بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان: بیانات در مراسم هفتم فرمانده مرحوم حاج اسماعیل ابو زهری (ابو خلیل)

بیانات

7 مرداد 1395

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مراسم هفتم فرمانده مرحوم حاج اسماعیل ابو زهری (ابو خلیل)

|فارسی|عربی|فیلم|صوت|
«
تا زمانی که یمنی‌ها می‌گویند آماده‌ی مذاکره‌اند و بحرینی‌ها، سوری‌ها، عراقی‌ها و ایرانی‌ها هم حاضرند مذاکره کنند سعودی و حاکمانش این فرصت را دارند که همه‌ی مواضعشان را درباره‌ی منطقه جبران کنند. بنشینید مذاکره کنید. تکبر نداشته باشید. غرور نگیردتان. کینه کورتان نکند. این فرصت را دارید که در درمان شرایط منطقه سهیم باشید تا سهم ببرید. سهیم باشید و سهم ببرید. اما اگر بر این روش و این جنگ‌ها اصرار کنید در کمال اطمینان، یقین و ایمان به شما می‌گویم: شکست خواهید خورد. پروژه‌ی آل سعود در منطقه شکست خواهد خورد و داغ ننگ بر پیشانی‌اش خواهد نشست؛ البته این در صورتی است که نظامی به نام نظام آل سعود باقی مانده باشد.
 این نسل از برادران، بیرون از این مسیر و مسئولیت و اندوه، زندگی نداشتند. یعنی زندگی شخصی نداشتند. بسیاری از جوانان و نوجوانان این کشور و جهان عرب و اسلام با وجود همه‌ی حوادثی که در ده‌ها سال گذشته بر سر فلسطین، لبنان و کشورها و ملت‌ها و اماکن مقدس منطقه آمد ذائقه، فرهنگ و حال و هوای خود را داشتند ولی بسیاری از جوانان نیز -منظورم فقط جوانان حزب الله نیستند بلکه بسیاری از نیروها- این اندوه و مسئولیت را بر دوش گرفتند. این برادران ما جوانی‌شان را آن طور که باید درک نکردند. خیلی زود سلاح به دست گرفتند و خانه‌هایشان را به سوی کوه‌ها ترک کردند و وارد درگیری‌های سخت شدند. این جوانان از خانه‌ها، مدرسه‌ها و زمین‌های کشاورزی‌شان آمده بودند تا با قدرتمندترین ارتش منطقه مقابله کنند و پیروزی بیافرینند.
  هنگامی که می‌خواهیم مهم‌ترین و بزرگ‌ترین افسران توپخانه‌ی مقاومت اسلامی را نام ببریم، نام حاج ابوخلیل به میان می‌آید.
  او یکی از فرماندهان میدانی اصلی در جنگ جولای بود که این روزها دهمین سالگردش را گرامی می‌داریم.
  به واسطه‌ی امثال ابوخلیل است که ما پیروز می‌شویم. به واسطه‌ی امثال ابوخلیل است که خداوند ما را یاری کرد. به واسطه‌ی امثال ابوخلیل است که خداوند بر ما پیروزی نازل کرد. چون جنگ به نوبت است. «روزی برای ما و روزی بر ما و برای دشمن‌مان. تا آن‌که خداوند صداقت ما را دید و بر ما پیروزی و بر دشمن‌مان خواری را نازل کرد. (خطبه‌ی ۵۶)» چنان که امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرماید. به واسطه‌ی فرماندهان صبور، صادق، متواضع، نیکو، مخلص و عاشق الله و رسول الله و کتاب الله و آل الله و آماده‌ی فداکاری بی‌حساب، پیروزی نازل می‌شود. وقتی در ابتدای جنگ جولای از پیروزی آینده به اذن الله، صحبت کردیم، یقین‌مان به این دلیل بود.
  وقتی در برابر هر جنگ و تجاوزی که علیه کشور یا مقاومتان صورت می‌گیرد از پیروزی آینده به اذن الله صحبت می‌کنیم به این دلیل است که امثال ابوخلیل و برادران شهید، فرزندان مجاهد و رفیقان صادقش در میان ما هستند. این آن چیزی است که باید آزمند آن باشیم. در کنار علم، تجربه، تکنولوژی، سطح نظامی و امکانات پیشرفته، آن چیزی که برای ما اصل است، طهارت، صداقت، وفاداری، عشق، مهر، ایمان، اخلاص و تواضع است. این چیزی است که آن را در فرمانده فقیدمان که امروز وی را گرامی می‌داریم، مجسم می‌دیدیم.
  اگر [هر برهه‌ای در] صد سال گذشته را با امروز مقایسه کنیم خود را در برابر شرایط رسمی عربی ضعیف، سست، پراکنده و تکه تکه می‌یابیم. نه امتی هست، نه کشوری [واقعی]، نه اتحادیه‌ی واقعی عربی، نه امنیت نژادی عرب، نه سرنوشت مشترک، نه منافع مشترک و نه هیچ چیزی از این قبیل. حتی قضیه‌ی اصلی یعنی فلسطین… فلسطینی که صهیونیست‌ها اشغالش کرده‌اند، اماکن مقدس اسلامی و مسیحی‌اش هتک حرمت می‌شود، صهیونیست‌ها میلیون‌ها نفر از مردمش را مهاجرت داده‌اند، صهیونیست‌ها هزاران نفر از مردان و زنانش را به زندان می‌اندازند، سال‌هاست نوار غزه را تحت محاصره گرفته‌اند و صهیونیست‌هایی که از طریق اشغال و رژیمشان همه‌ی کشورها و ملت‌های منطقه را تهدید می‌کنند… امروز این اسرائیل دیگر دشمن موقعیت رسمی عرب نیست و فلسطین به یک قضیه‌ی رفع تکلیفی بسیار نزار تبدیل شده.
  وقتی می‌گویم ما در بدترین شرایط رسمی عربی قرار داریم منظورم این تحول موضع سعودی است. رابطه و تماس‌های پشت پرده‌شان با اسرائیلیان در حال علنی شدن است. این مهم‌ترین عقب‌گرد موضع رسمی عرب در برهه‌ی اخیر است.
  در دهه‌های گذشته بعضی از کشورها اسرائیل را به صورت علنی پذیرفتند و به این امر تجاهر کردند و با اسرائیل تماس گرفتند، سپس تماسشان به رابطه تحول یافت و سپس -بالاتر از این- با اسرائیل توافق‌نامه امضا کردند. اما تعدادی کشور در موضع پاسداری و دلسوزی ماندند و این باقی‌ماندنشان می‌توانست حتی برای اهالی مسیر به اصلاح مسالمت‌آمیز و مسیر مذاکره، ذخیره محسوب شود.
  اصحاب مسیر مذاکره توقع داشتند اگر روزی سعودی خواست اسرائیل را به رسمیت بشناسد یا روابطش را با آن عادی کند، امتیازات بزرگی بگیرند چون چنین گامی بسیار بسیار بسیار به نفع اسرائیل خواهد بود.
  عادی‌سازی مجانی روابط سعودی و اسرائیل. این آخر خط است و در را کاملا به روی همه می‌گشاید. سعودی با دیگران تفاوت دارد.
  بنده بیانیه‌هایی را که درباره‌ی رفتار سعودی از سوی جنبش‌ها و گروه‌های مقاومت فلسطین و شخصیت‌ها و رهبران مختلف فلسطینی بدون تعارف صادر شده بود دیدم و خواندم. درست همین است. درست همین است چون این‌جا حق و باطل آمیخته نیست. در موضع اسرائیل و فلسطین ما با حق محض و باطل محض مواجهیم. کسی که نمی‌بیند کوری از خودش است. حقیقت مثل خورشید در میانه‌ی روز، روشن و تیز است. انتخاب فلسطینی‌ها قطعی و روشن است.
  سعودی به عنوان یک وزنه در نبردهای فعلی منطقه، در را به روی چه کسی گشوده است؟ بله، فقط یک جا در گشوده است و آن به روی اسرائیل است. فقط اسرائیل. خودش بدون پیش‌شرط و بدون کسب هیچ سودی، گام اول را به سوی اسرائیل بر می‌دارد اما برای یمنی‌ها شرط می‌گذارد که باید تسلیم شوید، برای بحرینی‌ها شرط حذف می‌گذارد، برای ایرانی‌ها شرط ذلت می‌گذارد و برای سوری‌ها شرط‌هایی می‌گذارد تا آن‌چه را که نتوانسته است با جنگ و میلیاردها دلار پول و هزاران تن اسلحه و مهمات و ده‌ها هزار تکفیری که از همه‌جای جهان آورده محقق کند، با سیاست به انجام برساند!
  چهره‌ی شیخ عیسی قاسم درخشان‌تر، نورانی‌تر و زیباتر از آن است که این سیه‌چهرگان و ظلم‌اندیشان بتوانند به آن خدشه‌ای وارد کنند.
  وزیر امور خارجه‌ی سعودی هنگام صحبت درباره‌ی منقطه درباره‌ی سوریه سخن می‌گوید و در همه‌ی کنفرانس‌های خبری این را تکرار می‌کند. خودش را ولی و حاکم ملت سوریه می‌داند و می‌گوید هیچ راه حلی جز رفتن اسد وجود ندارد، یا با سیاست و یا با جنگ. آیا تو به جای ملت سوریه تصمیم می‌گیری؟ سازش سیاسی در جریان است، مذاکره وجود دارد، صحبت از انتخابات ریاست جمهوری است و ملت سوریه هر کس را بخواهند انتخاب خواهند کرد. اما او می‌گوید نه چون او اصولا به چیزی به نام انتخابات ایمان ندارد.
  وزیر خارجه‌ی سعودی می‌آید و روسیه را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید: اگر از اسد دست بردارید یک سهم قابل توجه در منطقه به شما می‌دهیم. واقعا خنده‌دار و مضحک و جوک است. آیا تو الآن بر منطقه مسلطی و همه‌اش را در دست داری و در حال تقسیمی و یک بخش را می‌دهی به روسیه و یک بخش را به می‌دهی به آمریکا و یک بخش را به… ؟ دیوانه‌ای؟ مجنونی؟ هر کس اندکی سیاست بفهمد می‌داند تو در جایگاهی نیستی که در منطقه سهم بدهی، معامله کنی، سازش بیافرینی و شرط تحمیل کنی.
  آن‌چه چند روز پیش در حلب سرنگون شد، خواب‌ها و پروژه‌های برپایی امپراطوری در منطقه بود.
  تا زمانی که یمنی‌ها می‌گویند آماده‌ی مذاکره‌اند و بحرینی‌ها، سوری‌ها، عراقی‌ها و ایرانی‌ها هم حاضرند مذاکره کنند سعودی و حاکمانش این فرصت را دارند که همه‌ی مواضعشان را درباره‌ی منطقه جبران کنند. بنشینید مذاکره کنید. تکبر نداشته باشید. غرور نگیردتان. کینه کورتان نکند. این فرصت را دارید که در درمان شرایط منطقه سهیم باشید تا سهم ببرید. سهیم باشید و سهم ببرید.
  اگر بر این روش و این جنگ‌ها اصرار کنید در کمال اطمینان، یقین و ایمان به شما می‌گویم: شکست خواهید خورد. پروژه‌ی آل سعود در منطقه شکست خواهد خورد و داغ ننگ بر پیشانی‌اش خواهد نشست؛ البته این در صورتی است که نظامی به نام نظام آل سعود باقی مانده باشد.
  دولت لبنان و مسئولان و نیروهای سیاسی حاضر در دولت لبنان حق ندارند از پذیرفتن مسئولیت شانه خالی کنند، به بهانه‌ی این‌که کلید همه‌ی این مشکلات، انتخاب رئیس جمهور است. بله، اما اگر رئیس جمهور باشد و جدیت نباشد ما همچنان با این مشکلات مواجهیم.
  در این کشور تا پیش از بازگشایی پرونده‌های فساد و بازگردانده شدن اموال عمومی به غارت رفته، امکان ندارد و حتی نباید هیچ مالیاتی افزایش پیدا کند. اگرنه این ظلم و تأمین پول برای سرقت‌ها و فساد و غارت تازه است. آیا کسی در کیسه‌ی سوراخ، پول می‌گذارد؟ کیسه‌ی این حکومت نه فقط سوراخ است، که اصلا ته ندارد! به همین خاطر ما هیچ افزایشی را نمی‌پذیریم. حالا درباره‌ی مالیات‌ها و نرخ‌های فعلی حرفی نیست. اما هیچ افزایشی پذیرفته نیست. بروید پرونده‌های فساد را درمان کنید.

به روح فقید گرانقدرمان، فرمانده شهید حاج اسماعیل زهری (ابو خلیل) و برادران شهیدش امین و عباس و همه‌ی شهیدان ثواب فاتحه و صلواتی را تقدیم می‌کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

الحمد لله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.

سلام و رحمت و برکات الهی بر همه‌ی شما حضار گرامی و برادران و خواهران.

بسم الله الرحمن الرحیم «مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا (احزاب/۳۳)» صدق الله العلی العظیم.

در ابتدا به همه‌ی شما برادران و خواهران عزیز که برای گرامی‌داشت یکی از فرماندهان جهادی بزرگ مقاومت در این شهرک گردآمده‌اید، خوش‌آمد می‌گویم. در آغاز می‌خواهم به خاطر حضورتان از شما تشکر کنم و تسلیت بگویم. همچنین به همه‌ی خانواده‌ی آن مرحوم صمیمانه‌ترین تسلیت‌ها و هم‌دردی‌ها را ابراز بدارم. شما و ما برادری عزیز، دوست‌داشتنی، فرمانده و مجاهد را از دست دادیم. به خویشان، دوستان، رفقا و برادرانش در مقاومت و همچنین اهالی شهرکش، نبطیه‌ی علیا تسلیت می‌گویم؛ شهرک هم‌زیستی پیروان ادیان و مذاهب، شهرک پیش‌رو در احیا و حفظ شعائر امام حسین(علیه السلام)، شهرکی که دارای سابقه‌ی تاریخی در زمینه‌ی علم، حوزه‌ی علمیه و علما و پیشاپیش همه، سیدهای بیت نورالدین است، شهرک مقاومی که از هنگام آغاز اشغال تا سال ۲۰۰۰ در خط مقدم قرار داشت، رویارو می‌شد، می‌ایستاد، سرسختی می‌ورزید و از پایگاه‌های صهیونیست‌ها و مزدورانشان در علی الطاهر، سجد و… رنج می‌کشید، شهرکی که مردان و زنان مقاوم بخشنده‌ای در حزب الله و جنبش‌ها و احزاب مقاومت دارد، شهرکی که مردان، زنان و کودکانش در جنایت‌های صهیونیستی در چندین جنگ و تجاوز، قربانی شدند، شهرکی که بخل نورزید و نمی‌ورزد و همچنان شاهد حضور فرزندان و مردانش در همه‌ی میدان‌ها و هرجا که بایسته‌است، هستیم. چنان که کمی پیش برادر مجاهد عزیز گفتند. این‌ها برادران، فرزندان و عزیزان ابوخلیل و اهالی این شهرک پاک هستند.

ابتدا می‌خواهم از فرمانده مرحوممان صحبت کنم و سپس به برخی مسائل و دغدغه‌های منطقه و داخلی می‌پردازم. ابوخلیل نماد نسلی از مقاومان و مجاهدان است که در اوج جوانی در سال ۱۹۸۲ و از اولین روزها به عنوان نیرو و مجاهد به حزب الله و مقاومت اسلامی پیوستند، در میدان‌ها حاضر شدند، میان علم و عمل و ایمان و جهاد جمع کردند، مدارج مسئولیت را طی نمودند تا به این جایگاه‌ها رسیدند و عمر و جوانی و عصاره‌ی جوانی خود را در این مقاومت صرف کردند. بعضی از آن‌ها مانند ابوخلیل و برخی برادرانش در گذشته که در بسیاری از ویژگی‌ها شباهت داشتند مثل فرمانده مرحوم حاج مصطفی شحادة، شیخ مجاهد شیخ محمد خاتون، شیخ مجاهد شیخ مصطفی قصیر و… وفات یافتند و بعضی از آن‌ها به شهادت رسیدند و بعضی از آن‌ها در انتظارند و راه عزیزان را پی می‌گیرند و آن را به انتها می‌برند. این نسل از برادران، بیرون از این مسیر و مسئولیت و اندوه، زندگی نداشتند. یعنی زندگی شخصی نداشتند. بسیاری از جوانان و نوجوانان این کشور و جهان عرب و اسلام با وجود همه‌ی حوادثی که در ده‌ها سال گذشته بر سر فلسطین، لبنان و کشورها و ملت‌ها و اماکن مقدس منطقه آمد ذائقه، فرهنگ و حال و هوای خود را داشتند ولی بسیاری از جوانان نیز -منظورم فقط جوانان حزب الله نیستند بلکه بسیاری از نیروها- این اندوه و مسئولیت را بر دوش گرفتند. این برادران ما جوانی‌شان را آن طور که باید درک نکردند. خیلی زود سلاح به دست گرفتند و خانه‌هایشان را به سوی کوه‌ها ترک کردند و وارد درگیری‌های سخت شدند. این جوانان از خانه‌ها، مدرسه‌ها و زمین‌های کشاورزی‌شان آمده بودند تا با قدرتمندترین ارتش منطقه مقابله کنند و پیروزی بیافرینند.

ابوخلیل از ابتدا وارد مقاومت نظامی شد و از اولین کسانی بود که در زمینه‌ی توپخانه تخصص پیدا کرد. هنگامی که می‌خواهیم مهم‌ترین و بزرگ‌ترین افسران توپخانه‌ی مقاومت اسلامی را نام ببریم، نام حاج ابوخلیل به میان می‌آید. در این زمینه مسئولیت‌های مختلفی را بر عهده گرفت و همچنین فرماندهی برخی مناطق و خطوط را. شخصا در بسیاری از عملیات‌ها از جمله حقبان، سجد، بئر کلاب و عملیات بزرگ و معروف و مشهور بدر در اقلیم التفاح حضور یافت و جنگید. حتی وقتی مسئول یکی از واحدهای مهم و حساس مقاومت اسلامی شد از میدان خارج نشد و فرزند عرصه‌های نبرد باقی ماند. علاقه‌مند بود در حوزه‌ی تخصصی‌اش و در حوزه‌ی نظامی به لحاظ علمی رشد کند. دوست داشت در دوره‌های نظامی شرکت کند و توانایی‌های علمی‌اش را توسعه دهد. از هوش، عقل، درک و قدرت برنامه‌ریزی بالایی برخوردار بود. او یکی از فرماندهان میدانی اصلی در جنگ جولای بود که این روزها دهمین سالگردش را گرامی می‌داریم. او از جمله‌ی فرماندهان و مجاهدانی بود که افتخار مشارکت در رقم زدن پیروزی جنگ جولای سال ۲۰۰۶ را داشتند. تا جایی که از چند سال پیش تا زمان وفاتش مسئولیت یکی از واحدهای اصلی موشکی مقاومت را بر عهده گرفت. این واحد، یکی از واحدهایی است که سطح بالایی از آمادگی مقاومت و بازدارندگی نسبت به دشمن اسرائیلی را تضمین می‌کند؛ واحدی که در پاسداری از لبنان و جنوب لبنان سهیم است و نمی‌گذارد دشمن حتی به دست‌اندازی به شهرک‌ها و خانه‌های مرزبان و مرزی فلسطین اشغالی فکر کند، تا چه رسد به بیروت و داخل لبنان.

 هر کس ابوخلیل را از نزدیک می‌شناخت می‌داند او انسانی پاک، پیراسته، زلال، متواضع یا حتی بسیار متواضع، مهربان با همگان، نزدیک به همگان، نیکوکار و کمک‌کار نسبت به پدر و مادرش (رحمهما الله تعالی)، پی‌گیر مسائل ایتام شهیدان، شجاع، پیش‌گام، حاضر در میدان، پرتلاش، جدی و فعال بود که حتی در دوران بیماری و شدت یافتن بیماری‌اش، در وظایف جهادی‌اش کوتاهی نمی‌کرد. او جزئیات کار واحدش را با برادران مسئولش پی‌گیری می‌کرد. از علم و معرفت برخوردار بود و حتی هنگام وخامت بیماری‌اش، درسش را برای گرفتن کارشناسی ارشد علوم سیاسی ادامه می‌داد. تا آخرین ساعت‌های پیش از به کما رفتنش، یک فرمانده مسئولیت‌پذیر بود. عاشق قرآن بود و آن را مدام تلاوت می‌کرد. حدود پنج سال بود که نذر داشت روزی یک جزء قرآن بخواند. از آن روز تا هنگام به کما رفتنش به نذرش وفا کرد. او هم‌عهد قرآن و همچنین عاشق حسین(ع) بود. برای او می‌گریست، تصدقش می‌رفت، مشتاق او بود و راهش را پی می‌گرفت. ابوخلیل این‌گونه بود.

برای این که مردم یک موضوع اساسی را در مسیر ما بدانند می‌گویم: به واسطه‌ی امثال ابوخلیل است که ما پیروز می‌شویم. به واسطه‌ی امثال ابوخلیل است که خداوند ما را یاری کرد. به واسطه‌ی امثال ابوخلیل است که خداوند بر ما پیروزی نازل کرد. چون جنگ به نوبت است. «روزی برای ما و روزی بر ما و برای دشمن‌مان. تا آن‌که خداوند صداقت ما را دید و بر ما پیروزی و بر دشمن‌مان خواری را نازل کرد. (خطبه‌ی ۵۶)» چنان که امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرماید. به واسطه‌ی فرماندهان صبور، صادق، متواضع، نیکو، مخلص و عاشق الله و رسول الله و کتاب الله و آل الله و آماده‌ی فداکاری بی‌حساب، پیروزی نازل می‌شود. وقتی در ابتدای جنگ جولای از پیروزی آینده به اذن الله، صحبت کردیم، یقین‌مان به این دلیل بود. وقتی در برابر هر جنگ و تجاوزی که علیه کشور یا مقاومتان صورت می‌گیرد از پیروزی آینده به اذن الله صحبت می‌کنیم به این دلیل است که امثال ابوخلیل و برادران شهید، فرزندان مجاهد و رفیقان صادقش در میان ما هستند. این آن چیزی است که باید آزمند آن باشیم. در کنار علم، تجربه، تکنولوژی، سطح نظامی و امکانات پیشرفته، آن چیزی که برای ما اصل است، طهارت، صداقت، وفاداری، عشق، مهر، ایمان، اخلاص و تواضع است. این چیزی است که آن را در فرمانده فقیدمان که امروز وی را گرامی می‌داریم، مجسم می‌دیدیم.

برادران و خواهران، امروز ابوخلیل ما را ترک کرد و این امانت عظیم یعنی مقاومت را برجا گذاشت؛ مقاومتی که برای ما ضمانت واقعی و اصلی برای باقی‌ماندن در خاکمان است؛ خاکی که آزادش کردیم و از آن دفاع نمودیم. ضمانت واقعی و اصلی ما برای باقی‌ماندن در نبطیه‌ی علیا، نطبیه، بنت جبیل، مرجعیون، خیام، ناقوره و… همه‌ی این شهرک‌ها و شهرها، مقاومت است؛ مقاومت به عنوان یکی از بخش‌های معادله‌ی طلایی ارتش- ملت - مقاومت. در این دوره‌ی دشوار باید این معادله را برای این کشور، ملت، کرامت، زندگی عزت‌مندانه در این کشور و تمامیت این میهن، پاس بداریم و حفظ کنیم. هر روز صحت و سلامت این راه و انتخاب در سطوح ملی، نژادی و اسلامی بیش‌تر مشخص می‌شود؛ راه و انتخابی که ابوخلیل از ابتدا به آن پیوست. قاعدتا با وجود این که وی از پیروزی آفرینان جنگ جولای بود، امروز درباره‌ی دهمین سالگرد این جنگ صحبت نمی‌کنم و آن را می‌گذارم برای روزهای پیش رو و جشن اصلی‌ای که به این مناسبت برگزار خواهد شد. اما از دروازه‌ی مقاومت وارد شرایط فعلی منطقه و لبنان می‌شوم.

چرا صحت و درستی این انتخاب و این که مقاومت، ضمانت واقعی است بیش‌تر مشخص می‌شود؟ چون ما در منطقه در سطح رسمی عرب در شرایط بسیار بدی قرار داریم. شرایط از همیشه بدتر است. یعنی اگر [هر برهه‌ای در] صد سال گذشته را با امروز مقایسه کنیم خود را در برابر شرایط رسمی عربی ضعیف، سست، پراکنده و تکه تکه می‌یابیم. نه امتی هست، نه کشوری [واقعی]، نه اتحادیه‌ی واقعی عربی، نه امنیت نژادی عرب، نه سرنوشت مشترک، نه منافع مشترک و نه هیچ چیزی از این قبیل. حتی قضیه‌ی اصلی یعنی فلسطین… فلسطینی که صهیونیست‌ها اشغالش کرده‌اند، اماکن مقدس اسلامی و مسیحی‌اش هتک حرمت می‌شود، صهیونیست‌ها میلیون‌ها نفر از مردمش را مهاجرت داده‌اند، صهیونیست‌ها هزاران نفر از مردان و زنانش را به زندان می‌اندازند، سال‌هاست نوار غزه را تحت محاصره گرفته‌اند و صهیونیست‌هایی که از طریق اشغال و رژیمشان همه‌ی کشورها و ملت‌های منطقه را تهدید می‌کنند… امروز این اسرائیل دیگر دشمن موقعیت رسمی عرب نیست و فلسطین به یک قضیه‌ی رفع تکلیفی بسیار نزار تبدیل شده. بیانیه‌ها و جلسات نشست‌های عربی در سال‌های گذشته نشان‌دهنده‌ی این ماجراست؛ آخرین‌شان هم نشستی که چند روز پیش شاهد ماجراهایش بودیم.

بدون مقدمه می‌روم سراغ انتهای مطلب. وقتی می‌گویم ما در بدترین شرایط رسمی عربی قرار داریم منظورم این تحول موضع سعودی است. رابطه و تماس‌های پشت پرده‌شان با اسرائیلیان در حال علنی شدن است. این مهم‌ترین عقب‌گرد موضع رسمی عرب در برهه‌ی اخیر است. وقتی یکی از شاهزادگان معروف آل سعود، امیر ترکی الفیصل، با مسئولان دیپلماتیک، امنیتی و غیره‌ی صهیونیست دیدارهای علنی برگزار می‌کند و وقتی یک ژنرال بازنشسته‌ی اطلاعات سعودی دست به چنین دیدارهایی می‌زند و سپس به بازدید از سرزمین‌های اشغالی می‌رود و با مسئولان دولتی اسرائیل و نمایندگان کنشت اسرائیل دیدار و به این کار تجاهر می‌کند، این‌ها نمی‌تواند بدون توافق با دولت سعودی باشد. ما از ماهیت حیات سیاسی در سعودی باخبریم. کسی نمی‌تواند بیاید موضوع را ساده کند و بگوید این‌ها نمی‌دانسته‌اند و ربطی به این‌ها ندارد. در سعودی اگر کسی یک جمله خارج از روند و سیاست[های دولت] حرف بزند یا روی توییتر یا سایت‌های مشابه یک پست بگذارد، به هزار شلاق محکوم می‌شود! به خاطر دو جمله. چطور ممکن است چنین سیاست استراتژیک بزرگی در آن پادشاهی وجود داشته باشد و یک نفر بیاید با آن مخالفت کند. نه، این‌ها آغاز کار است. نه آغاز تماس و رابطه و هماهنگی. تماس و رابطه و هماهنگی وجود دارد. این‌ها آغاز خروج از مخفی‌کاری و علنی‌شدن است. حرکت این شاهزاده و ژنرال سعودی، مقدمه‌چینی و ارزیابی است. بنده می‌گویم نیازی به ارزیابی نیست. در این جهان عرب، امت عرب و شرایط تکه تکه، تباه و سرگردان و واقعیت مصیبت‌بار عرب که شما نیز در ساختش سهیم بوده‌اید به خوبی در حال استفاده از فرصت پیش‌آمده برای علنی‌کردن رابطه و هماهنگی‌تان با دشمن اسرائیلی هستید. چرا این تحول بسیار بسیار بسیار بد است؟ چون در دهه‌های گذشته بعضی از کشورها اسرائیل را به صورت علنی پذیرفتند و به این امر تجاهر کردند و با اسرائیل تماس گرفتند، سپس تماسشان به رابطه تحول یافت و سپس -بالاتر از این- با اسرائیل توافق‌نامه امضا کردند. اما تعدادی کشور در موضع پاسداری و دلسوزی ماندند و این باقی‌ماندنشان می‌توانست حتی برای اهالی مسیر به اصلاح مسالمت‌آمیز و مسیر مذاکره، ذخیره محسوب شود. از جمله‌ی این کشورها سعودی بود. یعنی اصحاب مسیر مذاکره توقع داشتند اگر روزی سعودی خواست اسرائیل را به رسمیت بشناسد یا روابطش را با آن عادی کند، امتیازات بزرگی بگیرند چون چنین گامی بسیار بسیار بسیار به نفع اسرائیل خواهد بود. خب، آن‌چه امروز رخ داده چیست؟ -آخرش را می‌گویم چون موضوعات زیادی مانده است و باید به آن‌ها هم برسیم- آن‌چه رخ داده این است که بدون هیچ هزینه و دستاوردی برای فلسطینان و عرب در سطح امنیتی، سیاسی، مهاجران پراکنده‌ی فلسطینی در سراسر جهان، حقوق فلسطینیان، اماکن مقدس فلسطین، سرنوشت ملت فلسطین، امروز سعودی به صورت مجانی روابطش را با سعودی عادی می‌کند. عادی‌سازی مجانی روابط سعودی و اسرائیل. این آخر خط است و در را کاملا به روی همه می‌گشاید. سعودی با دیگران تفاوت دارد. اگر کشوری غیر از سعودی روابطش را عادی کرده بود، اگر کشوری غیر از سعودی رابطه برقرار کرده بود، اگر کشوری غیر از سعودی تماس گرفته بود گفته می‌شد برادر هنوز بعضی کشورهای اصلی و مهم و بزرگ و با فلان ویژگی عرب -سعودی ویژگی دیگری هم دارد که کمی بعد اشاره خواهم کرد- هنوز به رسمیت نشناخته‌اند، نپذیرفته‌اند، تماس نگرفته‌اند، هماهنگی انجام نداده‌اند، رابطه برقرار نکرده‌اند و روابطشان را عادی نکرده‌اند. اما امروز این هم تمام شد. وقتی سعودی که خود را در جهان عرب و اسلام با ویژگی‌های متفاوتی نسبت به نظام‌های جهان عرب معرفی می‌کند و خود را حکومت اسلام، حکومت شریعت پاک محمدی، حکومت قرآن، دولت حرمین شریفین و امانت‌دار سرزمین پیامبران می‌داند می‌آید تماس می‌گیرد، روابطش را عادی می‌کند، رابطه ترتیب می‌دهد و فردا به رسمیت می‌شناسد و ضمنا با اسرائیل هماهنگی هم انجام می‌دهد یعنی تمام. امروز شروع شده است. کسانی که برخی رسانه‌های سعودی را دنبال می‌کنند شاهد هستند شیوخی که نه بر اساس کتاب و سنت بلکه بر اساس تمایلات حاکمان فتوا می‌دهند امروز شروع کرده‌اند به ارائه‌ی آیات و روایات و فتوا در جهت پذیرش و هم‌زیستی و صلح با اسرائیل. مشکلی نیست. از امروز به بعد منتظر فتاوا و دینی تازه باشید. این خطرناک است و طبیعتا این فتاواها در جهان عرب و اسلام جای خود را پیدا خواهند کرد. خطرناک‌ترین بخش، این آماده‌سازی و گمراه‌سازی فرهنگی، علمی و فکری است که در این خط و مسیر آغاز می‌شود.

کسانی که پیش‌تر با اسرائیل تماس، توافق و رابطه داشتند شاید مانند آل سعود نیازمند پوشش فقهی و شرعی نبودند. به همین دلیل ما در کوتاه‌مدت در آستانه‌ی یک فاجعه‌ی فقهی و فرهنگی هستیم چون راه صلح و پذیرش و به رسمیت شناختن اسرائیل باید به لحاظ شرعی و فقهی و در لایه‌ی فتوا آماده شود. این خطرناک‌ترین چیزی است که سعودی انجام می‌دهد یا انجام خواهد داد. در نتیجه پس از پادشاهی عربستان سعودی هر کشور عربی خیلی معمولی می‌آید و می‌گوید سعودی رابطه و تماس برقرار کرد و هماهنگی می‌کند و روابط را عادی کرده است و -قاعدتا طبق ادعای خودشان- این کشور اسلام، قرآن و حرمین شریفین است. شما چرا می‌خواهید چیزی خارج از توانمان را به ما تحمیل کنید؟ این هم فتواهای آماده‌ی صدور هیئت بلندپایه‌ی علما. این است که خطرناک است. قاعدتا وقتی بنده این موضوع را پررنگ می‌کنم به خاطر این است که به همه بگویم موضع بگیرند. این‌جا دیگر جای تعارف نیست. شاید کسی برخی مواقع با بعضی نظام‌ها، دولت‌ها و سازمان‌های بین المللی تعارف، سکوت و؟؟؟ کند یا برداشتش این باشد که مسئولیت و وظیفه‌اش نیست که بعضی جاها موضعش را علنی کند اما در زمینه‌ی فلسطین، ملت فلسطین و اماکن مقدس فلسطین و اسرائیل و پذیرش، به رسمیت شناختن، برقراری رابطه و عادی‌سازی روابط با اسرائیل از سوی هر کسی صورت بگیرد، جای تعارف نیست. این رفتار از سعودی، مصر، اردن، سوریه، لبنان، ایران، پاکستان، افغانستان یا هر انسانی سر بزند باید توسط علما، فقیهان، روشن‌فکران، مردم عادی، احزاب و نیروهای سیاسی محکوم شود و پذیرفته نشود چون خدمت به دشمنی است که اماکن مقدس را هتک حرمت می‌کند و به ملت فلسطین و ملت‌های منطقه تجاوز می‌نماید و هر روز همه‌ی منطقه را تهدید می‌کند. به زودی گام‌های بزرگی در سطح رسمی در جهان عرب دنباله‌ی این گام‌ها برداشته خواهد شد اما ما حتی اگر بدانیم این حاکمان به حرف ما گوش نمی‌دهند باید این کار را برای ثبت در کتاب اعمالمان انجام دهیم؛ اولا برای آخرتمان و ثانیا برای این که به این حاکمان بگوییم هنوز در این دنیا کسانی هستند که واقعیت این نبرد و عمق، ماهیت، ابعاد و خطرات آن را درک می‌کنند و نمی‌پذیرند حاکمانشان به چنین موضع‌گیری‌ها و رفتارهایی پناه ببرند. آن‌ها موضعشان و ما نیز انتخاب‌هایمان را تغییر نخواهیم داد.

انتخاب ما در لبنان مقاومت بوده و هست و با مشاهد‌ی صحنه‌ی زشت و نزار عربی، پایبندی‌مان به این گزینه بیش‌تر می‌شود. در فلسطین هم همین طور. بنده بیانیه‌هایی را که درباره‌ی رفتار سعودی از سوی جنبش‌ها و گروه‌های مقاومت فلسطین و شخصیت‌ها و رهبران مختلف فلسطینی بدون تعارف صادر شده بود دیدم و خواندم. درست همین است. درست همین است چون این‌جا حق و باطل آمیخته نیست. در موضع اسرائیل و فلسطین ما با حق محض و باطل محض مواجهیم. کسی که نمی‌بیند کوری از خودش است. حقیقت مثل خورشید در میانه‌ی روز، روشن و تیز است. انتخاب فلسطینی‌ها قطعی و روشن است. آن‌ها هر روز نام تازه‌ای بر این انتخاب می‌گذارند. امروز اگر بخواهیم نام این انتخاب فلسطینی را بیابیم، شهید محمد فقیه را در منطقه‌ی الخلیل و شهرک صوریف خواهم یافت؛ شهرکی که اسرائیل با صدها سرباز وارد آن شد. بعضی از منابع برای من نوشته‌اند ۷۵۰ افسر و سرباز و ۳۳ خودروی نظامی به همراه هلیکوپتر و پهپاد برای دستگیری یک جوان و مقاوم فلسطینی. با این حال نتوانستند دستگیرش کنند. چون ۷ ساعت با آن‌ها جنگید و نتوانستند بکشندش جز وقتی که خانه‌اش را بر سرش ویران کردند. محمد فقیه، تیتر فلسطین و انتخاب‌های فلسطین و ملت آن است. به همین خاطر ما نگران اعتقاد و فهم ملت فلسطین و ملت لبنان و ملت سوری که با نبرد پنجه در افکندند و شهید دادند و هر روز نیز می‌دهند، نیستیم. اما بله، حق داریم درباره‌ی فرهنگ این امت گسترده که در هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌های آینده گمراهش خواهند کرد، نگران باشیم.

جمع‌بندی می‌کنم: ما در برابر این انحراف در موضع رسمی عرب و تحول منفی در رفتار سعودی قرار داریم. چند ماه پیش گفتم و امروز باز می‌گردم و تکرار می‌کنم: متأسفانه سعودی همچنان بر ادامه‌ی جنگ در همه‌ی عرصه‌ها و پس‌زدن همه‌ی دست‌های دراز شده برای گفت و گو، اصرار دارد. دستی از سوی یمن برای گفت و گو دراز می‌شود اما پاسخ می‌شنود که باید تسلیم شوید. دستی از سوی بحرین برای گفت و گو دراز می‌شود و پاسخ می‌شنود که باید خودت و وجودت را حذف کنی. دستی از سوی سوریه برای گفت و گو دراز می‌شود و شرط‌هایی می‌گذارند که با اصل این نبرد در تناقض است. دستی از سوی ایران دراز می‌شود اما جنگ علیه ایران ادامه می‌یابد. واقعیت فعلی این است. اگر کسی حرف دیگری دارد بگوید. سعودی به عنوان یک وزنه در نبردهای فعلی منطقه، در را به روی چه کسی گشوده است؟ بله، فقط یک جا در گشوده است و آن به روی اسرائیل است. فقط اسرائیل. خودش بدون پیش‌شرط و بدون کسب هیچ سودی، گام اول را به سوی اسرائیل بر می‌دارد اما برای یمنی‌ها شرط می‌گذارد که باید تسلیم شوید، برای بحرینی‌ها شرط حذف می‌گذارد، برای ایرانی‌ها شرط ذلت می‌گذارد و برای سوری‌ها شرط‌هایی می‌گذارد تا آن‌چه را که نتوانسته است با جنگ و میلیاردها دلار پول و هزاران تن اسلحه و مهمات و ده‌ها هزار تکفیری که از همه‌جای جهان آورده محقق کند، با سیاست به انجام برساند! رفتاری که مخصوصا در برهه‌ی اخیر با آن مواجهیم این است.

در مقابل، ایران هر روز می‌گوید ما آماده‌ایم، گفت و گو می‌خواهیم، مذاکره می‌خواهیم و… اما سعودی حرفی برای گفتن ندارد. با همین نکته که حرفی برای گفتن ندارد صحبتم را به پایان خواهم برد. در سطح یمن به جنگ و تجاوز و بمباران و حمله به مناطق مختلف ادامه می‌دهد. آخرین‌شان همین چند روز پیش که در شهرک صراری یمن داعش و تکفیریان، تحت پوشش دولت به اصطلاح مشروع یمن دست به جنایت آلودند. بعضی تلاش کردند مقایسه کنند. در عراق وقتی فلوجه را گرفتند درها را روی شهرنشین‌ها باز کردند همه به سلامت رفتند و برایشان اردوگاه ساختند. حالا قیامت راه انداخته‌اند که پی‌گیری نشده و آب و غذا و دارو به اندازه‌ی کافی نیست اما در هر صورت مردم با امنیت و صلح خارج شدند و از آن‌ها محافظت شد. امروز در سوریه در حلب به شهرنشینان گفته می‌شود این دروازه‌ها باز است بفرمایید خارج شوید. حتی به گروه‌های مسلح گفته می‌شود بفرمایید خارج شوید. اما این شهرک یمن که خارج از درگیری و نبرد بود محاصره شد و بسیاری از اهالی‌اش کشته شدند و سرنوشت باقی‌مانده‌ی مردان، زنان و کودکانشان نیز همچنان نامشخص است. بله، فرهنگ پادشاهی عربستان سعودی، وهابیت، داعش، القاعده و النصره این است حتی اگر نامش جبهه‌ی فتح شام شود. کشتن، سربریدن، نسل‌کشی و جنایت و ندادن هیچ فرصتی برای زندگی یا مصالحه. آن‌چه در یمن و… رخ می‌دهد این است.

در بحرین، تابعیت حضرت شیخ عیسی قاسم را لغو کردند و می‌خواستند از کشور بیرونش کنند. مردم مخلص، وفادار و فدائیان و عاشقان بحرین با سینه‌های سپرکرده و دستان خالی اطراف خانه‌ی ایشان تجمع کردند و تا این لحظه جلوی ارتکاب حماقت توسط قدرت یا دستگیری حضرت شیخ را گرفته‌اند. خب، هفته‌هاست وضع این‌گونه است. در گرمای شدید این روزها. صحبت از بحرین است، نه لبنان. شبانه‌روز آن‌جا هستند. بدعت تازه چیست؟ می‌خواهند برای حضرت شیخ اتهامی بتراشند که پول‌شویی می‌کرده است. نگاه کنید، علما و مراجع در طول تاریخ از مردم زکات می‌گرفتند و به مردم انفاق می‌کردند، از مردم خمس می‌گرفتند و به مردم انفاق می‌کردند، از مردم صدقه می‌گرفتند و به فقرا، مساکین، نیازمندان، بدهکاران و… می‌دادند. در طول تاریخ این‌گونه بوده است. حالا آل خلیفه قانون، شریعت و بدعت تازه‌ای گذاشته‌اند که حضرت شیخ و فردا هر عالمی در بحرین اگر خمس، زکات، صدقه یا مالی شرعی از هر شهروندی بگیرند تا به فقیران و مسکینان انفاق کنند، این به معنای پول‌شویی است. می‌توانند این سنت سوء و بدعت زشت را به باقی جهان عرب و اسلام نیز تعمیم دهند. البته این نمی‌تواند مردم را فریب دهد. تلاشی است برای خدشه‌دار کردن وجهه‌ی شیخ عیسی قاسم. چهره‌ی ایشان درخشان‌تر، نورانی‌تر و زیباتر از آن است که این سیه‌چهرگان و ظلم‌اندیشان بتوانند به آن خدشه‌ای وارد کنند. به همین دلیل امروز مخالفان و جناح‌های مختلف بحرین همبستگی خود را با شیخ عیسی قاسم و علما و ملت مظلوم بحرین اعلام کردند. ما و شما نیز امروز همبستگی و ایستادگی‌مان را در کنار این ملت و این رهبر اعلام می‌کنیم.

می‌شنویم که وزیر امور خارجه‌ی سعودی هنگام صحبت درباره‌ی منقطه درباره‌ی سوریه سخن می‌گوید و در همه‌ی کنفرانس‌های خبری این را تکرار می‌کند. خودش را ولی و حاکم ملت سوریه می‌داند و می‌گوید هیچ راه حلی جز رفتن اسد وجود ندارد، یا با سیاست و یا با جنگ. آیا تو به جای ملت سوریه تصمیم می‌گیری؟ سازش سیاسی در جریان است، مذاکره وجود دارد، صحبت از انتخابات ریاست جمهوری است و ملت سوریه هر کس را بخواهند انتخاب خواهند کرد. اما او می‌گوید نه چون او اصولا به چیزی به نام انتخابات ایمان ندارد. می‌بینید این غرور چگونه نمی‌گذارد ببینند؟ وزیر خارجه‌ی سعودی می‌آید و روسیه را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید: اگر از اسد دست بردارید یک سهم قابل توجه در منطقه به شما می‌دهیم. واقعا خنده‌دار و مضحک و جوک است. آیا تو الآن بر منطقه مسلطی و همه‌اش را در دست داری و در حال تقسیمی و یک بخش را می‌دهی به روسیه و یک بخش را به می‌دهی به آمریکا و یک بخش را به… ؟ دیوانه‌ای؟ مجنونی؟ هر کس اندکی سیاست بفهمد می‌داند تو در جایگاهی نیستی که در منطقه سهم بدهی، معامله کنی، سازش بیافرینی و شرط تحمیل کنی. تو در این جایگاه نیستی. پادشاهان و شاهزادگان شما هم در چنین جایگاهی نیستند. همه‌ی این عرصه‌ها و میادین نیز همین را می‌گویند. یک نتیجه‌ی عملی بگیرم و بعد از آن می‌خواهم کمی درباره‌ی شرایط داخلی صحبت کنم.

امروز بر اساس حوادث یک و نیم سال اخیر یمن می‌توانید به سعودی بگویید نمی‌توانید در این جنگ پیروز شوید و نمی‌توانید شرط‌هایتان را تحمیل کنید. در برابر ایستادگی یمنی‌ها، ثبات بحرینی‌ها، پیروزی‌های عراقی‌ها و دستاوردهای سوری‌ها مخصوصا دستاوردهای اخیر… حوادث حلب بسیار پراهمیت بودند. اهمیتشان به بحران سوریه محدود نمی‌شود. اهمیتشان همچنین به شرایط، معادلات، پروژه‌ها و خواب‌های برپایی امپراطوری در منطقه مرتبط است. آن‌چه چند روز پیش در حلب سرنگون شد، خواب‌ها و پروژه‌های برپایی امپراطوری در منطقه بود. آیا این وزیر و حاکمان و پادشاهان و شاهزادگان خیال کرده‌اند در برابر ایستادگی جنبش‌های مقاومت و این ملت‌ها و همچنین افزایش بصیرت در منطقه و جهان همچنان می‌توانند ملت‌های جهان و افکار عمومی جهان را به سخره بگیرند؟ آیا جهان به روشنی نفهمیده است کسی که یک کشیش هشتاد ساله را در کلیسا سر می‌برد عضو داعش است اما فرهنگش را از شما گرفته؟ آن دیگری در نیس حمله می‌برد و همه را سلاخی می‌کند. دیگری در آلمان می‌کشد و برایش تفاوتی ندارد چه کسی را می‌کشد، مهم این است که بکشد، مسلمان و مسیحی را می‌کشد و هیچ اهمیتی ندارد. دیگری خودش را در میان تظاهراتی در کابل منفجر می‌کند که برای مطالبه‌ی برق تشکیل شده است و ربطی به سیاست ندارد و ۸۰ نفر را به شهادت می‌رساند و ۲۵۰ را زخمی می‌کند. دیگری جنایتی را در سطح جنایت کراده در بغداد انجام می‌دهد و ۳۰۰ نفر مرد و زن و بزرگ و کوچک را در یک لحظه ذغال می‌کند و به شهادت می‌رساند. دیگری کودک فلسطینی را در حلب سر می‌برد. همه‌ی جهان فهمیده‌اند این فرهنگ وهابی، مکاتب، روش‌های آموزشی، شیخ‌ها، رسانه‌ها و تلویزیون‌ها و کانال‌های تکفیرگر شماست. پروژه‌ی شما آینده ندارد.

تا زمانی که یمنی‌ها می‌گویند آماده‌ی مذاکره‌اند و بحرینی‌ها، سوری‌ها، عراقی‌ها و ایرانی‌ها هم حاضرند مذاکره کنند سعودی و حاکمانش این فرصت را دارند که همه‌ی مواضعشان را درباره‌ی منطقه جبران کنند. بنشینید مذاکره کنید. تکبر نداشته باشید. غرور نگیردتان. کینه کورتان نکند. این فرصت را دارید که در درمان شرایط منطقه سهیم باشید تا سهم ببرید. سهیم باشید و سهم ببرید. اما اگر بر این روش و این جنگ‌ها اصرار کنید در کمال اطمینان، یقین و ایمان به شما می‌گویم: شکست خواهید خورد. پروژه‌ی آل سعود در منطقه شکست خواهد خورد و داغ ننگ بر پیشانی‌اش خواهد نشست؛ البته این در صورتی است که نظامی به نام نظام آل سعود باقی مانده باشد. باید جلوی این اتفاق گرفته شود و این به دست خودشان است. همه‌ی اطلاعات از همه‌ی عرصه‌ها می‌گوید منطقه در حال حرکت در این مسیر است. حتی بزرگ‌ترهایی که به آن‌ها دل بسته‌اید و خیال می‌کنید می‌توانید همچنان با پول‌هایتان کشورها و ابرقدرت‌ها را بخرید، فردا همین‌ها وقتی با منافعشان تضاد پیدا کند می‌گویند بنشینید سر جایتان و آرام باشید و استفاده از شما تمام خواهد شد؛ همان‌گونه که استفاده از داعش و النصره در نبرد منطقه تمام شد یا نزدیک است تمام شود.

و دو موضوع در زمینه‌ی لبنان. اولا: ما از دولت لبنان می‌خواهیم درباره‌ی حوادث این روزهای شهرک غجر اقدام کند و موضع بگیرد. ما در حال صحبت درباره‌ی ابوخلیل و برادرانش هستیم که خون و جوانی و زندگی‌شان را دادند تا ذره‌ذره‌ی خاک عزیز و ارزشمند لبنان بازگردد. به دولت لبنان می‌گوییم یک بخش از خاک لبنان وجود دارد که اگر فراموشش کرده‌اید، به یادش بیاورید. وظیفه‌ی ما همیشه این است که به شما یادآوری کنیم. بخش لبنانی غجر. این خاک و تحت حق حاکمیت شماست. عجیب است که امروز اسرائیل دست به اقداماتی می‌زند و بازمی‌گردد تا سلطه‌اش را بر بخش لبنانی غجر اعمال کند اما در لبنان هیچ کس هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد. انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است. این خاک لبنان است. نیمی از یک روستا. [لابد می‌گویند:] نصف روستا چه مشکلی دارد. اسرائیل بیاید سلطه پیدا کند و هر کار می‌خواهد بکند. گاهی یک شهرداری این‌جا یا آن‌جا به درستی یا نادرستی و با دقت یا بی‌دقت اقدامی می‌کند و در لبنان و رسانه‌ها و مقاله‌ها و اینترنت و… قیامت می‌شود. اما اسرائیل بار دیگر در حال سلطه یافتن بر یک روستای لبنانی تحت حاکمیت لبنان است و هیچ کس هیچ حرفی نمی‌زند. اصحاب حق حاکمیت کجا هستند؟ اگر ما حرف بزنیم می‌گویند حزب الله می‌خواهد مشکل و بهانه‌ی درگیری درست کند. برادر، این خاک لبنان هست یا نیست؟ برادر، روی مزارع شبعا اختلاف نظر وجود دارد اما خود اسرائیل و سازمان ملل اذعان دارند این‌جا خاک لبنان است. این‌جا محل اختلاف نیست. شما کجا هستید؟ از دولت می‌خواهیم در این زمینه تحرک نشان دهد.

ثانیا: این موضوع درباره‌ی منطقه است اما وظیفه‌ی لبنان است. اتفاقی که پیرامون موریتانی در حاشیه‌ی نشست عرب در موریتانی در رسانه‌های لبنان رخ داد، توهین‌آمیز بود. ما دولت لبنان را به درمان این موضوع فرا می‌خوانیم. موریتانی یک کشور عرب، مسلمان و عزیز است. ما ملت لبنان برای موریتانی و اهالی‌اش دوستی، احترام و قدردانی کامل را قائلیم و مواضع همیشگی‌شان را درباره‌ی مقاومت از جمله در جنگ جولای فراموش نمی‌کنیم. هر کدام از اهالی سیاست یا رسانه یا سازمان یا طرف‌های رسمی لبنانی که به موریتانی توهین کرده‌اند باید پاپیش بگذارند و عذرخواهی کنند و احترام و قدردانی خود را نسبت به این کشور برادر و این ملت عزیز ابراز دارند.

ثالثا: امروز چند پرونده وجود دارند که بسیار بحرانی شده‌اند. دولت لبنان و مسئولان و نیروهای سیاسی حاضر در دولت لبنان حق ندارند از پذیرفتن مسئولیت شانه خالی کنند، به بهانه‌ی این‌که کلید همه‌ی این مشکلات، انتخاب رئیس جمهور است. بله، اما اگر رئیس جمهور باشد و جدیت نباشد ما همچنان با این مشکلات مواجهیم. مخصوصا در این روزها، چند پرونده‌ی مهم و بحرانی وجود دارند که نمی‌توان درباره‌ی آن‌ها سکوت کرد و باید با مسئولیت‌پذیری بسیار بالا به سراغ آن‌ها رفت.

اول: آلودگی آب‌های لیطانی و دریاچه‌ی قرعون. این موضوع مختص به یک روستا و دو روستا یا یک منطقه و دو منطقه نیست. این یک موضوع ملی است و به همه‌ی مناطق مربوط است. می‌دانید؟ متأسفانه کشور ما را کاملا طائفه‌ای کرده‌اند. شیعیان برق خودشان را دارند، اهل سنت برق خودشان را، مسیحیان برق خودشان را و درزی‌ها برق خودشان را. آب هم همین‌طور. نفت هم همین‌طور. گاز هم همین‌طور. امنیت و… هم همین‌طور. حالا بدبختی این‌جاست که شیعیان، اهل سنت، درزی‌ها، مسیحیان و همه‌ی فرقه‌ها از آب لیطانی می‌نوشند و همگی با آن کشاورزی می‌کنند. این یک مسئولیت ملی است. این موضوع، سلامت صدها هزار نفر از لبنانی‌ها و مرد و زن و بیمار و کوچک و بزرگ را تحت الشعاع قرار می‌دهد و ممکن است موجب بیماری‌های بسیار خطرناکی شود. روی زندگی، فقر و کشاورزی آن‌ها تأثیر می‌گذارد. ممکن است موجب مرگ بسیاری از افراد شود. اگر این موضوع فقط به این صورت درمان شود که یک هیئت تشکیل دهیم، هیئت جلسه بگذارند و هیئت را پی‌گیری کنیم، این هیئت‌ها قبرستان پروژه‌ها هستند و ما در آستانه‌ی یک فاجعه‌ی واقعی هستیم. ما از طرف خودمان از دیگر نیروهای سیاسی می‌خواهیم در پارلمان و خارج از پارلمان صدایشان را در این رابطه بالا ببرند. هیئت وزیران باید این موضوع را با جدیت بسیار بالا پی‌گیری کند. باید اقدام کند. هیچ کدام از احزاب سیاسی نباید برای هیچ کس پوشش درست کند. اگر کارگاه‌های سنگ‌تراشی باید تعطیل شود، بشود. اگر کارخانه‌ای باید تعطیل شود، بشود. اگر شهرداری‌ها باید اقدامات قاطعانه بکنند، بکنند. هیچ کس برای دیگری پوشش نسازد چون این سرنوشت صدها هزار نفر از لبنانی‌هاست. بنده از دولت و هیئت وزیران لبنان درخواست می‌کنم اقدامات قاطعانه و واقعی داشته باشند. این‌طور نباشد که اگر کسی نسبت به صاحب کارخانه یا کارگاه سنگ‌تراشی کینه دارد یا می‌خواهد از او انتقام بگیرد، کاری انجام دهد. نه، به صورت علمی، واقع‌بینانه و منصفانه بگویند این اقدامات مشخص جلوی آلودگی را می‌گیرد و از مردم محافظت می‌کند و باید انجام پذیرد. هرگونه سستی در این زمینه، مشارکت در قتل است. بگذارید مسئولان و همچنین مردم بدانند. مردم حاشیه‌ی لیطانی تا دریا نیز وظیفه و مسئولیت بشری، اخلاقی، شرعی، دینی، اخروی و دنیوی دارند. هیچ کس نگوید این مسئولیت دولت است و به من ربطی ندارد. روز قیامت در این باره سؤال خواهند شد چون این یک علت روشن و علنی است و موجب صدمه دیدن صدها هزار نفر می‌شود. این پرونده باید با قدرت، جدیت و اصرار پی‌گیری شود. تحمل روند روتین، تنبلی و بی‌حوصلگی را ندارد و این‌که این وزرات‌خانه مسئولیت را بر عهده‌ی آن وزارت‌خانه بیاندازد. این مسئولیت همه‌ی دولت و نیروهای سیاسی حاضر در دولت است و مسئولیت مردم است که تعامل و همکاری کنند.

پرونده‌ی دیگری که این روزها بسیار بحرانی است -حتی اگر درگیر یمن، سوریه، حلب، عراق، بحرین و… باشیم- آب است. در این لبنان که کشور آب است و آب‌هایش به دریاها و کجاها می‌رسد، امروز بسیاری از شهرک‌ها آب ندارند. برخی شهرها آب ندارند. برخی حومه‌ها دردهای بسیار سختی را متحمل می‌شوند. باید چه کنیم؟ این مسئولیت دولت است نه مسئولیت احزاب خارج و فارغ از دولت. احزاب چه می‌توانند بکنند؟ حالا موضوع ریاست جمهوری و نشست پارلمان و نمی‌دانم چه را بهانه می‌کنیم. دولت مسئول است و در این برهه باید به صورت انقلابی و ملی‌گرایانه و با مسئولیت‌پذیری انسانی ویژه رفتار کند. موضوع آب و برق را داریم. امروز در همه‌ی جهان می‌گویند امسال یکی از دشوارترین سال‌ها در زمینه‌ی آب و هوا و طبیعت بوده است. خب برادر، نمی‌خواهید اقدام و تدبیری داشته باشید؟ نمی‌گوییم راه حل‌های ریشه‌ای. از کاهش درد و رنج صحبت می‌کنیم.

همچنین در زمینه‌ی فساد. شاید کسی بگوید الآن وقت بازکردن همه‌ی پرونده‌ها نیست. برخی پرونده‌ها باز هستند. امروز پرونده‌ی اینترنت غیر قانونی وجود دارد. چرا این‌قدر سهل‌انگارانه و دروغین با این موضوع رفتار می‌شود؟ امروز وقتی گفته می‌شود می‌خواهیم درباره‌ی شرایط مالی در دولت بحث کنیم، برخی طرف‌های سیاسی در حال آماده شدن برای افزایش مالیات بر ارزش افزوده و نرخ‌ها و… هستند. امکان ندارد ما با ذره‌ای افزایش مالیات موافقت کنیم. حال هر بهانه، عذر و علتی می‌خواهد داشته باشد. چون جاهای دیگری هست که شما می‌توانید از آن‌ها پول دربیاورید اما در نمی‌آورید. همین پرونده‌ی اینترنت. من مسئولیتش را بر عهده نمی‌گیرم اما گفتند می‌تواند ۳۰۰ یا ۴۰۰ یا ۶۰۰ میلیون و حتی ۱ میلیارد دلار برگرداند. خب، اگر شما به لحاظ قضایی، سیاسی، دولتی، پارلمانی یا هر چیزی جدی هستید و می‌توانید یک میلیارد دلار به خزانه‌ی لبنان باز گردانید، آیا بهتر از این نیست که بیایید برای ما فقیران نرخ‌ها و مالیات‌های تازه وضع کنید؟ در این کشور تا پیش از بازگشایی پرونده‌های فساد و بازگردانده شدن اموال عمومی به غارت رفته، امکان ندارد و حتی نباید هیچ مالیاتی افزایش پیدا کند. اگرنه این ظلم و تأمین پول برای سرقت‌ها و فساد و غارت تازه است. آیا کسی در کیسه‌ی سوراخ، پول می‌گذارد؟ کیسه‌ی این حکومت نه فقط سوراخ است، که اصلا ته ندارد! به همین خاطر ما هیچ افزایشی را نمی‌پذیریم. حالا درباره‌ی مالیات‌ها و نرخ‌های فعلی حرفی نیست. اما هیچ افزایشی پذیرفته نیست. بروید پرونده‌های فساد را درمان کنید. این پرونده‌ی اینترنت غیرقانونی مقابل شماست. فشار بیاورید و جمعش کنید. مقداری باز می‌گردانید و مقداری می‌گیرید. وقتی به صورت قانونی و خوب به این پرونده بپردازید و [این امکان] به‌خوبی برای مردم تأمین شود صدها میلیون دلار به خزانه‌ی لبنان واریز خواهد شد. امروز این‌ها وظیفه‌ی دولت لبنان است. من نمی‌خواهم همه‌ی پرونده‌ها را باز کنم اما می‌گویم برخی پرونده‌ها بحرانی‌اند و هیچ تأخیری نمی‌پذیرند. چه کسی مسئول است؟ دولت لبنان. باید مسئولیت را بر عهده بگیرد و نگریزد. قاعدتا هیچ کدام از ما نباید بگوید فقط نخست وزیر مسئول است. همه‌ی دولت و اجزای دولت، همه‌ی فراکسیون‌ها و احزاب و در رأس آن‌ها نخست وزیر مسئول‌اند چون نخست وزیر می‌تواند اولویت‌های بحث را تعیین کند و کارها را به سمت نتیجه‌گیری و خروج از بده‌بستان‌ها، مجادلات و بحث‌های طولانی بی‌فایده بکشاند. چون کشور در حال رنج کشیدن از چیزهایی است که هر اتفاقی هم که در منطقه بیافتد، نمی‌توان درباره‌ی آن‌ها سکوت کرد.

برادران و خواهران، اگر امروز ما فرمانده جهادی و برادر عزیز و بزرگمان، حاج اسماعیل زهری را گرامی می‌داریم، به معنای گرامیداشت همه‌ی برادران وی است که به شهادت رسیدند یا فوت کردند و شهید به سوی او شتافتند. با روح آن‌ها پیمان می‌بندیم که ای عزیزان، فرماندهان، مجاهدان، شهیدان و جانبازانْ امانت شما و خانواده‌های شما در دست باقی‌مانده‌ی برادران شماست که با الله پیمان بستند و در انتظارند و به هیچ وجه پیمانشان را جایگزین نکرده‌اند. در دهمین سالگرد جنگ جولای، حوادث این سی و سه شهادت می‌دهند مردان، زنان، کهنسالان، خردسالان، همه‌ی مذاهب، رهبران، سردمداران و علمای لبنان در دشوارترین روزها و سرکش‌ترین نبردها همچون جنگ جولای پافشاری می‌کنند و ثبات و ایستادگی می‌ورزند و این صبر و ایستادگی‌شان پیروزی‌ای همچون پیروزی موضوع جشن این روزهایمان را به همراه می‌آورد. ای ابوخلیل، ان شاءالله این امانت نزد اهل امانت‌داری است. در جهانی که به آن منتقل شده‌ای، شاد باش. ما از ایمان، عبادت، خلوص، تقوا و طهارت تو باخبریم. به‌جای خداوند کسی را پاک نمی‌کنیم اما به وعده‌ی خداوند به مؤمنان، شایستگان و مجاهدان و آن‌چه برای این اهل خلوص در نزد خود حاضر کرده ایمان داریم. مطمئن باش، فرزندان، برادران، برادرزادگان، دوستان و همه‌ی عزیزانت راهت را تا پیروزی، تا پیروزی، تا پیروزی آینده ان شاءالله ادامه خواهند داد و چیزی جز عزت، کرامت، آزادی و آزادسازی بیش‌تر برای این ملت، کشور، امت و اماکن مقدس به ارمغان نخواهند آورد.

خداوند این فقیدمان را رحمت کند و غریق رحمت خویش سازدش و در بهشت خویش درآوردش و با انبیاء، اولیاء و گواهان محشورش سازد.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.


 


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله