بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان: بیانات در مراسم چهلم شهید سید مصطفی بدرالدین (سید ذوالفقار)

بیانات

3 تیر 1395

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مراسم چهلم شهید سید مصطفی بدرالدین (سید ذوالفقار)

|فارسی|عربی|فیلم|صوت|
«
در زمان جنگ با اسرائیل ما از شهیدانمان و خسارت‌های دشمن صحبت می‌کردیم. این بخشی از نبرد و جنگ روانی و رسانه‌ای بود. بسیار طبیعی بود. اگر در مورد مقاومت می‌گفتیم این‌جا ۲، ۳ و ۵ نفر شهید شدند، در مورد دشمن نیز می‌گفتیم. اگر درباره‌ی دشمن صحبت نمی‌کردیم شاید استفاده‌ی منفی می‌شد پس درباره‌ی سربازان، زخمی‌ها و کشتگانش سخن می‌گفتیم و از ورودمان به پایگاه‌ها، زدن تانک‌ها، زدن خودروهای زرهی و عملیات‌های استشهادی‌مان فیلم می‌گرفتیم. این‌ها صحنه‌ی [شهادت] شهیدان را کامل می‌کرد و یک موفقیت روحی بود. ما به دلایل متعددی که الآن وقت بیانشان نیست، در سوریه در سکوت می‌جنگیم. غیر از روز نبرد سرزمین‌های عرسال و قلمون هیچ وقت نیامدم بگویم تعداد شهیدان ما و کشتگان گروه‌های مسلح این اندازه است. هیچ وقت این کار را نکردیم. دلایل متعددی دارد که این کار را نکردیم. اجازه دهید استثنائا این بار برای نشان دادن حجم نبرد حلب، اعداد را بگویم...
 به روحیه و ایستادگی خانواده‌ی برادر اسیر و خانواده‌ی اسیران سابق افتخار می‌کنیم و به آن‌ها تأکید می‌کنیم اسیران شما امانت‌های شما به این مقاومت هستند؛ مقاومتی که اسیرانش را هیچ روزی در زندان‌ها رها نکرده است و گواه این واقعیت، شهید بزرگ و صاحب مناسبت امروز، فرمانده شهید سید مصطفی بدرالدین است.
  ما در حزب الله بدون شک با شهادت فرمانده و برادر عزیز، سید مصطفی بدرالدین یکی از فرماندهان بزرگ، ارکان اساسی و عقل‌های خلاق مقاومت را از دست دادیم. او یک فرمانده شجاع، پیش‌گام و استوار بود. از جمله‌ی افرادی بود که در مصیبت‌های عظیم و چالش‌های خطیر او را در کنار و بلکه پیشاپیش خود می‌یافتی. روشن‌اندیش بود. چون مردم معمولا در زلزله‌ها، طوفان‌ها و سختی‌ها شاید اندیشه‌شان حیران، اراده‌شان متزلزل یا دل‌هایشان ضعیف می‌شود. روشن‌اندیش، ثابت‌قدم، دلیر، بلندهمت و اهل عزم و استواراندیشی بود.
 سید مصطفی معتقد بود درست است که ما عراقی‌ها را در عراق و سوری‌ها را در سوریه یاری می‌کنیم ولی در حال دفاع از لبنان و ملت‌مان، امنیت، آینده و سرنوشت لبنان هستیم چون امکان تفکیک لبنان و سرنوشت و آینده‌اش از حوادث همه‌ی منطقه و مخصوصا سوریه و عراق وجود ندارد.
  اگر جنبش‌ها در سوریه، مسالمت‌آمیز می‌ماند از همان اوایل رویکردی قدرتمند برای گفت‌وگوی سیاسی وجود داشت ولی حوادث سوریه به سمت کشتار رانده شد و کشورهایی که فتنه‌ی سوریه را مدیریت می‌کردند هرگونه گفت‌وگوی سیاسی را در سوریه رد کردند.
 سید مصطفی از اندک افرادی بود که اعتقاد داشت مجال گذر از مصیبت سوریه و پیروزی وجود دارد. برادران، این بسیار مهم است. می‌دانید در آن زمان یعنی ابتدای حوادث همه‌ی کشورهای جهان، همه‌ی ماهواره‌های جهان، همه‌ی تحلیل‌گران سیاسی و حتی بسیاری از هم‌پیمانان و دوستان سوریه حتی داخل سوریه جز تعداد بسیار بسیار بسیار کمی اعتقاد داشتند و می‌گفتند کار تمام است و کار سوریه چند هفته یا حد اکثر چند ماه دیگر تمام می‌شود، نه بیش‌تر. حتی فکر نمی‌کنم پیش‌بینی کسی به یک سال می‌رسید. جنگ بین المللی، جنگ رسانه‌ای، جنگ روانی، صدها ماهواره به همه‌ی زبان‌های زنده‌ی دنیا و حجم تحریک، فرقه‌ای و مذهبی معرفی‌کردن موضوع و تحولات پرشتاب میدان بسیار هولناک بود.
  امروز بعضی از تحلیل‌گران سیاسی که با ما اختلاف دارند و حتی برخی دوستان که از آن‌ها تأثیر می‌گیرند می‌گویند امروز حضور روسیه است که…. قاعدتا حضور روسیه نبرد سوریه را بسیار شتاب بخشید اما باید مدام یادآوری کنیم که سوری‌ها و دوستانشان چهار سال را در بدترین شرایط قطحی، سختی و دشواری جنگیدند و هیچ کس نبود. خبری از هواپیماهای روسی و پایگاه‌های نظامی روسیه و هیچ چیزی از این دست نبود.
  بار دیگر از همه‌جای جهان و با تابعیت‌های متفاوت جنگجو آوردند. مرزهای ترکیه با سوریه باز است. آن هم نه مثل گذشته، به صورت علنی و جلوی چشمان همه. خودروهای زرهی، نفربرها، کاروان‌ها، تانک‌ها و توپ‌ها وارد این منطقه می‌شوند. با چه هدفی؟ سرنگون کردن و سلطه بر باقی‌مانده‌ی استان و مشخصا شهر حلب.
  تعداد زیادی از ما در حلب حضور دارند. تعدادمان کم نیست. کادرها، جوانان و مردانمان آن‌جا هستند.
  نزدیک بود جبهه‌ی مقابل فرو بپاشد. اشکالی ندارد بگذارید از خودمان انتقاد کنیم. آمریکا و شورای امنیت وارد شدند و روی روسیه و جامعه‌ی جهانی فشار آوردند تا آتش‌بس را به همه تحمیل کردند. چه کسی از آتش‌بس در حلب استفاده کرد؟ کسانی که امروز ده‌ها هزار جنگجو، تانک، نفربر، توپ و مهمات آوردند تا این پروژه را دوباره زنده کنند.
  همه و نه تنها حزب الله باید حضورشان را در حلب افزایش دهند. ما حضورمان را در حلب افزایش می‌دهیم. همه وظیفه دارند حضورشان را افزایش دهند چون امروز نبرد واقعی آن‌جاست. نبردهای دیگر احیانا دفاعی، منطقه‌ای یا محدود هستند اما نبرد واقعی استراتژیک بزرگ امروز سوریه، نبرد در شهر و منطقه‌ی حلب است.
  کاروهای شهدا راهی خواهند شد چون از شهیدان و شهادت است که پیروزی پدید می‌آید.
  ما پروژه‌ی تجاری و سازمان‌های سرمایه‌گذاری نداریم که اگر شما بانک‌ها را تعطیل کنید بخواهد روی ما تأثیر بگذارد. اصولا چنین چیزی نداریم.
 برادر، بی‌پرده می‌گویم بودجه و هزینه و پول و خورد و خوراک و سلاح و موشک‌های حزب الله از جمهوری اسلامی ایران می‌آید. قبول؟ هیچ ربطی به بانک‌ها ندارد. تا زمانی که در ایران پول وجود داشته باشد یعنی ما پول داریم! شفافیت بیش از این؟ پولی که برای ما در نظر گرفته شده است به ما می‌رسد و رسیدنش هم از طریق بانک نیست. به همان شیوه‌ای که موشک‌هایی که با آن‌ها اسرائیل را تهدید می‌کنیم به ما می‌رسند، پولمان هم می‌رسد. هیچ قانونی هم نمی‌تواند جلوی رسیدن این پول را به ما بگیرد.
  بعضی از بانک‌های لبنان زیاده‌روی کردند. از آمریکایی‌ها آمریکایی‌تر شدند. کارهایی کردند که آمریکایی‌ها از آن‌ها نخواسته بودند! قاعدتا بنده حتی با پذیرش درخواست آمریکایی‌ها موافق نیستم اما برادر، حتی آمریکایی‌ها از شما نخواسته‌اند. شما موضوع را گسترش دادید.
 حضرت آیت الله شیخ عیسی قاسم و علمای بزرگ و همراهانشان در بحرین پنج سال بزرگ‌ترین و بهترین روند رهبری را در مهار مردم معترض خیابان‌ها که به آن‌ها تجاوز شده بود به انجام رساندند تا نگذارند مردم دست به خشونت بزنند. اگر امروز در جهان یک نفر وجود داشته باشد که لایق جایزه‌ی صلح نوبل یا حقوق بشر باشد شیخ عیسی قاسم است.
  یک روز قبل از فوت ملک عبدالله، هیئت انصار الله در ریاض حضور داشتند و درباره‌ی درمان سیاسی در یمن تفاهم شده بود. کادر تازه آمدند، درمان سیاسی را لغو کردند و رفتند سراغ جنگ. در سوریه کار داشت پیش می‌رفت اما جنگ را زنده کردند، پول تزریق کردند و بار دیگر در سوریه جنگ اعلام کردند. پادشاه قبلی علاقه داشت در عراق با داعش بجنگد. کادر تازه حد اقلش این است که نبرد با داعش در عراق برایشان اهمیتی ندارد.
  شهرکی که آیت الله ساکن آن است امروز تبدیل به یک زندان بزرگ شده و از همه‌سو در محاصره است. چرا جهان ساکت است؟
  شیخ عیسی قاسم و علمای بزرگ بحرین خودشان مطالبات و اقداماتشان و ماهیت و طبیعت و گام‌ها و پذیرفتنی‌ها و ناپذیرفتنی‌ها را مشخص می‌کنند. هیچ کس در این جهان چیزی را به آن‌ها تحمیل و حتی پیشنهاد نمی‌کند.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

و الحمد لله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.

سروران دانشمندان، سروران نماینده‌ی پارلمان، برادران و خواهران، السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.

در ابتدا ثواب فاتحه‌ای را به روح فرمانده بزرگ جهادی سید مصطفی بدرالدین و همه‌ی برادران شهیدش تقدیم می‌کنیم.

حضور شما را در این دیدار مبارک که برای بزرگداشت این فرمانده جهادی عزیز شهید و فداکار برگزار شده است خوش‌آمد می‌گویم. از خداوند(سبحانه و تعالی) می‌خواهم برکت، آمرزش، مهر، خوشنودی، کرامت و خیر دنیا و آخرت را در این روزهای بزرگ و شب‌های پربرکت و در این ماه عظیم، شهرالله(سبحانه و تعالی) بر همه‌ی ما و شما و مردم ارزانی دارد. بار دیگر به خانواده، مادر، همسر، پسر، دختران، برادران، خواهران، نزدیکان، خویشان و همه‌ی برادران جهادی و هم‌راهان و هم‌رزمان فرمانده شهید، سید مصطفی، تبریک و تسلیت می‌گویم.

همچنین در ابتدای سخن باید به رسم همه‌ی شهیدان و شهادت‌ها به خانواده‌ی شهیدان درگیری‌های اخیر حلب به واسطه‌ی شهادت عزیزانشان تبریک و جدایی از آنان را تسلیت بگویم. از خداوند متعال می‌خواهم منت بگذارد و شهیدان را در درجات والا ساکن گرداند و به خانواده‌های شریف شهیدان صبر و سکینه عنایت فرماید و عزیزان شما را ذخیره و مایه‌ی شرافت و کرامت دنیا و آخرت شما و ما قرار دهد. همچنین همانند روحیه‌ی خانواده‌ی شهیدان، به روحیه و ایستادگی خانواده‌ی برادر اسیر و خانواده‌ی اسیران سابق افتخار می‌کنیم و به آن‌ها تأکید می‌کنیم اسیران شما امانت‌های شما به این مقاومت هستند؛ مقاومتی که اسیرانش را هیچ روزی در زندان‌ها رها نکرده است و گواه این واقعیت، شهید بزرگ و صاحب مناسبت امروز، فرمانده شهید سید مصطفی بدرالدین است. همچنین از خداوند متعال برای جانبازان شفا و عافیت طلب می‌کنم. از خداوند می‌خواهم از همه قبول بفرماید. به ایستادگی و روحیه و اراده‌ی حیات جانبازان افتخار می‌کنیم. چند روز پیش شاهد بودیم که جانبازان ما چگونه زندگی خود و خانواده‌های جانبازان‌مان چگونه تصمیم، مسیر و راهشان را پی می‌گیرند.

در سحرهای ماه مبارک رمضان، دعای امام زین العابدین(علیه السلام) معروف به دعای ابوحمزه‌ی ثمالی را می‌خوانیم. یک جمله‌ی لطیف از این دعا را که همه‌ی جملاتش لطیف هستند می‌خوانم:«خداوندا از تو صبر زیبا، گشایش نزدیک، سخن راست و پاداش عظیم می‌خواهم. پروردگارا، از تو همه‌ی خیر را درخواست می‌کنم؛ دانسته و نادانسته‌اش را.» دعا با این عبارت آغاز می‌شود که از تو «صبر زیبا» می‌خواهم. «صبر زیبا» کلید «گشایش نزدیک» است. «صبر زیبا»ست که «سخن» انسان را «راست» می‌سازد و جلوی لغزش زبان و قدمش را می‌گیرد. و عاقبت «صبر زیبا»ست که «پاداش عظیم» است. ما با صبر، ایستادگی، دعا، فداکاری، توکل بر خداوند(سبحانه و تعالی) و چشم‌داشت پاداش برای شهیدان، جانبازان، دردها و مصیبت‌هایی که در برابر چشمان خداوند(سبحانه و تعالی) به ما وارد می‌شود از همان روزهای آغازین، سرگذشت این «صبر زیبا» هستیم. ما با چشمان خود شاهد «گشایش نزدیک» بودیم که موفقیت‌ها و پیروزهای پیاپی بیانگر آن هستند. به همین دلیل، سرگذشت ما، سرگذشت «سخن راست» بود و خداوند ان شاءالله اگر اعمالمان را با وابستگی به چیزی از ویرانه‌های این دنیا از میان نبریم، به همه‌ی ما و شما «پاداش بزرگ» عطا خواهد نمود و با اخلاص و پایمردی بر حرف و عمل به نتیجه می‌رسیم.

در ابتدای سخن می‌خواهم خودم و برادران و خواهرانم و بینندگان را به بهره‌مندی از روزها و شب‌های باقی‌مانده از این ماه بزرگ توصیه کنم. مخصوصا کسانی که در ۲۰ یا ۱۹ یا ۱۸ روز گذشته شاید بسیار مشغول اعمال مباح و سریال‌ها و… بودند و شب‌ها، ساعت‌ها، دقایق و لحظات این ماه را تباه کردند. در سحرگاه امشب یک تکفیری از باقی‌مانده‌های خوارج نهروان، امام و خلیفه‌ی مسلمانان، علی بن ابی طالب(علیه السلام) را در محراب نماز به شهادت رساند چون وی را تکفیر کرده بود. امشب در آستانه‌ی اقدام پدیده‌ی تکفیر و شخصی تکفیری هستیم که امام، جامعه و همه‌ی مسلمانان را تفکیر کرده و خون‌های آنان و بلکه کشتن امام آنان را در خانه و مسجد خداوند(عز و جل) مباح شمرده بودند. از همگی می‌خواهم ان شاءالله مخصوصا از امشب در جهت تضرع، دعا، شب‌زنده‌داری و یاد کردن شهیدان‌مان به هم کمک کنیم و برای آن‌ها رحمت، آمرزش، علو درجات و شفاعت انبیاء، اولیاء و اوصیاء را بخواهیم. جانبازانمان را یاد کنیم و برایشان شفا بخواهیم. همچنین برای اسیرانمان آزادی طلب کنیم. برای ملت‌هایمان آزادی، صلح، امنیت، سلامت، کرامت و زندگی گوارا بخواهیم.

بنده امروز می‌خواهم کمی درباره‌ی این مناسبت و صاحبش صحبت کنم و از آن‌جا تا حد امکان به صورت کوتاه وارد برخی موضوعات داخلی و منطقه‌ای شوم. قاعدتا هرگونه صحبتی درباره‌ی تهدیدهای روزهای گذشته‌ی اسرائیل، کنفرانس هرتزیلیا، کلیت نبرد عرب و اسرائیل، تحول روابط عرب و اسرائیل و رفتار عرب‌ها در زمینه‌ی فلسطین و اسرائیل را عقب می‌اندازم تا جمعه‌ی آینده که ان شاءالله اگر زنده باشیم با هم روز قدس را برگزار می‌کنیم؛ آخرین جمعه‌ی ماه مبارک رمضان که حضرت امام خمینی(قدس سره الشریف) آن را روز جهانی قدس اعلام کردند.

ما در حزب الله بدون شک با شهادت فرمانده و برادر عزیز، سید مصطفی بدرالدین یکی از فرماندهان بزرگ، ارکان اساسی و عقل‌های خلاق مقاومت را از دست دادیم. او یک فرمانده شجاع، پیش‌گام و استوار بود. از جمله‌ی افرادی بود که در مصیبت‌های عظیم و چالش‌های خطیر او را در کنار و بلکه پیشاپیش خود می‌یافتی. روشن‌اندیش بود. چون مردم معمولا در زلزله‌ها، طوفان‌ها و سختی‌ها شاید اندیشه‌شان حیران، اراده‌شان متزلزل یا دل‌هایشان ضعیف می‌شود. روشن‌اندیش، ثابت‌قدم، دلیر، بلندهمت و اهل عزم و استواراندیشی بود. در مقابل هیچ طوفان و مصیبتی ضعف نشان نمی‌داد، بزدلی نمی‌ورزید و متزلزل نمی‌شد. بنده امروز نمی‌خواهم حرف‌هایم در مراسم هفتم را درباره‌ی نقش، مسئولیت، موفقیت‌ها و فرماندهی‌اش در مقاومت و در طول سالیان دراز و در زمینه‌ی امنیتی و نظامی تکرار کنم. چه این که نمی‌توانیم درباره‌ی بسیاری از ویژگی‌ها و دستاوردهای این نوع فرماندهان صحبت کنیم زیرا مقاومت همچنان در دل نبرد است. شاید در این نسل یا نسل‌های آینده زمانی برسد که این پرونده‌ها باز و این صفحات عظیم و عزیز نوشته شوند. امروز می‌خواهم به دو موضوع بپردازم و از موضوع دوم وارد شرایط سیاسی خواهم شد.

اول: نقش شهید سید مصطفی در آزادسازی اسیران و بازداشتیان در زندان‌های اسرائیل. این قاعدتا از پرونده‌های بسیار مهم و پیچیده‌ی مقاومت بود که به «صبر زیبا» نیز نیاز داشت. امروز درباره‌ی «صبر زیبا» زیاد سخن خواهیم گفت. به صبر و بردباری طولانی‌مدت و کار سخت نیاز داشت. این موضوع، از دغدغه‌های اصلی شهید بود. شاید چون یک مقاوم و بلکه از فرماندهان مقاومت بود. ثانیا به دلیل جنبه‌ی عاطفی شخصیت سید مصطفی که در مراسم هفتم درباره‌اش صحبت کردم. ثالثا به این دلیل که او شخصا زندان کشیده بود و می‌دانست زندان و اسارت و مخصوصا زندان انفرادی یعنی چه. به همین دلیل در پی‌گیری این موضوع، انگیزه‌ای ویژه داشت و برای آن داوطلب می‌شد. خودش می‌گفت برادران این پرونده را بدهید به من. من می‌خواهم پی‌گیری کنم. من می‌خواهم مذاکره کنم. همه‌ی این‌ها با وجود محدودیت‌های امنیتی‌ای بود که درباره‌اش وجود داشت. و در عمل نیز در همه‌ی مذاکراتی که در اواخر دهه‌ی نود صورت گرفت تا آخرین مذاکراتی که پس از جنگ جولای و با نام روند رضوان انجام شد و به آزادی فرمانده شهید برادر سمیر قنطار انجامید، شهید سید مصطفی بدرالدین رئیس مذاکره‌کنندگان بود. اگر یادتان باشد در روند رضوان بنده از برادران تشکر کردم و گفتم متأسفانه نمی‌توانیم بعضی‌ها را نام ببریم. آن نام، مصطفی بدرالدین بود. در هر صورت او و برادرانش شدیدا روی این پرونده کار کردند. بنده آن مذاکرات و جلسات طولانی و پیچیده را که گاهی سال‌ها به طول انجامید به یاد می‌آورم و در هر صورت او و برادرانش در آن گروه و طرف کمکی‌شان با حکمت‌دانی، صبر، درک، فهم و هوش الحمدلله موفقیت‌های بزرگی در این زمینه صورت دادند و می‌توانیم بگوییم اسیران و بازداشتیان ما با کرامت، عزت، بدون منت کسی و با قدرت مجاهدان و پیش و پس از همه چیز به فضل الهی آزاد شدند. بله، بعضی پرونده‌ها باقی ماند که در تبادل سابق و دو تبادل قبل نتوانستیم به نتیجه برسیم؛ پرونده‌هایی مربوط به برخی برادران لبنانی که دشمن اسرائیلی اصرار دارد که دست او نیستند یا به شهادت رسیده‌اند و پیکرهاشان دست او نیست و…. این‌ها پرونده‌هایی هستند که همچنان باید دنبال شوند. این‌ها را فقط در تناسب با این موضوع یادآوری کردم.

موضوع دوم توجه سید شهید به حوادث و تحولات منطقه بود. حوزه‌ی اسرائیل، فلسطین و نبرد با دشمن اسرائیلی جزء مسئولیت وی در مقاومت بود که درباره‌اش صحبت کردیم. در سال‌های اخیر حوادث عظیمی در منطقه به وقوع پیوست. ما طبیعتا پرونده‌ها و مسئولیت‌ها را میان برادران فرمانده تقسیم می‌کنیم. سید مسئول تعدادی از این پرونده‌ها از جمله پرونده‌ی جهادی در عراق و سوریه و… بود و مسئولیت‌پذیری بسیار بالایی داشت و در قبال تحولات منطقه احساس مسئولیت و خطر می‌کرد. البته در لبنان همیشه افرادی می‌کوشند موضوعات را تفکیک کنند و مثلا می‌گویند عراق و سوریه به ما چه ربطی دارد؟ امروز همه‌ی لبنانی‌ها از دو میلیون پناهنده یا مهاجر سوری و میلیاردها دلاری که هزینه کرده‌اند و بار اقتصادی، مالی و امنیتی این موضوع شکایت می‌کنند. این‌ها نتیجه‌ی چیست؟ نتیجه‌ی حوادث منطقه، عراق، سوریه و همچنین کشورهای دیگر. خطرات امنیتی ریشه در این حوادث دارد. در هر صورت این ایمان و اعتقاد حزب الله و بسیاری از دوستان‌مان در لبنان، در سید مصطفی قدرتمند بود. او معتقد بود درست است که ما عراقی‌ها را در عراق و سوری‌ها را در سوریه یاری می‌کنیم ولی در حال دفاع از لبنان و ملت‌مان، امنیت، آینده و سرنوشت لبنان هستیم چون امکان تفکیک لبنان و سرنوشت و آینده‌اش از حوادث همه‌ی منطقه و مخصوصا سوریه و عراق وجود ندارد. به همین دلیل به صورت دقیق و قدرتمند پی‌گیر این موضوعات بود.

به یک مثال از عراق بسنده می‌کنم چون می‌خواهم کمی درباره‌ی سید و سوریه صحبت کنم. داعش حمله کرد و متأسفانه توانست طی چند شبانه روز بر استان موصل، بخش عظیمی از استان الانبار و دیاله و کرکوک و تقریبا تمام استان صلاح الدین تسلط یابد. قاعدتا این اتفاق نمی‌توانست صرفا عملکرد داخلی داعش باشد. الآن وقت آن نیست که برگردیم و این پرونده را باز کنیم. این یک پروژه‌ی عظیم بود و به آمریکایی‌ها و -می‌دانید بنده شفاف صحبت می‌کنم- ترک‌ها، سعودی و منطقه ربط داشت و ذیل نگاه مشخصی به عراق و همه‌ی شرایط منطقه صورت می‌گرفت. این که در مراحل بعد به ضرر خودشان تمام شد بحث دیگری است. این که داعش اعلام خلافت کرد و سعودی را تهدید نمود بحث دیگری است. فعلا دارم می‌گویم ماجرا چگونه آغاز شد. در هر صورت شرایط عراق بسیار سخت شد، نیروها فراخوانده شدند و از چندین طرف جهاد اعلام شد. برادران از عراق تماس گرفتند و گفتند ما نیازمند… ما همین فردا نیازمند… صحبت مربوط به مغرب است و آن‌ها می‌گویند فردا نیرو می‌خواهیم… گفتند ما همین فردا به این تعداد -تعداد را هم مشخص کردند- از کادرها و فرماندهان شما در حزب الله نیازمندیم. گفتند رزمنده نمی‌خواهیم. رزمنده داریم. فرمانده و کادر می‌خواهیم که تجربه‌ها را منتقل کند، فرماندهی میدان را بر عهده بگیرد، آموزش دهد، نقشه بکشد، در برنامه‌ریزی کمک کند و همچنین روحیه بدهد. شاید اولین بار است این را می‌گوییم ولی باید بگوییم. صحبت در این باره ضرر ندارد. شاید مفید هم باشد. بین ساعت ۱۰ تا ۱۱ شب این پیام به بنده رسید؛ پیام تضرع و فریادرس‌طلبی. بنده با برادر سید مصطفی بدرالدین که مسئول مرتبط و پی‌گیر این ماجرا بود تماس گرفتم و گفتم برادران این موارد و این موارد را گفته‌اند و نیازشان این‌هاست و صبح فردا باید این تعداد از برادران فرمانده و کادر با این ویژگی‌ها آماده باشند و وسیله‌ی نقلیه برای بردنشان به بغداد حاضر است. در چند ساعت… طبیعتا ما ارتش، افسر، فرمانده و ژنرال نیستیم که در پادگان نشسته باشیم… ما مردم [معمولی] هستیم که در خانه، روستا، شهر و مغازه‌هایمان به سر می‌بریم… بیرون کشیدن این افراد که آن شب به عراق اعزام شدند از محل‌های مأموریت و خانه‌هایشان مخصوصا وقتی صحبت درباره‌ی فرماندهان است یعنی افرادی که خانواده، زن، بچه و بعضی نوه دارند… هنگام طلوع آفتاب، تعداد درخواست‌شده از فرماندهان جهادی حزب الله آماده‌ی پرواز به سمت بغداد بودند. این کار از هر کسی بر نمی‌آید. هر کسی نمی‌تواند از پسش بر بیاید. این‌ها نیمه‌شب خانه، خانواده، زن، بچه، کار و زندگی‌شان را رها کردند چون کسی فریادرس می‌خواست؛ فریادی که اگر توسط همه‌ی افرادی که به آن پاسخ گفتند و در صدر همه خود ملت عراق، برادران ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، سرداران ایرانی و اول و آخر از سوی برادران ارتشی و مردمی عراق که به ندای مرجعیت، فرماندهان، احزاب و نیروهایشان پاسخ دادند و همه‌ی دوستانی که به آنان پیوستند پاسخ گفته نمی‌شد، داعش امروز در بغداد و در دیگر پایتخت‌های دارالخلافه‌ی داعش -که ابوبکر بغدادی از موصل اعلام کرد-  حضور داشت و منطقه گرفتار فاجعه‌ای بی‌انتها شده بود. این یک مثال بود. الحمدلله رب العالمین «صبر زیبا»، جهاد طاقت‌فرسا، ایستادگی و هشیاری در عراق با وجود همه‌ی سختی‌ها -در عراق به لحاظ مدیریتی، سیاسی، مردمی، اقتصادی، اجتماعی، معیشتی و امنیتی سختی‌های خارق العاده‌ای وجود دارد- دیدیم که عراقی‌ها توانستند با اراده‌ی مستحکم نبرد، داعش را پس بزنند و برای خود وحدت ملی بسازند و زیر پرچم آن داعش را شکست دادند؛ برخلاف خواست برخی ماهواره‌های عربی که شبانه‌روز از داعش دفاع می‌کنند و با دروغ‌گویی، شایعه‌سازی، فتنه‌ی مذهبی و تحریک فرقه‌ای در کنار داعش می‌جنگند و شما آن‌ها را می‌شناسید. کافی است چند کانال بزنید تا بفهمید چه کسی را می‌گویم. داعش شکست خورد و آخرین آن‌ها شکست تاریخی و بسیار بزرگ فلوجه بود که از خداوند می‌خواهیم پیروزی و تطهیرش کامل شود. عراقی‌هایی که امروز در فلوجه، الانبار و موصل می‌جنگند در حال دفاع از همه‌ی منطقه، امت، ملت‌های منطقه و جهان عرب و اسلام و نه فقط شهرهای خود هستند. این‌جا باید به طور ویژه تشکر کنیم از برادرانمان، عالمان و سران سیاسی اهل سنت عراق که موضع‌گیری‌های بسیار شرافت‌مندانه‌ای در حمایت از این نبرد داشتند و تلاش‌های این شیطان‌های فتنه‌گر خبیث را ناکام گذاشتند؛ شیطان‌هایی که می‌خواستند به جهان و عراقی‌ها این طور نشان دهند که نبرد آزادسازی فلوجه نبرد شیعه و سنی و نبردی مذهبی و فرقه‌ایست.

خیلی خب، می‌رویم سراغ سوریه. سید شهید سید مصطفی (رضوان الله تعالی علیه) این‌جا نیز از روزهای اول اولا مانند دیگر برادران تهدیدها و خطرات را درک می‌کرد و می‌شناخت. چون می‌دانید ما همه می‌نشینیم و بحث می‌کنیم و شاید در میزان شناختمان از تهدیدها و خطرات، ارزیابی حوادث، تخمین موقعیت یا پیشنهاد تصمیمات خاص تفاوت داشته باشیم. او از ابتدا از جمله کسانی بود که بسیار خوب حجم خطرات و تهدیدهای تجسم‌یافته در حوادث سوریه را می‌شناخت و اهداف واقعی پشت این حوادث را بسیار خوب می‌فهمید. اگر جنبش‌ها در سوریه، مسالمت‌آمیز می‌ماند از همان اوایل رویکردی قدرتمند برای گفت‌وگوی سیاسی وجود داشت ولی حوادث سوریه به سمت کشتار رانده شد و کشورهایی که فتنه‌ی سوریه را مدیریت می‌کردند هرگونه گفت‌وگوی سیاسی را در سوریه رد کردند. همچنین او از اندک افرادی بود که اعتقاد داشت مجال گذر از این مصیبت و پیروزی وجود دارد. برادران، این بسیار مهم است. می‌دانید در آن زمان همه‌ی کشورهای جهان، همه‌ی ماهواره‌های جهان، همه‌ی تحلیل‌گران سیاسی و حتی بسیاری از هم‌پیمانان و دوستان سوریه حتی داخل سوریه جز تعداد بسیار بسیار بسیار کمی اعتقاد داشتند و می‌گفتند کار تمام است و کار سوریه چند هفته یا حد اکثر چند ماه دیگر تمام می‌شود، نه بیش‌تر. حتی فکر نمی‌کنم پیش‌بینی کسی به یک سال می‌رسید. جنگ بین المللی، جنگ رسانه‌ای، جنگ روانی، صدها ماهواره به همه‌ی زبان‌های زنده‌ی دنیا و حجم تحریک، فرقه‌ای و مذهبی معرفی‌کردن موضوع و تحولات پرشتاب میدان بسیار هولناک بود. نبرد در مهم‌ترین شهرهای سوریه در جریان بود و حومه‌ها به سرعت سقوط می‌کردند چون ارتش در حومه‌ها حضور نداشت. هر نیروی مسلحی می‌توانست دویست یا پانصد روستا را بگیرد چون ارتش منتشر نبود و چند پلیس کاری نمی‌توانستند بکنند. در حالی که نبرد در قلب و پیرامون دمشق، حمص، حلب و شهرهای اصلی سوریه در جریان بود و همه‌ی جهان به سوریه هجوم آورده بودند سخت بود کسی پیدا شود که بگوید یا عقلش حکم کند که ما و سوری‌ها و دیگر هم‌پیمانان می‌توانیم با اراده، عزم، حضور و همکاری‌مان به مقابله [با این بحران] برخیزیم و این خطرات را دفع و این چالش‌ها را سرنگون کنیم. این در ذهن سید مصطفی بدرالدین وجود داشت و نشان‌دهنده‌ی فهم تاریخی اوست چون تجربه پس از چهار پنج سال، صحت این فهم و سلامت این ذهنیت را تأیید می‌کند؛ ذهنیتی که در جهان عرب ما بسیار کم و نادر است. او نه تنها در این زمینه نظریه‌پردازی کرد بلکه برای آن داوطلب شد و به بنده و برادران گفت من حاضرم این مسئولیت را بر عهده بگیرم و به این میدان و نبرد بسیار پرخطر بروم؛ نبردی که احتمال باخت در آن بسیار زیاد بود. فرماندهان نظامی معمولا ترجیح می‌دهند به نبردهایی پا بگذراند که نشانه‌های پیروزی در آن نمایان شده تا در پرونده‌شان پیروزی و دستاورد ثبت شود. گفت من حاضرم به این نبرد بروم و اگر لازم شود در این نبرد کشته شوم حاضرم چون با این نبرد در حال دفاع از کشور، ملت، مقاومت و پروژه‌ی اصلی‌مان یعنی مقابله با اسرائیل و پروژه‌ی صهیونیسم در منطقه و فلسطین هستیم. و به سوریه رفت.

همه‌ی مرحله‌های درگیری را پشت سر گذاشت؛ زمانی که نبرد در دروازه‌ها و گاهی داخل حومه‌های دمشق بود و اغلب حاشیه‌های پیرامون دمشق سقوط کرده بود. او و تمام برادرانش به آن‌جا رفتند و آن‌جا حضور داشتند. ما معمولا همه‌ی موفقیت‌ها را به یک نفر منتسب نمی‌کنیم و به موفقیت همه اذعان می‌کنیم اما چنان‌که پیش از این نیز از بنده سراغ دارید فقط درباره‌ی شهیدان با نام سخن می‌گوییم اما دیگران را با صفت‌هایشان یاد می‌کنیم و نامشان را نمی‌بریم. در کنار ارتش سوریه، ملت سوریه و همه‌ی هم‌پیمانانی که از ابتدا حضور داشتند جنگیدند و پایمردی کردند. سال‌های سختی را گذراندند. امروز بعضی از تحلیل‌گران سیاسی که با ما اختلاف دارند و حتی برخی دوستان که از آن‌ها تأثیر می‌گیرند می‌گویند امروز حضور روسیه است که…. قاعدتا حضور روسیه نبرد سوریه را بسیار شتاب بخشید اما باید مدام یادآوری کنیم که سوری‌ها و دوستانشان چهار سال را در بدترین شرایط قطحی، سختی و دشواری جنگیدند و هیچ کس نبود. خبری از هواپیماهای روسی و پایگاه‌های نظامی روسیه و هیچ چیزی از این دست نبود. قاعدتا امروز شرایط از همیشه بهتر است.

سید مصطفی در دمشق و همه‌ی میدان‌ها و عرصه‌ها حضور یافت. شما می‌دانید و امروز همه می‌دانند که او در راه رفتن مشکل داشت. راه رفتن او را خسته و اذیت می‌کرد اما تقریبا هیچ منطقه‌ای در سوریه نماند که او به آن‌جا پا نگذاشت: از دمشق تا زبدانی، قلمون، استان حمص، شهر حمص، شمال لاذقیه، حاشیه‌ی لاذقیه، دشت غاب در دروازه‌های ادلب، حمی، مسیر اثریا، حلب، حاشیه‌ی حلب، تدمر، جنوب سوریه در نبردهای عظیمی که در منطقه‌ی قنیطره و درعا رخ داد. او و بردارانش در هر جایی که می‌شد، می‌بایست و می‌توانستند حضور بیابند حضور یافتند.

قاعدتا آخرین پرونده و عرصه که از آن‌جا می‌خواهم وارد شرایط روز شوم، پرونده و عرصه‌ی حلب بود. همه‌ی ما به یاد می‌آوریم که چند ماه پیش روشن شد یک تصمیم بسیار بزرگ بین المللی و منطقه‌ای -وقتی می‌گویم منطقه‌ای یعنی ترکی و سعودی- برای پیشروی تعداد بیش‌تری از گروه‌های مسلح وجود دارد. اول می‌گویند ما می‌خواهم با تکفیر و تروریسم مقابله کنیم بعد خودشان می‌آورندشان. در ماه‌های گذشته هزاران نفر را از مسیر ترکیه وارد شمال حلب کردند چون پروژه‌ای تازه وجود داشت. همه‌ی پروژه‌های قبلی شکست خورده بود. اگر بخواهم خیلی سریع و زنجیره‌وار نام ببرم:

پروژه‌ی سرنگون کردن دمشق از طریق حاشیه‌هایش شکست خورد. درگیری‌های عظیم ماه رمضان چند سال قبل را به یاد می‌آورید.

پروژه‌ی ورود از لبنان از طریق بقاع تا سرزمین‌های عرسال تا شمال تا مدیترانه تا القصیر تا حمص برای قطع مسیر دمشق از ساحل و محاصره‌ی دمشق و کوبیدن آن از همه طرف شکست خورد.

سال گذشته حمله از سمت جنوب، اتاق عملیات موک و اگر به یاد داشته باشید دور اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم طوفان را داشتیم که شکست خورد. هدف حمله‌های جنوب، رسیدن به دمشق بود.

حمله‌ی داعش از طرف رقه و دیرالزور و حرکت به سمت تدمر، برای رسیدن به دمشق بود چون همه می‌دانند تا زمانی که دمشق ایستاده باشد یعنی نتوانسته‌اند نظام را سرنگون کنند و بر سوریه سلطه بیابند. این نیز شکست خورد و اخیرا در تدمر نابود شد.

خب، چه باقی ماند؟ حرکت از سمت شمال. حرکت از سوی لبنان شکست خورد و تمام شد. الآن تعدادی نیروی مسلح در سرزمین‌های عرسال هستند که تهدید می‌کنند و خودروی بمب‌گذاری‌شده می‌سازند… بدانید که رها نکرده‌اند… هنوز در حال کار بر روی خودروهای بمب‌گذاری‌شده هستند. از نیروهای امنیتی که با قدرت در این زمینه فعالند تشکر می‌کنیم. خب، حرکت از سمت لبنان شکست خورد. حرکت از اردن و جبهه‌ی جنوبی بیش از ۹۰٪ شکست خورد. حرکت از سمت شرق به سوی دمشق توسط داعش پس از [حوادث] تدمر و عقب‌نشینی‌اش و نبردهایی که از چند خط وارد آن شد، شکست خورد. الآن فقط شمال و حلب [باقی مانده] است. چرا دوست داشتم این موضوع را اولا برای سوری‌ها، ثانیا لبنانی‌ها و ثالثا همه‌ی کسانی که دوست دارند شرایط ما را بشنوند که چرا در حلب حضور داریم، توضیح دهم؟ چون طبق قاعده، هر کجا که لازم باشد، هستیم یا خواهیم بود. اما آیا باید می‌بودیم؟ این آن چیزی است که می‌خواهم کمی درباره‌اش صحبت کنم. خب، بار دیگر از همه‌جای جهان و با تابعیت‌های متفاوت جنگجو آوردند. مرزهای ترکیه با سوریه باز است. آن هم نه مثل گذشته، به صورت علنی و جلوی چشمان همه. خودروهای زرهی، نفربرها، کاروان‌ها، تانک‌ها و توپ‌ها وارد این منطقه می‌شوند. با چه هدفی؟ سرنگون کردن و سلطه بر باقی‌مانده‌ی استان و مشخصا شهر حلب. قاعدتا قبل از آن، راه معروف حلب را بستند. با هدف این که نیروها از سوی حلب به سوی حمی و حمص و سپس دمشق حرکت کنند. پس ما با یک موج تازه مواجهیم، نه با یک حادثه‌ی استثنایی یا درگیری جزئی. ما با یک موج تازه یا برهه‌ی جدید در پروژه‌های جنگ علیه سوریه مواجهیم. موج تازه‌ای که امروز مشخصا در شمال سوریه و منطقه‌ی حلب صورت می‌پذیرد. نبرد در دفاع از حلب، دفاع از دیگر مناطق سوریه، دمشق، همچنین لبنان، عراق و اردن است؛ اردنی که همین چند روز قبل، مقداری از هزینه‌ی اشتباهاتش یعنی حمایت از گروه‌های مسلح را پرداخت. بنده در تلویزیون‌ها خواندم، نمی‌دانم، مسئولیتش را بر عهده نمی‌گیرم. خواندم این خودروهای بمب‌گذاری‌شده که انتحاری‌ها علیه سربازان اردنی استفاده کردند، هدیه‌ی خود دولت اردن به گروه‌های مسلح بوده است. پاسخ احسانشان این بوده است -اگر فرض کنیم احسان بوده-. قدردانی‌شان این‌گونه است. در هر صورت این فرصت تازه برای موفقیت پروژه‌ی آمریکایی و صراحتا سعودی و تکفیری، همه‌ی موفقیت‌های سال‌های گذشته و همه‌ی منطقه را در معرض تهدید قرار می‌دهد. به همین دلیل باید در حلب می‌بودیم و بودیم و خواهیم ماند. موضع ما این است. این موضع را سید ذوالفقار و برادران سید ذوالفقار در مقاومت اسلامی ترجمه کردند و تعداد زیادی به آن‌جا رفتند. بله، تعداد زیادی از ما در حلب حضور دارند. تعدادمان کم نیست. کادرها، جوانان و مردانمان آن‌جا هستند چون ماهیت، واقعیت و اهداف نبرد این‌هاست که عرض کردم.

حوادث پیشین و امروز منطقه‌ی حلب، یک نبرد بسیار سخت است. بگذارید کمی مستقیم صحبت کنم. تعدادی از ما به شهادت رسیدند و الآن تعداد دقیق را می‌گویم. مثل همیشه در لبنان و بعضی از رسانه‌های عربی خلیجی، کمپینی آغاز کردند که حزب الله در حال فروپاشی در حلب است و در لبنان نیز فرو خواهد پاشید و گفتند حزب الله متحمل ضرباتی سخت شده است. دست نگه دارید، چه خبر است؟! قاعدتا ما معمولا وارد این مجادلات نمی‌شویم و می‌گذاریم راحت باشند. امروز نمی‌خواهم موضوع را دور بزنم بلکه می‌خواهم مستقیم به آن بپردازم. اجازه دهید خطاب به آن‌ها موضوعی را بگویم که کمی بعد در زمینه‌ی مالی نیز عرض خواهم کرد: شما دروغی می‌سازید، منتشرش می‌کنید و سپس خودتان باورش می‌کنید! و خوشحال می‌شوید! مانند آن مثل معروف که همه‌ی لبنان بلدند. داستان ما با تمام این گروه سیاسی و رسانه‌ای که در واقع و از درون حامی داعشند، این است. در فلوجه و رقه حامی داعش و در حلب و ادلب حامی جبهه‌ی النصره هستند. از درون حامی‌اند. فردا می‌گویند سید ما را متهم کرد. تلویزیون‌ها، بیانیه‌ها و مواضعتان روشن است. این بخشی از جنگ روانی علیه ماست ولی در اشتباهید. بگذارید کمی موضوع را روشن کنیم.

وقتی می‌خواهیم هر نبردی را ارزیابی کنیم باید همه‌ی صحنه را ببینیم. وقتی خبری بریده را از یک تصویر کامل برای من می‌آورید که از اول ژوئن تا امروز حزب الله ۲۶ شهید، ۱ اسیر و ۱ مفقود داشته است… این اعداد دقیقند… ما تعداد نمی‌گوییم اما الآن می‌خواهیم این وضعیت را درمان کنیم پس بگذارید دقیق صحبت کنیم. ۲۶ شهید، ۱ اسیر و ۱ مفقود. همه‌ی اعداد دیگر از جمله ۵۰، ۶۰، ۱۰۰ و ۲۰۰‌ نادرستند. گاهی شما یک بریده‌ی جزئی می‌آورید و گاهی یک تصویر کامل. بگذارید تصویر کامل را ببینیم. در حلب نبردی عظیم وجود دارد که یک شهر و تمام منطقه را هدف گرفته است. هدفش در سطح تمام سوریه و تمام منطقه است. چند کشور منطقه‌ای پشت این نبرد هستند و هزاران جنگجو برایش جمع شده‌اند. سوری‌ها، ارتش سوریه و نیروهای مردمی، حزب الله و هم‌پیمانان از چند کشور از جمله ایران و غیر ایران با مردانگی و دلاوری در مقابل این هجمه ایستاده‌اند. بله، ایستادند و جنگیدند. شجاعانه ایستادند و صبر کردند و تا این لحظه جلوی تحقق این پروژه را گرفته‌اند. این که شما یک روستا را بگیرید یا از دست بدهید، زیاد تصویر را تغییر نمی‌دهد. کسانی که رفتند و مناطق بسیاری را گرفتند همین‌ها بودند. برای شهر حلب یک کمربند امنیتی بسیار بزرگ ساختند و راه به نبل و الزهراء باز شد. این یک موفقیت بزرگ بود. نزدیک بود جبهه‌ی مقابل فرو بپاشد. اشکالی ندارد بگذارید از خودمان انتقاد کنیم. آمریکا و شورای امنیت وارد شدند و روی روسیه و جامعه‌ی جهانی فشار آوردند تا آتش‌بس را به همه تحمیل کردند. چه کسی از آتش‌بس در حلب استفاده کرد؟ کسانی که امروز ده‌ها هزار جنگجو، تانک، نفربر، توپ و مهمات آوردند تا این پروژه را دوباره زنده کنند. پس دستاوردهای بزرگی در حلب صورت گرفت. مناطق بسیاری گرفته شد. برای شهر کمربند امنیتی ساخته شد. راه باز شد. راه شهر حلب که یک روز در میان قطع بود، باز شد. در مقابل حمله‌های وحشیانه و گسترده‌ای که از سوی نیروهای مقابل صورت می‌گرفت نیز ایستادند. بله، از ما ۲۶ نفر به شهادت رسیدند. برادران سوری و دیگران هم‌پیمانان نیز شهیدانی داشتند. اما در مقابل چطور؟

این‌جا می‌خواهم یک پرانتز باز کنم. نگاه کنید، در زمان جنگ با اسرائیل ما از شهیدانمان و خسارت‌های دشمن صحبت می‌کردیم. این بخشی از نبرد و جنگ روانی و رسانه‌ای بود. بسیار طبیعی بود. اگر در مورد مقاومت می‌گفتیم این‌جا ۲، ۳ و ۵ نفر شهید شدند، در مورد دشمن نیز می‌گفتیم. اگر درباره‌ی دشمن صحبت نمی‌کردیم شاید استفاده‌ی منفی می‌شد پس درباره‌ی سربازان، زخمی‌ها و کشتگانش سخن می‌گفتیم و از ورودمان به پایگاه‌ها، زدن تانک‌ها، زدن خودروهای زرهی و عملیات‌های استشهادی‌مان فیلم می‌گرفتیم. این‌ها صحنه‌ی [شهادت] شهیدان را کامل می‌کرد و یک موفقیت روحی بود. ما به دلایل متعددی که الآن وقت بیانشان نیست، در سوریه در سکوت می‌جنگیم. غیر از روز نبرد سرزمین‌های عرسال و قلمون هیچ وقت نیامدم بگویم تعداد شهیدان ما و کشتگان گروه‌های مسلح این اندازه است. هیچ وقت این کار را نکردیم. دلایل متعددی دارد که این کار را نکردیم. اجازه دهید استثنائا این بار برای نشان دادن حجم نبرد حلب، اعداد را بگویم. نمی‌خواهم از ۳، ۴ یا ۵ ماه پیش که نبرد واقعی در آن منطقه آغاز شد محاسبه کنم، تنها از ۱ ژوئن می‌گویم. اگر اعداد را بگویم حتی بعضی از دوستان نمی‌توانند هضم کنند. بگذارید از ۲۰۱۶/۶/۱ یعنی آغاز همین ماه تا ۲۰۱۶/۱/۲۴ صحبت کنم. مکان، روز، ساعت، زمان و نام این تعداد که خواهم گفت نزد ما موجود است و حتی اگر در پرونده‌های گروه‌های مسلح نگاه کنید بسیاری از این نام‌ها را خواهید یافت ولی هیچ کس روی آن‌ها کار نمی‌کند، تمام جهان روی ما کار می‌کند. شهیدان ما را محاسبه می‌کنند و نام‌هایشان را می‌نویسند و با آن‌ها فاجعه‌ی بشری می‌سازند و برای جوانان ما دل می‌سوزانند. خیلی خب، آمارها را سریع می‌خوانم چون می‌خواهیم از زمان استفاده کنیم. گروه‌های مسلح فقط از ۱ ژوئن تا ۲۴ ژوئن، ۶۷۰ کشته داشته‌اند از جمله ده‌ها فرمانده میدانی و برخی فرماندهان ارشد. نام فرماندهان در پرونده‌ی گروه‌های مسلح موجود است. بیش از ۸۰۰ زخمی داشته‌اند. فقط از اول این ماه. بعضی از زخمی‌ها شاید بیش از شهیدان رنج می‌کشند. همچنین بیش از ۸۰ تانک، نفربر و خودروی زرهی در همین خط منهدم شدند. شما می‌دانید که ۸۰ تانک، نفربر و خودروی زرهی عدد بالایی است. این‌ها غیر از مواضع توپخانه‌ای، خطوط و اتاق‌های عملیات، پادگان‌ها و انبارهای مهمات است. خب، این آمار را در صحنه‌ی کلی قرار دهید و ۲۴ شهید و ۱ مفقود و ۱ اسیر را نیز بگذارید. در چنین نبردی، تعداد شهیدان باید بیش از این‌ها می‌بود. در زمینه‌ی جغرافیایی نیز این که یک روستا را از دست دادیم یا به دست آوردیم مهم نیست، مهم کلیت نبرد است که آیا به آن‌ها اجازه دادید به سمت تحقق هدفشان حرکت کنند؟ آیا خسارت‌های سنگینی به آن‌ها وارد کردید که بر اراده‌ی نبردشان تأثیر بگذارد و از آن طریق به آن‌ها بگوید پروژه‌تان شکست‌خورده است؟ چه چیزی پنج دوره طوفان جنوب را در درعا متوقف کرد؟ حجم خسارت‌های انسانی گروه‌های مسلح. غرق زخم شدند و دیگر نمی‌توانستند ادامه دهند. سعودی فشار آورد، آمریکایی‌ها فشار آوردند، پول دادند ولی کار تمام شده بود. سر تا پا زخم بودند و شک و تردیدشان به اندازه‌ای بود که امکان دستیابی به موفقیت وجود نداشت. هدف در منطقه‌ی حلب نیز همین بود.

برادران و خواهران، برادران سوری و ایرانی و دیگر هم‌پیمانان عزیز نیز شهیدانی داشتند ولی در حال صحبت از نبردی با چنین عظمت و اندازه‌ای هستیم. بعضی این‌گونه نشان دادند که حوادث حلب در ماه‌های گذشته شکست‌های پی‌درپی بوده است؛ این افراد، واقعیت نبرد را نمی‌فهمند. این یک ایستادگی بسیار بزرگ و تاریخی بود که در حلب در مقابل حجم برهه و توطئه‌ی تازه صورت گرفت. قاعدتا امروز این مسئولیت تازه‌ای را به همراه می‌آورد. همه و نه تنها حزب الله باید حضورشان را در حلب افزایش دهند. ما حضورمان را در حلب افزایش می‌دهیم. همه وظیفه دارند حضورشان را افزایش دهند چون امروز نبرد واقعی آن‌جاست. نبردهای دیگر احیانا دفاعی، منطقه‌ای یا محدود هستند اما نبرد واقعی استراتژیک بزرگ امروز سوریه، نبرد در شهر و منطقه‌ی حلب است. در این نبرد عقب‌گرد، سستی، ضعف، شک یا تردید یا تن دادن به دروغ‌ها، شایعات یا جنگ روانی دروغ‌باف و گمراه‌کننده جایز نیست.

این همان اراده‌ی برادران ماست که همچون جنگ جولای، نامه دادند. این‌ها همان بچه‌هایی هستند که در جنگ سی و سه روزه جنگیدند. اراده و ایستادگی آن‌ها این‌گونه است. بعضی به شما می‌گویند محیط لبنان دچار لرزه و تزلزل شده است. این محیط ذهن و تفکر تو و محیط توست. محیط ما به هیچ وجه این‌گونه نیست. ایمان و اطمینان محیط ما به این نبرد و درستی این انتخاب، روزافزون است چون همه‌ی حوادث منطقه را می‌بینند و پروژه‌ها را خوب می‌فهمند. ما به هیچ وجه سرمان را زیر برف نکرده‌ایم. به هیچ وجه امکان ندارد ما از این موضوع غافل شویم. اجازه دهید در دو جمله پاسخ بچه‌ها را بدهم. نامه‌ی طولانی تنظیم نکرده‌ام. می‌گویم: شما کسانی هستید که در وعده‌تان با خداوند(عز و جل) صداقت ورزیدید. شما امانت‌داران سرنوشت، کرامت، آینده، وصیت شهیدان و مقاومت هستید. شما واقعیت عشق حسینی هستید که شما را از روستاها و شهرک‌های جنوب، بقاع و همه‌ی اطراف لبنان بیرون می‌آورد تا ۵۰۰ کیلومتر آن طرف‌تر در نبرد حق حاضر شوید. ما در این نبرد نیز مانند جنگ جولای به شما دل می‌بندیم. ما به الله و مردان الله اطمینان داریم. شما که معجزه آفریدید و تاریخ منطقه را رقم زدید و پروژه‌های آمریکا و دست‌نشاندگان آمریکا را در جنگ جولای در منطقه شکست دادید، پروژه‌ی تکفیر، فتنه، هژمونی و سلطه بر منطقه را نیز شکست خواهید داد.

به همین دلیل برادران فرمانده بزرگ جهادی شهید سید مصطفی بدرالدین کاری را که سید مصطفی در حلب و سوریه آغاز کرد به پایان خواهند برد. هر موقع در عراق نیاز باشد نیز همچون سید مصطفی وارد عمل خواهیم شد. چون راه، انتخاب، فرهنگ، مسئولیت و ایمان ما این است. ان شاءالله نتایج این رویکرد به زودی مشخص خواهد شد. برادران فرمانده شهید سید مصطفی بدرالدین میدان‌ها و عرصه‌ها را خالی نخواهند کرد. آن‌ها اهل و شایسته‌ی نبرد هستند. جامه‌ی پیروزی به قامت آن‌ها دوخته شده است و بدون پرچم‌های پیروزی باز نخواهند گشت. شهیدانی در کار خواهند بود و کاروهای شهدا راهی خواهند شد چون از شهیدان و شهادت است که پیروزی پدید می‌آید. شهادت، شهیدان و ایستادگی که بیانگر «صبر زیبا»ست، «گشایش نزدیک» را به همراه خواهد آورد.

اجازه دهید در وقت باقی‌مانده خیلی سریع به دو سه موضوع بپردازم. لطفا بنده را تحمل کنید. درباره‌ی شرایط داخلی، دولت، معاملات، رسوایی‌های تازه در زمینه‌ی پس‌ماندها، گفت و گوهای ملی، قانون انتخابات، انتخابات ریاست جمهوری و… سخن نخواهم گفت چون صحبت زیاد است و تکراری و احیانا ملالت‌بار. می‌خواهم درباره‌ی دو موضوع داخلی و یک موضوع منطقه‌ای صحبت کنم.

بسیار کوتاه به اولین موضوع داخلی اشاره می‌کنم و آن موضوع تیراندازی هوایی است. ما به یک درمان فراگیر ملی فرهنگی، اجتماعی، رسانه‌ای، سیاسی، تشکیلاتی و حزبی دعوت می‌کنیم. سلاح در همه‌ی لبنان وجود دارد و به یک حزب یا تشکیلات خاص اختصاص ندارد. هیچ کس نمی‌تواند بگوید من سلاح سبک ندارم. همه کلاشینکف دارند. قبول؟ کسی هم که کلاشینکف نداشته باشد M16 دارد. همه سلاح دارند. خانه‌ی لبنانی‌ها پر از سلاح است. هر کسی هم دست به اسلحه می‌برد. کسی که فرزندش در آزمون قبول می‌شود تیر در می‌کند و کسی که فرزندش در آزمون رد می‌شود هم تیر در می‌کند. یکی به معنای خوشحالی است و همان دیگری به معنای خشم. حالا خدا را شکر فرزندش را با تیر نمی‌زند. در هر صورت این یک پدیده‌ی قدیمی و ده‌ها ساله‌ی لبنانی است؛ از پیش از آن‌که حزب الله به وجود بیاید. بعضی‌ها سعی می‌کنند مسئولیتش را به عهده‌ی ما بیاندازند. به خدا این از زمان پدر و پدربزرگ و پدربزرگ پدربزرگ من وجود داشته است. به همین دلیل نیازمند یک درمان کامل و فراگیر ملی است. ما در حزب الله تصمیم گرفتیم در مناطق، روستاها، شهرها و حومه‌هایمان و در سطح افراد و تشکیلاتمان به لحاظ رسانه‌ای، فرهنگی، اجتماعی، تربیتی و ارشادی با قدرت وارد این موضوع شویم. در این زمینه یک جریان گسترده را آغاز کردیم. چیزی هست که می‌خواهم امروز اعلام کنم. به همین خاطر به این موضوع پرداختم. می‌خواهم از این جشن استفاده کنم و به همه‌ی بچه‌های حزب الله بگویم این نیز پیام خون شهدا از مصطفی بدرالدین، عماد مغنیه، شهید سید عباس، شهید شیخ راغب و تا همه‌ی شهیدان است. ما قطعا این موضوع را نمی‌پذیریم و با آن مقابله می‌کنیم. خیلی خب، گفتیم، ابلاغ کردیم و بخش‌نامه کردیم. شاید در این یکی دو هفته و از روزی که بخش‌نامه‌ی داخلی‌اش منتشر شد ۱۰۰٪ یا از باب احتیاط ۹۹.۹۹٪ رعایت کردند. با این وجود به ارشاد اخلاقی یا تهدید به جریمه بسنده نکردیم بلکه سران حزب الله با اجماع آرا تصمیم گرفتند از این پس -این یک ابلاغ رسمی است و البته به صورت مکتوب و رسمی به همه‌ی افراد نیز می‌رسانیم و ساز و کار اجرایی خودش را دارد- هر کدام از افراد ما تیر هوایی بزند و مرتکب این کار حرام، ننگ‌آور، وهن‌آلود، آزاردهنده و ذلت‌بار شود -بنده به برادارن گفتم و ایشان هم موافق بودند که این کار واقعا به کاری ذلت‌بار تبدیل شده است- از سازمان منفصل خواهد شد. بیرونش می‌کنیم. اخراج می‌شود. از میان ما خواهد رفت. ان شاءالله عمرش طولانی باشد. ان شاءالله ۳۰ سال با اسرائیل بجنگد. ان شاءالله یک کارنامه‌ی جهادی بسیار درخشان داشته باشد. اما این اشتباه برای ما کافی است که او را از میان خودمان بیرون کنیم. امیدواریم احزاب، تشکیلات، جنبش‌ها و گروه‌های سیاسی لبنان گام‌های مشابهی بردارند تا همه‌ی ما لبنانی‌ها دست به دست هم دهیم و این پدیده‌ی گناه‌آلود، اشتباه و آزاردهنده را در جامعه‌مان از بین ببریم.

موضوع دوم: پول و بانک و قانون آمریکا. از ابتدا و پیش از این که قانون تصویب شود و آمریکایی‌ها به لبنانی‌ها ابلاغ کنند(!) صحبت‌های روشنی وجود داشت که آمریکا در حال حرکت به این سمت است. همان آغاز روند تصویب بود که بنده و برادران در رسانه‌ها سخنرانی کردیم و در مورد این موضوع هشدار دادیم. قاعدتا از موضوعات مسلمی که نیازی به تأکید ندارد این است که ما به دلایل مربوط به حق حاکمیت و قانون و نگاهمان به آمریکا و جایگاه آمریکا در جهان این قانون را کلا و جزئا رد می‌کنیم. نمی‌خواهم واردش شوم. الآن وقت ندارم. پس این قانون تا قیامت ناپذیرفتنی است.

نکته‌ی بعدی در این راستا: بنده آن روز گفتم و بار دیگر یادآوری می‌کنم. بعضی از مردم آرزو می‌کنند و سپس آرزوهایشان را می‌نویسند و بعد از آن آرزوهای خودشان را باور می‌کنند و سپس بر اساس آن تصمیم می‌گیرند! مثلا در هفته‌های گذشته تیترهایی خواندیم که حزب الله در حال فروپاشی مالی یا اقتصادی است. حالا کمی به ما رحم کنید از گرسنگی نمیریم! متأسفانه این حرف‌های بچگانه، احمقانه و زشت در بعضی رسانه‌های لبنانی و عربی مطرح شد. خب، آن روز بنده چه گفتم؟ گفتم حتی اگر بانک‌های لبنان این قانون را کاملا تا انتها اجرا کنند چیزی را در زمینه‌ی -بگذارید دقیق باشم چون این حرف مبنا قرار خواهد گرفت- حزب و پیکره‌ی تشکیلاتی و جهادی ما تغییر نخواهد داد و ما نه ضرر می‌کنیم و نه تأثیر می‌پذیریم. بله، فشار روانی دارد. فشارش روانی است ولی هیچ اثر مادی و مالی روی حزب الله ندارد. ضمنا توضیح دادم چرا. دوباره این موضوع را به این افراد بی‌خرد یادآوری می‌کنم که بنده گفتم: ما پروژه‌ی تجاری و سازمان‌های سرمایه‌گذاری نداریم که اگر شما بانک‌ها را تعطیل کنید بخواهد روی ما تأثیر بگذارد. اصولا چنین چیزی نداریم. خیلی صریح می‌گویم و شاید چنین چیزی در تمام جهان وجود نداشته باشد که کسی بیاید به صورت علنی، شفاف و صادقانه در مقابل همه‌ی جهان بگوید: برادر، بی‌پرده می‌گویم بودجه و هزینه و پول و خورد و خوراک و سلاح و موشک‌های حزب الله از جمهوری اسلامی ایران می‌آید. قبول؟ هیچ ربطی به بانک‌ها ندارد. تا زمانی که در ایران پول وجود داشته باشد یعنی ما پول داریم! شفافیت بیش از این؟ پولی که برای ما در نظر گرفته شده است به ما می‌رسد و رسیدنش هم از طریق بانک نیست. به همان شیوه‌ای که موشک‌هایی که با آن‌ها اسرائیل را تهدید می‌کنیم به ما می‌رسند، پولمان هم می‌رسد. هیچ قانونی هم نمی‌تواند جلوی رسیدن این پول را به ما بگیرد. این که کسی می‌خواهد معترض باشد مشکلی نیست. تا جان دارید اعتراض کنید. ضمنا داخل پرانتز: ما فرزندان، هواداران و ملت مقاومت از امام امت، حضرت امام خامنه‌ای(دام ظله الشریف) و سران، رئیس جمهور، کابینه، مجلس، مراجع، علما و ملت جمهوری اسلامی به واسطه‌ی پشتیبانی کریمانه‌شان در طول سال‌های مقاومت که تا امروز نیز ادامه دارد، تشکر می‌کنیم. بسیار بسیار تشکر می‌کنیم. این شما هستید که حقوق نمی‌دهید، ما حقوق می‌دهیم. شما هستید که بودجه‌هایتان را نمی‌دهید، ما بودجه می‌دهیم. این شما هستید که هنوز پول انتخابات ۲۰۰۹ را نداده‌اید. ما هزینه‌های انتخابات شهرداری‌ها را هم داده‌ایم.

و مشکلی نداریم. لازم نیست کسی برایمان دل بسوزاند. بله، شاید گاهی به واسطه‌ی افزایش هزینه‌هایمان تحت فشار قرار بگیریم چون هزینه‌های یک قدرت داخلی با هزینه‌های یک قدرت منطقه‌ای متفاوت است! هر که بامش بیش برفش بیش‌تر. گاهی نمی‌توانیم جوابگو باشیم ولی اشکالی ندارد. اگر ما تحت فشار هستیم به خاطر افزایش هزینه‌هایمان است نه به خاطر مشکل مالی. ما مشکل مالی نداریم. هیچ کدام از بانک‌های جهان هم نمی‌توانند جلوی این موضوع را بگیرند. وقتی همه‌ی جهان ایران را محاصره کرده بود و ایران زیر فشار تحریم بود پول مصوب به ما می‌رسید. پس به این موضوع دل نبندید. خیالتان راحت باشد. همچنان پرتحرک و با آبرو خواهیم ماند. البته دیگر لازم نیست پیازداغش را زیاد کنیم.

نکته‌ی سومی که نسبت به آن هشدار دادیم مردم و محیط و هواداران بودند. هشدار دادیم و برایش می‌ترسیم. ما به هیچ وجه برای خودمان، مسئولان، بچه‌ها، پیکره، بودجه و مراکز حزب الله نمی‌ترسیم. موضوع، مردمند. به مردم حمله نکنید. خب، چه رخ داد؟ اجازه دهید توضیح دهم چرا حزب الله خشمگین شد و فراکسیون وفاداری [به مقاومت] به ستوه آمد و موضع گرفت و گویی معضل بزرگی برای کشور به وجود آمد. باز هم با صراحت و وضوح می‌گویم: بعضی از بانک‌های لبنان زیاده‌روی کردند. از آمریکایی‌ها آمریکایی‌تر شدند. کارهایی کردند که آمریکایی‌ها از آن‌ها نخواسته بودند! قاعدتا بنده حتی با پذیرش درخواست آمریکایی‌ها موافق نیستم اما برادر، حتی آمریکایی‌ها از شما نخواسته‌اند. شما موضوع را گسترش دادید. شما رفتید سراغ سازمان‌ها و افرادی که مشمول این قانون آمریکایی که می‌گویید مجبور هستید اجرایش کنید، نیستند. بانک‌ها حساب‌های بعضی سازمان‌ها و گروه‌های خیریه را که نامشان در لیست آمریکایی‌ها نیست، حذف کرده‌اند. آیا این یک رفتار بشری، قانونی و میهنی است؟ آیا این از اقتصاد و نظام بانکی لبنان پاسداری می‌کند؟ یا اسمش تجاوز به گروه‌ها و سازمان‌های خیریه و مردم است؟ بعضی از بانک‌ها جستجو می‌کنند و از پدران، برادران، خواهران، دختران، پسران و داماد افراد حزب الله می‌خواهند حساب‌هایشان را ببندند. این قانون است؟ میهن‌پرستی یعنی این؟ حق حاکمیت یعنی این؟ یا نام این کار سوء استفاده و تجاوز به مردم، هوادران و خانواده‌های ماست؟ ما این تجاوز را رد می‌کنیم و نمی‌پذیریم. این تجاوز را نمی‌پذیریم و اجازه‌اش را نمی‌دهیم. کسی که خود را دلسوز اقتصاد لبنان می‌نامد آیا از طریق حمله به یک‌سوم یا نصف ملت لبنان… چون فردا می‌گویند این اهل سنت حزب الله را دوست دارد و این مسیحی هم‌پیمان حزب الله است و این درزی با حزب الله موضع مشترک دارد و سپس بانک‌ها عکس‌های مشترک مسئولان سیاسی با مسئولان حزب الله را می‌آورند تا حساب‌هایشان را ببندند! آیا تجاوز به طبقه‌ی گسترده‌ای از مردم لبنان موجب پاسداری از اقتصاد لبنان است؟ یا موجب نابودی آن؟ چه کسی در حال نابود کردن اقتصاد لبنان است؟ شما. چه چیزی در حال نابود کردن نظام بانکی لبنان است؟ رفتارهای غیرمسئولانه و تجاوزکارانه‌ی برخی بانک‌ها در لبنان. ما از روز اول آماده‌ی پذیرش راه حل‌ها و درمان‌ها هستیم. با مسئولان رسمی مرتبط گفت و گو می‌کنیم. بحث و جستجو به دنبال راه خروج ادامه دارد. ما این قانون را نپذیرفته‌ایم و آن را رد می‌کنیم ولی واقع‌نگر هستیم و ما نیز دلسوز کشور و اقتصاد، امنیت و صلح کشور هستیم به همین دلیل وارد گفت و گو شدیم و همچنان در حال گفت و گو و صحبت هستیم و واسطه‌ها و طرف‌های مسئول حضور دارند و در حال تلاش در این سطح هستند. بعضی موضوعات در حال حلند، بعضی دیگر از موضوعات ان شاءالله شاید حل شوند و مسیرشان رو به جلو است. ولی می‌خواستم نسبت به این موضوع هشدار دهم. قاعدتا ما می‌دانیم که برخی لبنانی‌ها به واشنگتن رفتند و در جهت تصویب این قانون تحریک کردند. بعضی دشمنان نیز روی این موضوع کار کردند. اما همه‌ی این‌ها به کنار. چه این که لبنانی‌ها برای چیزی بیش از موضوع مالی دست به تحریک زدند ولی ما نادیده گرفتیم. ما هیچ گونه رفتار تجاوزکارانه‌ای را نسبت به مردم و هوادارانمان نمی‌پذیریم و در عین حال پذیرای هرگونه گفت و گویی برای درمان این پرونده هستیم.

آخرین موضوع پیش از پایان، موضوعی منطقه‌ای است. در ذهنم بود کمی درباره‌ی یمن و… صحبت کنم اما می‌گذاریم برای روز قدس. موضوع بحرین: حوادث روزهای گذشته، تحولی بسیار خطرناک است. سلب تابعیت عالم جلیل القدر و پاک و شجاعی که در سال‌های گذشته مسئولیتی تاریخی را بر دوش داشته یعنی حضرت آیت الله شیخ عیسی قاسم(حفظه الله و حرسه الله) اقدامی بسیار خطرناک از سوی حاکمان بحرین است.

برادران و خواهرانم، می‌دانید که جنبش بحرین از ابتدا یعنی بیش از پنج سال قبل با وجود این که با سرکوب مواجه شد، مطلقا مردمی و مسالمت‌آمیز بوده است. پاسخ جنبش مردمی مسالمت‌آمیز بحرین را از همان هفته‌های اول با کشتار و فراخوان نیروهای سعودی با عنوان سپر جزیره دادند. حتی میدان لؤلؤه را که مایه‌ی افتخار این‌ها بود از بین بردند چون به نماد این جنبش و اراده‌ی مردمی تبدیل شده بود. مطالبات این جنبش مردمی مسالمت‌آمیز بسیار عادی و معمولی است. صحبت از اصلاحات، حقوق، درمان فساد و عدالت اجتماعی است. مطالبات جنبش ملت بحرین با هر مقیاسی از جمله معیارهای بشری، دینی، اخلاقی، قانونی و بین المللی، محقانه است. در عین حال ملت بحرین دست به خشونت نزدند و سلاح برنداشتند. این‌ها راهپیمایی کردند و آن‌ها کشتند. این‌ها راهپیمایی کردند و آن‌ها رهبران، سران و علما را بازداشت کردند و به زندان انداختند. به نوامیسش هم تجاوز کردند و زنان را به زندان انداختند. خیلی خب، تا می‌رسیم به علما، رهبران و نمادهای بزرگ. بسیاری از علما را که بعضا علمایی بزرگ و وکلای مراجع بودند، سلب تابعیت کردند و این سیاست را در پیش گرفتند. حکومت با همه‌ی تلاش‌های اپوزوسیون برای گفت و گو، مخالفت می‌کرد. چون تصمیمی وجود داشت که… قاعدتا این چند روز از این حکومت فحش خواهیم شنید و اشکالی ندارد… قاعدتا در بحرین چیزی به نام آل خلیفه وجود ندارد. آل خلیفه همان تصمیمی را می‌گیرند که آل سعود بخواهد. تصمیم آل سعود این بود که در بحرین گفت و گو، اصلاحات، دادن حقوق ملت و روند واقعی سیاسی ممنوع است. آن هم به یک دلیل ساده. چون این موضوعات، راه را برای ملت پادشاهی عربستان سعودی می‌گشایند. ملت پادشاهی عربستان سعودی که از هرگونه روند سیاسی، روند دموکراتیک و مشارکت سیاسی محرومند اگر ببینند این الگو موفق شد، موضوع به داخل پادشاهی کشیده می‌شود. همه می‌دانیم که این پادشاهی و آل سعود از ابتدا با این روند مبارزه کردند. از روز اولی که در تونس آغاز شد با آن مبارزه کردند، در مصر با آن مبارزه کردند و هر جای دیگری نیز. علیه این روند دسیسه چیدند. خیلی خب، مدام با آمادگی رهبران مخالفان بحرین برای گفت و گو مخالفت می‌شد. بازداشت‌ها و تجاوزها همچنان ادامه دارند اما جنبش مردمی مسالمت‌آمیز به مسیر غیرمسالمت‌آمیز و خشونت‌بار کشیده نشده است. دلیل واقعی آن هم رهبری علمای بزرگ بحرین و در صدر آن‌ها حضرت آیت الله شیخ عیسی قاسم است و فرهنگ عمومی که گروه‌های سیاسی روی آن کار می‌کنند و پیشاپیش همه جمعیت الوفاق و شخص شیخ علی سلمان(فرج الله عنه). اگر نه ظلم، سرکوب، زندان، فشار، تجاوز، تخریب خانه‌ها و تخریب مساجد بحرین باعث شده بود خون جوانان بحرین به جوش بیاید. این‌ها جوانند، شجاعند و آماده‌ی فداکاری‌اند. حتی اگر عملیات استشهادی انجام دهند چیزی ازشان کم نمی‌شود. مرد و شجاع‌اند و مشت گره‌کرده‌اند. با این حال چه کسی جلوگیری و مراقبت کرد و زمام مردم معترض خیابان را به دست گرفت؟ این یک روند ساده نیست. ما و شما لبنانی‌ها می‌دانیم مهار کردن احساسات، عواطف، خشم و شجاعت مردم از سخت‌ترین کارهاست. به همین دلیل بسیاری از رهبران توسط مردم رهبری می‌شوند، آن‌ها مردم را رهبری نمی‌کنند چون این یک روند دشوار است. حضرت آیت الله شیخ عیسی قاسم و علمای بزرگ و همراهانشان در بحرین پنج سال بزرگ‌ترین و بهترین روند رهبری را در مهار مردم معترض خیابان‌ها که به آن‌ها تجاوز شده بود به انجام رساندند تا نگذارند مردم دست به خشونت بزنند. اگر امروز در جهان یک نفر وجود داشته باشد که لایق جایزه‌ی صلح نوبل یا حقوق بشر باشد شیخ عیسی قاسم است. اما در طرف مقابل چه؟ جهان سکوت کرده است. جهان عرب سکوت کرده است. حتی در جهان عرب، موضوع را فرقه‌ای جلوه دادند. گفتند این مشکل شیعیان با نظام اهل سنت آل خلیفه است. نخیر، موضوع فرقه‌ای نیست.

در سایه‌ی سکوت عرب و ورود مستقیم سعودی به بحرین، همیشه گفته می‌شد: ای ملت بحرین، به خانه‌هایتان بروید، تسلیم شوید و دم برنیاورید بعد ما فکر می‌کنیم اگر خواستیم اصلاحات انجام می‌دهیم. همان منطقی که امروز در کویت و پشت میز مذاکرات یمن وجود دارد. چقدر گذشته است؟ دو ماه یا شاید بیش‌تر. هیئت عبد ربه منصور یعنی هیئت ریاض و سعودی همچنان همان جمله را می‌گویند: عقب‌نشینی از شهرها و تسلیم اسلحه تا سپس برویم سراغ روند سیاسی. تسلیم شوید، یمن را به ما بدهید، همه چیز را تقدیم ما کنید، جان و کودکان و نوامیستان را بدهید دست ما سپس می‌نشینیم گفت و گوی سیاسی می‌کنیم! کدام دیوانه در جهان این را می‌پذیرد؟ عاقل هم نه، کدام دیوانه؟ تفکر سعودی با همه‌ی جهان این‌طور تا می‌کند. در بحرین هم همین‌طور. می‌گویند تسلیم شوید. خب، ملت بحرین تسلیم نشدند. علما و نمادهایشان را زندانی کردند. مهاجرت داده شدند، محاصره شدند و جمعیت‌هایشان منحل شد ولی تسلیم نشدند. جنبش مردمی را با آهنگی معقول و متعادل ادامه دادند و این دلیل آرامش، تعادل و تفکر استراتژیک است. خب، سینه‌ی آل سعود از این جنبش مردمی مسالمت‌آمیز تنگ شد چون آخرین دل‌بستگی‌شان چه بود؟ بگذارید اول موضوع را بفهمیم. گفتند رهایشان کنید خودشان به بن‌بست می‌رسند و خسته و مأیوس می‌شوند و کار خود به خود متوقف می‌شود. گفت و گو، اصلاحات و امیدی در کار نیست و به اندازه‌ی کافی دلیل یأس وجود دارد. جنبش تمام می‌شود و فرو می‌ریزد. استراتژی آل سعود و آل خلیفه این بود. بعد از پنج سال و نیم دیدند نه، این‌ها با وجود بازداشت و زندان و تخریب منازل و سلب تابعیت و… همچنان ادامه می‌دهند. نهایتا صبرشان سر آمد. مخصوصا گروهی که امروز در سعودی حاکمند. نگاه کنید این پادشاه و کادرش از کجا آمده‌اند؟ در حالی که یک روز قبل از فوت ملک عبدالله، هیئت انصار الله در ریاض حضور داشتند و درباره‌ی درمان سیاسی در یمن تفاهم شده بود. کادر تازه آمدند، درمان سیاسی را لغو کردند و رفتند سراغ جنگ. در سوریه کار داشت پیش می‌رفت اما جنگ را زنده کردند، پول تزریق کردند و بار دیگر در سوریه جنگ اعلام کردند. پادشاه قبلی علاقه داشت در عراق با داعش بجنگد. کادر تازه حد اقلش این است که نبرد با داعش در عراق برایشان اهمیتی ندارد. روش و رفتارشان این است. روش امروز نظام سعودی خوارکردن و به زانو درآوردن یمنی‌ها، بحرینی‌ها، سوری‌ها، عراقی‌ها و لبنانی‌هاست تا تسلیم شوند ولی همه‌ی این‌ها گفتند تسلیم نمی‌شویم؛ نه تسلیم آل سعود و نه تسلیم سروران آل سعود. گفتند جز برای الله(سبحانه و تعالی) تسلیم نمی‌شویم، قد خم نمی‌کنیم و زانو نمی‌زنیم. فریادهای امروز مردم بحرین را ببینید؛ مردمی که تجمعشان شبانه‌روز در اطراف منزل حضرت شیخ عیسی قاسم ادامه دارد. شهرکی که آیت الله ساکن آن است امروز تبدیل به یک زندان بزرگ شده و از همه‌سو در محاصره است. چرا جهان ساکت است؟ این در قوانین بین المللی چه حکمی دارد؟ به خاطر این که می‌ترسند اهالی بحرین به این محله برسند و جهان شاهد صحنه‌ی متفاوتی باشد. خب، امروز آن بخشی از ملت بحرین که توانستند، خودشان را رساندند و آن بخشی که نتوانستند، موضعشان را اعلام کردند. شعارهایشان این است: شیخ عیسی خط قرمز ماست. تو را تسلیم نمی‌کنیم. خونمان ارزانی تو. زندگی در شهری که عیسی قاسم در آن نباشد گوارا نیست. این موضع شرافت‌مندانه از ملت و جوانان بحرین، یک موضع معمولی و بسیار قابل پیش‌بینی بود چون ملت بحرین ملت غیرت، مرزبانی، شجاعت، فداکاری، ایثارگری، اطاعت‌پذیری، ولایت و عاشق ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) است و عاشقان ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) او را شب عاشورا یا وسط بیابان رها نمی‌کنند. این موضع‌گیری، طبیعی است.

قاعدتا بنده برای ملت بحرین تکلیف تعیین نمی‌کنم. این علمای بحرین هستند که وظیفه‌ی ملت بحرین را مشخص می‌کنند. چون حوادث بحرین یک جنبش حقیقتا ملی است. شیخ عیسی قاسم و علمای بحرین از هیچ کس فرمان نمی‌گیرند. دنباله‌روان، آل خلیفه هستند که از آل سعود و نماینده‌ی انگلیس در منامه امر می‌برند. شیخ عیسی قاسم و علمای بزرگ بحرین خودشان مطالبات و اقداماتشان و ماهیت و طبیعت و گام‌ها و پذیرفتنی‌ها و ناپذیرفتنی‌ها را مشخص می‌کنند. هیچ کس در این جهان چیزی را به آن‌ها تحمیل و حتی پیشنهاد نمی‌کند. چرا؟ چون این عالمان خودشان عالم، فقیه، زمان‌شناس، متخصص سیاست، مخلص، راستگو و شجاعند. وقتی ملتی همچون ملت بحرین از چنین رهبرانی برخوردار باشد نیازمند هیچ کس در جهان نیست. اگر در بحرین یک جنبش حقیقی ملی وجود داشته باشد همین جنبشی است که عیسی قاسم رهبر آن است. ای آل خلیفه، دست‌نشانده و کوتاه‌قامت شما هستید که در مقابل نماینده‌ی سازمان اطلاعات بریتانیا در منامه زانو می‌زنید و دستورات بچه‌شاهزاده‌های آل سعود را اجرا می‌کنید. نیازی نیست ملک سلمان با شما صحبت کند. ما همه‌ی این جزئیات را می‌دانیم. پس علما خودشان وظیفه[ی ملت] و هر کدام از گام‌ها را مشخص می‌کنند. جوانان، ملت و وفاداران بحرین وظیفه دارند حتی اگر لازم شد خون بدهند و سینه سپر کنند تصمیم علما را به کار ببندند، اجرا کنند و از آن دفاع کنند. جهان باید جلوی اجرای این تصمیم را بگیرد. تصمیم، فقط سلب تابعیت نیست بلکه اخراج حضرت شیخ از شهرش است. جهان باید مسئولیتش را بپذیرد. این گامی بسیار خطرناک است. پیام این تصمیم غلط به ملت بحرین و دوستانش در جهان این است که گفت و گو، حقوق و افق و تلاش سیاسی در کار نیست. یعنی نتیجه چه خواهد شد؟ آن روز دیگر هیچ کس تعهدی نسبت به این موضع ندارد و هر کس آزاد خواهد بود هر طور که مناسب می‌بیند موضع، اعتقاد و تعهدش را ابراز کند! جهان باید مسئولیتش را در این زمینه بر عهده بگیرد.

برادران و خواهران، در بزرگداشت فرمانده شهیدمان به او می‌گوییم تو مانند همه‌ی فرماندهان شهید همچون سید عباس، شیخ راغب، حاج عماد، حاج حسان و همه‌ی فرماندهان شهیدی که رفتند و پیشی گرفتند با قدرت در ضمیر، درون و دل و جان ما زنده خواهی ماند. به واسطه‌ی خون شما و با هر میزان که نیازمند ایثار باشد راه را ادامه خواهیم داد، پیروزی خواهیم آفرید، به هدف‌ها دست خواهیم یافت و امانت شما را حفظ خواهیم کرد.

خداوند شهیدان را رحمت کند، جانبازان را شفا و عافیت عنایت نماید، اسیران را آزاد کند و پیروزی، برکت و کرامت را به ملت‌ها و امت ما ارزانی دارد.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه
بخش کوتاهی از مصاحبه سید حسن نصرالله با شبکه المیادین به روایت دوربین دوم

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله