یکی از بچه‌ها یا برادران ما که در حزب الله هیچ مسئولیت و جایگاهی ندارد، می‌آید و یک جمله را به شبکه‌های اجتماعی پرتاب می‌کند و برخی رسانه‌ها آن را می‌گیرند و می‌شود موضوع اصلی و خبر اول اخبار. چرا؟ چون خواستار فتنه‌اند.

پس دومین موضوع نبرد: بیدار بودن و خطانکردن است. گاهی ما مرتکب اشتباهاتی می‌شویم که پیامدها و خسارت‌های خود را دارد. باید در این رابطه بیدار باشیم. ما معتقدیم همان‌گونه که در دوره‌ی جنگ آماده‌باش شدید نظامی برقرار می‌شود و همان‌طور که این روزها آماده‌باش شدید امنیتی در همه‌ی مناطق ما برقرار است، فکر کنید بنده شما را به آماده‌باش شدید رسانه‌ای، کلامی و ذهنی دعوت می‌کنم. در زمینه‌ی چیزهایی که گفته و نقل و نوشته می‌شود، بیدار باشید تا زمینه‌ی سوء استفاده برای کسی فراهم نکنید. از ساده‌ترین اشتباه ما، بحران منطقه‌ای می‌سازند. در حالی که شاید ما مسئول این اشتباه هم نباشیم.

سوم: تأکید مداوم بر موفقیت‌ها و پیروزی‌ها. نباید در مشکلات غرق شویم. نباید بنشینیم و جهان را بر سر ما خراب کنند. می‌گویند همه‌جا مشکلات وجود دارد. آرام باشید! آرام باشید! ما در مقاومت اسلامی لبنان در خط مقدم رقم زدن پیروزی در لبنان و منطقه هستیم. این سران، مردان و زنان، مسئولان، مسیر و این محیط حیاتی اجتماعی، با همکاری همه‌ی کسانی که سهیم بودند، اسرائیل را از لبنان بیرون راندند و اولین پیروزی تاریخی عربی را رقم زدند. این مقاومت و این افراد بودند که بزرگ‌ترین فاجعه را از سر لبنان و سوریه و عراق برداشتند و در برداشتنش مشارکت کردند. اگر این افراد که امروز هدف بدگویی قرار گرفته‌اند نبودند، همان اتفاقی می‌افتاد که هفت سال است می‌گوییم: داعش امروز در خانه‌های شما بود. داعش امروز زنان شما را به اسارت گرفته بود و به نوامیس شما تجاوز می‌کرد و اموالتان را غارت می‌کرد و اماکن مقدستان را تخریب می‌کرد. با این حال کسانی وجود دارند که نعمت را نمی‌شناسند و قدرناشناسند و نعمت را شکر نمی‌کنند و اصلا آن را نعمت نمی‌دانند. روش ما بود که ذلت را از چهره‌ها پاک کرد و باعث شد انسان این کشور و منطقه که احساس ضعف، سستی و حقارت می‌کرد احساس عزت، کرامت و استقلال کند و این‌که می‌تواند تاریخ را رقم بزند.

هدف همه‌ی این جنگ روانی چیست؟ می‌خواهند به روحیه، اراده، اصرار، عزم و اطمینان ما به توانمان برای ایجاد تغییر، آزادسازی، اصلاحات، مبارزه با فساد، دفاع از اماکن مقدس و جلوگیری از تحقق پروژه‌های بزرگ [غرب برای منطقه] ضربه بزنند. می‌خواهند به معنویت و اراده و روحیه‌ی ما صدمه بزنند و ملت مأیوس بنشینند. الآن برخی جاها این‌طور شده است. بگذارید طبق عادتم شفاف صحبت کنم. برخی جاها برادران نشسته‌اند و هر کس هر چیز راست یا دروغی می‌نویسد [بازنشر می‌کنند]. اشکال ندارد بگذارید صریح باشم. گاهی یک خبر دروغ است اما خود ما به ترویجش کمک می‌کنیم. یا این‌که دروغ نیست اما درباره‌اش شک وجود دارد. خب، برادر قبل از این‌که بازنشرش کنی مطمئن شو. بازنشرش چه فایده‌ای دارد؟ مگر پیامبر به ما نمی‌گوید:«اگر گرفتار گناه شدید پنهانش کنید»؟ «پنهانش کنید» و بروید به درمان مصیبت‌ها و گناهان و اشتباهاتتان بپردازید. پس آن‌ها می‌خواهند به این معنویت و روحیه ضربه بزنند. بنده به آن‌ها می‌گویم در این جنگ نیز شکست خواهید خورد؛ همان‌گونه که در همه‌ی جنگ‌های پیشین و جنگ‌های نظامی و امنیتی شکست خوردید و در جنگ مالی نیز نخواهید توانست در تصمیمات ما هیچ تغییری ایجاد کنید. در جنگ روانی (که از مدتی پیش در حال وقوع است اما این روزها در حال شدت یافتن است و این شدت ادامه نیز خواهد یافت) نیز به هیچ نتیجه‌ای نخواهید رسید. می‌دانید چرا؟ چون ما قومی هستیم که اباعبدالله الحسین(علیه السلام) را داریم.

[شعار لبیک یا حسین]

چون ما در ایمان، روحیه، عزم، اراده، معنویت و توان جان‌فشانی‌مان… داخل پرانتز، می‌دانید علت این‌ها چیست؟ چون برخی مردم می‌خواهند ما را به جایی برسانند که بگوییم برادر، مردم این کشور نه نعمت را می‌شناسند و نه از آن قدردانی می‌کنند. ول کنید اسرائیل بیاید اشغال کند، داعش و النصره و تکفیریان بیایند از ریشه در بیاورند و… هر کس گلیم خودش را از آب بکشد. برخی می‌خواهند ما را به این‌جا برسانند. ما در آمادگی‌مان برای جان‌فشانی از ۱۳۸۰ سال قبل به کوهی بسیار بسیار عظیم به نام کربلا، حسین و زینب متکی هستیم، که ریشه در زمین و سر در آسمان دارد؛ به سخنان، موضع‌گیری‌ها و شجاعت حسین و مردان همراهش همچون ابوالفضل العباس و پیرمردان همراهش همچون حبیب بن مظاهر و جوانان همراهش همچون قاسم بن الحسن و زنان همراهش همچون زینب و سکینه و ام‌وهب. از این‌ها موضع‌گیری سرسختانه را می‌آموزیم. مصیبت‌ها ما را به لرزه در نمی‌آورند. بله می‌گرییم و غمگین می‌شویم، چون انسان هستیم. اما اراده‌ی ما پولادین است و عزممان برگرفته از صلابت عزم حسین (علیه السلام) در کربلاست. هر کس می‌خواهد ما را به جایی برساند که ضعیف شویم، فرو بریزیم و پاره پاره شویم تا گزینه‌های خفت‌بارش را بر ما تحمیل کند، ما پیروان و عاشقان اباعبدالله الحسین(علیه السلام) با شعار «ما با خواری بی‌گانه‌ایم» زیسته‌ایم و جنگیده‌ایم.

[شعار هیهات منا الذلة]

در پایان سخن به این افراد می‌گویم: شکست خواهید خورد. چرا؟ چون ما در هر شب و روز عاشورا، همان شعار و منطق و ادبیات را تکرار می‌کنیم. آیا خیال می‌کنید اگر فرزندان، عزیزان یا رهبران ما را کشتید می‌توانید مسیر ما را تغییر دهید؟ آیا خیال می‌کنید اگر ما را محاصره و تحریم‌ها را بر ما تحمیل کردید، می‌توانید عقاید و مسیر ما را تغییر دهید؟ آیا پس از راه انداختن جنگ علیه ما، ما مسیرمان را جایگزین می‌کنیم و تغییر می‌دهیم و اصلاح می‌کنیم؟ آیا خیال می‌کنید با تحریم یا محاصره‌ی مالی یا گرسنه نگه داشتن ما، ما مسیرمان را جایگزین می‌کنیم و تغییر می‌دهیم؟ بگذارید بالاترش را به شما بگویم. حرف ما همانی است که اصحاب حسین(علیه السلام) شب عاشورا به وی گفتند؛ زمانی که حسین راه بیابان را برای آن‌ها باز گذاشت و گفت:«شب بر شما سایه افکنده، پس به دل شب بزنید و هر کدامتان دست یکی از مردان اهل بیت مرا بگیرد و ببرید و مرا با این مردمان تنها بگذارید.» آن‌ها ایستادند و جمله‌ای را گفتند که من دوست دارم هر شب عاشورا تکرارش کنم. هر کس حرفی زد تا نوبت به این جملات معروف رسید:«یا اباعبدالله، تو را واگذاریم و پس از تو بمانیم؟» ایشان می‌گفت آن‌ها من را می‌خواهند و با شما کاری ندارند. شما به بیابان بزنید و بگذارید بیایند من را بکشند. «آیا پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند زندگی پس از تو را تلخ گردانیده. یا اباعبدالله، به خدا قسم اگر بدانیم…» این دیگر فقط سخنان اصحاب حسین در شب عاشورای ۶۱ هجری نیست. سخنانی است که تاریخ را درنوردیده، چون صدای حسین فرازمان است. این پاسخ ما در لبنان و عرصه‌های مختلف جهان نیز هست. بنده و شما مردان و زنان در این شب به حسین(علیه السلام) می‌گوییم:«یا اباعبدالله، اگر بدانیم کشته می‌شویم، سوزانده می‌شویم و خاکسترمان به باد داده می‌شود، سپس زنده می‌شویم، می‌جنگیم، کشته می‌شویم، سوزانده شویم و خاکسترمان به باد داده می‌شود و این هزار بار بر سر ما می‌آید تو را وا نخواهیم گذاشت…».

[شعار ما ترکتک یا حسین]

می‌خواهم همه یک شعار بدهید. هر دو شعار خوب است. می‌خواهیم شب عاشورا و فردا در روز عاشورا به حسین بگوییم. اول: لبیک یا حسین.

[شعار لبیک یا حسین]

و دوم، همه با هم این مسیر را طی می‌کنیم. پیام شب عاشورا این است. اشکالی ندارد چند دقیقه‌ی دیگر هم بمانیم. شب درازی است. امشب شب شب‌زنده‌ٔاری، عبادت، تجدید پیمان، ایستادگی در موضع، ترک نکردن کربلا حتی با وجود باز بودن درهای عقب‌گرد و ماندن تا آخرین نفس است. ای اباعبدالله، امشب بار دیگر از این محل و از همه‌ی محل‌ها و عرصه‌هایی که در آن حضور داریم، می‌گوییم:«یا اباعبدالله، اگر بدانیم کشته می‌شویم، سوزانده می‌شویم و خاکسترمان به باد داده می‌شود، سپس زنده می‌شویم، می‌جنگیم، کشته می‌شویم، سوزانده شویم و خاکسترمان به باد داده می‌شود و این هزار بار بر سر ما می‌آید تو را وا نخواهیم گذاشت…».

[شعار ما ترکتک یا حسین]

فردا نیز ان‌شاءالله در روز عاشورا با حسین تجدید پیمان می‌کنیم.

السلام علیک یا سیدی و مولای یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعل الله آخر العهد منی لزیارتکم.

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.

و السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه
بخش کوتاهی از مصاحبه سید حسن نصرالله با شبکه المیادین به روایت دوربین دوم

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله