بیانات
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مراسم فارغ التحصیلی فرزندان شهدا
| فارسی | عربی | فیلم | صوت |پس از توافق هستهای نگرانی بزرگ [آنها] ایران پس از توافق هستهای است و حزب الله و مقاومت لبنان نیز ذیل همین نگرانی تعریف میشوند. چون این مسئله به افزایش توان و استحکام آنها منجر خواهد شد. به همین خاطر شاهد هستیم در روزهای گذشته اوباما شخصا و در چندین صحبت و سخنرانی و وزیر خارجهی آمریکا، جان کری، به روشنی دربارهی حزب الله صحبت کردند، بار دیگر آن را سازمانی تروریستی نامیدند و بر سیاست آمریکا در برخورد با حزب الله تأکید کردند. میخواستند به اسرائیل و همپیمانان آمریکا در منطقه اطمینان بدهند که آمریکا اجازهی [برخورداری حزب الله از] پیامدهای چنین قدرتی را نخواهد داد. این یعنی مقاومت لبنان به طور عمیق و گسترده در معادلات منطقه و محاسبات بزرگترین قدرت جهان یعنی ایالات متحدهی آمریکا حضور دارد.
ثواب فاتحهای را به ارواح شهیدان عزیزمان و همهی شهدا اهدا کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
و الحمد لله رب العالمین. و الصلات و السلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.
السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.
بنده همچون همیشه حضور شما را در این جشن گرامی و پر برکت خوشآمد میگویم و به خاطر حضورتان از شما تشکر میکنم. جشن ما برای گرامیداشت فرزندان شهداست؛ کسانی که به این مرحلهی معین از عمر، مرتبت و فداکاری رسیدهاند. جشن و گرامیداشت این دوره به نام علی احمد یحیی نامگذاری شده. در اولین جشن، چند سال قبل، به شما فرزندان شهید گفتم پدران شما این راه را تماما با ارادهی خود برگزیدند، تلاش کردند، جهاد نمودند، صبر ورزیدند و ادامه دادند تا به آنچه عشق و تمنایش را داشتند، به لقاء الله (سبحانه و تعالی)، رسیدند و این که شما وظیفه دارید وصیت آنها را حفظ کنید و راه آنها را ادامه دهید تا به همان مقصد برسید.
برادر شهید علی یحیی از مردان، جوانان و فرزندان شهیدی بود که به این وصیت و رویکرد پایبند شد و آن را با خون خود و شهادتش ختم نمود. شهید علی فرزند شهید مؤمن پاک مخلص مجاهد فداکار حضرت حجت الاسلام احمد یحیی (رضوان الله تعالی علیه) بود. شهید علی فرزند شهیدی بود که او خود فرزند شهید بود. ضمن این که علاوه بر خانوادهی پدری از خانوادهی مادری نیز به خانوادهی شهدا منتسب بود. او شایستگی دارد که این نسل نام او را بر خود داشته باشد.
چه این که در این سالها و پس از جشنهای [فارغ التحصیلی] گذشته تعدادی از شهیدان مجاهد مقاوم به پدرانشان پیوستند و این جشن برای گرامیداشت آنان نیز هست. با وجود این که شما نام آنان را دنبال کردید و خانوادههایشان را دیدید بنده میخواهم برای تبرک، فرزندان شهیدی را که در برههی اخیر به شهادت رسیدند به ترتیب تاریخ شهادتشان نام ببرم. شهید خضر فرزند شهید نصرالله نصرالله، شهید محمد حسین فرزند شهید ابراهیم رجب، شهید جهاد فرزند فرمانده شهید عماد مغنیه، شهید حسن فرزند شهید علی ابراهیم، شهید فؤاد فرزند شهید محمد غنوی و شهید محمد فرزند شهید علی خزعل. چه این که میدانیم و توجه داریم امروز تعداد زیادی از فرزندان شهدا در صف مقاومت و جبهههای نبرد هستند. یعنی ما اینجا فقط در موقعیت جشن از فرزندان شهدا صحبت نمیکنیم بلکه از فرزندان شهیدی نیز سخن میگوییم که در جبههها و جایگاههای علمی، عملی، تلاشگری و تقواورزی حضور دارند. از خداوند متعال میخواهیم از همهی ایشان و همهی شهیدان عزیز قبول فرماید و با فروریختن برکت، ثبات، ثواب نیکو و اجر در دنیا و آخرت بر خانوادههای آنان منت نهد.
همچون اولین جشن وظیفه داریم از خانوادههای گرامی شهیدان که فرزندان شهدا را در دامان خود پروردند و به تربیت، اشراف، محافظت، نگهداری، ایمن سازی و رساندن آنان به این مرحله مبادرت ورزیدند تشکر کنیم. باید به طور ویژه از همسران شهیدی که مادر شهید نیز بودند و بهار جوانی و چکیدهی زندگی خود را صرف تربیت این عزیزان کردند تشکر کنیم. همچنین پدربزرگها و مادربزرگهایی که آنها را زیر بال و پر گرفتند، پرورش دادند، از آنها مراقبت کردند و در این زمینه کمککار بودند. همچنین از مدیریت و کارمندان بنیاد شهید و همهی حامیان و مشارکتکنندگان و در رأس آنها جمهوری اسلامی ایران و همهی برادران و خواهرانی که در لبنان و هر جای جهان همکاری، پشتیبانی و کمک کردند بسیار تشکر میکنیم و از خداوند (سبحانه و تعالی) میخواهیم از همهشان قبول فرماید.
قاعدتا در این جشن باید در ابتدا بار دیگر وصیتمان را تکرار کنیم. فرزندان شهید بسیار مسئولند. وابستگی به شهدایی که خون خود را در راه خدا و راه کرامت امت و ملتشان دادند شرافت و افتخار عظیمی است. فرزندان شهدا باید همیشه در اندازهی این مسئولیت باشند و راه پدرانشان، راه ایمان، تدین، علم، معرفت، تقوا، ورع، اخلاق نیکو و همچنین جهاد، مقاومت، فداکاری، جود و بذل بیدریغ را ادامه دهند. چه این که ان شاءالله شایستهی این هستند.
روز عید وقتی برای برگزاری این جشن برنامهریزی میکردیم اولین چیزی که به ذهنم رسید… بگذارید به قول معروف یک مسئلهی ملموس را مطرح کنیم. روز عید بسیاری از خانوادههای مثلا بیروت، حومههایش و مشخصا حومهی جنوبی که اهل جنوب، بقاع، جبل و دیگر استانها بودند به منطقهی خود رفتند. این مسئله به ضاحیه هم محدود نمیشود و فکر میکنم در بیشتر شهرها رخ داد. مردم روز عید به روستاهایشان رفتند و در امن و امان طبق تعطیلیهای این سالها سه روز جشن گرفتند؛ آن هم نه هر امنیتی، امنیت به همراه کرامت، عزت، آزادی و حس حضور. خب، امسال ملت و مردم لبنان این عید را در چنین حال و هوایی برگزار کردند؛ در میانهی منطقهای مضطرب و متلاطم. واقعا احساس من روز عید این بود. اولین چیزی که به یاد آوردم شهیدان بودند. آیا همهی لبنانیها و بلکه هر فلسطینی، سوری، مهاجر، پناهنده و باقی ساکنان لبنان نباید لحظهای با خود بیاندیشند و از خود بپرسند چرا ما لبنانیها در میانهی دریای مواجی از نبردها، جنگها، بیثباتی امنیتی، خونریزی و… در امنیت، امان، عزت، کرامت و آزادی عید را جشن میگیریم؟ بله، اول به خاطر فضل الهی است ولی به برکت و واسطهی چه کسانی؟ به واسطهی خون و فداکاری شهیدان است؛ شهیدان همهی گروههای مقاومت و شهیدان ارتش، نیروهای امنیتی، ملت لبنان و ملت فلسطین ساکن در لبنان و همهی کسانی که در دهههای گذشته تا دستیابی مقاومت به پیروزی، تثبیت توازن بازدارندگی با دشمن اسرائیلی و واکسینه شدن محیط داخلی لبنان از شبکههای اطلاعاتی و عملیاتی اسرائیلی و تکفیریهای داخل و حاضر در مرزها، به شهادت رسیدند. خب، اگر این فداکاریها، شهیدان، خونها، مجروحان، دردها، صبر، فداکاری و بذل نبود آیا لبنان از آنچه امروز از آن بهرهمند است نصیبی داشت؟ همه میتوانند برای دادن پاسخ واقعی، صحیح و صادقانه و دور از محاسبات و مجادلات سیاسی و کینه، حسد و انزجار به ضمیر و وجدان خود رجوع کنند. حقیقت برای هر کس که چشم داشته باشد واضح و روشن است. همهی لبنانیها و ساکنان لبنان باید این نعمت را قدر بدانند و آن را شکر کنند؛ نه برای شهدا، شهدا به تشکر ما نیاز ندارند، بلکه فقط برای خودمان تا این نعمت برایمان بماند که فرمود: بالشکر تدوم النعم.
این خود از دلایل این ایمان قوی است که در فرزندان شهدا و این نسل میبینیم. امروز اسرائیل و رسانههای اسرائیلی از نسل سوم مقاومت صحبت میکنند و طبعا محاسبه، تأمل و دقت دارند. ایمان و اطمینان این نسلها و بسیاری از افراد در منطقه به صحت این راه و گزینه به خاطر این است که فایدهی این موفقیتها و خونها را لمس و مشاهده کردهاند. نسل اول مقاومت در حالی جنگید که صحنه به لحاظ سیاسی و مادی برایش روشن نبود که پیروز میشویم، اسرائیل را شکست میدهیم، بیرونش میکنیم یا نه؟ ایمان ما، ایمان نسل اول، ایمانی غیبی بود که تنها به خداوند (سبحانه و تعالی) و وعدهاش تکیه داشت. اگرنه هیچ کدام از اطلاعات و محاسبات مادی چنین نتیجهای را نشان نمیداد. حتی بعضیها مقاومان را مجنون، واقعیتگریز و غیر واقعبین و… مینامیدند. نسلهای کنونی مقاومت میکنند و به پیروزی ایمان دارند اما نه فقط به واسطهی غیب و ایمان و اطمینان به وعدهی الهی بلکه از نظرگاه مشاهده و آزمون. نسلهای کنونی آنچه را در شرایط کمبود امکانات به برکت پیروزی حاصل از خون شهدا در مقابلشان مجسم شده است با چشم خود دیدهاند و آن را لمس و زندگی کردهاند. نسلهای کنونی به این پیروزی که هر روز و در هر مناسبتی از آن صحبت میکنیم ایمان دارند و امروز نیز بار دیگر از نظرگاه ایمان به غیب و از نظرگاه تجربهی حقیقتجو و واقعبینی که پیروزیها و ثمرههایش را دیدهایم و میبینیم دربارهی آن سخن خواهم گفت.
برادران و خواهران، از سال ۱۹۸۲ و آغاز این مقاومت، یک موضوع مهم را دنبال کردند، تا امروز نیز ادامه دادند و تا هنگام پیروزی نهایی ادامه خواهند داد. آن موضوع، تلاش آمریکا و اسرائیل در ائتلاف با بعضی نظامهای عرب و -تأکید میکنم- دستنشاندههای داخلیشان در لبنان برای ریشهکن کردن و پایان بخشیدن به این مقاومت در صورت امکان و اگر نشد تلاش برای منزوی، محدود و ضعیف کردن آن تا حد امکان است. از روزهای اول و به روشهای مختلف برای این منظور تلاش کردند. قاعدتا بنده الآن به همهی تلاشهایشان نمیپردازم. بلکه تنها به آنچه امروز در این زمینه در حال انجام است یا در گذشتهی نزدیک صورت گرفته خواهم پرداخت تا به نتیجه برسم. چون برخی از این مسائل نیاز به تعیین مسئولیت دارند. در همین میانه دربارهی بعضی از تحولاتی که اخیرا در لبنان و منطقه رخ داده است نیز اظهار نظر خواهم کرد.
همانطور که عرض کردم اینها این کار را ادامه خواهند داد. امروز پس از توافق هستهای نگرانی بزرگ [آنها] ایران پس از توافق هستهای است و حزب الله و مقاومت لبنان نیز ذیل همین نگرانی تعریف میشوند. چون این مسئله به افزایش توان و استحکام آنها منجر خواهد شد. به همین خاطر شاهد هستیم در روزهای گذشته اوباما شخصا و در چندین صحبت و سخنرانی و وزیر خارجهی آمریکا، جان کری، به روشنی دربارهی حزب الله صحبت کردند، بار دیگر آن را سازمانی تروریستی نامیدند و بر سیاست آمریکا در برخورد با حزب الله تأکید کردند. میخواستند به اسرائیل و همپیمانان آمریکا در منطقه اطمینان بدهند که آمریکا اجازهی [برخورداری حزب الله از] پیامدهای چنین قدرتی را نخواهد داد. این یعنی مقاومت لبنان به طور عمیق و گسترده در معادلات منطقه و محاسبات بزرگترین قدرت جهان یعنی ایالات متحدهی آمریکا حضور دارد. پیش از این که خیلی کوتاه به برخی مثالها بپردازم میخواهم پیشاپیش نتیجه را اعلام کنم و سپس به آن باز خواهم گشت. آنها تلاش کردند، صدها میلیون و بلکه میلیاردها دلار هزینه نمودند، از بسیاری وسائل بهره گرفتند و همچنین وارد چند جنگ شدند اما همیشه نتیجهی عکس عایدشان شد و خداوند متعال با محافظت و صیانتش و ارزانی داشتن پیروزی، غلبه، ثبات، قدرت و پیشرفت از جانب خود بر ما منت نهاد. این همان نتیجه بود که به آن باز خواهم گشت.
به برخی مثالها میپردازیم. البته این را مثال اول به حساب نمیآورم ولی در درجهی اول، بزرگترین و خطرناکترین مسئله، جنگهایی هستند که در طی سالیان علیه مقاومت صورت گرفت. آخرین آنها هم جنگ جولای ۲۰۰۶ بود این روزها سالگرد آن هستند. هدف هم روشن بود: ریشهکن کردن و تمام کردن کار وجود خارجی و پیکر مقاومت لبنان و وارد آوردن ضربهی مهلک، قاطعانه و نهایی به محیط مقاومت تا دیگر هیچ مقاومتی هیچ گاه در این کشور سر بلند نکند. ولی الحمدلله شکست خوردند. خب، به مثالها میرسیم.
اول: تأکید تازهی آمریکا در روزهای اخیر بر تروریست و سازمان تروریستی بودن حزب الله. قاعدتا این چیزی را تغییر نمیدهد چون جدید نیست. از زمانی که اولین لیست تروریستها را نوشتند جریان و افراد ما را در آن قرار دادند.
دوم: مصوبه یا لیست تازهی آمریکا که تعدادی از فرماندهان جهادی حزب الله را در بر میگیرد با هدف تحریمهای مالی، مصادرهی اموال، ممنوعیت جا به جایی داراییهایشان و از این حرفها. همچنین چند هفته قبل چند تن دیگر از برادران از سوی عربستان به لیست تروریستها اضافه شدند. در این زمینه میخواهم بگویم این هم چیزی را تغییر نمیدهد. البته این تجربه عینا نمونهی کوچکشده و متناسب با اندازهی خودمان از تجربهی آمریکا با ایران است که به آنجا ختم شد. چنین تحریمهایی هیچ چیز را تغییر نمیدهد چون اولا برادران ما چنان پولها و نه در بانکهای بین المللی و نه در غیر آن پساندازی ندارند و نه وقتشان را به سیر و سفر میگذرانند. میخواهید ویزا ندهید ندهید، اجازه هم ندهید اموالشان را در بانکها جا به جا کنند، اگر هم پولی در خارج از ایشان پیدا کردید مصادره کنید و خوش باشید، مانعی نیست. البته خب این جنبهی روانی و سیاسی دارد ولی ما افتخار میکنیم که ایالات متحدهی آمریکا، شیطان بزرگ، ما را تحریم کند؛ آمریکایی که پیش و پس از توافق هستهای شیطان بزرگ باقی خواهد ماند. این بحث دیگری است که بعدها به آن خواهیم پرداخت. تحریم شدن توسط ایالات متحدهی آمریکا مایهی افتخار و عزت ماست چون ما در حال مقاومت و دفاع از کشورمان و آزادی، امنیت، استقلال، کرامت، وجود و بقای آن هستیم؛ چه در برابر پروژهی صهیونیسم و چه در برابر پروژهی تکفیری که آمریکا حامی و عهدهدار این هر دو است.
اما آنچه اینجا باید به آن پرداخت حمله به اقتصاد، کارآفرینان، بازرگانان، مؤسسات بازرگانی و شرکتهای لبنان است. چه این لبنانیها ساکن لبنان باشند و چه مهاجر. یک حملهی حسابشده، مشخص و روشن علیه این افراد وجود دارد. بنده در چندین مناسبت گفتهام ما در حزب الله هیچ پروژهی مالی، تجاری و سرمایهگذاری نداریم و به این فضا نزدیک هم نمیشویم. این را چند سال قبل کاملا روشن بیان کردم. چیز پنهانی نیست. به همین خاطر وقتی ما از ایران پول میگیریم احتیاجی به ویکی لیکس نیست، به صورت علنی و روشن میگوییم ما از سوی جمهوری اسلامی پشتیبانی مالی و مادی میشویم و به آن افتخار میکنیم. چنان که ایران نیز به حمایت این مقاومت و جنبشهای مقاومت افتخار میکند. پس هیچ ابهامی وجود ندارد. الحمدلله حمایتی که جمهوری اسلامی از ما میکند کافی است و خداوند با فضل خود ما را بینیاز کرده است. ما اموالی نداریم که فلان تاجر، فلان شرکت یا فلان مؤسسه با آن تجارت کنند. بنده این را با قطعیت و صداقت تمام میگویم. اولا چون ما دیدگاهی داریم که فارغ از این که پول داریم یا نداریم حزب نباید به عنوان یک تشکیلات وارد سرمایهگذاری شود. ثانیا به خاطر این که تاجران، مهاجران و شریکها آزار نبینند و بعدا به در اختیار داشتن اموال حزب الله و کار با آن متهم نشوند. صدق موجب نجات است. صادق، روشن و شفاف هستیم. چنین مسئلهای وجود ندارد. به همین دلیل آمریکا، اسرائیل، برخی کشورهای عربی و دستگاههای اطلاعاتی منطقه اصرار دارند به کارآفرینان، بازرگانان، مؤسسهها و شرکتهای لبنانی ضربه بزنند. هدفشان ضربه زدن به این محیط و کشور و توان اقتصادی و معیشتی آنهاست. چون در نهایت این سازمانها و شرکتها هر کدام صد یا هزار کارگر دارند و برای خانوادههای زیادی زندگی کریمانه فراهم میکنند. وقتی به آنها حمله شود و صدمه ببینند توانستهاند به این محیط و جامعه صدمه بزنند. گرچه این مسئله نیز مثل همهی مسائلی که دربارهی آن صحبت خواهم کرد بر هشیاری، اراده و عزم ما به عنوان مقاومت و یک جریان مشخص و محیط مقاومت در ادامهی راه تأثیر نخواهد داشت. جنگ جولای را یادتان هست. چرا اصرار داشتند مغازهها، بازارچهها، ساختمانهای تجاری، کارخانهها و کارگاهها را بزنند؟ در حالی که آنجا رزمنده، سلاح، انبار و… وجود نداشت و برای زدن این اهداف هیچ دلیلی نداشتند. علتش آن بود که این نیز بخشی از هجمه است. آنچه میخواهم اینجا در این زمینه بگویم این است که حکومت و دولت لبنان وظیفه دارند… -آخر باز هم به لیموناد میرسیم!- از لبنانیها محافظت کنند اما نمیکنند. به من نشان دهید حکومت یا دولت لبنان کجا از این لبنانیها محافظت کردند؟ بانک مرکزی لبنان و رؤسای آن مسئولیتهایی دارند. سازمان قضایی لبنان مسئولیتهایی دارد. بنده الآن وارد جزئیات نمیشوم. اینها چیزهایی است که ما و آنها در حال گفت و گو دربارهاش هستیم. ولی میخواهم در این سخنرانی این مسئله را به عنوان یک مسئلهی ملی و نه شخصی، فرقهای، حزبی و… مطرح کنم. اموال کسانی که امروز و در گذشته مورد حمله قرار گرفتهاند به هیچ وجه برای حزب الله نیست. آنها مانند دیگر تاجران لبنانی هستند، تلاش میکنند و عرق میریزند. به همین خاطر حکومت مسئولیت دارد از آنها حفاظت، مراقبت و دفاع کند نه این که با یک اشاره از وزارت خزانهداری آمریکا لبنان دستها را ببرد بالا، تسلیم شود، هراس به جانش بیافتد و حتی ارادهی دفاع از چند شهروندش را نداشته باشد. در هر صورت این یکی از مسائلی بود که روی آن کار شده است و میشود. تلاش برای دورکردن بازرگانان یا کارآفرینان لبنانی از بسیاری از کشورهای جهان ذیل همین مسئله است. همچنان که حمله به زیرساختهای اقتصادی در جنگ جولای بخشی از این هجمه بود.
سوم: تلاش سخت برای خدشهدار کردن وجههی حزب الله و ضربه زدن به اعتبار و مخصوصا اعتبار اخلاقی جریان و رهبران، مجاهدان و مسئولان آن. چندین سال است که در سایتها، مجلهها، روزنامهها، رسانهها و مقالهها شاهد سخنانی بیپایه و دروغ اندر دروغ هستیم. ولی [سیاست این است که] دروغ بگو، دروغ بگو، دروغ بگو تا بلکه شایستهای را بیآبرو کنی. مثلا متهم کردن حزب الله به توسعه یا راهاندازی شبکهی جهانی فروش مواد مخدر. کارمان به جایی رسیده است که مواد مخدر میفروشیم. یا مثلا شبکهی پولشویی، دزدی یا… . همهی این حرفها را زدهاند اما به هیچ وجه درست نیست. ما به تجارت حلال هم باور نداریم چه برسد به تجارت حرام! ما نپذیرفتهایم وارد تجارت حلال شویم تا نکند جایی آلوده شویم تا چه برسد به آنچه در فقه و شریعت ما حرام است. اما در هر صورت این بخشی از روند مخدوش کردن چهرهی ماست.
همچنین دربارهی رهبران، شخصیتها، مسئولان و کادر حزب الله. در گذشته ترور جسمی وجود داشت و امروز نیز این روش ادامه دارد. هر جا توانستهاند به هر کدام از رهبران یا کادرهای ما دست پیدا کنند ضربه زدهاند. از جمله ترور دبیر کل و استاد بزرگ ما، حضرت سید عباس موسوی (رضوان الله تعالی علیه)، ترور حضرت شیخ راغب حرب (رضوان الله تعالی علیه)، ترور فرمانده شهید حاج عماد مغنیه، ترور فرمانده شهید حاج حسان لقیس، ترور فرمانده شهید غالب عوالی، ترور فرمانده شهید علی صالح، شهدا زیادند، ابو علی رضا یاسین و… . کسی که دستشان به ترور جسمش نمیرسد میکوشند به لحاظ روحی ترورش کنند. امروز بنده نه به نامها وارد میشوم و نه به جزئیات. نمیخواهم کاری کنم بروید سرچ بزنید ببینید کدام سایت این را گذاشته است! این طوری برای آنها تبلیغ کردهام. ولی سایتهای اسرائیلی تخصصی وجود دارند که به صورت متمرکز بر روی برادران، سران و مجاهدان ما کار میکنند و تهمتهای کاملا بیپایهی شخصی، اخلاقی، مالی و رفتاری به آنها وارد میسازند. اینها ترور روحی محسوب میشود. در حالی که آنها از تهمتهایی که به آنها زده میشود پاک و بری هستند. ولی وقتی دشمن از برخورد با این افراد که برخی از آنها جزء فرماندهان با سابقه، فداکار و بسیار موفق جهادی هستند ناتوان میشود میکوشد آنها از لحاظ روحی به آنها صدمه بزند. باید به این مسئله دقت داشت، با آن برخورد کرد و آن را نپذیرفت. قاعدتا آن برادران و خانوادههایشان باید بدانند این بخشی از نبرد است. همان طور که میکوشند جسم ما را ترور کنند برای ترور کردن روح ما نیز تلاش میکنند. همیشه و در طول مسیر باید منتظر این مسئله باشیم. مثلا امروز یک فیلم ایرانی از یک کارگردان ایرانی ضد انقلاب اسلامی ایران وجود دارد که به زندگی سید القائد میپردازد و در این زمینه دروغهایی میبافد که همهی ملت ایران میدانند دروغ است. اما سازندگان شجاعتش را دارند که تا این حد آشکار دروغ بگویند تا مگر این دروغها در گوشهای اثر کند. در هر صورت مخصوصا رسانههای لبنان باید متوجه این مسئله باشند. شاید بعضی از آنها با نیت خیر تلاش میکنند بگوید اینها دروغ است و دفاع و تشریح کنند اما گاهی نشر این مسائل بیش از آنکه موجب دفاع از دوست شود به دشمن کمک میکند. مردان، زنان، سران، مجاهدان و خانوادههای شریف ما نیز ان شاءالله در مقابل ترور روحی از همان صبر، ثبات، احتساب و پایداری خانوادهی شهدا برخوردارند؛ خانوادههایی که فرزندان، همسران، عزیزان و برادرانشان کشته شدند.
چهارم: دستگاه دروغپراکنی دربارهی شرایط مقاومت و محیطش. نگاه کنید، مشخصا از ۲۰۰۵ -چون خودشان میدانند و نمیخواهم به قبل برگردم- تا امروز اگر بعضی روزنامهها، مجلات، شبکههای تلویزیونی یا سایتها را ببینید مشاهده خواهید کرد همان ادبیات ۱۰ سال گذشته است و تغییر نکرده. این نشان میدهد حتی به لحاظ ادبیات غنی نیستند. فقط هر موقع میخواهند از حزب الله صحبت کنند میگویند حزب الله بحرانزده است. اگر یک نفر از سال ۲۰۰۵ تا امروز به دنبال کلمهی بحرانزده بگردد با موارد زیادی مواجه خواهد شد. حزب الله آشفته، ضعیف، در حال ضعیفتر شدن و در حال کشیدن آخرین نفسهایش است. خب، کسی که نفسهای آخرش است یک روز، دو روز، یک ماه یا حد اکثر دو ماه نفسهای آخرش را میکشد نه ده سال! روزنامههای همین چند روز را بخوانید نوشتهاند حزب الله روزهای آخرش را سپری میکند و نفسهای آخرش را میکشد. دلیلش چیست؟ توافق هستهای! واقعا ما را متحیر کردهاید. یک نفر میگوید از این میترسیم که اموال از بالا و پایین به سوی حزب الله سرازیر شود و پیگیر باشید که حزب الله میخواهد در لبنان و منطقه چه کند و دیگری به این نتیجه میرسد که حزب الله آخرین نفسهایش را میکشد. خب، اول به توافق برسید! چون اینها حرفها از یک طرف واحد گفته میشود. میگویند نفرات حزب الله به دست و پا افتادهاند. این به دست و پا افتادن را نشان دهید. بله، حرف میشود زد. اصلا میشود سریال ساخت. ماشاءالله سریال و تخیلات واضح در ماه رمضان زیاد بود. میگویند نفرات حزب الله سرپیچی میکنند. میگویند خانوادههای شهید به فرماندهان حزب الله میگویند فرزندان ما را بازگردانید. نامهی خانوادههای شهید را برایتان بیاورم که میگویند فرزندان ما را به جبهه بفرستید تا باور کنید؟ این خانوادههای شهیدی که از آنها صحبت میکنید چه کسانی هستند؟ قاعدتا این افراد حاضر نیستند صحبتهای خانوادههای شهدا را بشنوند. مدتی است برنامهای در المنار پخش میشود که به تازگی سری جدیدش نیز آغاز شده. گاهی بنده تکرارش را اصرار دارم ببینم. صحبتهای پدران، مادران، همسران و فرزندان شهدا را که میشنوید احساس میکنید این افراد مال این زمانه نیستند. از روحیه، شجاعت، ایمان عظیم، صبر و احتسابشان به خود میبالید. اینها الگوهای مثالزدنی ناشناخته هستند. قاعدتا افرادی وجود دارند که به خانوادههای شهید گوش نمیکنند و وقت این کار را ندارند چون در حال و هوای دیگری هستند. اما اگر کسی میخواهد دربارهی خانوادههای شهید ما صحبت کند به حرفهایشان گوش دهد. دور ننشیند. تا این لحظه چنین چیزی وجود نداشته است. اما فرض میکنم یک پدر، مادر، همسر یا فرزند شهیدی نظر دیگر یا اعتراضی داشته باشد. ما از ۱۹۸۲ تا امروز هزاران شهید و خانوادهی شهید داشتهایم. افکار عمومی خانوادههای شهید را آنها شکل میدهند. همهی این فعالیتها ذیل همان جریان تعریف میشود. خود همین افراد -چون دروغگو فراموشکار است و حرفهایش را همانجا میسازد- که میگویند حزب الله ضعیف است، نفسهای آخرش را میکشد، نفراتش سرپیچی میکنند، به دست و پا افتادهاند، خانوادهی شهدا و مجاهدان علیه فرماندهان شوریدهاند، روحیهها پایین است، آشفته و بحرانزدهاند و… اگر بروید صفحهی بعد با چه عبارتی رو به رو میشوید؟ حزب الله به دنبال تسلط بر لبنان است. حزب الله مانع انتخاب رئیس جمهور میشود و خواستار فقدان حکومت است چون به سوی مجلس مؤسسان میراند تا نظام لبنان را بر مبانی جدید پایهریزی کند. حزب الله خواستار لغو پیمان طائف است. حزب الله مانند یک قدرت منطقهای رفتار و دخالت میکند. برادران شما ما را متحیر میکنید. ما بالاخره کدام هستیم؟ در هر صورت این به دلیل درهمریختگیشان است. همهی چیزهایی که دربارهی حزب الله میگویند بیپایه و اساس است. رسانهها را ببینید. ما و برادرانمان معصوم نیستیم. به هیچ وجه ادعای عصمت نداریم. امکان این وجود دارد که کسی مرتکب اشتباه شود. از هر اشتباه کوچکی یک مسئلهی ملی میسازند. و گاهی اشتباهاتی را به ما نسبت میدهند که وجود خارجی ندارند. همهی اینها جزء این روند هستند.
پنجم: کم و خوار شمردن دستاوردها و پیروزیها و هدر دانستن همهی فداکاریهایمان. فداکاریهای ما را هدر دادن و مهمل رها کردن نیروها و خونهای لبنانیان میدانند. خب، مثل حوادث جنگ جولای. اصلا پیروزی را به رسمیت نشناختند تا به کم و خوار شمردن برسند. مثل [قضاوتشان دربارهی] همهی فعالیتهای مقاومت در کنار ارتش و نیروهای مردمی سوریه حتی دربارهی مرزها و القصیر، قلمون، سرزمینهای قلمون، سرزمینهای عرسال و محدود کردن و دور کردن خطر گروههای تکفیری از روستاها و شهرکهای لبنانی. توهین میکنند، خوار میشمارند و متهم میکنند. برادران و خواهران، گاهی احساس میکنید مسئله، مسئلهی ارزیابی سیاسی، امنیتی یا راهبردی که مدام دربارهی آن صحبت میکنند نیست بلکه بیش از آنکه اختلاف سیاسی باشد حقد و کینه است. چون کینه به اینجا که میرسد کور میکند. اینها واقعیتهایی را انکار میکنند که همهی جهان حتی دشمن به آن اذعان دارند. حتی دشمن به شکست و ناکامیاش در جنگ جولای اعتراف کرد اما آنها این واقعیت را انکار میکنند. بنده فکر نمیکنم علتش سیاست، تفکر، نقص اطلاعات یا ضعف تحلیل باشد. به نظر من علتش کینه، انزجار، حسد و عداوتی است که قلبها، عقلها و چشمها را کور میکند. ادامهی این روش توسط آنان بسیار موجب تأسف است.
ششم: طعنه زدن و شبههافکنی در ارتباط با همپیمانان پشتیبانمان مثل ایران و سوریه. بگذارید به خاطر توافق هستهای کمی دربارهی ایران صحبت کنیم. به یاد دارید از سال ۲۰۰۶ در هنگام جنگ و پس از جنگ ۳۳ روزه تا همین چند روز پیش ادبیات طرف مقابل چه بوده است. قاعدتا بنده دربارهی دیگران صحبت نمیکنم. نه، در همین لبنان، جهان عرب، رسانههای خلیج و بخشهای بسیاری گفتند ایران حزب الله را به نفع پروندهی هستهایاش و برای رسیدن به توافق هستهای به کار گرفته است و گفتند ای حزب الله و هواداران حزب الله، ایران فردا وقتی با آمریکاییها به توافق برسد شما را خواهد فروخت. این در سالهای گذشته چند بار تکرار شد؟ برادران و خواهران و بینندگان تلویزیون شما چند بار همین مطلب را در روزنامهها، مجلات، مصاحبهها، جملات و سخنرانیها دیدهاید؟ اینها دارند روی هشیاری ما و محیط و خانوادههای هوادار ما کار میکنند. میگویند شما ادوات یک پروژهی ایرانی هستید و ایران شما را به نفع برنامه و مذاکرات هستهایاش به کار میگیرد و وقتی به توافق برسد شما را خواهد فروخت و یکی از بندهای معاملهی ایران و آمریکا خواهید بود. خب، روی این مسئله کار نکردند؟ قاعدتا ما خیلی زودتر از این حرفها همیشه میگفتیم ایران و سوریه اینگونه نیستند. وقتی دربارهی ایران صحبت میکردیم میگفتیم رابطهی جمهوری اسلامی با همپیمانانش پیش از آنکه بر اساس منافع سیاسی باشد بر اساس عقیده و اخلاق است. بسیار صحبت کردیم و نمیخواهیم بازگردیم. خب، امروز به قول معروف آخر پاییز و وقت شمردن جوجههاست. حق با که بود؟ ما یا شما؟ چه کسی صادق بود و چه کسی کذاب؟ دروغگو نه، کذاب. کسی که طبیعت و عادتش دروغ گفتن است. آیا ایران همپیمانانش را در مذاکرات هستهای فروخت؟ خیلی خب، اگر نمیخواهید صحبتهای دکتر محمد جواد ظریف، وزیر محترم، را باور کنید حرفهای دوستتان جان کری را بشنوید. جان کری دیروز چه گفت؟ گفت ایران و وزیر امور خارجهی ایران در همهی دیدارهایمان نپذیرفتند در هیچ زمینهی دیگری غیر از پروندهی هستهای گفت و گو کنیم. بله، وعده دادند اگر در آینده توافق هستهای به موفقیت دست یافت ممکن است دربارهی بعضی پروندهها صحبت کنیم. نه کسی فروخته و نه کسی خریده است. بینوا شما هستید. بروید ببینید فروختهاندتان یا نفروختهاند؟! حتی بیش از این. توافق هنوز نهایی نشده است و کنگرهی آمریکا و مجلس شورای اسلامی ایران باید با آن موافقت کنند و اسرائیل و برخی کشورهای خلیج سخت تلاش میکنند این توافق به نتیجهی لازم و خوشش نرسد. یکی از تلاشهایشان چیست؟ میگویند شما آمریکاییها دارید چه کار میکنید؟ دارید مشکل ایران را برطرف و ایران را قدرتمند میکنید، توان منطقهای ایران را افزایش میدهد، سیاست ایران تغییر نخواهد کرد و این که ایران هیچ چیز نمیگوید چون مصالحش در این است. اما حضرت امام خامنهای (دام ظله الشریف) در روز عید از آمریکا آن طور یاد کردند و موضع ایران را در قبال جنبشهای مقاومت، مسائل منطقه و همپیمانانش تجدید و بر آن تأکید کردند. حزب الله و مقاومت نیز در این تأکید و تجدید نیز جایگاه ویژهای داشتند. حضرت رئیس جمهوری اسلامی ایران، شیخ حسن روحانی، وزیر امور خارجه، دکتر محمد جواد ظریف و دیگر مسئولان نیز بر این مسئله تأکید کردند. پس ما از ۱۹۸۲ تا امروز با وثوق و اطمینان کافی و کامل رفتار میکنیم. رخدادها نیز بر صدق و اعتبار این اطمینان و رابطه با همپیمانانمان تأکید میکنند. اما شما را چند بار فروختند، پشتتان را خالی کردند، رهایتان کردند و ازتان سؤال هم نکردند؟ این در حالی است که اصلا به حساب آورده باشندتان! اینها چند مثال بود. به همینها بسنده میکنم. لیست طولانی است.
برادران و خواهران، میخواهم نتیجه بگیرم همهی تلاشهایشان بر باد رفته است و خواهد رفت. کشتن فرماندهان، کادرها، زنان و کودکان ما حتی اندکی مسیرمان را تغییر نمیدهد. تنها اتفاقی که میافتد صحبت سید عباس است که همان جملهی امام خمینی است:«بکشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود.». این بخشی از فرهنگ و وجدان ماست. ترور روحی، فشار اقتصادی و مالی، دروغ، تحریک و تخریب چهره فایدهای ندارند. ایمان و هشیاری ما و اطمینانمان به الله و خودمان بسیار عظیمتر از آن است که این توطئههای رسانهای و جنگ روانی به آن صدمه بزنند. ما در جنگ روانی دست بالا را داریم چون خاستگاهمان واقعیتهای صادقانه است و دروغ نمیگوییم و نمیبافیم. نشانهاش هم همین وقایع خارجی. امروز مقاومت، جریان مقاومت و حزب الله کجا هستند؟ دیروز کجا بودند؟ وقتی میبینیم این جریان با وجود همهی حوادثی که برایش رخ داده است نه فقط در داخل بلکه در منطقه گسترش مییابد، مردمیتر میشود، هوادارانش بیشتر میشوند، توان، حضور و تأثیرش بیشتر میشود، حاکمیت آمریکا آن را اینچنین در محاسباتش میآورد، اسرائیل تهدید مستقیم -نه تهدید وجودی- منطقهایاش را این مقاومت میداند و آمریکا مجبور میشود پس از توافق هستهای نسبت به این مقاومت به اسرائیل اطمینان دهد آیا چنین مقاومتی ضعیف است یا نفسهای آخرش را میکشد؟ آیا ارزیابی آنهایی که سازمانهای اطلاعاتی، مراکز پژوهشی و جمعآوری اطلاعات و احاطهی گستردهی اطلاعاتی دارند این نیست؟ نسبت اطلاعات شما به اطلاعات آنها چقدر است؟ به همین خاطر شاهد هستید اینها هر چند مدت مخصوصا در محیط ما و تمام لبنان نظرسنجی میکنند و سؤالات مشخصی را مشخصا از محیط ما میپرسند تا ببینند این جنگ روانی و سیل دروغ، رسانه، اینترنت، روزنامه، گویندگان، شبههافکنان و انتظاربران میتوانند افکار عمومی را تغییر دهند؟ نمیتوانند. چرا؟ چون آن سمت متکی به دروغ است اما اطمینان این افکار عمومی به واقعیتهایی است که با چشم میبینند و هر روز به انتخابها و صحت راه این مقاومت اقناع میشوند.
مثلا امروز یکی از تازهترین تحولات در زمینهی داعش است. به یاد دارید چند سال قبل بنده و برادرانم هنگام آغاز حوادث سوریه در همهی مناسبتها گفتیم غرب و قدرتهای منطقهای همهی تکفیریها و وحوش جهان را به سوریه آوردهاند و میآورند تا نظام سوریه را سرنگون کنند، معادلهی عراق را تغییر دهند و علیه خط مقاومت منطقه جنگ به راه بیاندازند. گفتیم این افرادی که آورده میشوند علیه خود آنها خواهند شورید، سحر به ساحر باز خواهد گشت و این مار نه فقط صاحب خود را خواهد گزید بلکه آن را خواهد بلعید. اینها را چند سال قبل نگفتیم؟ ولی سعودی، ترکیه، قطر، اردن، برخی کشورهای دیگر خلیج، آمریکا، بریطانیا و فرانسه همهشان فکر میکردند که همه چیز را تحت کنترل دارند و سیل عظیم نیروها را به سوریه و عراق پمپاژ کردند. سفرشان را تسهیل کردند، از مرزها واردشان نمودند، بهشان پول و سلاح دادند، در کنارشان جنگیدند و پوشش کامل دینی، شرعی، سیاسی، رسانهای و… برایشان ایجاد کردند. درست است یا نه؟ اما امروز همه دارند هزینه میدهند. ما تعداد کمی برادر در لبنان که مراکز پژوهشی جهانی و سازمانهای اطلاعاتی جهانی هم نداریم و اذعان میکنیم امکاناتمان در هر زمینه محدود است خیلی روشن و ساده این دیدگاه را ارائه دادیم و گفتیم شرایط به این سمت خواهد رفت، شما کنترلتان را بر این افراد از دست خواهید داد، اینها بر شما خواهند شورید و به تهدید علیه کشورها، دولتها و امنیت ملی شما تبدیل خواهند شد. این را افرادی غیر از ما نیز گفتند. خب، فارغ از حوادث کشورهای عربی و هراسی که از سال گذشته داعش در کشورهای خلیج و اردن به وجود آورده نتیجه چیست؟ در فرانسه چه رخ میدهد؟ در انگلیس چه شد؟ در تونس چه رخ میدهد؟ در کشورهای دیگر چطور؟ امروز دارید میبینید. تازهترینشان ترکیه. امروز بار دیگر میگویم و تأکید میکنم شکی نیست که ترکیه داعش را زیر بال و پر دارد، حمایت مالی میکند، سلاح کافی میدهد و مرزها را باز میکند. اما امروز نخستوزیر ترکیه میگوید: داعش امنیت ملی ترکیه را تهدید میکند. صبح به خیر! البته به خاطر این که همزمان خاطر داعش هم آزرده نشود کردها و چپگراها را هم در کنارش ذکر میکند. این بخش دوم اضافی و تنها برای پوشش نبرد علیه داعش است. خوب گوش کنید: اگر کسی باور کند آمریکا، سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، سعودی، ترکیه یا قدرتمندترین سازمانهای اطلاعاتی جهان میتوانند بر این گروهها تسلط پیدا کنند خیال کرده است. شما میتوانید آنها را در زمینهی منافع مشترک بهره ببرید ولی آنها هم از شما برای هدفهای خودشان بهره میبرند. ترکیب، تفکر، فرهنگ، ماهیت و روشهای آنان مثل ماری است که علیه مربی، دلسوز و کارفرمای خود میشورد. اتفاقی که امروز در حال وقوع است همین است. به همین خاطر این یک تحول مهم است. خیلی خب، دیروز اف.بی.آی آمریکا گزارشی امنیتی ارائه کرده است که -خواهند گفت چه ارتباطی به لبنان دارد؟ به آنجا هم میرسیم.- داعش از سازمان القاعده برای امنیت ملی آمریکا خطرناکتر است. سازمان القاعده یعنی ۱۱ سپتامبر. اف.بی.آی میگوید سازمان القاعدهای که همیشه در صدر لیست قرار داشت جایش را به داعش میدهد. اما ما در لبنان افرادی را داریم که به هیچ وجه داعش را تهدید به حساب نمیآورند و آنها را برادر، عزیز و انقلابی خطاب میکنند و به آنها خوشآمد میگویند! اینها را بنده اختراع نمیکنم. اطلاعات ویژه نیست. در تلویزیونها هست. خب، لبنانیها میشنوند طرف یا طرفهایی چند سال است میگویند چنین خطرات و تهدیدهایی وجود دارد و روش مقابله با آنها نیز این است و افراد دیگری نیز میگویند اینها نه تهدید است، نه خطر و همهی این حرفها بیهوده است و اگر هم خطری وجود داشته باشد روش مقابله با آن این روشهای بیفایده است. مردم به چه نتیجهای میرسند؟ به چه چیز اقناع میشوند؟ چه نظری را میپذیرند؟ به چه چیز اطمینان میکنند؟ برای چه چیز اعتبار قائل میشوند؟
###لبنان###
امروز و با در نظر گرفتن همهی این تحولات در محفل شهدا و در حضور خانوادههای شهید دوست دارم آخرین بخش را به مسائل داخلی لبنان مخصوصا مسئلهی دولت اختصاص دهم و ان شاءالله تا چند دقیقهی دیگر تمام خواهم کرد.
متأسفانه در روزهای گذشته مسئلهی زبالهها همهی ما لبنانیان را به خود مشغول کرده است. بنده خجالت میکشم در این باره صحبت کنم و طریقهی درمانش را شرح دهم. معتقدم این یکی از مسائلی است که لبنانیها باید روی آن خیلی فکر کنند. حکومت، دولت و وزارتخانههای مرتبط لبنان نمیتوانند مسئلهی زباله را که یک مسئلهی معمولی در همهی کشورهای جهان است حل کنند و محاسبات سیاسی، فرقهای، منطقهای، شخصی، مالی و تجاری را وارد آن میکنند و لبنانیها تا این لحظه در حال رنج کشیدند. این نشانهی ناتوانی فاحش آنهاست. یادتان هست وقتی آمدند و از ما در زمینهی جنگ و صلح و تسلیم سلاح مقاومت درخواستهایی کردند بهشان گفتیم ابتدا یک حکومت واقعی بسازید بعد بیایید در این باره صحبت کنید. حکومت امروز نمیتواند مسئلهی زباله را که میدانیم راه حلهای علمی، تکنیکی و به قول معروف استاندارد جهانی دارد حل کند. حتی بعضی از متخصصان به بنده گفتند به اصطلاح مدیریتی میتوان تهدید زبالهها را به فرصت تبدیل کرد و از آنها برای کشور پول درآورد. بعضی از متخصصان اینطور گفتند. نمیدانم، بنده در این زمینهها متخصص نیستم. اما آیا در حکومت مدیر جدی، صادق، پاک و مخلصی وجود دارد که دغدغهی واقعیاش محیط زیست سالم و جمعآوری زبالهها با کمترین هزینه برای لبنانیها باشد؟ بنده میگویم وجود ندارد. با تردید نمیگویم. وجود ندارد. هر کس میخواهد رنجیدهخاطر شود بشود. همین مصیبتی که بر سر همهی کشور آمده دلیل کافی است. در هر صورت این مسئولیت دولت است و بنده نمیخواهم وارد آن شوم.
[نیازهای امروز:] اول: تثبیت واقعگرایانهی معادلهی ارتش، ملت و مقاومت در لبنان بر مبنای آنچه در کشور و منطقه شاهد آن هستیم؛ چون کشور را در برابر هرگونه تهدید اسرائیلی، تروریستی یا تکفیری محافظت میکند.
دوم: درک ملی میزان خطر تکفیریها برای کشورمان. اگر آمریکاییها آن طور میگویند و وضع تونس، ترکیه، سعودی، اردن و کشورهای منطقه آن طور است در لبنان تا کی میخواهید منتظر بمایند؟ همچنین وحدت در مقابله با تکفیریها به دور از هرگونه محاسبهی تنگنظرانه چون مسئلهی امنیت ملی لبنان است. ما یک کشور هستیم و باید دربارهی امنیت ملی لبنان صحبت کنیم. چرا مدام کشورمان را کوچک میشماریم؟
سوم: همکاری در جهت امنیت و ثبات کشور و دست نشستن از این مسئله به هر قیمتی.
چهارم: دربارهی دولت است. اینجا میخواهم چند مسئله را مطرح کنم و ان شاءالله صحبتم را تمام خواهم کرد. ما به نهایی کردن مسائل نامعین فرا میخوانیم. در چندین مناسبت گفتیم برادران مشکلی هست که موجب مشکلی دیگر میشود. بعضی قدرتهای سیاسی اصلی کشور میگویند ما میخواهیم برگردیم در مکانیزم کار دولت و تصمیمگیریهای کابینه بازنگری و آن را تثبیت کنیم. مگر دولت کشور را نمیگرداند؟ میخواهیم دربارهی مکانیزمهایش صحبت کنیم و بر سر آن به توافق برسیم. چون در ابتدا روی مکانیزمی به توافق رسیدیم ولی آن مکانیزم ابتدا اصلاح و سپس از آن چشمپوشی شد. میخواهیم آن توافق را تثبیت کنیم. چرا نمیخواهند این مسئله نهایی شود؟ چرا میخواهند از این هفته به آن هفته و از هفتهی دوم تا هفتهی بعد و از هفتهی سوم تا هفتهی بعد از آن عقب بیافتد؟ چرا؟ کسی که عقب میاندازد منتظر چیست و به چه دل بسته؟ اگر منتظر شرایط منطقهای و بین المللی هستید مگر شما چند روز قبل از ما نمیخواستید به شرایط منطقهای و بین المللی دل نبنیدم؟ ما هم همین مسئله را قبلتر به شما گفته بودیم اما شما باور نکرده بودید. مگر ما نمیگفتیم منتظر شرایط منطقهای و بین المللی نمانید؟ حالا شروع کردهاند به نظریهپردازی که توافق هستهای بر لبنان تأثیری ندارد. برادر، هر چه شما میگویید. تأثیر داشته باشد یا نداشته باشد. بگذاریدش کنار. پیش از این گفتهام، باز هم میگویم: دل نبندید، ما نیز دل نمیبندیم. شرایط منطقهای و بین المللی را فراموش کنید. خب، اگر شرایط منطقهای و بین المللی را کنار گذاشتیم لبنانیها چه گزینهای دارند؟ اگر گفت و گو، درک متقابل و صحبتی صورت نگیرد نتیجهای هم نخواهد بود. در کمال صراحت کشور، از بین خواهد رفت. با هم تعارف نداریم. کشور به فقدان حکومت کشیده خواهد شد و این شما هستید که آن را به فقدان میکشانید. خب، ما در مناسبتهای بسیاری گفتیم فراکسیون اصلاح و تغییر مطالبات و بحثهای دارد. المستقبلیها بفرمایید وارد بحث شوید. دقیقا جریان المستقبل. بنده پایان سخنرانی گفتم کسی محل بحث را گم نکند. مشکل اینجاست. خب، بحث مکانیزم به طور عمده به شما ارتباط دارد. بحث دربارهی انتصابها به صورت عمده به شما ربط دارد. همچنین دیگر مسائل. بفرمایید با فراکسیون تغییر و اصلاح، جریان آزاد ملی بحث کنید. هیچ کس نیست. متأسفانه همه پشت کردهاند. متأسفم که این را میگویم. لبنانیها دوست دارند خبر خوب بشنوند اما بگذارید واقعنگر باشیم. اگر الآن همه بگوییم زبالهای در کشور نیست یعنی واقعا دیگر نیست؟ اگر آمدیم به کشور گفتیم همه چیز حل شده است و نگران نباشید چه کسی تضمین میکند اینگونه باشد؟ یک گروه مطالباتی دارد و میگوید میخواهم گفت و گو کنم. گروه مقابل که مطالبات به او مربوط است پشت کرده و نمیخواهد تن به گفت و گو بدهد. ما در آخرین جلسهی گفت و گو میان حزب الله و جریان المستقبل در عین التینه تحت اشراف جناب نبیه بری به المستقبل گفتیم برادران، بنشینید، مذاکره، بحث و گفت و گو کنید. این مسئله نیاز به درمان دارد. پشت نکنید. ولی اینها اصرار دارند پشت کنند. خب، جلسه را تا سه شنبه عقب انداختیم. بعد از سه شنبه چه؟ به جای این که سراغ درمان واقعی برویم تلویحا از فقدان حکومت سخن میگویند و تهدید میکنند نخستوزیر استعفا خواهد داد. این را از رسانهها شنیدهایم. ممکن است صحیح نباشد. ولی بعضی منابع گفتهاند ممکن است گزینهی نخستوزیر استعفا باشد و پنجشنبه استعفا خواهد داد ولی دخالتهای بین المللی و خارجی جلوی این مسئله را گرفتهاند. هدف این تلویحها چیست؟ یک نفر هست که میگوید برادر میخواهم با تو بر سر مکانیزم تصمیمگیری دولت به توافق برسم و واقعا با هم مشارکت کنیم ولی طرف مقابل میگوید نه، من با شما موافق نیستم، استعفا خواهم داد و کشور را به فقدان حکومت خواهم کشاند. همزمان ما متهم هستیم که کشور را به سوی فقدان حکومت میکشانیم! شما دارید میکشانید. بگذارید شفاف باشم: تلویح یا تصریح به استعفا چیزی را عوض نمیکند، فایدهای ندارد، ضرر دارد و کشور را آزار میدهد. تنها راه حل نیروهای سیاسی مخصوصا در این نحوهی مشارکت در کابینه صحبت با یکدیگر است.
باز هم به خاطر این که شفاف باشیم: در دو هفتهی گذشته از وساطت حزب الله صحبت کردند. بگذارید واضح بگویم: ما واسطه نیستیم. ما یک طرفیم. ما همپیمان یکی از اطرافیم، بخشی از موضوعیم. واسطه نیستیم. فکر نمیکنیم بتوانیم نقش واسطه بازی کنیم چون یک طرف هستیم. بله، ما با همه و همهی نیروهای سیاسی حاضر در کابینه صحبت میکنیم و با آنها ارتباط و گفت و گو داریم و به آنها پیشنهاد و ایده میدهیم و آنها را به تلاش جدی فرا میخوانیم. اما کسی منتظر وساطت ما نباشد چون چنین چیزی وجود ندارد. از امروز تا سه شنبه و اگر سه شنبه به نتیجه نرسید پس از سه شنبه یک کار لازم وجود دارد و آن این که جریان المستقبل از برج عاجش پایین بیاید و بروند هر جا که به من مربوط نمیشود با فراکسیون تغییر و اصلاح دیدار کنند و مستقیما دربارهی این مطالبات و مسائل به بحث بنشینند. غیر از این شود شما هستید که کشور را به تعطیلی میکشانید نه ما. و آن کسی کشور را به فقدان حکومت میکشاند که به استعفا تهدید میکند.
بنده میخواهم این مطلب را بیان کنم: ما نسبت به فقدان حکومت یا کشاندن کشور به فقدان حکومت هشدار میدهیم چون به معنای کشاندن کشور به سرنوشت نامعلوم است. این یک بازی خطرناک است. زیر این جمله خط بکشید. این یک بازی خطرناک، حرکت به سوی سرنوشت نامعلوم و رفتاری غیر عقلائی و غیر مسئولانه است. کسی کشور را به آنجا نکشاند. همهی ما میخواهیم این دولت ادامه پیدا کند. چون تا زمانی که رئیس جمهور وجود ندارد گزینهی دیگری وجود ندارد. میخواهیم این دولت کار کند. نمیخواهیم سرنگون شود. آن را به دست خودتان سرنگون نکنید. چند هفته قبل گروه ما متهم بود که میخواهد دولت را سرنگون کند. امروز چه کسی تهدید میکند دولت را سرنگون خواهد کرد؟ امروز دیگر فقدان حکومت خطرناک نیست؟ امروز دیگر شرایط دشوار نیست؟ امروز دیگر لبنان از دایرهی تهدید خارج شده و زمان تفریح ذهنی رسیده است که استعفا میدهیم و کشور را به فقدان حکومت میکشانیم؟ مسئله بسیار از اینها بزرگتر است. این راهی است که به آن فرا میخوانیم و امیدواریم مورد توجه و اهتمام قرار گیرد.
بار دیگر به فرزندان و خانوادههای شهدا و همهی این هواداران مقاوم، شریف، پر برکت، با ثبات، مؤمن، هشیار و مسئولیتپذیر میگویم: با شما و به وسیلهی شما، با توکل بر خدا (سبحانه و تعالی) و اراده، عزم، هشیاری، ایمان، فداکاری، ایستادگی، وحدت، انسجام و روحیهی بالای شما از این مرحله و همهی این مرحلهها عبور خواهیم کرد. بار دیگر در حضور خون شهیدانی که پیروزی آفریدند تأکید میکنم: برادران و خواهران، جنگ روانی را کنار بگذارید. ما وارد زمانهی پیروزیها شدهایم و زمانهی شکستها را ترک گفتهایم. این چیزی است که خداوند به وسیلهی ما رقم زده است و ما آن را با اراده و خون شهیدانمان رقم زدهایم.
خداوند برکتتان دهد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
جستجو
دغدغههای امت
-...
-
لبیک یا حسینگفتارهای عاشورایی سالهای ۱۴۳۲ تا ۱۴۳۵ قمریانتشارات خیمه
-
چرا سوریه؟سخنرانیها و مصاحبهها دربارهی سوریه از سال 2008 تا 2016 میلادیانتشارات جمکران
-
امام مهدی(عج) و اخبار غیبسخنرانی شبهای پنجم و هفتم و نهم محرم 2014 میلادیانتشارات جمکران