بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع

بیانات

26 بهمن 1392

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مراسم سالگرد شهادت سران حزب الله

|فارسی|عربی|فیلم|صوت|
«
به لبنانیان، فلسطینیان، ملت فلسطین، سوریه‌ای‌ها، همه‌ی ملت‌ها و احزاب و نیروهای عرب و همه‌ی افراد شریف جهان و منطقه‌مان که واقعا فلسطین، لبنان، سوریه برایشان ارزش دارد می‌گویم: اگر می‌خواهید فرصت‌ها را از اسرائیل بگیرید و نگذارید این منطقه به فتنه‌ای ده‌ها ساله کشیده شود جنگ علیه سوریه را تمام کنید. جنگ سوریه را تمام کنید. جنگجویان را از سوریه بیرون کنید. به سوری‌ها اجازه دهید همان‌طور که امروز در مناطق بسیاری مصالحه می‌کنند، با هم مصالحه کنند. قطعا آن روز ما نیز در سوریه نخواهیم ماند. ولی اگر بخواهیم مهیا شویم و این فرصت‌ها را از دست ندهیم و این تهدیدها افزایش پیدا نکند باید همه‌مان جنگ علیه سوریه و داخل سوریه را برای پاسداری از فلسطین، لبنان، سوریه و امت پایان دهیم. امیدواریم این فرصت از میان نرود.
 بیش از سی سال است که هم و غم ما این است که از لبنان و ملت، کرامت، استقلال، عزت، توانایی‌ها و منابعش دفاع شود و به خود وا گذاشته نشود. در گذشته لبنان به حال خود واگذاشته شده بود و امروز نیز به خود واگذشته شده است.
  باید در این کشتار وحشتناک و شدیدی که مدتی است میان داعش از یک سو و جبهه‌ی النصره و دیگران از سوی دیگر در سوریه رخ می‌دهد بسیار تأمل شود.
 اگر خدای ناکرده این‌ها پیروز شوند پایگاه بسیار عظیمی خواهند یافت. سوریه بدتر از افغانستان خواهد شد.
 نبرد سوریه یک نبرد سرنوشت‌ساز و تاریخی است که نیاز به وقت دارد، ولی افق آن پیروزی است نه شکست.
 اگر می‌خواهید فرصت‌ها را از اسرائیل بگیرید و نگذارید این منطقه به فتنه‌ای ده‌ها ساله کشیده شود جنگ علیه سوریه را تمام کنید.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

الحمدلله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا و نبیینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.

سلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.

در ابتدا به روح سران شهید درود می‌فرستم؛ اساتید و فرماندهان‌مان، اولین پرچمداران، صاحبان دستاوردها و پیروزی‌ها، سید الشهدای مقاومت اسلامی سید عباس موسوی، شیخ شهیدان مقاومت شیخ راغب حرب، فرمانده شهید حاج عماد مغنیه و همچنین همه‌ی شهدا، شهیدان ارتش، نیروهای امنیتی، ملت و گروه‌های مختلف مقاومت، شهیدان لبنانی، فلسطینی، سوریه‌ای و عربی که خون‌هایشان خاک لبنان را سیراب کرد و همه‌ی این پیروزی‌ها را برای ما آفرید.

و همچنین درود می‌فرستم به خانواده‌های شهید، خانواده‌ی سران شهید، خانواده‌ی تمام شهدا؛ شهیدان و خانواده‌هایشان که همچنان پیشتاز همه‌ی عرصه‌ها، موضع‌گیری‌ها، جبهه‌ها و وظایف جهادی‌اند و از ملت، کشور، امنیت، کرامت، استقلال کشور، مقدسات و قضایای امت‌شان دفاع می‌کنند.

و درود می‌فرستم بر شهیدان انفجارهای اخیر مناطق مختلف لبنان؛ بچه‌ها، زنان، پیرمردان، مردان، بزرگسالان و خردسالان شهید و خانواده‌هایشان؛ با آن‌ها همدردی می‌کنم، به آن‌ها تسلیت عرض می‌کنم و آنان را به صبر و بردباری فرا می‌خوانم.

برای مجروحان دعا می‌کنم که خداوند به ایشان شفای عاجل عنایت کند. و همچنین برای همه‌ی صابران حسابگر پایمرد ثابت‌قدم ایستاده در میدان دفاع از کرامت، عزت و آینده‌شان؛ مردان بصیرت، بینش صحیح و افق گسترده که همچون همه‌ی تاریخ و همه‌ی دهه‌ها توانایی بالایی برای جان‌فشانی و فداکاری دارند.

برادران و خواهران، برای صحبت نیاز به زمان بیش‌تری خواهم داشت چون در این مناسبت موضوعات بسیاری داریم. مخصوصا که مدتی است بنده سخنرانی نداشته‌ام. صحبتم سه بخش اصلی خواهد داشت. اول مسئله‌ی اسرائیل که به مقاومت، سران شهید و چالش‌های امروز مربوط می‌شود. آن‌قدر که قصد دارم درباره‌ی حال صحبت کنم درباره‌ی گذشته سخن نخواهم گفت. بخش دوم مربوط به رویارویی فعلی داخل لبنان، سوریه و منطقه، خطر فعلی و همچنین خطرات امنیتی، سیاسی و… است که به دنبال دارد. در بخش سوم هم کمی درباره‌ی کابینه‌ی جدید صحبت خواهم کرد. و ان شاءالله اگر فرصتی ماند یک سخن پایانی.

در سالگرد سران شهید از مسئله‌ای بدیهی که متأسفانه بسیاری از مردم آن را به فراموشی سپرده‌اند آغاز می‌کنم؛ یعنی اسرائیل. وقتی صحبت از شیخ راغب، سید عباس، حاج عماد و شهیدان مقاومت است باید از پروژه‌ای که با آن جنگیدند و مواجهه کردند، از خطر، طمع‌ها و تهدیدهای دشمن یا به عبارتی اسرائیل سخن بگوییم؛ از خطر دشمن برای همه‌ی کشورها و ملت‌های عرب و مسلمان منطقه و استفاده‌ی حداکثری دشمن از فرصت امروز که با کمک و پشتیبانی کامل دولت آمریکا برایش پیش آمده است. البته بنده می‌خواهم به صحبت درباره‌ی خطرات اسرائیل برای فلسطین و لبنان بسنده کنم. چون وقت اجازه‌ی صحبت درباره‌ی خطرات پروژه‌ی صهیونیسم برای همه‌ی منطقه را نمی‌دهد. حرف در این باره زیاد است. ولی در زمینه‌های مربوط به فلسطین و لبنان ما به چند یادآوری نیاز داریم. آیا نیازی به یادآوری خطر اسرائیل برای خاک، موجودیت، تاریخ، رژیم، آینده، مقدسات اسلامی و مسیحی، ملت داخل و پناهنده به جای جای جهان فلسطین هست؟ این‌ها بدیهیاتی است که مردم ده‌ها سال از آن صحبت می‌کردند ولی امروز دیگر نه. امروز اهالی هر کشوری به کشور خود مشغولند. بلکه حتی برخی از این کشورها امروز درگیر نبردهای خونین و حاد نظامی هستند. متأسفانه به مرحله‌ای رسیده‌ایم که هیچ کس نمی‌خواهد از فلسطین و دشمن یعنی اسرائیل صحبت کند. بنده توقع دارم الآن برخی مردم بگویند سید تو کجایی و جهان کجاست؟ این‌ها چیست که درباره‌اش با ما صحبت می‌کنی؟ این‌ها نشان‌دهنده‌ی وضعیتی است که به آن رسیده‌ایم. پس از تمام پیروزی‌ها و موفقیت‌هایی که خط مقاومت از فلسطین تا لبنان، سوریه و ایران رقم زد این دقیقا همان جایی است که آمریکا و اسرائیل می‌خواهند ملت‌ها، دولت‌ها و حکومت‌های منطقه به آن برسند. می‌خواهند بازگردیم و فراموش کنیم. می‌خواهند فلسطین و نبرد با دشمن اسرائیلی نه فقط از دایره‌ی اولویت‌ها بلکه اصولا از دایره‌ی توجهات، عقول، قلوب و احساسات خارج شوند. می‌خواهند به جایی برسیم که وقتی گفته می‌شود فلسطین -امشب می‌خواهم صراحتا از خیلی چیزها صحبت کنم.- مردم بگویند خودت برو با فلسطینت هر کار می‌خواهی بکن. می‌خواهند ملت‌های جهان عرب و اسلام، لبنان، سوریه، مصر، عراق، اردن و… حتی در مرتبه‌ی قلب و عواطف به این‌جا برسند. می‌خواهند فلسطین حتی در عواطف و احساسات، نه مربوط به یک قاره‌ی دیگر حتی مربوط به کره و جهانی دیگر پنداشته شود! البته این‌جا داخل پرانتز عرض کنم که فلسطینیان نیز در این زمینه مسئولیت‌هایی دارند که شاید اگر وقتی ماند در ضمن کلام درباره‌شان صحبت کنم. باید اعتراف کرد در این زمینه تا حد زیادی به موفقیت دست پیدا کرده‌اند اما هنوز فرصت جبران از دست نرفته است. هنوز وقت، فرصت و گزینه‌هایی برای جبران این وضعیت وجود دارد.

دلیل این اهتمام ویژه‌ی آمریکا و فشار خاص وزیر امور خارجه‌ی آمریکا، جان کری، چیست که می‌گوید می‌خواهد هم‌اکنون و طی چند ماه برای همیشه به مسئله‌ی فلسطین خاتمه دهد. چرا امروز؟ اصلا چنین سؤالی وجود دارد یا ندارد؟! این که برخی مسئولان اسرائیلی به جان کری حمله می‌کنند و… حرف‌هایی پوچ است. همیشه این کار را می‌کنند که بگویند آمریکا یک میانجی بی‌غرض است که از هر سو مورد حمله قرار می‌گیرد! نه، امروز دولت آمریکا و دولت صهیونیستی در حال کوشش برای خاتمه بخشیدن به مسئله‌ی فلسطین هستند. امروز وقتش است. چرا؟ خیلی ساده. چون امروز دیگر هیچ جهان عربی وجود ندارد. در گذشته اندکی جهان عرب وجود داشت. کسانی بودند که از روند صلح، روند عربی صلح، برخی شرط‌ها، قوانین و قیدها صحبت می‌کردند. اما امروز دیگر جهان عرب و اسلامی وجود ندارد. هر کشوری درگیر مسائل خود است. هیچ کس به هیچ وجه برای فلسطین و فشار آوردن به آمریکا و اسرائیل به نفع فلسطینیان وقت اضافه ندارد. بلکه برعکس، وضعیت امروز عرب بر فلسطینیان فشار می‌آورد. چون هر کس می‌خواهد مشکل کشور خود را از جیب مسئله‌ی فلسطین حل کند و به نفع یا برای محافظت از نظام یا قدرت حاکم یا برای رسیدن به قدرت در فلان کشور، به آمریکایی در مسئله‌ی فلسطین امتیاز بدهد. متأسفانه حتی ملت‌ها نیز [متوجه] جای دیگری هستند و اوضاع خود فلسطینیان نیز دشوار است؛ همین شکاف‌ها، شرایط، دولت رام الله، دولت غزه… فلسطینیان گرفتار انواع فشارهای بین المللی، عربی و میدانی در قالب کشتار، زندانی شدن و محاصره هستند. خب، اسرائیل این واقعیت‌ها و چالش‌ها را فرصت می‌داند. روضه نمی‌خوانم دارم می‌گویم واقعیت این است. اسرائیل و آمریکا این موقعیت را فرصتی برای پایان بخشیدن به قضیه‌ی فلسطین می‌دانند و می‌خواهند از آن برای تحمیل شرط‌هایشان بر فلسطینیان تا رسیدن به سازشی متناسب با منافع آمریکا و اسرائیل بهره ببرند. این که عرض کردم روضه نمی‌خوانم چون هنوز امکان جبران وجود دارد. و در پایان صحبت به این مسئله خواهم پرداخت.

در زمینه‌ی لبنان نیز باید به آن‌ها که فراموش کرده‌اند یادآوری کرد اسرائیل یک دشمن است، خطری است برای لبنان و همه چیز این کشور، خاکش، ملتش، آب‌هایش، نفتش -دیگر درباره‌ی نفت هم صحبت می‌کنیم.-، امنیتش و استقلالش. همه باید از این هشیاری و درک برخوردار باشیم. بله، همیشه از گذشته تا امروز مشکل لبنان تشخیص این خطر و دشمن و درک این پروژه بوده است. در دهه‌های گذشته امام سید موسی صدر (اعاده الله بخیر و رفیقیه) و از دهه‌ی پنجاه تا امروز رهبران دینی، سیاسی و ملی همه‌ی فرقه‌ها با صدای رسا هشدار می‌دادند و به کسب آمادگی و مقاومت، بازدارندگی و مقابله با خطرات و تهدیدهای اسرائیل دعوت می‌نمودند. این وظیفه پس از هجوم نظامی اسرائیل به لبنان در سال 1982 بر عهده‌ی شیخ راغب حرب، سید عباس و همه‌ی برادرانشان در جنبش‌ها و گروه‌های مختلف قرار گرفت و در بحبوحه‌ی جنگ داخلی، فتنه و نبردهای داخلی، همه‌ی مردم را با صدای رسا و فریاد به نجات مردم، پذیرش مسئولیت و مقاومت فرا می‌خواندند و می‌گفتند دشمنی که عقل‌ها، قلب‌ها، بازوان و اسلحه‌ها باید متوجه آن شود اسرائیل است. متأسفانه -بنده فقط تاریخ نمی‌گویم چون امروز نیز در همان شرایط به سر می‌بریم. فقط در لباسی دیگر.- آن روز بسیاری از مردم فکر می‌کردند مشکل اسرائیل در هجوم نظامی 82، لبنان و لبنانیان نیست. بعضی از مردم معتقد بودند: اسرائیل با ما مشکلی ندارد. مشکل اسرائیل در 82 با فلسطینیان، سازمان آزادی‌بخش و مقاومت فلسطین است و لبنان را فقط به خاطر اخراج فلسطینیان از این کشور اشغال کرده است. اگر نه اسرائیل به لبنان چشم طمع ندارد، نمی‌خواهد اشغال کند، نمی‌خواهد این‌جا شهرک بسازد، به آب‌های ما چشم ندوخته است، الحمدلله نفت هم که کشف نشده بود، نمی‌خواهد در تصمیم‌گیری‌های سیاسی، استقلال، حکومت و نظام ما دخالت کند، به هیچ وجه! حتی بعضی‌ها آن‌ها را ناجی می‌دیدند. آیا این طور نیست؟ می‌گفتند ما مشکلی نداریم و اسرائیل برای ما لبنانیان خطر و تهدید به حساب نمی‌آید. این حرف‌ها باید زده شود. چون نسل‌های جوان امروز لبنان و جهان عرب آن برهه را درک نکردند. خب، بعد چه شد؟ سازمان آزادی بخش و گروه‌های مقاومت فلسطینی از لبنان خارج شدند و وحشیانه‌ترین جنایت‌ها بر سر بعضی از اردوگاه‌های فلسطینی مثل صبرا و شتیلا آمد ولی ارتش اسرائیل در لبنان ماند، خاک را اشغال کرد، خواست سلطه، گزینه‌ها و توافق‌هایی سیاسی را به لبنان تحمیل کند، می‌کشت، بازداشت می‌کرد، بازداشتگاه‌هایی ساخت و هزاران نفر از جوانان لبنانی و فلسطینی ساکن اردوگاه‌ها را زندانی کرد و آماده بود و اگر کارش سامان می‌یافت در جنوب لبنان شهرک می‌ساخت. این‌ها را بعدها گفتند. خب، اگر مقاومت -شامل همه‌ی گروه‌ها و گرایش‌هایش- و نبردهای خونین مقاومان لبنانی با نیروهای اشغالگر شکل نگرفته بود همه می‌دانیم اسرائیل از بیروت، جبل، صیدا، صور، نبطیه و بنت جبیل خارج نشده بود. با این که آن روز مقاومت به هیچ وجه یک تهدید استراتژیک علیه موجودیت رژیم دشمن محسوب نمی‌شد اسرائیل تا کمربند امنیتی [جنوب] عقب‌نشینی کرد. چرا به ماندن در کمربند امنیتی نیاز داشتند؟ چون اگر مقاومت پس از 1985 ادامه نمی‌یافت می‌خواستند بمانند، اشغال کنند و کشور را در کار انجام شده قرار دهند. پس اگر مقاومت نبود اسرائیل در لبنان مانده بود و آن وقت کسانی که در توهم به سر می‌برند یقین می‌کردند که اسرائیل دشمن است، چشم طمع دوخته و خواب‌هایی دیده، خواستار هیمنه و سلطه است و به هیچ وجه خیر این کشور، ملت و هیچ کدام از فرقه‌ها و منطقه‌هایش را نمی‌خواهد. لبنانیان مسیحی، مارونی، درزی، شیعه، سنی و همه باید مدام این تجربه‌ها را در نظر بیاورند. همه اسرائیل را در جبل، بیروت، شرق صیدا، صیدا، کمربند امنیتی و در پایان در ارتش آنتوان لحد تجربه کرده‌اند. این تجربه‌ها باید در ذهن زنده بماند. امروز اسرائیل همچنان دشمن، خطر، پروژه و دشمنی است که باید متوجه آن بود.

خب، اسرائیل در هفته‌های گذشته کوشید در لبنان نیز از این فرصت‌ها برای ایجاد جنگ روانی شدید علیه مقاومت و محیط مقاومت بهره ببرد. به همین خاطر در چند هفته‌ی گذشته شاهد تهدید و کشیدن خط و نشان و… بودیم و این که می‌زنیم، نابود می‌کنیم، با خاک یکسان می‌کنیم و از بین می‌بریم. البته بسیاری افراد در لبنان به این تهدیدها گوش ندادند چون وقت ندارند یا خارج از حوزه‌ی اهتمامشان است. ولی اسرائیل این را یک فرصت می‌داند. [می‌گوید] شکاف حاد در لبنان، کشتار و نبرد در سوریه و شرایط منطقه فرصتی است تا به مقاومت لبنان حمله کنیم، تنها گیرش بیاوریم، فشار روانی بر او وارد کنیم و از برخی فرصت‌ها برای برخی اقدامات خصومت‌جویانه در اطراف و اکناف استفاده ببریم. -می‌کوشم سریع‌تر صحبت کنم.- اسرائیل امروز به این اقدامات پناه می‌برد. ولی بدون شک اسرائیل همچنان به خاک، آب‌ها و نفت ما چشم طمع دوخته و -چنان که در کنفرانس‌های اخیر داخل رژیم [صهیونیستی] با حضور نخست وزیر، رؤسای ستادهای مشترک و رؤسای سابق سازمان‌های اطلاعاتی مطرح شد.- همچنان حزب الله را بزرگ‌ترین خطر منطقه می‌بینند. قاعدتا جدا از سوریه و ایران نه. ولی مستقیما این مقاومت را خطری برای منافع، طمع‌ها، افق‌ها و پروژه‌هایشان می‌بینند. قطعا امروز در سالگرد سران شهید می‌خواهم به دشمن و دوست بگویم: دشمن پس از همه‌ی این تجربه‌های طولانی و موفقیت‌های بزرگ و شکست‌هایی که مقاومت بر دشمن تحمیل کرده است، می‌داند که ما را نمی‌ترساند و نمی‌تواند به اراده، بصیرت و عزم ما ضربه‌ای بزند. همچنین می‌داند مقاومت آمادگی بالای خود را هر لحظه -حتی امروز و با وجود همه‌ی حوادث لبنان و سوریه- حفظ می‌کند. دشمن می‌داند همه‌ی توان و ظرفیت‌های مقاومت که وی را به هراس می‌اندازد پابرجا، آماده و همچنین در حال پیشرفت است. تأکید می‌کنم در حال پیشرفت است. و آگاه است که مقاومت گرچه در سوریه شهید می‌دهد و به آن شهیدان افتخار می‌کند اما همین مسئله تجربه، آگاهی، توان و لیاقتش را برای رویارویی‌های بزرگ‌تر و امور مهم‌تر از مواجهه‌های پیشین با دشمن افزایش می‌دهد. با وجود لبنان، دشمن اسرائیلی و کابینه و ملت رژیم دشمن باید نگران باشند. و همان‌گونه که همیشه برای مقابله با این مقاومت و مردان، توانایی‌ها، ظرفیت‌ها، محیط و ملتش میلیون‌ها محاسبه می‌کردند امروز نیز باید همان‌طور رفتار کنند. و به واسطه‌ی خوانششان از شرایط لبنان یا منطقه دچار توهم یا هرگونه محاسبه‌ی غلط نشوند.

امروز بار دیگر بنده لبنانیان را به هشیاری نسبت به تهدیدات و خطرات اسرائیل برای همه چیز لبنان فرا می‌خوانم و از ایشان می‌خواهم مسئولیت‌های ملی خود را در همه‌ی سطوح بر عهده بگیرند. یکی از مسائلی که بنده در جشن پیروزی الهی 22 سپتامبر 2006 گفتم این بود که امیدواریم روزی برسد که حکومتی قدرتمند و توانا داشته باشیم که در برابر دشمن اسرائیلی از لبنان دفاع کند تا ما بیاساییم و به خانه‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها و زمین‌های کشاورزی‌مان برویم. امروز در سالگرد سران شهید آن‌چه را در سال 2006 گفتیم بار دیگر تکرار می‌کنیم و همچنین می‌گوییم: امیدواریم روزی برسد که ارتش لبنان، این سازمان ملی، تنها نیروی توانا در حفظ و پذیرای مسئولیت دفاع از لبنان باشد تا ما آن روز به خانه‌ها، حوزه‌های علمیه، مدارس، دانشگاه‌ها و زمین‌های کشاورزی‌مان برویم. چالش اصلی این است. ما طرفدار هر چیزی هستیم که از لحاظ توان، تسلیحات، نفرات، ظرفیت‌ها و سلاح‌های مخصوص و پیشرفته‌ی توانمند در حفظ کیان لبنان در برابر هماوردطلبی‌های اسرائیل، به این ارتش قدرت ببخشد. در هر صورت تجربه‌ها و گذر روزها ثابت خواهد کرد آیا در جهان اراده‌ای برای مجهز کردن ارتش لبنان به چنین سلاحی وجود دارد یا نه؟ اگر این اراده و پشتیبانی شکل بگیرد ما از همه‌ی کسانی که به لبنان عوامل قدرت را ارزانی می‌دارند تشکر خواهیم کرد.

بیش از سی سال است که هم و غم ما این است که از لبنان و ملت، کرامت، استقلال، عزت، توانایی‌ها و منابعش دفاع شود و به خود وا گذاشته نشود. در گذشته لبنان به حال خود واگذاشته شده بود و امروز نیز به خود واگذشته شده است. امیدواریم اراده‌ی ملی جامعی در کشور شکل بگیرد تا حکومتی داشته باشیم که واقعا به هر وجب از خاک لبنان، به همه‌ی لبنانیان، همه‌ی مناطق لبنان و سرنوشت این کشور فکر کند و ارتشی قدرتمند و توانایی‌هایی مستحکم برای مقابله با این خطرات ایجاد کند.

می‌روم سراغ بخش یا مسئله‌ی دوم. ولی برای ایجاد ارتباط میان دو عنوان، مسئله‌ی دیگری هم ذیل بخش اول وجود دارد که باید به آن اشاره شود و به درک رویارویی این برهه کمک می‌کند. -باز هم برای یادآوری. خواهش می‌کنم نسل‌های جدیدمان در زمینه‌ی این‌گونه موارد پرس و جو کنند.- از 1982 تا 2000 و تا 2006 مسئولیت همه‌ی تجاوزهای دشمن را به گردن مقاومت می‌انداختند. یعنی پیش از عقب‌نشینی اسرائیل به کمربند مرزی وقتی عملیاتی علیه ارتش اسرائیل و نیروهای اشغالگر انجام می‌شد، اسرائیل جوانان را در ایست‌های بازرسی بازداشت، قریه‌ها را پاکسازی، خانه‌ها را ویران و مردم را بازداشت می‌کرد و بعضی را می‌کشت. بعد از این که به کمربند مرزی عقب‌نشینی کرد بدون هیچ ملاکی روستاها و شهرها را بمباران می‌کرد و عده‌ای شهید و مجروح می‌شدند. همیشه در لبنان کسانی می‌گفتند مقاومت مقصر است. چرا علیه اسرائیل عملیات می‌کنید؟ چرا به پایگاه‌های اسرائیل حمله می‌کنید؟ چرا در بیروت، جبل، صیدا، صور یا… علیه اسرائیل عملیات استشهادی انجام می‌دهید؟ شما به اسرائیل کاری نداشته باشید او هم به شما کاری ندارد. حتی برخی افراد تا سال 2000 برای شهیدان مقاومت از لفظ شهید استفاده نمی‌کردند. -چرا دارم در مورد گذشته صحبت می‌کنم؟ برای این که پند بگیریم.- نمی‌گفتند مقاومت و دشمن بلکه از چرخه و حوزه‌ی خشونت و کشتار صحبت می‌کردند و صفت ملی، مقاومتی و شریف بودن را از آن می‌زدودند. خب، اگر آن روز ما به این منطق -که حتی به جایی رسید که برای آن به لحاظ سیاسی نظریه‌پردازی شد و سیاست پس‌کشی بهانه‌ها نام گرفت. گفتند چطور لبنان را حفظ کنیم؟ با سیاست پس‌کشی بهانه‌ها. بهانه‌ها را پس‌کشی می‌کنیم و لبنان هم تحت اشغال می‌ماند! نتیجه‌ی نظریه این بود!- گوش سپرده بودیم اسرائیل امروز در بیروت و جبل بود و شاید تا شمال، طرابلس و بعلبک هرمل پیشروی کرده بود، در حال شهرک‌سازی بود، دولت تعیین می‌کرد، کشور را می‌گرداند، گزینه‌های سیاسی را تحمیل می‌نمود، آب‌هایمان را -که ما لبنانیان نمی‌دانیم چطور از آن‌ها استفاده کنیم.- به سوی فلسطین اشغالی هدایت می‌کردند و بعد اگر نفتی کشف می‌شد دیگر سر وزارت نفت نمی‌جنگیدیم، همه‌اش دست اسرائیل بود! اگر به این منطق گوش سپرده بودیم که تجاوزهای دشمن اسرائیلی به روستاها، شهرک‌ها، خانه‌ها، مردان و زنان لبنان تنها واکنش طبیعی، منطقی و موجه دشمن اسرائیلی است چون شما به عنوان مقاومت علیه او عملیات می‌کنید… آیا چنین چیزی در لبنان وجود نداشت؟ برای آن ادبیات ساختند، رسانه ساختند، نظریه‌ی سیاسی، فرهنگی و فکری ساختند… ولی این مقاومت و اهالی آن و بسیاری از لبنانیان و ملت لبنان با این منطق تحت فشار قرار نگرفتند و به آن گوش نسپردند بلکه با جان‌فشانی، شهیدان، مجروحان، اسیران، زندانی‌شدن، تحمل و یک، دو، سه، چهار و پنج‌بار مهاجرت به راه و تلاش ادامه دادند تا این پیروزی را رقم زدند؛ این پیروزی که هر سال آن را جشن می‌گیریم و همه‌ی لبنانیان -چه آن‌ها که هزینه دادند و چه آن‌ها که ندادند.- از نعمت آن بهره‌مند هستند. خب، این را در ذهن داشته باشید. چون این مسئله امروز نیز در نبرد وجود دارد.

حالا می‌رویم سراغ خطر و تهدید دوم که در برهه‌ی گذشته بسیار درباره‌ی آن صحبت کردیم و همه‌ی کشورهای منطقه را تهدید می‌کند. همان طور که اسرائیل تهدیدی برای همه‌ی کشورها، دولت‌ها و ملت‌های منطقه است امروز این خطر نیز همه‌ی کشورها و ملت‌های منطقه را تهدید می‌کند. این خطر، همان تروریسم تکفیری است. صراحتا بگویم تکفیر به خودی خود و به تنهایی خطر بزرگی محسوب نمی‌شود. اگر یک نفر می‌خواهد به من بگوید تو کافری مختار است. بنده از او شهادت نخواسته‌ام که به من بگوید کافرم یا مؤمن؟ هر کس را می‌خواهد کافر بداند خودش می‌داند. یعنی اگر مسئله در حوزه‌ی فکر و نظر بماند به خود افراد مربوط است. در هر صورت در دنیا کسی از شما، هیچ کس دیگر یا من و شما شهادت نمی‌خواهد. در آخرت هم که کلید بهشت دست آن‌ها نیست که هر کس را خواست بفرستد داخل و هر که را خواست بیرون کند. کلید بهشت در جای مشخص خودش است. معضل فقط در تکفیر نیست، معضل این است که این افراد وقتی تکفیر می‌کنند وجود طرف مقابل را که به لحاظ عقیدتی، فکری، مذهبی یا حتی سیاسی با آن‌ها اختلاف دارد نمی‌پذیرند بلکه مستقیم می‌روند سراغ حلال شمردن خون، ناموس و اموال وی و راندن، لغو کردن، دور ریختن و حذف افراد. این مسئله در همه‌ی منطقه مشخص شده است و نیاز به صرف وقت و استدلال از جانب بنده ندارد. حالا در خلال صحبت برخی نمونه‌ها روشن خواهد شد. خب، این تروریسم تکفیری که امروز در تمام منطقه حضور دارد از گروه‌های مسلح موجود در بسیاری و بلکه همه‌ی کشورهای منطقه تشکیل شده است. این جریان‌ها یا گروه‌ها در مسیر تکفیر، راندن و حذف کردن و هتک حرمت هر کس غیر از خود گام بر می‌دارند. حتی مسئله‌ی اهل سنت و غیر اهل سنت یا مسلمانان و مسیحیان نیست. مسئله‌ی مسیحیان و حتی شیعیان، علویان، درزی‌ها، اسماعیلیان، زیدی‌ها و هر غیر اهل سنتی درون دایره‌ی اسلام مشخص است ولی در میان اهل سنت هم هر اهل سنتی که مانند آن‌ها نباشد هدف تکفیر است. ساده‌ترین چیز هم برایشان این است که بگویند تو یک کافر مرتد هستی. خب، آیا چند هفته پیش داعش درباره‌ی جبهه‌ی النصره قضاوت نکرد؟ داعش و جبهه‌ی النصره‌ای که یک تفکر و روش دارند، یک تشکیلات بوده‌اند، امیرشان، بیعتشان، نفسشان و اخلاقشان یکی است، در همه چیز، زیست، قالب، منطق، زبان، ادبیات، عقل و قلب کاملا واحد هستند. اما چون بر سر یک مسئله‌ی سیاسی یا شاید یک چاه نفت در سوریه یا تقسیم غنایم به اختلاف خورده‌اند خیلی راحت حکم کفر و ارتداد یکدیگر و سپس احکامی را که در پی حکم اول می‌آید صادر کرده‌اند. این مسئله امروز در سرتاسر منطقه روشن شده است که: وقتی با دیگری که از خودشان است در یک مسئله‌ی تشکیلاتی، سیاسی یا مالی به اختلاف خوردند به سرعت سراغ حکم کفر و ارتداد می‌روند و آن را ترتیب اثر می‌دهند. باید در این کشتار وحشتناک و شدیدی که مدتی است میان داعش از یک سو و جبهه‌ی النصره و دیگران از سوی دیگر در سوریه رخ می‌دهد بسیار تأمل شود. نه از باب سرزنش کسانی که با آن‌ها اختلاف داریم. نه، واقعا باید همه بنشینند این صحنه را تماشا کنند و عبرت بگیرند. حال را مطالعه کنیم و برای آینده از آن استفاده ببریم. به آن‌چه در همین چند هفته رخ داده است نگاه کنید. آمار خود مخالفان سوریه حاکی از بیش از 2000 کشته و ده‌ها عملیات انتحاری علیه طرف مقابل، طی چند هفته است. به روستاهای مملو از اهالی فقط به خاطر این که این روستا طرفدار داعش و دیگری طرفدار النصره است خودروهای بمب‌گذاری‌شده فرستادند. در حالی که بسیاری از مردم روستا نه با داعشند و نه با النصره؛ شاید تنها به لحاظ سیاسی طرفدار اپوزوسیون باشند. به هیچ کس رحم نکردند. زنان را به اسارت بردند، کودکان را سر بریدند و روستاها را نابود کردند. این‌ها را علیه یکدیگر انجام دادند. در مورد نبردشان با نظام صحبت نمی‌کنم؛ این مسئله به کنار. علیه یکدیگر عملیات انتحاری انجام دادند. بازداشت‌شدگان و اسیران را بی‌رحمانه کشتند. گورهای دسته‌جمعی و جنایت‌های جمعی آفریدند. چرا؟ اختلافشان سر چه چیزی بوده است؟ مگر شما یک روش، یک تفکر، یک مذهب، یک رویکرد و یک امیر ندارید؟ اختلافشان سر چه چیزی بوده؟ بر سر مسائل سیاسی یا تشکیلاتی که چه کسی امیر باشد یا چاه نفت مال چه کسی باشد؟ مگر غیر از این است که اختلافشان سر این چیزها بوده است و به خاطر این‌ها چنین رفتارهایی کرده‌اند؟ این الگو و این صحنه را ببینید و خوب تأمل کنید. تأمل روی این صحنه عقلانیت آن‌ها را برای شما تبیین می‌کند؛ عقلانیتی که بر فرماندهان و افراد این گروه‌ها حاکم است. در هر صورت این جدید و شگرف نیست. ما توقع چنین رفتارهایی را داشتیم. نه به خاطر این که ما چیزهایی را می‌بینیم که دیگران نمی‌بینند! به خاطر این که هر کس از تجربه‌های پیشین استفاده کند می‌تواند توقع چنین رفتارهایی را داشته باشد. حتی توقع نداشتن چنین چیزی واقعا عجیب است. خب، همین تجربه‌ی افغانستان. گروه‌های جهادی افغانی با یکی از دو ارتش قدرتمند جهان، ارتش شوروی، جنگیدند و آن را در افغانستان شکست دادند. سپس وقتی شوروی خارج شد بعضی از گروه‌های جهادی افغانستان با این تفکرات تکفیری، حذفی و خونبار رو آوردند به قتل و به نام پیامبر حدیثی جعل کردند که: ذبح را برای شما آوردم. در حالی که این دین خدا و رسول الله نیست و نمی‌تواند دین هیچ کدام از پیامبران خداوند(عز وجل) باشد. وارد جنگی خونبار میان خود شدند و بیش از ارتش شوروی حومه‌ها، شهرها و روستاها را نابود کردند، کشته و مجروح بر جا گذاشتند و فرماندهان جهادی بزرگ را کشتند. و امروز افغانستان کجاست؟ از روزی که شوروی از این کشور خارج شده است تا امروز یک روز را بیاورید که در آن کشتار، جراحت، انفجار، تخریب و زندگی دشوار نبوده باشد. یک روز را بیاورید که صلح و آسایش برقرار بوده باشد. به خاطر همین گروه‌هاست. خب، اگر بگویید افغانستان کوهستانی است و شرایطش سخت است، می‌گویم الجزایر. گروه‌های مسلح الجزایر با ملت این کشور چه کردند؟ بر سر مردمشان چه آوردند؟ سپس با هم چه کردند؟ چقدر امیران یکدیگر را کشتند؟ میان این گروه‌ها چه درگیری‌ها که رخ نداد. مثال زیاد است ولی به همین مقدار بسنده می‌کنم تا وقت برای دیگر مسائل هم بماند. پس این حوادث دارد مقابل چشمان ما رخ می‌دهد و همه باید از آن‌ها عبرت بگیریم.

از این‌جا ذیل این بخش وارد مسائل مربوط به لبنان می‌شوم. خب، در لبنان در مناطق مختلف انفجارهایی رخ داد و چندین عملیات انتحاری مردم، زنان، کودکان، بازارها و مردم معمولی را آماج حمله قرار دادند و مرتکب این دست جنایات شدند. ولی برخی از افراد ابتدا منکر می‌شدند و می‌گفتند کار نظام سوریه، سازمان اطلاعاتی سوریه یا موساد است. بنده صراحتا گفتم ما در بدو امر کسی را متهم به بمب‌گذاری نکردیم و گفتیم آرام باشید مسائل روشن خواهد شد؛ البته نه از این بابت که بنده رازهایی می‌دانم که آن‌ها نمی‌دانند، نه. آن‌ها رفته‌اند سراغ یک جنگ علنی. به همین خاطر فیلم می‌گیرند، روی اینترنت می‌گذارند، مسئولیت انفجارها را بر عهده می‌گیرند، افراد انتحاری را نشان می‌دهند، پیام می‌دهند و هدف‌هایشان را اعلام می‌کنند. پس این که گروه‌های تکفیری و خون‌ریز -نه جهادی- پشت عملیات‌های انتحاری و بمب‌گذاری‌ها هستند چیزی نیست که جای بحث و جدل داشته باشد. هنوز کسی در لبنان و جهان هست که بخواهد با ما بحث کند؟ قطعا اسرائیل در این گروه‌ها دست دارد. قطعا آمریکایی‌ها این گروه‌ها را اجیر می‌کنند؛ چه این که سالیان متمادی در عراق و غیر عراق کردند. ولی جای بحث نیست که شخص فلانی و فلانی که مشخص شده است لبنانی، فلسطینی، سوریه‌ای، سعودی، مراکشی و عراقی هستند و اسامی‌شان کم کم روشن می‌شود این شبکه‌ها را مدیریت می‌کردند و این عملیات‌های انتحاری و این انفجارها را در لبنان ترتیب می‌دادند. این‌ها نشان‌دهنده‌ی چیست؟ نشان دهنده‌ی این روش و این عقلانیت است. خب، در پی این انفجارها و عملیات‌های انتحاری مثل همیشه لبنانیان چند دسته شدند و در لبنان بحثی شکل گرفت که اگر دخالت نظامی حزب الله نبود این انفجارها و این عملیات‌های انتحاری رخ نمی‌داد. از همان روز با این منطق توجیه‌گر این گونه عملیات‌ها پیش رفتند، هنوز منطقشان همان است، امروز هم همان است و همان هم خواهد ماند. حتی اگر با هم در یک دولت حضور داشته باشیم این منطق باقی خواهد ماند چون این بخشی از خصومت و نبرد سیاسی فعلی کشور است. خب، کمی به این منطق می‌پردازیم. یعنی پیش از این که ما به سوریه برویم آنان در شمال، برخی اردوگاه‌ها و برخی مناطق چنین مسائلی را تحمیل نمی‌کردند؟ خودروهای بمب‌گذاری شده را به مناطق مسیحی‌نشین و سراغ ارتش و… نمی‌فرستادند؟ اخبارش هست. باید حتما برگردیم بشماریم؟ رسانه‌ها می‌توانند بروند لیستش را در بیاورند. این‌ها اصولا پیش از حوادث سوریه بود. خب، این را کنار بگذارید. در مقابل این منطق دو فرضیه وجود دارد و فرض دیگری قابل تصور نیست. یا این انفجارها به دخالت ما در سوریه ربطی نداشته است یا داشته. فرضیه‌ی دیگری هم هست؟ یکی از این دوست دیگر. یا ورود ما به سوریه دلیل این مسئله بوده است یا نبوده. دخالت ما دلیل آن نبوده و آنان همیشه می‌خواسته‌اند جبهه‌ی لبنان را نیز بگشایند. این از این دو فرضیه.

اما برویم سراغ فرضیه‌ای که ما به آن معتقدیم: لبنان یکی از اهداف این گروه‌های تکفیری است و این از ادبیات و سخنرانی‌هایشان مشخص است. ولی گفته‌اند لبنان امروز جبهه‌ی پشتیبان است نه جبهه‌ی جهاد. اولویت سوریه است، سپس سراغ لبنان خواهیم آمد. این را گفتند یا نگفتند؟ این در اینترنت، شبکه‌های تلویزیونی، رسانه‌ها و… هست. خب، طبق برخی اولویت‌ها رفتند سراغ سلطه بر مناطق هم‌مرز با لبنان چه مرزهای شمالی و چه مرزهای بقاعی -اگر استعمالی صحیح باشد.-. پس مسئله تنها زمان است. یعنی از منظر اعتقادی آن‌ها خواهند آمد و ما معتقدیم اگر امروز نیایند فردا خواهند آمد. چه این که خودشان هم این را اعلام کردند و گفتند. این مربوط به وقتی است که مسئله را اصولا به حضور حزب الله در سوریه مرتبط ندانیم. لبنان اصولا از اهداف گروه‌های تکفیری و بخشی از پروژه‌ی این گروه‌هاست. و به دلیل این که آمریکا و اسرائیل در این گروه‌ها دست دارند قطعا لبنان را هدف قرار خواهند داد. چون می‌خواهند منطقه را به بن‌بست بکشانند و ویژگی لبنان همچون سوریه این است که مقاومتی دارد که تهدید پروژه‌ی اسرائیل در منطقه محسوب می‌شود. خب، معنایش این است که این‌ها بالاخره خواهند آمد. و آن‌چه آنان را به ورود به عرصه‌ی لبنان وا داشته است عقلانیت، پروژه و روش خودشان بوده است. این گونه این جبهه گشوده شده. این یک منطق.

یک منطق. یک منطق دیگر هم وجود دارد. اگر ما نگاه شما را پذیرفتیم -امروز بنده نمی‌خواهم از منطق اول دفاع کنم. می‌خواهم در قالب جدل منطق دوم را بپذیرم.- که: ای مردم، شما دارید برای حضور رزمندگان حزب الله در سوریه هزینه می‌دهید. به این دلیل است که این گروه‌ها وارد کشور شدند و این انفجارها و عملیات‌های انتحاری را ترتیب دادند و به این گزینه رسیدند. بگذارید این فرضیه را بپذیریم. اگر این فرضیه را پذیرفتیم -این‌جا هم می‌خواهم روشن و صریح صحبت کنم.- سؤال دیگری به وجود می‌آید: آیا دادن این مقدار هزینه و تحمل این پیامدها منطقی است؟ آیا ارزشش را دارد که به قصیر و دمشق برویم و بجنگیم؟ دو منطقه‌ی عمده‌ای که در آن‌ها مشارکت داشتیم. قصیر و دمشق هر دو مناطق مرزی محسوب می‌شوند. چون اگر خدای ناکرده دمشق سقوط کند همه‌ی مناطق مرزی به دست گروه‌های مسلح می‌افتد. آیا ارزشش را دارد دست به کاری بزنیم که چنین واکنش‌هایی در پی دارد؟ خب، این‌جا باز می‌گردم به آن‌چه کمی پیش درباره‌ی اسرائیل عرض کردم که به ما می‌گفتند: چون شما به اسرائیل حمله کردید و با آن‌ها، ایست‌های بازرسی، حضور، محل‌های اسکان و مقرهایشان جنگیدید این واکنش‌ها طبیعی است. یعنی کار اسرائیل را توجیه می‌کردند. امروز نیز تجاوز گروه‌های مسلح را به لبنان توجیه می‌کنند. همانند صحبت‌های گذشته نمی‌خواهم مشخصات و انگیزه‌های حضور و نبردمان در سوریه را توضیح دهم و این که چرا هنوز در سوریه می‌جنگیم و چرا هر جا که لازم باشد باشیم باقی خواهیم ماند؟ به عبارتی هیچ تغییری صورت نگرفته است. بلکه اطلاعات جدید مردم را بیش از پیش به راستی و درستی این گزینه قانع می‌نماید. بنده نمی‌خواهم از ابتدا آغاز کنم بگذارید -به قول معروف- آخرش را بگوییم. بر اساس اطلاعات جدید از وضعیت منطقه و جهان می‌بینیم اکثر کشورهای جهان که حمایت مالی و تسهیل کردند یعنی ویزا دادند و مرزها را باز کردند، تشویق و پشتیبانی نمودند و جنگجویان خارجی یعنی غیر سوری را به سوریه رساندند، از هراس، نگرانی و وحشتشان از خطرات امنیتی پیروزی این گروه‌ها در سوریه و بازگشتشان به آن کشورها، مخصوصا برای کشورهای همسایه و خطراتی که آن کشورها و جوامع را تهدید خواهد کرد صحبت می‌کنند. درست است یا نه؟ این اطلاعات را من اختراع کرده‌ام یا واقعا وجود دارد؟ امروز دستگاه‌های اطلاعاتی غربی و غیر غربی و برخی کشورهای منطقه‌ای جلسه می‌گذارند تا ببینند باید چه کار کنیم؟! خب، [می‌گویند:] اگر -خدای ناکرده- این‌ها پیروز شوند پایگاه بسیار عظیمی خواهند یافت. سوریه بدتر از افغانستان خواهد شد. سپس سراغ ما خواهند آمد. آن موقع چه کنیم؟ یا اگر شکست بخورند و کم کم عقب‌نشینی کنند و از سوریه خارج شوند و سپس بازگردند چه کنیم؟ این بلایی است که خودشان سر خودشان آورده‌اند و مار در آستینشان پرورش داده‌اند. امروز این بحث در جهان وجود دارد یا نه؟ این یکی از اطلاعات.

دوم: مدتی است تعدادی از کشورها قوانینی تنظیم کرده‌اند که مانع سفر و مشارکت اهالی و شهروندان در جنگ سوریه می‌شود. مثلا تونس جلوی سفر به سوریه را گرفته و اقدامات لازم را انجام داده است. تونسی‌ها در این باره صحبت کرده‌اند. خب، چرا تونسی‌ها و دولت تونس مجبور شده‌اند چنین موضعی بگیرند در حالی که در ابتدا همه‌ی حوادث سوریه را تأیید و از آن پشتیبانی کردند؟ چون کسانی که به تونس برگشتند، بخشی از بلاهایی را که امروز بر سر ملت‌های منطقه می‌آید بر سر جامعه، ملت و آینده‌ی سیاسی تونس آوردند. از جمله عملیات‌های تروریستی، کشتار، ترور، سرپیچی و الخ. خب، تونسی‌ها به خود آمدند و دیدند که اگر قرار باشد این‌ها همین طور ادامه دهند تونسی باقی نخواهد ماند و این عقلانیت و شهامت را داشتند که خیلی زود چنین اقداماتی را عملی کنند. خب این هم دوم.

سوم: شاید برخی لبنانیان بگویند تونس دور است و سعودی بیش‌تر برایشان اهمیت داشته باشد! خیلی خب، در هفته‌های اخیر سعودی چه کاری کرده؟ اول: یک هجوم رسانه‌ای، فرهنگی و تبلیغی علیه شیخ‌های سعودی که جوانان سعودی را به رفتن به سوریه تحریک می‌کنند آغاز کرده است. آیا واقعا این یک رفتار فردی از فلان روزنامه‌نگار، فلان استاد یا فلان شیخ است؟ نه، یک سیاست رسمی است. امروز هجمه‌ای شدید با ذکر نام‌ها و نسبت دادن لقب “فعالان [توییتر]” که جوانان سعودی را به جنگ در سوریه فرا می‌خوانند، در جریان است. در حالی که خودشان سه سال بود جوانان سعودی را به جنگ در سوریه فرا می‌خواندند. چرا امروز این اقدامات صورت می‌گیرد؟

دوم: تمهیدی قانونی اندیشیده شد که هر کس به خارج از کشور رفت و جنگید -از جمله عرصه‌ی گسترده‌ی پیش روی جوانان سعودی یعنی: سوریه- اگر شهروند باشد به سه تا بیست سال و اگر نظامی باشد به پنج تا سی سال زندان محکوم می‌شود. خب، چرا امروز؟ چون سعودی موضع و استراتژی‌اش را درباره‌ی سوریه تغییر داده است؟ نه، هنوز پول و سلاح می‌فرستد و پشتیبانی سیاسی و رسانه‌ای می‌کند. این روزها مسئله‌ی جدیدی را در شورای امنیت مطرح کرده‌اند و در سوریه در همه‌ی جبهه‌ها می‌جنگند. بلکه به خاطر این است که جوانان سعودی نباید برای جنگ به سوریه بروند. همچنین یکی از اقدامات دیگر این است که سفارت‌های سعودی در کشورهای همسایه[ی سوریه] یعنی ترکیه، اردن، لبنان و… به جوانان سعودی در سوریه فراخوان داده‌اند که تشریف بیاورید شما را پذیرش کنیم و ترتیب بازگشتتان را به کشور بدهیم. چرا؟ بگویید چرا؟ اگر گفتید چرا؟ خیلی ساده است. پیش از این که پاسخ بدهم: در ضمن می‌دانیم در این سه سال سازمان اطلاعات سعودی پول خرج می‌کرد و از طریق رسانه‌های رسمی و غیر رسمی سعودی، شیخ‌ها، فتاوی، اینترنت و… سرباز می‌گرفت و جوانان سعودی را برای جنگ به سوریه می‌فرستاد. چه شد که این طور شد؟ خیلی ساده است. دولت سعودی متوجه شد این افراد وقتی بر می‌گردند بلای جان کشور می‌شوند، چنان که پس از [جنگ] افغانستان رخ داد. آیا فراموش کردیم وقتی جوانان سعودی از افغانستان و پاکستان باز گشتند در این کشور چه قتل‌ها، انفجارها، عملیات‌های انتحاری و فجایع دردناکی میان گروه‌های القاعده و ارتش و دستگاه‌های امنیتی سعودی رخ داد؟ همه‌ی این‌ها را فراموش کرده‌ایم؟ حکومت سعودی پی برد تداوم این سیاست یعنی حضور تعداد بیش‌تری از جوانان سعودی در جنگ سوریه، کسب این تفکر و تجربه و لیاقت و سپس بازگشت به سعودی برای ایجاد نبرد، کشتار و مصیبت در سعودی. پس برای حفظ قدرت حاکم به این گزینه پناه آوردند و گفتند جوانان سعودی نباید بروند. برای پایان دادن به فتنه، جنگ، درگیری، تخریب و خونریزی در سوریه نبود. به خاطر شرایط سعودی بود. خیلی خوب است، همین مقدار هم خوب است. هر قدر هیزم، گازوئیل و بنزینی را که روی این آتش می‌ریزند کم کنند خوب است. این‌ها از زبان اطلاعات بود.

حالا از لبنانیان می‌پرسم چرا آمریکا، فرانسه، بریتانیا، بلژیک، کانادا، همه‌ی کشورهای جهان، سعودی، تونس و همه‌ی این کشورهای دور از سوریه حق دارند از حضور جوانانشان در میان این گروه‌های مسلح مستقر در خاک سوریه نگران باشند ولی ما لبنانیان که همسایه و همجوار سوریه هستیم و آینده، سرنوشت، امنیت، صلح، خورد و خوراک و زندگی‌مان به حوادث سوریه ربط دارد حق نداریم نگران باشیم؟ چرا ما حق نداریم تمهیداتی بیاندیشیم، جلوگیری کنیم و تک بزنیم یا هر چه شما اسمش را می‌گذارید؟ دولت لبنان -که ما بخشی از آن بودیم.- چه کرد؟ حکومت لبنان در مقابل این تهدید جز عدم دخالت -یعنی کردن سر زیر برف- چه کاری کرد؟ حالا خیلی‌ها پیدا می‌شوند می‌گویند: این چه حرفی است که می‌زنید؟ حکومت باید تصمیم بگیرد. [در پاسخ می‌گوییم:] مگر چند سال صبر نکردیم؟ 30.000 لبنانی مسیحی و مسلمان در القصیر حضور دارند که به آنان تعدی شد، برخی روستاهایشان اشغال شد، بعضی‌هایشان ربوده شدند، تعدادی کشته شدند و به زنان لبنانی تجاوز شد. ننگ نیست؟ برایتان نام‌هایشان را بیاورم؟ مایه‌ی ننگ نیست؟ شما در لبنان چه کردید؟ حکومت لبنان چه کرد؟ دولت لبنان چه کرد؟ هیچ، عدم دخالت! آیا حق نداریم دخالت کنیم تا خطر کشتار، مهاجرت، تجاوز و غارت را از 30.000 لبنانی ساکن منطقه‌ی القصیر دور کنیم؟ حق نداریم؟ طبق منطق شما ارزش تحمل این واکنش‌ها را نداشت که مثلا چند خودروی بمب‌گذاری‌شده یا چند انتحاری بفرستند؟ این بخشی از نبرد است.

آیا شما دولت و حکومت لبنان و دیگر لبنانیان فراموش کردید عده‌ای در بقاع پیدا شدند که تهدید می‌کردند -نوارش در شبکه‌های تلویزیونی موجود است.- ما در عرض نیم ساعت از بعلبک تا هرمل را می‌گیریم؟ پشتشان به چه گرم بود؟ به این که به زودی گروه‌های مسلح بر تمام مناطق مرزی تسلط خواهند یافت و آنان را پشتیبانی و حمایت خواهند کرد، وارد لبنان خواهند شد و بعلبک هرمل را در نیم ساعت اشغال خواهند کرد. این‌ها را ندیدید؟ نشنیدید؟ برایش چه کار کردید؟ برعکس استقبال کردید، به دیدارشان رفتید، هیئت به دیدارشان اعزام کردید، خوشامد گفتید و هنوز هم دارید خوشامد می‌گویید. این‌ها رخ داد یا رخ نداد؟ تحمل برخی پیامدها برای دورکردن خطر از اهالی بعلبک هرمل می‌ارزد یا نمی‌ارزد؟

خب، امروز بنده پیش از این که برویم سراغ موضوع آخر یک سؤال دیگر دارم. اگر خدای ناکرده گروه‌های مسلح بر سرتاسر سوریه تسلط پیدا کردند چه پیش خواهد آمد؟ وضعیت سوریه امروز چگونه است؟ صحنه‌های رقه، دیر الزور، ادلب، شمال حلب و شمال ادلب می‌خواهد در تمام سوریه تسری یابد. مثل افغانستان پس از خروج ارتش شوروی و مثل الجزایر. هر کس نظر دیگری دارد بسم الله. چه کسی زمام امور سوریه را به دست خواهد گرفت؟ رئیس ائتلاف مخالفان؟ مجلس ملی استانبول؟ چه کسی؟ آینده‌ی سوریه این است. این یکی از مهم‌ترین اطلاعات است. این دگرگونی افکار عمومی حتی در سوریه و این تظاهراتی که انجام می‌گیرد. این طور نیست که سازمان اطلاعات سوریه آن تظاهرات‌ها را به راه انداخته باشد، نه. بسیاری از این مردم درک کردند گرچه به نظام انتقاداتی دارند یا حتی در برابرش موضع دارند -هر طور می‌خواهید ارزیابی کنید.- ولی جایگزین آن به قول خودشان دموکراسی، آزادی و آزادی بیان نیست. اگر کسی حرف بی‌دلیلی بزند در خیابان محاکمه، جلوی چشم مادرش کشته و به کفر متهم می‌شود. جایگزینی که به مردم سوریه ارائه شده این است. به همین دلیل امروز از انتخابات پیش رو می‌ترسند. چرا؟ بیایید در سوریه انتخابات برگزار کنید. دیروز یکی از تحلیل‌گران سیاسی وقتی آمریکایی‌ها به حمایت پوتین از نامزد شدن مارشال سیسی در مصر واکنش نشان دادند و گفتند رئیس جمهور مصر را باید ملت این کشور انتخاب کنند، حرف خوبی زد: خب، رئیس جمهور سوریه را هم ملت سوریه انتخاب کنند. چرا از انتخابات در سوریه می‌ترسید؟ چرا؟ چون آن‌ها می‌دانند سلیقه و افکار عمومی مردم به چه سمتی متمایل شده است. امروز می‌خواهم از لبنانیان این را بپرسم. اگر خدای ناکرده این گروه‌های مسلح بر سوریه یا تمامی مناطق هم‌مرز با لبنان نه دمشق و دیگر مناطق سوریه تسلط پیدا کردند و همه‌ی مرزهای ما به محل‌های اسکان، مقرها و پادگان‌های آن‌ها باز می‌شد آن وقت خواهید دید می‌گویند حالا وقت آن رسیده است که لبنان میدان جهاد باشد و نه میدان پشتیبانی. بعد تصور کنید ما آن روز هنوز هیچ کاری نکرده باشیم! خب، وقتی فعالیتشان را در لبنان آغاز کنند آن روز چه کاری می‌توانید بکنید؟ می‌خواهید در همه‌ی مرزها و خطوط بجنگید؟ اگر امروز دو، سه یا ده خودروی بمب‌گذاری‌شده می‌آید که الحمدلله تا امروز نصفش کشف شده است آن روز چند تا خواهد آمد؟ آن روز که همه‌ی گذرگاه‌ها و مرزها باز است… به همه‌ی مناطق خودرو می‌فرستند. در آن صورت چه آینده‌ای برای لبنان متصور خواهد بود؟ چرا سرتان را زیر برف می‌کنید؟ چرا مردم را فریب می‌دهید؟ می‌خواهم پیش از مسلمانان از مسیحیان سؤال کنم: دارید سوریه را می‌بینید -بنده تحریک فرقه‌ای نمی‌کنم. کسی نگوید سید دارد تحریک می‌کند، اصلا.- آن روز وضعیت کلیساها، کشیش‌ها، راهبه‌ها، صلیب‌های شما، تصویرهای حضرت عذراء(علیها السلام) و مقدساتتان چگونه خواهد بود؟ جهان برای شما چه خواهد کرد؟ در گذشته در عراق چه کردند؟ مگر همین گروه‌ها نبودند که در همه جا آن طور عمل کردند؟ نگویید این داعش بوده و فلان کس نبوده است. همه‌شان شبیه هم هستند. تا این لحظه ثابت کرده‌اند همه مثل هم هستند. نام‌هایشان متفاوت است اگر نه عقلانیت، جوهره و تفکر واقعی‌شان تقریبا یکی است. خب، اگر به همه‌ی این مناطق مرزی تسلط پیدا کردند و لبنان را هم به عنوان بخشی از حکومت اسلامی عراق و شام خواستند چه می‌کنید؟ چه کرده‌اید؟ تا این لحظه چه کرده‌اید؟ این یک سؤال است. خوشتان بیاید یا نیاید این یک سؤال موجود و مطرح است. خب، مسلمانان هم همین‌طور. امروز وضعیت درزی‌ها در منطقه‌ی سویدا چگونه است؟ -بنده در ابتدا به شما وعده دادم می‌خواهم صریح صحبت کنم.- حتی درزی‌های طرفدار مخالفان. درزی‌های منطقه‌ی سویدا می‌توانند از خودشان نه در برابر اهل سنت بلکه در برابر این گروه‌های تکفیری که اهل سنت، درزی‌ها، مسیحیان و همه را تهدید می‌کنند دفاع کنند؟ وضعیت منطقه‌ی سویدا را که دارید می‌بینید. خب، میان درزی‌های سوریه و لبنان چه تفاوتی هست؟ موضع سیاسی‌تان نسبت به مخالفان سوریه شما را از دست این افراد نجات خواهد داد؟! تفکر، فقه، عقل و ادبیاتشان را نمی‌شناسید؟! تکلیف علویان و شیعیان هم که مشخص است؛ حتی برادران اهل سنت ما. به عبارتی اگر این گروه‌های مسلح پیروز شوند آینده‌ای برای جریان المستقبل در لبنان متصور است؟ برای خاندان‌ها و سران سیاسی میهن‌پرست لبنان آینده‌ای متصور است؟ برای جماعت اسلامی لبنان آینده‌ای متصور است؟ برای رویکردهای اسلامی غیر تکفیری لبنان آینده‌ای متصور است؟ یا نه عزیزان، سر همه‌مان یک بلا خواهد آمد؟ دلیل می‌خواهید؟ سوریه. دلیل می‌خواهید؟ افغانستان. دلیل می‌خواهید؟ عراق. دلیل می‌خواهید؟ پاکستان. دلیل می‌خواهید؟ سومالی. دلیل می‌خواهید؟ اصلا دلیل لازم دارد؟ یک ساعت است داریم دلیل می‌آوریم. این خطر، اولا خطر اسرائیل، همه‌ی لبنانیان را تهدید می‌کند، باور بکنند یا نکنند، بپذیرند یا نپذیرند. فرض کنید چیزی سمی است. یک نفر می‌گوید این سم است. می‌گویند نه، آبمیوه است. خب، اشکالی ندارد. شما اگر دلت می‌خواهد فکر کن آبمیوه است ولی سم است! نهایتا هم اگر بنوشی خواهی مرد. بنده هم دارم سمی را که فکر می‌کنید آبمیوه است از شما دور می‌کنم. ماجرای اسرائیل این بوده و هست و مسئله‌ی این تروریسم تکفیری نیز همین بوده و هست. پس برای مقابله با این خطر و این جنگ بدون مرز که سال‌هاست در کشورهای مختلف عربی و اسلامی در جریان است و در الجزایر، عراق، افغانستان، پاکستان، سومالی، سوریه و… صدها هزار قربانی گرفته است، چه باید بکنیم؟ امروز بلای موجود در سرتاسر منطقه به منطقه‌ی ما رسیده است. این ماییم که باید به مقابله بپردازیم. در زمینه‌ی مقابله اجازه دهید خیلی سریع به چند مورد اشاره کنم:

اولا: امشب و در سالگرد شهادت، فداکاری، هماوردطلبی و عزت سید عباس، حاج عماد و شیخ راغب باید از صبر، تحمل، بصیرت و اراده‌ی مردم مخصوصا خانواده‌های شهید و جانباز و کسانی که در انفجارها صدمات جانی و مالی به آن‌ها وارد شده است قدردانی کنیم.

ثانیا: باید به توانایی بالای این مردم در زمینه‌ی خویشتن‌داری، کنترل اعصاب و در نیافتادن به ورطه‌ی مقابله به مثل تبریک گفت. واقعا اگر به ارزش بشری، اخلاقی، ملی و دینی آن‌چه تا این لحظه رخ داده فکر کنیم در خواهیم یافت امری عظیم و متمدنانه است. این خویشتن‌داری نشان‌دهنده‌ی عمق پایبندی به این ارزش‌هاست و واقعا به قدردانی نیاز دارد.

ثالثا: باید بدانیم این نبرد به صبر، تحمل، فداکاری و پذیرش نتایج واکنش‌های احتمالی نیاز دارد. زنان، کودکان و بزرگ و کوچکی که در این انفجارها شهید شدند درست مانند جوانان ما که در سوریه به شهادت رسیدند و می‌رسند شهید شدند. آن‌ها و این‌ها شهیدان یک نبردند. مثل هنگامی که با بمباران اسرائیل کسانی در روستاها شهید می‌شوند و بخشی از شهیدان مقاومت هستند. این خون‌ها، شهادت، فداکاری‌ها و صبر است که پیروزی‌های مقاومت را رقم زد. این‌جا نیز این شهادت‌ها، خون‌ها، زخم‌ها، صبر، آه، تحمل و گاهی مهاجرت از برخی خانه‌ها بخشی از این نبرد هستند. می‌ارزد؟ بله، می‌ارزد. چرا؟ به خاطر این که -همان طور که درباره‌ی مقاومت گفتیم.- تمام خاکمان اشغال نشود، همه‌ی خانه‌هایمان ویران نشود، همه‌ی زنانمان اسیر نشوند، همه‌ی کودکانمان ذبح نشوند، همه‌ی منابعمان به یغما نروند و همه‌ی مردممان ذلیل نشوند. بله، طبیعی است که برخی از مقاومان و مردم به شهادت برسند و قربانی شوند، خسارت مالی بدهیم، گرسنگی بکشیم، مهاجرت کنیم، احساس هراس، نگرانی و اضطراب داشته باشیم -درباره‌ی مردم معمولی صحبت می‌کنم.-. ای مردم شریف، این‌ها بخشی از نبرد است. آن‌ها از شما چه می‌خواهند؟ به دروغ به شما می‌گویند: از سوریه عقب‌نشینی کنید، ما با شما در لبنان کاری نداریم. این دروغ است. چون اگر به مرزها تسلط پیدا کنند، خودروهای بمب‌گذاری شده به لبنان، به تمام مناطق سرازیر می‌شوند. چون عقلانیت آن‌ها این‌گونه است. نمی‌توانند غیر از این باشند. برعکس این را، این که همه را از همه‌ی فرقه‌ها ذبح کنند، وظیفه‌ی دینی و شرعی خود می‌دانند. ضمن این که خود این انتحاری‌ها چه گفته‌اند؟ -به نظر 14مارسی‌ها و شریکان فردایمان در کابینه، وزارت دادگستری، وزارت کشور و الخ.- گفته‌اند ما جز در دو صورت از عملیات‌های انتحاری دست بر نخواهیم داشت. یک: عقب‌نشینی حزب الله از سوریه. دو: آزادای به قول خودشان اسرایشان در زندان‌های لبنان و زندان رومیه. یعنی کسانی که در اردوگاه نهر البارد جنگیدند و افسران و سربازان ارتش لبنان را -که از تمام فرقه‌ها هستند. چون ارتش ملی است.- کشتند. گفته‌اند اگر آن‌ها را آزاد نکنید ما به عملیات‌های انتحاری ادامه خواهیم داد. پس دلیلش رفتن ما به سوریه نیست. پس سوم این که این مسئله جان‌فشانی می‌طلبد. چنان که مقاومت در برابر اشغال اسرائیل جان‌فشانی می‌طلبد.

رابعا: همه‌ی مردم اعتقاد داشته باشند ما در این نبرد نیز همان طور که در مقاومت پیروز شدیم، پیروز خواهیم شد ان شاءالله. مسئله، مسئله‌ی زمان است. چون عقل‌ها، اراده‌ها، عزم‌ها، برنامه‌ها، ظرفیت‌ها، توانایی‌ها و… که این نبرد در سطح رسمی، مقاومت و مردمی می‌طلبد، موجود و در جریان است. ولی طبیعتا نیاز دارد به زمان. این یک نبرد سرنوشت‌ساز و تاریخی است که نیاز به وقت دارد، ولی افق آن پیروزی است نه شکست.

-نمی‌دانم شماره‌ی چند شد.- خامسا: تلاش برای جلوگیری از تحقق هدف‌های جنگ‌افروزی تکفیریان. که یکی از آن هدف‌ها این است: -باور کنید این یکی از هدف‌های آن‌هاست.- جنگ فرقه‌ای. روی این کار کردند. در عراق تمام ادبیاتشان بر تحریک اهل سنت علیه شیعیان و رافضی‌ها و تحریک شیعیان علیه اهل سنت متمرکز بود تا جنگ شیعه و سنی آغاز شود. امروز نیز تمام ادبیاتشان در سوریه فرقه‌ایست، در لبنان فرقه‌ایست. پس در پی فتنه‌اند و وقتی زنان، کودکان و عزیزان ما شیعیان را در انفجارها می‌کشند می‌خواهند ما شیعیان را به جنگ با برادران اهل سنت‌مان وا دارند. این آن چیزی است که می‌خواهند و همان چیزی هم هست که رخ نداده و ان شاءالله به واسطه‌ی بصیرت، ادب، اخلاق و پایبندی شما به پیامبر و اهل بیت پیامبرتان(صلوات الله علیهم اجمعین) رخ نخواهد داد. هر مقابله به مثلی که به فتنه‌ی فرقه‌ای کمک کند به انتحاری‌ها و تحقق هدف‌های این انتحاری‌ها و این گروه‌های مسلح کمک کرده است. پاسداری و ادای امانت خون شهدای ضاحیه، هرمل و… یعنی صبر، تحمل و در نغلتیدن به فتنه با هر کدام از فرقه‌های لبنان.

همچنین یکی دیگر از هدف‌ها، ایجاد درگیری میان اردوگاه‌ها و محیط پیرامون آن‌هاست؛ هدفی اسرائیلی که گروه‌های تکفیری به آن کمک می‌کنند. چرا اصرار دارند برخی سرتیم‌ها باید فلسطینی باشند؟ چرا مدام می‌گویند فلان خودرو از این اردوگاه خارج شد و فلان خودرو از بهمان اردوگاه؟ برای ایجاد فضای سنگین عاطفی و روانی و سپس جنگ میان اردوگاه‌ها و پیرامونشان و تکرار تجربه‌های پیشین. باید حواسمان جمع باشد. قاعدتا این‌جا همه مسئولیت‌هایی دارند که باید بر عهده بگیرند.

سادسا: مقابله. که مسئولیت همه است. چون همه هدف حمله‌اند. از ما آغاز شده است ولی همه هدف حمله هستند. شواهد هم بر این مسئله صحه می‌گذارد به همین خاطر مقابله باید ملی باشد. بخشی از این مقابله‌ی ملی، فرهنگی، تربیتی و… مسئولیت روحانیان و علما است و اجازه دهید بگویم مخصوصا برادران روحانی اهل سنت. همه‌ی مساجد و منابر در قبال این مسئله مسئولیت دارند. رسانه‌ها باید هشیار و مراقب باشند. بخشی از آن هم سیاسی است: پایان دادن به توجیه این انفجارها، کار جدی برای [سامان‌بخشی] حکومت و استفاده نکردن از این مسئله در نبردهای سیاسی داخلی. بخش دیگر آن امنیتی است: یعنی انجام اقدامات لازم -که تا حد زیادی در حال انجام است.-. مهم‌ترین کار، شناسایی، توقیف و خنثی کردن محل‌ها، مجموعه‌ها و شبکه‌های آن‌ها پیش از رسیدن خودروها و انفجارشان است. در این زمینه نیز، مخصوصا در روزهای اخیر و امروز، دستاوردهای بسیار مهمی رقم خورده. قطعا مسئولیت بر عهده‌ی حکومت و دستگاه‌های حکومتی است. می‌توانید به ادبیات ما از 1982 مراجعه کنید، حتی یک روز هم نیامدیم بگوییم مسئولیت امنیت بر عهده‌ی ماست. هرگز. تنها گفته‌ایم ما در مقاومت سهیم هستیم و وقتی حکومت بتواند مقاومت کند ما کناره خواهیم گرفت. همیشه گفته‌ایم امنیت مسئولیتی است بر عهده‌ی حکومت، ارتش و دستگاه‌های امنیتی و باید مسئولیت خود را بپذیرند. ما وقتی اطلاعاتی به دست می‌آوریم به دستگاه‌های حکومتی می‌دهیم، اگر توانستیم کمکی کنیم می‌کنیم، همه‌ی لبنانیان باید در این مسئله کمک و همکاری کنند، اطلاعات بدهند، تسهیل کنند، ارتش لبنان و دستگاه‌های رسمی امنیتی را در همه‌ی اقداماتشان پشتیبانی کنند و کسی هم از فعالیت‌های تکفیریان دفاع و این فعالیت‌ها را توجیه نکند. آرام باشید، سریع مردم را محکوم نکنید. ما نه طرفدار محکوم کردنیم، نه طرفدار بی‌گناه دانستن. بازداشت می‌شوند، در انتظار تحقیقات می‌مانند، دادگاه وجود دارد. این نتیجه است که مشخص می‌کند به او ربطی نداشته و آزاد می‌شود یا ربط داشته و در زندان می‌ماند. فشار بر دستگاه قضایی، ارتش لبنان و دستگاه‌های امنیتی به خاطر هر بازداشتی کار نادرستی است که پیامدهای نامناسبی دارد. همین‌جا باید از تلاش‌ها و دستاوردهای ارتش لبنان و سازمان اطلاعاتش مخصوصا دستاوردهای اخیرشان قدردانی و به آن‌ها ادای احترام کنیم. چه این که بیانیه‌ای صادر کردیم و موضع سیاسی و عاطفی‌مان را درباره‌ی این دستاوردها اعلام نمودیم. امیدواریم ان شاءالله همه‌ی نیروها و دستگاه‌های امنیتی برای حفظ کیان کشور دست به دست هم بدهند. این هم درباره‌ی مقابله. که در این زمینه به همکاری و همیاری همه نیاز داریم. و ان شاءالله ما لبنانیان می‌توانیم با بصیرت، صبر و تحمل، پیروزمندانه از این نبرد خارج شویم و کشور، روابط داخلی‌مان، اردوگاه‌های فلسطینی و امنیت و آینده‌ی کشور و… را حفظ کنیم.

بخش آخر مربوط است به دولت. کسی که تمام این فضایی را که ترسیم کردم، این توجه‌ها، اولویت‌ها، خطرات، تهدیدها و چالش‌ها را درک کند بلافاصله می‌تواند انگیزه‌ها و رفتار ما را در مسئله‌ی تشکیل کابینه‌ی جدید لبنان بفهمد. در عین حال می‌خواهم خیلی سریع به برخی نکات بپردازم. این آخرین بخش از سخنانم خواهد بود.

اولا: هر کسی می‌تواند تشکیل کابینه را هرگونه که دوست دارد ارزیابی کند. مشکلی نیست. هر کس می‌تواند نظر مثبت یا منفی خود را بگوید. بنده شخصا تأکید می‌کنم ما در حزب الله از این نظرات ناراحت نمی‌شویم که هیچ، به همه‌ی نظرات و احساسات احترام می‌گذاریم و هر کس می‌تواند ارزیابی و نظر خود را داشته باشد.

ثانیا: طبیعی است که ارزیابی‌های مردم متفاوت باشد. چرا؟ به واسطه‌ی جهت نگاهتان. اگر این کابینه یا مثلا یک انسان نمی‌خواهم بگویم زیبا ولی معمولی باشد گاهی شما از بالا نگاهش می‌کنی و آن را چیزی می‌بینی و گاهی از راست، چپ، رو به رو، پشت و شاید پایین نگاهش می‌کنی و در همه‌ی حالات زاویه و عینک نگاه شما روی نظر و ارزیابی شما از مسائل و امور تأثیر می‌گذارد. چون چیز متفاوتی می‌بینی. به همین خاطر طبیعی است که ارزیابی همپینانان، دوستان و دشمنان این گروه و آن گروه متفاوت باشد. یعنی مثل همین مسئله که نظرات و ارزیابی‌های مختلفی درباره‌اش وجود دارد و بعضی‌هایش عبارت است از خشم. در طرف مقابل هم همین است. چون به زاویه‌ی دید ربط دارد و زاویه‌ی دید روی ارزیابی تأثیر می‌گذارد.

ثالثا: ما همیشه در ادبیات سیاسی‌مان -همیشه یعنی همیشه. اصلا تازه نیست. این طور نیست که هر روز نظرمان را تغییر دهیم.- می‌گوییم در لبنان باید مشارکت صورت بگیرد. ما طرفدار مفهوم حکومت و مشارکت ملی هستیم. حتی اگر طرف‌های مشارکت مخالف یا حتی دشمن یکدیگر باشند. ما در طول سال‌های گذشته و مخصوصا در ده ماه گذشته هیچ وقت نگفتیم ما تشکیل کابینه‌ای با حضور جریان المستقبل، حزب کتائب، نیروهای لبنانی یا هر کدام از بخش‌های 14 مارس را نمی‌پذیریم. چنین چیزی گفتیم؟ نگفتیم. هیچ وقت نگفتیم ما حضور و مشارکت آن‌ها را در کابینه نمی‌پذیریم، به هیچ وجه. هیچ وقت نگفتیم ما با حضور جریان المستقبل، کتائب، نیروهای لبنانی یا 14مارسی‌ها در کابینه یا پشت میز گفت و گوهای ملی حضور نیافته‌ایم و نخواهیم یافت. به هیچ وجه. بلکه همیشه به مشارکت ملی، دولت مشارکت و وحدت ملی، گفت و گو، گفت و گوهای ملی، ملاقات و بحث فرا می‌خوانده‌ایم و فقط هم حرف نبوده است. بله، معنای ملاقات به هیچ وجه این نیست که نظرمان را به طرف مقابل تحمیل کنیم، بلکه [برای رسیدن به توافق] تلاشمان را می‌کنیم. خب، به همین خاطر ما از این منظر از این دولت اصلا ناراحت نیستیم. چون هیچ وقت نگفته‌آیم: به هیچ وجه، نمی‌پذیریم و بر نمی‌تابیم. کسی که با این مسئله مشکل دارد طرف مقابل است. چیزی که تشکل کابینه را ده ماه عقب انداخت تعداد کرسی‌ها و جلسه‌های مشورتی نبود. بله سر این مسائل مشکل وجود داشت ولی آن‌چه موجب تأخیر ده‌ماهه شد لبنانیانی بودند که تشکیل کابینه‌ی سیاسی را نمی‌پذیرفتند و در این ده ماه شعار تشکیل کابینه‌ی بی‌طرف و اخراج حزب الله از هرگونه‌ی کابینه را -در فرض کوتاه آمدن و تشکیل دولت سیاسی- می‌دادند. از روز اول گفتند کابینه‌ای سیاسی خالی از اهالی سیاست، اعضای احزاب و افراد تحریک‌کننده. این‌ها بود که تشکیل کابینه را عقب انداخت. مسئله‌ی صندلی‌های وزارت، وزارت نفت و مشورت در این باره نبود. همین مسائل وقتی این گره سیاسی باز شد چقدر وقت گرفت؟ طولی نکشید، درمان شد. امکانش وجود داشت که پیش از این هم درمان شود. اگر از روز اول مسئله‌ی سیاسی وجود نداشت و مشکل فقط مشورت و صندلی‌های وزارت بود مسئله -مثل آن‌چه این روزها رخ داد.- در دو سه هفته حل می‌شد. اما متأسفانه گروهی که جلوی تشکیل کابینه را گرفتند شما را به این مسئله متهم می‌کنند و وقتی با آن‌ها بحث می‌کنی می‌گویند تصمیم ایران بوده است که جلوی تشکیل کابینه گرفته شود. اولا ما اصلا ناراحت نمی‌شویم. ثانیا -حالا که صحبت از دستاوردهای ملی شده است، اشکالی ندارد بگویم.- با احترامی که برای همه قائلم کسی که باب این دستاورد ملی را باز کرد جنبش امل و حزب الله بودند. -بنده عادت دارم دیگران را اول نام می‌برم.- حزب الله و جنبش امل بودند. ما بودیم که باب تفاهم را باز کردیم. -در نکات بعدی خواهد آمد.- ما شرایطمان خوب است و قدرتمندیم. ضعیف نیستیم. در لبنان، سوریه و منطقه ضعیف نیستیم. برعکس، آمریکایی‌ها در منطقه به ناکامی و شکست سیاست‌هایشان اذعان می‌کنند. برخی کشورهای عربی عقب‌نشینی کردند. حاکمان تغییر کردند. اگر بنشینم خوانشی از شرایط منطقه داشته باشم خواهید دید: نه، امروز شرایط سیاسی داخلی، منطقه‌ای و بین المللی ما در بهترین موقعیت در سه سال گذشته است. ولی فرصت برای مسئله‌ی ریاست جمهوری کم بود. اگر وضع همین طوری می‌ماند موعد انتخاب ریاست جمهوری در معرض خطر قرار می‌گرفت. این یک. دوم: شرایط به سمت یک معضل پیش می‌رفت. چون چه کابینه‌ی بی‌طرف تشکیل می‌شد و چه کابینه‌ی یک‌سویه‌ی سیاسی شکل می‌گرفت کشور دچار معضل بزرگی شده بود. خب ما نمی‌خواهیم در کشور مشکل ایجاد شود. نخواستیم به آن‌جا برسیم. آیا می‌توانستیم کاری بکنیم که این باب باز شود؟ در مشورت‌های حزب الله و جنبش امل -دیگر همپیمانان ما حق دارند گله کنند. دلیلش این بود که این مسئله در درجه‌ی اول به ما مربوط می‌شد.- مشخص شد که ما در هر صورت اگر 9 هم باشیم در تقسیمات لبنان یعنی 5 شیعه و 4 برای فراکسیون اصلاحات و تغییر. خب، ما از یکی از این 5 تا چشم‌پوشی می‌کنیم. می‌شد از راه یا راه‌های دیگری به ضمانت‌هایی هم که امید و توقع کسب آن‌ها را داشتیم دست پیدا کنیم. پس آمدیم و به همه اعلام کردیم مشکلی نیست، ما راه می‌آییم. ما بودیم که باب را باز کردیم. سپس پذیرفته شدیم و در یک لحظه‌ی سیاسی منطقه‌ای و بین المللی -که نیاز به فکر دارد چطور پس از 10 ماه رد و صحبت درباره‌ی اخراج و قسم خوردن بر سر این که با شما پشت یک میز نخواهیم نشست و در یک کابینه مشارکت نخواهیم کرد، پذیرفتند! خیلی خوب، عالی، این باید مایه‌ی مثبت‌نگری باشد نه شماتت یکدیگر. وقتی بنده امتیازی می‌دهم کسی حق ندارد سرزنشم کند و وقتی طرف مقابل هم امتیازی می‌دهد نباید… برعکس باید از او تقدیر شود.- همه باب‌ها را باز کردند. مسئله‌ی اصلی سیاسی حل شد. ماند مشورت‌ها و مسئله‌ی صندلی‌های وزارت. بحث صورت گرفت، همیاری شد، هر کس حق دارد هر وزارتی را که می‌خواهد درخواست کند و ما روی این مسئله تکیه نمی‌کنیم. در این زمینه با همپیمانانمان همیاری کردیم تا این که به نتیجه رسیدیم. ما بودیم که باب را گشودیم. اگر همچنان اصرار می‌کردیم که 9-9-6 و هیچ کس حاضر نمی‌شد کوتاه بیاید الآن کابینه داشتیم؟ اصلا تا پیش از موعد انتخاب رئیس جمهور کابینه‌ای تشکیل می‌شد؟ اصلا انتخاب رئیس جمهور در موعدش برگزار می‌شد؟ کشور به کجا کشیده می‌شد؟ نمی‌دانیم. در این مسئله هر کس می‌تواند ادعا کند ما امتیاز دادیم. البته بعضی‌ها هم چیزی ندادند. ما امتیاز دادیم. برخی بیش از دیگران فداکاری کردند. ولی اجازه دهید بگویم در این زمینه ما بیش‌ترین فداکاری را کردیم. ما دستاورد خاصی نداشتیم. تا آخرین لحظه درباره‌ی صندلی‌های وزارت بحث نکردیم. بنده می‌دانم برخی از هواداران ما از این مسئله خوششان نمی‌آید. ولی چه چاره؟ ما همینیم. اولویت‌ها و اهتمام‌های ما باعث شد اصلا درباره‌ی صندلی‌های وزارت بحث نکردیم و هیچ کدام را درخواست نکردیم. آخرین لحظه گفتیم حالا ببینیم چه وزارتخانه‌هایی به ما می‌رسد؟ چون اهتمام ما تشکیل و فعال شدن کابینه بود و این که کشور کابینه داشته باشد. چون مصلحت کشور در این است که دولت داشته باشد. باز هم روی این مسئله تأکید خواهم کرد. به همین دلیل اگر کسی بخواهد مسئله را از منظر صندلی‌های وزارتی که حزب الله به دست آورده است برسی کند، زاویه‌ی اشتباهی خواهد بود. نه با وزارتخانه بسنجید نه با تعداد. مهم نتیجه است: [به جریان افتادن] روند عظیم سیاسی کشور که ما خواستار ان بودیم. یعنی چه ما خواستار آن بودیم؟ گفتیم ما در برابر کشوری هستیم که منابعی دارد. تداوم فقدان دولت خطرناک است. ما به هیچ وجه خواستار فقدان دولت نبودیم. هیچ روزی چنین نبوده است. به تهمت‌ها کاری نداشته باشید. دروغ، تهمت و تحریف است. هنوز هم تمام نشده البته شاید کم شده باشد! چون با هم در یک کابینه حضور خواهیم داشت. تداوم فقدان دولت به لحاظ سیاسی، اقتصادی، پولی و امنیتی نادرست است. دوم: کابینه‌ی سیاسی برای کشور خطرناک است. کابینه‌ی سیاسی یک‌سویه برای کشور خطرناک است. پس باید چه کرد؟ یک گزینه می‌ماند. دولت سازش. هر چه می‌خواهید بنامیدش. دولت پایان جنگ، دولت سازش، دولت مخالفان، دولت دشمنان، دولت مصالح ملی… شاید همین بهترین اسم باشد: دولت مصالح ملی. البته بنده نامی روی آن نمی‌گذارم و خواهش می‌کنم در نام‌گذاری‌اش تجدید نظر شود. ولی این یک کابینه‌ی جامع نیست. چون فرصت گفت و گو، آماده‌سازی و ترکیب بندی برای برخی نیروهای سیاسی ملی‌گرا و اسلام‌گرای فرقه‌های مختلف فراهم نشد تا مانند دولت پیشین در این دولت مشارکت داشته باشند. ما به این نیروها و رابطه با آن‌ها افتخار می‌کنیم. بنده این کابینه را یک کابینه‌ی جامع و کابینه‌ی وحدت ملی نمی‌دانم. چون نیروهای قابل اعتنایی وجود دارند که داخل کابینه حضور ندارند. بله، این کابینه کابینه‌ی سازش و کابینه‌ی مصالح ملی است. این درست است. به همین خاطر ما امیدواریم این دولت، دولت دیدار -دقت کنید. ما سراغ سنگربندی نمی‌رویم بلکه با جدیت تمام امشب بنده در سالگرد سران شهید دوست دارم به همه‌ی لبنانیان بگویم: ما هر قدر هم اختلاف و موانع روانی داشته باشیم برای سنگربندی، دشمنی، خصومت و… در این کابینه شرکت نکردیم. شاید کابینه بتواند این موانع روانی را بشکند و میان ما فتح باب کند.-، تفاهم، گفت و گو، جمع‌کردن معضلات از کف خیابان‌ها، کاهش آشفتگی کشور و کاهش تیزی ادبیات سیاسی و رسانه‌ای کشور باشد. و این به مصلحت همه است. هر چقدر آشفتگی کشور کم شود، جان‌ها آرام بگیرند، مردم بنشینند و با هم صحبت کنند -این مسئله که ما بسیار به آن فرا خواندیم شاید از طریق کابینه محقق شود. امیدواریم.- به نفع همه است. ما با این روحیه‌ی مثبت به کابینه پا می‌گذاریم. ممکن است کسی -مانند کاری که برخی رسانه‌ها کردند.- بگوید شما درباره‌ی فلانی و فلانی این حرف‌ها را زدید. طبیعی است. آن‌ها هم درباره‌ی ما همین حرف‌ها را زدند. هر طرفی ممکن است از جانب شخصیت‌های طرف مقابل تحریک شود. ولی وقتی می‌گوییم مشارکت یعنی طرف مقابل -حال هر شخصیتی می‌خواهد داشته باشد و خوشمان بیاید یا نیاید.- می‌خواهد بیاید و شاید شما روی برخی جزئیات حرف داشته باشید. ولی این از نتایج و لازمه‌های مشارکت، دیدار لبنانیان، کاهش آشفتگی و بهبود وضع داخلی لبنان در برابر امواج فتنه است.

خب، به عنوان آخرین نکته عرض می‌کنم که اولویت این دولت -چنان که خود نخست وزیر اعلام کرد. البته هنوز نخست وزیر منتخب نشده است…- اجرای موعدهای قانونی پیش رو و مهم‌ترین و اولین آن‌ها موعد انتخاب ریاست جمهوری است که همه باید برای اجرای آن مشارکت کنیم. برعکس، بنده معتقدم این ترکیب که گاهی دلخوری و نفرت را هم در خود دارد خود مشوقی خواهد شد که هر کس به فکر انتخاب رئیس جمهوری بیافتد که کابینه‌ای جدید و دور از فشار تشکیل دهد. پس همه دور از فشار موعدهای مقرر می‌روند سراغ این که ببیند چه کسی را دارند و می‌نشینند و صحبت و بحث می‌کنند. این باعث می‌شود کسی در مسئله‌ی ریاست جمهوری به دنبال فقدان نباشد بلکه برویم سراغ انتخاب رئیس جمهور. پس اول: موعدهای قانونی.

دوم: به اصطلاح خود جناب نخست وزیر: مقابله با گونه‌های مختلف تروریسم. این چیزی است که امیدواریم دولت آن را به انجام برساند. قاعدتا امروز این امر مسئولیتی است بر عهده‌ی کسانی که پست‌های بنیادی را بر عهده می‌گیرند مخصوصا وزیر کشور، دفاع، دادگستری و ارتباطات. خواهش می‌کنیم پرونده‌ی مقابله با تروریسم برای این دولت و پیش از همه نخست وزیر، تحت اشراف رئیس جمهور محترم یک پرونده‌ی جدی و واقعی باشد.

سوم: درمان پرونده‌های اقتصادی و اجتماعی با کمال صدق و…

این‌ها اولویت‌های کابینه بود. یعنی این دولت در این چند ماهی که تا موعد انتخاب ریاست جمهور داریم همین مقدار مسئولیت را بر عهده گرفته است.

پیش از پایان در موضوع دولت یک مسئله باقی می‌ماند. و آن این که برخی همپیمانان، دوستان و مردم احساسات، هراس‌ها و دردهایی دارند. اشکالی ندارد بنده می‌خواهم کمی بیش‌تر به این جزئیات اشاره کنم تا منظورم را برسانم. می‌گویند فردا عمر الاطرش را آزاد می‌کنند. چطور وزیر دادگستری می‌تواند کسی را که اعتراف کرده است، محکوم است و خودروهای بمب‌گذاری شده و انتحاری‌ها را جا به جا می‌کرده آزاد کند؟ یا فردا نعیم عباس را آزاد می‌کنند. حالا در مسئله‌ی آن سه زن می‌گویند دوتایشان بی‌گناه بوده‌اند و سومی شاید تقصیرکار بوده است. بله، اگر آن سه زن را آزاد کنند قطعا در کشور معضل بزرگی ایجاد خواهد شد. این مسائل به این وزیر و آن وزیر ربطی ندارد که مردم نگران باشند یا بترسند، نه. می‌خواهم به طور کلی درباره‌ی این مسائلی که نگرانی و ترس مردم را بر می‌انگیزد عرض کنم ما هستیم، همپیمانانمان هستند، بیداریم، هشیاریم، می‌دانیم داریم چه می‌کنیم، از بالا و از همه جهت حواسمان هست. کسی نترسد و نگران نباشد. در این مرحله قصد کرده‌ایم کشور را التیام ببخشیم، از این مرحله عبور کنیم و یکدیگر را تحمل کنیم. این حرف‌ها که فلان کس تحریک می‌کند و فلان کس چه می‌گوید و چه می‌کند باید درمان شوند و جمع شوند. به همین خاطر دیدید بنده امروز نیامدم سخنرانی‌های افراد قبلی را بیاورم و بنشینم بحث کنم و جواب بدهم. چه این که توهین‌های بزرگی به ما صورت گرفته بود. همه را گذاشتیم کنار. مشکلی نیست. در حال ورود به مرحله‌ای جدید هستیم؛ مرحله‌ای که به نفع کشور، وطن، امنیت و التیام کشور است. این مرحله می‌طلبد که ببینیم سهم ما در نرم‌کردن فضا چقدر است؟ ما شناخته‌شده هستیم. تحمل، فداکاری و صبر می‌کنیم. تفکر، عقلانیت و تجربه‌ی ما و هوادران ما -تا وقتی که همراه ما تحمل بورزند و این رفتار را از ما بپذیرند.- این است. حالا این که جایی کسی ناراحت و دردمند است… بالاخره هر چیزی که انسان بخواهد رخ نمی‌دهد. در این کشور مردم زیادی زندگی می‌کنند که باید با هم برای آن‌چه پراهمیت‌تر و بزرگ‌تر است همکاری کنند.

قاعدتا در پایان صحبت دوست دارم به ملت مظلوم بحرین تبریکی پر شکوه و بزرگ عرض کنم. تبریکی به مناسبت سومین سال جنبش، قیام و انقلاب زلال اخلاقی، ملی و مسالمت‌آمیزش و پی‌گیری این جنبش مسالمت‌آمیز با وجود سرکوب، خرابکاری، کج‌نمایی، بازداشت‌ها، زندانی‌کردن‌ها و همه‌ی آن‌چه از سوی دولتی تحمیل‌شده با آتش و گلوله از سوی قدرت‌های مشخص منطقه‌ای بر سر وی می‌آید.

و آخرین بخش از مؤخره. می‌خواهم پس از صحبت پیرامون همه‌ی آن‌چه گفتم، فلسطین، اسرائیل و… -که مشکلی نیست. ما در این زمینه نیز اختلاف داریم.- به لبنانیان، فلسطینیان، ملت فلسطین -که قاعدتا حتی امروز در اردوگاه‌ها مسئولیت‌های بزرگی بر عهده دارند. بنده به برادرانمان در گروه‌ها، روحانیان و تجمعات مردمی می‌گویم: صدور بیانیه‌ی محکومیت به تنهایی کافی نیست. باید همت کنید، با مردم صحبت کنید و مراقب باشید. چون کسانی هستند که اصرار دارند از افراد فلسطینی برای رسیدن به آن هدفی که عرض کردم استفاده کنند.-، سوریه‌ای‌ها، همه‌ی ملت‌ها و احزاب و نیروهای عرب و همه‌ی افراد شریف جهان و منطقه‌مان که واقعا فلسطین، لبنان، سوریه برایشان ارزش دارد می‌گویم: اگر می‌خواهید فرصت‌ها را از اسرائیل بگیرید -این فرصت‌ها که کمی قبل عرض کردم.- و نگذارید این منطقه به فتنه‌ای ده‌ها ساله کشیده شود جنگ علیه سوریه را تمام کنید. جنگ سوریه را تمام کنید. جنگجویان را از سوریه بیرون کنید. به سوری‌ها اجازه دهید همان‌طور که امروز در مناطق بسیاری مصالحه می‌کنند، با هم مصالحه کنند. قطعا آن روز ما نیز در سوریه نخواهیم ماند. ولی اگر بخواهیم مهیا شویم و این فرصت‌ها را از دست ندهیم و این تهدیدها افزایش پیدا نکند باید همه‌مان جنگ علیه سوریه و داخل سوریه را برای پاسداری از فلسطین، لبنان، سوریه و امت پایان دهیم. امیدواریم این فرصت از میان نرود.

در سالگرد سران شهید وقتتان را خیلی گرفتم ولی قضای تمام مدت گذشته بود! با این شهیدان بزرگ و همه‌ی شهیدان عهد می‌بندیم عهده‌دار عقلانیت، تفکر، تدبیر، اخلاص، صدق، خون‌ها، فداکاری‌ها، صبر، دردها و آرزوهایشان باشیم و راهشان را ادامه دهیم تا این ملت، کشور و امت همیشه در جایگاه عزت، کرامت و اقتدار باشند.

خداوند تمامی شهدای ما و شما را رحمت کند.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه
بخش کوتاهی از مصاحبه سید حسن نصرالله با شبکه المیادین به روایت دوربین دوم

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله